الگویى برتر در آموزش دینى به نوجوانان
Article data in English (انگلیسی)
مشاوره
الگویى برتر در آموزش دینى به نوجوانان
ابوالقاسم بشیرى
مقدّمه
بدون تردید، یکى از مهم ترین رسالت هاى دانش آموختگان علوم و معارف الهى، آموزش آموزه هاى دینى به دیگران، به ویژه نوجوانان و جوانان، است، و این تکلیفى است که خداوند در مرحله نخست به عهده انبیا(علیهم السلام) گذارده ـ چه اینکه در قرآن کریم فرمود: (هو الذى بعثَ فى الاُمیّینَ رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکّیهم و یُعلمهم الکتابَ و الحکمة.) (جمعه: 2) خداوند در این آیه، پیامبر(صلى الله علیه وآله) را به عنوان معلّم کتاب و حکمت، که همان معارف الهى و آموزه هاى دینى است، معرفى نموده و سپس این مسئولیت را متوجه کسانى دانسته که بر اساس فرمان الهى به مراکز علوم اسلامى ـ یعنى حوزه هاى علمیه و دانشگاه ها ـ رفته اند و فرمود: (فَلولا نَفَر مِن کلِّ فرقة مِنهم طائفةً لیتفقَّهوا فى الدّین و لیِنُذروا قومَهم اذا رجعوا الیهم لعلّهم یحذرونَ) (توبه: 122) آنان که در بخش یا بخش هایى از معارف دینى تفقّه پیدا کرده اند، باید به میان مردم و ترجیحاً قوم خودشان برگردند و آن ها را با دین آشنا کنند.
اما سؤال اصلى اینجاست که «چگونه مى توان معارف دینى را به دیگران، به ویژه جوانان، آموخت؟» پاسخ گویى به این سؤال مستلزم چند امر است که بدون توجه به آن ها، پاسخ گویى دشوار است و ارائه راهکار مناسب براى آموزش آموزه هاى دینى به جوانان امکان پذیر نیست.
اول. جوان کیست و چه ویژگى هایى دارد؟ مخاطب شناسى یکى از مهم ترین مسائلى است که در آموزش باید به آن توجه کرد. اگر یک سخنران مخاطبان خود را نشناسد و نداند آن ها در چه دوره اى از تحوّل شناختى، انگیزشى و توانشى هستند، معلوم نیست مطالب او هرقدر هم ارزشمند، دقیق و علمى باشند، مؤثر واقع شوند; زیرا یا مطالب او در سطح شناختى مخاطب نیستند و یا تناسبى با نیازهاى او ندارند. در نتیجه، مخاطب انگیزه اى براى گوش دادن و فراگیرى آن ها ندارد; چنان که یک معلم اگر نداند سر چه کلاسى رفته است و از دانش آموزان خودش هیچ اطلاعاتى نداشته باشد تدریسش مؤثر واقع نخواهد شد. بنابراین، شناخت مخاطب از لحاظ ویژگى هاى عاطفى ـ ذهنى باید موردتوجه معلمانومبلّغان دینى قرار گیرد.
دوم. شناسایى الگوهاى آموزشى است. کسى که مى خواهد مطلبى را به دیگرى آموزش دهد، باید به سبک و سیاق آموزش و همچنین الگوهاى آموزشى آشنایى داشته باشد; زیرا هر مخاطبى را نمى توان با هر سبکى آموزش داد. به عبارت دیگر، هر الگوى آموزشى متناسب با افراد خاصى است و همه افراد را با یک الگو نمى توان آموزش داد. بنابراین، دانش آموختگان دین، که مى خواهند در قالب مبلّغ یا معلم، و یا مشاور و راهنما آموزه هاى دینى را به دیگران آموزش دهند، علاوه بر شناسایى مخاطبان، باید با شیوه هاى آموزشى گوناگون آشنایى داشته باشند و داراى مهارت هاى لازم آموزشى باشند.
سوم. تدریس یا تبلیغ معارف دینى
مانند سایر علوم، بدون ارتباط با مخاطب امکان پذیر نیست. بنابراین، کسى که مى خواهد مطلبى را به دیگرى بیاموزد، خواه از طریق گفتار (مستقیم) یا نوشتار (غیر مستقیم) باید با متعلّم و مخاطب خود ارتباط برقرار کند و بدون ارتباط با او امکان تأثیرگذارى و آموزش وجود ندارد.
به دلیل آنکه بحث حاضر در مورد آموزش دینى جوانان است، ابتدا ویژگى هاى انگیزشى و توانشى و همچنین دیگر ویژگى هاى شخصیتى آن ها مورد بررسى قرار مى گیرند، سپس بحث ارتباط ـ اعم از بحث مفهومى، تعریف و نوع ارتباط ـ مطرح مى گردد و در نهایت، الگوهاى آموزشى موجود بررسى مى شوند و بهترین و مناسب ترین الگویى که براى آموزش دینى جوانان مؤثر است ارائه مى گردد:
ویژگى هاى بدنى، اجتماعى، عاطفى و ذهنى نوجوانان
الف. ویژگى هاى بدنى
1. رشد بدنى غالب نوجوانان کامل مى شود و در نهایت، همه به بلوغ مى رسند. اگرچه تقریباً همه دخترها به حداکثر میزان قد خود مى رسند، رشد قد بعضى از پسرها احتمالا تا پس از دیپلم نیز ادامه دارد.
به نظر مى رسد پسرهاى دیررس در انطباق با این وضع، با مشکلات قابل ملاحظه اى روبرویند، بخصوص اینکه در هماهنگى هاى بدنى آن ها نیز تأخیر ایجاد مى شود.
2. تغییرات بدنى ناشى از بلوغ موجب مى شوند که آن ها تمایل شدیدى به خودآرایى پیدا کنند و این باعث بعضى از آشفتگى هاى رفتارى مى شود.
3. بلوغ جنسى حاصل مى شود و به تغییرات در ترشح هورمون ها منجر مى شود. بر اساس تحقیقات کینزى (1948، Kinsey)، کشش جنسى پسرها در شانزده و هفده سالگى به اوج خود مى رسد.1
ب. ویژگى هاى اجتماعى
1. نوجوانان و جوانان در این سنین، گروه همسالان تشکیل مى دهند و بین مقرّرات گروه همسالان و بزرگ سالان دایم تضاد وجود دارد.
2. على رغم اینکه در این سنین، دوستى و صمیمیت آن ها با همسالان به اوج مى رسد، ولى رقابت جدّى میان آن ها وجود دارد و تا حدى بین آن ها تنش دیده مى شود که براى کاهش این تنش ها، باید از مقایسه آن ها در جمع خوددارى کرد.
ج. ویژگى هاى عاطفى
1. «طغیان نوجوانان و جوانان بیانگر تغییر و تبدیل آن ها از کودکى به بزرگ سالى است.2 آن ها مى خواهند به استقلال برسند. براى اثبات این معنا سعى مى کنند با بزرگ سالان مقابله کنند. از این رو، سرزنش کردن آن ها در این دوره آتش لجاج آن ها را شعلهور مى کند; چنان که امیرالمؤمنین على(علیه السلام)نیز به این حقیقت اشاره مى کند: «الافراطِ فى الملامةِ تشبُّ نیران اللجاج»;3زیاده روى در ملامت و سرزنش، آتش لجاجت را شعلهور مى سازد. بنابراین، بهترین راه براى مواجهه با طغیان آن ها این است که اولا، آن ها را درک کنیم و ثانیاً، زمینه کسب مهارت ها و معلومات بیش تر را، که به اثبات بزرگ سالى و استقلال آن ها کمک مى کند، فراهم آوریم.
2. غالب نوجوانان به دلیل افزایش حسّ استقلال طلبى با خانواده درگیر مى شوند و احتمالا براى همدردى و مشورت، به دیگران مراجعه مى کنند. نوجوان سردرگم و حیران است، ولى در عین حال، براى رفع سردرگمى به والدین مراجعه نمى کند; براى اینکه بزرگ سالى مستقل باشد، تلاش مى کند از والدین خود جدا شود. از این رو، اختلافات خانوادگى در این دوره افزایش پیدا مى کنند. نوجوان و جوانى که از چنین مسائلى رنج مى برد، احتمالا به محرم رازى نیاز دارد که به حرف هاى او گوش کند و با او همدردى کند.4
د. ویژگى هاى ذهنى
1. نوجوانان و جوانان در این سن به حداکثر کارآیى هوشى مى رسند، اما دانش و مهارت آن ها در به کار بردن آنچه مى دانند، به علت فقدان تجربه، محدود است.
2. گرایش به «فلسفه زندگى» آنان را به سمت مسائل اخلاقى ـ سیاسى و مذهبى سوق مى دهد و در نتیجه، بهترین شرایط براى بحث هاى هدایت شده از جمله مباحث مذهبى فراهم مى شود.5
ارتباط و نقش آن در آموزش
بدون تردید، ارتباط با دیگران تأثیر عمیقى در کمّ و کیف زندگى و روابط ما با دیگران دارد. گرچه تمام کارهاى ما نوعى ارتباطند و تمام لحظات زندگى ما آکنده از پیام هاى شفاهى و غیرشفاهى، ارادى و غیر ارادى اند، اما تأثیر ارتباط در امر آموزش از اهمیت ویژه اى برخوردار است. از این رو، بررسى ارتباط، تعریف آن و نقش آن در آموزش ضرورى مى نماید:
الف. معناى لغوى «ارتباط»
واژه «ارتباط» در فرهنگ لغات،6 به دو صورت معنا شده است، یک بار به صورت مصدر متعدى است و یک بار به صورت اسم مصدر:
1. ارتباط به صورت مصدر متعدى; یعنى: ربط دادن، بستن، بستن چیزى به
چیزى دیگر;
2. ارتباط به صورت اسم مصدرى; یعنى: بستگى، پیوند، پیوستگى و رابطه.
فرهنگ وبستر،7 کلمه «ارتباط» را معادل «Comunication» گرفته و آن را این گونه معنا کرده است: ارتباط یعنى رساندن،8 بخشیدن،9 انتقال دادن، آگاه ساختن، مکالمه و مراوده.
به نظر مى رسد در فرهنگ فارسى این واژه صرفاً به معناى ربط بین اشیا و نقل و انتقال کالا لحاظ شده و توجهى به بار اجتماعى و روانى این کلمه نشده است. ولى فرهنگ وبستر به معناى این کلمه توسعه داده و آن را در حوزه روابط انسانى نیز مورد توجه قرار داده است. از این رو، مى گوید: ارتباط مى تواند از طریق کلمات، حروف، پیام ها، سخنرانى ها، مکاتبه ها و دیگر راه ها انجام گیرد.
در هر حال، این واژه علاوه بر آنکه در ریاضى، فلسفه و زیست شناسى مورد استفاده قرار گرفته، در امور اجتماعى نیز مورد توجه است، به گونه اى که در معنا و تعریف این واژه دو اصل مهم لحاظ شده اند: یکى اصل شرکت کردن و یا مشارکت;10 و دیگرى اصل اعتماد;11 مثلا، براى اینکه دو نفر باهم ارتباط برقرار کنند، باید این دو در چیزى باهم شرکت داشته باشند که این عامل را در انگلیسى (Sharing) مى گویند. علاوه بر این، براى آنکه این جریان ایجاد شود، این دو فرد باید حداقل اعتماد را نسبت به هم داشته باشند. بدون این دو اصل، اعمال آن ها جنبه نقل و انتقال پیغام و کالاها را پیدا مى کند، کاربرد کلمه «ارتباط» در روان شناسى و علوم تربیتى و به طور کلى، در علوم اجتماعى و رفتارى با توجه به این دو اصل «اشتراک» و «اعتماد» است; یعنى وقتى کلمه «ارتباط» را در روابط انسانى به کار مى بریم، این دو نکته در آن لحاظ شده اند. در بررسى روان شناختى الگوهاى آموزشى نیز براى این دو اصل (اشتراک و اعتماد)، به ویژه اصل دوم، نقش محورى تصور مى شود.
ب. تعریف «ارتباط»
براى واژه «ارتباط» تعاریف متعددى ارائه شده که قدیمى ترین آن ها تعریفى است که ارسطو در 2300 سال پیش براى اولین بار ارائه داده است. او در کتاب مطالعه معانى بیان (ریطوریقا)،12که معمولا آن را مترادف «ارتباط» مى دانند، در تعریف این واژه مى نویسد: «ارتباط عبارت است از: جستوجو براى دست یافتن به کلیه وسایل و امکانات موجود براى «ترغیب» و «اقناع» دیگران.
تئودورنیوکامپ (1950، Theodore Newcomp) در کتاب روان شناسى اجتماعى، «پذیرش تأثیر» را مهم ترین مسئله ارتباط دانسته است; او مى گوید: «هرگاه شخصى تأثیرى بپذیرد که دیگرى در مورد او اراده کرده است، دومى با اوّلى ارتباط برقرار کرده است.»13
کلودشنن در کتاب نظریه هاى ریاضى ارتباط مى نویسد: ارتباط عبارت است از: تمام روش هایى که از طریق آن ممکن است ذهنى بر ذهن دیگر تأثیر بگذارد. این عمل نه تنها با نوشتن یا صحبت کردن، بلکه حتى با موسیقى، هنرهاى تصویرى، نمایش، و عملا تمام رفتارهاى انسانى عملى است.14
از بررسى لغوى واژه «ارتباط» در فرهنگ هاى گوناگون و همچنین بیان تعاریفى که مؤلّفان کرده اند، استفاده مى شود که «اعتماد» و «اشتراک» در شکل گیرى ارتباط میان انسان ها نقش اساسى دارند و اگر این دو اصل نباشند، هدف از برقرارى ارتباط، که ترغیب و اقناع و پذیرش تأثیر از یکدیگر است، محقق نمى شود. در هر حال، ارتباط میان انسان ها، اعم از کلامى و غیرکلامى، یکى از وسایل اولیه اى است که انسان ها براى استفاده، کنترل، تأثیر گذارى و درک محیط خود، از آن استفاده مى کنند و نقش مهمى در زندگى آن ها دارد. اما مهم تر از آن، الگوهایى هستند که براى ایجاد ارتباط با دیگران مورد استفاده قرار مى گیرند. بنابراین، مبلّغ، معلم، مربى و
مشاور، که مى خواهد مطالبى به مخاطب یا مخاطبان خود آموزش دهد، در مرحله اول باید اعتماد آن ها را به خود جلب کند، و گرنه ارتباط، به ویژه ارتباطى عاطفى، که لازمه ارسال و انتقال پیام است، حاصل نمى شود.
ارتباط معلم یا مشاور با شاگرد و مراجع خودش، گرچه به ظاهر گفتارى است، اما این ارتباط شامل صحبت کردن، گوش دادن، خواندن و نوشتن و عملکردهاى گوناگون بدن مى شود. تأثیر متقابل مؤثر در صحبت کردن و گوش دادن، نیاز به ارتباطى کاملا نزدیک بین شرکت کنندگان دارد.
دیویدریزمن(RiesmanDavid) بر اساس تحقیقاتى که انجام داده است، گزارش مى دهد: در بعضى از جزایر دور افتاده فیلیپین، در نقاطى که نوشتن ناشناخته مانده است و اخبار منحصراً به وسیله گفتار انتقال مى یابند، درستى انتقال خیلى بهتر از جوامع متمدن است. او مى گوید: «براى افراد این قبایل، کلمات مانند میدانى در بخش توپخانه است که باید با دقت کامل مورد استفاده قرار گیرند، در حالى که ما احساس مى کنیم در مورد کلمات شفاهى مى توان بى دقتى به خرج داد; زیرا توسط کلمات نوشته شده، حمایت مى شویم.»15
بنابراین، یکى از راه هاى جلب توجه و اعتماد مخاطب، استفاده صحیح و بجا از کلمات است.
عامل دیگرى که در جلب توجه مخاطب نقش دارد، لحن سخن گفتن است. «براى این که لحن بیان مؤثر واقع شود، باید به زیر و بم صدا، تکیه کلام، سرعت کلمات و بلندى آن ها توجه کنید. کلمات را با آهنگى مؤثر، طنین دار و گیرا ادا کنید، براى این که از نقاط ضعف و قوّت خود آگاه شوید، باید به واکنش افراد در مقابل لحن کلام خود توجه کنید. پس از اتخاذ شیوه مناسب کلام، آن قدر تمرین کنید که به آن خو بگیرید.»16
خوب گوش دادن به سؤالات مخاطبان نقش مهمى در ایجاد ارتباط دارد. طرز لباس پوشیدن، حرکات بدن، به ویژه دست ها و سر، طرز نگاه کردن به مخاطبان، حالات چهرهوسرتکان دادن ها در ایجاد ارتباط با مخاطب نقش دارند.
بررسى الگوهاى آموزش دینى به نوجوانان
به طور کلى، در آموزش آموزه هاى دینى، به چهار الگو مى توان اشاره کرد، گرچه الگوهاى دیگرى کمابیش ممکن است مورد استفاده قرار گیرند، ولى این چهار الگو، یعنى الگوى تبلیغ، تدریس، تربیت و مشاوره بیشتر مورد استفاده قرار مى گیرند. در اینجا، به اجمال این الگوها بررسى مى شوند:
الف. الگوى تبلیغ
در این الگو، معمولا مخاطبان از عموم مردم و از همه اقشار و گروه هاى سنّى، تحصیل کرده، غیر تحصیل کرده، زن و مرد و پیر و جوان هستند. روش آموزش و بیان معارف دینى معمولا با روش موعظه و از طریق سخنرانى و خطابه انجام مى گیرد. رابطه به صورت یک طرفه است. مبلّغ یا آموزش دهنده نوعاً متکلّم وحده است و بقیه مردم مستمع هستند. در این الگو، معمولا آموزه هاى دینى بدون در نظر گرفتن سطح شناختى، نیاز و انگیزه مخاطب ارائه مى شود; چه اینکه مخاطبان از همه سطوح سنى هستند و ارائه مطالب به گونه اى که براى همه سطوح مفید باشد، کارى بس دشوار است و فقط مبلّغان حرفه اى و با تجربه مى توانند مطالب را به گونه اى بیان کنند که براى همه قابل فهم باشد.
ب. الگوى تدریس
در این الگو، بیشتر بر جنبه هاى شناختى مخاطب تأکید مى شود. معمولا موضوع بحث مشخص است و مطالب در یک سطح خاص ارائه مى شوند و در نهایت، مخاطبان یا دانش پژوهان مورد ارزشیابى قرار مى گیرند. رابطه بین مخاطب و آموزش دهنده گرچه در اینجا نسبت به الگوى تبلیغ نزدیک تر است، اما کماکان رابطه، یک طرفه است; رابطه استاد و شاگرد است; یعنى استاد مطالب را ارائه مى دهد و دانش پژوه مستمع است. البته گه گاهى هم بین استاد و برخى از مخاطبان رابطه طرفینى برقرار مى شود. این رابطه بیشتر جنبه علمى دارد و گاهى علاوه بر جنبه علمى، ممکن است یک رابطه عاطفى نیز بین استاد و برخى از دانش پژوهان به وجود آید. اما در عین حال، غالباً استاد مطالب را ارائه مى دهد و دانش پژوه مستمع است. بیشتر اوقات حضور دانش پژوه به خاطر الزامات محیطى از قبیل الزامات مدرسه، دانشگاه، نمره آوردن و گذراندن درس است. اگر نمره و الزامات خارجى در کار نباشند، انتقال آموزه هاى دینى با این الگو به شدت کاهش مى یابد و افراد انگشت شمارى بر اساس احساس نیاز و انگیزه هاى درونى با علاقه سر کلاس مى آیند و مباحث را به صورت جدّى پى مى گیرند.
ج. الگوى تربیت
در این الگو، تأکید بر رابطه مرید و مرادى است; ارزشیابى صورى و نمره مطرح نیست. در این الگو، بهترین عنصر، متخلّق بودن مربّى است. هر قدر او بیشتر متخلّق باشد و از نظر متربّى جذابیّت معنوى بیشترى داشته باشد، آموزش بهتر رخ مى نماید و تأثیرپذیرى متربّى بیشتر است.
د. الگوى مشاوره
در الگوى مشاوره، رابطه دو طرفه است. اگر این رابطه دو طرفه برقرار نشود، فرایند مشاوره اتفاق نخواهد افتاد. به عبارت دیگر، در مشاوره یک مشاور وجود دارد و یک مراجع و یا تعدادى مراجع که بر اساس نیاز خاصى به مشاور مراجعه کرده اند و تأثیرپذیرى مراجعان از مشاور فرع بر ایجاد رابطه همراه با اعتماد است; یعنى تا وقتى مراجع به مشاور خودش اعتماد نکند، نیازهاى خودش را مطرح نمى نماید و رابطه اى بین آن ها به وجود نمى آید. در این الگو، ارزشیابى و نمره دادن و نمره گرفتن مطرح نیست. یکى از ویژگى هاى عمومى این الگو این است که مراجع براساس احساس نیازى که مى کند به مشاور مراجعه مى کند.
از آنچه گفته شد، استفاده مى شود که الگوى مشاوره داراى سه عنصر یا سه رکن اساسى است. این عناصر هر کدام به یکى از ویژگى ها و مؤلّفه هاى شخصیتى انسان مربوط مى شود; یعنى عنصر عاطفى، شناختى و انگیزشى.
ارکان الگوى مشاوره:
1. عنصر عاطفى: همان گونه که گذشت، اساس شکل گیرى مشاوره بر ایجاد رابطه عاطفى همراه با اعتماد است. مشاور باید بتواند با مراجع خود ارتباط عاطفى برقرار کند. براى اینکه چنین فضاى عاطفى به وجود بیاید، او باید از چهار راهکار استفاده کند; به عبارت دیگر، ایجاد فضاى عاطفى مبتنى بر چهار ویژگى است: همدلى،17 توجه مثبت بدون شرط،18 صداقت،19 و گوش دادن فعّال.20
همدلى: همدلى عبارت است از توانایى درک تجربه هاى درونى دیگران و سهیم شدن در آن ها. اگر خود را به جاى دیگران بگذاریم، مى توانیم به دنیاى درونى و تجربه پدیدارشناختى21آن ها راه پیدا کنیم.22
پذیرش مثبت بدون شرط: «مشاور براى این که بتواند با مراجع خود ارتباط عاطفى برقرار کند، باید بدون قید و شرط به او احترام بگذارد، صرفاً به دلیل اینکه انسان است»23 و از سر نیاز به او مراجعه کرده است. این اصل بر اساس یک دیدگاه انسان گرایانه به انسان است که ماهیت انسان را مثبت و بى همتا تلقّى مى کند. از این رو معتقدند: انسان باید بدون هیچ قید و شرطى مورد پذیرش و احترام قرار گیرد.
از نظر اسلام، نیز انسان مورد احترام و تکریم است و در مقام تربیت و هدایت، بدون شرط مورد پذیرش قرار مى گیرد.
صداقت: یا درستى به معناى آگاهى از احساس ها و اندیشه هاى درونى واقعى خود و توانایى سهیم کردن دیگران در آن هاست. کسانى که صداقت دارند، مصنوعى یا دفاعى رفتار نمى نمایند و یا نقش بازى نمى کنند.24
گوش دادن فعّال: «گوش دادن فعّال» به معناى انعکاس دادن، تکرار کردن و روشن سازى گفته ها و مقصودهاى مراجع است. در انعکاس مطالب، مشاور و راهنما همچون آینه اى نگرش هاى مراجع را به وى نشان مى دهد. گوش دادن فعّال در مشاوره، نقش مؤثرى در ایجاد ارتباط عاطفى میان مراجع و مشاور دارد.
2. عنصر انگیزشى: «انگیزش به عوامل موجود در یک فرد (مانند نیازها، امیال و علایق) اشاره دارد که رفتار را در جهت یک هدف فعّال مى سازند، نگه دارى مى کنند و سوق مى دهند.»25
نیازها، امیال و علایق، که زیربناى انگیزش در رفتار آدمى اند، شامل مجموعه نیازهاى فیزیولوژیکى و روان شناختى مى شوند. در الگوى مشاوره، این نیازها و امیال مورد توجه مشاور قرار مى گیرند; زیرا بدون توجه به نیازهاى مراجع، نمى توان او را راهنمایى و هدایت کرد. این نیازها از نیازهاى زیستى شروع مى شوند و تا نیازهاى متعالى مانند زیبایى شناختى، کمال طلبى، عشق، جاودانگى ادامه مى یابند.
3. عنصر شناختى: براى این که مشاور بتواند وارد دنیاى اندیشه ها و تفکّرات مراجع شود، باید به سطوح تحوّل شناختى مراجع توجه داشته باشد. عنصر شناختى به این مطلب اشاره دارد که مشاور باید مطالب خود را به صورت منطقى و منطبق با سطح تحوّل شناختى مراجع تنظیم کند. به عبارت دیگر، مشاور باید هم به میزان آگاهى و هم سطح توانشى و استعداد مراجع توجه کند و مشاوره را با توجه به دو نکته مزبور تنظیم کند تا براى مراجع، هم جذاب باشد و هم قابل استفاده.
الگوى برتر
با توجه به اینکه موضوع بحث آموزش گزاره هاى دینى به جوانان است، از میان چهار الگوى مزبور ـ که به ویژگى هاى آن ها اشاره شد ـ بهترین روش براى آموزش دینى جوانان استفاده از الگوى مشاوره است; چه اینکه این الگو نسبت به الگوهاى دیگر مناسب تر و بیشتر قرین موفقیت است; زیرا در این الگو، به مسائلى توجه شده است که با روحیات نوجوان و جوان و با مؤلّفه هاى روان شناختى شخصیت آن ها سازگارتر است. علاوه بر آن، تجربه عملى نیز نشان داده است که این الگو در جوانان بهتر جواب مى دهد و سیره عملى پیامبر نیز در آموزش دین به مردم، به ویژه، جوانان مؤیّد این ادعاست.
قرآن کریم در توصیف شخصیت پیامبر مى فرماید: (لَقَد جاءَکم رسولٌ مِن اَنفسکم عزیزٌ علیه ما عنِتُّم حریصٌ علیکم بالمؤمنین رؤوفٌ رحیم) (توبه: 128); هر آینه شما را پیامبرى از خودتان آمد که به رنج افتادنتان بر او گران است; به ]هدایت [
شما دل بسته است و به مؤمنان دلسوز و مهربان.
سیره عملى پیامبر این بود که با مخاطبان خود از طریق همدلى، پذیرش مثبت بدون شرط، صداقت و گوش دادن فعّال، ابتدا ارتباط عاطفى برقرار مى کرد، سپس معارف دین را براى آن ها بیان مى نمود: (لَقَد جاءَکم رسولٌ من انفسکم عزیز علیه ما عنتُّم.) این فراز از آیه قران که مى فرماید: پیامبر از خود شماست; یعنى بسیار به شما نزدیک است، شما را خوب درک مى کند و اگر رنج کوچکى به شما برسد، براى او گران است. این نهایت همدلى پیامبر را نسبت به امّت ـ عموماً ـ و نسبت به مردم زمان خود ـ خصوصاً ـ نشان مى دهد.
علاوه بر این، پیامبر به همه انسان ها احترام مى گذاشت; حتى افرادى که از روى جهالت به او توهین مى کردند، مورد توجه مثبت بدون شرط او قرار مى گرفتند. تاریخ زندگى پیامبر مملو از رفتارهاى احترام آمیز پیامبر با مردم است. پیامبر به عیادت افرادى مى رفت که رفتارهاى نامناسبى با او داشتند و این پذیرش مثبت بدون شرط، پیش از سخنرانى هاى او موجب مى شد مردم جذب اسلام شوند و زمینه ساز هدایت آن ها بود.
صداقت در رفتار، صمیمیت و دل سوزى پیامبر آنقدر زیاد بود که قرآن مى فرماید: «حریصٌ علیکم بالمؤمنین رؤوفٌ رحیم»; او نه تنها مردم را دوست مى داشت، حتى دل بسته و مشتاق هدایت آن ها بود و براى ایجاد ارتباط عاطفى، سر تا پا گوش بود. آن حضرت آن قدر در امر گوش دادن به سخنان مراجعان خود اهتمام مىورزیدند که قرآن کریم از او به «گوش» تعبیر مى کند: (هُوَ اُذُنٌ قل اُذنُ خیر لکُم) (توبه: 61): او گوش است ]شنواى سخن هر کسى است[ بگو: گوش نیکوست براى شما.
دقیق گوش کردن مهارتى است که باید فنون آن را آموخت که اطلاعات فراوان، تفاهم متقابل و نتایج ارزنده اى را نیز در پى دارد. دقیق گوش دادن، جریان گفت و شنود یک طرفه را به کوششى دو جانبه و گروهى تبدیل مى کند. به بیان دیگر، دقیق شنیدن نیز مانند بسیارى از فنون ارتباطى، یک فرایند دو طرفه است; یعنى فقط کافى نیست شنونده سراپاگوش باشد و تمام حواس خود را به سخنان گوینده معطوف دارد، بلکه براى اطمینان از درک مطلب، باید استنباط خود را به طور خلاصه به طرف مقابل منتقل کند. گوش دل سپردن ارتباط را رضایت بخش مى کند و بیشترین تفاهم و همبستگى را نسبت به سایر شیوه هاى شنیدن پدید مى آورد. در حقیقت، دقیق شنیدن این پیام را در بر دارد: «من مى خواهم هر آنچه را تو مى گویى بشنوم» و خوب به کار بردن این فن مستلزم آن است که با چشمان خود حالات و حرکات گوینده را زیرنظر بگیرید و پس از استماعِ دقیق، استنباط خود را از بیانات گوینده به او منتقل کنید. البته مفهوم این سخن آن نیست که لزوماً با سخنان وى موافقید.
ویژگى دیگرى که الگوى مشاوره را کارآمدتر از سایر الگوها مى کند، این است که در این الگو، مشاور و راهنما وقتى با مراجع یا مراجعان ارتباط عاطفى عمیق برقرار مى کند، زمینه بیان احساسات، نگرش ها و نیازها فراهم مى شود. کار مشاور و راهنما در اینجا این است که وقتى مراجع، احساسات و نیازهاى خود را آشکار کرد، راه صحیح ارضاى این نیازها را به او نشان دهد. نیاز به حقیقت طلبى، نیاز به کمال مطلق، نیاز به زیبایى، نیاز به معنویت، که مجموعه این نیازها در قالب نیاز به دین و معارف الهى قابل طرحند، از جمله نیازهاى متعالى انسان هستند. مشاور در مرحله نخست، مراجع را متوجه مصداق واقعى نیاز به تعالى، که همان آموزه هاى دینى است، مى کند. وقتى مراجع به این میزان از شناخت رسید که معارف الهى همانند آب، که عطش و تشنگى جسمى او را برطرف مى کند، عطش معنوى و نیازهاى متعالى انسان را ارضا مى کند، تنها راه صحیح ارضاى نیازهاى متعالى انسان را از مجراى دین و معارف الهى مى یابد.
راهکارها و لوازم الگوى مشاوره
در الگوى مشاوره به عنصر انگیزش، که بیانگر نیازهاى آدمى است، توجه مى شود و توجه به نیازها (در زمان مناسب) فرایند آموزش را براى مربى و متربّى تسهیل مى کند. براى مثال، دانشجوى رشته پزشکى یا رشته فنى ـ مهندسى را در نظر بگیرید که براى
رسیدن به اهدافش، به یادگیرى درس هایى احساس نیاز مى کند. او تلاش مى نماید در هر شرایطى با کم ترین امکانات، در بدترین آب و هواها، سر کلاس درس استاد آماده شود تا مطالب مورد نیاز را بیاموزد. چرا؟ چون احساس نیاز مى کند. هدف او این است که پزشک، مهندس یا متخصص در رشته خاصى شود. از این رو، با خود مى گوید: «باید این درس ها را در هر شرایطى بیاموزم.» مربّى دینى نیز باید این احساس نیاز را در مخاطبان خود ایجاد کند. پیامبر عظیم الشأن(صلى الله علیه وآله) در آغاز رسالتش، اولین سخنى که به مردم فرمود این بود: «قولوا لا اله الاّ اللّه تفلحوا.»26 فلاح و رستگارى (سعادت طلبى) یکى از مهم ترین و اصلى ترین گرایش هاى انسان است. بنابراین، پیامبر بر این گرایش فطرى بشر ـ که مربوط به بعد انگیزشى مى شود ـ دست گذارد و سپس مردم را متوجه این حقیقت ساخت که توحید و یکتاپرستى، که جوهره دین و اساسى ترین آموزه دینى است، شما را به این خواست فطرى و ذاتى مى رساند و به شما مى فهماند تنها راه سعادت «آموزه هاى دینى» است و خود این آموزه ها نیز با فطرت و سرشت شما هماهنگ است; چنان که قرآن کریم به این حقیقت اشاره مى کند: (فَاَقم وجهَکَ للدّینِ حنیفاً فطرتَ اللّه التى فطَر الناسَ علیها لا تبدیلَ لخلقِ اللّه ذلکَ الدینُ القیّمُ و لکنّ اکثرالنّاس لا یعلمون) (روم: 30); پس روى خود را به سوى دین یکتاپرستى فرا دار، در حالى که از هر کیش باطل روى برتافته و حق گرا باشى; همان فطرتى که خدا مردم را بر آن آفریده است. آفرینش خداى ـ فطرت توحید ـ را دگرگونى نیست. این است دین راست و استوار، ولى بیشتر مردم نمى دانند.
در واقع، پیامبر پس از ایجاد ارتباط، به عنصر انگیزشى در مخاطبان خود توجه کرد و این باعث شد مردم فوج فوج به طرف پیامبر هجوم آورند و از چشمه سار زلال وحى جان تشنه خود را سیراب سازند و جالب اینجاست که بیشتر افرادى که به پیامبران ایمان مى آوردند، نوجوانان و جوانان بودند.
در الگوى مشاوره، علاوه بر توجه به بُعد عاطفى جوانان و همچنین به بعد انگیزشى آن ها، به سطح شناختى آن ها نیز توجه شده است و این بیانگر این حقیقت است که مشاور و راهنماى دینى باید به دو نکته بسیار مهم توجه داشته باشد:
1. توجه به سطح تحوّل شناختى مخاطب;
2. تنظیم آموزه هاى دینى، به گونه اى که متناسب با توانایى و سطح فهم مخاطب باشد.
در الگوى مشاوره فرض بر این است که مخاطبان و مراجعان ما جوانان هستند. آن ها در چه سطحى قرار دارند؟ به عبارت دیگر، قدرت درک و تجزیه و تحلیل جوانان در چه سطحى است؟ روان شناسان رشد، به ویژه آن ها که در زمینه رشد شناختى تحقیقات گسترده اى انجام داده اند، مانند پیاژه،27 بر این باورند که جوانان از نظر تحوّل شناختى، در دوره تفکّر انتزاعى و صورى قرار دارند; یعنى قدرت استدلال کردن، فرضیه ساختن، توجه به آینده، قدرت حلّ مسئله و بالاخره، قدرت تجزیه و تحلیل مسائل به صورت دقیق را دارند،28یعنى «به حداکثر کارآیى هوشى رسیده اند.»29 در این الگو، مشاور و راهنما به سطح شناختى مراجعانش توجه دارد و «آموزه هاى دینى» را متناسب با میزان فهم و درک آن ها تنظیم مى کند. وقتى مطالب متناسب با فهم دانش پژوه و مراجع باشند، فرایند یادگیرى بهتر تحقق پیدا مى کند و آموزش براى فرد لذت بخش مى شود. پیامبر عظیم الشأن و سایر انبیا(علیهم السلام) در برخورد با مردم و آشنا کردن آن ها با معارف دین، به بعد شناختى آن ها توجه داشتند و مطالب را در سطح فهم مخاطبان بیان مى کردند: «انّا معاشرَ الانبیاءِ اُمرنا ان نتکلم الناس على قدرِ عقولهم.»30
پس در میان الگوهاى موجود ـ الگوى تبلیغ، تدریس، تربیت و مشاوره ـ الگوى مشاوره براى آموزش و انتقال آموزه هاى دینى به جوانان از کارایى بیشترى برخوردار است; چه اینکه در این الگو، مشاور و راهنما در مرحله اول، با مراجعان خود ارتباطى عاطفى همراه با اعتماد متقابل ایجاد مى کند. علاوه بر این، به نیازها و تمایلات و گرایش هاى مخاطب، یعنى بُعد انگیزشى او توجه دارد. همچنین سطح شناختى مخاطب نیز مدّنظر مشاور است و متناسب با آن مطالب ارائه مى شود. این الگو براى جوانان نیز جذّاب تر است; زیرا جوانان در آستانه پیوستن به بزرگ سالى هستند. از این رو، علقه هاى وابستگى را از خانواده قطع کرده اند و در حال گذار از مرحله وابستگى به استقلال هستند; نیاز عاطفى شدیدى دارند، اما این نیاز را در خانواده جستوجو نمى کنند; چه اینکه با روحیه استقلال طلبى آن ها در تضاد است. بهترین فردى که مى توانند ارتباط عاطفى با او برقرار کنند مشاور و راهنماى دل سوز و صمیمى است.
در مشاوره، ارتباط دو سویه است و با تفکر استقلال طلبى جوان سازگار است. علاوه بر آن، جوان مى خواهد ابراز وجود کند; مى خواهد نظرات خود را بیان کند. او داراى اخلاق «خودپیرو»31 است و از اخلاق «دیگر پیرو»32 فاصله گرفته است. در نتیجه، از پذیرش بى چون و چراى حرف دیگران خوددارى مى کند،
بلکه هر چیزى را فقط با معیارهاى پذیرفته شده خود مى سنجد و در آن چهارچوب قبول مى کند. از اینکه شنونده محض باشد یا مرید دیگران و همچنین از تقلید کورکورانه دیگران به شدت گریزان است.
از این رو، در الگوى مشاوره، مشاور متکلّم وحده نیست، بلکه این مراجع است که اول سخن گفتن را آغاز مى کند و احساسات و نیازهاى خودش را بیان مى دارد و مشاور سعى مى کند به حرف هاى او دقیقاً گوش دهد، در حالى که در الگوهاى دیگر، چنین فرصتى به راحتى پیش نمى آید.
خلاصه اینکه همدلى، صمیمیت، دل سوزى و پذیرش مثبت بدون شرط از ویژگى هایى است که بیشتر در الگوى مشاوره وجود دارند و این ویژگى ها که متناسب با روحیات جوان هستند، الگوى مشاوره را برتر از سایر الگوها نشان مى دهند.
راهکارها و لوازم موردنیاز مشاور
1. در الگوى مشاوره، یکى از مهم ترین عوامل مؤثر «هنر خوب گوش دادن» است. مشاور باید این هنر را با تمرین و ممارست کسب کند. راهکارهاى ذیل در کسب مهارت «خوب گوش دادن» مؤثرند:
الف. تعبیر و تفسیر کردن: با استفاده از گنجینه لغات شخصى خود، مطالبى را که شنیده اید، براى گوینده تفسیر کنید تا مطمئن شوید که سخنان او را درست فهمیده اید.
ب. انعکاس احساسات: وقتى مخاطب یا مراجع شما ناراحت، عصبانى و آشفته حال به نظر مى رسد، همدردى خود را به او منعکس کنید; همین طور اگر او از شور و احساسات و هیجانات خوشایندى برخوردار است، آن ها را منعکس کنید.
ج. انعکاس مفاهیم: به طور خلاصه، حقایق و محتواى سخن گوینده را منعکس کنید.
د. ترکیب کردن: گوینده ممکن است نکات مختلفى را بگوید; سعى کنید نکات مختلف سخنان گوینده را ترکیب کرده، در یک جمله به او منعکس کنید.
هـ. نشان دادن تصورات ذهنى: تصورات ذهنى خود را با صداى بلند نشان دهید. در ذهن خود مجسّم کنید که اگر به جاى آن شخص بودید چه احساسى داشتید.33
2. کسب اطلاعات روان شناختى و تربیتى از مهارت هاى ضرورى الگوى مشاوره است. براى کسب این مهارت، کتاب هاى مربوط به فنون مشاوره، روان شناسى رشد، روان شناسى جوان، و کاربرد روان شناسى در آموزش را مطالعه کنید. همچنان که یک سخنور باید فنون سخنورى را با مطالعه و تمرین کسب کند، یک کارشناس دین نیز، که مى خواهد با الگوى مشاوره پذیراى جوانان باشد، به سؤالات آن ها پاسخ دهد و آموزه هاى دینى موردنیاز آن ها را آموزش دهد، باید بتواند با جوانان ارتباط عاطفى برقرار کند، نیازهاى جوانان و همچنین دغدغه هاى آن ها را بشناسد و بتواند وارد فضاى روان شناختى و دنیاى جوانان شود. علاوه بر این، بر آموزه هاى دینى نیز باید تسلط لازم داشته باشد و آن ها را متناسب با سطح شناختى جوانان به صورت منطقى و معقول بیان کند.
پى نوشت ها
1ـ رابرت بیلر، کاربرد روان شناسى در آموزش، ترجمه پروین کدیور، چ چهارم، تهران،مرکزنشردانشگاهى،1373،ص184.
2ـ همان، ج 1، ص 187.
3ـ درآمدى بر نظام تربیتى اسلام، ص 71، قم، 1377 ص 58 به نقل از: محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 77، ص 232، روایت 2.
4و5ـ رابرت بیلر،پیشین،ج1،ص186ـ187.
6ـ محمد معین، فرهنگ معین، ج 1.
13ـ مهدى محسنیان راد، ارتباط شناسى، چ چهارم، تهران، سروش، 1380، ص 43.
14ـ همان، ص 44.
15ـ ر.ک: جان. دابلیوکلتنر، ارتباط گفتارى میان مردم، ترجمه سیداکبر میرحسینى و قاسم کبیرى، تهران، امیرکبیر، 1376.
16ـ کریس کول، کلید طلایى ارتباط، محمدرضا آل یاسین، چ ششم، هامون، 1379، ص 124.
22الى 26ـ کارل هافمن، روان شناسى عمومى از نظریه تا کاربرد، ترجمه هادى بحیرایى و همکاران، تهران، ارسباران، 1379، ج 2، ص 228 / ص 229.
27ـ یعقوبى، تاریخ یعقوبى، بیروت، دارصادر، ج 2، ص 24.
28ـ رابرت بیلر، پیشین، ج 1، ص 180.
29ـ همان، ص 187.
30ـ مرکز جهانى علوم اسلامى، پیشین، ص 58 به نقل از: محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 1، ص 85.
31ـ autonomy (خود پیروى) رفتار فردى که فقط از قوانینى که خود شخصاً براى خویش تعیین کرده یا قوانینى که ارزش آن ها را فهمیده و پذیرفته است، اطاعت و تبعیت مى کند.
32ـ heteronomy (دیگر پیروى) عبارت است از: حالت ذهنى فردى که قوانین یا دستورات اخلاقى را از بیرون دریافت مى کند. کودکان پس از دوره ناپیروى و پیش از رسیدن به دوره خود دیگر پیروى قرار دارند.
33ـ کریس کول، کلید طلایى ارتباط، پیشین، ص 125.
… سایر منابع
ـ محمود منصور، روان شناسى ژنتیک، چ ششم، نشر ترمه، 1367;
ـ میلر جرالدز، ارتباط کلامى، ترجمه على ذکاوتى قراگزلو، چ دوم، تهران، سروش، 1380;
ـ محمود ساعتچى، مشاوره و رواندرمانى، چ دوم، تهران، ویرایش، 1377;
ـ مایل آرژیل، روان شناسى ارتباطات و حرکات بدن، ترجمه مرجان فرجى، نشر مهتاب، 1378.