در دایرة المعارف دین (ویراسته میرچا الیاده)
Article data in English (انگلیسی)
دو مرزبان; خواجه نصیرالدین طوسى و عل مه حلّى
در دایرة المعارف دین (ویراسته میرچا الیاده)
نویسندگان: ج. م. ویکنز محمود.م. ایوب
ترجمه: عبدالحسین کافى
چکیده
دایرة المعارف دین، ویراسته میرچا الیاده شمارى از عالمان شیعه و اهل سنّت را معرفى کرده است. شش تن از عالمان شیعى اثنا عشرى معرفى شده اند که دو تن از آنان متکلّم و فقیه، دو نفر محدث، یکى فیلسوف و یکى از رجال سیاسى است. در این نوشتار ابتدا زیست نامه خواجه طوسى و عل مه حلّى از این دایرة المعارف ترجمه و سپس نقد و بررسى خواهد شد.
نصیرالدین طوسى
نصیرالدین طوسى (597 ـ672 ق/ 1201ـ 1274 م) محمدبن حسن; فیلسوف، متکلّم، ریاضیدان، ستاره شناس و سیاستمدار ایرانى شیعى است. طبق معمول، واقعیت هاى درست زندگى و عصر وى ناچیز است. همچنین این وقایع با ملاحظات سیاسى دینى پوشیده است. او در طوس زاده شد (در شمال شرقى ایران. او تقریبا تنها فرد از افراد مشهور اهالى آنجاست که فقط با نام طوسى خوانده مى شود.) او بى تردید «شیعى» و احتمالا از خانواده اى اسماعیلى است. استعداد کافى براى همه رشته هاى ]علمى [زمانه، تخصص در ریاضیات، ستاره شناسى و فلسفه را داشت که سرانجام، متخصص آثار ابن سینا گردید.
او به مدتى نامعلوم، اما احتمالا از اوایل دهه بیست تا اواخر چهل سالگى اش در خدمت اسماعیلیه در اماکن متعدد ایران به ویژه با حاکم فرهیخته قهستان و در نهایت، در قلعه بزرگ الموت بود.
هنگامى که قلعه الموت مورد تهاجم هولاکوى مغول قرار گرفت (1275 م)، او به نظام جدید به عنوان یکى از مسلمانان شیعى (و شمارى از گروه هاى ناراضى دیگر) پیوست و مغول ها را یارى کرد تا خلافت سنى را نابود کنند و کنترل سرزمین ها و فرهنگ اسلامى را به دست گیرند. او در هشت سال آخر عمرش به دانش پژوهى بازگشت و به کمک مغول ها رصدخانه با شکوهى را در مراغه، در شمال غربى ایران، استان آذربایجان، بنا کرد.
در آنجا زیج ایلخانى (جدول هاى ایلخانى; ایلخان عنوانى براى اولین سلاطین مغول در ایران بوده است) استخراج کرد; مجموعه معتبر محاسبات ستاره شناسى طالع بینانه. در روزهاى واپسین، او اندیشید که به تصوف روى آورد. او در بغداد، در عراق امروزى که هنوز در آن عصر یکى از مراکز فرهنگى مهم بود، چشم از جهان فرو بست. بیش از یکصد اثر در اندازه هاى گوناگون عمدتاً به زبان متداول علمى اسلامى، یعنى عربى، عموماً به طوسى
نسبت داده شده، اما اعتقاد بر آن است که حدود بیست اثر از آن ها سالم مانده باشد. (شرح حال نگارى اسلامى تاکنون) به ویژه در ایران، نادقیق است; جایى که بهترین نسخه هاى خطى، فهرست نشده در تملک هاى خصوصى باقى مانده اند.) آثار او حاوى همه محدوده دلبستگى هاى او که توضیحش گذشت مى باشد.
اهمیت طوسى در دین تا اندازه اى در این است که یکى از هوشمندترین و متبحرترین متکلّمان شیعى بوده و تا حدى اساساً به دلیل عقاید و روش هاى فلسفى اسلامى او براى متون اسلامى نبوده، بلکه همه اینها به خاطر نقش فعال در بحران هاى سیاسى دینى روزگار او مى باشد. از معاصران مشهور وى، برخى (همانند سعدى) به سفر، گوشه گیرى بى تشویش و فعالیت هاى ادبى پناه بردند، در حالى که دیگران (مثل جلال الدین رومى) خود را کاملا در زندگى عرفانى مستغرق کرده بودند. به راحتى مى توان طوسى را با اندیشمندى آلمانى یا روسى با احساسى صادق و مستعد مقایسه کرد که به گونه اى در میان امواج دهه 1920 م خود را شناور نگه داشت، بدون اطلاعى جدى نسبت به از دست دادن جنبه هاى مهم اخلاقى.
سخنان اخیر او درباره پوزش براى مصالحه هاى پیشین ممکن است واقعى یا غیر واقعى باشد، اما خوانندگان جدید با او زودتر همدردى خواهند کرد تا با نیاکانش.
حلّى
حلّى (648ـ 726 ق / 1250ـ 1326 م); نام کامل او جمال الدین ابومنصور حسن بن یوسف بن على بن مطهر، معروف به «عل مه» (عالم بزرگ)، اهل حلّه است که کانون بزرگ دانش شیعى در عراق جنوبى بوده; از این رو، شمارى از عالمان مشهور، به حلّى نامبردارند.
حلّى ابتدا نزد پدر و سپس نه تنها نزد دایى نامدارش نجم الدین ابوالقاسم جعفر بن سعید حلّى، معروف به محقق اول، بلکه نزد برخى دیگر از دانشمندان شیعه و سنى دانش آموخت.
استاد او در فلسفه و الهیات، ستاره شناس، الهى دان و فیلسوف جنجالى، نصیرالدین طوسى (متوفاى 672 ق) است.
حلّى در همه علوم دینى و عقلى و حتى زندگى نامه نویسى، نحو و بلاغت دست به تألیف زد. وى اولین کسى بود که «علم الحدیث» شیعه را به کار بست و روش او به عنوان الگوى دانش شیعى باقى ماند. با وجود این، روش وى مخالفت عالمان اخبارى ر که صحت همه احادیث جوامع چهارگانه حدیث شیعه را پذیرفته بودند ـ با وى به دنبال داشت.
قسمت عمده آثار حلّى که بالغ بر صد یا بنا بر بعضى نقل ها پانصد اثر بوده از میان رفته است. در میان ده اثر منتشر شده او که همه آن ها کتب درسى متداول در حقوق (فقه) و کلام است شرح تجرید الاعتقاد، توضیح تجرید الاعتقاد (جدا کردن عقاید ]با تمام جزئیات[) نوشته طوسى مى باشد که خود یک دوره عقاید شیعى است. این شرح، دیگر آثار عقیدتى شیعه را پشتیبانى کرده است. رساله الباب الحادى عشر (فصل یازدهم) یک دوره مهم عقاید بوده و به انگلیسى ترجمه شده است. این نوشته، پیوست یکى دیگر از آثار مهم او، منهاج الصلاح فى اختصار المصباح (راه صحیح در گزیده نویسى «مصباح»)، مصباح المتهجّد (چراغ بیدار ]در نماز شب[) تألیف ابوجعفر طوسى مى باشد.
حدود سال 1305 م / 704 ق، حلّى به ایران سفر کرد و در آنجا به مناظره با علماى مهم اهل سنّت پرداخت. تحت تأثیر او، هشتمین سلطان سلسله ایلخانان ایران، اولجایتو خدابنده که ابتدا مسیحى، بعد بودایى و سپس مسلمان سنّى حنفى بود شیعه دوازده امامى شد. به فرمان اولجایتو، نام هاى امامان دوازده گانه شیعه در مساجد نگاشته و سکه ها به نام آن ها ضرب شد. بدین گونه براى اولین بار، اگر چه اندک، شیعه دوازده امامى به عنوان مذهب رسمى ایران شناخته شد. عل مه حلّى، معاصر ابن تیمیه و دیگر عالمان سرشناس اهل سنّت، به دلیل فضل بسیارش، هم مورد تحسین و هم به عنوان عالم برجسته و متنفذ شیعى، مورد حمله و توهین قرار گرفت. او به مدفون شدن در نجف، در حرم ]امام[ على ]علیه السلام [مفتخر شده (و نه در مشهد ایران، چنان که ویلیام م. میلر، دیوید م. دونالد سون و س. حسین جفرى به خطا بر آن پاى فشرده اند. «المشهد الغروى»، یک عنوان احترام آمیز براى حرم ]امام[ على ]علیه السلام [است.) آرامگاه حلّى در نجف کاملا شناخته شده است و زائران، اغلب به زیارت آن مى روند.
نقد و بررسى
دایرة المعارف دین که خود یکى از منابع مهم در زمینه شناخت ادیان و معرفى رجال نامى آن ها است، به طور مفصل به معرفى فرق اسلامى و بزرگان آن پرداخته و تلاش شایان تقدیرى را در این زمینه ارائه داده است، گرچه در برخى از موارد، انصاف رعایت نشده; مثلا، به طور کلى 78 شخصیت از بزرگان مسلمان را معرفى کرده که تنها شش تن از بزرگان شیعه اثنا عشرى در میان آنان دیده مى شوند و این در حالى است که برخى از افراد معرفى شده از عالمان غیر مشهور، اهل سنّت هستند.
ترجمه زندگى نامه بزرگان شیعه در کتاب هایى از این دست، از چند بعد قابل توجه است: از یک سو، نگرش برخى از مغرب زمینیان را نسبت به فرهیختگان شیعه آشکار مى کند و از دیگر سو، نقاط قوت و ضعف این آثار را مى نمایاند. همچنین وظیفه و راه ما را
در معرفى صحیح آنان به همه تشنه کامان حقیقت مشخص خواهد کرد.
بررسى زندگى نامه خواجه نصیرالدین طوسى
آنچه را آقاى ویکنز به عنوان زیست نامه خواجه طوسى فراهم آورده، حاوى مطالب مفیدى است، اما خالى از ضعف هم نیست. در اینجا برخى از این ضعف ها را بر مى شمریم:
1. مؤلف، نسب خواجه را «محمد بن حسن» نگاشته که صحیح آن «محمد بن محمدبن الحسن» است.1
2. علاوه بر خواجه نصیر، ابوجعفر محمد بن الحسن نیز به «شیخ طوسى» مشهور بوده و هست که صاحب دو کتاب از کتب اربعه مى باشد. نام ایشان در زیست نامه عل مه حلّى در همین دایرة المعارف آورده شده.
3. مؤلف، خواجه را به طور احتمالى، «اسماعیلى» دانسته، اما هیچ مدرکى براى این احتمال نیاورده و این در حالى است که دلایل و شواهد بسیارى دوازده امامى بودن ایشان را ثابت مى کند. به طور نمونه، خود خواجه در تجرید الاعتقاد، دوازده امام را به عنوان امامان بر حق نام مى برد.2 همچنین ایشان و پدرشان از مشایخ در سلسله راویان احادیث و کتب شیعه اثنا عشریه مى باشند.3
4. طبق اسناد تاریخى اولا، هولاکو یکى از مأموریت هایش تسخیر حکومت عباسى بوده و ثانیاً، خواجه مجبور به ملازمت هولاکو گردیده و ثالثاً، عالمان و بزرگان متنفذ بسیارى در فتح بغداد همراه هولاکو بودند که در میان آنان تنها خواجه شیعه مذهب بود و بقیه اهل تسنن بودند و مهم تر از همه اینکه نفوذ روزافزون مسیحیان در میان امراى مغول زمینه را براى از میان بردن اسلام فراهم کرده بود که تلاش هاى خواجه نقش مؤثرى در خنثى کردن این نقشه شوم داشت.4
یکى از شواهدى که هولاکو در فتح بغداد تحت فرمان خواجه نبوده این است که در این ماجرا بسیارى از علما و سادات و مردم عادى که همه شیعه بودند نیز کشته شدند و مقابر قریش و حرم کاظمین(علیهما السلام) به دست مغول سوزانده شدند.5
5. خواجه در سال 657 ق ساخت رصدخانه مراغه را آغاز کرد که سه سال به طول انجامید، و در سال 672 رخت از جهان برکشید; از این رو، پانزده سال پیش از وفاتش اقدام به ساخت این رصدخانه کرد، نه هشت سال، چنان که مؤلف نگاشته است.6
6. مؤلف بر آن است که خواجه «در روزهاى واپسین به تصوف روى آورد»، اما هیچ مدرکى براى این گفته ارائه نکرده است و منابعى که به شرح زندگى ایشان پرداخته اند نیز به هیچ وجه به این مطلب اشاره اى ندارند.7
7. اگر مقصود مؤلف از سطرهاى آخر این مقاله این باشد که خواجه خلاف اخلاق عمل کرده و از این کار پوزش طلبیده است، این برداشت ناصواب است; زیرا به اعتراف بزرگان معاصر و غیر معاصر ایشان از عامه، ایشان نمونه عالى عمل به اخلاق انسانى و اسلامى بوده8 و هرگز نه جاى پوزش از سوى ایشان بوده و نه نقلى تاریخى این ادعا را تأیید مى کند.
بررسى زندگى نامه علاّمه حلّى
برخى از کاستى هاى این زیست نامه، موارد زیر است:
1. همه اخباریون قایل به صحت همه جوامع چهارگانه حدیثى نیستند;9 چنان که عکس این مطلب از این نوشتار فهمیده مى شود.
2. دست کم بیست و یک تألیف از آثار عل مه چاپ شده10و این کتب غیر از نسخه هاى خطى آثار ایشان مى باشد که هنوز به چاپ نرسیده اند. از این رو، انتشار ده اثر را نمى توان پذیرفت.
3. نام شرح علامه بر تجرید الاعتقاد، «کشف المراد» است.
4. سلطان محمد خدابنده بودایى نبوده، بلکه ابتدا مسیحى بوده و سپس مسلمان شده است.11
پى نوشت ها
1ـ على دوانى، مفاخر اسلام، ج 4، ص 96 / مدرس رضوى، احوال و آثار خواجه، ص 1.
2ـ برخى دیگر از این دلایل را در مفاخر اسلام، ج 4، ص 98 100 / المهذب البارع، ج 1، ص 312 / رسائل الکرکى، ج 1، ص 281 مى توان دید.
3ـ رساله فى العداله، الشهید الثانى، ص 255 257 و 261 / محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 110، ص 45 / شیخ حرّ عاملى، وسائل الشیعه، ج 4، ص 394 / حسین النورى الطبرسى، خاتمه مستدرک الوسائل، ج 3، ص 258 و 261 و 262 / ابراهیم بن محمد الثقفى الکوفى، الغارات، ج 2، ص 847 و 851 / عبدالکریم بن طاووس، فرحه الغرىّ، ص 70 و 87 و 93 / الشهید الاول، اربعون حدیثا، ص 40.
4ـ ر.ک: جامع التواریخ، ج 2، ص 707 / ر.ک: تاریخ عمومى ایران، ص 84 / ر.ک: تاریخ مفاخر اسلام، ج 4، ص 108ـ 116.
5ـ على دوانى، پیشین، ج 4، ص 116.
6ـ همان، ص 114ـ 118.
7ـ همان، ص 157.
8ـ همان، ص 153ـ 157.
9ـ ابوالقاسم الموسوى الخوئى، معجم رجال الحدیث، ج 1، ص 22.
10ـ علامه حلّى، نهج الحق و کشف الصدق، المقدمه، ص 15ـ 29.
11ـ همان، ص 29.