اهداف و راهبردهاى سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران
ضمیمه | اندازه |
---|---|
3.pdf | 250.92 کیلو بایت |
هادى شجاعى1-
چكيده
سياست خارجى، همانند هر سياستى، در جهت تحقق بخشيدن به اهداف خاصى كه دولتها براى خود تعريف مىكنند، هدايت مىگردد. به ثمر رسيدن اين اهداف نيازمند ارائه راهبردهايى است كه متناسب با آن اهداف، زمينه شكوفايى آنها را فراهم آورند. اين مقاله متضمن بحث از اهداف و راهبردهايى است كه سمت و سوى سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران را مشخص مىسازند. براى اين منظور، با رجوع به منابع اصيل اسلامى و بيانات امام راحل قدسسره و مقام معظم رهبرى (دام ظلهالعالى) و همچنين قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران، و به روش كتابخانهاى، هشت هدف را تحت دو عنوان كلى «اهداف ملّى» و «اهداف فراملّى» براى سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران برشمرده و در ادامه به ذكر راهبردهاى دستيابى به آن اهداف پرداخته است.
كليدواژهها: اهداف سياست خارجى، اهداف ملّى، اهداف فراملّى، امت واحده، راهبرد، جمهورى اسلامى ايران.
مقدّمه
«يك پايه مهم دولتمردى، هميشه فهم سياست بيرون از مرزها بوده است. دولتمردان بزرگ تاريخ، آنان بودهاند كه ميان واقعيات داخل مرزها و تحولات بيرون تعادل و انطباق ايجاد كردهاند.»1 انواعى از حكومتها در طول تاريخ حيات سياسى ـ اجتماعى بشر، با جهانبينىهاى متفاوت، اهداف گوناگونى را براى خود تعريف كرده و در پى آن، به دنبال راهبردها و راهكارهايى براى عملى كردن آنها بودهاند. در حقيقت، آنچه كه سياست دولتها را از يكديگر متفاوت كرده و سياستى را علوى و ديگرى را اموى مىسازد، همين اهدافى هستند كه در متن جهانبينى پذيرفتهشده آن حكومت معنا يافته و سمت و سوى فعاليت سياسى آن را مشخص مىسازند.
اكنون پس از هزار و چند صد سال از شهادت اميرالمؤمنين عليهالسلام و پايان حكومت كوتاهمدت آن حضرت، شكل حقيقى حكومت اسلامى مبتنى بر اسلام ناب محمدى صلىاللهعليهوآله، بار ديگر با انقلاب اسلامى ايران به عرصه حيات سياسى ـ اجتماعى بشر بازگشته است و داعيهدار ارائه طرحى بديع و جامع از حكومت، مبتنى بر ارزشهاى الهى و انسانى است. به گفته آقاى محمدى:
به جرئت مىتوان گفت: اهميت آثار و عوارضى كه اين حادثه در طول دو دهه در ايران، منطقه و جهان بر جاى گذارده است از عوارض دو جنگ جهانى قرن اخير كمتر نبوده و نيست و به همين دليل انقلاب اسلامى ايران را مىتوان نقطه عطفى در تاريخ تحولات جهانى دانست.2
انقلاب اسلامى، سياست خارجى ايران را همانند ديگر عرصههاى اجتماعى، دستخوش تغيير و تحولات بنيادين ساخت و جهانبينى توحيدى، افقى بسيار گسترده، فراروى حكومت اسلامى گشود و مسئوليت جمهورى اسلامى ايران را بر مبناى اهداف جديد، در وراى مرزهاى جغرافيايى آن تعريف و تعيين كرد. از اينرو، سربلندى نظام مقدس جمهورى اسلامى در اين حوزه، نيازمند تحقيقات و پژوهشهاى مبنايى و اجتهادى در مورد كليه مسائل مرتبط با اين عرصه مىباشد؛ امرى كه متأسفانه در حوزه راهبردها و راهكارها و به تعبير ديگر، جنبه عملياتى اهداف و اصول سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران با كمبودهاى جدى مواجه است. منابع منتشرشده در باب مسائل اساسى سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران، از جمله اصول، اهداف و راهبردهاى سياست خارجى، را مىتوان به يك اعتبار به دو بخش تقسيم كرد:
الف. برخى از پژوهشهاى منتشرشده در اين حوزه، طيف وسيعى از مسائل سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران را به بحث گذاشته و تنها در بخشى از مطالب خود، به اختصار به اهداف سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران پرداختهاند؛ مانند: كتاب سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران، نوشته دكتر عليرضا ازغندى و كتاب سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران، تأليف دكتر بيژن ايزدى.
ب. دسته دوم از منابع منتشرشده در اين حوزه، كه البته از فراوانى چندانى برخوردار نيستند، تمركز خود را بر اصول و اهداف سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران و يا عنوان كلى «دولت اسلامى» قرار داده و اصول و اهداف مختلفى را براى سياست خارجى بيان كردهاند، اما توجه خاصى به مبحث راهبردها نداشتهاند؛ مانند: كتاب اصول سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران، توشته دكتر منوچهر محمدى و كتاب مبانى، اصول و اهداف سياست خارجى دولت اسلامى، تأليف سيد صادق حقيقت.
اين تحقيق در نظر دارد با نظر به منابع اصيل اسلامى و بيانات امام خمينى قدسسره و مقام معظم رهبرى (دامت بركاته) و همچنين قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران و واقعيتهاى موجود در نظام بينالملل، به بررسى اهداف سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران و راهبردهاى اجرايى كردن آنها بپردازد. در اين زمينه، ابتدا اهداف، به دو بخش ملّى و فراملّى تقسيم گرديده و در ذيل هريك از آنها، چهار هدف سياست خارجى جمهورى اسلامى مورد بررسى قرار گرفته است و در ادامه با ارائه شانزده راهبرد براى نيل به اين اهداف، راهكارهايى نيز بيان گرديده است.
اهداف سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران
هر نظام سياسى ايدئولوژيك، اهداف سياست خارجى خود را در چارچوب باورها و آرمانهاى خويش تعريف مىكند. در حقيقت، «ايدئولوژى يك چارچوب ذهنى به وجود مىآورد تا بر اساس آن سياستگذاران، واقعيتها را درك نمايند. در اين روند اطلاعات و پيامهاى واصله از محيط معنا و مفهوم پيدا كرده و در طبقهبندى خاصى مورد تبيين و تفسير قرار مىگيرد.»3
هر دولتى مىتواند با توجه به خواستها و نيازهاى خود، اهداف متنوعى را براى سياست خارجى خود ترسيم كند. اهداف سياست خارجى در نظام سياسى اسلام، به يك اعتبار به دو بخش تقسيم مىگردند: بخشى از اين اهداف، منافع حياتى و ضروريات اوليه دولت اسلامى، مانند عمران و آبادانى، استقلال و...، را پوشش مىدهند كه از آن به «منافع ملّى» تعبير مىگردد. «منافع و ارزشهاى حياتى غالبا با حفظ موجوديت يك واحد سياسى بيشترين ارتباط را دارند. اين منافع و ارزشها، هدفهاى كوتاهمدت، به شمار مىروند.»4 بخش ديگرى از اهداف سياست خارجى نظام جمهورى اسلامى ايران به عنوان يك نظام ايدئولوژيك، متوجه مسئوليتهاى فراملّى نظام سياسى اسلام مىباشد كه جنبه جهانى دين مبين اسلام را پوشش مىدهد.
بدين ترتيب، بايد سير حركتى سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران را به گونهاى هدفگذارى كرد كه هم نيازهاى مادى و معنوى ملت و ضروريات اوليه، مانند امنيت و استقلال و...، را تأمين كند و هم مسئوليتهاى فراملّى كه بخش انفكاكناپذير انديشه سياسى اسلام را تشكيل مىدهند، مورد غفلت قرار نگيرند.
با اين وصف، اهداف سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران به طور كلى، به دو بخش تقسيم مىگردند:
الف. اهداف ملّى
1. تحكيم و توسعه قدرت ملّى: اهداف به يك اعتبار به دو بخش واسط و نهايى تقسيم مىگردند. اهداف واسط، در حقيقت ابزارى براى تحقق غايات نهايى مىباشند. پس اصالت با هدف نهايى است و چون محقق شدن آن، بدون زمينه مناسب امكانپذير نيست، پاى اين اهداف مقدمى به ميان مىآيد.
تحكيم و توسعه قدرت ملّى از مواردى است كه در نظام سياسى اسلام از ارزش ذاتى برخوردار نيست، بلكه تنها بستر لازم و ابزار مناسب را فراهم مىآورد تا دولت اسلامى در سايه آن بتواند اهداف متعالى خود را تحقق ببخشد.
قدرت ملّى در يك تعريف، عبارت است از: توان به فعليت رساندن تمامى امكانات مادى و معنوى كشور در جهت تأمين حداكثرى منافع ملّى و ايجاد زمينههاى مناسب، براى انجام مسئوليتهاى الهى و انسانى نظام.
مؤلفههاى مؤثر در قدرت ملّى يك كشور، مواردى همچون فرهنگ غنى، توان اقتصادى بالا، جمعيت، سرزمين و... را شامل مىشود. دين مبين اسلام نيز اهتمام ويژهاى به اقتدار مسلمانان در تمامى حوزههاى اقتصادى، سياسى و... دارد. قرآن كريم به مسلمانان توصيه مىكند: «وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِن قُوَّةٍ» (انفال: 60)؛ و هرچه در توان داريد آماده كنيد. و در اين جهت سازوكار لازم را نيز براى پيشرفت همهجانبه جامعه اسلامى فراهم آورده است؛ چراكه بدون قدرت كافى، حيات جامعه اسلامى در نظام ناعادلانه و ظالمانه جهانى با چالش جدى مواجه خواهد شد؛ چه رسد به اينكه به دنبال تحقق رسالتهاى خويش در عرصه جهانى نيز باشد. امام راحل در اينباره مىفرمايند:
ملت ما با قدرت اسلامى با قواى نظامى و انتظامى، با مجاهدين اسلام و با همه قدرتهاى مسلح و غيرمسلح با هم هستند و كسى نمىتواند به اين مملكت تعدى كند.5
اصل سوم قانون اساسى نيز در چندين بند، دولت را ملزم مىكند سازوكار لازم را براى توسعه قدرت ملّى فراهم آورد.6
2. حفظ استقلال كشور: از ابتداى تاريخ و با شكلگيرى حكومتهاى اوليه، اولين دورههاى وابستگى كشورها آغاز گرديد. كشورهاى قدرتمندتر با هدف كسب منافع بيشتر، كشورهاى ضعيفتر را با زور سرنيزه و يا در اشكال جديدتر آن با روشهاى سياسى و فرهنگى، به اطاعت از خود وامىدارند. نقطه مشترك در اشكال مختلف استعمار وابستگى كشور مغلوب، در تمام يا برخى از شئون اجتماعى خود، به كشور غالب است؛ و ميزان وابستگى نيز، بسته به قدرت سياسى، اقتصادى، فرهنگى و... كشور وابسته تفاوت مىكند.
انديشه دينى با صراحت و به طور مؤكد، با هرگونه وابستگى جامعه اسلامى به بيگانگان مخالف است و تأكيد مىكند كه عملكرد مسلمانان و مسئولان حاكم بايد به گونهاى باشد كه هرگونه راه نفوذ اجانب را سد كند: «وَلَن يَجْعَلَ اللّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً» (نساء: 141)؛ و خداوند هرگز كافران را بر مؤمنان تسلطى نداده است.
امام خمينى قدسسره در اين زمينه مىفرمايند:
ما مىخواهيم مردم ما آزاد باشند، تحت فشار و تحت سلطه ديگران در داخل و خارج نباشند، ما مىخواهيم مملكتمان از خودمان باشد، مستقل باشد، تحت رهبرى ديگران نباشد.7
اصل 153 قانون اساسى نيز «هرگونه قرارداد كه موجب سلطه بيگانه بر منابع طبيعى و اقتصادى، فرهنگ، ارتش و ديگر شئون كشور گردد»8 را ممنوع مىسازد.
از اينرو، دستگاه سياست خارجى كشور وظيفه دارد از لحاظ نرمافزارى، با تدوين سياستها و برنامههاى كوتاه و بلندمدت، زمينه استقلال و عدم وابستگى كشور در حوزههاى مرتبط با سياست خارجى را فراهم آورده، و از سوى ديگر، با تزريق روحيه خودباورى و نهادينه كردن آن در جزء جزء بدنه ديپلماسى كشور، در دفاع از آرمانهاى مقدّس ملت ايران بكوشد.
3. تأمين امنيت: امنيت از جمله ابتدايىترين شرايط و ملزومات، تشكيل يك اجتماع پويا و قدم اول حركت به سمت پيشرفت و تعالى است كه بدون آن ادامه حيات انسان با دشوارىهاى جدى روبهرو خواهد بود. امنيت به معناى «اطمينانخاطر آحاد ملت، نسبت به اينكه سلامت، محرمانه بودن (اسرار شخصى) و تسلط آنها در قبال جان، مال، آبرو، مسكن، ناموس و شغل خود، در چارچوب قانون رعايت شود»9 مىباشد. نظام سياسى هر قدر كه از لحاظ پشتوانههاى فرهنگى غنى باشد، قطعا در صورت عدم تأمين امنيت مناسب، در روند حركتى خود با مشكل مواجه خواهد شد.
از اينرو، خداوند متعال در قرآن كريم، در كنار بيان حاكميت نهايى مؤمنان بر زمين، به آنان وعده مىدهد كه ترسشان را به امنيت تبديل خواهد نمود:
«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئا وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ»(نور: 55)؛ خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند وعده مىدهد كه قطعا آنان را حكمران روى زمين خواهد كرد، همانگونه كه به پيشينيان آنها خلافت روى زمين را بخشيد و دين و آيينى را كه براى آنان پسنديده، پابرجا و ريشهدار خواهد ساخت و ترسشان را به امنيت و آرامش مبدّل مىكند، آنچنانكه تنها مرا مىپرستند و چيزى را شريك من نخواهند ساخت. و كسانى كه پس از آن كافر شوند، آنها فاسقانند.
محدوده فعاليت سياست خارجى كشور در عرصه بينالملل و حوزه امنيتى مرتبط با آن، طبعا امنيت سياسى مىباشد، اما ديگر حوزههاى امنيتى نيز مستقيم يا غيرمستقيم در حوزه فعاليت سياست خارجى وارد شده و نمىتوان نسبت به آنها بىتوجه بود و از زير مسئوليت آنها شانه خالى كرد. براى مثال، اگرچه متولى امنيت اقتصادى در وهله اول، وزراتخانهها و سازمانهاى مالى، اقتصادى و صنعتى دولت هستند كه وظيفه دارند وضعيت اقتصادى كشور را به حدى ارتقا دهند كه تهديدهاى اقتصادى بينالمللى نتواند به امنيت اقتصادى كشور لطمه وارد كند؛ با اين حال، در همين حوزه تخصصى نيز دستگاه ديپلماسى كشور، به دليل آنكه رابط دولت با اعضاى جامعه بينالمللى مىباشد، مىتواند از طريق يافتن شركا و دوستان جديد در محيط بينالملل، و از آن طريق، گشودن بازارهاى جديد و... تأثير بسزايى در ارتقاى امنيت اقتصادى كشور داشته باشد. بندهاى
1،2،3، 11، 12،13 و 14 از اصل سوم قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران، دولت را ملزم مىكند كه سازوكار لازم را براى تأمين امنيت فرهنگى، نظامى، اقتصادى و... فراهم آورد.10
4. ارتقاى جايگاه منطقهاى و بينالمللى نظام: جمهورى اسلامى ايران، پس از انقلاب بهمن 1357، به عنوان يك نظام سياسى برخاسته از متن دين، اذهان بسيارى را به خود معطوف كرد. انقلاب ايران و نظام سياسى كه پس از آن بر مبناى انديشه ناب اسلامى بنا گرديد، فصل جديدى از تاريخ حيات سياسى ـ اجتماعى بشر را رقم زد؛ و در دورانى كه ماركسيسم و ليبراليسم خود را يكهتاز ميدان مديريت جامعه انسانى دانسته و انتظار ظهور رقيب جدى ديگرى را نداشتند، داشتههاى خود را به عنوان مكتبى ذوابعاد كه توان مديريت عرصههاى مختلف زندگى فردى و اجتماعى انسان را داراست، به جهانيان عرضه داشت.
اكنون و پس از گذشت سى سال از پيروزى انقلاب اسلامى و پس از سى سال مبارزه بىامان قدرتهاى سلطهگر، نظام جمهورى اسلامى ايران مقتدر و با صلابت به راه خود ادامه داده و خط بطلانى بر توهّمات كسانى كشيد كه مىپنداشتند دين دو روز هم نمىتواند اجتماع مدرن را مديريت كند. امروز نظام اسلامى، پس از گذر از پيچ و خمهاى صعبالعبور زندگى در عرصه بينالملل، كه اقتضائات خاص خود را دارد، جايگاه درخور توجهى در ميان كشورهاى مستقل و ملتهاى دنيا به دست آورده و نگاههاى بسيارى را به خود جلب كرده است. اين جايگاه آسان به دست نيامده است كه آسان از دست برود. از اينرو، دستگاه سياست خارجى كشور بايد تمام همّ و غمّ خود را، صرف ارتقاى اين جايگاه در ميان كشورهاى مسلمان و همسو و در كل جامعه بينالملل كند.
ب. اهداف فراملّى
1. جهانىسازى اسلام: امروز و پس از خرد شدن استخوانهاى مكاتب دستساز بشرى در زير فشار پيچيدگى و گستردگى مسائل زندگى فردى و اجتماعى انسان، زمان آن فرا رسيده است كه دين اسلام به عنوان يگانه مكتبى كه هم داعيهدار اداره جامعه انسانى است و هم سازوكار مناسب آن را در اختيار دارد، و هم توان خود را در اداره نظامى كه از ابتداى تولدش هدف مرگبارترين تهاجمهاى نظامى، سياسى، فرهنگى، اقتصادى و... بوده است به اثبات رسانده است، به پيشگاه ملتهاى جهان عرضه شود تا همه بشر در اقصا نقاط عالم از اين موهبت الهى بهرهمند گردند.
قرآن كريم درباره رسالت پيامبران الهى مىفرمايد: «الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبا» (احزاب: 39)؛ (پيامبران) پيشين كسانى بودند كه تبليغ رسالتهاى الهى مىكردند و (تنها) از او مىترسيدند، و از هيچ كس جز خدا بيم نداشتند و همين بس كه خداوند حسابگر (و پاداشدهنده اعمال آنها) است.
يكى از اساسىترين اهداف سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران، كه در انديشههاى امام راحل قدسسرهنيز تحت عنوان «صدور انقلاب» مطرح گرديد، جهانىسازى اسلام است.
البته ما اين واقعيت و حقيقت را در سياست خارجى و بينالملل اسلامىمان بارها اعلام نمودهايم كه درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و كم كردن سلطه جهانخواران بوده و هستيم.11
اين تعبير اگرچه ممكن است به مذاق برخى خوش نيايد، چنانكه طرح مسئله صدور انقلاب امام را به مصلحت نمىدانند، اما شجاعت و خودباورى نيروهاى انقلابى، ايجاب مىكند با مسلح شدن به سلاح فكر و انديشه، به آوردگاه علم و دانش وارد گرديده و اين درّ گرانبها، يعنى اسلام عزيز را، در برابر ديدگان منتظر جامعه جهانى به نمايش بگذارند تا همه با حقانيت اين مكتب بيش از پيش آشنا گردند. «الَّذِينَ إِن مَّكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ» (حج: 41)؛ همان كسانى كه هرگاه در زمين به آنها قدرت بخشيديم، نماز را برپا مىدارند، و زكات مىدهند، و امر به معروف و نهى از منكر مىكنند، و پايان همه كارها از آنِ خداست.
2. بسط و گسترش ارزشهاى الهى و انسانى: عدالت، آزادى، مساوات و... از مفاهيم مقدسى هستند كه همواره قربانى مطامع زورگويان عالم گرديدهاند. سنت ديرينه سلطهگران، آنجا كه فضا را براى لگدكوب كردن اين آرمانهاى مقدس الهى ـ انسانى، مهيا ديدهاند، بر زير پا نهادن اين اصول و ارزشها مقرّر گرديده و آنجا كه شرايط را مساعد نديدهاند تحت پوشش همين آرمانهاى مقدس، نيات پليد خود را محقق كردهاند، كه نمونههاى فراوان آن صدر تا ذيل تاريخ حيات بشرى را فراگرفته است. از اينروست كه خداوند متعال يكى از اهداف مهم رسولان خويش را بسط و توسعه اين ارزشها معرفى مىكند: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ...» (حديد: 25)؛ ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم، و با آنها كتاب (آسمانى) و ميزان (شناسايى حق از باطل و قوانين عادلانه) نازل كرديم تا مردم قيام به عدالت كنند.
قبح ناديده گرفتن و زير پا نهادن ارزشهاى الهى ـ انسانى در انديشه اسلامى به حدى است كه اميرالمؤمنين عليهالسلام به عنوان فرمانرواى مسلمانان حتى حاضر نيست آنچه را از اين جهان متصور است به او بدهند و در برابر آن به اندازه گرفتن پوست جويى از مورى، ظلم روا دارد. حضرت در پاسخ به اشعث بن قيس كه براى درخواست نابجايى با هديه حلوا به در خانه حضرت آمده بود، فرمود:
مادرت در سوگ تو بگريد! آيا از راه دين آمدهاى (با عنوان هديه) مرا بفريبى؟ آيا مىفهمى يا ديوانهاى يا بيهوده مىگويى؟ به خدا سوگند، اگر هفت اقليم را با هر چه در زير آسمانهاى آن است به من دهند تا با ربودن پوست جويى از مورچهاى، خدا را نافرمانى نمايم (بىعدالتى كنم) هرگز نمىكنم.12
در اين آشوب زمانه، نظام جمهورى اسلامى، كه خود بر پايه همين ارزشها شكل گرفته و در تعاملات منطقهاى و بينالمللى همواره پايبندى خود به اين ارزشها را نشان داده است، وظيفهاى دوچندان در بسط و گسترش اين ارزشها در جهان از راههاى گوناگون دارد. قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران، يكى از وظايف دولت را بسط و گسترش ارزشهاى انسانى و ايجاد محيط مناسب براى رشد فضايل اخلاقى مىداند.13
3. مبارزه با قدرتهاى سلطهگر و حمايت از مستضعفان: مبارزه با قدرتهاى سلطهگر و حمايت از مستضعفان جهان، همانگونه كه يكى از اصول سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران مىباشد، از اهداف آن نيز به شمار مىرود.
اسلام، سعادت انسان در كل جامعه بشر را يكى از اهداف خود برمىشمارد و استقلال، آزادى و عدالت اجتماعى را حق همه انسانها مىداند. بر همين اساس، هيچ مسلمانى نمىتواند نسبت به تجاوز به حقوق انسانها، مظلوميت بىگناهان و ظلم ظالمان بىتفاوت باشد. قرآن كريم مسلمانان را اينگونه مورد خطاب قرار مىدهد:
«وَمَا لَكُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَـذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ وَلِيّا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ نَصِيرا»(نساء: 75)؛ چرا در راه خدا، و (در راه) مردان و زنان و كودكانى كه (به دست ستمگران) تضعيف شدهاند، پيكار نمىكنيد؟ همان افراد (ستمديدهاى) كه مىگويند: پروردگارا ما را از اين شهر (مكه)، كه اهلش ستمگرند، بيرون ببر و از طرف خود، براى ما سرپرستى قرار ده و از جانب خود، يار و ياورى براى ما تعيين فرما.
دوران پر فراز و نشيب پس از انقلاب، نشان مىدهد كه سياست كلى نظام جمهورى اسلامى ايران بر حمايت از مظلومان و مبارزه با مستكبران عالم مقرّر گرديده است. امام راحل قدسسره و خلف صالح او نيز، همواره بر اين مسئله تأكيد داشتهاند. امام خمينى قدسسره در اين زمينه مىفرمايند:
ملت آزاده ايران، هماكنون از ملتهاى مستضعف جهان در مقابل آنان كه منطقشان توپ و تانك و شعارشان سرنيزه است كاملاً پشتيبانى مىنمايد. ما از تمام نهضتهاى آزادىبخش در سراسر جهان كه در راه خدا و حق و حقيقت و آزادى مبارزه مىكنند، پشتيبانى مىكنيم.14
اصل 154 قانون اساسى نيز در مورد حمايت از مستضعفان عالم مىگويد:
جمهورى اسلامى ايران سعادت انسان در كل جامعه بشرى را آرمان خود مىداند و استقلال و آزادى و حكومت حق و عدل را حق همه مردم جهان مىشناسد. بنابراين، در عين خوددارى كامل از هرگونه دخالت در امور داخلى ملتهاى ديگر، از مبارزه حقطلبانه مستضعفين در برابر مستكبرين در هر نقطه از جهان حمايت مىكند.15
نكته مهم در اينباره اين است كه نبايد توجيهات سست و بىپايه موجب گردد مسئولان نظام از اين هدف اساسى غفلت كرده و تحت عناوينى همچون تنشزدايى، كه البته در جاى خود نيكوست، خود را به بىخيالى زده و نسبت به ستم ستمگران و آه مظلومان عالم بىتفاوت شوند، كه اگر اينگونه شود بايد فاتحه نظام و انقلاب را خواند.
4. تشكيل امت واحده اسلامى: اسلام روح برادرى را بر جامعه اسلامى حاكم دانسته و مسلمانان را، اگرچه از لحاظ جغرافيايى از هم دور باشند، عضو يك جامعه مىداند. قرآن كريم مىفرمايد: «إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ»(انبياء: 92)؛ اين (پيامبران بزرگ و پيروانشان) همه امّت واحدى بودند (و پيرو يك هدف) و من پروردگار شما هستم پس مرا پرستش كنيد.
شايد اولين بارى كه مسلمانان با اصطلاح «امت واحده» آشنا گرديدند، هنگام تدوين منشور مدينه توسط رسول خدا صلىاللهعليهوآلهبود. منشور با اين جملات آغاز مىگرديد: «بسم اللّه الرحمن الرحيم، هذا كتاب من محمد النبى بين المؤمنين والمسلمين، من قريش و يثرب و من تبعهم فلحق بهم و جاهد معهم. انهم امه واحده من دون الناس»؛16 اين نوشتهاى است از محمّد پيامبر ميان مؤمنان و مسلمانان از قريش و مردم يثرب و كسانى كه از آنان پيروى كرده و به آنان ملحق شدهاند و با آنان در جهاد شركت نمودهاند. اينان جداى از ساير مردم، امت واحد مىباشند.
در اين منشور، پيامبر مسلمانان را «امت واحد» معرفى مىكنند و مبناى تشكيل آن را، نه زبان و رنگ و نژاد، بلكه افكار و باورهاى مشترك اسلامى مىدانند. امام صادق عليهالسلام درباره برادرى امت اسلامى مىفرمايند:
مسلمان برادر مسلمان است، به او ستم روا نمىدارد و او را وانمىگذارد و به او خيانت نمىكند. و بر مسلمانان سزاوار است در همبستگى و هميارى، با عطوفت و مواسات براى نيازمندان تلاش نمايند و در عطوفت با يكديگر چنان باشند كه خداوند عزوجل ـ به شما دستور داد: با يكديگر مهر مىورزند ـ با هم مهرباناند و نسبت به امرى كه مربوط به آنهاست و فوت شده، اندوهگين هستند، به همان روشى كه گروه انصار در زمان رسول خدا صلىاللهعليهوآله بودند.17
تشكيل امت واحده اسلامى لزوما و در ابتداى امر، به معناى اين نيست كه مرزهاى جغرافيايى حذف گرديده و همه سرزمينهاى اسلامى با مركزيت واحد اداره گردند، بلكه به اين معناست كه همه مسلمانان، كه قريب يك سوم جمعيت دنيا را تشكيل مىدهند، بر مبناى نقاط مشترك خود، در عمل اجماع كرده و هماهنگ با هم، در جهت عملياتى كردن آرمانهاى قرآن كريم و رسول اكرم صلىاللهعليهوآله به حركت درآيند.
امام خمينى قدسسره در وصيتنامه سياسى ـ الهى خود در اينباره خطاب به مسلمانان جهان مىفرمايند:
و شما اى مستضعفان جهان، و اى كشورهاى اسلامى و مسلمانان جهان، به سوى يك دولت اسلامى با جمهورىهاى آزاد و مستقل به پيش برويد.18
ظرفيت عظيم دنياى اسلام و غناى تفكر و انديشه اسلامى اگر با اتحاد مسلمانان همراه گردد، قطعا فضاى بينالمللى را دستخوش دگرگونىهاى عميق خواهد كرد.
راهبردهاى سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران
راهبرد يا استراتژى به طرح عملياتى دراز مدتى گفته مىشود كه به منظور دستيابى به يك هدف مشخص، طراحى شده باشد. در حقيقت، راهبردها مسير تحقق اهداف را مشخص مىسازند.
در اين بخش، راهبردهاى سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران، با نگاه به بيانات و رهنمودهاى امام راحل قدسسره و مقام معظم رهبرى (حفظهاللّه) و قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران مورد بررسى قرار مىگيرند.
پيش از هر چيز تذكر اين نكته ضرورى است كه ذكر چند راهبرد به معناى انحصار آنها در اين موارد نمىباشد، بلكه بيانگر نقص عمدهاى است كه از اين ناحيه متوجه پژوهشهاى سياست خارجى مىباشد. به بيان ديگر، و با كمال تأسف، اغلب كارهايى كه در اين حوزه صورت مىگيرد، نظرى بوده و نسبت به ارائه راهبردها و راهكارهاى عملياتى مناسب، توجه چندانى صورت نگرفته است، در حالى كه اساسا بدون ارائه راهبردها و راهكارهاى مناسب، انتظار تحولى جدى در روند حركتى نظام اسلامى، بيهوده و عبث خواهد بود. از اينرو، اين پژوهش، بدون اينكه قصد داشته باشد راهبردهاى سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران را به صورت مورد به مورد و جزئى مورد بررسى قرار دهد، تنها به استخراج اين راهبردها از بيانات امام خمينى قدسسره و مقام معظم رهبرى (دامت بركاته) و قانون اساسى بسنده كرده، به اين اميد كه پژوهشگران و محققان اين عرصه با ورود به اين مباحث، هريك از آنها را به صورت تفصيلى مورد تجزيه و تحليل عالمانه قرار دهند.
1. راهبرد ايرانِ ابرقدرت
ايرانِ ابرقدرت، ايرانى است كه با تكيه بر ايمان به خدا، قلههاى پيشرفت را به سرعت پيموده و به عنوان يك نظام پويا و قدرتمند در همه عرصههاى سياسى، اقتصادى، نظامى و... خود را به جهانيان معرفى كرده باشد. تحقق اين راهبرد اساسى، نيازمند طراحى استراتژى كلان و هدفمند و مجاهدت بىامان مىباشد.
امام خمينى قدسسره درباره خودكفايى و قدرت همهجانبه ايران چنين مىفرمايد: «من يك جمله با آقايان صحبت كنم: ما بايد زحمت بكشيم تا در همه جناحها خودكفا باشيم. امكان ندارد كه استقلال به دست بيايد، قبل از اينكه استقلال اقتصادى داشته باشيم. اگر ما بنا باشد كه در اقتصاد احتياج داشته باشيم، در چيزهاى ديگر هم وابسته خواهيم شد. و همين طور اگر در فرهنگ، ما وابستگى داشته باشيم، در اساس مسائل وابستگى پيدا مىكنيم. اگر ما بخواهيم مستقل باشيم، بايد از همه جهات خودمان را مستغنى كنيم، و از حالا درصددش برآييم. از حالا بايد؛ حالايى كه مملكت شده است مال خودتان و دست اجانب كوتاه شده است، و اميد است تا آخر كوتاه باشد، و اين خيانتكارها هم رفتند و اين ريشههاى گنديدهشان مانده است. ما بايد به اين مملكت كه مال خودمان شده است حالا مثل خانه خودمان بايد خدمت كنيم. و از الآن درصدد اين برآييم كه خودمان را مستغنى كنيم از اين غرب و شرق.»19
بند يازدهم اصل سوم قانون اساسى نيز دولت را به «تقويت كامل بنيه دفاعى ملّى از طريق آموزش نظامى عمومى براى حفظ استقلال و تماميت ارضى و نظام اسلامى كشور»20 ملزم مىكند.
برخى از راهكارهاى اين راهبرد عبارتند از:
1. پيشرفت همهجانبه و در تمام سطوح؛
2. حضور قدرتمند در سازمانهاى منطقهاى و بينالمللى؛
3. يافتن شركا و دوستان جديد در نقاط مهم دنيا؛
4. به چالش كشيدن نظام امپرياليستى بينالمللى؛
5. قدرتنمايى هدفمند به طرق مختلف نظامى، علمى، سياسى و...؛
6. شبكهسازى گسترده در كشورهاى منطقه و نقاط حساس جهان.
2. صدور انقلاب
پيروزى انقلاب به معناى صدور پيام و ارزشهاى آن و به حركت درآمدن موجى از خيزشهاى رهايىبخش در كشورهاى اسلامى و جهان سوم بود. پيام انقلاب اسلامى، جنبشهاى استقلالطلبانه را در جهان بيدار كرد، و رژيمهاى وابسته بسيارى را با چالش جدى مواجه نمود.
امام خمينى قدسسره درباره مفهوم صدور انقلاب مىفرمايد: «ما كه مىگوييم "انقلابمان را مىخواهيم صادر كنيم"، مىخواهيم اين را صادر كنيم، مىخواهيم اين مطلب را، همين معنايى كه پيدا شده، همين معنويتى كه پيدا شده است در ايران، همين مسائلى كه در ايران پيدا شده، ما مىخواهيم اين را صادر كنيم. ما نمىخواهيم شمشير بكشيم و تفنگ بكشيم و حمله كنيم. عراق با ما الآن مدتهاست دارد حمله مىكند و ما هيچ حملهاى به آنها نمىكنيم. آنها حمله مىكنند ما دفاع مىكنيم. دفاع لازم است. ما مىخواهيم كه اين انقلابمان را، انقلاب فرهنگىمان را، انقلاب اسلامىمان را به همه ممالك اسلامى صادر كنيم. و اگر اين انقلاب صادر شد، هر جا صادر بشود اين انقلاب، مشكل حل مىشود.»21
برخى از راهكارهاى اين راهبرد عبارتند از:
1. سرمايهگذارى در امور رسانهاى و هنرى (توليد فيلم و..) با هدف صدور آرمانهاى انقلاب اسلامى؛
2. هدفگيرى افكار عمومى دنيا؛
3. گسترش سطح تعامل با نخبگان جهان، بخصوص كشورهاى همسو؛
4. تسهيل ورود دانشجويان خارجى و سرمايهگذارى در جهت مديريت فكرى آنها؛
5. طرح آرمانهاى انقلاب در مجامع جهانى و ديدارهاى ديپلماتيك؛
6. گسترش مدار فعاليت نمايندگىها و رايزنان فرهنگى جمهورى اسلامى ايران؛
7. ظهور و نمود آرمانهاى انقلاب، در عملكرد جمهمورى اسلامى ايران.
3. امت واحده اسلامى
امام راحل قدسسره در وصيتنامه سياسى ـ الهى خود، دولتها، ملتها، و نخبگان جوامع اسلامى را اينگونه توصيه مىكنند:
وصيت من به ملتهاى كشورهاى اسلامى است كه انتظار نداشته باشيد كه از خارج كسى به شما در رسيدن به هدف، كه آن اسلام و پياده كردن احكام اسلام است كمك كند؛ خود بايد به اين امر حياتى كه آزادى و استقلال را تحقق مىبخشد قيام كنيد. و علماى اعلام و خطباى محترم كشورهاى اسلامى دولتها را دعوت كنند كه از وابستگى به قدرتهاى بزرگ خارجى خود را رها كنند و با ملت خود تفاهم كنند؛ در اين صورت، پيروزى را در آغوش خواهند كشيد. و نيز ملتها را دعوت به وحدت كنند و از نژادپرستى كه مخالف دستور اسلام است بپرهيزند و با برادران ايمانى خود در هر كشورى و با هر نژادى كه هستند دست برادرى دهند كه اسلام بزرگ آنان را برادر خوانده. و اگر اين برادرى ايمانى با همت دولتها و ملتها و با تأييد خداوند متعال روزى تحقق يابد، خواهيد ديد كه بزرگترين قدرت جهان را مسلمين تشكيل مىدهند. به اميد روزى كه با خواست پروردگار عالم اين برادرى و برابرى حاصل شود.22
بندهاى 15 و 16 اصل سوم قانون اساسى نيز، دولت جمهورى اسلامى را، ملزم به توسعه و تحكيم برادرى اسلامى مىكند؛ و در اصل يازدهم مىگويد: «به حكم آيه كريمه «إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ»(انبياء: 92) همه مسلمانان يك امتند و دولت جمهورى اسلامى ايران موظف است سياست كلى خود را بر پايه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامى قرار دهد و كوشش پيگير به عمل آورد تا وحدت سياسى، اقتصادى و فرهنگى جهان اسلام را تحقق بخشد.»23
برخى از راهكارهاى اين راهبرد عبارتند از:
1. فعال شدن سازمان كنفرانس اسلامى؛
2. استفاده از ظرفيت سازمان كنفرانس اسلامى، براى حل مشكلات دنياى اسلام؛
3. تشكيل اتحاديه سياسى، امنيتى و اقتصادى فراگير، در ميان كشورهاى اسلامى؛
4. مديريت اختلافات عقيدتى موجود در بين كشورهاى اسلامى؛
5. تدوين استراتژى مديريت افكار عمومى جهان اسلام؛
6. فعال شدن نمايندگىهاى جمهورى اسلامى و افزايش رايزنىها در جهت كسب اجماع نسبى كشورهاى مسلمان در مسائل مختلف منطقهاى و بينالمللى؛
7. مقابله با پروژه ايرانهراسى؛
8. تلاش براى حل و فصل اختلافات و سوءتفاهمهاى موجود ميان كشورهاى اسلامى با رعايت منافع ملّى و فراملّى؛
9. همكارى با كشورهاى معتدلتر و مستقلتر اسلامى، براى كنترل و مديريت كشورهاى افراطى و غيرمستقل (مانند عربستان)؛
10. حضور فعال در همه كشورهاى اسلامى؛
11. تمركز بيشتر بر گسترش تعاملات اقتصادى و تكنولوژيك با كشورهاى اسلامى؛
12. تأكيد بر نقاط مشترك در تعامل با كشورهاى اسلامى؛
13. سرمايهگذارى در جهت طراحى يك برنامه دقيق، گسترده و همهجانبه براى سوق دادن افكار عمومى ملتها و دولتهاى مسلمان به سمت ايده امت واحد اسلامى؛
14. گسترش شعاع فعاليت بانك توسعه اسلامى با هدف كمك به حل مشكلات داخلى كشورهاى اسلامى.
4. بيدارى اسلامى
امام خمينى قدسسره در باب بيدارى اسلامى مىفرمايند: «اينجانب، براى اداى وظيفه اسلامى، در هر فرصت فرياد دل محرومان و مظلومان منطقه را به جهانيان، از آن جمله دولتهاى كشورهاى اسلامى، رساندهام. و پس از اين نيز، اگر فرصتى رخ دهد، انشاءاللّه خواهم رساند. شايد در حكومتهاى اين كشورها، كه بعضى سرگرم عياشى و بعضى نزاع و جدال با برادران خويش و بعضى از ترس آمريكا خود را باختهاند، اثر كند و اين خواب غفلت به يك بيدارى اسلامى ـ انسانى تبديل گردد، و به اين وضع فلاكتبار خويش خاتمه دهند، و همانند ايران قهرمان دست رد به سينه تمام ابرقدرتها زنند.»24
مقام معظم رهبرى نيز، با توجه به پيشرفتهاى انكارناپذير ملت ايران در عرصههاى سياسى، اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى، علمى و ديگر عرصهها، بر اين باورند كه: در جهان اسلام هم بيدارى اسلامى، فرو ريختن ترس ملتها از ابرقدرتها و احساس هويت تودههاى مسلمان ازآثارگرانقدرانقلاباسلامىوپايدارى ملتايران است.25
برخى از راهكارهاى اين راهبرد عبارتند از:
1. طرح انديشههاى بنيادين و پوياى اسلامى در مناسبتهاى مختلف منطقهاى و بينالمللى با تأكيد بر نقاط مشترك؛
2. تسهيل شرايط جذب نخبگان مسلمان در مراكز آموزش عالى كشور؛
3. برگزارى همانديشىهاى مختلف و كارآمد در مورد مسائل منطقهاى و بينالمللى و با حضور نخبگان مسلمان؛
4. تدوين و اجراى پروژه مديريت افكار عمومى دنياى اسلام؛
5. تأسيس و گسترش فعاليت شبكههاى راديويى و تلويزيونى در حوزه منطقهاى اسلام؛
6. به كارگيرى مؤثر امكانات دنياى وب و فضاى مجازى براى تعامل بيشتر با افكار عمومى مسلمانان؛
8. ارائه الگويى مناسب از كشور اسلامى با مبارزه بىامان و شجاعانه با نظام سلطه و دفاع از مستضعفان عالم.
5. حمايت از انتفاضه فلسطين
امام راحل قدسسره در مورد حمايت از انتفاضه فلسطين، ملتهاى مسلمان را خطاب قرار داده و مىفرمايند:
تا كى سرزمين قدس، فلسطين، لبنان و مسلمانان مظلوم آن ديار در زير سلطه جنايتكاران به سر برند و شما تماشاچى باشيد، و بعضى حكام خائن شما آتش بيار آنان باشند؟ تا كى قريب يك ميليارد مسلمان در جهان و قريب صد ميليون عرب با كشورهاى وسيع و ذخاير بىپايان، شاهد چپاولگرىهاى شرق و غرب و ستمگرىها و قتلعامهاى غيرانسانى آنان و تفالههاى آنان باشند؟ تا كى به جاى مقابله با دشمنان اسلام و براى نجات قدس، از اسلحه گرم و قدرت نظامى و الهى غفلت نموده و با كارهاى سياسى و برخوردهاى سازشكارانه با ابرقدرتها وقت گذرانده و به اسرائيل مهلت جنايتهاى بىامان داده و شاهد قتلعامها بايد بود؟ بايد براى آزادى قدس از مسلسلهاى متكى بر ايمان و قدرت اسلام استفاده و بازىهاى سياسى را كه از آن بوى سازشكارى و راضى نگه داشتن ابرقدرتها به مشام مىرسد كنار گذاشت.26
برخى از راهكارهاى اين راهبرد عبارتند از:
1. طرح دائمى مسئله فلسطين در مجامع جهانى؛
2. فعال كردن سازمان كنفرانس اسلامى در مسئله فلسطين؛
3. حمايت سياسى، مالى و فكرى از انتفاضه فلسطين؛
4. هماهنگ كردن گروههاى فلسطينى و رفع اختلافات آنها؛
5. سرمايهگذارى در جهت تهييج و هدايت افكار عمومى ملتهاى مسلمان و نخبگان دنياى اسلام براى حمايت از انتفاضه؛
6. افزايش رايزنىها و درگير كردن كشورهاى بزرگ اسلامى (تركيه، پاكستانو...) در قضيه فلسطين.
6. اعمال تدابير بازدارنده
بازدارندگى «مجموعهاى از تدابير است كه هدف آن، اقناع دشمن نسبت به اين امر است كه اگر بخواهد وارد جنگ شود، ضرر خواهد كرد و يا دستكم دريابد كه خسارت اين كار، از سود احتمالى آن بيشتر است.»27
اصل سوم قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران، در بندهاى 11، 12، 13و 14 دولت را ملزم مىكند تا با توسعه همهجانبه كشور در بخشهاى نظامى، اقتصادى و... موجبات بازدارندگى و از آن طريق، حفظ تماميت ارضى كشور و نظام اسلامى را فراهم آورد.28
برخى از راهكارهاى اين راهبرد عبارتند از:
1. افزايش قدرت نظامى، اقتصادى، سياسى و...؛
2. بالا بردن هزينه تعرض به منافع ايران؛
3. قدرتنمايى نظامى، سياسى و...؛
4. يافتن شركا و دوستان جديد در اقصا نقاط عالم؛
5. مديريت نياز كشورهاى سلطهگر به ايران، براى حل مشكلاتشان در منطقه؛
6. بردن خطوط درگيرى به خارج از مرزهاى جغرافياى ايران؛
7. شبكهسازى از نيروهاى هوادار جمهورى اسلامى ايران در منطقه؛
8. حضور قدرتمند در سازمانهاى بينالمللى.
7. گسترش همكارىهاى منطقهاى
مقام معظم رهبرى با تأكيد بر فرامين حضرت امام خمينى قدسسره، مبنى بر تقويت روابط خارجى سالم، دوستانه و محبتآميز با كشورهاى مسلمان و همسايه مىفرمايند: «در سياست خارجى محور اصلى حركت ما از آغاز انقلاب ايجاد روابط متين و منطقى با همه كشورهايى بوده كه مايل بودند انقلاب ما را و كشور ما را و ملت ما را در همان موضع شايستهاى كه از آن برخوردارند، قرار بدهند و به چشم احترام به اين همه نگاه كنند. در سياست خارجى ما كشورهاى همسايه نقش برجستهاى داشتند. كشورهايى كه با ما روابط دوستانه و صميمانهاى را از آغاز انقلاب ابراز مىكردند نقش ويژهاى داشتند. كشورهاى غيرمتعهد و كشورهايى كه آماده بودند به صورت مستقل و جدا از تصميمگيرىهاى قدرتهاى متخاصم با ما درباره ما تصميم بگيرند نقش ويژهاى داشتند. ما در سياست خارجى خودمان اين اولويتها را همواره موردنظر قرار داديم. در منش سياست خارجى ما حساسيت در مقابل تجاوز نقش بخصوصى داشته. ما همواره كوشش كرديم از اول انقلاب در هر نقطهاى كه يك نيروى متجاوز به خودسرى و قلدرى مشغول است آن را عيب و زشت بشماريم.»29
برخى از راهكارهاى اين راهبرد عبارتند از:
1. تلاس براى گسترش فعاليت سازمانهايى مانند اكو و گروه دى 8؛
2. تأسيس اتحاديهاى سياسى، اقتصادى و... كه همه يا اكثر كشورهاى منطقه را دربر گيرد؛
3. جلوگيرى از ايجاد منازعات و تلاش براى حل اختلافات در ميان كشورهاى منطقه؛
4. شناسايى و در اختيار گرفتن بازارهاى منطقه؛
5. گسترش صنعت توريسم در بين كشورهاى منطقه؛
6. تلاش براى هماهنگ كردن كشورهاى منطقه در جهت مبارزه با تروريسم منطقهاى؛
7. افزايش سطح تعاملات تكنولوژيك، در زمينه فناورىهاى نو با كشورهاى منطقه؛
8. افزايش رايزنىها با كشورهاى منطقه در مورد مسائل بينالمللى؛
9. سرمايهگذارى بر روى نخبگان و افكار عمومى كشورهاى منطقه.
8. اتحاد و ائتلاف با دولتهاى همسو
جمهورى اسلامى ايران نه تنها در عرصه دوجانبهگرايى، بلكه در عرصه چندجانبهگرايى به موفقيتهاى چشمگيرى نايل آمده است.
امام خمينى قدسسره روابط خارجى جمهورى اسلامى ايران را بر پايه احترام متقابل مىداند و مىفرمايد: «اسلام با همه كشورهايى كه در جهان هستند مىخواهد دوست باشد و دولت اسلامى با همه ملتها، با همه دولتها مىخواهد كه تفاهم و ارتباط صحيح داشته باشد، در صورتى كه آنها متقابلاً احترام دولت اسلامى را مراعات كنند.»30
برخى از راهكارهاى اين راهبرد عبارتند از:
1. يافتن شركا و دوستان جديد؛
2. حضور در مناطق حساس جهان (آمريكاى لاتين، آسياى جنوب شرقى و...)؛
3. افزايش سطح تعاملات فرهنگى، اقتصادى، سياسى و... با كشورهاى دوست؛
4. تأسيس اتحاديهاى با حضور دولتهاى دوست و همسو در نقاط مختلف جهان؛
5. افزايش رايزنىهاى ديپلماتيك.
9. حضور در مناطق حساس جهان
مقام معظم رهبرى در ديدار با سفرا و متوليان سياست خارجى با تأكيد بر اين نكته مىفرمايند:
... ما تقويت روابط با اروپا را بايد جدى بگيريم. البته من تقويت روابط با آسيا را هم يك اصل بسيار مهمى مىدانم.... ما بايد به آسيا يك نگاه جدى بكنيم. البته اين هم سياست امروز ما نيست، اين سياست اواخر زمان امام(رضواناللّه عليه) است كه ما بارها بر آن تأكيد كردهايم... ما بايد به اروپايىها تفهيم كنيم كه غرب مساوى با آمريكا نيست، كه اگر چنانچه آمريكا حذف شد، ما با غرب قهريم؛ نه، خود اروپايىها هم قبول ندارند.31
برخى از راهكارهاى اين راهبرد عبارتند از:
1. شناسايى مناطق استراتژيك و نقاطى كه در چشمانداز آينده دنيا اثرگذار خواهند بود؛
2. تهيه چند طرح جامع، با تمركز بر نقاط مهم جهان، براى حضور همهجانبه در آن مناطق؛
3. تأسيس و گسترش فعاليت نمايندگىهاى سياسى جمهورى اسلامى در مناطق مهم جهان؛
4. افزايش سطح تعاملات اقتصادى.
10. ايجاد بلوكهاى جديد قدرت
امام خمينى قدسسره درباره بر هم خوردن نظم بينالمللى حاكم و تولد نظام بينالمللى و بلوكهاى قدرت جديد، توسط انقلاب اسلامى ايران مىفرمايد:
ما معادله جهانى و معيارهاى اجتماعى و سياسىاى كه تا به حال به واسطه آن تمام مسائل جهان سنجيده مىشده است را شكستهايم. ما خود چارچوب جديدى ساختهايم كه در آن عدل را ملاك دفاع، و ظلم را ملاك حمله گرفتهايم. از هر عادلى دفاع مىكنيم و بر هر ظالمى مىتازيم؛ حال شما اسمش را هرچه مىخواهيد بگذاريد. ما اين سنگ را بنا خواهيم گذاشت. اميد است كسانى پيدا شوند كه ساختمان بزرگ سازمان ملل و شوراى امنيت و ساير سازمانها و شوراها را بر اين پايه بنا كنند، نه بر پايه نفوذ سرمايهداران و قدرتمندان كه هر موقعى كه خواستند هر كسى را محكوم كنند، بلافاصله محكوم نمايند.32
برخى از راهكارهاى اين راهبرد عبارتند از:
1. افزايش سطح همكارىهاى سياسى، اقتصادى و... با كشورهاى مستقل و همسو؛
2. تأسيس اتحاديهاى فراگير از كشورهاى نيرومند و همسو در آمريكاى لاتين، آسياى جنوب شرقى، آفريقا؛
3. تبليغ و نهادينه كردن تفكر ايجاد بلوك جديد قدرت در ميان كشورهاى دوست و همسو؛
4. درگير كردن كشورهاى همسو در مسائل بينالمللى موردنظر؛
5. تلاش در جهت تقويت سياسى، اقتصادى و تكنولوژيك كشورهاى مستقل و همسو؛
6. حضور فعال و همهجانبه در منطقه آمريكاى لاتين، آسياى جنوب شرقى و آفريقا؛
7. حمايت از كشورهاى مستقل در مقابل نظام سلطه.
11. حمايت از جنبشهاى آزادىبخش و ملتهاى مستضعف
در ديدگاه مقام معظم رهبرى، مخالفت با سلطهگرى و سلطهپذيرى، و حمايت از مظلومان و طرفدارى از اسلام، از جمله اصول مستحكم سياست خارجى است: «دفاع از مظلوم، هميشه يك نقطه درخشان است. كنار نيامدن با ظالم، رشوه نپذيرفتن از زورمند و زرمند، پافشردن بر حقيقت، اينها چيزهايى است كه هيچ وقت در دنيا كهنه نمىشود. اينها را بايد دنبال كنيم. اصول اينهاست.»33
در اصل 154 قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران نيز چنين آمده است:
جمهورى اسلامى ايران سعادت انسان در كل جامعه بشرى را آرمان خود مىداند و استقلال و آزادى و حكومت حق و عدل را حق همه مردم جهان مىشناسد. بنابراين، در عين خوددارى كامل از هرگونه دخالت در امور داخلى ملتهاى ديگر، از مبارزه حقطلبانه مستضعفين در برابر مستكبرين در هر نقطه از جهان حمايت مىكند.34
برخى از راهكارهاى اين راهبرد عبارتند از:
1. حمايت از فعاليتهاى انسانى و حقطلبانه و جنبشهاى آزادىبخش در سازمانهاى بينالمللى؛
2. كمكهاى سياسى، اقتصادى، فكرى و... به ملتهاى مستضعف و جنبشهاى آزادىبخش با توجه به توان ملّى؛
3. سرمايهگذارى رسانهاى در جهت حمايت از ملتهاى محروم و جنبشهاى آزادىبخش؛
4. افزايش سطح تعاملات با كشورهاى مستضعف؛
5. دفاع از حقوق ملتهاى مستضعف در مقابل كشورهاى سلطهگر.
12. عدم تعهد به عنوان الگويى ثالث در نظام بينالملل
امام خمينى قدسسره شعار «نه شرقى نه غربى» را از اصول انقلاب اسلامى مىشمرند:
شعار «نه شرقى و نه غربى» ما، شعار اصولى انقلاب اسلامى در جهان گرسنگان و مستضعفين بوده و ترسيمكننده سياست واقعىِ عدم تعهد كشورهاى اسلامى و كشورهايى است كه در آينده نزديك و به يارى خدا اسلام را به عنوان تنها مكتب نجاتبخش بشريت مىپذيرند و ذرهاى هم از اين سياست عدول نخواهد شد.35
اصل 152 قانون اساسى، اصل عدم تعهد را در سرلوحه سياست خارجى جمهورى اسلامى برمىشمرد: «سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران، بر اساس نفى هرگونه سلطهجويى و سلطهپذيرى، حفظ استقلال همهجانبه و تماميت ارضى كشور، دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرتهاى سلطهگر و روابط صلحآميز متقابل با دول غيرمحارب استوار است.»36
برخى از راهكارهاى اين راهبرد عبارتند از:
1. تلاش براى ايجاد بلوكهاى جديد قدرت؛
2. افزايش قدرت ملّى؛
3. پايبندى به آرمانهاى امام راحل قدسسره؛
4. حضور قدرتمند در مجامع بينالمللى و طرح ديدگاههاى كشور؛
5. افزايش رايزنىهاى ديپلماتيك با كشورهاى مستقل و همسو.
13. مبارزه با نظام سلطه
مقام معظم رهبرى يكى از اهداف سياست خارجى نظام جمهورى اسلامى را نشان دادن چهره متعرض و سازشناپذير نظام اسلامى نسبت به متعرضان مىدانند و تأكيد مىكنند: «آن نظامى كه به نام اسلام و به نام قرآن است، ولى در مقابل دشمنان خدا تسليم مىشود، ديگر جمهورى اسلامى نيست؛ جمهورى اسلامى آمريكايى است. مكتب قرآن و راه انبيا نيست. آن چيزى كه در راهش، جوانىها از بين رفت، جانهاى طيب و طاهر از تنها خارج گرديد، خونها ريخته شد، برايش زحمتها كشيده شد، اين ديگر آن نخواهد بود. چهره جمهورى اسلامى نسبت به دشمنان خدا و متعرضان به حريم ملتها و شرف انسانيت و استقلال ملتها، چهره متعرض و عدم تسليم است. ما بىاعتماد و معارض بوديم و هستيم و خواهيم بود.»37
برخى از راهكارهاى اين راهبرد عبارتند از:
1. افزايش قدرت ملّى در تمام سطوح؛
2. مقابله فكرى با ايدئولوژى نظام سلطه؛
3. سرمايهگذارى گسترده رسانهاى براى مقابله با سياستهاى سلطه؛
4. تلاش براى عدم تصويب طرحهاى امپرياليستى در سازمانهاى بينالمللى؛
5. ايجاد بلوكهاى جديد قدرت، ضد نظام سلطه؛
6. استفاده از ظرفيتهاى سازمان كنفرانس اسلامى، عدم تعهد و... براى مقابله با سياستهاى امپرياليسم.
14. مديريت افكار عمومى ملتهاى دنيا
با توجه به استقلال عمل و تصميمگيرى جمهورى اسلامى ايران و ارتقاى جايگاه و حيثيت آن در عرصه بينالمللى و منطقهاى، بدون پذيرش تحميلهاى قدرتهاى فرامنطقهاى، جمهورى اسلامى ايران توانسته است نسبت به هنجارسازى براى جهتدهى به افكار عمومى منطقهاى و بينالمللى مبادرت نمايد. در اين زمينه، مىتوان به مواردى از قبيل مخالفت با سياستهاى يكجانبهگرايانه آمريكا، مخالفت با گسترش موج خشونت و تروريسم در فلسطين اشغالى، و موارد بسيارى از اين دست اشاره كرد.
مقام معظم رهبرى، خطاب به مسئولان وزارت خارجه مىفرمايند:
بايد سعى كنيد كه همه در دنيا بدانند كه ملت و دولت ايران انگيزه و هدفش اين است كه مىخواهد با فكر خود، با نيروى خود، با اراده خود، در راه سعادت خود قدم بردارد؛ اين آن چيزى است كه ما به عنوان يك ملت دنبالش هستيم.38
بنابراين، دولت بايد با اجراى راهكارهايى مناسب و البته سرمايهگذارى گسترده، جايگاه مناسب خود را در راهبرى و مديريت افكار عمومى ملتهاى دنيا بيابد.
برخى از راهكارهاى اين راهبرد عبارتند از:
1. سرمايهگذارى در جهت گسترش پوشش رسانهاى به تمام نقاط عالم؛
2. تهيه و تدوين طرح «مديريت افكار عمومى» با توجه به ويژگىهاى خاص هر منطقه؛
3. توليد آثار هنرى (فيلم و...) با هدف هدايت افكار عمومى ملتها به سمت نقطه دلخواه؛
4. درگير كردن افكار عمومى دنيا در منازعات و مناقشات جمهورى اسلامى با كشورهاى سلطهگر؛
5. گسترش صنعت توريسم همراه با طراحى يك استراتژى دقيق درجهتارتباطمؤثروهدفمند با توريستها؛
6. فعال كردن و توسعه فعاليتهاى نمايندگىها و رايزنان فرهنگى جمهورى اسلامى با هدف حضور حداكثرى در جامعه، با هدفهاى گوناگون.
15. مديريت مناقشات و تنازعات بينالمللى
شرايط پيچيده بينالمللى و معادلات حاكم بر روابط بينالملل، اقتضا مىكند كه براى جلوگيرى از تحميل هزينههاى سنگين سياسى و... دولت در مناقشات و تنازعات ميان جمهورى اسلامى ايران و ديگر اعضاى جامعه بينالملل، به مديريت مناقشات و تنازعات بينالمللى روى آورده و از حداكثر ظرفيتهاى كشور و اعتبار بينالمللى نظام براى حل و فصل مشكلات كشور، به روشى هوشمندانه بهرهبردارى كند.
برخى از راهكارهاى اين راهبرد عبارتند از:
1. افزايش قدرت ملّى؛
2. تمركز بيشتر بر رايزنىهاى ديپلماتيك؛
3. ايجاد تقابل بين كشورهاى قدرتمند دنيا با هدف جلوگيرى از اجماع آنها؛
4. استفاده از ظرفيت گروههايى همچون عدمتعهد، دى 8 و سازمان كنفرانس اسلامى؛
5. استفاده همزمان از تبليغات و فعاليت ديپلماتيك (با هدف راندن حريف به گوشهرينگوواردكردن ضربه نهايى)؛
6. قراردادن كشور متخاصم در مقابل عمل انجامشده.
16. گفتوگو به جاى درگيرى
مقام معظم رهبرى خطاب به سفرا مىفرمايند: «بايد سعى كنيد كه همه در دنيا بدانند كه ملت و دولت ايران، انگيزه و هدفش اين است كه مىخواهد با فكر خود، با نيروى خود، با اراده خود، در راه سعادت خود قدم بردارد؛ اين آن چيزى است كه ما به عنوان يك ملت دنبالش هستيم ... ما با ملتهاى دنيا با دولتهاى گوناگون عالم، بناى همكارى و تفاهم داريم؛ البته نه با زورگوها و كسانى كه مىخواهند همه مسائل را با تكيه بر قدرت خودشان حل بكنند؛ مثل آمريكا. با اينها آبمان در يك جوى نمىرود.»39 ايشان در جاى ديگرى درباره حضور فعال ايران در عرصه ارتباطات جهانى مىفرمايند: «بايد در عرصه ارتباطات دوجانبه و منطقهاى و مجامع جهانى حضور كاملاً فعال داشته باشيم و با شناخت مؤلفههاى ضرورت نظام اسلامى اهدافمان را دنبال كنيم.»40
برخى از راهكارهاى اين راهبرد عبارتند از:
1. تمركز بر فعاليتهاى ديپلماتيك؛
2. استفاده از ظرفيت گروههايى مانند، عدم تعهد و...؛
3. يافتن شركاى جديد در جهان.
نتيجهگيرى
در ضمن اين پژوهش، به طور خلاصه مشخص شد كه اهداف سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران، به دو بخش اهداف ملّى و فراملّى، و در هشت زير شاخه تقسيم مىگردد كه شامل تحكيم و توسعه قدرت ملّى، حفظ استقلال كشور، جهانىسازى اسلام و... مىگردند. در بخش دوم مقاله نيز با بررسى بيانات امام راحل قدسسره، مقام معظم رهبرى و قانون اساسى، شانزده راهبرد سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران استخراج گرديد.
1 كارشناس ارشد علوم سياسى، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى قدسسره. دريافت: 12/11/88 ـ پذيرش: 25/5/89. shojaeehadi@yahoo.com
-
··· منابع
ـ نهجالبلاغه، ترجمه صبحى صالح، قم، دارالهجره، 1378.
ـ ابنهشام، السيرة النبويه، بىجا، المكتبة المصريه، 1419ق.
ـ خمينى، سيدروحاللّه، صحيفه امام، قم، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، 1378.
ـ سريعالقلم، محمود، سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران؛ بازبينى نظرى و پارادايم ائتلاف، تهران، مركز تحقيقات استراتژيك مجمع تشخيص مصلحت نظام، 1379.
ـ قاضىزاده، كاظم، انديشه هاى فقهى ـ سياسى امام خمينى، تهران، مركز تحقيقات استراتژيك رياست جمهورى، 1377.
ـ قانون اساساسى جمهورى اسلامى ايران، تهران، دراك، 1387.
ـ قوام، عبدالعلى، اصول سياست خارجى و سياست بينالملل، تهران، سمت، 1370.
ـ كلينى، محمّدبن يعقوب، كافى، قم، اسوه، بىتا.
ـ لطيفى پاكده، لطفعلى، اسلام و روابط بينالمللى، تهران، پژوهشكده تحقيقات اسلامى، بىتا.
ـ محمدى، منوچهر، سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران؛ اصول و مسائل، تهران، دادگستر، 1377.
ـ مظفرى، آيت، انديشههاى سياسى مقام معظم رهبرى، تهران، پژوهشكده تحقيقات اسلامى، بىتا.
ـ هالستى، كى. جى.، مبانى تحليل سياست بينالملل، ترجمه بهرام مستقيمى و مسعود طارم سرى، تهران، دفتر مطالعات سياسى بينالملل، 1373
-
پى نوشت ها
1-ـ محمود سريعالقلم، سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران؛ بازبينى نظرى و پارادايم ائتلاف، ص 8.
2ـ منوچهر محمدى، سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران؛ اصول و مسائل، ص 13.
3ـ عبدالعلى قوام، اصول سياست خارجى و سياست بينالملل، ص 124.
4ـ كى. جى. هالستى، مبانى تحليل سياست بينالملل، ترجمه بهرام مستقيمى و مسعود طارم سرى، ص 221.
5ـ صحيفه امام، ج 13، ص 280.
6ـ قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران، ص 44ـ46.
7ـ صحيفه امام، ج 7، ص 212ـ213.
8ـ قانون اساسى، ص 121.
9ـ لطفعلى لطيفى پاكده، اسلام و روابط بينالمللى، ص 121.
10ـ قانون اساسى، ص 44ـ46.
11ـ صحيفه امام، ج 21، ص 81.
12ـ نهجالبلاغه، ترجمه صبحى صالح، خ 224، ص 346.
13ـ قانون اساسى، ص 44.
14ـ صحيفه امام، ج 12، ص 138.
15ـ قانون اساسى، ص 121.
16ـ ابن هشام، السيرة النبوية، ج 2، ص 147.
17ـ محمّدبن يعقوب كلينى، كافى، ج 3، ص 253.
18ـ صحيفه امام، ج 21، ص 309.
19ـ همان، ج 10، ص 433.
20ـ قانون اساسى، ص 45.
21ـ صحيفه امام، ج 13، ص 91.
22ـ همان، ج 21، ص 309.
23ـ قانون اساسى، ص 49.
24ـ صحيفه امام، ج 18، ص 145.
25ـ آيت مظفرى، انديشههاى سياسى مقام معظم رهبرى، ص 305.
26ـ صحيفه امام، ج 15، ص 60.
27ـ لطفعلى لطيفى پاكده، همان، ص 34.
28ـ قانون اساسى، ص 44ـ46.
29ـ آيت مظفرى، همان، ص 309.
30ـ كاظم قاضىزاده، انديشههاى فقهى ـ سياسى امام خمينى، ص 529.
31ـ آيت مظفرى، همان، ص 310.
32ـ صحيفه امام، ج 11، ص 160.
33ـ آيت مظفرى، همان، ص 301.
34ـ قانون اساسى، ص 122.
35ـ صحيفه امام، ج 20، ص 319.
36ـ قانون اساسى، ص 121.
37ـ آيت مظفرى، همان، ص 306.
38ـ همان، ص 305.
39ـ همان، ص 313.