معرفت، سال نوزدهم، شماره پنجم، پیاپی 152، مرداد 1389، صفحات 33-

    نمود قدرت بی‏پایان الهى در چهره‏ها و نغمه‏ها

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    محمد نقیب زاده / *استادیار - موسسه امام خمینی / mn@qabas.net
    چکیده: 
    از نشانه‏هاى خداوند، که در آیه بیست و دوم سوره مبارکه روم به آن اشاره شده، اختلاف در الوان و السنه انسان‏هاست. تفاوت در الوان انسانى، با توجه به معناى لغوى «لون» و نیز بر اساس سایر کاربردهاى این واژه در قرآن و دیدگاه‏هاى تفسیرى، منحصر به اختلاف در رنگ پوست آدمیان نیست، بلکه اختلافات در چهره و شکل قیافه آنان را نیز دربر مى‏گیرد. این تفاوت‏هاى چهره‏اى، در عین ایجاد اشتراکات و مشابهت‏هایى میان دسته‏هاى مختلف انسانى، شگفتى خلقت و تصویرگرى خداوند را نمایان مى‏سازد. در خصوص اختلاف السنه نیز، مفسّران متعددى آن را شامل تفاوت‏هاى موجود در آواى صداى انسان‏ها دانسته‏اند که به لحاظ تفاوت در عین مشابهت میان آهنگ صداها، عظمت خلقت، آشکار مى‏گردد. اشتراکات در چهره و صدا، زمینه‏ساز شناخت، ارتباط و محبت و اختلافات در این دو، عامل جداسازى و شناسایى انسان‏ها محسوب مى‏شود.
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    محمّد نقیب‏زاده-1

    چکیده

    از نشانه‏هاى خداوند، که در آیه بیست و دوم سوره مبارکه روم به آن اشاره شده، اختلاف در الوان و السنه انسان‏هاست. تفاوت در الوان انسانى، با توجه به معناى لغوى «لون» و نیز بر اساس سایر کاربردهاى این واژه در قرآن و دیدگاه‏هاى تفسیرى، منحصر به اختلاف در رنگ پوست آدمیان نیست، بلکه اختلافات در چهره و شکل قیافه آنان را نیز دربر مى‏گیرد. این تفاوت‏هاى چهره‏اى، در عین ایجاد اشتراکات و مشابهت‏هایى میان دسته‏هاى مختلف انسانى، شگفتى خلقت و تصویرگرى خداوند را نمایان مى‏سازد. در خصوص اختلاف السنه نیز، مفسّران متعددى آن را شامل تفاوت‏هاى موجود در آواى صداى انسان‏ها دانسته‏اند که به لحاظ تفاوت در عین مشابهت میان آهنگ صداها، عظمت خلقت، آشکار مى‏گردد. اشتراکات در چهره و صدا، زمینه‏ساز شناخت، ارتباط و محبت و اختلافات در این دو، عامل جداسازى و شناسایى انسان‏ها محسوب مى‏شود.

    کلیدواژه‏ها: آیات الهى، اختلاف الوان و السنه، قیافه‏هاى انسانى، آهنگ آواى انسان‏ها.

    مقدّمه

    از مظاهر قدرت نامحدود الهى در خلقت انسان‏ها، وجود اختلافات شگفت در چهره و قیافه ظاهرى آنها با یکدیگر، در عین وجود مشابهت‏هاى پیچیده و متنوع در دسته‏هاى گوناگون انسانى است؛ به گونه‏اى که آن اختلافات، باعث شناسایى و جداسازى آدمیان مى‏شود و مشابهت‏ها نیز ضمن تأثیر در ایجاد ارتباط و حفظ محبت میان هریک از دسته‏هاى انسانى، موجب شناخت هر دسته در مقایسه با دسته‏هاى دیگر مى‏گردد. همین شگفتى در مورد آواى حنجره و تارهاى صوتى متنوع و مختلف نیز دیده مى‏شود که در عین وجود مشابهت در نغمه‏هاى صوتى دسته‏هاى انسانى، اختلافات جالب توجه در موسیقى صداى تک‏تک انسان‏ها با یکدیگر انکارناپذیر است که باز زمینه شناسایى انسان‏ها را فراهم مى‏سازد.

         قرآن کریم گوناگونى رنگ‏ها و زبان‏هاى انسان‏ها را از آیات الهى شمرده و دسته دسته شدن آنان به گروه‏هاى مختلف را عامل شناسایى وجداسازى آنها از یکدیگر دانسته است. در این مقاله ضمن بررسى آیات مربوط به تفاوت زبان‏ها و رنگ‏ها در انسان‏ها مقصود از این گوناگونى تحلیل مى‏گردد و سپس به قلمروهاى شگفتِ اشتراک و اختلاف در چهره‏ها و گویش‏هاى انسانى و تبیین قدرت لایزال الهى در آفرینش و در نهایت به فواید آنها در زندگى پرداخته مى‏شود.

         از جهت پیشینه پژوهش در این موضوع، جز سخنانى که برخى از مفسّران ذیل آیه 22 روم گفته‏اند و در ادامه به آنها اشاره خواهد شد، تنها یک مقاله، مرتبط با موضوع مورد بحث، با عنوان «زبان‏ها و رنگ‏ها از نشانه‏هاى قدرت خداست»،1 یافت شد. این مقاله، تنها در چهار صفحه، به موضوع اختلاف در چهره و زبان انسان‏ها پرداخته، اما موضوع مهم اختلاف در عین تشابه و نیز قلمروهاى گوناگون و متنوع اختلافات و اشتراکات چهره‏اى و زبانى آدمیان را مطرح نکرده است؛ ضمن اینکه تحلیل‏هاى لغوى و تفسیرى، متناسب با برداشت‏هاى ارائه شده نیز چندان صورت نگرفته است.

    بررسى آیات مربوط به اختلاف الوان

    موضوع اختلاف الوان در میان موجودات و از جمله در بین انسان‏ها، در چند آیه قرآن کریم مطرح شده است که در ذیل به آنها مى‏پردازیم:

         در یک آیه ـ که گویا گسترده‏ترین تعبیر را درباره تنوع در موجودات داراى الوان دارد ـ به اختلاف میان انواع آفریدگانى که خداوند، مسخّر انسان ساخته، اشاره کرده است:

    «وَمَا ذَرَأَ لَکُمْ فِی الأَرْضِ مُخْتَلِفا أَلْوَانُهُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً لِقَوْمٍ یَذَّکَّرُونَ» (نحل: 13)؛ و آنچه براى شما در زمین به الوان گوناگون آفرید مسخّر شما کرد همانا در آن نشانه‏اى است براى مردمى که پند گیرند.

         این آیه، به تعبیر مرحوم طبرسى، شامل انواع حیوانات، گیاهان، معادن و سایر نعمت‏هاست.2 در کریمه‏اى دیگر، ضمن بیان برخى از آیات الهى، به اختلاف الوان در موجودات زنده یعنى انسان‏ها، جانوران و دام‏ها پرداخته است:

    «وَمِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ وَالْأَنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ کَذَلِکَ»(فاطر: 28)؛ و از مردمان و جانوران و دام‏ها که انواعشان همان‏گونه3 مختلف است پدید آوردیم.

    در آیه‏اى دیگر ضمن اشاره به گوناگونى میوه‏ها، به تفاوت الوان کوه‏ها پرداخته است:

    «أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ ثَمَرَاتٍ مُخْتَلِفا أَلْوَانُهَا وَمِنَ الْجِبَالِ جُدَدٌ بِیضٌ وَحُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهَا وَغَرَابِیبُ سُودٌ» (فاطر: 27)؛ آیا ندیده‏اى که خداى از آسمان از ابر آبى فرود آورد، پس با آن میوه‏هاى رنگارنگ بیرون آوردیم، و از کوه‏ها راه‏هایى به رنگ‏هاى گوناگون سفید و سرخ و سخت سیاه است؟

    آیه‏اى نیز بخصوص تفاوت میان روییدنى‏هاى از زمین اشاره دارد:

    «أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاءً فَسَلَکَهُ یَنَابِیعَ فِی الْأَرْضِ ثُمَّ یُخْرِجُ بِهِ زَرْعا مُخْتَلِفا أَلْوَانُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرّا ثُمَّ یَجْعَلُهُ حُطَاما إِنَّ فِی ذَلِکَ لَذِکْرَى لِأُوْلِی الْأَلْبَابِ» (زمر: 21)؛ آیا ندیده‏اى که خدا از آسمان آبى فرو آورد پس آن را به چشمه‏سارهایى در زمین روان ساخت، آنگاه بدان آب کشتزارهایى به انواع گوناگون بیرون مى‏آورد، سپس خشک گردد، پس آن را زرد شده بینى، آن‏گاه آن را شکسته و خرد مى‏سازد. هر آینه خردمندان را در آن یادکرد و پندى است.

    چنان‏که در یک آیه، تنوع موجود میان انواع عسل، از آیات الهى شمرده شده است:

    «یَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِیهِ شِفَاء لِلنَّاسِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ» (نحل: 69)؛ از شکمش زنبور عسل آشامیدنى رنگارنگى بیرون مى‏آید که در آن براى مردم شفاست. همانا در آن نشانه‏اى است براى مردمى که بیندیشند.

    اما محور اصلى بحث مقاله حاضر، آیه بیست و دوم از سوره مبارکه روم است که با اشاره به اختلاف الوان میان انسان‏ها مى‏فرماید:

    «وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَأَلْوَانِکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِلْعَالِمِینَ» (روم: 22)؛ و از نشانه‏هاى او آفرینش آسمان‏ها و زمین و گوناگونى زبان‏ها و چهره‏هاى شماست هر آینه ‏در این گوناگونى‏ها براى‏ دانشمندان‏ نشانه‏هاست.

    خلاصه اینکه در آیات پیش‏گفته، اختلاف میان موجودات روى زمین یعنى انواع نعمت‏ها، معادن، انسان‏ها، جانوران، دام‏ها، گیاهان، میوه‏ها، کوه‏ها و انواع عسل، از نشانه‏هاى قدرت الهى شمرده شده است. ولى آیا این اختلافات، تنها از جنبه رنگ ظاهرى و پوسته اشیاى موردنظر است؟ ظاهرا واژه «لون»، فقط ناظر به رنگ اصطلاحى و متعارف میان مردم نیست و به معنایى وسیع‏تر نظر دارد. بررسى لغوى و سپس تفسیرى ذیل، این ادعا را اثبات مى‏کند.

    تحلیل لغوى مقصود از اختلاف در الوان

    برخلاف برداشت ظاهرى و عرفى از واژه لون، به نظر مى‏رسد این واژه در آیات مذکور، به معناى خصوص رنگ ظاهر پوسته موجودات مادى با دامنه محدودى از رنگ‏ها نیست، بلکه مى‏تواند با معنایى فراتر ـ با توجه به اختلافات وسیع میان اشیاى هم‏جنس ـ قلمرو بسیار وسیعى از تنوع و اختلاف را دربرگیرد.

         واژه‏پژوه اواخر قرن سوم و اوائل قرن چهارم، ابن‏درید، لون هر شى‏ء را به معناى مایه امتیاز و جدایى میان آن و دیگر اشیا دانسته و به دنبال آن، آیه «وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَأَلْوَانِکُمْ» را آورده است. وى در ادامه، به دو کاربرد تلوّن در انسان، به معناى دگرگونى اخلاقىِ وى و لون به معناى نوع خاصى از خرما، اشاره کرده است.4 دیگر لغوىِ پس از وى، ابن فارس، لون را به «سحنة الشى‏ء» به معناى هیئت و شکل شى‏ء دانسته است و لون به معناى رنگ را کاربردى از همین معنا شمرده و در ادامه به دو کاربرد تلون در انسان به معناى دگرگونى اخلاقى وى و لون به معناى نوع خاصى از خرما اشاره کرده است.5 جوهرى نیز در صحاح‏اللغه به معناى نوع در واژه لون تصریح کرده است.6 ابن منظور هم در لسان العرب ضمن اشاره به معناى «مایه امتیاز و جدایى بودن»، دو معناى هیئت و نوع را نیز از معانى این واژه برشمرده است.7 با این توضیحات به نظر مى‏رسد واژه لون در لغت به دو معناى اصلى هیئت و نوع به کار رفته است که شاید بتوان با توجه به معناى اول در توضیحات ابن درید، معناى هیئت را نیز مندرج در تحت عنوان کلى نوع دانست؛ زیرا کاربردهایى که اهل لغت ذیل معناى هیئت طرح کرده‏اند ـ مانند رنگ اشیاء و صفت بدن8 ـ قابل اندراج در معناى گسترده نوع است.

         راغب اصفهانى در توضیح واژه الوان به کاررفته در آیه 22 روم، آن را اشاره به انواع رنگ‏ها و اختلاف صورت‏هاى انسانى دانسته که با وجود کثرت شمار انسان‏ها، هرکسى به هیئتى متفاوت با دیگران دیده مى‏شود و این خود، بیانگر وسعت قدرت الهى است.9 وى در ادامه به کاربرد الوان در اجناس و انواع نیز اشاره کرده و به دو جمله «فلان أتى بالألوان من الأحادیث» و «تناول کذا ألوانا من الطّعام» استناد کرده که الوان به معناى انواع سخن و انواع غذا به کار رفته است.10

        در کاربرد برخى روایات نیز همین معناى گسترده نوع دیده مى‏شود؛ مثلاً در روایات متعددى از انواع عذاب، به «الوان النکال و العذاب»11 و از انواع بیمارى‏ها به «الوان الاسقام»12 و از انواع  فقروبرکت به «سَبْعِینَ أَلْفَ لَوْنٍ مِنَ الْفَقْرِ و سَبْعِینَ أَلْفَ لَوْنٍ مِنَ الْبَرَکَةَ» تعبیر شده است.13

        نیز در موضوع گونه‏هاى مختلف غذاها، تعبیر «الوان الطعام» به صورت مکرر دیده مى‏شود؛14 چنان‏که امیرمؤمنان علیه‏السلامدر نامه به عثمان‏بن حنیف به انواع غذاها با واژه الوان اشاره کرده‏اند.15

        در روایات موجود در منابع عامه نیز در اشاره به انواع خرما، غذا، نوشیدنى، لباس، همچنین گونه‏هاى شتر و اقسام عذاب از واژه الوان استفاده شده است. تعابیرى از قبیل «ألوان التمر»،16 «یأکلون ألوان الطعام ویشربون ألوان الشراب ویلبسون ألوان اللباس»17 یا «ألوان الإبل وأفنان الرقیق ورباط الخیل»18 و نیز «أَلْوَانٌ مِنَ الْعَذَابِ»19 در کتب روایى اهل‏سنت، همگى بر همان معناى گسترده نوع و نه خصوص رنگ دلالت دارد.

    دیدگاه مفسّران در معناى الوان

    مفسّران متعددى، دست‏کم یکى از معانى واژه الوان را در آیات مورد اشاره، معناى نوع یا جنس گرفته‏اند هرچند برخى از آنان به تناسب موضوع آیه، احتمال معناى رنگ ظاهرى را نیز منتفى ندانسته‏اند. در آیه بیست و یکم «زمر»، که اختلاف الوان در زراعت مطرح شده، شیخ طوسى و امین‏الاسلام طبرسى، الوان را به صنوف معنا کرده‏اند.20 زمخشرى و بیضاوى نیز با اشاره به معناى صنف‏ها در واژه الوان، معناى هیئات را نیز محتمل دانسته‏اند.21 در آیه سیزدهم «نحل» که به اختلاف الوان مخلوقات زمینى پرداخته، معناى نوع، مورد توجه برخى مفسّران بزرگ قرار گرفته است. از جمله آنها، علّامه طباطبائى مى‏نویسد: بعید نیست اختلاف الوان کنایه از اختلاف نوعى میان آنها باشد. در این صورت آیه مورد بحث، نزدیک به معناى آیه «وَفِی الأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجَاوِرَاتٌ وَجَنَّاتٌ مِنْ أَعْنَابٍ وَزَرْعٌ وَنَخِیلٌ صِنْوَانٌ وَغَیْرُ صِنْوَانٍ یُسْقَى بِمَاءٍ وَاحِدٍ وَنُفَضِّلُ بَعْضَهَا عَلَى بَعْضٍ فِی الأُکُلِ» (رعد: 4) خواهد بود.22 مفسّران دیگرى نیز به معناى اصناف براى واژه الوان در آیه مزبور، تصریح کرده‏اند.23 نیز در آیات بیست و هفتم و بیست و هشتم «فاطر» که اختلاف الوان مردمان، جانوران، دام‏ها و میوه‏ها طرح شده، برخى مفسّران به معناى اختلاف نوع در الوان آنها اشاره کرده‏اند.24

        سرانجام در آیه محورى بحث یعنى در آیه بیست و دوم روم، مفسّران متعددى با وجود اشاره به اختلاف رنگ چهره افراد، تفاوت سیماى انسان‏ها را نیز مشمول بیان آیه دانسته‏اند. مثلاً زمخشرى و بیضاوى بر این باورند که آیه مزبور، شامل صورت‏ها و چهره‏نگارى‏ها و انواع آنهاست و با همین اختلافات، شناخت افراد امکان‏پذیر مى‏گردد وگرنه چنانچه همه قیافه‏ها به یک شکل بود اشتباه پیش مى‏آمد. از این‏رو، گاه میان افراد دوقلوى هم‏شکل، تشخیص مشکل مى‏گردد و از همین جا حکمت تفاوت چهره انسان‏ها روشن مى‏شود که با وجود شمار بسیار زیاد آنها و به دنیا آمدن آنها از یک ریشه، مختلف و متفاوت‏اند.25

        فخر رازى نیز آیه مزبور را اشاره به اختلاف میان انواع انسان‏ها مى‏داند که با وجود شمار فراوان آنها و کوچکى حجم چهره و قدشان، با یکدیگر اشتباه نمى‏شوند؛ در حالى که آسمان‏ها با وجود بزرگى و تعداد اندکشان، از جهت شکل ظاهرى با یکدیگر اشتباه مى‏شوند.26

        آلوسى نیز پس از بیان سخنى شبیه زمخشرى تصریح مى‏کند الوان در آیه مزبور، به معناى انواع است؛ چنان‏که به اقسام سخنان و غذاها «ألوان‏الحدیث و ألوان‏الطعام» گفته مى‏شود. وى چنین تفسیرى را اعم از تفسیر آیه بخصوص تفاوت رنگ چهره افراد دانسته است.27

        علّامه طباطبائى در ذیل آیه مزبور مى‏نویسند: ظاهرا مراد از آیه، اختلاف رنگ چهره انسان‏ها از قبیل سفید، سیاه، زرد و سرخ است، ولى مى‏توان اختلاف الوان را تفاوت هریک از افراد انسانى بر حسب چهره دانست که با نظر دقیق با دیگرى متفاوت است.28

    اختلاف و اشتراک در الوان انسانى

    بر اساس معناى کلى پیش‏گفته، اختصاص دادن واژه الوان در آیه 22 سوره روم به معناى رنگ‏هاى ظاهرى پوست انسان‏ها، معنایى بسیار محدود و کم‏دامنه از معناى گسترده آن است. از این‏رو، مى‏توان اختلاف در الوان انسان‏ها را به معناى تنوع بسیار گسترده میان آنها در قیافه ظاهرى دانست که در قلمروهاى گوناگونى نمود دارد.

         حتى شاید بتوان با توجه به نکات واژه‏شناسى پیش‏گفته در کلمه لون، آیه مزبور را شامل همه انواع اختلافات میان انسان‏ها اعم از تفاوت‏هاى ظاهرى، روحیات، خلقیات و حتى سلائق دانست که باز دایره گسترده‏ترى را تشکیل خواهد داد، ولى این پژوهش بیشتر به دنبال اثبات شمول آیه نسبت به تفاوت‏هاى شکلى میان قیافه آدمیان است.

         از آنجا که معمولاً وجود اختلاف در میان موجودات هم‏جنس، ملازم با وجود پاره‏اى از اشتراکات است، انسان‏ها نیز به رغم وجود تفاوت‏هاى فردى و جمعى با دیگران در شکل ظاهرى، مشابهت‏هاى متنوعى با یکدیگر دارند که باز شگفتى‏برانگیز است.

         در هریک از گروه‏هاى انسانى این اختلاف در عین اشتراک، دیده مى‏شود. در کوچک‏ترین نهاد جمعى بشر یعنى در اعضاى یک خانواده، فرزندان در عین اختلاف چهره‏شان با یکدیگر که جداکننده آنها از هم است، باهم شباهت دارند و گاه این اختلاف در عین شباهت، فرزندان یک پدر و مادر را به دو دسته شبیه به خانواده پدرى و شبیه به خانواده مادرى تقسیم مى‏کند. حتى در میان فرزندان دو قلو نیز، اعم از دوقلوهاى همسان و غیرهمسان، این اختلاف، به نسبتى متفاوت مشاهده مى‏شود که از آن، به تفاوت‏هاى فردى تعبیر مى‏شود. این تفاوت‏ها میان دوقلوها به قدرى است که دست‏کم والدین آنها مى‏توانند میان آن دو فرق بگذارند.

         در مرتبه بعد از خانواده، اقوام نسَبى قرار دارند که باز در عین تفاوت‏ها میان افراد، از برخى مشابهت‏هاى ویژه مربوط به طائفه خود برخوردارند به گونه‏اى که مثلاً عموزادگان یا دایى‏زادگان در مقایسه با یکدیگر شباهت‏هاى خویشاوندى در چهره دارند و بیگانگان نیز به راحتى متوجه چنین مشابهت‏هایى مى‏شوند.

         در مرتبه بالاتر، در مناطق پیوسته جغرافیایى که گاه یک شهر یا یک  استان را تشکیل مى‏دهد، باز میان افراد به اصطلاح همشهرى، معمولاً مشابهت‏هایى منطقه‏اى مشاهده مى‏شود هرچند ممکن است آن مشابهت‏ها بر اثر زندگى در شرایط زیست محیطى خاصى پدید آمده باشد. ضمن اینکه میان این افراد اختلاف‏هایى نیز وجود دارد. در مرحله وسیع‏تر، قومیت‏هاى گوناگون مانند اقوام کرد، لر، ترک و... نامبردارند که به رغم زندگى در مناطقى گاه پراکنده و حتى در استان‏هاى مختلف، مشابهت‏هایى قابل توجه دارند. در مرتبه بعد ساکنان یک کشور و نهایتا در هریک از قاره‏هاى جهان، افراد انسانى با یکدیگر دسته‏هایى از اشتراکات و تفاوت‏ها را نمایش مى‏دهند و با احتساب این همه اشتراک و تفاوت، رقمى نجومى و شگفت‏انگیز به دست مى‏آید که نشان از قدرتى بى‏انتها در آفرینش و تصویرگرى آنها دارد.

         از موضوعات دیگر که با گستراندن دامنه تفاوت‏ها و مشابهت‏هاى چهره‏اى، قلمروهاى جدیدى به بحث پیشین مى‏گشاید دو معیار جنسیت (ذکور و اناث) و سنّ افراد است؛ بدین بیان که با لحاظ عامل جنسیت مذکر یا مؤنث، میان هریک از این دو جنس، تفاوت‏ها و اشتراکات قیافه‏اى دیده مى‏شود که ضمن جداکردن هرجنس از مرد و زن از جنس مخالف، مشابهت هر دسته با یکدیگر را نمایان مى‏کند. یعنى گروه مردان دنیا ـ با قطع‏نظر از نسبت خانوادگى یا ارتباط شهرى یا طایفه‏اى یا حتى یکسانى و اختلاف در کشور و قاره ـ مشابهت‏هاى چهره‏اى با هم دارند که آنها را از گروه زنان عالَم متمایز مى‏کند. همچنین معیار سن افراد، بدون لحاظ ارتباطات پیش‏گفته، به وجودآورنده دسته‏هاى گوناگونى از مشابهت‏ها و تفاوت‏هاى چهره‏اى است و از این لحاظ نیز انسان‏ها بر حسب گروه‏هاى سنى، قیافه‏هایى مشابه با هم دارند به گونه‏اى که گاهى با دیدن چهره‏اى خاص، مى‏توان به سن تقریبى وى پى برد. پس دو عنصر جنسیت و سن نیز بر حجم انبوه تفاوت‏ها و اشتراکات چهره‏اى مى‏افزاید.

    نگارگرى خارق‏العاده

    بیان موضوع چهره‏پردازى شگفت انسان‏ها در کنار آفرینش آسمان‏ها و زمین در آیه مورد بحث (22 روم) بیانگر عظمت این نشانه است و از سوى دیگر بر اساس نکات پیش‏گفته، شگفتى قدرت الهى در خلقت انسان‏ها آشکار مى‏شود که میلیاردها میلیارد صورت را متفاوت با یکدیگر در عین مشابهت‏هایى در قلمروهاى گوناگون آفریده است. براى نزدیک کردن اهمیت این موضوع به ذهن، مى‏توان به کارخانه عروسک‏سازى اشاره کرد که بنا به فرض، بخواهد میلیاردها میلیارد عروسک را در انواع مختلف و متفاوت با هم چهره‏پردازى کند؛ به گونه‏اى که هر عروسک ضمن داشتن مشابهت‏هاى متنوع با هریک از موارد در دسته‏هاى گوناگون، تفاوت‏هاى تمایزبخشى نیز با بقیه داشته باشد؛ چنین حجم انبوهى از شباهت‏ها و تفاوت‏ها با توجه به تعدد موارد، رقمى نجومى را پدید خواهد آورد که حتى محاسبه آن، از عهده فکر بشر برنمى‏آید.

         فرید وجدى در دائره‏المعارف خود از قول نیوتن، دانشمند معروف غربى، چنین نقل مى‏کند که مى‏گوید: «درباره آفریدگار جهان و خداوند هرگز شک نکنید، زیرا معقول نیست ضرورت و علت و معلول فاقد شعور به تنهایى رهبر وجود باشد، چون ضرورت کور و یکسان در هر مکان و هر زمان متصور نیست که این‏همه کائنات متنوع و موجودات رنگارنگ از او صادر گردد، و ممکن نیست که وجود با نظام و ترتیب اجزائش و تناسب‏هاى لازم و هماهنگ با تغییرات زمان و مکان ظاهر گردد، بلکه همه این امور حتما باید از مبدئى سرچشمه گرفته باشد که داراى علم و حکمت و اراده است.»29

        موضوع صورتگرى شگفت خداوند متعال در آیاتى دیگر نیز اشاره شده است. از جمله آنها در سوره «انفطار» آیه هشتم مى‏فرماید:«فِی أَیِّ صُورَةٍ مَّا شَاء رَکَّبَکَ»؛ و به هر صورتى که خواست، تو را ترکیب کرد. این صورتگرى برحسب بیان برخى تفاسیر عرصه بسیار گسترده‏اى دارد. علّامه طباطبائى ذیل آیه مزبور، ترکیب کردن انسان‏ها را در قلمروهاى گوناگونى از قبیل مذکر و مؤنث، سیاه و سفید، قدبلند و قدکوتاه، زیبا و زشت، قوى و ضعیف و غیر اینها مشمول حکم آیه مزبور دانسته است.30

        در آیه ششم «آل‏عمران» نیز فرموده است: «هُوَ الَّذِی یُصَوِّرُکُمْ فِی الأَرْحَامِ کَیْفَ یَشَاء لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»؛ (اوست کسى که شما را آن‏گونه که مى‏خواهد در رحم‏ها صورتگرى مى‏کند. هیچ معبودى جز آن ارجمند حکیم نیست.) این موضوع صورتگرى در رحِم هرچند به چهره‏پردازى ظاهرى اختصاصى ندارد، ولى قطعا آن را شامل مى‏شود. به هر حال نکته جالب توجه این است که بر حسب این کریمه، نگارگرى شگفت خداى متعال از چهره آدمیان، با همه اوصاف ـ اعم از اشتراکات و ویژگى‏ها ـ در ظرف رحِم مادر، به انجام مى‏رسد که خود از آیات الهى محسوب مى‏شود. مرحوم بلاغى در این‏باره مى‏نویسد: «از جمله این آیات این است که اعضا و جوارح ظاهرى انسان با وجود تعداد محدود و اندکشان، به گونه‏اى از سوى خداوند صورتگرى مى‏شوند که هریک از افراد بشر از دیگرى متمایز و جدا مى‏شود.»31

        یکى از تفاوت‏هاى فردى میان همه انسان‏ها که باز عظمت نگارنگرى خداوند را در آفرینش انسان‏ها نمود داده و در قرآن نیز اشاره شده است، گوناگونى در خطوط سرانگشتان است. خداوند در آیه چهارم از سوره «قیامت» مى‏فرماید: «بَلَى قَادِرِینَ عَلَى أَن نُسَوِّیَ بَنَانَهُ»؛ آرى بلکه تواناییم که خطوط سر انگشتانش را یکایک درست و بازسازى کنیم.

         برحسب تحقیقات انجام گرفته طرح خطوط سرانگشتان هر فردى با فرد دیگر متفاوت است و همین نکته، منشأ پیدایش موضوعى به نام اثر انگشت یا انگشت‏نگارى شده که مبناى صحیحى براى تشخیص هویت به شمار مى‏آید. آزمایش‏هاى مختلف نشان مى‏دهد حتى سربند انگشتان افراد دو قلوى تک‏تخمى نیز تاحدودى با یکدیگر متفاوت است.32 این خطوط در طول عمر انسان با وجود رشد سطح پوست اپیدرم، همچنان ثابت باقى مى‏ماند و در صورت سوختگى یا عوارض پوستى، پس از التیام، بار دیگر به همان نقش قبلى خویش بازمى‏گردد.33

        نکته جالب توجه اینکه این نگارگرى شگفت و شگرف در این حد از وسعت و تنوع، از میان همه مخلوقات الهى، تنها در خصوص انسان‏ها وجود دارد که گل سرسبد هستى و پدیده عجیب خلقت محسوب مى‏شود که صورتگر هستى با آفرینش آن، بر خود آفرین گفت.34 اما چنین پیچیدگى اعجاب‏آورى در چهره، میان سایر آفریدگان محسوس اعم از جمادات، نباتات و حیوانات، مشاهده نمى‏شود.

    تفاوت نغمه‏ها

    یکى دیگر از آیات الهى که در آیه 22 سوره روم به آن اشاره شده، اختلاف میان انسان‏ها از جهت موسیقى صدا یا آواى حنجره آنهاست که شبیه بحث مربوط به تفاوت چهره‏هاى آدمیان، وجود تنوع در عین تشابه در موسیقى صداى انسان‏ها از شگفتى‏هاى خلقت محسوب مى‏شود.

    از جهت لغوى، معناى اصلى و اولیه واژه لسان، ابزار سخن‏گویى در انسان یا همان عضو عضلانى داخل دهان آدمى است. بیشتر لغت‏نویسان عربى، نخستین معناى این واژه را همین معنا بیان کرده‏اند.35 چنان‏که ابن فارس عضو مزبور را از مصادیق اصل و ریشه معنایى این کلمه دانسته است.36 معناى دیگرى که براى این واژه گفته‏اند لغت و کلام است.37

        درباره کاربردهاى قرآنى واژه لسان ـ به صورت مفرد یا جمع ـ نویسندگان مباحث و کتاب‏هاى وجوه و نظائر قرآن چند معناى متفاوت بیان کرده‏اند. اسماعیل‏بن احمد حیرى نیسابورى (م 431) پنج وجه معنایى براى آن بیان کرده است:

         1. عضو مخصوص گفتار: مانند آیات «وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِیقا یَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُم بِالْکِتَابِ» (آل‏عمران: 78)؛ «لَیّا بِأَلْسِنَتِهِمْ»(نساء: 46)؛ «وَلِسَانا وَشَفَتَیْنِ» (بلد: 9) و «یَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِم مَّا لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ» (فتح: 11).

         2. دعاء: مانند «عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ» (مائده: 78).

         3. لغت: مانند «وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ»(ابراهیم: 4)؛ «لِسَانُ الَّذِی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ وَهَـذَا لِسَانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ»(نحل: 103).

         4. ثناء: مانند «وَاجْعَل لِّی لِسَانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ» (شعراء: 84)، «لِسَانَ صِدْقٍ عَلِیّا» (مریم: 50).

         5. کلام:مانند«هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی لِسَانا» (قصص: 34).38

        حسین‏بن محمّد دامغانى نیز به چهار وجه از وجوه مذکور ـ به استثناى وجه پنجم ـ اشاره کرده است.39 اما حبیش تفلیسى تنها دو وجه اول و چهارم را کاربردهاى واژه مزبور در قرآن دانسته است.40

        به هر حال مسلما این واژه، در اشاره به عضو ویژه سخن‏گویى در قرآن کریم به کار رفته است. اما در آیه مورد بحث، جمله واژه «واختلاف السنتکم» به کدام یک از معانى پیش‏گفته اشاره دارد؟

         در نگاه اولیه، ممکن است به نظر رسد مقصود از آن، اختلاف لغات میان انسان‏ها باشد، ولى با توجه به سه نکته، شاید بتوان همان معناى اولى (عضو ویژه) را از این واژه، برداشت کرد:

         1. معناى اصلى و اولیه واژه لسان، همان عضو عضلانى است و حتى برخى از واژه‏پژوهان عرب، اساسا معناى لغت را ذیل این واژه، ذکر نکرده‏اند.41

        2. واژه لسان، داراى دو صیغه جمع السن و السنه است؛ با این تفاوت که در فرض مذکر بودن آن، به ألسنه جمع بسته مى‏شود و در فرض مؤنث بودن، جمع آن السن است.42 برخى از اهل لغت، در ادامه این نکته،  تصریح کرده‏اند که اگر مقصود از لسان، لغت باشد، کاربرد مؤنث، محسوب مى‏شود و در نتیجه جمع آن ألسن، خواهد بود نه ألسنه.43 پس با فرض پذیرش این سخن، اگر مقصود از اختلاف السنتکم در آیه، اختلاف‏لغات میان انسان‏ها بود، مى‏بایست از واژه‏جمع السن استفاده مى‏کرد.

         3. در صورتى که آیه مزبور را به تفاوت لغات انسان‏ها تفسیر کنیم، شبهه‏اى بدین بیان پدید مى‏آید که اختلاف لغات و گویش‏هاى زبانى بر اثر وضع و قرارداد انسان‏هاست و به خداوند استناد مستقیم ندارد. از این‏رو برخى از مفسّران براى حلّ این شبهه، استناد موضوع مزبور به خداوند متعال را از باب اسناد مجازى توجیه کرده‏اند. جالب اینکه علاقه و ارتباط در این مجازگویى را انتساب خلقت ابزارهاى گویش مانند زبان، حنجره، تارهاى صوتى و... به خداوند دانسته‏اند.44

        با لحاظ مجموعه سخنان پیش‏گفته در صورتى که مقصود از زبان در آیه را عضو عضلانى مخصوص بدانیم، اختلاف زبان آدمیان، قابل تطبیق بر همان اختلافات آوایى و نغمه‏اى میان آنهاست؛ زیرا در چنین فرضى روشن است منظور از اختلاف میان عضو مخصوص در انسان‏ها، تنوع در اندازه، شکل یا رنگ زبان آنها نیست، بلکه مقصود، تفاوت دستگاه گفتارى اعم از زبان، حنجره و تارهاى صوتى آنان است؛ چنان‏که مفسّران متعددى، آیه مورد بحث را شامل تفاوت‏هاى نغمه‏اى آدمیان دانسته‏اند. شیخ طوسى، اختلاف السنه انسان‏ها را به اختلاف در شکل و هیئت نغمه‏ها و تفاوت مخارج و به تعبیرى به گوناگونى در تارهاى صوتى آنها تفسیر کرده است.45

        مرحوم طبرسى در توضیحاتى مفصل‏تر نگاشته است: اختلاف زبان در آیه، به معناى تفاوتى است که خداوند در شکل و هیئت و ترکیب زبان انسان‏ها قرار داده و به حدى نغمه‏ها و صداهاى آدمیان متفاوت است که آهنگ سخن دو نفر حتى دو برادر، کاملاً شبیه به یکدیگر نیست. ایشان در ادامه، به دیدگاه تفسیر اختلاف السنه به تفاوت گویش‏ها و لغات مانند زبان عربى، عجمى و... نیز اشاره کرده است.46 در تأیید این دیدگاه، برخى تفاسیر روایى به روایتى از امام صادق علیه‏السلام طبق نقل کتاب شریف کافى اشاره کرده‏اند که آن حضرت، شناخت امام از افراد مختلف را بدین بیان تحلیل فرموده‏اند: هنگامى که امام به مردى نظر افکند، وى را و چهره‏اش را مى‏شناسد و اگر صداى او را از پشت دیوار بشنود باز او را تشخیص مى‏دهد. این روایت، ناظر به علم گسترده امام است ولى در ادامه روایت، امام صادق علیه‏السلام، به آیه مورد بحث یعنى آیه 22 سوره روم استناد مى‏فرمایند که بیانگر اختلاف چهره و نغمه آدمیان است.47

        اما علّامه طباطبائى در توضیح آیه فرموده‏اند: ظاهرا مقصود از اختلاف السنه، اختلاف زبان‏ها مانند عربى، فارسى، اردو و... است، ولى ممکن است بتوان اختلاف موسیقى صداها و کیفیت تکلّم و نطق آدمیان را از آیه استفاده کرد.48

        مفسّران اهل‏سنّت نیز به فهمى مشابه شیخ طوسى از آیه دست یافته‏اند. زمخشرى در تفسیر اختلاف السنه گفته است: مقصود، تفاوت لغات یا انواع و اقسام صداها و نغمه‏هاست. وى در ادامه به تفاوت‏هایى که خداوند میان اصوات انسان‏ها از جهت آهستگى و بلندى، تیزى و نرمى، گویایى و نارسایى و... قرار داده است اشاره کرده و گفته است هیچ‏گاه دو انسان کاملاً مشابه در جهات مزبور نمى‏توان یافت.49 فخر رازى نیز در توضیحاتى نسبتا مفصل، این اختلاف را به تفاوت تکلم انسان‏ها تفسیر کرده و نوشته است: دو برادر عرب زبان وقتى با زبانى واحد با هم سخن مى‏گویند مى‏توان آن دو را از یکدیگر بازشناخت، به گونه‏اى که اگر کسى آن دو را نبیند، مى‏تواند فرد صاحب صدا را تشخیص دهد. این موضوع، حکمتى رسا به همراه دارد؛ زیرا هرکسى نیازمند تشخیص انسان‏ها از یکدیگر است تا صاحب حق را از غیر او و دشمن را از دوست بازشناسد. البته این تشخیص، گاهى با دیدن و گاهى با شنیدن صداى آنها، حاصل مى‏شود، اما سایر حواس، مانند قواى لامسه و بویایى و چشایى در این شناخت، کمکى نمى‏کند. فخر رازى در ادامه، به دیدگاهى اشاره کرده که تفاوت السنه در آیه را به معناى اختلاف لغات عربى، فارسى، رومى و... دانسته است، ولى به نظر وى، دیدگاه اول صحیح‏تر است.50

    اختلاف در عین اشتراک در نغمه‏هاى انسانى

    شبیه بحثى که در موضوع چهره‏ها گذشت، در نغمه‏هاى انسانى نیز گفتنى است؛ زیرا تا حدى همان مجموعه‏هاى انسانى مشابه و مختلف، در حوزه صداها نیز دیده مى‏شود، هرچند ممکن است درجه تشخیص آن براى افراد، در حد تشخیص تفاوت چهره نباشد.

         در میان اعضاى خانواده، مشابهت‏هاى مهمى در آهنگ صداى آنان قابل درک است که جداکننده آنان از بیگانگان و بیانگر ارتباط و قرابتشان با یکدیگر است، به حدى که گاهى افراد بیگانه، با شنیدن صداى یکى از اعضاى خانواده‏اى خاص به صورت غیرمستقیم ـ مثلاً از طریق گوشى تلفن ـ ضمن آگاهى از انتساب صدا به یکى از آن اعضا، در تشخیص دقیق صاحب صدا به مشکل برمى‏خورد؛ هرچند بر اساس اصل وجود اختلاف میان آهنگ صداى افراد، تفاوت‏هاى قابل تشخیصى دست‏کم براى اعضاى‏خودخانواده‏میان‏آواى‏حنجره‏آنان وجود دارد.

         در مرحله بالاتر یعنى در میان اقوام و خویشان نسبى نیز تا حدى این تشابه هست؛ گرچه با توجه به نکته‏اى که در ابتداى بحث از نغمه‏ها گفته شد، ممکن است تشخیص آن به آسانىِ درک تفاوت قیافه‏ها نباشد.

         در قلمرو وسیع‏تر یعنى در میان افراد همشهرى یا هم‏استانى نیز فارغ از تشابه در لهجه و گویش محلى آنان، به نظر مى‏رسد مشابهت جالب توجهى در موسیقى صداى آنان وجود دارد، به گونه‏اى که اگر به زبانى غیر از زبان محلى خود نیز سخن بگویند این تشابه درک مى‏شود. چنان‏که در حوزه قومیت‏هایى مانند کردى، ترکى، لرى و... نیز چنین تشابهى هست که ضمن دلالت بر ارتباط خاص میان آنان، مرز جدایى آنان از سایر گروه‏هاست؛ ضمن اینکه اختلاف فردى در تن صدا نیز به قوت خود باقى است.

         شبیه موضوع چهره، دو موضوع جنسیت و سن آدمیان نیز در این بحث، اثرگذار است؛ زیرا در دو جنس مرد و زن (بدون توجه به قلمروهاى پیش‏گفته) تشابه و تفاوت صدا به گونه‏اى است که در معمول افراد، به راحتى مى‏توان با شنیدن صداى شخص به جنسیت وى پى برد و حتى بدون رؤیت وى، تنها با استماع سخن صاحب صدا مرد یا زن بودن وى را تشخیص داد. همین‏گونه، در موضوع سن نیز، بى‏آنکه قلمروهاى مزبور لحاظ شود، مشابهت و تفاوت میان انسان‏ها مشهود است. بدین صورت که افراد هر گروه سنى، آواى صدایى مشابه دارند و با استماع صداى هر فردى، حتى بدون دیدن او، سن تقریبى وى قابل تشخیص است.

         این مجموعه‏هاى عظیم و متنوع از مشابهت‏ها و تفاوت‏ها در تارهاى صوتى آدمیان شبیه موضوع چهره‏ها، بیانگر قدرتى خارق‏العاده در خلقت آنهاست؛ زیرا در این موضوع نیز تنظیم و اندازه‏گیرى طیف‏هاى وسیعى از موسیقى صدا، با رعایت مشابهت‏ها و اختلافات، کمیتى نجومى از تنوع پدید مى‏آورد که با محاسبات بشرى و عادى قابل محاسبه و تنظیم نیست. براى تقریب به ذهن مى‏توان به نُت‏هاى موسیقى مثال زد که فرضا میلیاردها نغمه متفاوت با دسته‏هایى متعدد از آواهاى مشابه تولید شود، به گونه‏اى که ضمن وجود مشابهت میان افراد و مجموعه‏ها، آن افراد و گروه‏ها، با یکدیگر تفاوت‏هاى محسوسى نیز داشته باشند. توجه به این حجم بهت‏آور از تشابه و اختلاف، عظمت خلقت را در تنظیم آواهاى انسان‏ها آشکار مى‏سازد.

         در این بحث نیز بر این نکته تأکید مى‏شود که این پدیده شگفت خلقت، در این حجم گسترده و متنوع، از میان مخلوقات بى‏شمار خداوند، تنها در بین مجموعه‏هاى انسانى وجود دارد و در مقایسه با دیگر آفریدگان، چنین حجمى از تشابه و تفاوت صوتى وجود ندارد یا دست‏کم براى ما محسوس نیست.

         البته با قطع‏نظر از اشاره آیه به معناى تفاوت نغمه‏هاى انسانى، اصل تنوع و تعدد بسیار گسترده در زبان‏هاى مردم دنیا که به اختلاف لغات و کاربرد کلمات مربوط مى‏شود نیز شگفتى‏زاست. گرچه در شمارش زبان‏هاى مختلف آمار یکسانى ارائه نشده است، بر حسب برخى از آمارها، شمار زبان‏هاى موجود در جهان قابل توجه است: در قاره آسیا: 1562 زبان، در قاره آفریقا: 1600 زبان، در جزایر اقیانوس آرام: 1034، در آفریقاى شمالى و جنوبى: 812؛ در اروپا 55 و در خاورمیانه 40 زبان شمرده شده است که مجموع اینها بالغ بر 5103 زبان متنوع مى‏شود.51

    فواید اشتراک و اختلاف در چهره‏ها و نغمه‏ها

    موضوع پیچیده تفاوت در عین همگونى در صورت و صداى آدمیان، ضمن ارائه قدرت خارق‏العاده آفریننده هستى، براى ایجاد سهولت در زندگى انسان‏ها نیز نقش‏آفرین است و فوایدى به همراه دارد، به گونه‏اى که در فرض فقدان این اشتراک و اختلاف، معیشت انسانى با مشکل‏مواجه مى‏گشت. اینک به دو فایده، اشاره مى‏شود:

         الف. اشتراک، زمینه‏ساز شناخت، ارتباط، محبت و یارى‏رسانى

    وجود مشابهت‏هاى چهره‏اى و آوایى میان افراد انسانى، موجب ایجاد حسى متقابل در جهت درک قرابت و یگانگى میان آنان و زمینه‏ساز اطلاع آنان از این نزدیکى مى‏گردد و در نتیجه رابطه و دوستى میان آنان را مستحکم مى‏کند؛ زیرا اساس پیوند و مهم‏ترین عامل ایجاد رابطه میان مجموعه‏هاى انسانى، بستگى به میزان درک آنان از اشتراکات با یکدیگر دارد و در نتیجه هرقدر این اشتراکات ملموس‏تر و محسوس‏تر باشد، در ایجاد ارتباط میان افراد معمولى و عادى بشر مؤثرتر خواهد بود و نهایتا چنین ارتباطاتى موجب تشدید محبت و کمک‏رسانى انسان‏ها به یکدیگر مى‏شود.

         ب. اختلاف، عامل شناسایى و جداسازى

    وجود تمایز میان افراد و دسته‏هاى انسانى از نعمت‏هاى خداوند است که ارزش آن، با توجه به فرض فقدان آن روشن مى‏شود؛ زیرا اگر تفاوت‏هاى موجود میان انسان‏ها نبود، زندگى عادى بر اثر مشابهت آنان، در محدوده‏هاى گوناگون خانواده، شهر و حتى کشور با مشکلات جدى مواجه مى‏گشت ـ مثلاً در میان خانواده در صورت تشابه کامل فرزندان با یکدیگر، هرج و مرج عجیبى در ارتباط میان والدین و فرزندان پدید مى‏آمد؛ چنان‏که در سطح اقوام و همشهرى‏ها و هم‏وطنان نیز با وجود تشابه همه‏جانبه در بین آنان، ارتباط، شناسایى و ابراز محبت میان آنان مختل مى‏گشت.

         قرآن کریم در آیه‏اى مستقل، به موضوع اختلافات میان انسان‏ها ـ که موجب شناسایى مى‏گردد ـ پرداخته است: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِن ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ» (حجرات: 13)؛ اى مردم، ما شما را از یک مرد و زن بیافریدیم، و شما را شاخه‏ها و تیره‏ها کردیم تا یکدیگر را بازشناسید. هر آینه گرامى‏ترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست. همانا خدا دانا و آگاه است.

         مفسّران براى دو واژه شعوب و قبائل، معانى متعددى برشمرده‏اند که پرداختن به آنها ضرورتى ندارد.52 اما آنچه در ارتباط با موضوع این پژوهش، مهم مى‏نماید، حلقه واسطه میان وجود شعوب و قبائل در انسان‏ها و حصول شناخت و بازشناسى یکدیگر، و به تعبیر دیگر راه تشخیص وابستگى هریک از افراد انسانى به شعب یا قبیله‏اى خاص است. مقصود از این حلقه واسطه یا راه تشخیص، علایم و نشانه‏هاى محسوس وابستگى است که زمینه‏ساز شناخت مى‏گردد. در میان آن علایم ـ چنان‏که پیشتر نیز گذشت ـ دو مشخصه قیافه و آهنگ صدا که مربوط به دو حس بینایى و شنوایى‏اند، از اهمیت و فراگیرى خاصى در جهت معرفى و جداسازى افراد از دیگران برخوردارند که حواس دیگر یعنى چشایى و بویایى و لامسه چنین کارکردى ندارند. نتیجه اینکه اگر شعوب و قبائل شدن انسان‏ها در آیه مذکور، زمینه‏ساز شناخت یکدیگر معرفى شده است، این شناسایى وابسته به مشخصه‏هاى شناسایى یعنى چگونگى قیافه و آواى صداى انسان‏هاست. البته تأثیر عناوین و اسامى افراد و قبائل و گروه‏ها در مسیر شناختن آنها انکارناپذیر است، ولى هرگز این عامل شناسایى به پایه اهمیت و دقت دو موضوع چهره و صدا نمى‏رسد. ضمن اینکه به فرض اختلال در شناسایى از طریق چهره و صدا، هرگز نام و عنوان افراد نشان هویت آنها نخواهد بود و به تعبیر دیگر نام افراد و گروه‏ها، تنها با کمک قیافه و نغمه آنان، مى‏تواند وضعیت انتساب آنان به هر دسته و گروه را تعیین کند؛ از این‏رو، الصاق عکس و بیان مشخصات فردى چهره، در کارت‏هاى شناسایى ضرورى شده است.

    نتیجه‏گیرى

         1. اختلاف در الوان انسانى، اشاره شده در آیه بیست و دوم از سوره روم، با توجه به معناى لغوى واژه لون و کاربردهاى دیگر این لغت در قرآن، شامل تفاوت‏هاى چهره‏اى میان انسان‏ها است.

         2. تفاوت میان قیافه‏هاى انسانى، با ملاحظه دسته‏هاى مختلف آنها در عین مشاهده مشابهت میان هریک از افراد و دسته‏ها، شگفتى‏زا و بیانگر قدرت بى‏پایان خداوند در صورتگرى آنهاست.

         3. اختلاف در السنه نیز که در آیه مزبور به آن اشاره شده، مى‏تواند شامل تفاوت‏هاى آوایى در حنجره انسان‏ها باشد که باز با عنایت به اختلافات و اشتراکات در موسیقى صداى افراد و گروه‏هاى انسانى، طیف وسیعى از مشابهت‏ها و تفاوت‏ها شکل مى‏گیرد که نشان از شگفتى خلقت دارد.

         4. فایده اشتراک در قیافه و صداى انسان‏ها ایجاد حس متقابل نزدیکى و دوستى و نتیجه اختلاف در این دو موضوع، تمایز انسان‏ها وشناخت‏آنهاازیکدیگر است.


    • منابع
      ـ نهج‏البلاغه، ترجمه محمّد دشتى، قم، مشرقین، 1377.
      ـ آلوسى، محمود، روح‏المعانى فى تفسیر القرآن‏العظیم، بیروت، دارالکتب‏العلمیه، 1415ق.
      ـ ابن‏حنبل، احمدبن، مسند، قاهره، مؤسسة قرطبة، بى‏تا.
      ـ ابن درید، محمّد، ترتیب جمهره‏اللغه، مشهد، بنیاد پژوهش‏هاى اسلامى آستان قدس رضوى، 1386.
      ـ ابن‏عجیبه، البحرالمدید فى تفسیرالقرآن، قاهره، بى‏نا، 1419ق.
      ـ ابن‏عطیه، عبدالحق، المحررالوجیز فى تفسیر الکتاب‏العزیز، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1422ق.
      ـ ابن فارس، احمد، معجم مقاییس‏اللغه، لبنان، الدارالاسلامیه، 1410ق.
      ـ ابن منظور، لسان‏العرب، بیروت، داراحیاء التراث‏العربى، 1408ق.
      ـ انس، مالک‏بن، موطأ، دمشق، دارالقلم، 1413ق.
      ـ بخارى، محمّدبن اسماعیل، صحیح بخارى، بیروت، دارالجیل، بى‏تا.
      ـ بروسوى، ابن‏عطیه، روح‏البیان، بیروت، دارالفکر، بى‏تا.
      ـ بلاغى، محمّدجواد، آلاءالرحمن فى تفسیرالقرآن، قم، بنیاد بعثت، 1420ق.
      ـ بیضاوى، عبداللّه، أنوارالتنزیل و أسرارالتأویل، بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1418ق.
      ـ بیهقى، احمدبن حسین، سنن البیهقى‏الکبرى، مکة مکرمه، دارالباز، 1414ق.
      ـ تفلیسى، حبیش، وجوه قرآن، چ سوم، تهران، دانشگاه تهران، 1378.
      ـ جوهرى، اسماعیل‏بن حمّاد، الصحاح، چ چهارم، بیروت، دارالعلم للملایین، 1407ق.
      ـ حرّانى، حسن‏بن شعبه، تحف‏العقول عن آل‏الرسول، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1376ق.
      ـ حرّ عاملى، محمّدبن حسن، وسائل‏الشیعه، قم، مؤسسة آل‏البیت، 1409ق.
      ـ حیرى نیسابورى، ابوعبدالرحمن اسماعیل‏بن احمد، وجوه القرآن، مشهد، آستان قدس رضوى، 1422ق.
      ـ دامغانى، حسین‏بن محمّد، الوجوه و النظائر، قاهره، بى‏نا، 1421ق.
      ـ رازى، فخرالدین، مفاتیح الغیب، بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1420ق.
      ـ راغب اصفهانى، حسین‏بن محمّد، المفردات فى غریب‏القرآن، تهران، دفتر نشر کتاب، 1404ق.
      ـ زمخشرى، محمودبن عمر، الکشّاف عن حقائق غوامض‏التنزیل، بیروت، دارالکتاب العربى، 1407 ق.
      ـ صدوق، محمّدبن على، علل‏الشرائع، قم، مکتبه داورى، بى‏تا.
      ـ ـــــ ، معانى‏الاخبار، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1385ق.
      ـ ـــــ ، من لایحضره الفقیه، قم، جامعه مدرسین، 1413ق.
      ـ طباطبائى، سید محمّدحسین، المیزان فى تفسیرالقرآن، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه، 1417ق.
      ـ طبرانى، سلیمان‏بن احمد، المعجم الکبیر، چ دوم، موصل، مکتبة العلوم والحکم، 1404ق.
      ـ طبرسى، فضل‏بن حسن، جوامع الجامع، تهران، دانشگاه تهران، 1377.
      ـ ـــــ ، مجمع‏البیان فى تفسیرالقرآن، تهران، ناصر خسرو، 1372.
      ـ طوسى، جعفربن محمّد، امالى، قم، ذوى‏القربى، 1429ق.
      ـ طوسى، محمّدبن حسن، التبیان فى تفسیرالقرآن، بیروت، داراحیاء التراث العربى، بى‏تا.
      ـ فراهیدى، خلیل‏بن احمد، کتاب العین، بى‏جا،دارالهجره، 1409ق.
      ـ فیض کاشانى، محسن، تفسیر صافى، تهران، الصدر، 1415ق.
      ـ فیومى، احمدبن محمّد، مصباح‏المنیر، قم، دارالهجره، 1414ق.
      ـ قمى مشهدى، محمّدبن محمّدرضا، تفسیر کنزالدقائق و بحرالغرائب، تهران، وزارت ارشاد اسلامى، 1368.
      ـ کلینى، محمّدبن یعقوب، کافى، تهران، دارالکتب‏الاسلامیه، 1365.
      ـ متقى هندى، حسام‏الدین، کنزالعمال فى سنن الاقوال و الافعال، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1401ق.
      ـ مجلسى، محمّدباقر، بحارالانوار، تهران، المکتبه الاسلامیه، 1370.
      ـ معایرجى، حسن، «ترجمه قرآن به زبان‏هاى آفریقایى و منابع فهم قرآن براى آفریقائیان»، ترجمه یعقوب جعفرى، ترجمان وحى، ش 11، بهار و تابستان 1381، 105ـ119.
      ـ مغنیه، محمّدجواد، تفسیر الکاشف، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1424ق.
      ـ نورى‏زاد، صمد، آنسوى آیه‏ها، قم، آیت عشق، 1383.

    • پى نوشت ها
      -1 دانشجوى دکترى علوم قرآنى، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس‏سره. دریافت: 2/11/88 ـ پذیرش: 12/2/89.
      1ـ ر.ک: فرج‏اللّه فرج‏اللهى، مکتب اسلام، سال 42، ش 9.
      2ـ فضل‏بن حسن طبرسى، مجمع‏البیان فى تفسیرالقرآن، ج 6، ص 543.
      3ـ کذلک در این آیه اشاره به اختلاف میان میوه‏ها و کوه‏هاست که در آیه پیش از آن، بیان شده است، ولى در این مقاله به جهت تفاوت میان قلمرو اشیایى که در مورد آنها تعبیر الوان به کار رفته، موضوع اختلاف در مردمان و جانوران و دام‏ها به جهت گستره وسیع‏ترى که دارند، بر اختلاف میان میوه‏ها و کوه‏ها مقدّم شده است.
      4ـ محمّدبن درید، ترتیب جمهرة اللغه، ج 3، ص 306.
      5ـ احمدبن فارس، معجم مقاییس‏اللغة، ج 5، ص 223.
      6ـ اسماعیل‏بن حمّاد جوهرى، الصحاح، ج 6، ص 2197.
      7ـ ابن‏منظور، لسان‏العرب، ج 13، ص 393.
      8ـ ر.ک: احمّدبن محمّد فیومى، مصباح‏المنیر، ص 561.
      9ـ عبارت راغب اصفهانى چنین است: و قوله: وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَ أَلْوانِکُمْ روم:22 فإشارة إلى أنواع الألوان و اختلاف الصّور التى یختصّ کلّ واحد بهیئة غیر هیئة صاحبه، و سحناء غیر سحنائه مع کثرة عددهم، و ذلک تنبیه على سعة قدرته. راغب اصفهانى، المفردات فى غریب‏القرآن، ص 752 از این عبارت با توجه به تأکید وى بر تنوع میان أشکال چهره‏ها و هیئت متنوع انسان‏ها به رغم کثرت شمار آنها، چنین برمى‏آید که راغب، الوان در آیه را به تفاوت رنگ میان انسان‏ها که قلمرو محدودى دارد محدود نمى‏داند.
      10ـ همان.
      11ـ ر.ک: محمّدبن على صدوق، معانى‏الاخبار، ص 180؛ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 8، ص 308 و ج 11، ص 176 و ج 26، ص 321 و ج 27، ص 11.
      12ـ محمّدبن على صدوق، علل‏الشرائع، ج 1، ص 108؛ حسن‏بن شعبه حرّانى، تحف‏العقول، ص 354.
      13ـ محمّدبن على صدوق، من لایحضره الفقیه، باب النوادر، ج 3، ص 551.
      14ـ ر.ک: محمّدبن یعقوب کلینى، کافى، ج 5، ص 183؛ جعفربن محمّد طوسى، امالى، ص 537؛ محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائل‏الشیعه، ج 24، ص 362.
      15ـ نهج‏البلاغه، ترجمه محمّد دشتى، نامه 45.
      16ـ مالک‏بن انس، موطأ، ج 2، ص 628.
      17ـ احمدبن حسین بیهقى، سنن البیهقى‏الکبرى، ج 1، ص 159؛ علاءالدین متقى هندى، کنزالعمال فى سنن الاقوال و الافعال، ج 1، ص 561؛ سلیمان‏بن احمد طبرانى، المعجم‏الکبیر، ج 8، ص 107.
      18ـ احمدبن حنبل، مسند، ج 2، ص 489.
      19ـ محمّدبن اسماعیل بخارى، صحیح بخارى، ج 4، ص 1813.
      20ـ محمّدبن حسن طوسى، التبیان فى تفسیرالقرآن، ج 9، ص 20؛ فضل‏بن حسن طبرسى، مجمع‏البیان، ج 8، ص 772.
      21ـ محمودبن عمر زمخشرى، الکشّاف عن حقائق غوامض‏التنزیل، ج 4، ص 122؛ عبداللّه بیضاوى، انوارالتنزیل و اسرارالتأویل، ج 5، ص 40.
      22ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان فى تفسیرالقرآن، ج 12، ص 215.
      23ـ ر.ک: محمّدبن محمّدرضا مشهدى قمى، کنزالدقائق و بحرالغرائب، ج 7، ص 187؛ عبدالحق ابن‏عطیه، المحررالوجیز فى تفسیر الکتاب‏العزیز، ج 3، ص 383؛ عبداللّه بیضاوى، همان، ج 3، ص 222.
      24ـ محمّدبن حسن طوسى، همان، ج 8، ص 426؛ فضل‏بن حسن طبرسى، مجمع‏البیان، ج 8، ص 634؛ محمودبن عمر زمخشرى، همان، ج 3، ص 609؛ عبداللّه بیضاوى، همان، ج 4، ص 258؛ محمّدبن محمدرضا مشهدى قمى، همان، ج 10، ص 558.
      25ـ محمودبن عمر زمخشرى، همان، ج 3، ص 473؛ عبداللّه بیضاوى، همان، ج 4، ص 204.
      26ـ فخر رازى، مفاتیح‏الغیب، ج 25، ص 92.
      27ـ محمود آلوسى، روح‏المعانى، ج 11، ص 32؛ بروسوى نیز سخنى شبیه آلوسى دارد. ر.ک: ابن‏عطیه بروسوى، تفسیر روح‏البیان، ج 7، ص 20.
      28ـ سید محمّدحسین طباطبائى، همان، ج 16، ص 167؛ برخى مفسّران دیگر که شبیه این نظر را ابراز کرده‏اند عبارتند از: محمّدبن محمدر----;ضا مشهدى قمى، همان، ج 10، ص 184؛ عبدالحق ابن‏عطیه، همان، ج 4، ص 333؛ ابن عجیبه، البحرالمدید فى تفسیر القرآن‏المجید، ج 4، ص 334؛ محمّدجواد مغنیه، تفسیر الکاشف، ج 6، ص 137.
      29ـ فرید وجدى، دائره‏المعارف، ج 1، ص 496، ماده «اله».
      30ـ سید محمّدحسین طباطبائى، همان، ج 20، ص 225.
      31ـ محمّدجواد بلاغى، آلاءالرحمن فى تفسیرالقرآن، ج 1، ص 253.
      32ـ اصول روان‏شناسى، ج 1، ص 190، به نقل از: صمد نورى‏زاد، آنسوى آیه‏ها، ص 68.
      33ـ همان.
      34ـ مؤمنون: 14.
      35ـ ر.ک: خلیل‏بن احمد فراهیدى، کتاب‏العین، ج 7، ص 256؛ محمّدبن درید، همان، ج 3، ص 279؛ احمدبن محمّد فیومى، همان، ج 1و2، ص 553؛ ابن منظور، همان، ج 13، ص 385.
      36ـ احمدبن فارس، همان، ص 885.
      37ـ احمدبن محمّد فیومى، همان، ج 1و2، ص 553؛ ابن منظور، همان، ج 13، ص 385.
      38ـ ر.ک: عبدالرحمن اسماعیل‏بن احمد حیرى نیسابورى، وجوه‏القرآن، ص 511.
      39ـ ر.ک: حسین‏بن محمّد دامغانى، الوجوه و النظائر، ج 2، ص 200ـ201.
      40ـ ر.ک: حبیش تفلیسى، وجوه قرآن، ص 255.
      41ـ خلیل‏بن احمد فراهیدى، همان، ج 7، ص 256؛ احمدبن فارس، همان، ص 885؛ محمّدبن درید، همان، ج 3، ص 279.
      42ـ محمّدبن درید، همان، ج 3، ص 279؛ احمدبن محمّد فیومى، همان، ج 1و2، ص 553؛ ابن منظور، همان، ج 13، ص 385.
      43ـ احمدبن محمّد فیومى، همان، ج 1و2، ص 553؛ ابن منظور، همان، ج 13، ص 385.
      44ـ محمّدبن حسن طوسى، همان، ج 8، ص 241.
      45ـ همان، ج 8، ص 241.
      46ـ فضل‏بن حسن طبرسى، مجمع‏البیان، ج 8، ص 470؛ نیز ر.ک: همو، تفسیر جوامع‏الجامع، ج 3، ص 262.
      47ـ محمّدبن محمّدرضا قمى مشهدى، همان، ج 10، ص 185؛ فضل‏بن حسن طبرسى، مجمع‏البیان، ج 8، ص 470؛ محسن فیض کاشانى، تفسیر صافى، ج 4، ص 129.
      48ـ سید محمّدحسین طباطبائى، همان، ج 16، ص 167.
      49ـ محمودبن عمر زمخشرى، همان، ج 3، ص 473.
      50ـ فخر رازى، هماان، ج 25، ص 92. مفسّرانى دیگر از اهل‏سنّت نیز شبیه این نظر را ابراز کرده‏اند: ر.ک: محمّدبن جریر طبرى، جامع‏البیان عن تأویل آى‏القرآن، ج 21، ص 22؛ محمود آلوسى، همان، ج 11، ص 32؛ ابن‏عطیه بروسوى، همان، ج 7، ص 20؛ عبداللّه بیضاوى، همان، ج 4، ص 204.
      51ـ ر.ک: حسن معایرجى، «ترجمه قرآن به زبان‏هاى آفریقایى»، ترجمه یعقوب جعفرى، ترجمان وحى، ش 11، ص 106.
      52ـ فضل‏بن حسن طبرسى، مجمع‏البیان، ج 9، ص 206؛ محمودبن عمر زمخشرى، الکشّاف، ج 4، ص 374؛ فخر رازى، همان، ج 28، ص 113؛ محمود آلوسى، همان، ج 13، ص 313.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نقیب زاده، محمد.(1389) نمود قدرت بی‏پایان الهى در چهره‏ها و نغمه‏ها. ماهنامه معرفت، 19(5)، 33-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمد نقیب زاده."نمود قدرت بی‏پایان الهى در چهره‏ها و نغمه‏ها". ماهنامه معرفت، 19، 5، 1389، 33-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نقیب زاده، محمد.(1389) 'نمود قدرت بی‏پایان الهى در چهره‏ها و نغمه‏ها'، ماهنامه معرفت، 19(5), pp. 33-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نقیب زاده، محمد. نمود قدرت بی‏پایان الهى در چهره‏ها و نغمه‏ها. معرفت، 19, 1389؛ 19(5): 33-