معرفت، سال سیزدهم، شماره دوازدهم، پیاپی 87، اسفند 1383، صفحات 16-

    آموزه‏های دینی و نقش آن‏ها در پیش‏گیری از آسیب‏های روانی

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    محمدمهدی صفورائی پاریزی / *استادیار - جامعه المصطفی العالمیه / m_safurayi@miu.ac.ir
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    آموزه‏های دینی و نقش آن‏ها در پیش‏گیری از آسیب‏های روانی

    محمّدمهدی صفورایی پاریزی ـ سلیمان قاسمی

    اشاره

    اگرچه همه آموزه‏ها و تعالیم حیات‏بخش اسلام برای سلامت و سعادت دنیا و آخرت انسان تشریع شده‏اند، اما به طور خاص، در دستورات دینی در بحث پیش‏گیری از ابتلا به آسیب‏های روحی و روانی، آموزه‏هایی وجود دارند که این مقاله، به صورت مختصر، به آن‏ها می‏پردازد؛ آموزه‏هایی چون: صبر، کار و تلاش، ورزش و تفریحات سالم، تقوا، توبه، امیدواری و در پایان، اعتقاد به معاد و جاودانگی انسان و یاد مرگ، و نقش هر یک از این آموزه‏ها در پیش‏گیری از آسیب‏های واقعی روح و روان آدمی بررسی خواهد کرد.

    الف. صبر

    از آن زمان که بشر پا به عرصه وجود نهاد، دو عنصر «اختیار» و «تکلیف» با او همراه شدند. او به عالمی آمده که عالم تزاحم‏هاست و در این میان، مکلّف شده است که راه سعادت و تکامل خویش را با اختیار خود برگزیند و آن را طی کند و این راهی است مشحون از سختی‏ها و مسائل خلاف خواست و طبیعت او، او در این میدان، نیازمند نیروی مقاومت و ایستادگی و خود نگه‏داری در قبال چنین مسائلی است. این نیروی شگرفِ سعادت‏ساز همان «صبر» است که در سراسر زندگی بشر و در تمام عرصه‏ها در جهت رسیدن به کمال و سعادت ابدی، یار و مددکار اوست. انسان مؤمن و صابر واقعی از چیزهایی که بیشتر مردم از آن‏ها می‏ترسند ـ مانند مرگ، فقر و بیماری و گرفتارهای روزگار ـ نمی‏ترسد و چون مصایب روزگار را آزمایش الهی می‏داند و معتقد است که باید در برابرشان صبر کند، دارای توانایی زیادی در تحمّل گرفتاری‏هاست.1

    از این‏رو، یکی از راه‏های مواجهه با آسیب‏های روحی و روانی در سختی‏ها و مصیبت‏هایی که هر فرد ممکن است در زندگی آن‏ها را تجربه کند، بهره‏مندی از روحیه صبر و شکیبایی است؛ چرا که صبر علاوه بر آثار ارزشمندی که در زندگی دنیایی انسان دارد، پاداش بی‏حساب الهی را نیز به دنبال دارد. خداوند در قرآن، با بشارت‏های فراوان، انسان‏ها را به صبر دعوت می‏نماید و به آنان وعده پاداش بی‏حد و اندازه می‏دهد.2

    صبر از آموزه‏های مهم سیره معصومان و اولیای الهی بوده است. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) با تحمّل بیشترین سختی‏ها و صبر و بردباری در مواجهه با سختی‏ها و مصیبت‏ها و در برابر بی‏مهری‏ها و کینه‏توزی‏ها و دشمنی‏ها و جهالت‏های افراد، از این آموزه مهم الهی و دینی در سیره عملی خویش استفاده می‏کرد و حتی در مواجهه با سخنان جاهلانه و ستیزگرانه دیگران و شنیدن و تحمّل گفته‏ها و انتقادات آنان، بدی‏ها را نادیده می‏گرفت، بلکه با روی گشاده و چونان طبیبی دلسوز با آنان مواجه می‏شد. این شیوه الهی در سیره و اخلاق پیامبر چشمگیر است و صبر و شکیبایی ایشان نیز مانند دیگر اوصاف اخلاقی آن حضرت، عظیم و شایسته تعظیم می‏باشد. در سیره و روش پیامبر اکرم، که اسوه و مقتدای مؤمنان است، چنین آمده است: پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به سخن دیگران گوش می‏داد و اگر هم سخن مخاطبی درست نبود، به رویش نمی‏آورد. رعایت این روش در پیامبر تا آنجا بود که منافقان آن را یک عیب می‏شمردند؛3 می‏گفتند: پیامبر گوش شنوایی است و هرکس هرچه می‏گوید، گوش می‏کند. صبر و تحمّل پیامبر به دلیل لطف و بزرگواری و اغماض بود.4

    1. برخی از آثار صبر

    به طور کلی، مهم‏ترین اثر صبر و بردباری، تأمین سلامت جسم و روح انسان است؛ زیرا صبر انسان را از اقدام عجولانه و نامعقول بازمی‏دارد و او را به تعقل و تأمّل می‏کشاند و همین سبب می‏شود تا از بسیاری اقدامات، که ضررهای جسمی و روحی جبران‏ناپذیری دارند، پیش‏گیری نماید.

    صبر، انسان را نیرومند، قابل اعتماد و اتّکا برای خویشتن و دیگران می‏سازد. صبر برای ایمان به منزله سر است نسب به جسم. همان‏گونه که جسم بی‏سر، بقا و حیاتی نخواهد داشت، ایمان بی‏صبر نیز باقی نخواهد ماند.5 امیرالمؤمنین (علیه السلام) صبر و استقامت را از جمله عوامل سلامت نفس می‏داند و نیز می‏فرماید: بر شما باد به صبر کردن. همانا صبر نسبت به ایمان، مانند سر نسبت به بدن است. و خیری نیست در بدنی که سر ندارد؛6 همان‏گونه که خیری نیست در ایمان بدون صبر.7

    امام علی(علیه السلام) عوامل بیماری نفس آدمی را در مکر، نیرنگ، بخل و حرص دانسته است و علامت صابر را در سه چیز می‏داند:8 اول آنکه کسل نشود؛ دوم آنکه آزرده خاطر نگردد؛ و سوم آنکه از خداوند - عزّ وجلّ - شکوه نکند؛ زیرا وقتی کسل شود، حق را ضایع می‏کند، و چون آزرده خاطر گردد شکر را بجا نمی‏آورد، و چون از پروردگارش شکایت کند در و واقع او را نافرمانی نموده است.9

    2. پیامدهای ناگوار بی‏صبری

    بی‏صبری پیامدهای ناگواری در روند زندگی فرد برجای می‏گذارد و آسیب‏های جسمی، روحی و روانی برای فرد و چه بسا دیگران در پی خواهد داشت. بی‏صبری منجر به درماندگی و تشدید تنیدگی‏زایی یک مصیبت می‏شود؛ مثلا، در مرگ یک عزیز، سختی و مصیب فقدان، از نظر روانی بزرگ‏تر جلوه می‏کند. امام علی(علیه السلام) می‏فرماید: «بی‏تابی هنگام مصیبت، باعث شدت یافتن آن می‏شود، و پایداری در برابر مصیبت، آن را از بین می‏برد.»10

    از آثار صبر و شکیبایی، آن است که به دنبال صبر، حالت رضایت حاصل می‏شود و فرد را از نظر روانی، تسلیم و آماده مواجهه با هر حادثه ناگواری می‏کند، سختی آن را کاهش می‏دهد، بلکه گاهی سختی آن را به راحتی تبدیل می‏کند. اولیای الهی در بزرگ‏ترین مصیبت‏ها می‏فرمودند: ما جز نیکی و خوبی از خداوند ندیدیم.11

    حالت رضایت باعث می‏شود که فرد مصیبت را در نظام تکوین، نیکو تلقّی کند و این برداشت، اندوه و اضطراب ناشی از مصیبت را کاهش می‏دهد و فرد را برای ادامه زندگی فعّال و آماده می‏کند.12

    بنابراین، فرد باید بپذیرد که در دنیا آسایش و آرامش مطلق و زندگی بدون آسیب و گرفتاری برای هیچ‏کس فراهم نیست و هر فردی بهره‏ای از این مشکلات و گرفتاری‏ها دارد و اگر با بینش الهی به سختی‏ها و ناملایمات بنگرد، سختی‏های دنیا و آسیب‏های موجود (اگر بر اثر گناه و معصیت نباشند) زمینه رشد، کمال و زنده شدن جان آدمی را به همراه دارند؛ زیرا سختی‏ها سبب می‏شوند که زمینه یاد و نام خدا و توجه و توسّل به اولیای الهی بیشتر فراهم آید؛ هر لحظه آن توجه‏ها و توسّل‏ها غنیمت و موجب ارتباط با کمال مطلق خواهد بود؛ زیرا طبیعت انسان چنین است که در بلا و گرفتاری بیشتر متوجه نعمت‏ها و متذکر یاد خداوند است و در این صورت، فرد علاوه بر تلاش و کوشش برای رفع مشکل و آسیب، امیدوار به مدد الهی است؛ با مشکل و آسیب به وجود آمده، کنار می‏آید و قبول مشکل و کنار آمدن با آن، از بسیاری آسیب‏های دیگر و از وخامت اوضاع پیش‏گیری می‏نماید و در بهبود وضعیت روحی و روانی فرد مؤثر می‏باشد. درباره ویژگی‏های کنار آمدن با مشکلات گفته شده است: کنار آمدن مشتمل بر کوشش‏هایی از نوع اقدام عملی و درون‏روانی برای مهار (یعنی کنترل، تحمّل، کاهش یا به حداقل رساندن) مقتضیات درونی و محیطی و تعارض‏های میان آن‏هاست13 و همان‏گونه که اشاره شد ـ صبر علاوه بر آثار متعددی که در زندگی دنیوی و اخروی انسان دارد، از چنین ویژگی‏هایی در شیوه کنار آمدن با مشکلات نیز برخوردار می‏باشد؛ زیرا هم در مهار و کنترل آسیب‏های روحی و روانی فرد را یاری می‏نماید و هم به فرد قدرت تحمّل بالایی می‏بخشد و در کاهش و یا به حداقل رساندن آسیب‏ها بسیار مؤثر است؛ در معنای صبر گفته شده است: صبر به معنای جلوگیری از جزع و بی‏تابی نفس در هنگام وقوع حوادث ناگوار است. بر اثر صبر، از یک سو، آدمی از حالت اضطراب به امنیت و آرامش درونی می‏رسد و از سوی دیگر، زبان را از شکوه و شکایت، و سایر اعضا را از عملکرد غیرمتعارف باز می‏دارد.14 اگر انسان تضادهای اجتماعی، که در زندگی با آن‏ها مواجه می‏شود، خویشتندار و صبور نباشد، گاهی نه تنها مشکل او برطرف نمی‏شود، بلکه پیچیده‏تر نیز می‏گردد. اگر فرد رفتار پرخاشگرانه کسی را با پرخاشگری پاسخ دهد، گاهی یک مسئله کوچک به معضلی بزرگ تبدیل می‏شود. تعالیم اسلامی در چنین شرایطی، انسان‏ها را به صبر و واکنش منطقی دعوت می‏کنند. در روایتی از امام صادق(علیه السلام) آمده است که «هر کس خشم خود را مهار کند، در حالی که اگر می‏خواست می‏توانست آن را اعمال کند، خداوند در روز قیامت او را کاملا راضی می‏سازد.»15

    ب. کار و تلاش سازنده

    یکی از آموزه‏های مهم و اساسی در بهداشت و سلامت روحی و روانی، فردی و اجتماعی، «اشتغال به کار و تلاش مفید و سازنده» است؛ همان‏گونه که یکی از مشکلات اساسی انسان در زندگی فردی و اجتماعی و از عوامل مهم بیماری‏های روانی، بی‏کاری و از کار افتادگی و یا انجام کار غیر مفید و بی‏ثمر است. از این‏رو، در عصر حاضر، یکی از مهم‏ترین بحران‏های اجتماعی، که دولت‏ها و ملت‏ها را تهدید می‏کند و به بحران اساسی قرن حاضر تبدیل شده مسئله بی‏کاری قشر عظیم جوانان جویای کار است. بنا به گفته بعضی از صاحب‏نظران، در آینده خطر بی‏کاری به عنوان یک فاجعه بزرگ، جوامع را به اضمحلال و فروپاشی می‏کشاند.16

    بی‏کاری تنها ضربه اقتصادی به فرد و جامعه نمی‏زند، بلکه ضرر و خطر بزرگ‏تر آن متوجه آسیب‏های روحی رفتاری در فرد است؛ زیرا فرد را از حیثیت و شخصیت واقعی و بهنجار خویش تنزّل می‏دهد، او را از خوش‏بختی و سعادت خویش محروم می‏سازد و سرمایه اصلی و اصیل انسان را به هدر می‏دهد. به قول سقراط: «کار سرمایه سعادت و خوش‏بختی است.»17

    ولتر، نویسنده معروف، می‏نویسد: «هر وقت احساس می‏کنم که درد و رنج بیماری می‏خواهد مرا از پای درآورد به کار پناه می‏برم. کار بهترین درمان دردهای درونی من است».18

    پاسکال می‏گوید: «مصدر کلیه مفاسد فکری و اخلاقی بی‏کاری است، و هر کشوری که بخواهد این عیب بزرگ اجتماعی را رفع کند، باید مردم را به کار وادارد تا آرامش کلی در وجود افراد برقرار شود.»19

    پاستور، دانشمند و مخترع معروف، گفته است: «بهداشت روانی انسان در آزمایشگاه و کتابخانه است».20

    شاید به همین علت باشد، که در آزمایشگاه و در کتابخانه، انسان به کار و نیروی تفکر مشغول است و ناراحتی‏ها و گرفتاری‏ها مجال جولان در ذهن ندارند و از این‏رو، نمی‏توانند انسان را دچار بیماری روانی سازند. بررسی‏های روان‏پزشکی نیز این امر را ثابت کرده‏اند. اگر کار از روی علاقه و ذوق باشد و بخصوص شخص در آن تجربه قبلی داشته باشد، نوعی اعتماد و آرامش روانی به او می‏دهد.21

    در این زمینه نیز آموزه‏های اسلامی و سیره معصومان(علیهم السلام) سرشار از تعالیمی ناب هستند، به حدّی که هیچ مکتب و مرامی به این اندازه به کار و تلاش با این نگرش تأکید نداشته‏اند. خداوند ملاک سعادت بشر را در ایمان و عمل صالح قرار داده است و ضرر و زیان خسارت ابدی را متوجه کسانی می‏داند که از ایمان و عمل ـ هر دو ـ برخوردار نباشند22 و نیز می‏فرماید: انسان بدون کار و کوشش، بهره‏ای ندارد.23

    اسلام و آموزه‏های حیات‏بخش آن انسان را به سعی و تلاش و کوشش در جهت نیل به اهداف مادی و معنوی ترغیب می‏نماید و سستی و اهمال کاری را به شدت مذمت می‏کند، تا آنجا که سعی در کسب حلال و اداره مالی خانواده، جهاد در راه خدا محسوب می‏شود،24 فقر پدید آمده از بی‏کاری و تنبلی و سستی را منشأ بی‏ایمانی می‏داند25 و جزع و بی‏ثباتی در برابر مشکلات را نکوهش نموده، انسانِ منفعل و متأثر از رویدادها را فردی ضعیف و ناقص می‏شمارد.26

    چه بسا افراد کاری که انجام می‏دهند ـ مثلا، از نقش خود به عنوان دانشجو، یا وقف کردن خود به یک حرفه ـ احساس هویّت نیرومندی می‏کنند؛ زیرا شغل وسیله‏ای است برای به وجود آمدن ایده‏های خلّاق، و شکوفا شدن استعدادها و توانایی‏ها، و چه بسا توانایی فرد در حمایت از خود و افراد تحت تکفّلش باعث ظهور عزّت نفس او شود؛ همان‏گونه که اتّکا به دیگران، به منظور حمایت مالی، جسمی و عاطفی، عزّت نفس را تهدید می‏کند.27

    کار و تلاش رمز اصلی بقا و سرزندگی و بهداشت و سلامت جسمی و روانی فرد و جامعه است. مردمی که با تکیه بر توانمندی‏ها و ذخایر خداداد ملّی خویش، بر ضعف و فقر غلبه کرده‏اند، مایه خرسندی درونی، آرامش روحی، امنیت روانی و اجتماعی و اقتصادی و حتی امنیت سیاسی و نظامی و اقتدار ملّی خویش گشته‏اند. در مقابل بی‏کاری موجبات از دست دادن همه این مواهب و بلکه گرفتار شدن در دام آسیب‏های متعدد روحی و روانی را، هم برای فرد و هم برای جامعه در پی داشته است. از جمله پیامدهای شوم بی‏کاری، افسردگی، اضطراب و به دنبال آن، اعتیادهای خانمانسوز و تأخیر ازدواج و هزاران آسیب دیگری است که هر کدام داستان غم‏انگیزی دارد و متأسفانه آنچه امروزه کمتر مورد توجه عملی قرار می‏گیرد مسئله کار و تلاش و اشتغال‏آفرینی برای نسل جوان، این ذخایر و پشتوانه‏های اصلی جامعه ما، می‏باشد.

    اگرچه نمی‏توان گفت امروز روحیه راحت‏طلبی بر بسیاری افراد حاکم است، اما می‏توان گفت: بسیاری از افراد و بخصوص نسل جوان، از انجام کارهایی که مستلزم تلاش و سخت‏کوشی‏اند، کراهت دارند و طالب رفاه و راحتی با کم‏ترین زحمت هستند. و این خود نیز مشکلی است علاوه بر مشکلات اشتغال. اما با نگاهی به سیره معصومان:، درمی‏یابیم که سخت‏کوشی، تلاش و پرداختن به فعالیت‏های تولیدی از برجسته‏ترین ویژگی‏های این بزرگواران بوده است. آنان با این روش درس بزرگی و عزّت نفس به پیروان راستین خویش آموخته‏اند. نگاهی کوتاه به جنبه کار و تلاش در زندگی امیرالمؤمنین، علی (علیه السلام)، برترین آفریده خدا پس از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، نقش کار سازنده را بر پیش‏گیری از آسیب‏های فردی و اجتماعی و نیز تأمین بهداشت و سلامت روان به ما نشان می‏دهد.

    در اسلام، انسانی که صاحب حرفه است و از دست‏رنج خود، مخارج خانواده‏اش را تأمین می‏کند، جایگاه رفیعی دارد: چه جایگاهی بالاتر از محبوبیت نزد پروردگار؟!28 و به عکس، آنکه توان کارکردن دارد و مخارج خود را بر دیگری تحمیل می‏کند، ملعون خوانده شده است.29 کار و تلاش علاوه بر آثار مثبت روانی، از عوامل تربیت‏کننده انسان به شمار می‏روند.30 وقتی ابعاد گوناگون شخصیتی همچون امیرالمؤمنین(علیه السلام) را مورد مداقّه قرار می‏دهیم، ملاحظه می‏کنیم که ایشان در عین حال که زاهدترین فرد زمان خود است، فعّال‏ترین آن‏ها نیز هست. ایشان در عین آنکه بیشترین عبادت‏ها را در پیشگاه خدای خود دارد، ثمربخش‏ترین اوقات را نیز دارد و به قول شهید مطهّری، شخصیت علی(علیه السلام) شخصیتی است جامع‏الاضداد. وقتی خلوت شب فرامی‏رسد، هیچ عارفی به پای او نمی‏رسد؛ آن روح عبادت، که جذب حق و پرواز به سوی خداست، به شدت در او نمودار می‏شود. و روز که می‏شود، گویی این آدم، آن آدم نیست؛ با اصحابش که می‏نشیند، چنان چهره‏اش باز و خندان است که از جمله اوصافش این است که همیشه قیافه‏اش باز و شکفته است.31

    به دلیل آنکه برای وصول به جایگاهی امن در آخرت، انسان چاره‏ای جز عبور همراه با سلامت و تعادل از دنیا ندارد، توجه به برخورد پیشوایان معصوم: با دنیا و نحوه معیشت آن‏ها برای الگوپذیری از آن اسوه‏های راستین لازم است. با توجه به اینکه دارالسلام و دارالقرار آخرت است، باید ببینیم حد تعادل و بهره‏مندی از دنیا در چیست؟ چگونه می‏توان به توصیه آیه شریفه «آخرت را برگزینید و بهره دنیایی خویش را نیز فراموش نکنید»32 نایل شد و بین دنیا و آخرت را جمع نمود؟ سیره علی(علیه السلام) به گویاترین شکل این معنا را بیان می‏کند.

    همان‏گونه که اشاره شد، امام علی(علیه السلام) در کلامی راهگشا، به همه کسانی که دغدغه بهره‏مندی مناسب، در عین اصالت دادن به آخرت را دارند، راه می‏نمایند:33 «مؤمن باید شبانه‏روز خود را سه قسم کند: زمانی برای نیایش و عبادت پروردگارش، و زمانی برای تأمین هزینه زندگی‏اش، و زمانی برای داشتن لذت‏های مطبوع و حلال». «خردمند را نشاید جز آنکه در پی سه چیز حرکت کند: کسب حلال برای تأمین زندگی، یا گام نهادن در راه آخرت، یا به دست آوردن لذت‏های حلال».34

    نسبت به نوع کسب و کار، امام علی(علیه السلام) به کشاورزی و کشاورزان عنایت ویژه داشت. امام صادق(علیه السلام) در این‏باره می‏فرماید: «امیرالمؤمنین(علیه السلام) همیشه به عمّال و کارمندانشان سفارش کشاورزان را می‏نمودند»35 خود حضرت نیز کشاورزی می‏کردند. از جمله آموزه‏های مهم دینی و سیره معصومان(علیهم السلام) این است که انسان در راه کسب و کار، سختکوش و مداومت و ازدیاد در تولید و انفاق داشته باشد و در مصرف شخصی، به حداقل‏ها قناعت نماید.36

    روحیه تولید و کار و تلاش در سیره امام علی(علیه السلام) چنان است که تولید را برای ارتقای سطح معیشت مردم و از این طریق، هدایت و راهنمایی آنان به بندگی خداوند را می‏خواسته. ایشان با بیشترین تولید، کمترین استفاده شخصی را می‏نمودند؛ چنان که از ابن عبّاس نقل شده است: در زمان جنگ جمل، هنگامی که در منطقه «ذی‏قار» برای جمع‏آوری نیرو اردو زده بودیم، یک روز به خیمه امام رفتم، دیدم حضرت مشغول دوختن کفش خویش است. سلام کردم، امام (علیه السلام) جواب دادند، پرسیدند: ابن عبّاس! این نعلین وصله‏خورده چقدر می‏ارزد؟ گفتم: ارزشی ندارد. امام(علیه السلام) فرمودند: «حکومت بر شما نزد من از این نعلین بی‏ارزش‏تر است، مگر آنکه حقی را برپا سازم یا باطلی را از میان بردارم.»37

    امام(علیه السلام) در چند مورد، با اشاره به لباس خویش فرموده‏اند: «لباسی که بر تن من می‏بینید، توسط اهل خانه‏ام تهیه شده است.»38

    از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است: «حضرت علی(علیه السلام) با بیل زدن، زمین را آباد ساخت و با درآمد خود، هزار برده آزاد نمود».39

    درآمد محصول زراعی امام(علیه السلام) را چهل هزار دینار ذکر کرده‏اند که حضرت آن‏ها را به نیازمندان می‏بخشید.40 سخاوت و بخشندگی امام چنان بود که حتی معاویه، دشمن ایشان، هم به آن اعتراف نمود.41

    کودکان بی‏سرپرست، گروهی بودند که امام(علیه السلام) به تأمین نیازهای مالی و روحی ایشان اهتمام خاصی داشت. شخصی به نام ابوالطفیل نقل نموده است: «امام علی(علیه السلام) را دیدم که یتیمان را فراخوانده بود و با عسل آن‏ها را پذیرایی می‏نمود، به گونه‏ای که بعضی از صحابه با دیدن این منظره گفتند: ای کاش ما هم یتیم بودیم!»42

    امام باغ‏ها و نخلستان‏هایی را که ایجاد کرده بود، وقف استفاده نیازمندان نمود. این باغ‏ها متعدد و در مناطق متنوّعی بودند؛ همچون منطقه خیبر، ابی‏نیزر، بغیبغه و ارباحا. همچنین تعداد چاه‏هایی را که امام حفر و وقف نمودند، بیش از یکصد حلقه ذکر کرده‏اند.43

    در کلامی منظوم، علی(علیه السلام)، ابرمرد عرصه زهد و سازندگی، درباره کار و عزّت نفس چنین سروده‏اند: «برای من سنگ‏کشی از قله‏های کوه آسان‏تر است از اینکه منّت دیگران به دوش کشم. به من می‏گویند: کسب و کار ننگ است، ولی من می‏گویم: ننگ این است که انسان از دیگران درخواست کند.»44

    در شعر دیگری امام(علیه السلام) می‏فرمایند: «اگر می‏خواهی آزاد زندگی کنی، مثل برده زحمت بکش و آرزویت را از مال هرکس که باشد، قطع کن. نگو این کار مرا پست می‏کند؛ زیرا از مردم خواستن از هر چیز بیشتر ذلّت می‏آورد. وقتی از دیگران بی‏نیاز باشی، از همه مردم بلند قدرتر هستی».45

    بنابر آنچه گذشت، فواید و آثار اشتغال مفید و سازنده را در بهداشت و آرامش روان و نقش آن را در پیش‏گیری از آسیب‏های فردی و اجتماعی و پیامدها و آسیب‏های بی‏کاری و یا کارهای زیانبار می‏توان به اختصار در امور ذیل برشمرد:

    برخی از آثار مثبت کار مفید بر بهداشت روانی

    فرد احساس مفید بودن می‏کند.46 انسان با اشتغال به یک حرفه، خود را در معرض آزمون قرار می‏دهد؛ آزمونی که استعدادها و توانمندی‏های وی را باز می‏شناساند. قطعاً انسان تا وقتی به میدان عمل و کار پا نگذارد، حتی خودش هم نمی‏تواند استعدادهای خود را شناسایی کند.

    به وجود آورنده حس اعتماد و عزّت نفس در فرد است.47 در حین انجام کار است که انسان می‏تواند طعم شیرین موفقیت را بچشد. موفقیت، عامل بزرگ امیدبخش و پیش برنده، تنها هنگامی نصیب انسان می‏شود که خود را در معرض انجام مسئولیتی قرار دهد. شادی عمیق، که همان احساس رضایت‏مندی درونی است، وقتی نصیب انسان می‏شود که در انجام کار خود توفیق یابد. وقتی انسان عهده‏دار انجام کاری نباشد، چگونه موفقیت و در پی آن، شادی برایش حاصل خواهد شد؟!

    • موجب جلب توجه و اعتماد دیگران است.

    • موجب ثبات شخصیت فرد می‏شود.

    2. برخی از آثار زیان‏بار بی‏کاری در بیماری روانی

    • احساس ناکارآمدی و غیر مفید بودن در فرد.
    • از دست دادن اعتماد به نفس.
    • بی‏ثباتی و ناپایداری شخصیت فرد.
    • زمینه‏ساز رفتارهای نابهنجار فرهنگی و اجتماعی.

    یکی از زمینه‏های ارتکاب گناه و رفتارهای ناهنجار در انسان، بی‏کاری است. همچنین چون جسم و روح انسان دایم از طبیعت نیرو می‏گیرند، باید این نیرو را مصرف نمایند. کار بهترین راه مصرف صحیح این نیروست. امروزه هیچ‏کس منکر ارتباط بی‏کاری جوانان با گرایش آن‏ها به منکرات نیست. در اخلاق اسلامی، رقّت‏قلب یک فضیلت و قساوت قلب یک رذیلت است. بی‏کاری موجب قساوت قلب انسان می‏شود. بی‏کاری موجب آزادی یکی از نیروهای انسان به نام «قوّه تخیّل» می‏گردد. امام علی(علیه السلام) می‏فرماید: اگر تو نفس را به کاری مشغول نکنی، او تو را به خودش مشغول می‏کند.48

    ج. ورزش و تفریحات سالم

    اسلام و آموزه‏های متعالی آن از هیچ امری در جهت رشد و سازندگی و سلامتی انسان برای رسیدن به کمال مطلوب و سرمنزل مقصود کوتاهی نکرده‏اند؛ از پرورش جسم و سلامتی و تأمین نیازمندی‏های آن گرفته تا پرورش روح و سلامت روان آدمی، از ریاضت‏های شرعی در جهت بالندگی روح تا تمرین‏ها و ورزش‏های بدنی برای پرورش جسم و نشاط روانی حاصل از آن؛ زیرا ورزش به طور چشمگیر، مصرف اکسیژن را طی یک دوره زمانی طولانی افزایش می‏دهد؛ مانند پیاده‏روی، دویدن، شنا و دوچرخه‏سواری که اگر در تمام مدت زندگی، به طور منظّم صورت گیرند، ثمرات حایز اهمیتی در جهت سلامت و تندرستی به بار می‏آورند. ورزش به کاهش فشار خون بالا کمک می‏کند، بر کنترل وزن تأثیر فوق‏العاده‏ای دارد، مقدار کلسترول لیپوپروتئین با غلظت بالا را افزایش می‏دهد و سیستم قلبی و عروقی را تقویت می‏کند.49 سیره معصومان(علیهم السلام) و آموزه‏های حیات‏بخش آنان در این زمینه نیز هر انسان مدقّق و با انصافی را به کرنش در مقابل عظمت و همه جانبه‏نگری تعالیم دینی و سیره معصومان وامی‏دارند. ورزش را با نگاه ارزشی و به دلیل نشاط روحی و پرورش جسم در جهت خدمت برای خدا و بندگی او ـ جلّ و عزّ ـ انجام دادن، آثار جسمانی و روانی فراوانی به همراه دارد. البته ورزشی که وسیله خدمت‏رسانی بهتر برای بندگی خدا باشد مورد قبول و سفارش دین است، نه ورزشی که عامل سرگرمی و غفلت و فقط به عنوان اتلاف وقت و یا کسب جاه و مدال و مقام دنیایی باشد، که این خود مخرّب و بلکه عاملی است که بعدها فرد را نادم و دچار افسردگی می‏نماید؛ زیرا از استعداهای فکری و عقلی و رشد و بالندگی خویش در جهت کمال گامی برنداشته و عمر را به سرگرمی و تنها به پرورش اندام تلف نموده است. تنها برای پرورش اندام و یادگیری چند فن ورزشی، نباید سرمایه عظیم عمر را هزینه نمود.

    به دلیل آنکه تمام آموزه‏ها و دستورالعمل‏های دینی اهداف خاصی را دنبال می‏کنند که همان «بندگی خدا» و «رسیدن به مقام قرب الهی» و «شکوفا شدن تمامی استعدادهای انسان» است،50 تعالیم دینی در زمینه ورزش نیز از این ضابطه بیرون نیستند و ورزش برای پرورش روح و جسم انسان و زمینه‏ای برای رشد و شکوفایی بهتر انسان است.51

    رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «به فرزندانتان شنا و تیراندازی بیاموزید»52 و نیز فرمودند: «پیاده‏روی بهترین دوا برای صفرا و سوداست»53 و نیز گفته شده است: «نگاه به مناظر طبیعی، از جمله آب و مناظر سبز طبیعت، موجب زدودن غم و اندوه از فرد و پدیدآمدن نشاط و خوش‏دلی در وی می‏شود»؛54 زیرا به فرد آرمیدگی می‏بخشد. این آرمیدگی شیوه بسیار موفقی برای کمک به افراد در شرایط تنیدگی است. آرمیدگی به آنان کمک می‏کند که با تنیدگی کنار آیند و از اختلالات مربوط به آن پیش‏گیری نموده یا آن را کنترل کنند.55

    به طور کلی، استفاده متعادل و معقول از لذت‏ها و تفریحات، مایه نشاط جسمی و روانی فرد می‏شود و بدین وسیله، شخص برای انجام وظایف فردی و اجتماعی و برخورد مناسب با فشارها، توانا می‏گردد.56

    بنابراین، ورزش و تفریحات سالم نقش مؤثری، هم در بهداشت و سلامت جسمانی و روانی دارند و هم عاملی در جهت پیش‏گیری از آسیب‏های روحی و روانی فرد و جامعه هستند. اصولا یکی از علل فرسودگی زودرس جسمانی و روانی افراد، استفاده نکردن از تفریحات سالم است؛ زیرا مقتضای فعالیت و کار مداوم، وارد آمدن فشار جسمی و روحی بر فرد است. باید در کنار کار و تلاش روزمرّه، تقویت کننده‏هایی باشند که به فرد روحیه دهند و به او آرامش بخشند. این امور، که آن‏ها را «تفریحات سالم» می‏نامیم، دامنه گسترده‏ای دارند که از مصاحبت و شوخی با دوستان، تا ورزش و مسافرت و مانند آن را در برمی‏گیرد؛ مثلا، به بذله‏گویی در جمع سفارش شده است. پیشوایان اسلام نیز شوخی و بذله‏گویی داشته‏اند.57 اهمیت و تأثیر شوخی تا آنجاست که در روایتی این امر بر هر مؤمنی لازم دانسته شده است.58 لازم به یادآوری است که در تعالیم اسلام، شوخی تا حدّی مطلوب دانسته شده که موجب آزار کسی نگردد، گناهی به دنبال نداشته باشد و از حدّ معمول نیز تجاوز نکند.59

    پیاده‏روی نیز از بهترین ورزش‏ها برای سلامت انسان است؛ ورزشی است که برای هر کس، با هر سن و سال، متناسب است و در همه فصول امکان‏پذیر است، ابزار و وسایل و مربّی و هزینه‏های گوناگون نمی‏خواهد و به راحتی انجام می‏پذیرد؛ زیرا پیاده‏روی عضلات و مفاصل را به کار انداخته، نرم می‏کند، جریان گردش را در آن‏ها بهتر می‏سازد، نیز در دفع فضولات و رساندن اکسیژن و غذا به اندام‏ها کمک می‏کند. پیاده‏روی تنفس را عمیق می‏کند و اکسیژن‏گیری را بهتر می‏گرداند و در نتیجه، تغذیه و تهویه همه بخش‏های بدن بهتر انجام می‏شود.60

    تحقیقات نشان می‏دهند که ورزش در کنار آمدن با تنیدگی دو نقش اساسی ایفا می‏کند:

    1. خستگی جسمی ناشی از رویدادهای تنیدگی‏زا را به حداقل می‏رساند.

    2. خستگی عاطفی تجلّی یافته در زندگی فرد را نیز کاهش می‏دهد.61

    در تعالیم دینی و روایات آمده است: خود را از مواهب حلال دنیا بی‏نصیب نسازید و با استفاده از لذت‏های دنیوی، خود را برای انجام تکالیف آماده نمایید.62

    د. تقوا

    «تقوا» همان پرهیز است و به کسی که امید درمان او هست، دستور پرهیز می‏دهند. اگر طبیب معالج از درمان کسی ناامید شد به او می‏گوید: هر غذایی که میل داری بخور، زیرا کار او از درمان گذشته است. قرآن کریم نیز به چنین کسانی می‏گوید: (اِعلمَلوا ما شِئتُم) (فصلت: 40) هرچه می‏خواهید بکنید، یعنی کار شما از درمان گذشته است.63

    از مهم‏ترین آموزه‏های قرآنی، که در سیره علمی و عملی معصومان مورد تأکید قرار گرفته، آموزه «تقوا» است؛ زیرا از یک‏سو، می‏تواند تأمین‏کننده بهداشت و سلامت روانی باشد و از سوی دیگر، به عنوان عامل مهمی در پیش‏گیری از آسیب‏های روحی و روانی، مورد توجه قرار گیرد.

    اهمیت تقوا در همه زمینه‏های انسانی و بخصوص در بحث بهداشت، سلامت، امنیت، آرامش روح و روان آدمی و نیز پیش‏گیری از ابتلا و یا وخامت آسیب‏های روانی تا جایی است که گفته شده است: دعوت قرآن و همه انبیا و اوصیای به حقّ آنان، دعوت به «تقوا» است؛64 چه اینکه خداوند در قرآن فرموده است: اگر مردم دیاری اهل تقوا و پاک‏دامنی باشند، خداوند رحمت و برکات خویش را برآنان فرو می‏فرستد؛65 یعنی بین ایمان و تقوا و نزول برکات الهی، که زندگی بدون مشکلات روحی و روانی از موارد برجسته برکات الهی است، تلازم وجودی، و بین ترک تقوا و قطع رحمت و برکات الهی و گرفتار شدن به آسیب‏ها تلازم عدمی برقرار است. در قرآن، معیار برتری و کرامت انسان، تقوا شمرده شده است.66

    در صدر اسلام، بر پایه این معیار، بسیاری از تنگ‏دستان نیز توانستند از محرومیت ارزشی و اجتماعی رهایی یافته، ارزش واقعی خود را در جامعه بیابند. اسلام معیارهای ارزشی و نوع زندگی قومی، قبیله‏ای و ملّی‏گرایی را، که عامل تفرقه و تشتّت است، نپذیرفت و کوشید تا ایمان و تقوا و میوه آن آرامش در زندگی را به جای انگیزه‏های جاهلی در قلوب مردم جایگزین کند. پیامبر به گونه‏ای افراد قبایل را متحد کرد که وقتی ابوسفیان به آنان می‏نگریست، از اینکه قبایل متشتّت آنگونه متحد شده بود، شگفت‏زده می‏شد.67

    البته اسلام ارتباط خویشاوندی را تضعیف نکرده است؛ چرا که همین ارتباط در میان کل جامعه، اگر بر اساس روابط الهی باشد، در بسیاری از موارد، مشکلات افراد را حل می‏کند. پیامبر فرمود: «نسبت خود را بشناسید تا آن اندازه که حسب خود را شناخته، با خویشاوندان خود ارتباط داشته باشید.»68 و در حجه الوداع به مردم فرمود: «همه شما از نسل آدم هستید و حضرت آدم از خاک، و فضل و شرافت به عربی و عجمی بودن نیست، بلکه به تقوا و پرهیزگاری است.» 69 و فرمود: «به نسبتتان افتخار نکنید، به عملتان افتخار کنید»70

    علی(علیه السلام) نیز فرمود: «اگر بناست عصبیتی باشد، این عصبیت را در جهت کسب صفات عالی، انجام کارهای شایسته و امور نیکو به کار برید، تعصب را در جهت حفظ حقوق همسایگی، وفای به عهد و پیمان، و در جهت کسب نیکی‏ها و عصیان در مقابل اعمالی که موجب تکبّر است، به کار برید. این تعصّب را در راه خدا، به دست آوردن فضایل و خودداری از تجاوز، بزرگ شمردن قتل و انصاف داشتن در مقابل مردم، فروکش کردن خشم و دوری از فساد بر روی زمین قرار دهید.»71

    در بیانات نورانی امیرالمؤمنین(علیه السلام) آمده است: «تقوا سرامد همه فضایل اخلاقی است».72

    آیه اللّه جوادی آملی می‏فرماید: کمتر آیه‏ای در قرآن تلاوت می‏شود که در صدر یا وسط یا ذیل آن، مسئله تقوا و اخلاق بازگو نشود؛ زیرا ریشه، ساقه و ثمره هر فضیلتِ خُلقی، تقواست؛ یعنی بعضی از مراحل تقوا ریشه، بعضی از مراحلش تنه، ساقه و شاخه و بخشی از مراحلش هم میوه است و بهترین میوه تقوا «آرامش و نشاط در زندگی» است.73

    خداوند در قرآن کریم، هدف بسیاری از احکام را تحصیل تقوا و در پرتو آن طهارت و سلامت روح می‏داند. خدای سبحان در قرآن، پس از ذکر احکام وضو، غسل و تیمّم می‏فرماید: خدا می‏خواهد شما را تطهیر کند. اگر آب برای وضو یا غسل نیافتید، خدا به شما امر می‏کند که صورت‏ها و دست‏ها را به خاک بمالید تا پاک شوید.74 معلوم می‏شود که منظور طهارت بدنی محض نیست؛ زیرا روشن است انسانی که دست خاک آلوده به صورت می‏کشد، از گرد و غبار ظاهری پاک نمی‏شود، بلکه از رذایل اخلاقی همچون تکبّر و منیّت پاک می‏شود؛ چنانکه آلودگی گناه با وضو و غسل پاک نمی‏شود، بلکه با توبه و کفّاره تطهیر می‏گردد و احکام الهی برای تأمین این طهارت است. مراقبت و محافظت از روح، و خداوند را ناظر بر کارهای خویش دانستن بر اثر تقوا به وجود می‏آید و دیگر جایی برای تعدّی و نیرنگ و کوتاهی و سهل‏انگاری و آلوده شدن به گناه باقی نمی‏ماند.

    بسیاری از آسیب‏های روحی و روانی و ناهنجاری‏ها و بزه‏کاری‏ها بر اثر بی‏پروایی و نادیده گرفتن و بی‏توجه بودن به این واقعیت است که همه عالم و از جمله انسان و کارهای ظاهر و باطن انسان در محضر خداوند است. «تقوا» یعنی انجام آنچه مورد رضایت الهی است و پرهیز از هرگونه مسامحه؛ مثلا، در امر طبابت بیمار، متعهدانه و بر اساس تخصص لازم اقدام نماییم. حضرت امیر(علیه السلام) می‏فرماید: «کسی که به پزشکی اشتغال دارد، باید تقوای خدا پیشه کند و از خیرخواهی و کوشش دریغ نورزد.»75 و نیز می‏فرماید: «ای بندگان خدا! شما را به تقوای الهی سفارش می‏کنم، که زاد و توشه سفر قیامت است. تقوا توشه‏ای است که به منزل رساند، پناهگاهی است که ایمن می‏گرداند.»76 و فرمودند: «ای بندگان خدا! بدانید که تقوا، دژی محکم و شکست‏ناپذیر است، اما هرزگی و گناه خانه‏ای در حال فروریختن و خوارکننده است که از ساکنان خود دفاع نخواهد کرد، و کسی که بدان پناه برد در امان نیست. آگاه باشید! با پرهیزگاری، ریشه‏های گناهان را می‏توان برید، و با یقین می‏توان به برترین جایگاه معنوی دست‏رسی پیدا کرد. ای بندگان خدا! خدا را، خدا را، در حق نفس خویش که از همه چیز نزد شما گرامی‏تر و دوست داشتنی‏تر است.»77

    بنابراین، تقوا همان پرهیز و پیش‏گیری است، و به کسی که امید درمان او هست، دستور تقوا می‏دهند. اگر طبیب معالج از درمان کسی ناامید شد، به او می‏گوید: هر غذایی که می‏خواهی بخور؛ زیرا کار او از درمان گذشته است. قرآن کریم نیز به چنین کسانی می‏گوید: «هر چه می‏خواهید بکنید»؛78 یعنی کار شما از درمان گذشته است. چنین کسی در مقابل انبیای الهی می‏گوید: برای ما تفاوتی ندارد، چه ما را موعظه نمایید و چه موعظه ننمایید؛ ما گوش شنوا نداریم.79 از این‏رو، این توصیه‏ها و رهنمودهای دینی و الهی (سفارش به تقوا و پرهیزگاری) برای کسانی سودمند و اثربخش است که خود تصمیم و اراده خودسازی و تأمین سلامتی و اقدام برای پیش‏گیری از بروز ناملایمات و گرفتاری‏ها داشته باشند.

    ه. توبه

    از آموزه‏های مهم در پیش‏گیری برخی از آسیب‏های روانی و جلوگیری از وخامت آن، احساس ندامت و پشیمانی و تصمیم بر جبران و درمان آسیب و رجوع و بازگشت به لطف و رحمت خداوند است.

    «توبه» در لغت، به معنای رجوع است. وقتی بنده به مولای خود برمی‏گردد، می‏گویند توبه کرده است.80 خداوند در قرآن کریم به همه مؤمنان دستور توبه می‏دهد.81

    نکته قابل توجه این است: همان‏گونه که در آسیب‏هایی که بر جسم وارد می‏شوند، تنها خود فرد آسیب دیده است که مستقیما احساس درد و رنج می‏کند و اطرافیان و دوستان از بی‏تابی و احساس درد او ناراحت و نگران هستند، در آسیب‏های روحی و روانی نیز چنین است؛ یعنی خود شخص در صورتی که دچار اختلال حواس نشده باشد، بیش از دیگران احساس درد و رنج می‏کند. برای نمونه، در آسیب‏هایی هم که به واسطه گناه به روح و جان آدمی وارد می‏شوند، بیشترین رنج و درد روانی را خود شخص متحمّل می‏شود و اولین بوی بد گناه را خود استشمام می‏کند، رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «خودتان را با استغفار و توبه معطّر کنید تا بوی بد گناه شما را رسوا نکند»82 اما اگر بر اثر تخریب قوای ادراکی، با اینکه در حال سوختن است، درد و آتش‏سوزی احساس ننماید، این بدترین حالاتی است که یک فرد آسیب دیده ممکن است به آن مبتلا شود؛ زیرا با اینکه بیمار و آسیب دیده است یا اصلا خود را بیمار نمی‏داند و یا آنچه را به آن مبتلا شده است آسیب جدّی قلمداد نمی‏کند و در این صورت، به فکر دارو و درمان نیست و از اقدام دیگران برای مداوای خود نیز جلوگیری می‏کند.

    از آثار توبه و بازگشت از گناه و معصیت و رجوع به رحمت و مغفرت الهی، یکی همین است که فرد اولا، قبول کرده که آسیب‏پذیر است و ثانیا، با رجوع و بازگشت، در صدد درمان است.

    توبه کمیّت و کیفیتی دارد. کمیّت توبه آن است که قرآن کریم به همه مؤمنان دستور آن را می‏دهد83 و کیفیتش عبارت است از: «نصوح»؛ یعنی خالص بودن که در این زمینه نیز قرآن کریم می‏فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده‏اید، با توبه خالصانه به سوی خدا بازگشت نمایید».84

    بنابراین، اگر توبه فراگیر باشد و انسان از همه خلاف‏ها توبه کند و «نصوح» یعنی خالص باشد، آن‏گاه لغزش‏های گذشته بخشوده می‏شوند و توبه‏کننده به منزله انسان بی‏گناه است85 و در آرامش کامل به سر می‏برد؛ زیرا با توبه، دنباله گناه قطع می‏گردد.86 با توبه، انسان از عذاب به رحمت، از گناه به طاعت، و از توجه به غیر خدا به خدا باز می‏گردد. هنگامی که انسان متوجه می‏شود غفلت‏ها و گناه‏ها حجابی میان او و محبوبش ایجاده کرده و نمی‏تواند به او نزدیک شود و به سویش حرکت کند، وقتی متذکر می‏گردد که ظلمت بار گناه و لغزش بر دل و جانش آن‏چنان سایه افکنده است که هیچ پرتوی از نور حق بر آن نمی‏تابد و او تنگ دل و سنگ دل شده است که «فَوَیْلٌ لِّلْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِکْرِ اللَّهِ» (زمر: 22)، پشیمان می‏گردد، متألّم می‏شود و این آتش پشیمانی و تألّم سراسر وجودش را فرا می‏گیرد، شعله می‏کشد و شعله‏هایش فروزان و فروزان‏تر می‏شوند و این شراره‏ها تمامی آثار شوم، ریشه‏های گناه، پرده‏ها و حجاب‏ها را می‏سوزانند و خاکستر می‏کنند و دیواره‏های دل آدمی را همانند تنوری داغ، که شراره‏های آتش بر آن تابیده و آن را سفید کرده‏اند، آماده چسباندن خمیر ایمان می‏کنند.87

    در واقع، توبه انقلاب است؛ انقلابی درونی، حرکتی در جان انسان تا آزاد گردد و به سوی حق سیر کند. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می‏فرماید: «پشیمانی از گناه توبه است»88 حضرت علی(علیه السلام) می‏فرماید: «پشیمانی بر خطاها همان طلب بخشش و آمرزش است.»89 و روایات دیگری نیز به همین مضمون بر این دلالت دارند که توبه همان آتش ندامت جانسوز است.

    گاهی انسان در صحنه قلب خود، نوعی گرفتگی مشاهده می‏کند؛ مثل اینکه ابری فضای دل را پوشانده است و نمی‏داند چگونه آن را بزداید. از این‏رو، به فکر می‏افتد تا در مزرعه یا در پارکی قدم بزند، در کنار رودی بنشیند و یا با دوست خود سخن بگوید. پس تصور می‏کند آن ابر، برطرف شده، در حالی که چنین نیست و آن ابر غلیظ گردیده و جلو دید او را گرفته است و دیگر تشخیص نمی‏دهد که در فضای تیره زندگی می‏کند. انسان تصور می‏کند با جلسات اُنس و فکاهیات، ابرزدایی یا غبارروبی می‏شود، در صورتی که چنین نیست. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) می‏فرماید: «من در هر روز هفتاد بار استغفار می‏کنم تا مبادا این ابرها فضای دل را بگیرند.»90 البته استغفار برای انسان کامل در حقیقت، دفع است، نه رفع.91

    گفته شده است: توبه یعنی بازگشت و پشیمانی از حالت عصیان و عدم توازن روح به سوی آرامش، و اطمینان و امیدواری به رحمت الهی است که با شرایطش می‏تواند بیماری‏های روحی را درمان بخشد، و معالجه نماید و انسان را به حد کمال انسانیت برساند.92

    فرد با بازگشت و اعتراف به گناه، احساس گناه خود را سرکوب نمی‏کند، بلکه به آن اعتراف می‏کند و از خداوند آمرزش می‏طلبد. اعتراف مؤمن به گناه و توبه به درگاه خداوندی او را از کوشش برای سرکوب و دور نگه داشتن فکر گناه‏ آلوده به منظور رهایی از ناراحتی روانی ناشی از احساس گناه بازمی‏دارد، توضیح آنکه کوشش برای دور نگه داشتن فکر گناه از ذهن در نهایت، به سرکوب ناخودآگاه آن منجر می‏شود. اما باید توجه داشته باشیم که سرکوب فکر گناه باعث نمی‏شود آن نیروی انفعالی احساس پستی و حقارتی که همراه فکر گناه وجود داشته است نیز از بین برود.

    بنابراین، نیروی انفعالی مزبور به شکل اضطرابی مبهم و پیچیده در انسان بروز می‏کند که باعث رنج و ایجاد اضطراب و تنش روانی در شخص می‏شود. در نتیجه، انسان سعی می‏کند با پناه بردن به عوارض برخی از بیماری‏های روانی، از شدت آن بکاهد.93

    اصولاً قسمت اعظم تلاش روان‏کاوان در چنین حالاتی مصروف کاوش درباره این مهارت‏های دردآور، کهنه و سرکوب شده در ضمیر ناخودآگاه انسان می‏شود. روانکاو سعی می‏کند بیمار را به یادآوری مجدّد آن کارها و مقابله با آن‏ها وادارد و نوعی قضاوت عقلانی درباره آن‏ها پیدا کند؛ یعنی به صدور حکم درباره‏شان بپردازد، و چه بسا کاری که توسط روانکاو انجام می‏گیرد در نهایت، به هتک حرمت گناه بینجامد و گاه به عنوان یک واقعیت مورد پذیرش قرار گیرد، بر خلاف توبه و اذعان و اعتراف به گناه در پیشگاه کسی که از نهان و اسرار انسان‏ها خبر دارد که این اعتراف، مقدّمه پذیرش بیماری و اقدام در درمان آن محسوب می‏شود. به همین دلیل، یادآوری گناهان توسط مؤمن و اعتراف به آن‏ها نزد خداوند رحمان و رحیم و استغفار و توبه باعث جلوگیری از سرکوب ناخودآگاه احساس گناه می‏شود؛ زیرا این‏گونه سرکوب کردن باعث ایجاد اضطراب و بروز عوارض بیماری‏های روانی می‏گردد و با توجه به این مسائل، تعجبی ندارد که یک مؤمن واقعی همواره دارای امنیت خاطر روانی و آرامش قلبی و وجودش لبریز از احساس رضایت و آرامش خاطر باشد.94 علّامه طباطبائی می‏فرماید: ما بارها گفتیم که توبه انسان محفوف به دو توبه خداست. بنابراین، نخست این خداوند است که به انسان توفیق می‏دهد، اسباب توبه را برای او فراهم می‏کند تا بتواند از بند و زنجیر اسارت‏بار پلیدی‏های دنیا برهد و رو به سوی حق آرد، و آن‏گاه که بنده به خدا توجه کرد و توبه نمود، دوباره خدا به او برمی‏گردد و غفران و عفو و بخشش را شامل او خواهد فرمود.95

    برخی از آثار توبه در پیش‏گیری از آسیب‏های روانی

    • توبه انسان را محبوب خدا می‏کند.96
    • توبه سبب توقّف آسیب می‏شود.
    • توبه آسیب‏ها و ناملایمات روحی و روانی را ترمیم می‏کند.
    • توبه آسیب‏ها و ناملایمات روحی و روانی را درمان می‏نماید.
    • توبه از عوارض جانبی آسیب جلوگیری می‏کند.
    • توبه اثرات مخرب آسیب را از روح و روان می‏زداید.
    • توبه روح و جان آدمی را شست‏وشو و تطهیر می‏کند.
    • توبه انسان را از حالت سکون و رکود بازمی‏دارد.
    • توبه انسان را به کار و تلاش سازنده وامی‏دارد.

    امیدواری

    انسان با امید به اینکه تلاش او ثمربخش است، فعالیت می‏کند و اگر امید نبود هیچ انسانی دست به اقدامی نمی‏زد. و شاید بتوان گفت: هر موجود زنده‏ای به امید رسیدن به مقصد و مقصود خود حرکت و تلاش می‏کند. تحقیقات این مطلب را اثبات کرده‏اند که اگر تلاش حیوان برای رسیدن به مقصود خود بی‏ثمر بوده و فایده‏ای برای او نداشته باشد یا امیدی برای نیل به آن نداشته باشد، دست از تلاش و فعالیت برمی‏دارد و به یأس و درماندگی مبتلا می‏شود.97

    فردی که در پی تلاش‏های متعدد، شکست‏های متعددی را تجربه کند و تلاش او موفقیتی به همراه نداشته باشد، به هر دلیلی که باشد، مبتلا به درماندگی آموخته شده می‏گردد که پیامدهای ناگواری در جسم و روان و نیز زندگی فردی و اجتماعی او می‏گذارد که چه بسا قابل جبران نباشد.98

    از این‏رو، امید به موفقیت و نتیجه دادن فعالیت، نه فقط انسان، بلکه هر موجود زنده‏ای را وادار به تلاش و کار می‏کند. در این خصوص نیز انسان سرآمد موجودات دیگر است و با امید است که انسان دست به اختراعات و ابتکارات می زند و در این راه، تحمّل رنج‏ها و مشقّات را به جان می‏خرد و به امید رسیدن به بهداشت و سلامت، چه جنبه جسمانی آن و چه روحی و روانی آن، انسان فعالیت‏های پیش‏گیرانه انجام می‏دهد، و اگر امیدی به بهداشت و سلامت خویش نداشت، دست از فعالیت و اقدامات پیش‏گیرانه برمی‏داشت. همانند بیماری که دیگر امیدی به بهبود ندارد و پزشک برای او اقدامی انجام نمی‏دهد و او را از چیزی پرهیز نمی‏دهد. کسانی که با اراده و اختیار خویش، قلب و جان خود را با انبوه گناه و معصیت زنده به گور کرده‏اند و دیگر جایی برای تابش نور و پذیرش حق در وجودشان باقی نگذاشته‏اند و به تعبیر قرآن، قلب، چشم و گوششان نابینا و ناشنوا شده، مردگانی هستند زنده نما. اینان بیم و امید برایشان تفاوتی نمی‏کند. غیر از این گروه اندک، که عنود و لجوج هستند و در جهالت و عصبیّت خویش پایدارند، دیگران نمی‏توانند به توهّم یا بهانه ناامیدی از رحمت و بخشش الهی، دست از تلاش و جبران کارهای بد خویش بردارند و اقدامی در رسیدن به سلامت روح و روان خویش انجام ندهند. از این‏رو، در تعالیم اسلامی و آموزه‏های قرآنی، بالاترین گناه و معصیت «ناامیدی و یأس از رحمت بی‏انتهای الهی» است.

    معمولاً بیماری‏های شدید و مزمن یا صعب‏العلاج روحیه بیمار را متزلزل می‏کنند و روزنه‏های امید را به روی او می‏بندند. پزشک باید با امیدوار ساختن او به زندگی، به وی توان ببخشد، او را از افسردگی، ترس و اضطراب نجات دهد، روحیه او را تقویت کند و بهبودی او را سرعت بخشد و او را وادر به کار و فعالیتی سازد که هم توان انجام آن را دارد و هم وی را به زندگی و زنده بودن امیدوار می‏سازد؛ زیرا ناامیدی و وابستگی اجباری، واقعیاتی هستند که در مورد بسیاری از بیماری‏های شدید اتفاق می‏افتند. اما برای پیش‏گیری از افسردگی ناشی از ناامیدی، اصرار بر انجام دادن مستقل برخی کارهای هر چند کوچک، سودمند است.99 ولی پزشک بیش از همه می‏تواند در این امر مؤثر باشد. در روایات آمده است: «هر گاه نزد بیمار رفتید، او را به سلامت و طول عمر امیدوار سازید، اگرچه ممکن است این امیدوار ساختن در قضای الهی مؤثر نباشد، ولی بیمار را دل‏خوش می‏کند و باعث آرامش و تسکین او می‏شود.»100

    چه بسا ناخوشی اندک که برای بیمار بزرگ جلوه کند و او را به دلهره اندازد. بنابراین، مطمئن ساختن او از اینکه بیماری‏اش خطرناک نیست، در اغلب موارد، در تسکین او مفید است. این مطلب با رویکرد صادق بودن با بیمار تضادی ندارد؛ زیرا مقصود این است که بیمار را از زندگی مأیوس نکنیم، بلکه اولا، احتمالات و امکاناتی را که باعث بهبود و درمان بیمار می‏شوند، ظاهر سازیم و اطلاعات مربوط به بیمار را فقط به قدر ضرورت بیان کنیم؛ زیرا اعلام صریح وخامت اوضاع به خود بیمار، نتایج ویرانگری دارد. ثانیا، توجه کنیم که مطابق روایات متعدد، خداوند برای هر بیماری درمانی قرار داده است. شخصی در زمان پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) بیمار شد. حضرت(صلی الله علیه و آله) فرمودند: برایش طبیب بیاورید. عده‏ای گفتند: یا رسول الله! مگر پزشک می‏تواند این شخص را (با توجه به شدت بیماری) از مرگ نجات دهد؟ حضرت فرمودند: «خداوند هیچ مرضی را نیافریده، جز آنکه برایش درمان و راه بهبود قرار داده است.»101 درمانگر و اطرافیان فرد آسیب دیده با اعتقاد به چنین باوری و القای آن به فرد بیمار، هیچ گاه مأیوس و ناامید نمی‏شوند.102 چه بسا بر اثر کوشش او یا دیگر متخصصان، راه حل دیگری و یا داوری جدیدی کشف شود یا دریابند که داوری خاصی برای درمان او مفید است. همچنین توجه دادن فرد به فواید معنوی بیماری نیز می‏تواند موجب امید بخشیدن به بیمار گردد. به همین دلیل، شخص مجروح در جنگ، راحت‏تر از آسیب‏دیدگان دیگر درد را تحمل می‏کند و مسکن‏های کمتری نیاز دارد.

    امیرالمؤمنین(علیه السلام) در وصف امیدواری به خدا می‏فرماید: «بعضی به گمان خود، ادعا دارند که به خدا امیدوارند! به خدای بزرگ سوگند که دروغ می‏گویند. چه می‏شود آنان را که امیدواری در کردارشان پیدا نیست؟ پس هر کس به خدا امیدوار باشد، باید امید او در کردارش آشکار شود.»103

    ز. یاد معاد؛ اعتقاد به جاودانگی انسان

    از جمله آموزه‏ها و تعالیم دینی و سیره معصومان(علیهم السلام)، که نقش بسیاری در بهداشت و سلامت روح و روان انسان دارد و عامل مهمی در پیش‏گیری از بسیاری از آسیب‏های روحی و روانی است، یاد معاد و اعتقاد به جاودانگی انسان و اعمال و رفتار او می‏باشد؛ زیرا در همه افراد، میل به بقا و ادامه زندگی کاملا مشهود و محسوس است، و هیچ انسانی از زندگی و ادامه آن نمی‏گریزد و حتی آنان که به انتحار و خودکشی دست می‏زنند، از خود نمی‏گریزند. بلکه خواهان آزادی خویش می‏باشند و چون زندگی کنونی را رنج‏آور و دردخیز می‏انگارند، دست به انتحار و خودکشی می‏زنند تا خود را از رنج برهانند. این میل مشهود، نشانه ادامه زندگی پس از مرگ است، و اگر مرگ پایان زندگی بود، آفرینش چنین حسی (میل به بقا) بیهوده به شمار می‏آمد. آنچه را انسان از طریق فطرت دریافت می‏کند، شرایع آسمانی به طور گسترده به عنوان زندگی اخروی و بازگشت انسان به حیات جاوید مطرح کرده‏اند و چنین اصلی در تمام شرایع، مطرح بوده، و اصولا شریعت الهی بدون اصل «معاد» نمی‏تواند الهی باشد.104 «معاد» یعنی اینکه انسان از مبدأی نشأت گرفته که سرانجام به همان جا برمی‏گردد. بازگشت به آن مبدأ همان معاد است. همان‏گونه که تحقق هدف باعث کمال، و نبودن هدف موجب نقص و عاطل و باطل بودن آن است، اگر سیره کسی بر اساس اعتقاد به معاد نباشد، باطل خواهد بود. خلاصه آنکه چون هیچ چیز همانند اعتقاد به مبدأ و معاد آموزنده نیست و نیز هیچ انسانی همانند رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) اعتقاد راسخ به مبدأ و معاد ندارد، از این‏رو، هیچ سیره‏ای همانند سیره آن حضرت آموزنده نخواهد بود.

    بنابراین، سیره رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بخصوص و سیره ائمّه اطهار(علیهم السلام) عموما، که هماهنگ با کل نظام آفرینش به سمت معاد در حرکت است،105 آموزنده می‏باشد.106

    در آموزه‏های دینی و سیره معصومان:، مسئله معاد یکی از مسائل بارز و چشمگیر است؛ زیرا یاد معاد و سرای جاوید انسان را در این سرای فانی و زودگذر به تلاش و اعمال صالح و توشه آخرت ترغیب و تحریص می‏نماید، به خلاف فرهنگ مادی که در آن یاد مرگ همانند افیونی است که تمام لذت‏های دنیوی را از بین می‏برد و موجب اندوه و افسردگی مضاعف می‏شود.

    از این‏رو، اسوه‏های راستین و کامل انسانی یعنی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمّه معصوم(علیهم السلام) در همه شئون، متذکر و متوجه عبودیت خود و ربوبیت خدای سبحان بوده‏اند و چون توجه به عبودیت بدون توجه به معاد و هدف آفرینش میسّر نیست، پس توجه مستمر آن حضرات به عبودیت نشانه توجه مستمر به حقیقت معاد و قیامت به عنوان دارالقرار و سرای حیات و جاودانگی است، روایات علوی حقیقت دنیا را دار غرور و دار فنا و دار عبرت معرفی کرده و اقبال به آن را آفت جان آدمی دانسته‏اند و در مقابل، آخرت را به عنوان غایت خلقت، توصیف کرده و انسان را به آن دعوت نموده‏اند.107

    ح. آثار یاد مرگ و معاد در بهداشت و سلامت روان

    • انسان را به تلاش و فعالیت سودمند و هدفدار سوق می‏دهد.108
    • سختی‏ها و مصیبت‏های دنیا را کاهش می‏دهد و یا از بین می‏برد و فرد را به اندک دنیا راضی می‏دارد.109
    • فرد را به استفاده تمام و کامل از استعدادهای خویش ترغیب و تشویق می‏نماید.
    • لذت‏ها و خوشی‏های غیرواقعی و زودگذر را، که معمولا مخرّب روح و روان آدمی‏اند، از بین می‏برد.
    • تنگ‏نظری و احساس‏های کینه‏توزانه و حسودانه را در فرد از بین می‏برد و قلب را جلا و صفا می‏بخشد.110
    • روح امید و مقاومت در برابر سختی‏ها را در فرد تقویت می‏نماید.
    • احساس دل‏بستگی‏های موقّت و غیر قابل اعتماد را در فرد کاهش می‏دهد.111
    • محبت و علاقه فرد را به خداوند و امور پایدار و قابل اعتماد تقویت می‏نماید.112
    • احساس رحمت، شفقت و محبت به دیگران را در فرد تقویت می‏کند.113
    • عامل پیش‏گیری بسیار قوی است، بخصوص نسبت به اموری که به بهداشت و سلامت واقعی فرد آسیب می‏رساند.
    • توجه به معاد انسان را از حالت انزوا و کناره‏گیری رهایی می‏بخشد.
    • کسی که به یاد مرگ و قیامت است، بیشتر می‏کوشد و بهتر به جامعه خدمت می‏کند و کسی که از جامعه منزوی است، در حقیقت مرگ را فراموش کرده است.114

    از این‏رو، رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: «اگر در آستانه مرگ نهالی در دست یکی از شماست و می‏توانید آن را بکارید و بمیرید، بکارید.»115 این حدیث شریف به خوبی دلالت دارد بر اینکه یاد معاد، حرکت آفرین است.

    از مهم‏ترین عوامل گناه و نافرمانی خداوند، فراموشی قیامت است. اگر کسی همیشه به یاد خدا باشد، هرگز در اطاعت فرمان خدا سستی به خود راه نمی‏دهد و نیز بر اثر غفلت خود را به گناه نمی‏آلاید؛ زیرا اعتقاد به کیفر، که در حقیقت ظهور باطن همین اعمال است، با غفلت و آلودگی به گناه سازگار نیست. بر این اساس، حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) به عنوان مربّی جامعه و مهذّب نفوس، پس از هر نماز عشا با صدای رسا به نمازگزاران می‏فرمود: «بار سفر ببندید، ره توشه برگیرید که مسافرت نزدیک است.»116

    این هشدار از تعلیمات رسول خداست که همواره جان‏های مستعد و آماده را مخاطب قرار داده، مرگ و قیامت را به آنان تذکر می‏داد.117 از این‏رو، در بیشتر سخنان آن حضرت، یکی از مشاهد و مواقف قیامت مطرح است؛ مانند اینکه حضرت فرمودند: «قبر برای عده‏ای باغی است از باغ‏های بهشت و برای گروهی دیگر چاهی است از چاه‏های جهنم.»118

    یاد معاد و توجه به جاودانگی زندگی پس از مرگ آثار سازنده‏ای دارد که به برخی از آثار آن در زمینه بهداشت و سلامت روحی و روانی آدمی و پیش‏گیری از بروز و یا وخامت آسیب‏های روانی اشاره شد. (از جمله رشد و شکوفایی استعدادها، تحرّک و سازندگی و پیش‏گیری از انزوا و کناره‏گیری) با توجه به آثار مثبت و سازنده چنین باوری، پیامبر به دیگران توصیه می‏فرمود که بسیار به یاد مرگ باشید؛ چون مرگ در فرهنگ دین، انتقال از دنیا به برزخ است و به یاد مرگ بودن یعنی: به یاد عالم پس از دنیا بودن و برای آن سرای جاودانی توشه اندوختن. آن حضرت می‏فرمود: «به یاد چیزی باشید که لذت‏ها را منهدم و عیش و نوش را تیره و تباه می‏سازد.»119

    حضرت به شخصی که در تشییع جنازه شوخی می‏کرد، فرمود: «چرا اینان غافلند؟ مگر مرگ برای همه نیست؟»120

    امیرالمؤمنین(علیه السلام) می‏فرماید: «یاد مرگ مرا از شوخی و کارهای بیهوده باز می‏دارد.»121

    بنابراین، انسان‏های برخوردار از سلامت و کمال هر لحظه خود را بین مبدأ و معاد مشاهده می‏کنند؛122 زیرا آنان حوادث سبک و سنگین، و تلخ و شیرین را مجلای ارادی الهی می‏دانند. اینان در حوادث سنگین متزلزل نمی‏شوند؛ چنان که امیرمؤمنان(علیه السلام) فرمودند: سختی‏ها و مصیبت‏ها اثر سوئی در انسان‏های با کرامت و صاحبان نفوس ارزشمند نمی‏گذارد123 توجه به خدا را مخصوص حالت پدید آمدن حوادث سخت نمی‏دانند بلکه هر حادثه‏ای، کوچک یا بزرگ را آزمونی الهی می‏شمارند، به یاد خدای سبحان متذکر می‏شوند و در هر حال، صابرند و خود را به الله می‏سپارند و می‏گویند: به خدا رجوع می‏کنیم؛ چنان که در هنگامه سختی‏ها و مصیبت‏ها می‏گویند: ما از خداییم و به سوی او باز خواهیم گشت و از صلوات، سلام و رحمت الهی بهره‏مند می‏باشند.124 بنابراین، سیره چنین انسان‏هایی آموزنده است؛ زیرا صاحبان نفوس کریمه و با ارزش هستند که نمونه کامل آن رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) است، دایم به یاد مبدأ و معاد می‏باشند؛ چنان که نقل شده است: وقتی چراغ منزل حضرت خاموش می‏شد، می‏فرمود: «انّاللّه و انّا الیه راجعون.» یعنی در کوچک‏ترین حادثه، مسئله معاد و رجوع الی‏الله را مطرح می‏کرد.125

    دیگران نیز به این واقعیت اشاره کرده‏اند. قطعاً احساس فرد نسبت به مرگ تا حدی به تصور و مقدار ترس او از مرگ بستگی دارد. کسانی که جهت‏گیری معنوی قوی دارند، غالبا در روزهای آخر زندگی آرامش بسیار پیدا می‏کنند؛ زیرا طبق جهان‏بینی آنان، زندگی واپسین دیگری نیز وجود دارد و در نتیجه، می‏توانند خوشحال باشند. اغلب ترس از مرگ، واکنشی است نسبت به مواجهه با عدم تمامیت زندگی. شاید مرگ، از دست رفتن زودرس و غیرمنصفانه استعدادهای فرد به نظر آید.

    از این‏رو، بعضی از بیماران با آرامش اجتناب‏ناپذیری مرگ را می‏پذیرند و می‏کوشند معنای زندگی خود را دریابند. بیماری که قطعیت مرگ خود را پذیرفته است، از نظر عاطفی، خود را از محیط جدا می‏کند و کمتر درگیر زندگی می‏شود. بیمار ممکن است پس از تحمّل دردی فوق‏العاده و تلاشی جانکاه برای زندگی، در نهایت، مرگ را تسکینی خوشایند بیابد.126 در سنّت و سیرت پیامبر و امیرالمؤمنین(علیهما السلام) درباره یاد معاد و نقش آن در سازندگی و سلامت دنیا و آخرت انسان، بیانات آموزنده بسیاری آمده است که به عنوان حسن ختام نمونه‏ای از آن اشاره می‏شود:

    «ای بندگان خدا! از خدا بپرهیزید. و با اعمال نیکو به استقبال اجل بروید. با چیزهای فانی شدنی دنیا، آنچه را که جاویدان می‏ماند خریداری کنید. از دنیا کوچ کنید که برای کوچ دادنتان تلاش می‏کنند. آماده مرگ باشید که بر شما سایه افکنده است. همچون مردمی باشید که بر آن‏ها بانگ زدند و بیدار شدند و دانستند دنیا خانه جاویدان نیست و آن را با آخرت مبادله کردند. خدای سبحان شما را بیهوده نیافرید و به حال خود وا نگذاشت. میان شما تا بهشت یا دوزخ، فاصله اندکی جز رسیدن مرگ نیست. زندگی کوتاهی، که گذشتن لحظه‏ها از آن می‏کاهد و مرگ آن را نابود می‏کند، سزاوار است که کوتاه مدت باشد. زندگی، که شب و روز آن را به پیش میراند، به زودی پایان خواهد گرفت. مسافری که سعادت یا شقاوت همراه می‏برد، باید بهترین توشه را با خود بردارد. از این خانه دنیا زاد و توشه بردارید که فردای رستاخیز نگهبانتان باشد. بنده خدا باید از پروردگار خود بپرهیزد، خود را پند دهد و توبه را پیش فرستد و بر شهوات غلبه کند؛ زیرا مرگ او پنهان و پوشیده است و آرزوها فریبنده‏اند و شیطان همواره با اوست و گناهان را زینت و جلوه می‏دهد تا بر او تسلّط یابد؛ انسان را در انتظار توبه نگه می‏دارد که آن را تأخیر اندازد و تا زمان فرارسیدن مرگ از آن غفلت نماید. وای بر غفلت‏زده‏ای که عمرش بر ضد او گواهی دهد و روزگار، او را به شقاوت و پستی کشاند.127 از خدا می‏خواهیم که همه ما را برابر نعمت‏ها مغرور نسازد و چیزی ما را از اطاعت پروردگار باز ندارد و پس از فرا رسیدن مرگ دچار پشیمانی و اندوه نگرداند.»

    پی‏نوشت‏ها


    1 ـ ام. رابین دیماتئو، روان‏شناسی سلامت، ترجمه محمد کاویانی و دیگران، ج 2، تهران، سمت، ص763ـ762.

    2 ـ اِنَّما یُوفَّی الصابرونَ اجرهم بغیر حسابٍ (زمر: 10)

    3 ـ و مِنهم الذین یُؤذون النبی و یقولونَ هو اُذنٌ... (توبه: 61)

    4 ـ محمدتقی مصباح، اخلاق در قرآن، ج 3، ص266ـ255.

    5 ـ دانشنامه امام علی(علیه السلام)، ج11، ص139.

    6 ـ همان، ج 11، ص280.

    7 ـ «و علیکم بالصبرِ فانّ الصبرَ مِن الایمانِ کالرأسِ مِن الجسدِ و لاخیرَ فی جسدٍ لا رأسَ معه و لا فی ایمانٍ لا صبرَ معه» (نهج‏البلاغه، گردآوری و تنظیم صبحی صالح، قصار82).

    8 ـ نهج‏البلاغه، خطبه191.

    9 ـ علامة الصابر فی ثلاث: «اوّلها ان لایکسلَ و الثانیة ان لایضجرَ، والثالثة ان لایشکو من ربّه عزّوجلّ، لانّه اذا کسل فقد ضیع الحق، واذا ضجر لم یؤدّ الشکر، واذا شکی من ربّه عزّوجلّ فقد عصاه.» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 71، ص86).

    10 ـ «الجزع عند المصیبة یزیدها و الصبر علیها یبیدُها» (محمد محمدی ری‏شهری، میزان الحکمه، ج 2، ص29).

    11 ـ «ما رأیتُ الا جمیلا.» (سیدبن طاووس، اللهوف، ترجمه سید احمد قهری، انتشارات جهان، ص160).

    12 ـ ام. رابین دیماتئو، پیشین، ج 2، ص780.

    13 ـ لازاروس لائونیر، 1978، ص 311 به نقل از: ام. رابین دیماتئو، پیشین، ج 2، ص 588.

    14 ـ در صبر در لغت، به معنی حبس نفس است از جزع به وقت وقوع مکروه و لابد آن امن باطن باشد از اضطراب و باز داشتن زبان از شکایت و نگاهداشتن اعضا از حرکات غیر معتاد. (خواجه نصیرالدین طوسی) و نیز گفته شده است: صبر به معنای بردباری کردن در برابر سختی‏ها و ناملایمات‏ها (حسن انوری، فرهنگ بزرگ‏سخن، ج 5، ص 4692، و نیز گفته‏اند: صبر آن است که در صبر صابر باشی، و آنکه اگر بلا برسد ننالد. (لغت‏نامه دهخدا، ج 10، ص 14853

    15 ـ «من کظم غیظا ـ ولو شاء ان یمضیه امضاه ـ ملأاللّهُ قلبَه یوم القیامه رضاه.» (محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 171، ص411.

    16 ـ بهروز میلانی‏فر، بهداشت روانی، ص 198.ص / 199ص / 200همان / همان / ص200

    17 ـ بهروز میلانی‏فر، بهداشت روانی، ص 199.

    18 ـ بهروز میلانی‏فر، بهداشت روانی، ص200.

    19 ـ همان.

    20 ـ همان.

    21 ـ همان.

    22 ـ «والعصرِ اِنَّ الانسانَ لفی خسرٍ الاّ الّذینَ آمَنوا و عملوا الصالحات...» (والعصر:1)

    23 ـ «وَ أَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلاَّ مَا سَعَی» (نجم:39)

    24 ـ مرتضی فرید، الحدیث، روایات تربیتی، ج 3، ص 8.

    25 ـ «کاد ان یکون الفقر کفرا» (علیرضا صابری یزدی، الحکم الزاهرة، ج 1، ص 212).

    26 ـ نهج‏البلاغه، ترجمه علینقی فیض‏الاسلام، ص864.

    27 ـ ام. رابین دیماتئو، پیشین، ج 2، ص234.

    28 ـ «اِنَّ اللّهَ یُحبّ المتحرّفَ الامین.» (شیخ حرّ عاملی، وسائل‏الشیعه، ج 12، ص13.

    29 ـ «ملعونٌ من القَی کَلَّه علَی الناس« (همان، ص18).

    30 ـ مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، چ سیزدهم، ص 410.

    31 ـ همان، ص 18.

    32 ـ «وابتغِ فیما آتیکَ‏اللّهُ الدارَ آلاخرةَ و لا تنسَ نصیبکَ مِن الدُنیا.» (قصص: 77)

    33 ـ «للمؤمن ثلاثُ ساعاتٍ: فساعةٌ یناجی فیها ربّه و ساعة یرم معاشه و ساعة یخلّی بین نفسه و بین لذتها فیما یحلّ و یجمل. و لیس للعاقلِ اَن یکون شاخصا الاّ فی ثلاث: مرمة لمعاشٍ او خطوةٌ فی معادٍ او لذةٌ فی غیر محرّمٍ.» (نهج‏البلاغه، ترجمه محمد دشتی، حکمت390)

    34 ـ چنانچه در سیره امام آمده است: از جمله کارهای که امام علی(علیه السلام) به آن اشتغال داشتند، کشاورزی بود، و سیره و زندگی امام نشان می‏دهد که حضرت در دوران 25 ساله فاصله از امور حکومتی، بیشتر وقتشان به باغ‏داری و کشاورزی و کارهای مربوط به آن نظیر حفر چاه و قنات می‏گذشت. امام(علیه السلام) ضمن آنکه خود یک کشاورز پرتلاش و موفق بودند، احترام خاصی برای کشاورزان و زمین قایل بودند، که برخی روایات مربوط به آن، به عنوان نمونه اشاره می‏شود: راه‏هایی که مردم به کسب درآمد می‏پردازند پنج تاست: امور دولتی، آبادانی و کشاورزی، تجارت، اجاره و صدقات... اما کشاورزی، خداوند متعال فرموده: اوست که شما را پدید آورد و به عمران و آبادی دعوت کرد. خدای متعال بدان‏رو انسان‏ها را به عمران و آبادانی زمین دعوت کرده تا از بهترین راه ـ که کشاورزی است ـ و محصولات آن از قبیل غلاّت و حبوبات و میوه‏ها تأمین معاش نمایند: «اِنّ معایشَ الخلق خمسةٌ: الامارةُ و العمارة و التجارة و الاجارة و الصدقات... و اما وجهُ العمارةِ فقوله تعالی: (هو أنشأکم مِن الارضِ و استعمرکم فیها) فاَعلَمنا ـ سبحانه ـ انّه قد امرهم بالعمارةِ لیکون ذلکَ سببا لمعایشهم بما یخرج من‏الارض من الحبّ و الثمراتِ و ما شاکل ذلک ممّا جعلُه‏الله معایشَ للخلقِ» (شیخ حرّ عاملی، پیشین، ج 13، ص 195.

    35 ـ از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است: «کان امیرالمؤمنین یکتب و یوصی بفلّاحین خیرا» (شیخ حرّ عاملی، پیشین، ص 216)

    36 ـ امام صادق(علیه السلام) درباره همّت بلند و سختکوشی جدّ بزرگوارشان، علی(علیه السلام) می‏فرمایند: «پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) زمینی را از انفال به علی(علیه السلام) دادند و حضرت در آن زمین قناتی حفر نمودند که آب آن مانند گلوی شتر فواره می‏زد. امام(علیه السلام) آن آب را «ینبوع» نامیدند. آن آب آن‏قدر زیاد بود که موجب خوش‏حالی مردم آن ناحیه شد و هنگامی که یکی از آن مردم به امام(علیه السلام) تبریک گفت، فرمودند: این آب وقف حجّاج و کسانی است که از آنجا عبور می‏کنند؛ کسی نمی‏تواند آن را بفروشد و به فرزندانم نیز به ارث نمی‏رسد.» (محمدباقر مجلسی، پیشین، ص32/ مرتضی مطهری، انسان کامل، صدرا، 1376، ص54) و اراده و همّت امام چنان قوی بود که اگر اراده می‏نمود از توده‏ای هسته خرما، نخلستانی انبوه فراهم می‏ساخت. روزی یکی از یاران حضرت با مشاهده انبوه هسته‏های خرما نزد ایشان پرسید: این‏ها را برای چه می‏خواهید؟ امام فرمودند: به اذن خدا، این‏ها تبدیل به درخت‏خرما خواهند شد و چنین شد: امام (علیه السلام) نخلستانی پدید آوردند با انبوهی از درختان. فعالیت و تلاش امام(علیه السلام) چنان بود که می‏توانستند درآمد فراوانی عاید خود نمایند. زمانی که طلحه و زبیر برای کاستن از مقام حضرت در میان مردم گفتند که حضرت مالی ندارد، امام به عاملان خود فرمودند: آنچه از محصول زمین‏های کشاورزی برداشت شده است به فروش برسانند. وقتی با فروش میوه‏ها و غلاّت صدهزار درهم فراهم شد، امام دستور احضار طلحه و زبیر را دادند و خطاب به آن‏ها فرمودند: این پول، سرمایه‏ای است که با دست‏رنج‏خود جمع کرده‏ام )نه مانند سرمایه شما که حقتان نیست و به بیت‏المال تعلّق دارد.) (محمد دشتی، امام علی(علیه السلام) و اقتصاد، ص 271.

    37 ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 40، ص328.

    38 ـ همان، ج 40، ص 325.

    39 ـ همان، ج 41، ص 37.

    40 ـ همان، ج 41، ص 36.

    41 ـ همان.

    42 ـ همان، ص 29.

    43 ـ همان، ص 32.

    44ـ «لَنقلُ الصخرِ مِن قِللِ الجبال احبّ الی مِن مننِ الرجال

    یقولُ الناس لی فی الکسب عار فانّ العارَ فی ذلّ السؤالِ

    کد کد العبد ان احببتَ اَن تُصبح حرّا واقطع الامال من بنی آدم طرا

    لاتقل ذا مکسب یزری فقصد الناس ازری

    انت ما استغنیت عن غیرک اعلی الناس قدرا».

    (محمدباقر مجلسی، دیوان منسوب به علی(علیه السلام)، ج 41، ص37.)

    45 ـ محمدباقر مجلسی، دیوان منسوب به علی(علیه السلام)، ج 41، ص37.

    46 ـ مرتضی آقاتهرانی، اهمال کاری، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمه الله)،1382.

    47 ـ قال النبی(صلی الله علیه و آله): «عزّ المؤمن استغناه عن الناس» (مولی محسن فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ج 6، ص 57

    48 ـ مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، چ سیزدهم، ص411.

    49 ـ ام. رابین دیماتئو، پیشین، ج 1، ص 126.

    50 ـ «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ» (ذاریات: 56)

    51 ـ «الشریعة ریاضةُ النفس» (عبدالواحد آمدی، غرر الحکم، باب الف، ش569) «ریاضت» مصدر باب روض (راض) می‏باشد و به معنای ریاضت، تمرین و تعلیم دادن است و کلمه «ریاضی» به معنای علم حساب و هندسه و جبر و مقابله به معنای ورزش و تمرین فکر و ذهن می‏باشد و ورزش و ریاضت و تمرین بدن را در اصطلاح، «ورزش» گویند و احکام و تکالیف شرع هم تمرین و تعلیم روح و جسم است.

    52 ـ محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 6، ص47.

    53 ـ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 59، ص127.

    54 ـ ام. رابین دیماتئو، پیشین، ج 2، ص764.

    55 ـ ام. رابین دیماتئو، پیشین، ج 2، ص 745، به نقل از: لوی تیلور، 1985، ریم، مسترز، 1979.

    56 ـ ام. رابین دیماتئو، ج 2، ص764.

    57 ـ عن الحسین بن زید قال: قلتُ لجعفر بن محمد(علیهما السلام): جعلتُ فداک هل کانت فی النبی(صلی الله علیه و آله) مداعبة؟ فقال: وصفه الله بخلق عظیم، و انّ الله بعث انبیاءه فکانت فیهم کزازة (الانقباض و الیبس) و بعث محمدا(صلی الله علیه و آله) بالرأفة و الرحمة و کان من رأفته(صلی الله علیه و آله) لامّته مداعبته لهم لکی لا یبلغ بأحدٍ منهم التعظیم حتی لا ینظر الیه.» ثم قال: حدّثنی ابی محمد عن ابیه علی عن ابیه الحسین عن ابیه علی(علیهما السلام) قال: «کان رسول الله لیسرّ الرجل من اصحابه اذا رآه مغموما بالمداعبة و کان ـ صلی‏الله علیه و آله یقول: انّ الله یبغض المعبّس فی وجه اخوانه.» (سید محمدحسین طباطبائی، سنن النبی 9، ص 29، به نقل از: زین‏الدین الجبعی العاملی الشامی، کشف الریبة، ص 119).

    58 ـ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 76، ص 60.

    59 ـ ام. رابین دیماتئو، پیشین، ج 2، ص764.

    60 ـ همان، ج 1، ص394.

    61 ـ همان، ج 2، ص221.

    62 ـ «وَلاَ تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا وَأَحْسِن کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ وَلاَ تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لاَ یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ» (قصص: 77و امام رضا(علیه السلام) می‏فرماید: «اجعلوا لانفسکم حظا من الدنیا... واستعینوا بذلک علی امور الدین» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 78، ص346).

    63 ـ عبدالله جوادی آملی، سیره رسول اکرم در قرآن، ج 6، ص65.

    64 ـ عبداللّه جوادی آملی، مراحل اخلاق در قرآن، ج 11، ص 129.

    65 ـ «ولو اَنّ اهل القری آمَنوا واتّقوا لفتحنا علیهم برکات مِن السماءِ والارضِ ولکن کذّبوا فاخذناهم بما کانوا یکسبون.» (اعراف: 96)

    66 ـ «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَی وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ» (حجرات: 13)

    67 ـ رسول جعفریان، سیره رسول خدا، ص 267 به نقل از: محمد عبدالحی الکتانی الادریسی الحسنی الفاسی، التراتیب الاداریة، ج 1، ص 64.

    68 ـ «تعلّموا من النسبِ ما تعرفون به احسابَکم و تَصلونَ بِه ارحامکم» (رسول جعفریان، سیره رسول خدا، ص 296.)

    69 ـ «کلّکم مِن آدم و آدمُ من تراب لیس لعربی علی عجمی فضل الاّ بالتقوی» (همان، ص 254، به نقل از: العقد الفرید، ج 4، ص58.

    70 ـ «لا تأتونی بانسابکم و أتونی بأعمالکم» (یعقوبی، تاریخ یعقوبی به نقل از: جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل از اسلام، ج 4، ص369.)

    71 ـ ابن ابی‏الحدید، شرح نهج‏البلاغه، ج 13، ص166.

    72 ـ «التقی رئیس‏الاخلاق.» (نهج‏البلاغه، حکمت41).

    73 ـ عبداللّه جوادی آملی، مراحل اخلاق در قرآن، ج 11، ص128.

    74 ـ «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ... فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَیَمَّمُواْ صَعِیدا طَیِّبا فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِکُمْ وَأَیْدِیکُم...» (مائده: 6)

    75 ـ «من تطبّب فلیتق الله و لینصح و لیجتهد» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 62، ص 74.)

    76 ـ «اوصیکم، عبادالله، بتقوی الله التی هی الزاد و بها المعاد.» (نهج‏البلاغه، ترجمه محمد دشتی، ص 219.)

    77 ـ «اعلموا، عبادالله، ان التقوی دار حصنٍ عزیز، و الفجور دار حصن ذلیل.» (همان، ص 293) و نیز فرمودند: «اِنّ تقوی الله دواءُ داء قلوبکم و طهورُ دنس انفسکم» )همان، خطبه 198.

    78 ـ «اعملوا ما شئتم» (فصلت: 40)

    79 ـ «سواءٌ علینا اوعظتَ ام لم تکن من الواعظینَ» (شعراء: 136)

    80 ـ ابن منظور، لسان العرب، ج 4، ص23.

    81 ـ «وتوبوا الی الله جمیعا ایّها المؤمنون لعلکم تفلحون» (نور:31)

    82 ـ «تعطروا بالاستغفار لاتفضحنکم روائح الذنوب» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 7، ص 278.

    83 ـ «توبوا الی الله جمیعا ایّها المؤمنون» (نور:31)

    84 ـ «یا ایها الذین آمنوا توبوا الی الله توبةً نصوحا» (تحریم: 8)

    85 ـ خداوند در قرآن می‏فرماید: «إِلاَّ مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحا فَأُوْلَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا یُظْلَمُونَ شَیْئا» (مریم: 60) «إِلاَّ مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلا صَالِحا فَأُوْلَئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورا رَّحِیما» (فرقان: 70) و در روایت آمده است: «التائبُ مِن الذنبِ کمَن لا ذنبَ له» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 6، ص 21و41.

    86 ـ عبدالله جوادی آملی، مراحل اخلاق در قرآن، ج 11، ص 161.

    87 ـ هماان، ج 11، ص172.

    88 ـ «الندم من الذنبِ توبةٌ.» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 77، ص159.

    89 ـ «الندم علی الخطیئةِ استغفار.» (علاّمه نوری، مستدرک‏الوسائل، بیروت، آل‏البیت، 1408ق، چ دوم، ج 2، ص 118 و می‏فرماید: «الندمُ علی الخطیئة یمنع عن معاودتها» و نیز می‏فرماید: «من ندم فَقد تاب» و امام باقر(علیه السلام) می‏فرماید: «کفی بالندم توبة» و نیز «الندم احدالتوبتین» و «کفی بالندم توبة» و «والندم من الذنب یمنع عن معاودته» (ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 77، ص 20).

    90 ـ «انه لیغان علی قلبی و انّی لاستغفر بالنهار سبعین مرّةً» (همان، ج 25، ص204.)

    91 ـ همان، ج 11، ص160ـ159.

    92 ـ سید هاشم حسینی، آرامش روح، ص157.

    93 ـ همان، ص169.

    94 ـ همان، ص 346.

    95 ـ سید محمدحسین طباطبائی، تفسیر المیزان، ج 2، ص238.

    96 ـ «انّ اللّه یحبّ التّوابین و یحبّ المتطهرین» (بقره: 222) و پیامبر گرامی(صلی الله علیه و آله) می‏فرماید: «لیس شی‏ءٌ احبُّ الی الله من مؤمنٍ تائبٍ او مؤمنةٍ تائبةٍ» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 6، ص 21).

    97 ـ بی. آر. هرگنهان و دکتر متیو اچ. السون، مقدّمه‏ای بر نظریه‏های یادگیری، ترجمه علی‏اکبر سیف، چ دوم، دوران، 1376، ص 221.

    98 ـ همان، ص243.

    99 ـ ام. رابین دیماتئو، پیشین، ج 2، ص 659.

    100 ـ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 81، ص225.

    101 ـ «ما خلق الله داءَ الاّ و خلق له دواء» و نیز «تداووا فانّ الذی الداء انزل الدواء» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 59، ص 72.

    102 ـ ام. رابین دیماتئو، پیشین، ج 1، ص 419و 420.

    103 ـ نهج‏البلاغه، ج 9، باب 161، ص226.

    104 ـ عبدالله جوادی آملی، سیره رسول اکرم در قرآن، ج 9، ص 213.

    105 ـ «الی‏اللّه تصیرُ الاُمور.» (شوری: 53)

    106 ـ عبدالله جوادی، سیره رسول اکرم در قرآن، ج 9، ص197.

    107 ـ نهج‏البلاغه، خطبه 28، 33، 99، 114، 11 / مصطفی درایتی، تصنیف غرر الحکم، ص 144و148.

    108 ـ عن علی(علیه السلام): «ینبغی للعاقل اَن یعمل للمعاد و یستکثر الزاد» (عبدالواحد آمدی، پیشین، ص857).

    109 ـ قال علی(علیه السلام): «من اکثر ذکر الموت رضی من الدنیا بالیسیر» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 82، ص 181).

    110 ـ عن علی(علیه السلام): «ذکر الموت جلاء القلوب» (علیرضا صابری یزدی، پیشین، ج 1، ص229).

    111 ـ عن علی(علیه السلام): «الموت مفارقة دار الفناء و ارتحال الی دار البقاء» (عبدالواحد آمدی، پیشین، حدیث54).

    112 ـ عن ابی عبدالله(علیه السلام): «انّ رسول الله(صلی الله علیه و آله) قال: من اکثر ذکر الموت احبّه الله.» (شیخ حرّ عاملی، پیشین، ج 2، ص649).

    113 ـ قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «ما من شی‏ء فی المیزان اثقل من حسن الخلق و قال(صلی الله علیه و آله): اقربکم منّی مجلسا یوم القیامة احسنکم خُلقا و خیرکم لاهله.» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 71، ص 387ـ386).

    114 ـ عبدالله جوادی آملی، سیره رسول اکرم در قرآن، ج 9، ص222.

    115 ـ «ان کان بید احدکم فسیله فاستطاع ان یغرسها قبل ان تقوم الساعه فلیغرسها فانّ له بذلک اجرا» (محدث نوری، پیشین، ج 13، ص 460).

    116 ـ «تجهّزوا رحمکم الله» (نهج البلاغه، خطبه204).

    117 ـ عبدالله جوادی آملی، سیره رسول اکرم در قرآن، ج 9، ص216ـ215.

    118 ـ «القبر روضة من ریاض الجنه او حفرة من حفر النار.» (شیخ مفید، امالی، ص31).

    119 ـ «اکثروا ذکر الموت فانه هادم اللذات، حائل بینکم وبین الشهوات» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 6، ص132).

    120 ـ «کأنّ الموت فی هذه الدنیا علی غیرهم.» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 77، ص 127ـ113).

    121 ـ «انّی لیمنعی من اللعب ذکرُ الموت.» (ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 6، باب 83، ص280).

    122 ـ «الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعونَ.» (بقره: 156)

    123 ـ «النفسُ الکریمة لاتؤثر فیما اللکبات» (عبدالواحد آمدی، پیشین، ص231).

    124 ـ «الّذین اِذا أَصابتهم مصیبه قالوا انالله واناالیه راجعون اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمه اولئک هم المهتدون.» (بقره: 156)

    125 ـ عبدالله جوادی آملی، سیره رسول اکرم در قرآن، ج 9، ص204.

    126 ـ ام. رابین دیماتئو، پیشین، ج 2، ص 707، به نقل از: کوبلر، راس، 1969.

    127 ـ «فاتقوا الله، و بادروا آجالکم باعمالکم، و ابتاعوا ما یبقی لکم بما یزول عنکم...» (نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، ص 113).

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    صفورائی پاریزی، محمدمهدی، قاسمی، سلیمان.(1383) آموزه‏های دینی و نقش آن‏ها در پیش‏گیری از آسیب‏های روانی. فصلنامه معرفت، 13(12)، 16-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمدمهدی صفورائی پاریزی؛ سلیمان قاسمی."آموزه‏های دینی و نقش آن‏ها در پیش‏گیری از آسیب‏های روانی". فصلنامه معرفت، 13، 12، 1383، 16-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    صفورائی پاریزی، محمدمهدی، قاسمی، سلیمان.(1383) 'آموزه‏های دینی و نقش آن‏ها در پیش‏گیری از آسیب‏های روانی'، فصلنامه معرفت، 13(12), pp. 16-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    صفورائی پاریزی، محمدمهدی، قاسمی، سلیمان. آموزه‏های دینی و نقش آن‏ها در پیش‏گیری از آسیب‏های روانی. معرفت، 13, 1383؛ 13(12): 16-