آموزههای دینی و نقش آنها در پیشگیری از آسیبهای روانی
Article data in English (انگلیسی)
آموزههای دینی و نقش آنها در پیشگیری از آسیبهای روانی
محمّدمهدی صفورایی پاریزی ـ سلیمان قاسمی
اشاره
اگرچه همه آموزهها و تعالیم حیاتبخش اسلام برای سلامت و سعادت دنیا و آخرت انسان تشریع شدهاند، اما به طور خاص، در دستورات دینی در بحث پیشگیری از ابتلا به آسیبهای روحی و روانی، آموزههایی وجود دارند که این مقاله، به صورت مختصر، به آنها میپردازد؛ آموزههایی چون: صبر، کار و تلاش، ورزش و تفریحات سالم، تقوا، توبه، امیدواری و در پایان، اعتقاد به معاد و جاودانگی انسان و یاد مرگ، و نقش هر یک از این آموزهها در پیشگیری از آسیبهای واقعی روح و روان آدمی بررسی خواهد کرد.
الف. صبر
از آن زمان که بشر پا به عرصه وجود نهاد، دو عنصر «اختیار» و «تکلیف» با او همراه شدند. او به عالمی آمده که عالم تزاحمهاست و در این میان، مکلّف شده است که راه سعادت و تکامل خویش را با اختیار خود برگزیند و آن را طی کند و این راهی است مشحون از سختیها و مسائل خلاف خواست و طبیعت او، او در این میدان، نیازمند نیروی مقاومت و ایستادگی و خود نگهداری در قبال چنین مسائلی است. این نیروی شگرفِ سعادتساز همان «صبر» است که در سراسر زندگی بشر و در تمام عرصهها در جهت رسیدن به کمال و سعادت ابدی، یار و مددکار اوست. انسان مؤمن و صابر واقعی از چیزهایی که بیشتر مردم از آنها میترسند ـ مانند مرگ، فقر و بیماری و گرفتارهای روزگار ـ نمیترسد و چون مصایب روزگار را آزمایش الهی میداند و معتقد است که باید در برابرشان صبر کند، دارای توانایی زیادی در تحمّل گرفتاریهاست.1
از اینرو، یکی از راههای مواجهه با آسیبهای روحی و روانی در سختیها و مصیبتهایی که هر فرد ممکن است در زندگی آنها را تجربه کند، بهرهمندی از روحیه صبر و شکیبایی است؛ چرا که صبر علاوه بر آثار ارزشمندی که در زندگی دنیایی انسان دارد، پاداش بیحساب الهی را نیز به دنبال دارد. خداوند در قرآن، با بشارتهای فراوان، انسانها را به صبر دعوت مینماید و به آنان وعده پاداش بیحد و اندازه میدهد.2
صبر از آموزههای مهم سیره معصومان و اولیای الهی بوده است. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) با تحمّل بیشترین سختیها و صبر و بردباری در مواجهه با سختیها و مصیبتها و در برابر بیمهریها و کینهتوزیها و دشمنیها و جهالتهای افراد، از این آموزه مهم الهی و دینی در سیره عملی خویش استفاده میکرد و حتی در مواجهه با سخنان جاهلانه و ستیزگرانه دیگران و شنیدن و تحمّل گفتهها و انتقادات آنان، بدیها را نادیده میگرفت، بلکه با روی گشاده و چونان طبیبی دلسوز با آنان مواجه میشد. این شیوه الهی در سیره و اخلاق پیامبر چشمگیر است و صبر و شکیبایی ایشان نیز مانند دیگر اوصاف اخلاقی آن حضرت، عظیم و شایسته تعظیم میباشد. در سیره و روش پیامبر اکرم، که اسوه و مقتدای مؤمنان است، چنین آمده است: پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به سخن دیگران گوش میداد و اگر هم سخن مخاطبی درست نبود، به رویش نمیآورد. رعایت این روش در پیامبر تا آنجا بود که منافقان آن را یک عیب میشمردند؛3 میگفتند: پیامبر گوش شنوایی است و هرکس هرچه میگوید، گوش میکند. صبر و تحمّل پیامبر به دلیل لطف و بزرگواری و اغماض بود.4
1. برخی از آثار صبر
به طور کلی، مهمترین اثر صبر و بردباری، تأمین سلامت جسم و روح انسان است؛ زیرا صبر انسان را از اقدام عجولانه و نامعقول بازمیدارد و او را به تعقل و تأمّل میکشاند و همین سبب میشود تا از بسیاری اقدامات، که ضررهای جسمی و روحی جبرانناپذیری دارند، پیشگیری نماید.
صبر، انسان را نیرومند، قابل اعتماد و اتّکا برای خویشتن و دیگران میسازد. صبر برای ایمان به منزله سر است نسب به جسم. همانگونه که جسم بیسر، بقا و حیاتی نخواهد داشت، ایمان بیصبر نیز باقی نخواهد ماند.5 امیرالمؤمنین (علیه السلام) صبر و استقامت را از جمله عوامل سلامت نفس میداند و نیز میفرماید: بر شما باد به صبر کردن. همانا صبر نسبت به ایمان، مانند سر نسبت به بدن است. و خیری نیست در بدنی که سر ندارد؛6 همانگونه که خیری نیست در ایمان بدون صبر.7
امام علی(علیه السلام) عوامل بیماری نفس آدمی را در مکر، نیرنگ، بخل و حرص دانسته است و علامت صابر را در سه چیز میداند:8 اول آنکه کسل نشود؛ دوم آنکه آزرده خاطر نگردد؛ و سوم آنکه از خداوند - عزّ وجلّ - شکوه نکند؛ زیرا وقتی کسل شود، حق را ضایع میکند، و چون آزرده خاطر گردد شکر را بجا نمیآورد، و چون از پروردگارش شکایت کند در و واقع او را نافرمانی نموده است.9
2. پیامدهای ناگوار بیصبری
بیصبری پیامدهای ناگواری در روند زندگی فرد برجای میگذارد و آسیبهای جسمی، روحی و روانی برای فرد و چه بسا دیگران در پی خواهد داشت. بیصبری منجر به درماندگی و تشدید تنیدگیزایی یک مصیبت میشود؛ مثلا، در مرگ یک عزیز، سختی و مصیب فقدان، از نظر روانی بزرگتر جلوه میکند. امام علی(علیه السلام) میفرماید: «بیتابی هنگام مصیبت، باعث شدت یافتن آن میشود، و پایداری در برابر مصیبت، آن را از بین میبرد.»10
از آثار صبر و شکیبایی، آن است که به دنبال صبر، حالت رضایت حاصل میشود و فرد را از نظر روانی، تسلیم و آماده مواجهه با هر حادثه ناگواری میکند، سختی آن را کاهش میدهد، بلکه گاهی سختی آن را به راحتی تبدیل میکند. اولیای الهی در بزرگترین مصیبتها میفرمودند: ما جز نیکی و خوبی از خداوند ندیدیم.11
حالت رضایت باعث میشود که فرد مصیبت را در نظام تکوین، نیکو تلقّی کند و این برداشت، اندوه و اضطراب ناشی از مصیبت را کاهش میدهد و فرد را برای ادامه زندگی فعّال و آماده میکند.12
بنابراین، فرد باید بپذیرد که در دنیا آسایش و آرامش مطلق و زندگی بدون آسیب و گرفتاری برای هیچکس فراهم نیست و هر فردی بهرهای از این مشکلات و گرفتاریها دارد و اگر با بینش الهی به سختیها و ناملایمات بنگرد، سختیهای دنیا و آسیبهای موجود (اگر بر اثر گناه و معصیت نباشند) زمینه رشد، کمال و زنده شدن جان آدمی را به همراه دارند؛ زیرا سختیها سبب میشوند که زمینه یاد و نام خدا و توجه و توسّل به اولیای الهی بیشتر فراهم آید؛ هر لحظه آن توجهها و توسّلها غنیمت و موجب ارتباط با کمال مطلق خواهد بود؛ زیرا طبیعت انسان چنین است که در بلا و گرفتاری بیشتر متوجه نعمتها و متذکر یاد خداوند است و در این صورت، فرد علاوه بر تلاش و کوشش برای رفع مشکل و آسیب، امیدوار به مدد الهی است؛ با مشکل و آسیب به وجود آمده، کنار میآید و قبول مشکل و کنار آمدن با آن، از بسیاری آسیبهای دیگر و از وخامت اوضاع پیشگیری مینماید و در بهبود وضعیت روحی و روانی فرد مؤثر میباشد. درباره ویژگیهای کنار آمدن با مشکلات گفته شده است: کنار آمدن مشتمل بر کوششهایی از نوع اقدام عملی و درونروانی برای مهار (یعنی کنترل، تحمّل، کاهش یا به حداقل رساندن) مقتضیات درونی و محیطی و تعارضهای میان آنهاست13 و همانگونه که اشاره شد ـ صبر علاوه بر آثار متعددی که در زندگی دنیوی و اخروی انسان دارد، از چنین ویژگیهایی در شیوه کنار آمدن با مشکلات نیز برخوردار میباشد؛ زیرا هم در مهار و کنترل آسیبهای روحی و روانی فرد را یاری مینماید و هم به فرد قدرت تحمّل بالایی میبخشد و در کاهش و یا به حداقل رساندن آسیبها بسیار مؤثر است؛ در معنای صبر گفته شده است: صبر به معنای جلوگیری از جزع و بیتابی نفس در هنگام وقوع حوادث ناگوار است. بر اثر صبر، از یک سو، آدمی از حالت اضطراب به امنیت و آرامش درونی میرسد و از سوی دیگر، زبان را از شکوه و شکایت، و سایر اعضا را از عملکرد غیرمتعارف باز میدارد.14 اگر انسان تضادهای اجتماعی، که در زندگی با آنها مواجه میشود، خویشتندار و صبور نباشد، گاهی نه تنها مشکل او برطرف نمیشود، بلکه پیچیدهتر نیز میگردد. اگر فرد رفتار پرخاشگرانه کسی را با پرخاشگری پاسخ دهد، گاهی یک مسئله کوچک به معضلی بزرگ تبدیل میشود. تعالیم اسلامی در چنین شرایطی، انسانها را به صبر و واکنش منطقی دعوت میکنند. در روایتی از امام صادق(علیه السلام) آمده است که «هر کس خشم خود را مهار کند، در حالی که اگر میخواست میتوانست آن را اعمال کند، خداوند در روز قیامت او را کاملا راضی میسازد.»15
ب. کار و تلاش سازنده
یکی از آموزههای مهم و اساسی در بهداشت و سلامت روحی و روانی، فردی و اجتماعی، «اشتغال به کار و تلاش مفید و سازنده» است؛ همانگونه که یکی از مشکلات اساسی انسان در زندگی فردی و اجتماعی و از عوامل مهم بیماریهای روانی، بیکاری و از کار افتادگی و یا انجام کار غیر مفید و بیثمر است. از اینرو، در عصر حاضر، یکی از مهمترین بحرانهای اجتماعی، که دولتها و ملتها را تهدید میکند و به بحران اساسی قرن حاضر تبدیل شده مسئله بیکاری قشر عظیم جوانان جویای کار است. بنا به گفته بعضی از صاحبنظران، در آینده خطر بیکاری به عنوان یک فاجعه بزرگ، جوامع را به اضمحلال و فروپاشی میکشاند.16
بیکاری تنها ضربه اقتصادی به فرد و جامعه نمیزند، بلکه ضرر و خطر بزرگتر آن متوجه آسیبهای روحی رفتاری در فرد است؛ زیرا فرد را از حیثیت و شخصیت واقعی و بهنجار خویش تنزّل میدهد، او را از خوشبختی و سعادت خویش محروم میسازد و سرمایه اصلی و اصیل انسان را به هدر میدهد. به قول سقراط: «کار سرمایه سعادت و خوشبختی است.»17
ولتر، نویسنده معروف، مینویسد: «هر وقت احساس میکنم که درد و رنج بیماری میخواهد مرا از پای درآورد به کار پناه میبرم. کار بهترین درمان دردهای درونی من است».18
پاسکال میگوید: «مصدر کلیه مفاسد فکری و اخلاقی بیکاری است، و هر کشوری که بخواهد این عیب بزرگ اجتماعی را رفع کند، باید مردم را به کار وادارد تا آرامش کلی در وجود افراد برقرار شود.»19
پاستور، دانشمند و مخترع معروف، گفته است: «بهداشت روانی انسان در آزمایشگاه و کتابخانه است».20
شاید به همین علت باشد، که در آزمایشگاه و در کتابخانه، انسان به کار و نیروی تفکر مشغول است و ناراحتیها و گرفتاریها مجال جولان در ذهن ندارند و از اینرو، نمیتوانند انسان را دچار بیماری روانی سازند. بررسیهای روانپزشکی نیز این امر را ثابت کردهاند. اگر کار از روی علاقه و ذوق باشد و بخصوص شخص در آن تجربه قبلی داشته باشد، نوعی اعتماد و آرامش روانی به او میدهد.21
در این زمینه نیز آموزههای اسلامی و سیره معصومان(علیهم السلام) سرشار از تعالیمی ناب هستند، به حدّی که هیچ مکتب و مرامی به این اندازه به کار و تلاش با این نگرش تأکید نداشتهاند. خداوند ملاک سعادت بشر را در ایمان و عمل صالح قرار داده است و ضرر و زیان خسارت ابدی را متوجه کسانی میداند که از ایمان و عمل ـ هر دو ـ برخوردار نباشند22 و نیز میفرماید: انسان بدون کار و کوشش، بهرهای ندارد.23
اسلام و آموزههای حیاتبخش آن انسان را به سعی و تلاش و کوشش در جهت نیل به اهداف مادی و معنوی ترغیب مینماید و سستی و اهمال کاری را به شدت مذمت میکند، تا آنجا که سعی در کسب حلال و اداره مالی خانواده، جهاد در راه خدا محسوب میشود،24 فقر پدید آمده از بیکاری و تنبلی و سستی را منشأ بیایمانی میداند25 و جزع و بیثباتی در برابر مشکلات را نکوهش نموده، انسانِ منفعل و متأثر از رویدادها را فردی ضعیف و ناقص میشمارد.26
چه بسا افراد کاری که انجام میدهند ـ مثلا، از نقش خود به عنوان دانشجو، یا وقف کردن خود به یک حرفه ـ احساس هویّت نیرومندی میکنند؛ زیرا شغل وسیلهای است برای به وجود آمدن ایدههای خلّاق، و شکوفا شدن استعدادها و تواناییها، و چه بسا توانایی فرد در حمایت از خود و افراد تحت تکفّلش باعث ظهور عزّت نفس او شود؛ همانگونه که اتّکا به دیگران، به منظور حمایت مالی، جسمی و عاطفی، عزّت نفس را تهدید میکند.27
کار و تلاش رمز اصلی بقا و سرزندگی و بهداشت و سلامت جسمی و روانی فرد و جامعه است. مردمی که با تکیه بر توانمندیها و ذخایر خداداد ملّی خویش، بر ضعف و فقر غلبه کردهاند، مایه خرسندی درونی، آرامش روحی، امنیت روانی و اجتماعی و اقتصادی و حتی امنیت سیاسی و نظامی و اقتدار ملّی خویش گشتهاند. در مقابل بیکاری موجبات از دست دادن همه این مواهب و بلکه گرفتار شدن در دام آسیبهای متعدد روحی و روانی را، هم برای فرد و هم برای جامعه در پی داشته است. از جمله پیامدهای شوم بیکاری، افسردگی، اضطراب و به دنبال آن، اعتیادهای خانمانسوز و تأخیر ازدواج و هزاران آسیب دیگری است که هر کدام داستان غمانگیزی دارد و متأسفانه آنچه امروزه کمتر مورد توجه عملی قرار میگیرد مسئله کار و تلاش و اشتغالآفرینی برای نسل جوان، این ذخایر و پشتوانههای اصلی جامعه ما، میباشد.
اگرچه نمیتوان گفت امروز روحیه راحتطلبی بر بسیاری افراد حاکم است، اما میتوان گفت: بسیاری از افراد و بخصوص نسل جوان، از انجام کارهایی که مستلزم تلاش و سختکوشیاند، کراهت دارند و طالب رفاه و راحتی با کمترین زحمت هستند. و این خود نیز مشکلی است علاوه بر مشکلات اشتغال. اما با نگاهی به سیره معصومان:، درمییابیم که سختکوشی، تلاش و پرداختن به فعالیتهای تولیدی از برجستهترین ویژگیهای این بزرگواران بوده است. آنان با این روش درس بزرگی و عزّت نفس به پیروان راستین خویش آموختهاند. نگاهی کوتاه به جنبه کار و تلاش در زندگی امیرالمؤمنین، علی (علیه السلام)، برترین آفریده خدا پس از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، نقش کار سازنده را بر پیشگیری از آسیبهای فردی و اجتماعی و نیز تأمین بهداشت و سلامت روان به ما نشان میدهد.
در اسلام، انسانی که صاحب حرفه است و از دسترنج خود، مخارج خانوادهاش را تأمین میکند، جایگاه رفیعی دارد: چه جایگاهی بالاتر از محبوبیت نزد پروردگار؟!28 و به عکس، آنکه توان کارکردن دارد و مخارج خود را بر دیگری تحمیل میکند، ملعون خوانده شده است.29 کار و تلاش علاوه بر آثار مثبت روانی، از عوامل تربیتکننده انسان به شمار میروند.30 وقتی ابعاد گوناگون شخصیتی همچون امیرالمؤمنین(علیه السلام) را مورد مداقّه قرار میدهیم، ملاحظه میکنیم که ایشان در عین حال که زاهدترین فرد زمان خود است، فعّالترین آنها نیز هست. ایشان در عین آنکه بیشترین عبادتها را در پیشگاه خدای خود دارد، ثمربخشترین اوقات را نیز دارد و به قول شهید مطهّری، شخصیت علی(علیه السلام) شخصیتی است جامعالاضداد. وقتی خلوت شب فرامیرسد، هیچ عارفی به پای او نمیرسد؛ آن روح عبادت، که جذب حق و پرواز به سوی خداست، به شدت در او نمودار میشود. و روز که میشود، گویی این آدم، آن آدم نیست؛ با اصحابش که مینشیند، چنان چهرهاش باز و خندان است که از جمله اوصافش این است که همیشه قیافهاش باز و شکفته است.31
به دلیل آنکه برای وصول به جایگاهی امن در آخرت، انسان چارهای جز عبور همراه با سلامت و تعادل از دنیا ندارد، توجه به برخورد پیشوایان معصوم: با دنیا و نحوه معیشت آنها برای الگوپذیری از آن اسوههای راستین لازم است. با توجه به اینکه دارالسلام و دارالقرار آخرت است، باید ببینیم حد تعادل و بهرهمندی از دنیا در چیست؟ چگونه میتوان به توصیه آیه شریفه «آخرت را برگزینید و بهره دنیایی خویش را نیز فراموش نکنید»32 نایل شد و بین دنیا و آخرت را جمع نمود؟ سیره علی(علیه السلام) به گویاترین شکل این معنا را بیان میکند.
همانگونه که اشاره شد، امام علی(علیه السلام) در کلامی راهگشا، به همه کسانی که دغدغه بهرهمندی مناسب، در عین اصالت دادن به آخرت را دارند، راه مینمایند:33 «مؤمن باید شبانهروز خود را سه قسم کند: زمانی برای نیایش و عبادت پروردگارش، و زمانی برای تأمین هزینه زندگیاش، و زمانی برای داشتن لذتهای مطبوع و حلال». «خردمند را نشاید جز آنکه در پی سه چیز حرکت کند: کسب حلال برای تأمین زندگی، یا گام نهادن در راه آخرت، یا به دست آوردن لذتهای حلال».34
نسبت به نوع کسب و کار، امام علی(علیه السلام) به کشاورزی و کشاورزان عنایت ویژه داشت. امام صادق(علیه السلام) در اینباره میفرماید: «امیرالمؤمنین(علیه السلام) همیشه به عمّال و کارمندانشان سفارش کشاورزان را مینمودند»35 خود حضرت نیز کشاورزی میکردند. از جمله آموزههای مهم دینی و سیره معصومان(علیهم السلام) این است که انسان در راه کسب و کار، سختکوش و مداومت و ازدیاد در تولید و انفاق داشته باشد و در مصرف شخصی، به حداقلها قناعت نماید.36
روحیه تولید و کار و تلاش در سیره امام علی(علیه السلام) چنان است که تولید را برای ارتقای سطح معیشت مردم و از این طریق، هدایت و راهنمایی آنان به بندگی خداوند را میخواسته. ایشان با بیشترین تولید، کمترین استفاده شخصی را مینمودند؛ چنان که از ابن عبّاس نقل شده است: در زمان جنگ جمل، هنگامی که در منطقه «ذیقار» برای جمعآوری نیرو اردو زده بودیم، یک روز به خیمه امام رفتم، دیدم حضرت مشغول دوختن کفش خویش است. سلام کردم، امام (علیه السلام) جواب دادند، پرسیدند: ابن عبّاس! این نعلین وصلهخورده چقدر میارزد؟ گفتم: ارزشی ندارد. امام(علیه السلام) فرمودند: «حکومت بر شما نزد من از این نعلین بیارزشتر است، مگر آنکه حقی را برپا سازم یا باطلی را از میان بردارم.»37
امام(علیه السلام) در چند مورد، با اشاره به لباس خویش فرمودهاند: «لباسی که بر تن من میبینید، توسط اهل خانهام تهیه شده است.»38
از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است: «حضرت علی(علیه السلام) با بیل زدن، زمین را آباد ساخت و با درآمد خود، هزار برده آزاد نمود».39
درآمد محصول زراعی امام(علیه السلام) را چهل هزار دینار ذکر کردهاند که حضرت آنها را به نیازمندان میبخشید.40 سخاوت و بخشندگی امام چنان بود که حتی معاویه، دشمن ایشان، هم به آن اعتراف نمود.41
کودکان بیسرپرست، گروهی بودند که امام(علیه السلام) به تأمین نیازهای مالی و روحی ایشان اهتمام خاصی داشت. شخصی به نام ابوالطفیل نقل نموده است: «امام علی(علیه السلام) را دیدم که یتیمان را فراخوانده بود و با عسل آنها را پذیرایی مینمود، به گونهای که بعضی از صحابه با دیدن این منظره گفتند: ای کاش ما هم یتیم بودیم!»42
امام باغها و نخلستانهایی را که ایجاد کرده بود، وقف استفاده نیازمندان نمود. این باغها متعدد و در مناطق متنوّعی بودند؛ همچون منطقه خیبر، ابینیزر، بغیبغه و ارباحا. همچنین تعداد چاههایی را که امام حفر و وقف نمودند، بیش از یکصد حلقه ذکر کردهاند.43
در کلامی منظوم، علی(علیه السلام)، ابرمرد عرصه زهد و سازندگی، درباره کار و عزّت نفس چنین سرودهاند: «برای من سنگکشی از قلههای کوه آسانتر است از اینکه منّت دیگران به دوش کشم. به من میگویند: کسب و کار ننگ است، ولی من میگویم: ننگ این است که انسان از دیگران درخواست کند.»44
در شعر دیگری امام(علیه السلام) میفرمایند: «اگر میخواهی آزاد زندگی کنی، مثل برده زحمت بکش و آرزویت را از مال هرکس که باشد، قطع کن. نگو این کار مرا پست میکند؛ زیرا از مردم خواستن از هر چیز بیشتر ذلّت میآورد. وقتی از دیگران بینیاز باشی، از همه مردم بلند قدرتر هستی».45
بنابر آنچه گذشت، فواید و آثار اشتغال مفید و سازنده را در بهداشت و آرامش روان و نقش آن را در پیشگیری از آسیبهای فردی و اجتماعی و پیامدها و آسیبهای بیکاری و یا کارهای زیانبار میتوان به اختصار در امور ذیل برشمرد:
برخی از آثار مثبت کار مفید بر بهداشت روانی
فرد احساس مفید بودن میکند.46 انسان با اشتغال به یک حرفه، خود را در معرض آزمون قرار میدهد؛ آزمونی که استعدادها و توانمندیهای وی را باز میشناساند. قطعاً انسان تا وقتی به میدان عمل و کار پا نگذارد، حتی خودش هم نمیتواند استعدادهای خود را شناسایی کند.
به وجود آورنده حس اعتماد و عزّت نفس در فرد است.47 در حین انجام کار است که انسان میتواند طعم شیرین موفقیت را بچشد. موفقیت، عامل بزرگ امیدبخش و پیش برنده، تنها هنگامی نصیب انسان میشود که خود را در معرض انجام مسئولیتی قرار دهد. شادی عمیق، که همان احساس رضایتمندی درونی است، وقتی نصیب انسان میشود که در انجام کار خود توفیق یابد. وقتی انسان عهدهدار انجام کاری نباشد، چگونه موفقیت و در پی آن، شادی برایش حاصل خواهد شد؟!
-
موجب جلب توجه و اعتماد دیگران است.
- موجب ثبات شخصیت فرد میشود.
2. برخی از آثار زیانبار بیکاری در بیماری روانی
- احساس ناکارآمدی و غیر مفید بودن در فرد.
- از دست دادن اعتماد به نفس.
- بیثباتی و ناپایداری شخصیت فرد.
- زمینهساز رفتارهای نابهنجار فرهنگی و اجتماعی.
یکی از زمینههای ارتکاب گناه و رفتارهای ناهنجار در انسان، بیکاری است. همچنین چون جسم و روح انسان دایم از طبیعت نیرو میگیرند، باید این نیرو را مصرف نمایند. کار بهترین راه مصرف صحیح این نیروست. امروزه هیچکس منکر ارتباط بیکاری جوانان با گرایش آنها به منکرات نیست. در اخلاق اسلامی، رقّتقلب یک فضیلت و قساوت قلب یک رذیلت است. بیکاری موجب قساوت قلب انسان میشود. بیکاری موجب آزادی یکی از نیروهای انسان به نام «قوّه تخیّل» میگردد. امام علی(علیه السلام) میفرماید: اگر تو نفس را به کاری مشغول نکنی، او تو را به خودش مشغول میکند.48
ج. ورزش و تفریحات سالم
اسلام و آموزههای متعالی آن از هیچ امری در جهت رشد و سازندگی و سلامتی انسان برای رسیدن به کمال مطلوب و سرمنزل مقصود کوتاهی نکردهاند؛ از پرورش جسم و سلامتی و تأمین نیازمندیهای آن گرفته تا پرورش روح و سلامت روان آدمی، از ریاضتهای شرعی در جهت بالندگی روح تا تمرینها و ورزشهای بدنی برای پرورش جسم و نشاط روانی حاصل از آن؛ زیرا ورزش به طور چشمگیر، مصرف اکسیژن را طی یک دوره زمانی طولانی افزایش میدهد؛ مانند پیادهروی، دویدن، شنا و دوچرخهسواری که اگر در تمام مدت زندگی، به طور منظّم صورت گیرند، ثمرات حایز اهمیتی در جهت سلامت و تندرستی به بار میآورند. ورزش به کاهش فشار خون بالا کمک میکند، بر کنترل وزن تأثیر فوقالعادهای دارد، مقدار کلسترول لیپوپروتئین با غلظت بالا را افزایش میدهد و سیستم قلبی و عروقی را تقویت میکند.49 سیره معصومان(علیهم السلام) و آموزههای حیاتبخش آنان در این زمینه نیز هر انسان مدقّق و با انصافی را به کرنش در مقابل عظمت و همه جانبهنگری تعالیم دینی و سیره معصومان وامیدارند. ورزش را با نگاه ارزشی و به دلیل نشاط روحی و پرورش جسم در جهت خدمت برای خدا و بندگی او ـ جلّ و عزّ ـ انجام دادن، آثار جسمانی و روانی فراوانی به همراه دارد. البته ورزشی که وسیله خدمترسانی بهتر برای بندگی خدا باشد مورد قبول و سفارش دین است، نه ورزشی که عامل سرگرمی و غفلت و فقط به عنوان اتلاف وقت و یا کسب جاه و مدال و مقام دنیایی باشد، که این خود مخرّب و بلکه عاملی است که بعدها فرد را نادم و دچار افسردگی مینماید؛ زیرا از استعداهای فکری و عقلی و رشد و بالندگی خویش در جهت کمال گامی برنداشته و عمر را به سرگرمی و تنها به پرورش اندام تلف نموده است. تنها برای پرورش اندام و یادگیری چند فن ورزشی، نباید سرمایه عظیم عمر را هزینه نمود.
به دلیل آنکه تمام آموزهها و دستورالعملهای دینی اهداف خاصی را دنبال میکنند که همان «بندگی خدا» و «رسیدن به مقام قرب الهی» و «شکوفا شدن تمامی استعدادهای انسان» است،50 تعالیم دینی در زمینه ورزش نیز از این ضابطه بیرون نیستند و ورزش برای پرورش روح و جسم انسان و زمینهای برای رشد و شکوفایی بهتر انسان است.51
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «به فرزندانتان شنا و تیراندازی بیاموزید»52 و نیز فرمودند: «پیادهروی بهترین دوا برای صفرا و سوداست»53 و نیز گفته شده است: «نگاه به مناظر طبیعی، از جمله آب و مناظر سبز طبیعت، موجب زدودن غم و اندوه از فرد و پدیدآمدن نشاط و خوشدلی در وی میشود»؛54 زیرا به فرد آرمیدگی میبخشد. این آرمیدگی شیوه بسیار موفقی برای کمک به افراد در شرایط تنیدگی است. آرمیدگی به آنان کمک میکند که با تنیدگی کنار آیند و از اختلالات مربوط به آن پیشگیری نموده یا آن را کنترل کنند.55
به طور کلی، استفاده متعادل و معقول از لذتها و تفریحات، مایه نشاط جسمی و روانی فرد میشود و بدین وسیله، شخص برای انجام وظایف فردی و اجتماعی و برخورد مناسب با فشارها، توانا میگردد.56
بنابراین، ورزش و تفریحات سالم نقش مؤثری، هم در بهداشت و سلامت جسمانی و روانی دارند و هم عاملی در جهت پیشگیری از آسیبهای روحی و روانی فرد و جامعه هستند. اصولا یکی از علل فرسودگی زودرس جسمانی و روانی افراد، استفاده نکردن از تفریحات سالم است؛ زیرا مقتضای فعالیت و کار مداوم، وارد آمدن فشار جسمی و روحی بر فرد است. باید در کنار کار و تلاش روزمرّه، تقویت کنندههایی باشند که به فرد روحیه دهند و به او آرامش بخشند. این امور، که آنها را «تفریحات سالم» مینامیم، دامنه گستردهای دارند که از مصاحبت و شوخی با دوستان، تا ورزش و مسافرت و مانند آن را در برمیگیرد؛ مثلا، به بذلهگویی در جمع سفارش شده است. پیشوایان اسلام نیز شوخی و بذلهگویی داشتهاند.57 اهمیت و تأثیر شوخی تا آنجاست که در روایتی این امر بر هر مؤمنی لازم دانسته شده است.58 لازم به یادآوری است که در تعالیم اسلام، شوخی تا حدّی مطلوب دانسته شده که موجب آزار کسی نگردد، گناهی به دنبال نداشته باشد و از حدّ معمول نیز تجاوز نکند.59
پیادهروی نیز از بهترین ورزشها برای سلامت انسان است؛ ورزشی است که برای هر کس، با هر سن و سال، متناسب است و در همه فصول امکانپذیر است، ابزار و وسایل و مربّی و هزینههای گوناگون نمیخواهد و به راحتی انجام میپذیرد؛ زیرا پیادهروی عضلات و مفاصل را به کار انداخته، نرم میکند، جریان گردش را در آنها بهتر میسازد، نیز در دفع فضولات و رساندن اکسیژن و غذا به اندامها کمک میکند. پیادهروی تنفس را عمیق میکند و اکسیژنگیری را بهتر میگرداند و در نتیجه، تغذیه و تهویه همه بخشهای بدن بهتر انجام میشود.60
تحقیقات نشان میدهند که ورزش در کنار آمدن با تنیدگی دو نقش اساسی ایفا میکند:
1. خستگی جسمی ناشی از رویدادهای تنیدگیزا را به حداقل میرساند.
2. خستگی عاطفی تجلّی یافته در زندگی فرد را نیز کاهش میدهد.61
در تعالیم دینی و روایات آمده است: خود را از مواهب حلال دنیا بینصیب نسازید و با استفاده از لذتهای دنیوی، خود را برای انجام تکالیف آماده نمایید.62
د. تقوا
«تقوا» همان پرهیز است و به کسی که امید درمان او هست، دستور پرهیز میدهند. اگر طبیب معالج از درمان کسی ناامید شد به او میگوید: هر غذایی که میل داری بخور، زیرا کار او از درمان گذشته است. قرآن کریم نیز به چنین کسانی میگوید: (اِعلمَلوا ما شِئتُم) (فصلت: 40) هرچه میخواهید بکنید، یعنی کار شما از درمان گذشته است.63
از مهمترین آموزههای قرآنی، که در سیره علمی و عملی معصومان مورد تأکید قرار گرفته، آموزه «تقوا» است؛ زیرا از یکسو، میتواند تأمینکننده بهداشت و سلامت روانی باشد و از سوی دیگر، به عنوان عامل مهمی در پیشگیری از آسیبهای روحی و روانی، مورد توجه قرار گیرد.
اهمیت تقوا در همه زمینههای انسانی و بخصوص در بحث بهداشت، سلامت، امنیت، آرامش روح و روان آدمی و نیز پیشگیری از ابتلا و یا وخامت آسیبهای روانی تا جایی است که گفته شده است: دعوت قرآن و همه انبیا و اوصیای به حقّ آنان، دعوت به «تقوا» است؛64 چه اینکه خداوند در قرآن فرموده است: اگر مردم دیاری اهل تقوا و پاکدامنی باشند، خداوند رحمت و برکات خویش را برآنان فرو میفرستد؛65 یعنی بین ایمان و تقوا و نزول برکات الهی، که زندگی بدون مشکلات روحی و روانی از موارد برجسته برکات الهی است، تلازم وجودی، و بین ترک تقوا و قطع رحمت و برکات الهی و گرفتار شدن به آسیبها تلازم عدمی برقرار است. در قرآن، معیار برتری و کرامت انسان، تقوا شمرده شده است.66
در صدر اسلام، بر پایه این معیار، بسیاری از تنگدستان نیز توانستند از محرومیت ارزشی و اجتماعی رهایی یافته، ارزش واقعی خود را در جامعه بیابند. اسلام معیارهای ارزشی و نوع زندگی قومی، قبیلهای و ملّیگرایی را، که عامل تفرقه و تشتّت است، نپذیرفت و کوشید تا ایمان و تقوا و میوه آن آرامش در زندگی را به جای انگیزههای جاهلی در قلوب مردم جایگزین کند. پیامبر به گونهای افراد قبایل را متحد کرد که وقتی ابوسفیان به آنان مینگریست، از اینکه قبایل متشتّت آنگونه متحد شده بود، شگفتزده میشد.67
البته اسلام ارتباط خویشاوندی را تضعیف نکرده است؛ چرا که همین ارتباط در میان کل جامعه، اگر بر اساس روابط الهی باشد، در بسیاری از موارد، مشکلات افراد را حل میکند. پیامبر فرمود: «نسبت خود را بشناسید تا آن اندازه که حسب خود را شناخته، با خویشاوندان خود ارتباط داشته باشید.»68 و در حجه الوداع به مردم فرمود: «همه شما از نسل آدم هستید و حضرت آدم از خاک، و فضل و شرافت به عربی و عجمی بودن نیست، بلکه به تقوا و پرهیزگاری است.» 69 و فرمود: «به نسبتتان افتخار نکنید، به عملتان افتخار کنید»70
علی(علیه السلام) نیز فرمود: «اگر بناست عصبیتی باشد، این عصبیت را در جهت کسب صفات عالی، انجام کارهای شایسته و امور نیکو به کار برید، تعصب را در جهت حفظ حقوق همسایگی، وفای به عهد و پیمان، و در جهت کسب نیکیها و عصیان در مقابل اعمالی که موجب تکبّر است، به کار برید. این تعصّب را در راه خدا، به دست آوردن فضایل و خودداری از تجاوز، بزرگ شمردن قتل و انصاف داشتن در مقابل مردم، فروکش کردن خشم و دوری از فساد بر روی زمین قرار دهید.»71
در بیانات نورانی امیرالمؤمنین(علیه السلام) آمده است: «تقوا سرامد همه فضایل اخلاقی است».72
آیه اللّه جوادی آملی میفرماید: کمتر آیهای در قرآن تلاوت میشود که در صدر یا وسط یا ذیل آن، مسئله تقوا و اخلاق بازگو نشود؛ زیرا ریشه، ساقه و ثمره هر فضیلتِ خُلقی، تقواست؛ یعنی بعضی از مراحل تقوا ریشه، بعضی از مراحلش تنه، ساقه و شاخه و بخشی از مراحلش هم میوه است و بهترین میوه تقوا «آرامش و نشاط در زندگی» است.73
خداوند در قرآن کریم، هدف بسیاری از احکام را تحصیل تقوا و در پرتو آن طهارت و سلامت روح میداند. خدای سبحان در قرآن، پس از ذکر احکام وضو، غسل و تیمّم میفرماید: خدا میخواهد شما را تطهیر کند. اگر آب برای وضو یا غسل نیافتید، خدا به شما امر میکند که صورتها و دستها را به خاک بمالید تا پاک شوید.74 معلوم میشود که منظور طهارت بدنی محض نیست؛ زیرا روشن است انسانی که دست خاک آلوده به صورت میکشد، از گرد و غبار ظاهری پاک نمیشود، بلکه از رذایل اخلاقی همچون تکبّر و منیّت پاک میشود؛ چنانکه آلودگی گناه با وضو و غسل پاک نمیشود، بلکه با توبه و کفّاره تطهیر میگردد و احکام الهی برای تأمین این طهارت است. مراقبت و محافظت از روح، و خداوند را ناظر بر کارهای خویش دانستن بر اثر تقوا به وجود میآید و دیگر جایی برای تعدّی و نیرنگ و کوتاهی و سهلانگاری و آلوده شدن به گناه باقی نمیماند.
بسیاری از آسیبهای روحی و روانی و ناهنجاریها و بزهکاریها بر اثر بیپروایی و نادیده گرفتن و بیتوجه بودن به این واقعیت است که همه عالم و از جمله انسان و کارهای ظاهر و باطن انسان در محضر خداوند است. «تقوا» یعنی انجام آنچه مورد رضایت الهی است و پرهیز از هرگونه مسامحه؛ مثلا، در امر طبابت بیمار، متعهدانه و بر اساس تخصص لازم اقدام نماییم. حضرت امیر(علیه السلام) میفرماید: «کسی که به پزشکی اشتغال دارد، باید تقوای خدا پیشه کند و از خیرخواهی و کوشش دریغ نورزد.»75 و نیز میفرماید: «ای بندگان خدا! شما را به تقوای الهی سفارش میکنم، که زاد و توشه سفر قیامت است. تقوا توشهای است که به منزل رساند، پناهگاهی است که ایمن میگرداند.»76 و فرمودند: «ای بندگان خدا! بدانید که تقوا، دژی محکم و شکستناپذیر است، اما هرزگی و گناه خانهای در حال فروریختن و خوارکننده است که از ساکنان خود دفاع نخواهد کرد، و کسی که بدان پناه برد در امان نیست. آگاه باشید! با پرهیزگاری، ریشههای گناهان را میتوان برید، و با یقین میتوان به برترین جایگاه معنوی دسترسی پیدا کرد. ای بندگان خدا! خدا را، خدا را، در حق نفس خویش که از همه چیز نزد شما گرامیتر و دوست داشتنیتر است.»77
بنابراین، تقوا همان پرهیز و پیشگیری است، و به کسی که امید درمان او هست، دستور تقوا میدهند. اگر طبیب معالج از درمان کسی ناامید شد، به او میگوید: هر غذایی که میخواهی بخور؛ زیرا کار او از درمان گذشته است. قرآن کریم نیز به چنین کسانی میگوید: «هر چه میخواهید بکنید»؛78 یعنی کار شما از درمان گذشته است. چنین کسی در مقابل انبیای الهی میگوید: برای ما تفاوتی ندارد، چه ما را موعظه نمایید و چه موعظه ننمایید؛ ما گوش شنوا نداریم.79 از اینرو، این توصیهها و رهنمودهای دینی و الهی (سفارش به تقوا و پرهیزگاری) برای کسانی سودمند و اثربخش است که خود تصمیم و اراده خودسازی و تأمین سلامتی و اقدام برای پیشگیری از بروز ناملایمات و گرفتاریها داشته باشند.
ه. توبه
از آموزههای مهم در پیشگیری برخی از آسیبهای روانی و جلوگیری از وخامت آن، احساس ندامت و پشیمانی و تصمیم بر جبران و درمان آسیب و رجوع و بازگشت به لطف و رحمت خداوند است.
«توبه» در لغت، به معنای رجوع است. وقتی بنده به مولای خود برمیگردد، میگویند توبه کرده است.80 خداوند در قرآن کریم به همه مؤمنان دستور توبه میدهد.81
نکته قابل توجه این است: همانگونه که در آسیبهایی که بر جسم وارد میشوند، تنها خود فرد آسیب دیده است که مستقیما احساس درد و رنج میکند و اطرافیان و دوستان از بیتابی و احساس درد او ناراحت و نگران هستند، در آسیبهای روحی و روانی نیز چنین است؛ یعنی خود شخص در صورتی که دچار اختلال حواس نشده باشد، بیش از دیگران احساس درد و رنج میکند. برای نمونه، در آسیبهایی هم که به واسطه گناه به روح و جان آدمی وارد میشوند، بیشترین رنج و درد روانی را خود شخص متحمّل میشود و اولین بوی بد گناه را خود استشمام میکند، رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «خودتان را با استغفار و توبه معطّر کنید تا بوی بد گناه شما را رسوا نکند»82 اما اگر بر اثر تخریب قوای ادراکی، با اینکه در حال سوختن است، درد و آتشسوزی احساس ننماید، این بدترین حالاتی است که یک فرد آسیب دیده ممکن است به آن مبتلا شود؛ زیرا با اینکه بیمار و آسیب دیده است یا اصلا خود را بیمار نمیداند و یا آنچه را به آن مبتلا شده است آسیب جدّی قلمداد نمیکند و در این صورت، به فکر دارو و درمان نیست و از اقدام دیگران برای مداوای خود نیز جلوگیری میکند.
از آثار توبه و بازگشت از گناه و معصیت و رجوع به رحمت و مغفرت الهی، یکی همین است که فرد اولا، قبول کرده که آسیبپذیر است و ثانیا، با رجوع و بازگشت، در صدد درمان است.
توبه کمیّت و کیفیتی دارد. کمیّت توبه آن است که قرآن کریم به همه مؤمنان دستور آن را میدهد83 و کیفیتش عبارت است از: «نصوح»؛ یعنی خالص بودن که در این زمینه نیز قرآن کریم میفرماید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، با توبه خالصانه به سوی خدا بازگشت نمایید».84
بنابراین، اگر توبه فراگیر باشد و انسان از همه خلافها توبه کند و «نصوح» یعنی خالص باشد، آنگاه لغزشهای گذشته بخشوده میشوند و توبهکننده به منزله انسان بیگناه است85 و در آرامش کامل به سر میبرد؛ زیرا با توبه، دنباله گناه قطع میگردد.86 با توبه، انسان از عذاب به رحمت، از گناه به طاعت، و از توجه به غیر خدا به خدا باز میگردد. هنگامی که انسان متوجه میشود غفلتها و گناهها حجابی میان او و محبوبش ایجاده کرده و نمیتواند به او نزدیک شود و به سویش حرکت کند، وقتی متذکر میگردد که ظلمت بار گناه و لغزش بر دل و جانش آنچنان سایه افکنده است که هیچ پرتوی از نور حق بر آن نمیتابد و او تنگ دل و سنگ دل شده است که «فَوَیْلٌ لِّلْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِکْرِ اللَّهِ» (زمر: 22)، پشیمان میگردد، متألّم میشود و این آتش پشیمانی و تألّم سراسر وجودش را فرا میگیرد، شعله میکشد و شعلههایش فروزان و فروزانتر میشوند و این شرارهها تمامی آثار شوم، ریشههای گناه، پردهها و حجابها را میسوزانند و خاکستر میکنند و دیوارههای دل آدمی را همانند تنوری داغ، که شرارههای آتش بر آن تابیده و آن را سفید کردهاند، آماده چسباندن خمیر ایمان میکنند.87
در واقع، توبه انقلاب است؛ انقلابی درونی، حرکتی در جان انسان تا آزاد گردد و به سوی حق سیر کند. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) میفرماید: «پشیمانی از گناه توبه است»88 حضرت علی(علیه السلام) میفرماید: «پشیمانی بر خطاها همان طلب بخشش و آمرزش است.»89 و روایات دیگری نیز به همین مضمون بر این دلالت دارند که توبه همان آتش ندامت جانسوز است.
گاهی انسان در صحنه قلب خود، نوعی گرفتگی مشاهده میکند؛ مثل اینکه ابری فضای دل را پوشانده است و نمیداند چگونه آن را بزداید. از اینرو، به فکر میافتد تا در مزرعه یا در پارکی قدم بزند، در کنار رودی بنشیند و یا با دوست خود سخن بگوید. پس تصور میکند آن ابر، برطرف شده، در حالی که چنین نیست و آن ابر غلیظ گردیده و جلو دید او را گرفته است و دیگر تشخیص نمیدهد که در فضای تیره زندگی میکند. انسان تصور میکند با جلسات اُنس و فکاهیات، ابرزدایی یا غبارروبی میشود، در صورتی که چنین نیست. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) میفرماید: «من در هر روز هفتاد بار استغفار میکنم تا مبادا این ابرها فضای دل را بگیرند.»90 البته استغفار برای انسان کامل در حقیقت، دفع است، نه رفع.91
گفته شده است: توبه یعنی بازگشت و پشیمانی از حالت عصیان و عدم توازن روح به سوی آرامش، و اطمینان و امیدواری به رحمت الهی است که با شرایطش میتواند بیماریهای روحی را درمان بخشد، و معالجه نماید و انسان را به حد کمال انسانیت برساند.92
فرد با بازگشت و اعتراف به گناه، احساس گناه خود را سرکوب نمیکند، بلکه به آن اعتراف میکند و از خداوند آمرزش میطلبد. اعتراف مؤمن به گناه و توبه به درگاه خداوندی او را از کوشش برای سرکوب و دور نگه داشتن فکر گناه آلوده به منظور رهایی از ناراحتی روانی ناشی از احساس گناه بازمیدارد، توضیح آنکه کوشش برای دور نگه داشتن فکر گناه از ذهن در نهایت، به سرکوب ناخودآگاه آن منجر میشود. اما باید توجه داشته باشیم که سرکوب فکر گناه باعث نمیشود آن نیروی انفعالی احساس پستی و حقارتی که همراه فکر گناه وجود داشته است نیز از بین برود.
بنابراین، نیروی انفعالی مزبور به شکل اضطرابی مبهم و پیچیده در انسان بروز میکند که باعث رنج و ایجاد اضطراب و تنش روانی در شخص میشود. در نتیجه، انسان سعی میکند با پناه بردن به عوارض برخی از بیماریهای روانی، از شدت آن بکاهد.93
اصولاً قسمت اعظم تلاش روانکاوان در چنین حالاتی مصروف کاوش درباره این مهارتهای دردآور، کهنه و سرکوب شده در ضمیر ناخودآگاه انسان میشود. روانکاو سعی میکند بیمار را به یادآوری مجدّد آن کارها و مقابله با آنها وادارد و نوعی قضاوت عقلانی درباره آنها پیدا کند؛ یعنی به صدور حکم دربارهشان بپردازد، و چه بسا کاری که توسط روانکاو انجام میگیرد در نهایت، به هتک حرمت گناه بینجامد و گاه به عنوان یک واقعیت مورد پذیرش قرار گیرد، بر خلاف توبه و اذعان و اعتراف به گناه در پیشگاه کسی که از نهان و اسرار انسانها خبر دارد که این اعتراف، مقدّمه پذیرش بیماری و اقدام در درمان آن محسوب میشود. به همین دلیل، یادآوری گناهان توسط مؤمن و اعتراف به آنها نزد خداوند رحمان و رحیم و استغفار و توبه باعث جلوگیری از سرکوب ناخودآگاه احساس گناه میشود؛ زیرا اینگونه سرکوب کردن باعث ایجاد اضطراب و بروز عوارض بیماریهای روانی میگردد و با توجه به این مسائل، تعجبی ندارد که یک مؤمن واقعی همواره دارای امنیت خاطر روانی و آرامش قلبی و وجودش لبریز از احساس رضایت و آرامش خاطر باشد.94 علّامه طباطبائی میفرماید: ما بارها گفتیم که توبه انسان محفوف به دو توبه خداست. بنابراین، نخست این خداوند است که به انسان توفیق میدهد، اسباب توبه را برای او فراهم میکند تا بتواند از بند و زنجیر اسارتبار پلیدیهای دنیا برهد و رو به سوی حق آرد، و آنگاه که بنده به خدا توجه کرد و توبه نمود، دوباره خدا به او برمیگردد و غفران و عفو و بخشش را شامل او خواهد فرمود.95
برخی از آثار توبه در پیشگیری از آسیبهای روانی
- توبه انسان را محبوب خدا میکند.96
- توبه سبب توقّف آسیب میشود.
- توبه آسیبها و ناملایمات روحی و روانی را ترمیم میکند.
- توبه آسیبها و ناملایمات روحی و روانی را درمان مینماید.
- توبه از عوارض جانبی آسیب جلوگیری میکند.
- توبه اثرات مخرب آسیب را از روح و روان میزداید.
- توبه روح و جان آدمی را شستوشو و تطهیر میکند.
- توبه انسان را از حالت سکون و رکود بازمیدارد.
- توبه انسان را به کار و تلاش سازنده وامیدارد.
امیدواری
انسان با امید به اینکه تلاش او ثمربخش است، فعالیت میکند و اگر امید نبود هیچ انسانی دست به اقدامی نمیزد. و شاید بتوان گفت: هر موجود زندهای به امید رسیدن به مقصد و مقصود خود حرکت و تلاش میکند. تحقیقات این مطلب را اثبات کردهاند که اگر تلاش حیوان برای رسیدن به مقصود خود بیثمر بوده و فایدهای برای او نداشته باشد یا امیدی برای نیل به آن نداشته باشد، دست از تلاش و فعالیت برمیدارد و به یأس و درماندگی مبتلا میشود.97
فردی که در پی تلاشهای متعدد، شکستهای متعددی را تجربه کند و تلاش او موفقیتی به همراه نداشته باشد، به هر دلیلی که باشد، مبتلا به درماندگی آموخته شده میگردد که پیامدهای ناگواری در جسم و روان و نیز زندگی فردی و اجتماعی او میگذارد که چه بسا قابل جبران نباشد.98
از اینرو، امید به موفقیت و نتیجه دادن فعالیت، نه فقط انسان، بلکه هر موجود زندهای را وادار به تلاش و کار میکند. در این خصوص نیز انسان سرآمد موجودات دیگر است و با امید است که انسان دست به اختراعات و ابتکارات می زند و در این راه، تحمّل رنجها و مشقّات را به جان میخرد و به امید رسیدن به بهداشت و سلامت، چه جنبه جسمانی آن و چه روحی و روانی آن، انسان فعالیتهای پیشگیرانه انجام میدهد، و اگر امیدی به بهداشت و سلامت خویش نداشت، دست از فعالیت و اقدامات پیشگیرانه برمیداشت. همانند بیماری که دیگر امیدی به بهبود ندارد و پزشک برای او اقدامی انجام نمیدهد و او را از چیزی پرهیز نمیدهد. کسانی که با اراده و اختیار خویش، قلب و جان خود را با انبوه گناه و معصیت زنده به گور کردهاند و دیگر جایی برای تابش نور و پذیرش حق در وجودشان باقی نگذاشتهاند و به تعبیر قرآن، قلب، چشم و گوششان نابینا و ناشنوا شده، مردگانی هستند زنده نما. اینان بیم و امید برایشان تفاوتی نمیکند. غیر از این گروه اندک، که عنود و لجوج هستند و در جهالت و عصبیّت خویش پایدارند، دیگران نمیتوانند به توهّم یا بهانه ناامیدی از رحمت و بخشش الهی، دست از تلاش و جبران کارهای بد خویش بردارند و اقدامی در رسیدن به سلامت روح و روان خویش انجام ندهند. از اینرو، در تعالیم اسلامی و آموزههای قرآنی، بالاترین گناه و معصیت «ناامیدی و یأس از رحمت بیانتهای الهی» است.
معمولاً بیماریهای شدید و مزمن یا صعبالعلاج روحیه بیمار را متزلزل میکنند و روزنههای امید را به روی او میبندند. پزشک باید با امیدوار ساختن او به زندگی، به وی توان ببخشد، او را از افسردگی، ترس و اضطراب نجات دهد، روحیه او را تقویت کند و بهبودی او را سرعت بخشد و او را وادر به کار و فعالیتی سازد که هم توان انجام آن را دارد و هم وی را به زندگی و زنده بودن امیدوار میسازد؛ زیرا ناامیدی و وابستگی اجباری، واقعیاتی هستند که در مورد بسیاری از بیماریهای شدید اتفاق میافتند. اما برای پیشگیری از افسردگی ناشی از ناامیدی، اصرار بر انجام دادن مستقل برخی کارهای هر چند کوچک، سودمند است.99 ولی پزشک بیش از همه میتواند در این امر مؤثر باشد. در روایات آمده است: «هر گاه نزد بیمار رفتید، او را به سلامت و طول عمر امیدوار سازید، اگرچه ممکن است این امیدوار ساختن در قضای الهی مؤثر نباشد، ولی بیمار را دلخوش میکند و باعث آرامش و تسکین او میشود.»100
چه بسا ناخوشی اندک که برای بیمار بزرگ جلوه کند و او را به دلهره اندازد. بنابراین، مطمئن ساختن او از اینکه بیماریاش خطرناک نیست، در اغلب موارد، در تسکین او مفید است. این مطلب با رویکرد صادق بودن با بیمار تضادی ندارد؛ زیرا مقصود این است که بیمار را از زندگی مأیوس نکنیم، بلکه اولا، احتمالات و امکاناتی را که باعث بهبود و درمان بیمار میشوند، ظاهر سازیم و اطلاعات مربوط به بیمار را فقط به قدر ضرورت بیان کنیم؛ زیرا اعلام صریح وخامت اوضاع به خود بیمار، نتایج ویرانگری دارد. ثانیا، توجه کنیم که مطابق روایات متعدد، خداوند برای هر بیماری درمانی قرار داده است. شخصی در زمان پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) بیمار شد. حضرت(صلی الله علیه و آله) فرمودند: برایش طبیب بیاورید. عدهای گفتند: یا رسول الله! مگر پزشک میتواند این شخص را (با توجه به شدت بیماری) از مرگ نجات دهد؟ حضرت فرمودند: «خداوند هیچ مرضی را نیافریده، جز آنکه برایش درمان و راه بهبود قرار داده است.»101 درمانگر و اطرافیان فرد آسیب دیده با اعتقاد به چنین باوری و القای آن به فرد بیمار، هیچ گاه مأیوس و ناامید نمیشوند.102 چه بسا بر اثر کوشش او یا دیگر متخصصان، راه حل دیگری و یا داوری جدیدی کشف شود یا دریابند که داوری خاصی برای درمان او مفید است. همچنین توجه دادن فرد به فواید معنوی بیماری نیز میتواند موجب امید بخشیدن به بیمار گردد. به همین دلیل، شخص مجروح در جنگ، راحتتر از آسیبدیدگان دیگر درد را تحمل میکند و مسکنهای کمتری نیاز دارد.
امیرالمؤمنین(علیه السلام) در وصف امیدواری به خدا میفرماید: «بعضی به گمان خود، ادعا دارند که به خدا امیدوارند! به خدای بزرگ سوگند که دروغ میگویند. چه میشود آنان را که امیدواری در کردارشان پیدا نیست؟ پس هر کس به خدا امیدوار باشد، باید امید او در کردارش آشکار شود.»103
ز. یاد معاد؛ اعتقاد به جاودانگی انسان
از جمله آموزهها و تعالیم دینی و سیره معصومان(علیهم السلام)، که نقش بسیاری در بهداشت و سلامت روح و روان انسان دارد و عامل مهمی در پیشگیری از بسیاری از آسیبهای روحی و روانی است، یاد معاد و اعتقاد به جاودانگی انسان و اعمال و رفتار او میباشد؛ زیرا در همه افراد، میل به بقا و ادامه زندگی کاملا مشهود و محسوس است، و هیچ انسانی از زندگی و ادامه آن نمیگریزد و حتی آنان که به انتحار و خودکشی دست میزنند، از خود نمیگریزند. بلکه خواهان آزادی خویش میباشند و چون زندگی کنونی را رنجآور و دردخیز میانگارند، دست به انتحار و خودکشی میزنند تا خود را از رنج برهانند. این میل مشهود، نشانه ادامه زندگی پس از مرگ است، و اگر مرگ پایان زندگی بود، آفرینش چنین حسی (میل به بقا) بیهوده به شمار میآمد. آنچه را انسان از طریق فطرت دریافت میکند، شرایع آسمانی به طور گسترده به عنوان زندگی اخروی و بازگشت انسان به حیات جاوید مطرح کردهاند و چنین اصلی در تمام شرایع، مطرح بوده، و اصولا شریعت الهی بدون اصل «معاد» نمیتواند الهی باشد.104 «معاد» یعنی اینکه انسان از مبدأی نشأت گرفته که سرانجام به همان جا برمیگردد. بازگشت به آن مبدأ همان معاد است. همانگونه که تحقق هدف باعث کمال، و نبودن هدف موجب نقص و عاطل و باطل بودن آن است، اگر سیره کسی بر اساس اعتقاد به معاد نباشد، باطل خواهد بود. خلاصه آنکه چون هیچ چیز همانند اعتقاد به مبدأ و معاد آموزنده نیست و نیز هیچ انسانی همانند رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) اعتقاد راسخ به مبدأ و معاد ندارد، از اینرو، هیچ سیرهای همانند سیره آن حضرت آموزنده نخواهد بود.
بنابراین، سیره رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بخصوص و سیره ائمّه اطهار(علیهم السلام) عموما، که هماهنگ با کل نظام آفرینش به سمت معاد در حرکت است،105 آموزنده میباشد.106
در آموزههای دینی و سیره معصومان:، مسئله معاد یکی از مسائل بارز و چشمگیر است؛ زیرا یاد معاد و سرای جاوید انسان را در این سرای فانی و زودگذر به تلاش و اعمال صالح و توشه آخرت ترغیب و تحریص مینماید، به خلاف فرهنگ مادی که در آن یاد مرگ همانند افیونی است که تمام لذتهای دنیوی را از بین میبرد و موجب اندوه و افسردگی مضاعف میشود.
از اینرو، اسوههای راستین و کامل انسانی یعنی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و ائمّه معصوم(علیهم السلام) در همه شئون، متذکر و متوجه عبودیت خود و ربوبیت خدای سبحان بودهاند و چون توجه به عبودیت بدون توجه به معاد و هدف آفرینش میسّر نیست، پس توجه مستمر آن حضرات به عبودیت نشانه توجه مستمر به حقیقت معاد و قیامت به عنوان دارالقرار و سرای حیات و جاودانگی است، روایات علوی حقیقت دنیا را دار غرور و دار فنا و دار عبرت معرفی کرده و اقبال به آن را آفت جان آدمی دانستهاند و در مقابل، آخرت را به عنوان غایت خلقت، توصیف کرده و انسان را به آن دعوت نمودهاند.107
ح. آثار یاد مرگ و معاد در بهداشت و سلامت روان
- انسان را به تلاش و فعالیت سودمند و هدفدار سوق میدهد.108
- سختیها و مصیبتهای دنیا را کاهش میدهد و یا از بین میبرد و فرد را به اندک دنیا راضی میدارد.109
- فرد را به استفاده تمام و کامل از استعدادهای خویش ترغیب و تشویق مینماید.
- لذتها و خوشیهای غیرواقعی و زودگذر را، که معمولا مخرّب روح و روان آدمیاند، از بین میبرد.
- تنگنظری و احساسهای کینهتوزانه و حسودانه را در فرد از بین میبرد و قلب را جلا و صفا میبخشد.110
- روح امید و مقاومت در برابر سختیها را در فرد تقویت مینماید.
- احساس دلبستگیهای موقّت و غیر قابل اعتماد را در فرد کاهش میدهد.111
- محبت و علاقه فرد را به خداوند و امور پایدار و قابل اعتماد تقویت مینماید.112
- احساس رحمت، شفقت و محبت به دیگران را در فرد تقویت میکند.113
- عامل پیشگیری بسیار قوی است، بخصوص نسبت به اموری که به بهداشت و سلامت واقعی فرد آسیب میرساند.
- توجه به معاد انسان را از حالت انزوا و کنارهگیری رهایی میبخشد.
- کسی که به یاد مرگ و قیامت است، بیشتر میکوشد و بهتر به جامعه خدمت میکند و کسی که از جامعه منزوی است، در حقیقت مرگ را فراموش کرده است.114
از اینرو، رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: «اگر در آستانه مرگ نهالی در دست یکی از شماست و میتوانید آن را بکارید و بمیرید، بکارید.»115 این حدیث شریف به خوبی دلالت دارد بر اینکه یاد معاد، حرکت آفرین است.
از مهمترین عوامل گناه و نافرمانی خداوند، فراموشی قیامت است. اگر کسی همیشه به یاد خدا باشد، هرگز در اطاعت فرمان خدا سستی به خود راه نمیدهد و نیز بر اثر غفلت خود را به گناه نمیآلاید؛ زیرا اعتقاد به کیفر، که در حقیقت ظهور باطن همین اعمال است، با غفلت و آلودگی به گناه سازگار نیست. بر این اساس، حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) به عنوان مربّی جامعه و مهذّب نفوس، پس از هر نماز عشا با صدای رسا به نمازگزاران میفرمود: «بار سفر ببندید، ره توشه برگیرید که مسافرت نزدیک است.»116
این هشدار از تعلیمات رسول خداست که همواره جانهای مستعد و آماده را مخاطب قرار داده، مرگ و قیامت را به آنان تذکر میداد.117 از اینرو، در بیشتر سخنان آن حضرت، یکی از مشاهد و مواقف قیامت مطرح است؛ مانند اینکه حضرت فرمودند: «قبر برای عدهای باغی است از باغهای بهشت و برای گروهی دیگر چاهی است از چاههای جهنم.»118
یاد معاد و توجه به جاودانگی زندگی پس از مرگ آثار سازندهای دارد که به برخی از آثار آن در زمینه بهداشت و سلامت روحی و روانی آدمی و پیشگیری از بروز و یا وخامت آسیبهای روانی اشاره شد. (از جمله رشد و شکوفایی استعدادها، تحرّک و سازندگی و پیشگیری از انزوا و کنارهگیری) با توجه به آثار مثبت و سازنده چنین باوری، پیامبر به دیگران توصیه میفرمود که بسیار به یاد مرگ باشید؛ چون مرگ در فرهنگ دین، انتقال از دنیا به برزخ است و به یاد مرگ بودن یعنی: به یاد عالم پس از دنیا بودن و برای آن سرای جاودانی توشه اندوختن. آن حضرت میفرمود: «به یاد چیزی باشید که لذتها را منهدم و عیش و نوش را تیره و تباه میسازد.»119
حضرت به شخصی که در تشییع جنازه شوخی میکرد، فرمود: «چرا اینان غافلند؟ مگر مرگ برای همه نیست؟»120
امیرالمؤمنین(علیه السلام) میفرماید: «یاد مرگ مرا از شوخی و کارهای بیهوده باز میدارد.»121
بنابراین، انسانهای برخوردار از سلامت و کمال هر لحظه خود را بین مبدأ و معاد مشاهده میکنند؛122 زیرا آنان حوادث سبک و سنگین، و تلخ و شیرین را مجلای ارادی الهی میدانند. اینان در حوادث سنگین متزلزل نمیشوند؛ چنان که امیرمؤمنان(علیه السلام) فرمودند: سختیها و مصیبتها اثر سوئی در انسانهای با کرامت و صاحبان نفوس ارزشمند نمیگذارد123 توجه به خدا را مخصوص حالت پدید آمدن حوادث سخت نمیدانند بلکه هر حادثهای، کوچک یا بزرگ را آزمونی الهی میشمارند، به یاد خدای سبحان متذکر میشوند و در هر حال، صابرند و خود را به الله میسپارند و میگویند: به خدا رجوع میکنیم؛ چنان که در هنگامه سختیها و مصیبتها میگویند: ما از خداییم و به سوی او باز خواهیم گشت و از صلوات، سلام و رحمت الهی بهرهمند میباشند.124 بنابراین، سیره چنین انسانهایی آموزنده است؛ زیرا صاحبان نفوس کریمه و با ارزش هستند که نمونه کامل آن رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) است، دایم به یاد مبدأ و معاد میباشند؛ چنان که نقل شده است: وقتی چراغ منزل حضرت خاموش میشد، میفرمود: «انّاللّه و انّا الیه راجعون.» یعنی در کوچکترین حادثه، مسئله معاد و رجوع الیالله را مطرح میکرد.125
دیگران نیز به این واقعیت اشاره کردهاند. قطعاً احساس فرد نسبت به مرگ تا حدی به تصور و مقدار ترس او از مرگ بستگی دارد. کسانی که جهتگیری معنوی قوی دارند، غالبا در روزهای آخر زندگی آرامش بسیار پیدا میکنند؛ زیرا طبق جهانبینی آنان، زندگی واپسین دیگری نیز وجود دارد و در نتیجه، میتوانند خوشحال باشند. اغلب ترس از مرگ، واکنشی است نسبت به مواجهه با عدم تمامیت زندگی. شاید مرگ، از دست رفتن زودرس و غیرمنصفانه استعدادهای فرد به نظر آید.
از اینرو، بعضی از بیماران با آرامش اجتنابناپذیری مرگ را میپذیرند و میکوشند معنای زندگی خود را دریابند. بیماری که قطعیت مرگ خود را پذیرفته است، از نظر عاطفی، خود را از محیط جدا میکند و کمتر درگیر زندگی میشود. بیمار ممکن است پس از تحمّل دردی فوقالعاده و تلاشی جانکاه برای زندگی، در نهایت، مرگ را تسکینی خوشایند بیابد.126 در سنّت و سیرت پیامبر و امیرالمؤمنین(علیهما السلام) درباره یاد معاد و نقش آن در سازندگی و سلامت دنیا و آخرت انسان، بیانات آموزنده بسیاری آمده است که به عنوان حسن ختام نمونهای از آن اشاره میشود:
«ای بندگان خدا! از خدا بپرهیزید. و با اعمال نیکو به استقبال اجل بروید. با چیزهای فانی شدنی دنیا، آنچه را که جاویدان میماند خریداری کنید. از دنیا کوچ کنید که برای کوچ دادنتان تلاش میکنند. آماده مرگ باشید که بر شما سایه افکنده است. همچون مردمی باشید که بر آنها بانگ زدند و بیدار شدند و دانستند دنیا خانه جاویدان نیست و آن را با آخرت مبادله کردند. خدای سبحان شما را بیهوده نیافرید و به حال خود وا نگذاشت. میان شما تا بهشت یا دوزخ، فاصله اندکی جز رسیدن مرگ نیست. زندگی کوتاهی، که گذشتن لحظهها از آن میکاهد و مرگ آن را نابود میکند، سزاوار است که کوتاه مدت باشد. زندگی، که شب و روز آن را به پیش میراند، به زودی پایان خواهد گرفت. مسافری که سعادت یا شقاوت همراه میبرد، باید بهترین توشه را با خود بردارد. از این خانه دنیا زاد و توشه بردارید که فردای رستاخیز نگهبانتان باشد. بنده خدا باید از پروردگار خود بپرهیزد، خود را پند دهد و توبه را پیش فرستد و بر شهوات غلبه کند؛ زیرا مرگ او پنهان و پوشیده است و آرزوها فریبندهاند و شیطان همواره با اوست و گناهان را زینت و جلوه میدهد تا بر او تسلّط یابد؛ انسان را در انتظار توبه نگه میدارد که آن را تأخیر اندازد و تا زمان فرارسیدن مرگ از آن غفلت نماید. وای بر غفلتزدهای که عمرش بر ضد او گواهی دهد و روزگار، او را به شقاوت و پستی کشاند.127 از خدا میخواهیم که همه ما را برابر نعمتها مغرور نسازد و چیزی ما را از اطاعت پروردگار باز ندارد و پس از فرا رسیدن مرگ دچار پشیمانی و اندوه نگرداند.»
پینوشتها
1 ـ ام. رابین دیماتئو، روانشناسی سلامت، ترجمه محمد کاویانی و دیگران، ج 2، تهران، سمت، ص763ـ762.
2 ـ اِنَّما یُوفَّی الصابرونَ اجرهم بغیر حسابٍ (زمر: 10)
3 ـ و مِنهم الذین یُؤذون النبی و یقولونَ هو اُذنٌ... (توبه: 61)
4 ـ محمدتقی مصباح، اخلاق در قرآن، ج 3، ص266ـ255.
5 ـ دانشنامه امام علی(علیه السلام)، ج11، ص139.
6 ـ همان، ج 11، ص280.
7 ـ «و علیکم بالصبرِ فانّ الصبرَ مِن الایمانِ کالرأسِ مِن الجسدِ و لاخیرَ فی جسدٍ لا رأسَ معه و لا فی ایمانٍ لا صبرَ معه» (نهجالبلاغه، گردآوری و تنظیم صبحی صالح، قصار82).
8 ـ نهجالبلاغه، خطبه191.
9 ـ علامة الصابر فی ثلاث: «اوّلها ان لایکسلَ و الثانیة ان لایضجرَ، والثالثة ان لایشکو من ربّه عزّوجلّ، لانّه اذا کسل فقد ضیع الحق، واذا ضجر لم یؤدّ الشکر، واذا شکی من ربّه عزّوجلّ فقد عصاه.» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 71، ص86).
10 ـ «الجزع عند المصیبة یزیدها و الصبر علیها یبیدُها» (محمد محمدی ریشهری، میزان الحکمه، ج 2، ص29).
11 ـ «ما رأیتُ الا جمیلا.» (سیدبن طاووس، اللهوف، ترجمه سید احمد قهری، انتشارات جهان، ص160).
12 ـ ام. رابین دیماتئو، پیشین، ج 2، ص780.
13 ـ لازاروس لائونیر، 1978، ص 311 به نقل از: ام. رابین دیماتئو، پیشین، ج 2، ص 588.
14 ـ در صبر در لغت، به معنی حبس نفس است از جزع به وقت وقوع مکروه و لابد آن امن باطن باشد از اضطراب و باز داشتن زبان از شکایت و نگاهداشتن اعضا از حرکات غیر معتاد. (خواجه نصیرالدین طوسی) و نیز گفته شده است: صبر به معنای بردباری کردن در برابر سختیها و ناملایماتها (حسن انوری، فرهنگ بزرگسخن، ج 5، ص 4692، و نیز گفتهاند: صبر آن است که در صبر صابر باشی، و آنکه اگر بلا برسد ننالد. (لغتنامه دهخدا، ج 10، ص 14853
15 ـ «من کظم غیظا ـ ولو شاء ان یمضیه امضاه ـ ملأاللّهُ قلبَه یوم القیامه رضاه.» (محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 171، ص411.
16 ـ بهروز میلانیفر، بهداشت روانی، ص 198.ص / 199ص / 200همان / همان / ص200
17 ـ بهروز میلانیفر، بهداشت روانی، ص 199.
18 ـ بهروز میلانیفر، بهداشت روانی، ص200.
19 ـ همان.
20 ـ همان.
21 ـ همان.
22 ـ «والعصرِ اِنَّ الانسانَ لفی خسرٍ الاّ الّذینَ آمَنوا و عملوا الصالحات...» (والعصر:1)
23 ـ «وَ أَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلاَّ مَا سَعَی» (نجم:39)
24 ـ مرتضی فرید، الحدیث، روایات تربیتی، ج 3، ص 8.
25 ـ «کاد ان یکون الفقر کفرا» (علیرضا صابری یزدی، الحکم الزاهرة، ج 1، ص 212).
26 ـ نهجالبلاغه، ترجمه علینقی فیضالاسلام، ص864.
27 ـ ام. رابین دیماتئو، پیشین، ج 2، ص234.
28 ـ «اِنَّ اللّهَ یُحبّ المتحرّفَ الامین.» (شیخ حرّ عاملی، وسائلالشیعه، ج 12، ص13.
29 ـ «ملعونٌ من القَی کَلَّه علَی الناس« (همان، ص18).
30 ـ مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، چ سیزدهم، ص 410.
31 ـ همان، ص 18.
32 ـ «وابتغِ فیما آتیکَاللّهُ الدارَ آلاخرةَ و لا تنسَ نصیبکَ مِن الدُنیا.» (قصص: 77)
33 ـ «للمؤمن ثلاثُ ساعاتٍ: فساعةٌ یناجی فیها ربّه و ساعة یرم معاشه و ساعة یخلّی بین نفسه و بین لذتها فیما یحلّ و یجمل. و لیس للعاقلِ اَن یکون شاخصا الاّ فی ثلاث: مرمة لمعاشٍ او خطوةٌ فی معادٍ او لذةٌ فی غیر محرّمٍ.» (نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتی، حکمت390)
34 ـ چنانچه در سیره امام آمده است: از جمله کارهای که امام علی(علیه السلام) به آن اشتغال داشتند، کشاورزی بود، و سیره و زندگی امام نشان میدهد که حضرت در دوران 25 ساله فاصله از امور حکومتی، بیشتر وقتشان به باغداری و کشاورزی و کارهای مربوط به آن نظیر حفر چاه و قنات میگذشت. امام(علیه السلام) ضمن آنکه خود یک کشاورز پرتلاش و موفق بودند، احترام خاصی برای کشاورزان و زمین قایل بودند، که برخی روایات مربوط به آن، به عنوان نمونه اشاره میشود: راههایی که مردم به کسب درآمد میپردازند پنج تاست: امور دولتی، آبادانی و کشاورزی، تجارت، اجاره و صدقات... اما کشاورزی، خداوند متعال فرموده: اوست که شما را پدید آورد و به عمران و آبادی دعوت کرد. خدای متعال بدانرو انسانها را به عمران و آبادانی زمین دعوت کرده تا از بهترین راه ـ که کشاورزی است ـ و محصولات آن از قبیل غلاّت و حبوبات و میوهها تأمین معاش نمایند: «اِنّ معایشَ الخلق خمسةٌ: الامارةُ و العمارة و التجارة و الاجارة و الصدقات... و اما وجهُ العمارةِ فقوله تعالی: (هو أنشأکم مِن الارضِ و استعمرکم فیها) فاَعلَمنا ـ سبحانه ـ انّه قد امرهم بالعمارةِ لیکون ذلکَ سببا لمعایشهم بما یخرج منالارض من الحبّ و الثمراتِ و ما شاکل ذلک ممّا جعلُهالله معایشَ للخلقِ» (شیخ حرّ عاملی، پیشین، ج 13، ص 195.
35 ـ از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است: «کان امیرالمؤمنین یکتب و یوصی بفلّاحین خیرا» (شیخ حرّ عاملی، پیشین، ص 216)
36 ـ امام صادق(علیه السلام) درباره همّت بلند و سختکوشی جدّ بزرگوارشان، علی(علیه السلام) میفرمایند: «پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) زمینی را از انفال به علی(علیه السلام) دادند و حضرت در آن زمین قناتی حفر نمودند که آب آن مانند گلوی شتر فواره میزد. امام(علیه السلام) آن آب را «ینبوع» نامیدند. آن آب آنقدر زیاد بود که موجب خوشحالی مردم آن ناحیه شد و هنگامی که یکی از آن مردم به امام(علیه السلام) تبریک گفت، فرمودند: این آب وقف حجّاج و کسانی است که از آنجا عبور میکنند؛ کسی نمیتواند آن را بفروشد و به فرزندانم نیز به ارث نمیرسد.» (محمدباقر مجلسی، پیشین، ص32/ مرتضی مطهری، انسان کامل، صدرا، 1376، ص54) و اراده و همّت امام چنان قوی بود که اگر اراده مینمود از تودهای هسته خرما، نخلستانی انبوه فراهم میساخت. روزی یکی از یاران حضرت با مشاهده انبوه هستههای خرما نزد ایشان پرسید: اینها را برای چه میخواهید؟ امام فرمودند: به اذن خدا، اینها تبدیل به درختخرما خواهند شد و چنین شد: امام (علیه السلام) نخلستانی پدید آوردند با انبوهی از درختان. فعالیت و تلاش امام(علیه السلام) چنان بود که میتوانستند درآمد فراوانی عاید خود نمایند. زمانی که طلحه و زبیر برای کاستن از مقام حضرت در میان مردم گفتند که حضرت مالی ندارد، امام به عاملان خود فرمودند: آنچه از محصول زمینهای کشاورزی برداشت شده است به فروش برسانند. وقتی با فروش میوهها و غلاّت صدهزار درهم فراهم شد، امام دستور احضار طلحه و زبیر را دادند و خطاب به آنها فرمودند: این پول، سرمایهای است که با دسترنجخود جمع کردهام )نه مانند سرمایه شما که حقتان نیست و به بیتالمال تعلّق دارد.) (محمد دشتی، امام علی(علیه السلام) و اقتصاد، ص 271.
37 ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 40، ص328.
38 ـ همان، ج 40، ص 325.
39 ـ همان، ج 41، ص 37.
40 ـ همان، ج 41، ص 36.
41 ـ همان.
42 ـ همان، ص 29.
43 ـ همان، ص 32.
44ـ «لَنقلُ الصخرِ مِن قِللِ الجبال احبّ الی مِن مننِ الرجال
یقولُ الناس لی فی الکسب عار فانّ العارَ فی ذلّ السؤالِ
کد کد العبد ان احببتَ اَن تُصبح حرّا واقطع الامال من بنی آدم طرا
لاتقل ذا مکسب یزری فقصد الناس ازری
انت ما استغنیت عن غیرک اعلی الناس قدرا».
(محمدباقر مجلسی، دیوان منسوب به علی(علیه السلام)، ج 41، ص37.)
45 ـ محمدباقر مجلسی، دیوان منسوب به علی(علیه السلام)، ج 41، ص37.
46 ـ مرتضی آقاتهرانی، اهمال کاری، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمه الله)،1382.
47 ـ قال النبی(صلی الله علیه و آله): «عزّ المؤمن استغناه عن الناس» (مولی محسن فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ج 6، ص 57
48 ـ مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، چ سیزدهم، ص411.
49 ـ ام. رابین دیماتئو، پیشین، ج 1، ص 126.
50 ـ «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ» (ذاریات: 56)
51 ـ «الشریعة ریاضةُ النفس» (عبدالواحد آمدی، غرر الحکم، باب الف، ش569) «ریاضت» مصدر باب روض (راض) میباشد و به معنای ریاضت، تمرین و تعلیم دادن است و کلمه «ریاضی» به معنای علم حساب و هندسه و جبر و مقابله به معنای ورزش و تمرین فکر و ذهن میباشد و ورزش و ریاضت و تمرین بدن را در اصطلاح، «ورزش» گویند و احکام و تکالیف شرع هم تمرین و تعلیم روح و جسم است.
52 ـ محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 6، ص47.
53 ـ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 59، ص127.
54 ـ ام. رابین دیماتئو، پیشین، ج 2، ص764.
55 ـ ام. رابین دیماتئو، پیشین، ج 2، ص 745، به نقل از: لوی تیلور، 1985، ریم، مسترز، 1979.
56 ـ ام. رابین دیماتئو، ج 2، ص764.
57 ـ عن الحسین بن زید قال: قلتُ لجعفر بن محمد(علیهما السلام): جعلتُ فداک هل کانت فی النبی(صلی الله علیه و آله) مداعبة؟ فقال: وصفه الله بخلق عظیم، و انّ الله بعث انبیاءه فکانت فیهم کزازة (الانقباض و الیبس) و بعث محمدا(صلی الله علیه و آله) بالرأفة و الرحمة و کان من رأفته(صلی الله علیه و آله) لامّته مداعبته لهم لکی لا یبلغ بأحدٍ منهم التعظیم حتی لا ینظر الیه.» ثم قال: حدّثنی ابی محمد عن ابیه علی عن ابیه الحسین عن ابیه علی(علیهما السلام) قال: «کان رسول الله لیسرّ الرجل من اصحابه اذا رآه مغموما بالمداعبة و کان ـ صلیالله علیه و آله یقول: انّ الله یبغض المعبّس فی وجه اخوانه.» (سید محمدحسین طباطبائی، سنن النبی 9، ص 29، به نقل از: زینالدین الجبعی العاملی الشامی، کشف الریبة، ص 119).
58 ـ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 76، ص 60.
59 ـ ام. رابین دیماتئو، پیشین، ج 2، ص764.
60 ـ همان، ج 1، ص394.
61 ـ همان، ج 2، ص221.
62 ـ «وَلاَ تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا وَأَحْسِن کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ وَلاَ تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لاَ یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ» (قصص: 77و امام رضا(علیه السلام) میفرماید: «اجعلوا لانفسکم حظا من الدنیا... واستعینوا بذلک علی امور الدین» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 78، ص346).
63 ـ عبدالله جوادی آملی، سیره رسول اکرم در قرآن، ج 6، ص65.
64 ـ عبداللّه جوادی آملی، مراحل اخلاق در قرآن، ج 11، ص 129.
65 ـ «ولو اَنّ اهل القری آمَنوا واتّقوا لفتحنا علیهم برکات مِن السماءِ والارضِ ولکن کذّبوا فاخذناهم بما کانوا یکسبون.» (اعراف: 96)
66 ـ «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَی وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ» (حجرات: 13)
67 ـ رسول جعفریان، سیره رسول خدا، ص 267 به نقل از: محمد عبدالحی الکتانی الادریسی الحسنی الفاسی، التراتیب الاداریة، ج 1، ص 64.
68 ـ «تعلّموا من النسبِ ما تعرفون به احسابَکم و تَصلونَ بِه ارحامکم» (رسول جعفریان، سیره رسول خدا، ص 296.)
69 ـ «کلّکم مِن آدم و آدمُ من تراب لیس لعربی علی عجمی فضل الاّ بالتقوی» (همان، ص 254، به نقل از: العقد الفرید، ج 4، ص58.
70 ـ «لا تأتونی بانسابکم و أتونی بأعمالکم» (یعقوبی، تاریخ یعقوبی به نقل از: جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل از اسلام، ج 4، ص369.)
71 ـ ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 13، ص166.
72 ـ «التقی رئیسالاخلاق.» (نهجالبلاغه، حکمت41).
73 ـ عبداللّه جوادی آملی، مراحل اخلاق در قرآن، ج 11، ص128.
74 ـ «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ... فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَیَمَّمُواْ صَعِیدا طَیِّبا فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِکُمْ وَأَیْدِیکُم...» (مائده: 6)
75 ـ «من تطبّب فلیتق الله و لینصح و لیجتهد» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 62، ص 74.)
76 ـ «اوصیکم، عبادالله، بتقوی الله التی هی الزاد و بها المعاد.» (نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتی، ص 219.)
77 ـ «اعلموا، عبادالله، ان التقوی دار حصنٍ عزیز، و الفجور دار حصن ذلیل.» (همان، ص 293) و نیز فرمودند: «اِنّ تقوی الله دواءُ داء قلوبکم و طهورُ دنس انفسکم» )همان، خطبه 198.
78 ـ «اعملوا ما شئتم» (فصلت: 40)
79 ـ «سواءٌ علینا اوعظتَ ام لم تکن من الواعظینَ» (شعراء: 136)
80 ـ ابن منظور، لسان العرب، ج 4، ص23.
81 ـ «وتوبوا الی الله جمیعا ایّها المؤمنون لعلکم تفلحون» (نور:31)
82 ـ «تعطروا بالاستغفار لاتفضحنکم روائح الذنوب» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 7، ص 278.
83 ـ «توبوا الی الله جمیعا ایّها المؤمنون» (نور:31)
84 ـ «یا ایها الذین آمنوا توبوا الی الله توبةً نصوحا» (تحریم: 8)
85 ـ خداوند در قرآن میفرماید: «إِلاَّ مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحا فَأُوْلَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا یُظْلَمُونَ شَیْئا» (مریم: 60) «إِلاَّ مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلا صَالِحا فَأُوْلَئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورا رَّحِیما» (فرقان: 70) و در روایت آمده است: «التائبُ مِن الذنبِ کمَن لا ذنبَ له» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 6، ص 21و41.
86 ـ عبدالله جوادی آملی، مراحل اخلاق در قرآن، ج 11، ص 161.
87 ـ هماان، ج 11، ص172.
88 ـ «الندم من الذنبِ توبةٌ.» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 77، ص159.
89 ـ «الندم علی الخطیئةِ استغفار.» (علاّمه نوری، مستدرکالوسائل، بیروت، آلالبیت، 1408ق، چ دوم، ج 2، ص 118 و میفرماید: «الندمُ علی الخطیئة یمنع عن معاودتها» و نیز میفرماید: «من ندم فَقد تاب» و امام باقر(علیه السلام) میفرماید: «کفی بالندم توبة» و نیز «الندم احدالتوبتین» و «کفی بالندم توبة» و «والندم من الذنب یمنع عن معاودته» (ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 77، ص 20).
90 ـ «انه لیغان علی قلبی و انّی لاستغفر بالنهار سبعین مرّةً» (همان، ج 25، ص204.)
91 ـ همان، ج 11، ص160ـ159.
92 ـ سید هاشم حسینی، آرامش روح، ص157.
93 ـ همان، ص169.
94 ـ همان، ص 346.
95 ـ سید محمدحسین طباطبائی، تفسیر المیزان، ج 2، ص238.
96 ـ «انّ اللّه یحبّ التّوابین و یحبّ المتطهرین» (بقره: 222) و پیامبر گرامی(صلی الله علیه و آله) میفرماید: «لیس شیءٌ احبُّ الی الله من مؤمنٍ تائبٍ او مؤمنةٍ تائبةٍ» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 6، ص 21).
97 ـ بی. آر. هرگنهان و دکتر متیو اچ. السون، مقدّمهای بر نظریههای یادگیری، ترجمه علیاکبر سیف، چ دوم، دوران، 1376، ص 221.
98 ـ همان، ص243.
99 ـ ام. رابین دیماتئو، پیشین، ج 2، ص 659.
100 ـ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 81، ص225.
101 ـ «ما خلق الله داءَ الاّ و خلق له دواء» و نیز «تداووا فانّ الذی الداء انزل الدواء» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 59، ص 72.
102 ـ ام. رابین دیماتئو، پیشین، ج 1، ص 419و 420.
103 ـ نهجالبلاغه، ج 9، باب 161، ص226.
104 ـ عبدالله جوادی آملی، سیره رسول اکرم در قرآن، ج 9، ص 213.
105 ـ «الیاللّه تصیرُ الاُمور.» (شوری: 53)
106 ـ عبدالله جوادی، سیره رسول اکرم در قرآن، ج 9، ص197.
107 ـ نهجالبلاغه، خطبه 28، 33، 99، 114، 11 / مصطفی درایتی، تصنیف غرر الحکم، ص 144و148.
108 ـ عن علی(علیه السلام): «ینبغی للعاقل اَن یعمل للمعاد و یستکثر الزاد» (عبدالواحد آمدی، پیشین، ص857).
109 ـ قال علی(علیه السلام): «من اکثر ذکر الموت رضی من الدنیا بالیسیر» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 82، ص 181).
110 ـ عن علی(علیه السلام): «ذکر الموت جلاء القلوب» (علیرضا صابری یزدی، پیشین، ج 1، ص229).
111 ـ عن علی(علیه السلام): «الموت مفارقة دار الفناء و ارتحال الی دار البقاء» (عبدالواحد آمدی، پیشین، حدیث54).
112 ـ عن ابی عبدالله(علیه السلام): «انّ رسول الله(صلی الله علیه و آله) قال: من اکثر ذکر الموت احبّه الله.» (شیخ حرّ عاملی، پیشین، ج 2، ص649).
113 ـ قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «ما من شیء فی المیزان اثقل من حسن الخلق و قال(صلی الله علیه و آله): اقربکم منّی مجلسا یوم القیامة احسنکم خُلقا و خیرکم لاهله.» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 71، ص 387ـ386).
114 ـ عبدالله جوادی آملی، سیره رسول اکرم در قرآن، ج 9، ص222.
115 ـ «ان کان بید احدکم فسیله فاستطاع ان یغرسها قبل ان تقوم الساعه فلیغرسها فانّ له بذلک اجرا» (محدث نوری، پیشین، ج 13، ص 460).
116 ـ «تجهّزوا رحمکم الله» (نهج البلاغه، خطبه204).
117 ـ عبدالله جوادی آملی، سیره رسول اکرم در قرآن، ج 9، ص216ـ215.
118 ـ «القبر روضة من ریاض الجنه او حفرة من حفر النار.» (شیخ مفید، امالی، ص31).
119 ـ «اکثروا ذکر الموت فانه هادم اللذات، حائل بینکم وبین الشهوات» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 6، ص132).
120 ـ «کأنّ الموت فی هذه الدنیا علی غیرهم.» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 77، ص 127ـ113).
121 ـ «انّی لیمنعی من اللعب ذکرُ الموت.» (ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 6، باب 83، ص280).
122 ـ «الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعونَ.» (بقره: 156)
123 ـ «النفسُ الکریمة لاتؤثر فیما اللکبات» (عبدالواحد آمدی، پیشین، ص231).
124 ـ «الّذین اِذا أَصابتهم مصیبه قالوا انالله واناالیه راجعون اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمه اولئک هم المهتدون.» (بقره: 156)
125 ـ عبدالله جوادی آملی، سیره رسول اکرم در قرآن، ج 9، ص204.
126 ـ ام. رابین دیماتئو، پیشین، ج 2، ص 707، به نقل از: کوبلر، راس، 1969.
127 ـ «فاتقوا الله، و بادروا آجالکم باعمالکم، و ابتاعوا ما یبقی لکم بما یزول عنکم...» (نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، ص 113).