معرفت، سال سی و دوم، شماره دوازدهم، پیاپی 315، اسفند 1402، صفحات 21-31

    رهیافت جامعه¬شناسی سیاسی در مواجهة با کنش¬های سیاسی و اجتماعی

    نویسندگان:
    مهدی حسن زاده / دانش‌پژوه کارشناسی ارشد علوم سیاسی مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی / mhdmhd1372@gmail.com
    doi 10.22034/marifat.2024.2020215
    چکیده: 
    روش‌شناسی، تصحیح‌کنندة فهم در هر علمی است؛ روش‌ها هستند که موجب تحولات گسترده در علوم می‌شوند؛ از جملة آنها جامعه‌شناسی سیاسی است که در تحلیل کنش‌های اجتماعی و سیاسی رهیافت خاصی را دنبال می‌کند. هدف این پژوهش، پاسخ به این سؤال است که رهیافت سیاسی در مواجهة با کنش‌های سیاسی و اجتماعی چیست. هرچند محققان در این عرصه نکاتی را متذکر شده‌اند، اما رهیافت مدنظر این پژوهش که در قالب مراتب پنج‌گانه خواهد آمد، ابداعی است که در این مقاله صورت گرفته است. این پژوهش به صورت روشمند، رهیافت جامعه‌شناسی سیاسی در مواجهة با کنش‌های مختلف سیاسی ـ اجتماعی را با روش تحلیلی ـ توصیفی تبیین می‌کند. یافته‌های این تحقیق بر این امر حکایت دارد که جامعه‌شناس سیاسی باید در ارائة تحلیل و مواجهة با کنش‌های مختلف جامعه، ابتدا کنش را به‌طور صحیح فهم کند، سپس به تبیین دقیق آن پرداخته و منشأ و علل پیدایش و نیز آثار و پیامدهای کنش را مورد توجه قرار دهد و در پایان به ارائة تحلیل بپردازد.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    Political Sociology approach in Facing Political and Social Activities
    Abstract: 
    Methodology is the corrector of understanding in any science; There are methods that cause extensive changes in science; Among them is political sociology, which follows a special approach in the analysis of social and political actions. The purpose of this research is to answer the question of what is the political approach in the face of political and social actions. Although researchers have noted some points in this field, the approach of this research, which will come in the form of five levels, is an innovation that has been made in this article. This research methodically explains the approach of political sociology in the face of various political-social actions with an analytical-descriptive method. The findings of this research indicate that the political sociologist must first understand the action correctly in analyzing and confronting the various actions of the society, then explain it in detail and take into account the origin and causes of its occurrence as well as the effects and consequences of the action and provide an analysis at the end.
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه
     
    جامعه‌شناسی سیاسی به مثابة یک دانش که ریشه در تحولات پس از مدرنیته دارد و حداکثر پیشینة آن به یک سدة گذشته بازمی‌گردد، دانشی است که به مطالعة روابط اجتماعی میان پدیده‌های سیاسی می‌پردازد. در تکمیل یک دانش مسائل مختلفی نقش دارد که در نگاه اندیشمندان اسلامی از این مسائل به «رئوس ثمانیه» یاد شده است. یکی از مسائل مهم رئوس ثمانیه که تأثیر بسیاری در تکمیل یک دانش و تطورات آن دارد، روش‌شناسی و رهیافت خاص آن دانش است. رهیافت، چارچوبی در اختیار محقق قرار می‌دهد تا با توجه به آن، مسائل علم طرح و بررسی شود. علی‌رغم اینکه علم جامعه‌شناسی سیاسی به‌عنوان یک علم خاص، سابقة طولانی ندارد، اما محققان این عرصه با یافتن ارتباط میان جامعه و سیاست به نظریه‌پردازی در این علم پرداختند. ازاین‌رو ضروری است که دانش جامعه‌شناسی سیاسی نیز در ارائه نظریه و تحلیل کنش‌های سیاسی ـ اجتماعی دارای رهیافتی خاص باشد. ابداعی که در این پژوهش صورت گرفته و آن را از دیگر تحقیقات در این زمینه متمایز ساخته، این است که رهیافت جامعه‌شناسی سیاسی را در مواجهة با کنش‌ها و پدیده‌های مختلف اجتماعی و سیاسی جوامع در مراتب پنج‌گانه ارائه می‌کند. بر این اساس، سؤال اصلی این پژوهش این است که رهیافت جامعه‌شناسی سیاسی در مواجهة با کنش‌های اجتماعی و سیاسی چیست. چگونگی تأثیر علل پیدایش کنش‌ها و نیز آثار و پیامدهای آنها در ارائة تحلیل از جمله سؤالات فرعی است که در این مقاله به آنها پاسخ داده خواهد شد. به‌طور اجمال می‌توان گفت که در رهیافت جامعه‌شناسی سیاسی باید در گام اول، فهم و درک صحیحی از کنش مورد نظر به‌دست آید و این فهم، فارغ از هرگونه دخالت‌های ناروا باشد؛ در مرتبة دوم، تقریر و تبیین دقیقی از کنش مورد نظر ارائه شود؛ زیرا گزارش دقیق از پدیده یا جامعة هدف، نقش مهمی در ارائه تحلیل و پاسخ به سؤالات دربارة آن پدیدة سیاسی ـ اجتماعی دارد. توجه به منشأ و علل پیدایش کنش و کشف علل گوناگون از قبیل علل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نیز علل داخلی و خارجی به‌عنوان گام بعد، اهمیت ویژه‌ای در روش‌شناسی جامعه‌شناسی سیاسی دارد. همچنین به‌دست آوردن پیامدهای مطلوب و نامطلوب کنش، تأثیر فراوانی در تبیین صحیح از پدیده‌های سیاسی ـ اجتماعی و نقد و بررسی آنها دارد؛ ازاین‌رو جامعه‌شناس سیاسی با علم به آثار و پیامدهای کنش حتی می‌تواند به نقد اصل کنش و پیامدهای آن بپردازد. در پایان نیز، با پیمودن مراتب گذشته و توجه به تمام ابعاد مسئله، می‌توان تحلیلی دقیق و مواجهه‌ای صحیح با انواع کنش‌های اجتماعی و سیاسی داشت. بنابراین این پژوهش، در محورهای مفهوم‌شناسی و مراتب تحلیلی جامعه‌شناسی سیاسی که شامل فهم صحیح از کنش، تقریر و تبیین دقیق از کنش یا مورد نظر، توجه به منشأ و علل پیدایش کنش، توجه به آثار و پیامدهای کنش و ارائه تحلیل، سامان یافته است.
    بررسی مفاهيم
    جامعه‌شناسی سیاسی
    جامعه‌شناسی یکی از رشته‌های مستقل علوم اجتماعی است که موضوع آن بررسی جامعه، ساختار آن، شرایط حاکم بر روابط انسان‌ها و همچنین سازمان‌ها، گروه‌ها و نهادهای اجتماعی است (راسخ، 1391، ج 1، ص 357). این اصطلاح نخستین بار در قرن نوزدهم توسط آگوست کنت فیلسوف فرانسوی برای مشخص کردن علم مربوط به جامعه به‌کار رفت (دورژه، 1367، ص13). برخی، جامعه‌شناسی را مطالعة رفتار انسان در زمینة اجتماعی تعریف می‌کنند (راش، 1377، ص3). برخی دیگر نیز جامعه‌شناسی را علمی می‌دانند که به مطالعة سازمان، کنش متقابل و رفتار اجتماعی انسان می‌پردازد (ترنر، 1378، ص23). وظیفة جامعه‌شناسان، جمع‌آوری اطلاعات دربارة جامعه و تشریح و تحلیل پدیده‌های گوناگون اجتماعی؛ چون خانواده، نهادهای اجتماعی و... می‌باشد. بنابراین کارویژة جامعه‌شناسی، تشریح و توضیح است (راسخ، 1391، ج1، ص357).
    جامعه‌شناسی سیاسی در برداشتی وسیع، مطالعة قدرت و سلطه در روابط اجتماعی است (مک لین، 1381، ص632). همچنین، جامعه‌شناسی سیاسی به چگونگی رابطة سیاست با جامعه و ارتباط آن دو می‌پردازد (راسخ، 1391، ج1، 380). در تعریفی دیگر، جامعه‌شناسی سیاسی عبارت است از: مطالعة سیاست در چهار سطح: 1. کشمکش‌ها و مناقشات سیاسی بین دولت‌ها؛ 2. ماهیت و نقش دولت در درون جوامع؛ 3. ماهیت و سازمان جنبش‌ها و احزاب سیاسی؛ 4. مشارکت افراد در سیاست (آبرکرامبی و دیگران، 1367، ص289). به‌طور کلی تعریف جامعی که می‌توانیم از مجموع تعاریف دربارة دانش مذکور، که تلفیقی از جامعه‌شناسی و سیاست است، ارائه کرد این است: «جامعه‌شناسی سیاسی، علمی است که به مطالعة روابط اجتماعی میان پدیده‌های سیاسی می‌پردازد». موضوع جامعه‌شناسی سیاسی، بررسی رابطه میان دولت، قدرت سیاسی و قدرت دولتی از یک‌سو و جامعه و قدرت اجتماعی یا نیروها و گروه‌های اجتماعی از سوی دیگر است (بشیریه، 1374، ص18).
    پیدایی و سیر واژة جامعه‌شناسی سیاسی
    متفکران پیش از کنت، نظیر هانری دو سن ‌سیمون و حتی هابز برای نام‌گذاری جامعه‌شناسی از اصطلاح «فیزیک اجتماعی» استفاده کرده بودند. هدف از کاربرد فیزیک اجتماعی، این بود که می‌توان پدیدارهای اجتماعی را نیز همانند پدیدارهای فیزیکی مورد مطالعه قرار داد. علی‌رغم اشکالات متعدد این گفتار، بررسی و نقد آن را به مجال دیگری وا می‌گذاریم. پس از کنت، اصطلاح «جامعه‌شناسی» کاربردهای مختلفی یافت، اما امروزه به گمان اکثر جامعه‌شناسان، مراد از جامعه‌شناسی، علم مربوط به مجموع علوم اجتماعی است. متفکران غربی، ولادت حقیقی این علم را از زمانی می‌دانند که جامعه‌شناسان کوشیدند تا همان روش‌های مشاهده را که در علوم فیزیکی به‌کار برده می‌شد، درخصوص پدیدارهای اجتماعی نیز به‌کار گیرند. علاوه بر این، می‌توان هر علم اجتماعی ویژه‌ای را با افزودن یک صفت به جامعه‌شناسی مشخص کرد: مانند «جامعه‌شناسی سیاسی» (دورژه، 1367، ص13). منتسکیو، از نخستین افرادی است که با نگارش کتاب روح‌القوانین (1748م) جامعه‌شناسی را با روش علمی (تجربی و به عبارتی پوزیتیویستی) بنیان‌گذاری کرد. وی در این اثر به‌صراحت می‌نویسد: «در اینجا آنچه که هست گفته می‌شود نه آنچه که باید باشد». و در جای دیگر، به شرح و تبیین «روابط لازم» می‌پردازد «که از اشیا ناشی می‌شوند». روح‌القوانین تنها اثری است که در قرن هجدهم وجود دارد و نظیر آن را دیگر در این قرن نمی‌توان یافت. در قرن نوزدهم، گرایش به سوی تحقیقات عینی (پوزیتیویستی) علوم اجتماعی تعین‌یافته، قطعیت می‌پذیرد (همان، ص14).
    البته این نکته را نیز باید متذکر شد که بی‌شک ریشة همة شاخه‌های دانش سیاسی نوین و از جمله جامعه‌شناسی سیاسی را می‌توان در فلسفة سیاسی قدیم یافت. اگر جامعه‌شناسی سیاسی را به عنوان کوشش فکری برای توضیح و تبیین پدیده‌ها و رفتارها و ساحت‌های سیاسی به وسیلة عوامل اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی تعریف کنیم، در این صورت نمونه‌های بسیاری از چنین کوشش در اندیشة فلسفی پیشتازان تفکر سیاسی یافت می‌شود. برای نمونه، می‌توان از کوشش افلاطون و ارسطو در تبیین دگرگونی نظام‌های سیاسی و اسباب وقوع انقلاب‌ها نام برد (بشیریه، 1374، ص17).
    به‌رغم این پیشینة دیرینة جامعه‌شناسی سیاسی در فلسفة سیاسی قدیم، ریشة جامعه‌شناسی سیاسی به‌عنوان رشته‌ای از دانش‌های سیاسی امروزی را باید در تحولات فکری قرن نوزدهم یافت. در قرن نوزدهم، کاربرد روش‌های علوم طبیعی در علوم اجتماعی در قالب مکتب اصالت اثبات، تحول اساسی در این علوم به‌وجود آورد، به‌ویژه، علاقه به ایجاد علم جامعه و سیاست را افزایش داد. سن سیمون و آگوست کنت، به عنوان پیشتازان مکتب اصالت اثبات، بر آن بودند که می‌توان سیاست را به صورت علمی اثباتی درآورد که اعتبار احکام آن بر شواهد عینی قابل اثبات استوار باشد. مکتب اصالت اثبات (پوزیتیویسم) تأثیر عمده‌ای بر گسترش علوم اجتماعی و جامعه‌شناسی در قرن بیستم گذاشت، اما جامعه‌شناسی سیاسی به مفهوم نوین خود، حاصل تحولات سیاسی و اجتماعی عصر جدید است (همان). 
    روش‌شناسی
    روش در هر علمی، اعم از سیاست و یا غیرسیاست، نقش تعیین‌کننده‌ای در مطالعه و بررسی، استنباط‌ها و استنتاج‌های علوم دارد. ازاین‌رو مسئلة روش‌شناسی دارای اهمیت فراوانی می‌باشد. روش عملیاتی است که در جریان آن، ویژگی‌های موضوع مورد تحقیق، بررسی و آشکار می‌شود. روش‌ها باید مناسب موضوع پژوهش باشند. بنابراین باید به هنگام پژوهش به این پرسش پاسخ داد که چه روش‌هایی برای آن موضوع تحقیق مناسب است. روش‌ها، همچون صافی میان محقق و موضوع تحقیق قرار می‌گیرد و وظیفة آنهاست تا داده‌های عینی را به‌صورت اطلاعات ذهنی درآورده و در اختیار ما قرار دهد. در عرصة علوم انسانی، روش‌های گوناگونی از جمله روش اسنادی و تفسیری، روش تجربی، روش کارکردی، روش تاریخی، روش قیاسی، روش انتقادی، روش تجربی منطقی، روش تطبیقی، روش تفهمی، روش عقلایی و... وجود دارد (راسخ، 1391، ص619). مفهوم «روش‌شناسی» یا نظریة روش‌ها نیز در بسیاری از موارد، معادل نظریة علم به‌کار می‌رود. در معنای محدودتر، تنها تحلیل روش‌های علمی، به‌ویژه با توجه به اهداف علمی و نظری تحقیق، را شامل می‌شود (همان، ص624).
    مراتب تحليلی جامعه‌شناسی سياسی
    نگاه کلان به شیوة مواجهة جامعه‌شناسی سیاسی با کنش‌ها و پدیده‌های سیاسی گوناگون جامعه، بیانگر این است که جامعه‌شناسی سیاسی در رویارویی با هرگونه کنش و یا تحولی، ناگزیر از طی نمودن مسیری منطقی و اصولی و پیمودن گام‌های حساب‌شده می‌باشد. به‌عبارت‌دیگر، جامعه‌شناس سیاسی برای تحلیل دقیق و صحیح تحولات و کنش‌های جوامع مختلف، ضروری است که مراحلی را مدنظر قرار دهد. عدم توجه به هریک از مراتب، جامعه‌شناس را دچار دگرگونی و سردرگمی و ارائة پاسخی نادرست در قبال تحولات جامعه خواهد نمود. مراتب تحلیلی جامعه‌شناسی سیاسی عبارت‌اند از: فهم صحیح از کنش، تقریر و تبیین دقیق کنش مورد نظر، توجه به منشأ و علل پیدایش کنش، توجه به پیامدها و آثار کنش و در پایان نیز، ارائه تحلیل. حال به توضیح و تبیین هریک از این مراتب به صورت تفصیلی خواهیم پرداخت.
    فهمِ صحیح از کنش
    فهم و درک دقیق تحولات و پدیده‌های سیاسی، صرف نظر از قالب و چگونگی آنها، اصل اولیه و محوری هر تحلیلگر و جامعه‌شناس سیاسی به‌حساب می‌آید. در جامعه‌شناسی سیاسی، کنش سیاسی را آن‌گونه که هست باید فهم کرد و نسبت به کنشگر یا جامعة او، نباید نظرات شخصی و یا حب و بغض‌های سیاسی دخیل باشند. یکی از مراتب مهم و ویژگی‌های اصلی جامعه‌شناسی سیاسی، درک دقیق و فارغ از هرگونه دخالت‌های ناروا دربارة وضع موجود و کنش مورد نظر می‌باشد. بررسی حقیقت‌جویانة تحولات و پدیده‌های سیاسی، منجر به تقریر صحیح و روشن ساختن ابعاد گوناگون آن کنش و حتی ارائة نقدهای مطابق با واقع در مراحل پایانی نیز خواهد شد. 
    متأسفانه در بسیاری از تحقیقات و پژوهش‌ها، مشاهده می‌شود که نویسندگان آنها به دلیل کم‌اطلاعی از وضع موجود و عدم شناخت کافی، تحلیل‌های نادرستی از کنش‌های پیش‌آمده ارائه داده و پس از مدتی نادرستی آنها به‌وضوح عیان شده است. یکی از آن موارد نادرستی تحلیل، دورماندن از روند جهانی‌شدن کشوری مانند ایران است که نتیجة پایبندی به اصولی همچون حاکمیت، استقلال و مشروعیت تلقی کرده و برای برون‌رفت از این شرایط راه‌حلی همچون انعطاف‌پذیری و تساهل در سیاست خارجی را پیشنهاد می‌دهد و متذکر می‌شود که با آموختن قواعد بازی در عصر جهانی شدن، خود را با شرایط دگرگون‌شوندة داخلی و بین‌المللی تطبیق داده و آسیب‌پذیری خویش را به حداقل رساند (قوام، 1382، ص377).
    فارغ از اثبات بطلان این نوع نگرش‌ها در دولت‌های یازدهم و دوازدهم در ایران، واضح است که تحلیل مذکور که بطن آن به نوعی تحلیل سیاسی جامعه و دولت در ایران است و به عبارتی، کنشی ملی و بین‌المللی را در رابطه با جمهوری اسلامی ایران تشریح می‌کند، دارای اشکالات فراوانی است که اصلی‌ترین آن، «عدم شناخت کافی از جامعة ایران و نیز عدم شناخت صحیح از مبانی جمهوری اسلامی ایران» است که پیشنهاد انعطاف‌پذیری و تساهل را در مقابل جهانی‌شدن لیبرالی و غربی را ارائه می‌دهد. به علاوه اینکه پیش‌فرضی در این مورد وجود دارد که جمهوری اسلامی ایران باید هرطور شده است در روند جهانی‌شدنی که بنیان آن را نظام امپریالیستی ایالات متحده آمریکا نهاده است، قرار گیرد که اگر این پیش‌فرض با تحقیقات انجام شده به‌دست آمده باشد، باید گفت، این نتیجة نادرست نیز از عدم توجه به نتایج جهانی‌شدن غربی، یا همان عدم توجه به پیامدها و آثار کنش (مرتبة چهارم از مراتب تحلیلی جامعه‌شناسی سیاسی) ناشی می‌شود. 
    سمیر امین متفکر مصری که با نظریات خود به نقد جهانی‌شدن پرداخته است، جهانی‌شدن را همان گسترش نظام سرمایه‌داری می‌داند، وی انحصارات پنج‌گانه‌ای را نتیجه و بنیاد اصلی جهانی‌شدن نظام سرمایه‌داری معرفی می‌کند. آن انحصارات عبارت‌اند از: انحصار فناورانه؛ انحصار در کنترل بازارهای مالی جهانی که سمیر عقیده دارد جهانی‌شدن مالی نه‌تنها به هیچ‌روی یک روند طبیعی نبوده، بلکه جریانی فوق‌العاده شکننده و آسیب‌پذیر است که به بی‌ثبات‌سازی دائمی منجر خواهد شد (امین، 1382، ص33)؛ دسترسی انحصاری به منابع طبیعی کره زمین که با دست‌اندازی بر منابع زمین به سرعت و به‌طور غیرمسئولانه و بی‌ملاحظه‌ای در حال نابود کردن و ضایع کردن آنها است؛ انحصارات رسانه‌ای و ارتباطی که راه‌های تازه‌ای را برای دست‌کاری سیاسی پیش پای صاحبان این انحصارات گذاشته است؛ انحصار بر سلاح‌های کشتار جمعی که توسط ایالات متحده آمریکا سبب استقرار روندها و رفتارهای کاملاً غیردموکراتیک (و ظالمانه) در عرصة جهانی شده است (سلیمی، 1384، ص192). 
    مقام معظم رهبری دربارة جهانی‌شدن می‌فرمایند: 
    جهانی‌شدن معنای دیگری دارد. جهانی‌شدن یعنی زیر بار فرهنگی که چند قدرت بزرگ توانسته‌اند بر اقتصاد دنیا، بر سیاست دنیا، بر امنیت دنیا تحمیل بکنند [رفتن]؛ زیر بار این سیاست رفتن، در این قالب خود را جا کردن، این معنای جهانی‌شدن از نظر آنهاست. وقتی می‌گویند جهانی بشوید، وقتی می‌گویند وارد خانوادة جهانی بشوید، معنایش این است؛ این همان وابستگی است، فرقی نمی‌کند (بیانات رهبر معظم انقلاب، 28/7/1395).
    بنابراین گام اول در مواجهه با کنش‌های سیاسی ـ اجتماعی، فهم صحیح و بدون هیچ‌گونه اغراض شخصی از پدیده، شرط لازم تفسیر و تحلیل در جامعه‌شناسی سیاسی می‌باشد. شناخت عواملی همچون جغرافیای سیاسی جوامع، جمعیت، مبانی و اصول نظام سیاسی، جامعه‌پذیری ملل مختلف، نوع نگرش، فرهنگ و باورهای جوامع، میزان فعالیت جوامع در امور سیاسی خود، نوع ساختار سیاسی جوامع، شناخت اقوام مختلف و تبرّی جستن از نژادگرایی از جمله مواردی است که می‌تواند در فهم صحیح تحولات سیاسی بسیار راهگشا باشد. از مهم‌ترین مسائلی که در فهم و درک کنش‌های سیاسی بسیار اهمیت دارد و از موضوعات اساسی جامعه‌شناسی سیاسی نیز می‌باشد، مسئلة «قدرت» است. به اذعان برخی موضوع اصلی جامعه‌شناسی سیاسی «مطالعة قدرت در زمینة اجتماعی» است. جامعه‌شناسی سیاسی قدرت را در سطح یک جامعة فراگیر مطالعه می‌کند و روابط میان جوامع و نیز جنبش‌های اجتماعی، سازمان‌ها و نهادهایی را که مستقیماً در تعیین قدرت دخالت دارند، بررسی می‌کند. به گفتة باتامور مطالعة قدرت در سطح یک جامعة فراگیر (خواه این جامعه یک قبیله باشد، یا کشور ـ ملت، امپراتوری و یا هر نوع دیگری) که قدرت در مشخص‌ترین شکل آن پدیدار می‌شود، می‌تواند به درک نمودهای آن در حوزه‌های دیگر کمک کند (باتامور، 1378، ص10). مطالعه و بررسی چگونگی ساخت و ایجاد قدرت در ابعاد گوناگون اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و... از سوی دولت‌ها و جوامع مختلف، بسیار می‌تواند در تحلیل پدیده‌ها و کنش‌های سیاسی و اجتماعی آنها تأثیرگذار باشد و حتی بررسی این مسئله ضروری به نظر می‌آید. باید توجه داشت که امروزه دولت‌های قدرتمند با این توجیه که قصد ایجاد نظم نوین جهانی را دارند، قدرت و خواست‌های خود را بر سایر کشورهای در حال توسعه و ضعیف تحمیل می‌کنند. درحالی‌که نظم مدنظر آنها تأمین‌شدن منافع خودشان است. 
    از دیگر مواردی که در فهم صحیح کنش‌های سیاسی ـ اجتماعی جوامع در جامعه‌شناسی سیاسی اهمیت فراوانی دارد، این است که ضروری است کنش‌های سیاسی را در رابطه با نوع جامعه‌ای که در آن پدید آمده است، بررسی کرد. در سدة گذشته بسیاری از اندیشمندان درصدد بودند که بتوانند علل به‌وجود آمدن تحولات سیاسی را به‌دست آورده و دربارة دیگر کنش‌ها از آن تفسیرها بهره ببرند، که این عمل بسیار در تولید علم و کثرت نظریات علمی مؤثر بوده است، اما صرف بهره‌گیری از موارد مشابه و پیاده‌نمودن آنها در موردی خاص نمی‌تواند موفقیت‌آمیز باشد، بلکه باید دستاوردهای علمی را با توجه و شناخت کنشگر یا جامعة آن در نظر داشت و بدون در نظر داشتن و شناخت ویژگی‌های کنش و کنشگر مورد نظر، نمی‌توان تحلیل صحیحی از پدیدة سیاسی و عکس‌العمل مناسب در مقابل آن داشت. به عنوان مثال؛ بسیار دربارة علل وقوع انقلاب‌ها کتاب‌ها نوشته شده و نظریات بسیاری ارائه شده است، از تضاد منافع بین طبقات اجتماعی (صبوری، 1381، ص191) گرفته است تا عدم تعادل در جوامع (همان، ص193)، همچنین محرومیت نسبی (همان، ص195)، عدم کنترل مناطق تحت اداره (همان، ص197) و...، نمونه‌هایی از نظریاتی است که اندیشمندان مختلفی در این باب گفته‌اند، اما هیچ‌یک از متخصصان این عرصه با توجه به این نظریات نتوانستند وقوع انقلاب در ایران را پیش‌بینی و تحلیل کنند. دلیل این مسئله عدم درک و عدم شناخت صحیح از جامعة ایران و ویژگی‌های منحصربه‌فرد این جامعه بوده است. فهم دقیق کنش در جامعة ایران سال 1357 بسیاری از معادلات و تحلیل‌های جامعه‌شناختی غربی را تغییر داد و دریچه‌های جدیدی را در فهم تحولات بین‌المللی برای بشریت گشود. 
    تقریر و تبیین دقیق از کنش‌ها
    هر کنش سیاسی ـ اجتماعی ممکن است چندین تفسیر از آن مخابره شود و تقریر دقیقی از آن ارائه نشود. دلایل مختلفی می‌تواند داشته باشد؛ منحرف‌ ساختن اذهان، رسیدن به نتیجه مدنظر از جمله آن موارد است. تحلیل دقیق کنش‌های سیاسی یا تحلیل و ارائة راهکارها، ریشه‌یابی مسئله و عکس‌العمل مناسب به آن، نیازمند تبیین و ارائة گزارشی دقیق از آن رویداد است. جامعه‌شناس سیاسی اگر می‌خواهد در مواجهه با پدیده‌های سیاسی ـ اجتماعی موفق باشد و به مخاطب خود پاسخ صحیحی از چرایی و چگونگی آن کنش بدهد، باید به جدّ بکوشد تا تقریری دقیق از آن کنش ارائه دهد. گاهی بسیار باید کوشید تا بتوان تقریر و تبیین دقیق را به‌دست آورد. پروراندن کنش و روشن نمودن ابعاد مختلف آن، نقش مهمی در ارائة تحلیل و پاسخ به سؤالات دربارة آن پدیده سیاسی ـ اجتماعی دارد. از نظر جامعه‌شناسی سیاسی، جامعه‌شناس سیاسی باید خود را در جای کنشگر قرار دهد و سعی کند با بررسی دقیق، اهداف کنشگر یا کنش مورد نظر را بفهمد و پی به پیش‌فرض‌های موجود آن رویداد یا تحولات آن جامعه ببرد.
    مرحلة تبیین و تقریر دقیق از کنش سیاسی، گاه به‌جایی می‌رسد که حتی ممکن است ریشه‌های اجتماعی یک پدیدة سیاسی، راهکارها، پیامدها و آثار آن پدیده در همین مرحله به‌دست آید و زمینة نقد و بررسی همه‌جانبة آن فراهم شود. کنش‌های سیاسی گاه حاصل چندین کنش است که حتی ممکن است برای کنشگران یا بازیگران اصلی کنش پنهان باشد که جامعه‌شناس سیاسی با تفکیک و واکاوی ابعاد پنهان و پیدای کنش، گاهی بهتر از کنشگران، کنشِ آنها را تقریر و بیان کند. برای مثال از تبیین و تقریر ناصحیح به همان مثال جهانی‌شدن بازمی‌گردیم، جایی که وابستگی همه‌جانبه و همراه‌شدن با سیاست‌های مستکبرانة چند کشور قدرتمند را تعبیر به هم‌گرایی، به حداقل رساندن آسیب‌پذیری (قوام، 1382، ص377) و از منظر برخی جهانی‌شدن منجر به وحدت و همسانی (همان، ص341) در عرصة جهانی‌شدن جهان خواهد شد. حتی ممکن است تقریر دقیقی از کنش ارائه دهند و از آثار و پیامدهای منفی جهانی‌شدن غربی آگاه باشند، اما آن را نیز در جهت اهداف و انگیزه‌های خود استفاده می‌کنند. به‌گونه‌ای که مدافعان سرمایه‌داری غربی و مدرنیته، تکاثرطلبی و زیادت‌خواهی سرمایه‌داری، توسعه‌طلبی و تجدد غربی که از جمله بدیهیات معایب جهانی‌شدن غربی است را وجه ذاتی آن بپندارند و بدون این ویژگی‌های مذکور، هر نظامی را محکوم به فنا معرفی نمایند. اگر این طیف از موافقان جهانی‌شدن غربی، بیان دقیق و کاملی از این کنش و اهداف آن و آثار و پیامدهای آن برای ملت‌ها و دولت‌های سراسر جهان، ارائه دهند، دیگر نمی‌توانند به‌راحتی برخلاف نظرات خود به طرف‌داری از این کنش سیاسی ـ اجتماعی بپردازند، مگر اینکه دست به دامان توجیهات و گفتارهایی ناروا بشوند. یکی از آثار به‌کارگیری این روش و توجه نمودن به این مرتبه، آن است که جامعه‌شناس سیاسی در مواجهه با کنش‌های مختلف، به بی‌انصافی و عدم درک دقیق کنش‌ها متهم نمی‌شود. افزون بر این، نشان‌دهندة آن است که جامعه‌شناسی سیاسی مفتخر به بهره‌گیری مناسب از ابزار معرفتی عقل می‌باشد. ازآن‌رو که جامعه، رکن اساسی و زیربنای تمامی پدیده‌ها و کنش‌های سیاسی ـ اجتماعی است و به عبارت دقیق‌تر، کنش‌ها برخاسته و تولید جامعه می‌باشد (نقیب‌زاده، 1379، ص1). و نیز کنش‌ها و رفتارهای فردی تحت تأثیر ساختار اجتماعی است و از سوی دیگر، به دلیل اینکه جامعه‌شناسی به تعبیری زیر بنای همة علوم انسانی است (همان)، ضروری است که تحلیلگر، هم کامل کنش‌های جامعه را شناخته و هم دقیق جامعه و کنش‌های سیاسی ـ اجتماعی را در دایرة کلیت اجتماعی در چارچوب یک روش ساختاری، آن را مطرح و بشناساند. پویایی اجتماعی و سیر دگرگونی تحولات و کنش‌های اجتماعی اقتضا می‌کند تقریر و بیان دقیقی از آنها ارائه شود. ای بسا ممکن است تبیین امروز جای خود را به نظریه‌های جدیدی در قبال کنش‌های مشابه فردا بسپارند. جامعه و پدیده‌های سیاسی ـ اجتماعی به‌مانند پدیده‌های طبیعی نیستند که در هر زمانی تابع قوانین طبیعت و ثابتی باشند. بنابراین آنچه تحلیل، نتایج بررسی، راهکارها و برنامه‌ها را در کنش‌های اجتماعی پایدار می‌سازد، قواعد جامعه‌شناسی سیاسی است، نه تجارب خاص بدون پشتوانه و غیرعلمی. هنگامی که مراتب جامعه‌شناسی سیاسی دستخوش تغییر می‌شوند و به صورتی درمی‌آیند که داده‌های مختلف از کنش‌ها و فهم صحیح از آنها و نیز مراتب دیگر، مغشوش و به‌هم ریخته می‌شوند، در آن صورت باید احتمال بروز خطاهای تحلیلی را در نظر آورد. ممکن است با صورت‌بندی‌های توجیه‌گرانه و عوام‌فریبانه و با پنهان کردن اشکالات، به صورتی موقتی، تأییدات کاذبی برای خود دست‌و‌پا کنند، اما پس از گذشت مدت کوتاهی با تعارضات نهفته در داده‌ها و مراتب تحلیلی، عدم صحت گزاره‌ها و عدم تطبیق آن با تحولات پسین آشکار می‌گردد.
    توجه به منشأ و علل پیدایش کنش
    سومین گام در جامعه‌شناسی سیاسی در مقام بررسی کنش‌ها و تحولات گوناگون سیاسی ـ اجتماعی، توجه به منشأ و علل پیدایش آنهاست. افزون بر آن، جامعه‌شناس سیاسی در این مرحله، نگاه تک عاملی به خاستگاه کنش‌ها ندارد، بلکه با رویکرد کثرت‌گرایانه (توجه به ابعاد و علل گوناگون) درصدد کشف علل گوناگون از قبیل علل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نیز علل داخلی و خارجی است. به‌عنوان نمونه، در بررسی تغییرات اجتماعی در جوامع، همچون تغییر جامعة دینی به جامعة سکولار، صرفاً به علل خارجی و منشأ غیرخودی بسنده نشود، بلکه به همة ابعاد از جمله عملکرد نیروها و عوامل خودی نیز توجه شود. اینجاست که این مرحله را دارای اهمیت ویژه در روش‌شناسی جامعه‌شناسی سیاسی می‌کند. به این معنا که این مرتبه، دقت مضاعفی را می‌طلبد که منشأ و علل مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... باید در کنار یکدیگر قرار گرفته و به‌صورت کلی در نظر گرفته شوند.
    نکته‌ای که باید دوباره تذکر داد، این است که هر کنش یا هر جامعه‌ای را باید به‌صورت منفرد و در پرتو تحولات سیاسی ـ اجتماعی و تاریخی همان جامعه مورد بررسی قرار داد (نقیب‌زاده، 1379، ص58). اینکه در تحلیل و بررسی منشأ و علل پیدایش پدیده‌های سیاسی، صرفاً از الگوها و علل ازپیش‌تعیین‌شده از جمله الگوهای غربی بهره برده و به توصیف کنش یا جامعة هدف پرداخته شود، اثرات منفی بسیاری دارد. بدیهی است که هر جامعه‌ای عوامل و ریشه‌های اجتماعی خاص خود را دارد و به‌راحتی نمی‌توان از الگوهای نظری سایر دولت‌ها برای تحلیل پدیده‌های سیاسی ـ اجتماعی استفاده نمود. بیان علل نظری ارائه‌شده در علوم مختلف در پیدا نمودن علل و منشأ کنش‌ها اثرگذار هستند، اما کم‌و‌کیف پیدایش کنش‌های مختلف بسته به هر جامعه‌ای و هر زمانی متفاوت خواهد بود. در اینجاست که جامعه‌شناسی سیاسی پویایی خود را نشان می‌دهد.
    تعامل جامعه و کنش
    بهترین الگوی مطالعاتی در جامعه‌شناسی سیاسی برای دستیابی به منشأ و علل پیدایش کنش‌ها و مواجهة صحیح با آن، این است که کنش سیاسی و جامعه‌ای که کنش در آن صورت گرفته است را در حالت اندرکنشی قرار داده و تعامل آن دو را در یک انگاره به نمایش گذاشت. به این معنا که ضمن فهم صحیح از کنش، به‌صورت نظام‌گونه جامعة کنشگر مورد بررسی قرار گیرد و تعاملات میان جامعه و کنش، رابطة جامعه با کنش، نحوة برخورد جامعه با کنش و نیز ریشه‌ها و زمینه‌های اثرگذاری کنش بر کنشگر مورد مطالعه قرار گیرد. البته باید توجه داشت که فقط به بُعدی خاص از جامعه توجه نشود؛ زیرا ممکن است به عنوان مثال، صرفاً ساختار سیاسی جامعه در نظر گرفته شود. 
    عوامل طبیعی
    برای بررسی و آگاهی یافتن از منشأ و علل پیدایش کنش‌های سیاسی ـ اجتماعی باید به عوامل پایداری همچون عوامل طبیعی: اقلیمی، جغرافیایی و منابع طبیعی رجوع و توجه کرد. از زمان ارسطو تأثیر عوامل اقلیمی بر زندگی اجتماعی و سیاسی مورد توجه بوده است. کتاب‌های 14ـ21 روح‌القوانین به تأثیر عوامل اقلیمی و جغرافیایی بر زندگی فردی (بیولوژیک)، جمعی (اجتماعی) و سیاسی مردمان مختلف اختصاص دارد (همان، ص61). البته میزان تأثیرگذاری و علت‌شناسی این عوامل قابل اندازه‌گیری نیست، اما نباید از نقش آنها چشم‌پوشی کرد. هرچند می‌توان با مطالعة موردی در یک چارچوب ساختاری و لحاظ نمودن سایر عوامل و نیز با تکیه بر داده‌های صحیح، به نتایج قابل اعتنایی دست یافت. 
    تاریخ‌شناسی
    تاریخ‌شناسی از دیگر مواردی است که می‌تواند در رسیدن به منشأ و علل پیدایش کنش‌های سیاسی ـ اجتماعی راهگشا باشد. برای شناخت و دستیابی به علل یک کنش یا شناخت جامعة کنشگر، تاریخ‌شناسی آن جامعة موردنظر یا تاریخ آن پدیدة سیاسی ضروری است. به‌عنوان نمونه، پدیدة استعمارزدایی در کشورهای مختلف بسته به تاریخ هر کشور (به عنوان یکی از علل) زمینه‌ها و علل گوناگونی دارد. 
    عوامل فرهنگی
    تأثیر عوامل فرهنگی بر کنش‌های اجتماعی و سیاسی را نباید فراموش کرد. توجه به آداب‌و‌رسوم، عادات و سنت‌های جامعة کنشگر، توجه به ارزش‌ها، باورها و اعتقادات دینی جامعه، خلق‌و‌خوی مردمان جامعه، آگاهی‌های اجتماعی و... از جمله مهم‌ترین مسائلی است که می‌توانند در پیدایش تحولات سیاسی ـ اجتماعی نقش بسزایی را ایفا نمایند. فرهنگ جوامع و به‌ویژه فرهنگ سیاسی، به‌عنوان یک موضوع کلیدی در قلب تحلیل‌های جامعه‌شناسی سیاسی قرار دارد. فرهنگ جوامع خصوصاً فرهنگ‌های برآمده از ارزش‌های دینی و اعتقادی مردم، می‌تواند اعلام‌کنندة موجودیت کنش‌های سیاسی مثبت در جامعه و تضمین‌کنندة تداوم آنها باشد. براین‌اساس است که فرهنگ سیاسی جامعة معتقد به ارزش‌ها و باورهای دینی و مذهبی، قوی‌تر و مستحکم‌تر است و دیده می‌شود که مردم آن جوامع در کنش‌هایی همچون مشارکت در امور سیاسی پرشورتر حاضر می‌شوند.
    عوامل اقتصادی
    داده‌های اقتصادی می‌تواند یکی دیگر از عوامل پیدایش کنش‌های سیاسی و اجتماعی باشد که از اهمیت خاصی برخوردار است. تأثیرات نسبی داده‌های اقتصادی در سیاست و اجتماع از جمله چگونگی معیشت و مصرف جامعة کنشگر، نظام بانکی و پولی، فقر و نبود رفاه اقتصادی و در مقابل آن، رونق و پیشرفت‌های اقتصادی جوامع که از جامعه‌ای به جامعه‌ای دیگر فرق می‌کند، تأثیر قاطعی بر ایجاد پدیده‌های سیاسی ـ اجتماعی برجای می‌گذارد. به‌عنوان نمونه، در کشورهایی که شکاف میان فقیر و غنی زیاد است و فاصله‌های طبقاتی شدیدی در آن جوامع وجود دارد، خشونت‌های سیاسی گاه به‌حدی است که باعث سقوط حکومت‌ها می‌شود. عوامل اقتصادی می‌توانند در بسیاری از کنش‌های اجتماعی نقش بسزایی داشته باشند، همچنان‌که ممکن است رکود اقتصادی باعث افزایش آمار خودکشی در جوامع یا افزایش آمار طلاق و درگیری‌های خانوادگی و افزایش شمار بیکاران شود (نقیب‌زاده، 1379، ص 113ـ114). در مقابل نیز، توسعه و پیشرفت اقتصادی ممکن است باعث دوری جامعه از ارزش‌های دینی و اعتقادات مذهبی شود. مقصود این است که در مطالعه و بررسی علل پیدایش کنش‌ها، به عوامل اقتصادی باید توجه شود. عوامل و ریشه‌های دیگری نیز همچون تأثیر عوامل روانی بر کنش‌های سیاسی ـ اجتماعی وجود دارند که در این پژوهش، به توضیحات مذکور اکتفا می‌کنیم.
    توجه به آثار و پیامدهای کنش
    برشمردن پیامدها و آثار یک کنش نقش مهمی در ارائة تحلیلی دقیق و گزارشی صحیح دارد و می‌تواند به دنبال کردن اثرات کنش از سوی مخاطبان دیگر نیز بینجامد. چه‌بسا ممکن است یک کنش اجتماعی و سیاسی مانند جهانی‌شدن و پیوستن به سیاست‌های قدرت‌های جهانی برای توسعة سیاسی کشور در نگاه نخست، موجه به‌نظر آید و بسیاری از نظریه‌پردازان را با خود همراه کند، اما برشمردن پیامدهای نامطلوب کنش مذکور تا حدودی پرده از اهداف پشت‌پردة طراحان این پدیده برمی‌دارد. بنابراین باید از سطح کنش فراتر رفت و نتایج نزدیک و دور آن را در نظر گرفت. جامعه‌شناس سیاسی، باید به صورت مستند، دقیق و معقول، آثار و پیامدهای علمی و عملی، مادی و معنوی پدیده را نشان دهد. در این صورت است که گاهی نظریه‌پرداز آنچه را که دیگران در آینه نمی‌بینند را در خشت خام می‌بیند. 
    توجه به آثار و پیامدهای کنش‌های سیاسی ـ اجتماعی اطلاعاتی را در اختیار جامعه‌شناس سیاسی می‌گذارد که با تبارشناسی پیامدهای مختلف و بررسی تک‌تک آثار، به تفسیر، تحلیل و حتی نقد اصل کنش بپردازد. البته صرف توجه به پیامدها و آثار کنش‌ها بدون در نظر داشتن ویژگی‌های مختص به جامعة کنشگر نمی‌تواند دلیلی بر صحیح بودن تحلیل و یا مثبت و منفی بودن کنش باشد؛ زیرا در رهیافت جامعه‌شناسی سیاسی و مراتب تحلیلی آن، گام‌های مذکور باید به‌صورت همه‌جانبه در نظر گرفته شود. نکتة قابل توجه دیگر این است که، توجه به پیامدهای کنش‌هایی همچون سکولاریزه‌سازی جوامع اسلامی و جهانی‌شدن غربی به‌عنوان نمونه، می‌تواند ابزاری برای تبیین دقیق‌تر، عمیق‌تر و گسترده‌تر معارف و نگرش‌های اسلامی باشد. می‌توان با سیاست‌های نادرست نظام لیبرالیستی به‌صورت فعالانه رویارویی کرد و تهدیدها را به فرصت تبدیل کرد. رویارویی فعالانه بدین معنا که با اثبات ناکارآمدی نظام غربی و لیبرالیستی، به تحکیم بنیان‌ها و نظریات اسلامی در تحولات مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و... پرداخت.
    در سیرة سیاسی معصومان توجه به آثار و پیامدها در مواجهه با کنش‌های سیاسی زمان خود، متعدد به چشم می‌خورد. امام صادق دربارة لزوم اجتناب از همکاری با حاکم جائر می‌فرمایند: 
    صورت حرام از ولایت و فرمانداری، ولایت والی ستمگر و ولایت والیان منصوب‌شدة اوست، چه رئیس ایشان و چه در درجات پایین‌تری از فرمانداری تا پایین‌ترین آنان که هرکدام بر عده‌ای حکومت و ولایت دارند. کار کردن برای ایشان و کسب کردن با ایشان حرام است و کسی که کم یا زیاد، با ایشان و برای ایشان کار کند، به عذاب خدا گرفتار خواهد شد؛ زیرا هر کاری که کمک به ستمگر باشد، گناه کبیره است (ابن‌شعبه حرانی، 1363، ص332). 
    امام در این روایت کار کردن برای حکومت طاغوت و حاکم جائر را حرام معرفی می‌کنند؛ زیرا این کار باعث کمک به ستمگر خواهد بود و عذاب خداوند را در پی خواهد داشت. به‌عبارت‌دیگر، امام با توجه به آثار و پیامدهای همکاری با حاکم جائر، مسلمانان را در مواجهه با این عمل سیاسی ـ اجتماعی نهی می‌کنند. از سویی دیگر نیز، به نظر می‌رسد به دلیل همین توجه به آثار و پیامدهای همکاری با حاکم جائر، ائمة معصومین برخورد و توصیه‌هایشان به مسلمانان با توجه به حاکمان وقت، متفاوت بوده است. و ازاین‌رو است که موضع‌گیری‌های معصومین دربارة حضور افراد در زمان‌های مختلف در دستگاه حکومت و اشخاصی که در حکومت‌ها بودند و بعد به تشیع گرایش پیدا می‌کردند، یکسان نبوده است. امامان برای حفظ موقعیت و جایگاه گروه اخیر در دستگاه خلافت، دستوری برای جدایی از حکومت به آنها نمی‌دادند؛ به همین جهت برخی از شیعیان در حکومت‌ها از موقعیت بالایی برخوردار بودند (ذاکری، 1398، ص74).
    نمونة بارز این مسئله نفوذ کارگزاران شیعه و مورد تأیید امامان معصوم در دستگاه خلافت عباسی است. در دوران خلافت بنی‌عباس، با توجه به اینکه از بنی‌هاشم بودند، امکان نفوذ در امور حکومتی تا حدودی برای شیعیان فراهم شد و برخی از شیعیان وارد حکومت شدند. این ورود با اجازه و نظر معصوم زمانشان بود. این دسته از افراد، برخلاف دیدگاه دستگاه خلافت، با امامان شیعه در تعامل بودند و برخلاف نظر حکومت قدم برمی‌داشتند. این ارتباط و تعامل با امامان، نوعی مبارزة نهانی با حکومت بود که از فواید آن می‌توان به آگاهی از تصمیمات دستگاه خلافت علیه شیعه و مبارزه با آن اشاره کرد؛ مانند گزارش علی‌بن یقطین از تصمیم هادی عباسی بر قتل امام هفتم به اتهام همکاری در قیام شهید فخ. گاهی نیز افرادی بودند که به اهل‌بیت علاقه‌مند بودند و به آنان سفارش می‌شد که به شیعیان کمک کنند. مجوزی که از طرف معصومان برای این همکاری نهانی داده شده، برای «کمک به شیعیان» و «جلوگیری از ستم حکومت‌ها به مردم متدین» بود. علی‌بن یقطین و عبدالله‌بن سنان‌بن طریف از جمله شیعیانی بودند که در دستگاه حکومت بنی‌عباس با این گرایش‌ها کار می‌کردند. عبدالله‌بن سنان که از راویان ثقه و مورد اطمینان شیعه است، خزانه‌دار منصور و مهدی عباسی و به نقل نجاشی، خزانه‌دار هادی و رشید هم بوده است (همان، ص102).
    بنابراین ضرورت موضع‌گیری صحیح و مواجهة مناسب با پدیده‌های سیاسی موجود در جامعه، ایجاب می‌کند که قبل از هر تحلیل و ارائة راهکار، به آثار و پیامدهای آن پدیده کاملاً متوجه شد و با اشراف کامل موضع‌گیری و عمل کرد. از نمونه‌هایی که می‌توان برای عدم شناخت کافی و عدم توجه به آثار و پیامدهای عمل سیاسی و ارائة راهکار غلط آورد، مواجهة جریان غرب‌گرا و غرب‌زدة دو قرن اخیر در ایران با تمدن جدید غربی است. نخبگان این جریان با پذیرش تقلیدی و سطحی برخی از مظاهر غربی بدون تبیین دقیق و عمیق مسئلة غرب و با عدم شناخت و تحلیل دقیق و عمیق واقعیات زندگی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جوامع خود و بی‌اعتنا به مسئلة فقر، رنج و بی‌عدالتی گریبان‌گیر توده‌های مردم و ساختار اجتماعی و قشربندی‌های اقتصادی ـ اجتماعی آن، به جای موضع‌گیری‌های مردمی، انقلابی و مستقل نسبت به ریشه‌ها و علل و عوامل اساسی عقب‌ماندگی و نیز سلطة استعماری غرب، به گرایش‌های غرب‌گرایانه، غرب‌زده و محافظه‌کار پناه بردند. در این گرایش‌ها و جهت‌گیری‌ها، راه‌حل را فقط در تغییرات سیاسی و اصلاحات در مناسبات قدرت می‌دیدند. این جریان با برخوردهای احساسی و افراطی و با خودباختگی و ضعف فراوان به این نتیجه رسیدند که باید برتری بی‌چون و چرای غرب را در همه‌چیز پذیرفت. ایشان با ناتوانی در اتخاذ یک روش مستمر عقلایی در رویارویی با تمدن غرب، بر این باور شدند که نمی‌توان در برابر غرب دست به انتخاب زد و معتقد بودند که تمدن و فرهنگ، اخلاق و فلسفه، فکر و هنر و شیوة زندگی جدید اروپایی دارای یک بافت واحد متجانس و غیرقابل تجزیه و تفکیک است که باید آن را یکجا و دربست پذیرفت و موارد منافی و مغایر با آن را دور ریخت (موثقی، 1374، ص99).
    این جریان با غفلت یا پنهان‌سازی چهرة استعماری و غارتگرانة غرب، راه‌حلی غلط را به‌تدریج در ایران ترویج کردند، که باید برای نجات از فقر و عقب‌ماندگی به غرب و تمدن غربی پناه ببریم و بدون توجه به ساختار و محتوای تمدن غرب، که دو رکن اساسی آن علم و حکومت مشروطه بود و بدون تفکر در ماهیت و روش انجام اصلاحات، تأکید بر دگرگونی فوری و انجام تغییرات و اصلاحات مشابه غربی می‌کردند. با چنین مایه‌های اندک و سطحی‌نگری و خودباختگی و تقلید و تبعیت کورکورانه از غرب، عمدة روشنفکران ایران و جهان اسلام خصوصاً قبل از انقلاب اسلامی ایران، از تبیین و تحلیل ریشه‌های اساسی و ساختاری نابسامانی‌های داخلی و مسئلة غرب عاجز ماندند و به زوال گراییدند و یا اینکه جز در پیوند با استعمار غرب و اتکای به آن و بورژوازی در حال رشد وابسته و استبداد حاکم نتوانستند به قدرت و موقعیتی دست یابند (همان، ص101). 
    ارائة تحلیل
    با توجه به تشریح مراتب تحلیلی مذکور، حال می‌توان به تحلیل صحیح از کنش‌های مختلف سیاسی ـ اجتماعی پرداخت. رهیافت جامعه‌شناسی سیاسی در ارائة تحلیل، راهکارها و راه‌حل‌های کنش‌ها و پدیده‌های گوناگون، در پیمودن گام‌های مذکور نهفته است. جامعه‌شناس سیاسی در مرتبة اول با فهم صحیح از کنش و قطع نظر از هرگونه حب و بغض و یا به اصطلاح خودفریبی‌های سیاستمداران (نش و اسکات، 1388، ج1، ص93) و نیز هرگونه دخالت‌های ناروا نسبت به پدیده یا جامعة مورد نظر و یا کنشگر، به تقریر و تبیین و ارائة گزارشی دقیق از آن جامعه یا آن رویداد می‌پردازد. بررسی ابعاد مختلف کنش و تفکیک آنها از یکدیگر و نیز توجه به منشأ و علل پیدایش کنش، قدم بعدی و دارای اهمیت در رهیافت جامعه‌شناسی سیاسی می‌باشد که با تبارشناسی و تقسیم‌بندی‌ها و دسته‌بندی‌هایی می‌توان با سائر تحولات و پدیده‌های سیاسی ـ اجتماعی مقایسه نمود و اختلاف‌های گوناگون هرکدام را در جهت تکمیل تحقیقات و ارائة تحلیلی دقیق و راهکاری صحیح از آنها بهره برد؛ زیرا گاهی یکنواختی و همچنین تفاوت‌های افراد در توانایی‌ها، هنجارها و عقاید، در درون جوامع، امکان مقایسه را فراهم می‌سازد. از سویی نیز، باید علت‌شناسی دقیقی از کنش داشته باشیم و علت‌یابی غلط منجر به نتایج غلط خواهد شد. به‌عنوان نمونه اگر در تبیین نابسامانی‌های جامعه، علت را جبر زمانه معرفی نماییم، حتی اگر اکثریت مردم را نیز بتوانیم در برابر بحران‌های اجتماعی تسکین دهیم، اما این علت‌یابی غلط منجر به خشنود شدن و ایمن‌ ماندن طبقات و قشرهای متنعم، مرفه و صاحب قدرت خواهد شد. 
    افزون بر آن، توجه به آثار و پیامدها از مهم‌ترین مراتب تحلیلی جامعه‌شناسی سیاسی است که نباید از آن غفلت ورزید. در جامعه‌شناسی سیاسی جایگاه آثار و پیامدهای کنش از کنش پایین‌تر نمی‌باشد و به همان اندازه اهمیت دارد؛ زیرا اگر به آثار و نتایج پدیدة سیاسی ـ اجتماعی توجه نشود، اصل تحلیل ناقص و حتی اصل کنش فهم نخواهد شد. بایستی به کارکردهای پنهان و آشکار، مثبت و منفی و روابط علّی و غایی پدیده‌های سیاسی ـ اجتماعی و نیز میزان تأثیر و تأثر آنها توجه و به‌طور کلی از همة اطلاعات موجود بهره برده شود. 
    کثرت و گوناگونی شیوه‌های زندگی و ساختارهای سیاسی و اقتصادی جوامع، رشد رسانه‌های همگانی، دگرگونی در سیستم ارتباطات و پیشرفت‌های تکنولوژی، شکل و محتوای کنش‌های اجتماعی را تغییر داده است. ازاین‌رو ایجاب می‌کند که در مواجهه با رویدادها و تحولات از علت‌یابی ناقص و داده‌های تجربی گذشته و نیز رجوع به موارد مشابه، دقت لازم انجام شود و به صرف این موارد در ارائة تحلیل اکتفا نشود؛ زیرا این‌طور نیست که همیشه کنش‌های سیاسی و تحولات مختلف جوامع، زبان مشترکی داشته باشند؛ بنابراین درک متقابلی از آنها برای جامعه‌شناسان ایجاد نمی‌کند. 
    تلاش‌های جامعه‌شناسانه می‌تواند با استفاده از مدل و رهیافت توضیح داده شده در این پژوهش، تفسیری صحیح از ماهیت واقعیات اجتماعی ارائه کند که ترسیم‌کنندة فرآیندهای درونی و نیز برونی جوامع خواهد بود. بررسی ویژگی‌های استاندارد نظریات جامعه‌شناسی سیاسی نشان از استناد آنها به مکانیسمی خاص می‌دهد. به‌عبارت‌دیگر، جامعه‌شناسی سیاسی ایجاب می‌کند که پدیده‌ها و کنش‌ها براساس چارچوبی معین تبیین شوند تا موجب تفسیرهای ناصحیح و سطحی نگردد. به عنوان نمونه، در نظریه‌های اندیشمندان غربی نیز این توافق وجود دارد که شواهد تجربی بی‌واسطه برای ارائة تبیین مناسبی از پدیده‌های اجتماعی بسیار ناکافی است (همان، ص99). بنابراین در تفسیر و تحلیل کنش‌های اجتماعی باید به این یافته‌های جامعه‌شناسان توجه شود. یک‌بُعدنگری و در نظر گرفتن ملاکی واحد در تبیین کنش‌ها (در نظر نگرفتن تمام ابعاد و جهات مختلف مسئله)، بزرگ‌ترین آفتی است که نظریه‌پردازان را دچار اشتباه در محاسبات و تحلیل‌ها کرده است. توجه صرف و محدود به مشاهدات یا تبیین پدیده به‌وسیلة یک عامل تاریخی یا جغرافیایی یا طبیعت یا فوق طبیعت و عدم جامع‌الاطراف بودن نگرش و امثال آنها نمی‌تواند به‌طور کامل مقصود جامعه‌شناس سیاسی را تأمین نماید، هرچند که ممکن است در نهایت علت پیدایش رویداد یک عامل خاص باشد. در جامعه‌شناسی سیاسی ما به دنبال حقیقت هستیم، نه صرفاً تبیین واقعیت موجود. واقعیت موجود به معنای وضع موجود و آنچه که هست، اما حقیقت به معنای آنچه باید باشد و مطلوب است، می‌باشد که در صورت حقیقت‌طلبی است که احکام ارزشی، در درون تحلیل سرشار و نهفته شده است (آراسته‌خو، 1371، ص142). به همین دلیل است که برخی، جامعه‌شناسی را «علم تشخیص» و «تولیدکنندة حقیقت» می‌دانند (نش و اسکات، 1388، ج1، ص100ـ101).
    نتيجه‌گيری
    در این پژوهش به این نتیجه رسیدیم که جامعه‌شناس سیاسی برای تحلیل دقیق و صحیح تحولات و کنش‌های سیاسی و اجتماعی جوامع مختلف، ضروری است که رهیافتی خاص را مدنظر قرار دهد. در این رهیافت، جامعه‌شناس سیاسی در مرتبة اول، با فهم صحیح از کنش و قطع نظر از هرگونه حب و بغض و هرگونه دخالت‌های ناروا نسبت به کنش و یا کنشگر، به تقریر و تبیین (در گام دوم) و ارائة گزارشی دقیق از آن رویداد می‌پردازد. توجه به منشأ و علل پیدایش در بررسی کنش‌ها و تحولات گوناگون سیاسی ـ اجتماعی سومین گام از مراتب ضروری تحلیلی جامعه‌شناسی سیاسی می‌باشد که از جمله آنها عواملی همچون عوامل طبیعی: اقلیمی، جغرافیایی و منابع طبیعی، عوامل اقتصادی، تاریخ‌شناسی، عوامل فرهنگی، برای شناخت و دستیابی به علل یک کنش ذکر شد. همچنین در گام چهارم، توجه به آثار و پیامدهای کنش‌های سیاسی ـ اجتماعی از مهم‌ترین مراحل در ارائة صحیح و دقیق تحلیل است. بنابراین رهیافت جامعه‌شناسی سیاسی در ارائة تحلیل، راهکارها و راه‌حل‌های کنش گوناگون سیاسی ـ اجتماعی، پیمودن گام‌های مذکور می‌باشد.

    • ابن‌شعبه حرانى، حسن‌بن على، 1363، تحف العقول، قم، جامعة مدرسین.
    • امین، سمیر، 1382، سرمایه‌داری در عصر جهانی‌شدن، ترجمة ناصر زرافشان، تهران، آگه.
    • آبرکرامبی، نیکلاس و دیگران، 1367، فرهنگ جامعه‌شناسی، ترجمة حسن پویان، تهران، چاپخش.
    • آراسته‌خو، محمد، 1371، جامعه‌شناسی سیاسی، تهران، صدوق.
    • باتامور، تام، 1378، جامعه‌شناسی سیاسی، ترجمة منوچهر صبوری، چ چهارم، تهران، کیهان.
    • بیانات رهبر معظم انقلاب، در: Khamenei.ir
    • ترنر، جاناتان اچ، 1378، مفاهیم و کاربردهای جامعه‌شناسی، ترجمة محمد فولادی و محمد عزیز بختیاری، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).
    • بشیریه، حسین، 1374، جامعه‌شناسی سیاسی نقش نیروهای اجتماعی در زندگی سیاسی، تهران، نشر نی.
    • دورژه، موریس، 1367، جامعه‌شناسی سیاسی، ترجمة ابوالفضل قاضی، تهران، دانشگاه تهران.
    • ذاکری، علی‌اکبر، 1398، سیرة سیاسی معصومان(ع) در کتاب‌های چهارگانة شیعه، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
    • راسخ، کرامت‌الله، 1391، فرهنگ جامع جامعه‌شناسی و علوم انسانی، جهرم، دانشگاه آزاد اسلامی واحد جهرم.
    • راش، مایکل، 1377، جامعه و سیاست؛ مقدمه‌ای بر جامعه‌شناسی سیاسی، ترجمة منوچهر صبوری، تهران، سمت.
    • سلیمی، حسین، 1384، نظریه‌های گوناگون دربارة جهانی‌شدن، تهران، سمت.
    • صبوری، منوچهر، 1381، جامعه‌شناسی سیاسی، تهران، سخن.
    • قوام، عبدالعلی، 1382، جهانی‌شدن و جهان سوم، روند جهانی‌شدن و موقعیت جوامع در حال توسعه در نظام بین‌الملل، تهران، وزارت امور خارجه، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی.
    • مک لین، ایان، 1381، فرهنگ علوم سیاسی آکسفورد، ترجمة حمید احمدی، تهران، میزان.
    • موثقی، سیداحمد، 1374، جنبش‌های اسلامی معاصر، تهران، سمت.
    • نش، کیت و آلن اسکات، 1388، راهنمای جامعه‌شناسی سیاسی، ترجمة محمدعلی قاسمی و قدیر نصری، تهران، پژوهشکدة مطالعات راهبردی.
    • نقیب‌زاده، احمد، 1379، درآمدی بر جامعه‌شناسی سیاسی، تهران، سمت.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حسن زاده، مهدی.(1402) رهیافت جامعه¬شناسی سیاسی در مواجهة با کنش¬های سیاسی و اجتماعی. ماهنامه معرفت، 32(12)، 21-31 https://doi.org/10.22034/marifat.2024.2020215

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مهدی حسن زاده."رهیافت جامعه¬شناسی سیاسی در مواجهة با کنش¬های سیاسی و اجتماعی". ماهنامه معرفت، 32، 12، 1402، 21-31

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حسن زاده، مهدی.(1402) 'رهیافت جامعه¬شناسی سیاسی در مواجهة با کنش¬های سیاسی و اجتماعی'، ماهنامه معرفت، 32(12), pp. 21-31

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حسن زاده، مهدی. رهیافت جامعه¬شناسی سیاسی در مواجهة با کنش¬های سیاسی و اجتماعی. معرفت، 32, 1402؛ 32(12): 21-31