ترجمه متون و جنبش نرم افزارى
Article data in English (انگلیسی)
سرمقاله
ترجمه متون و جنبش نرم افزارى
الف) سؤال این است که جوانان دانشجو و دانش پژوهانِ فارسى زبان جامعه ما آیا باید از علوم و معارف دینى آگاه شوند و بهره اى برگیرند یا بایستى محروم بمانند و از این علوم و دانش ها، آگاهى نیابند؟ عده اى معتقدند علوم و دانش هاى دینى و حوزوى را باید به زبان عربى خواند و نوشت و نباید آن ها را به زبان فارسى نوشت و یا ترجمه کرد! و گروهى بر این عقیده اند که علم و دانش را باید به هر وسیله ممکن گسترش داد و ترجمه از زبانى به زبان دیگر، یکى از راه ها و از ابزار انتقال علوم و دانش هاست.
ب) ما از سویى به جوانان مان توصیه مى کنیم که تحت تأثیر فلسفه ها و افکار و فرهنگ غربیان قرار نگیرند و مستقل بیاندیشند و بر اساس مبانى دینى و اندیشه هاى اسلامى زندگى کنند و هویت مذهبى و دینى خود را از دست ندهند. و از سوى دیگر کتاب هاى فلسفى، فقهى، کلامى، اصولى و... خود را به زبانى مى نگاریم که این جوانان نتوانند از آن ها استفاده کنند و متون درسىِ قدماى خودمان را به فارسى ترجمه نمى کنیم و آن ها را به صورتى ساده و روان عرضه نمى نماییم که دانشجویان و طلابِ ما با رغبت و میل به سمت آن ها بیایند و این متون و کتاب ها را در دست بگیرند و مطالعه کنند و بهره اى برگیرند! آیا این دو امر با یکدیگر سازگار است؟ و آنگاه چگونه توقع داریم که جوانانِ ما تحت تأثیر کتاب هاى فلسفه مغرب زمین قرار نگیرند و در زندگى و سلوکِ خود از آنان الگوگیرى نکنند!! به نظر مى رسد این توهم و پندارِ غلط که در ذهن برخى از ما نفوذ کرده، ریشه استعمارى دارد و طرّاحان این افکار و ایده ها مى خواهند از این طریق، راه توسعه علوم و دانش هاى دینى را در جامعه و بخصوص در میان جوانانِ ما ببندند. طبیعى است وقتى ما کتاب هاى فلسفى، حقوقى، فقهى، کلامى و... خودمان را به فارسى ننگاریم و ترجمه نکنیم، ترجمه کتاب هاى دیگران قفسه هاى کتابِ جوانانِ ما را در خانه و دانشگاه و دبیرستان و... پر مى کند و بالمآل افکار و ایده هاى دیگران در ذهن و ضمیر جوانان ما جاى مى گیرند. بنابراین ما براى این که فرهنگ دینى خودمان را در ذهن و اندیشه نسل جوان و نوخاسته کشورمان جاى دهیم، باید با زبانِ آنان سخن بگوییم و با همین زبان براى آنان چیز بنویسیم و متون درسى شان را با قلمى بنگاریم که بفهمند و با میل و رغبت به مطالعه آن ها بپردازند. از این رو، ترجمه کردنِ متون درسى حوزوى ـ که غالباً به زبان عربى است ـ و برگردانِ آن ها به زبان فارسى یک ضرورت است.
ج) مگر ما در حوزه هاى علمیه براى فارسى زبانان به زبان فارسى و براى عرب زبانان به زبان عربى و براى ترک زبانان به زبان ترکى و براى انگلیسى زبانان به زبان انگلیسى و براى اردوزبانان به زبان اردو و... تدریس نمى کنیم؟! چه فرقى بین تدریس دروس حوزوى و تألیف متون براى آموزش علوم حوزوى وجود دارد؟ البته آن ها که مى توانند و فرصت دارند که زبان عربى را فرا گیرند و مستقیماً از متون عربى درسى استفاده کنند، چه بهتر که چنین کنند. اما براى قشر عظیمى از علاقه مندان به علوم و دانش هاى دینى و اسلامى که توانایى استفاده مستقیم از متون عربى و درسى حوزه را ندارند، راهى جز ترجمه این متون با قلم و نگارشى روان و سلیس و جذّاب وجود ندارد و این مسئولیت مهم به عنوان یک وظیفه و رسالت سنگین بر دوش کسانى است که قدرتِ نویسندگى دارند و مى توانند با قلمى شیوا و نگارشى زیبا مطالب علمى را براى نسل جوان عرضه کنند.
د) مقام معظم رهبرى (دام ظله العالى) در جمع گروهى از اصحاب حکمت و فلسفه فرمودند: «شما نخست باید کتاب هاى فلسفى خودمان مثل آثار ملاصدراى شیرازى را به زبان فارسى ترجمه و تبیین کنید و سپس آن ها را به زبان هاى دیگر مثل انگلیسى و فرانسه و... ترجمه نمایید. چرا جوانان کشورِ خود ما از آثار فلسفى خودمان محروم باشند؟!... هرگز ترجمه این کتاب ها، شأن فلسفه را پایین نمى آورد، بلکه ترجمه آن ها خوانندگان و علاقه مندان فلسفه را بیش تر مى کند... شما چرا ـ مثلا ـ مشاعر ملاصدراى شیرازى را به فارسى ترجمه و شرح نمى کنید؟ الآن اگر کسى بخواهد مجموعه آراء صدرالمتألهین را در یک کتاب فارسى به صورت خلاصه و فشرده ببیند، به چه کتابى مراجعه کند؟»1 والسلام
سردبیر
1ـ روزنامه رسالت، شماره 5219، مقاله «اهل حکمت در محضر زعیم حکیم حکومت».