نقش سازنده امید به خدا در زندگى
Article data in English (انگلیسی)
آیتاللّه محمّدتقى مصباح
سال نوزدهم ـ شماره 156 ـ آذر 1389، 5ـ12
چکیده
آدمى فطرتا کمالطلب است، هر آنچه را که مطلوب است و موجب کمال آدمى است، دوست دارد و به امید نیل بدان، تلاش مىکند. زمانى انسان مىتواند به کمال مطلوب خویش نائل گردد که علاوه بر تلاش و امیدوارى، اسباب و شرایط بهرهمندى از آن را نیز بشناسد. با شناخت اسباب و شرایط و بهرهگیرى از آنها و امید به رحمت الهى، و تلاش صادقانه مىتوان امیدوار بود که فرد به «مطلوب» خویش نایل آید. این امید «صادق» است، اما انسان با صِرف امیدوارى و با تلاش بدون شناخت اسباب و شرایط بهرهمندى از کمال، ره به جایى نمىبرد. در واقع، امید چنین فردى «کاذب» خواهد بود.
این مقال به تفصیل به موضوع امید و رجا به رحمت الهى و شرایط، اسباب و زمینههاى نیل به کمال مطلوب مىپردازد. بازشناسى امید کاذب از صادق و امید به رضوان الهى و اخلاص در عمل و داشتن انگیزه الهى از جمله این شرایط است.
کلیدواژهها: امید، خوف، رجا، بهشت، جهنم، امید کاذب، امید صادق، کمال، مطلوب.
مفهوم رجا و جایگاه آن در نظام اسباب و مسببات
چهارمین مناجات از مناجاتهاى خمسعشر مناجات راجین و امیدواران است که امام سجاد علیهالسلام در آن، امید به خداوند و رحمت بىانتهاى او را به تصویر مىکشند. بىشک کسانى که بار گناه بر دوششان سنگینى مىکند و پشیمانى و ترس از عذاب الهى سینهشان را سنگین ساخته، لازم است این مناجات شریف را با توجه بخوانند تا امیدوار به رحمت و مغفرت الهى گردند و با نور امید به خداوند، درصدد جبران کوتاهىها و گناهان و حرکت در مسیر تعالى و کمال برآیند.
«رجاء» به معناى انتظار حصول خیر و میل بدان است. 1 به تعبیر دیگر، وقتى انسان گمان دارد که در آینده نعمتى نصیب او مىشود و از آن لذت مىبرد و بهرهمند مىگردد، احساس خوب و حالت مطلوب و شیرینى به وى دست مىدهد که آن را «رجا» و «امید» مىنامند. در رجا، چون خوف، دو ویژگى وجود دارد. یکى توجه به آینده، و از اینرو، امید به گذشته تعلق نمىگیرد. دوم آنکه منشأ اصلى امید و رجا نیز لذت و شیرینکامى است که براى انسان حاصل مىشود و بالعرض این حالت به چیزهاى دیگر نیز نسبت داده مىشود. به عنوان نمونه، گاهى توجه انسان به نعمتى که باعث لذت و راحتى او مىشود جلب مىگردد و به آن نعمت دل مىبندد و بدان امیدوار مىگردد. گاهى هم به کسى که این نعمت را به او مىدهد توجه مىکند و امید دارد، یا به زمان و مکانى توجه دارد که در آن از آن نعمت بهرهمند خواهد شد. در این صورت، مىتواند رجا و امید خود را به آن زمان یا مکان و یا آن شخص نیز نسبت دهد؛ ولى متعلق اصلى و نخستین منشأ پیدایش این حالت در نفس انسان همان التذاذ و بهرهمندى است که براى انسان فراهم مىشود؛ یعنى علت آن، درونى و مربوط به خود انسان است. 2
انسان فطرتا آنچه را خیر و مطلوب است و باعث کمال او مىگردد، دوست مىدارد. در نتیجه، درصدد دستیابى بدان برمىآید و آن علاقه و دوستى، امید به خیر و کمال را در او برمىانگیزاند. خداوند درباره این میل فطرى مىفرماید: «وَإِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ»(عادیات: 8)؛ و به راستى انسان سخت خیر را دوست مىدارد.
بر اساس آیه شریفه دوستى و علاقه به خیر فطرى است، منتها انسانها در شناخت و تشخیص مصادیق خیر متفاوت هستند. البته تبیین حقیقت خیر و مصادیق آن در جاى خود باید انجام پذیرد. اکنون بحث ما درباره رجا است و مجالى براى پرداختن تفصیلى به آن مسئله وجود ندارد. اما به اختصار متذکر مىشویم که گرچه انسان طالب خیر است، اما دستیابى به خیر مشروط به شرایطى است که برخى از آنها از دایره قدرت و اختیار انسان خارج هستند و تا اسباب و شرایط آنچه را انسان براى خود خیر و کمال مىداند فراهم نگردد، دسترسى به آن محقق نمىگردد. آن اسباب و شرایط هم در قالب نظام اسباب و مسببات و با چینش و ترتیب خاصى حاصل مىگردند. به عبارت دیگر، وقتى همه عوامل و اسباب تأثیرگذار در معلولى تحقق یافتند، علت تامه تحقق یافته است و بىدرنگ معلول نیز تحقق مىیابد.
اما در اینجا ما با دو مسئله مواجه هستیم: مسئله اول اینکه چه اسبابى باید تحقق یابند تا معلول نیز تحقق یابد و سهم هریک از اسباب در تحقق معلول چه میزان است و چه رابطه منطقى و واقعى بین تحقق هریک از اسباب و مجموعه آنها با تحقق معلول و مطلوب ما وجود دارد؟ مسئله دوم آنکه تصور ما از اسباب دخیل در تحقق معلول و سهم هریک از آنها چگونه است؟ اگر فرض کنیم صد عامل بهطور مساوى در تحقق معلولى دخالت دارند، با تحقق آن صد عامل، که سهم هریک در تحقق معلول یکصدم است، علت تامه تحقق مىیابد. در نتیجه، معلول نیز محقق مىگردد. اما گاهى مجموعه اسباب مؤثر در تحقق معلول و ترتیب و سهم هریک به درستى در ذهن ما ترسیم نمىگردد و گاهى عامل و سببى هنوز تحقق نیافته، اما ما خیال مىکنیم تحقق یافته و بالعکس، گاهى ما خیال مىکنیم که عاملى تحقق نیافته در حالى که آن عامل تحقق یافته است. در این صورت، چون نظام ذهنى و برداشت ما از عوامل و اسباب دخیل در تحقق معلول با اسباب و عوامل واقعى و رابطه منطقى آنها با معلول متفاوت است، ما به خطا رفتهایم و اگر بر اساس نظام فکرى خود و احتمالات روانشناختى که در ذهن ما ترسیم یافتهاند امید داشته باشیم که معلولى تحقق یابد (در حالى که در واقع اسبابش فراهم نگردیده است) آن امید کاذب خواهد بود.
گاهى انسان دقیقا عوامل و اسباب دخیل در مطلوب خود را مىشناسد و بر سهم هریک در تحقق مطلوب و معلول واقف است، آنگاه با توجه به این نظام واقعى و منطقى که بدان واقف است، احتمال مىدهد که آن اسباب تحقق یافته باشند. در این صورت احتمال او صادق و منطقى است. اما اگر بدون آنکه شناختى از آن اسباب و عوامل و سهم هریک داشته باشد و چنین احتمالى دهد، آن احتمال روانشناختى و کاذب مىباشد؛ نظیر آنکه انسان گاهى به چیزى یقین دارد، اما آن یقین و قطع کاذب است؛ زیرا منشأ آن جهل مرکب است و در واقع قطع و یقینى براى انسان حاصل نگردیده است.
جایگاه رحمت الهى و شفاعت در قوانین حکیمانه الهى
رحمت و مغفرت الهى و رسیدن به رضوان الهى مطلوب ماست، اما آنها بدون سبب تحقق نمىیابند و چنان نیست که خداوند بىجهت کسى را مشمول رحمت خود سازد و یا بىجهت کسى را از رحمت خویش محروم گرداند. خداوند حکیم است و رفتار او حکیمانه است. ممکن نیست بىحساب کسى را مشمول رحمت سازد و یا کسى را بیامرزد، و بدون حساب شفاعت اولیاى خود در حق گنهکاران را نمىپذیرد. به هر روى در نظام تکوین و تشریع الهى همه امور داراى حساب دقیق و حکیمانه است. چیزى که هست گاهى ما از حساب و تقدیر الهى بىاطلاعیم. گاهى ما در پرتو معرفت به خدا و صفات او و وعدهاى که داده است، شرایط و عوامل تحقق بعضى امور را مىشناسیم، مثلاً مىدانیم کسى که در همه عمرش گناهى مرتکب نگشته و همواره در مسیر اطاعت خداوند گام برداشته است به بهشت مىرود. بالعکس، مىدانیم کسى که در همه عمرش عبادت و کار نیکى انجام نداده و به خداوند ایمان ندارد و همواره به دشمنى با اولیاى خدا پرداخته، به جهنم مىرود. پس هم بهشتى شدن انسانها شرایط و اسبابى دارد و هم جهنمى شدن آنها، و کارهاى خداوند گزاف و بىحساب نیست و به اندازه سر سوزنى نیز در آنها خطا و اشتباه رخ نمىدهد.
برخى خیال مىکنند که شفاعت بدون حساب و کتاب است و رسول خدا صلىاللهعلیهوآله و حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام و سایر پیشوایان معصوم: بدون حساب مردم را شفاعت مىکنند و آنان را از جهنم نجات مىدهند و روانه بهشت مىگردانند. در صورتى که شفاعت شامل حال کسى مىشود که در زمره دوستان رسول خدا صلىاللهعلیهوآله و سایر معصومان و اولیاى خدا باشد و با ایمان بمیرد. ممکن است کسى ایمان داشته باشد و در زمره مؤمنان به حساب آید، اما در نهایت با سوءعاقبت و بدون ایمان از دنیا برود. ممکن است کسى خود بپندارد که ایمان دارد، اما از ایمان حقیقى و واقعى بىبهره باشد. تازه اگر ایمان واقعى و حقیقى نیز داشته باشد، معلوم نیست تا دم مرگ ایمانش باقى بماند و آن را سالم به منزل مقصود برساند. و اگر هم باایمان از دنیا برود و مستحق شفاعت گردد، به جهت گناهانى که مرتکب گشته در عالم برزخ کیفر مىشود؛ چون شفاعت به عالم قیامت اختصاص دارد و در قیامت نیز ممکن است پس از گذراندن مواقفى از جهنم و تحمل عذابهاى الهى طى سالیانى دراز، بر اساس مصلحت الهى مشمول شفاعت گردد و از سایر عذابهایى که براى او درنظرگرفتهشدهبودرهایى یابد.
روشن شد گنهکارى که مؤمن باشد و ایمانش تا دم مرگ پایدار بماند، زمینه بهرهمندى از شفاعت در او فراهم است و چون ایمان و اغلب رفتارهاى او مورد رضایت و خشنودى خداوند مىباشد، ممکن است مورد شفاعت قرار گیرد. اما در صورتى که فاقد ایمان باشد و عقاید، اخلاق و اغلب کردارهاى او مورد رضایت خداوند نباشد، زمینه بهرهمند گشتن از شفاعت در او فراهم نیست و حتى شفاعت پیامبران خدا و فرشتگان مقرب و معصوم نیز سودى به حالش ندارد. خداوند مىفرماید: «وَکَم مِن مَلَکٍ فِی السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئا إِلَّا مِن بَعْدِ أَن یَأْذَنَ اللَّهُ لِمَن یَشَاء وَیَرْضَى»(نجم: 26)؛ و بسا فرشتگانى در آسمانها که شفاعتشان هیچ سود نکند، مگر پس از آنکه خداى براى هر شفیع یا براى هر انسانى که بخواهد و پسندد، اجازه دهد.
تفکیک امید صادق از امید کاذب به رحمت الهى و رضوان حق
اگر کسى داراى ایمان واقعى بوده، درصدد باشد که ایمانش را تا دم مرگ پاس دارد و در عین حال امید به شفاعت داشته باشد، امید او صادق و عقلپسند است؛ چون او با فرض تحقق اسباب و شرایط بهرهمندى از شفاعت بدان امید دارد. اما اگر از ته دل به خداوند و دستورات او ایمان ندارد و اسباب و شرایط بهرهمندى از شفاعت را در خود فراهم نیاورده است و در عین حال امید به شفاعت دارد، آن امید کاذب است. او حتى اگر واقعا امیدوار به شفاعت باشد و احتمال قوى بدهد که از آن بهرهمند شود، احتمال او روانشناختى و غیرمنطقى است و بر مبانى منطقى استوار نمىباشد. فرض کنید کشاورزى در پى آن است که در فصل درو محصول برداشت کند. او اگر به موقع زمینش را شخم زده باشد و بذر نیز در آن افشانده باشد و به موقع بدان آب داده باشد، مىتواند امیدوار باشد که از آن زمین محصول برداشت کند. زیرا با تلاش و اقدامات او و شرایطى که خداوند در زمین و بذر و آب و هوا فراهم آورده است، احتمال برداشت محصول بسیار قوى است. در مقابل، احتمال عدم برداشت آن، به جهت احتمال وقوع حوادث پیشبینى نشده مثل جارى گشتن سیل در آن زمین و یا مواجه شدن گیاهان با آفتى که پیشبینى آن میسور نبود، ضعیف است و کسى بدان توجهى نمىکند. اما اگر به موقع زمین را شخم نزد و در آن بذر نپاشید و به آبیارى آن نپرداخت، نمىتواند امید برداشت محصول داشته باشد. اگر چنین امیدى در او پدید آمد، آن امید غیرعقلایى، غیرمنطقى و خیالبافى است. در امور معنوى نیز انسان باید شرایط و زمینههاى کافى را فراهم آورد، آنگاه امید آن را داشته باشد که به مراتب عالى معنوى دست یابد. نعمتها و لذتهاى بهشتى براى همه ما جاذبه دارد و بزرگترین آرزوى ما وارد شدن در بهشت و برخوردارى از لذتها و نعمتهایى است که خداوند در وصف خود بهشت و برخى از نعمتهاى آن مىفرماید: «... وصف آن بهشتى که پرهیزکاران را وعده دادهاند این است که در آن جوىهایى است از آبى دگرگون نشدنى نگندد و بوى و مزه آن برنگردد و جوىهایى از شیرى که مزهاش برنگردد و جوىهایى از بادهاى که لذتبخشِ آشامندگان است و جوىهایى از عسل ناب؛ و ایشان را در آن بهشت از هرگونه میوهاى باشد و نیز آمرزش پروردگارشان.» (محمّد: 15)
بهشت منزلگاهى بس رفیع براى بهشتیان است و آنان به مرتبهاى از رفعت و عزت رسیدهاند که در آستانه بهشت فرشتگان الهى به استقبال آنان مىآیند و آنان را با احترام و تجلیل به بهشت بار مىدهند: «وَسِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرا حَتَّى إِذَا جَاؤُوهَا وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلَامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ»(زمر: 73)؛ و آنان که از پروردگار خویش پروا کردهاند گروهگروه به بهشت برده شوند، تا آنگاه که بدانجا بهشت رسند، و درهایش گشوده باشد، و نگهبانان آن ایشان را گویند: سلام بر شما، خوش باشید یا پاک شوید پس به بهشت درآیید و در آن جاودانه باشید.
بهشت و نعمتهاى جاودانه آن که براى مؤمنان و سعادتجویان بس لذتبخش و شعفبرانگیز است و جاذبه فوقالعاده دارد، در برابر رضوان الهى که در انتظار دوستان خدا و تقواپیشگان است و آنان با پیروى از فرامین الهى به چنان مرتبت عظیمى دست خواهند یافت، چیزى به حساب نمىآید. از اینرو خداوند مىفرماید: «خداوند به مردان و زنان مؤمن بوستانهایى وعده داده است که از زیر درختانِ آنها جوىها روان است. در آنها جاویداناند و نیز جاىهاى خوش و پاکیزه در بهشتهاى پاینده، و خشنودى خدا از همه برتر و بزرگتر است. ایناسترستگارىوکامیابىبزرگ.»(توبه:72)
بهاى نیل به رضوان و بهشت
این بهشت و رضوان الهى به بهاى گام سپردن در مسیر تعالى و دست شستن از پیروى هواى نفس و تبعیت از دستورات الهى و عبودیت خدا نصیب بهشتیان مىگردد و چنان نیست که کسى بدون حساب و گزاف بدان دست یابد. حال اگر کسى احتمال دهد و یا امید داشته باشد که بدون حساب و کتابوبدونعمل به دستوراتالهىو مبارزه با شیطان بیرون و درون به بهشت الهى دست یابد، احتمال و امید او فاقد ارزش است و او همچون کشاورزى است که زمینش را شخم نزده و دانهاى در آن نیفشانده و به آبیارى آن نپرداخته و بااینحالامید آندارد که از آن، محصول برداشت کند و بىتردید آن امید خیالى بیهوده و جاهلانه است.
در مقابل، گاهى انسان چون به کرم و لطف بىنهایت خدا واقف نیست و یا نمىداند که اسباب و شرایط امیدوارى به رحمت الهى را فراهم آورده، امیدى به رحمت خدا ندارد. او به این حقیقت پى نبرده که حساب آخرت با حساب دنیا متفاوت است و بازار آخرت چون بازار دنیا نیست که انسان به اندازه تلاش و کوشش خود مزد و پاداش دریافت مىکند، بلکه پاداش اخروى عمل بسیار فراتر از خود عمل و قابل مقایسه با آن عمل نمىباشد. خداوند در آیهاى از قرآن درباره پاداش اخروى عمل صالح و کیفر عمل ناشایست مىفرماید: «مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَن جَاء بِالسَّیِّئَةِ فَلاَ یُجْزَى إِلاَّ مِثْلَهَا وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ»(انعام: 160)؛ هر که کار نیکى آورد دهچندانِ آن پاداش دارد، و هرکه کار بدى آورَد جز همانند آن کیفر نبیند و بر آنان ستم نرود.
در آیه دیگر، پاداش انفاق در راه خدا را هفتصد برابر، بلکه افزون بر آن معرفى مىکند و مىفرماید: «مَثَل آنان که مالهاى خویش را در راه خدا انفاق مىکنند همانند دانهاى است که هفت خوشه برویاند و در هر خوشه صد دانه باشد و خدا براى هرکه بخواهد آن را چند برابر مىکند و خداوند گشایشگر داناست.» (بقره: 261)
کسانى که خیال مىکنند پاداشهاى اخروى چون پاداشهاى دنیوى است و همچنانکه در دنیا انسان به اندازه زحمتى که مىکشد مزد دریافت مىکند، پاداش اخروى او نیز مساوى با عملى است که انجام داده، خداوند و کرم و رحمت بىانتهاى او را نشناختهاند. اگر آنان بدانند که خداوند چقدر نسبت به بنده خود لطف و کرم دارد و در برابر عمل کوچک او چه پاداش بزرگى عنایت مىکند، امیدشان به خداوند افزایش مىیابد. در مقابل، اگر کسانى بپندارند که خدا به گزاف و بىحساب پاداش مىدهد و همه گنهکاران را مىبخشد و هر کس که غرق گناه است و در طول عمر خداوند را اطاعت نکرده، مىتواند امید راهیابى به بهشت و رضوان الهى را داشته باشد، باز به خداوند و قهر او جاهلاند و ربوبیت تشریعى و سنت عبودیت و بندگى خدا را باور ندارند. اگر بنا بود همه و حتى گنهکارانى که در طول عمر به عصیان و نافرمانى خدا مشغول بودهاند روانه بهشت گردند، خداوند نباید جهنم را مىآفرید و نباید با تأکید مىفرمود:«لأَمْلأنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ.» (هود: 119)؛ هر آینه دوزخ را از همه جنیان و آدمیان کافر پر مىکنم.
امید در زمینه فراهم ساختن شرایط و اسباب
اگر کسى مرتکب گناهانى شده باشد و بداند که خداوند امکان جبران گناهان را، هرچند سنگین و پرشمار باشند، فراهم مىآورد و تا زنده است و قدرت انتخاب و اختیار دارد توبه کند و واقعا از کردار زشت خود پشیمان گردد و تصمیم بگیرد که دیگر مرتکب گناه نگردد، رجا و امید او به بخشش خدا صادق است. چون وقتى انسان به درستى توبه کرد، اسباب آمرزش خویش را فراهم آورده است. اما اگر کسى اسباب و شرایط بهرهمندى از رحمت خدا را نشناسد، یا با اینکه شهوت و غضب بر او غلبه نیافته و در شرایط عادى به سر مىبرد و امکان توبه براى او فراهم است، با این وجود توبه نمىکند و مکررا توبه را به تأخیر مىاندازد و در عین حال امید به رحمت الهى دارد، او کاذب است. او در صورتى مىتواند امیدوار به رحمت خدا باشد که بداند با چه اسباب و تحت چه شرایطى خداوند انسان را مشمول رحمت خود مىکند و با این وصف اگر از کردار زشت خود پشیمان گشت و توبه کرد، باید به جبران حقوق الهى و حقوق مردم که به تضییع آنها پرداخته همت گمارد، مثلاً به قضاى نمازها و روزههایى که از او قضا شده بپردازد و حقوق مالى خود را ادا کند.
البته اگر انسان قدرت و توان تأمین اسباب و شرایط بهرهمندى از رحمت خدا را ندارد، یا چنان مغلوب هواى نفس گردیده که توان باز ایستادن از گناه و جبران کارهاى زشت خود را ندارد و یا چنان پیر و فرتوت گردیده که نمىتواند وظایف و واجباتى را که از او فوت شده قضا کند، یا مالى در بساط ندارد که حقوق مالى خود را ادا کند، مىتواند به رحمت خدا امیدوار باشد. او اگر نگران عاقبت و فرجام خویش است و واقعا پشیمان گردیده، مىتواند با دعا و توسل از خداوند بخواهد که توان لازم براى غلبه بر هواى نفس را به او عنایت کند و او را مشمول رحمت خویش سازد. در این صورت که سایر شرایط و اسباب فراهم نیست، دعا و تضرع به خدا وسیله و سببى براى رحمت خداست و با انجام آن انسان مىتواند به رحمت خدا امیدوار باشد. وقتى کسى بیمار مىگردد، باید به پزشک مراجعه کند و دارویى را که او تجویز مىکند مصرف کند و تمام مراحل درمان خویش را پشت سر بگذارد، آن گاه امید به بهبودى داشته باشد. اما اگر در این امر کوتاهى کرد و به پزشک مراجعه نکرد، نمىتواند امیدى به بهبودى خود داشته باشد. او باید به معالجه خود بپردازد و از اسباب ظاهرى درمان خویش استفاده کند. در عین حال، امید داشته باشد که دکتر درد را به درستى تشخیص بدهد و در معالجه بیمار خود خطا نداشته باشد. بله اگر بیمارى پولى براى معالجه خود نداشته باشد، یا مشکلات دیگرى فراروى معالجه و درمان او وجود دارد که رفع آنها از عهده او خارج است، نباید ناامید گردد. بلکه او باید به دعا و توسل تمسک جوید و از خداوند شفاى خود را بخواهد.
در مسائل اجتماعى و سیاسى نیز براى رسیدن به هدف باید از اسباب و شرایط بهره گرفت و امیدوارى صرف راه به جایى نمىبرد. اما اگر برخى از شرایط و اسباب لازم در اختیار نبود نباید ناامید گشت، بلکه باید به خداوند امید داشت و با ایمان و اتکاى بر خداوند در مسیر راهیابى به اهداف حرکت کرد. بىتردید علىرغم فراهم نبودن اسباب ظاهرى کافى، خداوند بندگان مؤمن خود را از حمایت خویش محروم نمىگرداند و آنان را جهت رسیدن به اهداف و مقاصدشان یارى مىکند. چنانکه در دوران دفاع مقدس با اینکه همه قدرتهاى استکبارى و کشورهاى منطقه از رژیم بعث عراق حمایت مىکردند و در مقابل، رزمندگان مخلص و سلحشور ما از تجهیزات و امکانات کافى و لازم برخوردار نبودند، اما چون آنان جان برکف براى دفاع از اسلام و انقلابشان به صحنه آمده بودند و جانشان سرشار از ایمان به خدا بود و امیدوار به حمایتها و امدادهاى الهى بودند، خداوند پیروزشان کرد.
وقتى که دشمنان به کشور اسلامى هجوم مىآورند و دین و سرزمین مسلمانان را تهدید مىکنند، کسانى که توان جنگیدن با دشمن را دارند، موظفاند که به دفاع از سرزمین و دین خود بپردازند و امکانات و تجهیزات کافى را براى مبارزه با دشمن فراهم آورند. اگر آنان در خانه بنشینند و از خداوند بخواهند که دشمنان را نابود گرداند، مسلما شکست مىخورند و دشمن بر آنان چیره مىگردد؛ چون خداوند خود به مسلمانان دستور داده که به جهاد با دشمنان بپردازند. در برخى از آیات قرآن خداوند خطاب به مسلمانان مىفرماید: «انْفِرُواْ خِفَافا وَثِقَالاً وَجَاهِدُواْ بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ»(توبه: 41)؛ سبکبار و گرانبار براى جهاد بیرون روید و با مالها و جانهاى خویش در راه خدا جهاد کنید، که این براى شما بهتر است اگر مىدانستید.
در آیه دیگر، خداوند مؤمنان را به کارزار و سرسختى با کافران فرامىخواند و مىفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِینَ یَلُونَکُم مِنَ الْکُفَّارِ وَلیَجِدُواْ فِیکُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ» (توبه: 123)؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید، با کافرانى که به شما نزدیکاند کارزار کنید و باید که در شما درشتى و سختى بیابند، و بدانید که خداى با پرهیزکاران است.
بله اگر رزمندهاى با همه توان با دشمن جنگید و از نفس افتاد و یا در گیرودار جنگ مهماتش تمام گردید، باز هم نباید ناامید گردد و باید به خداوند امید یارى داشته باشد و با دعا و توسل از او بخواهد که یارىاش کند. در این صورت، اگر خداوند مصلحت بداند، علىرغم نبود اسباب و شرایط ظاهرى، او را پیروز مىگرداند. در طول تاریخ اسلام و از جمله در دوران دفاع مقدس، معجزات فراوانى رخ داده و با اینکه مؤمنان و مسلمانان نیرو و امکانات لازم براى مقابله با دشمن نداشتند، خداوند آنان را بر دشمنانشان پیروز گردانید. حاصل سخن آنکه در صورتى انسان مىتواند به امر مطلوبى صادقانه امید داشته باشد که اسباب و شرایط آن را بشناسد. مثلاً وقتى به رحمت خدا امید دارد، شرایط و اسباب بهرهمندى از رحمت الهى را بشناسد و بداند که چه بخشى از آن شرایط و اسباب در اختیار اوست و چه بخشى از آنها از عهده او خارج است. از جمله متوجه باشد که دعا خود یکى از اسباب رسیدن به سعادت و رحمت الهى است. در این بین، کسى امیدش صادق است که از این اسباب و شرایط سود جوید؛ اما اگر کسى از اسباب و شرایط استفاده نکرد و در عین حال امید به رحمت خدا داشت، امیدش کاذب است و خود را فریب داده است و هرگز به مقصود خود نخواهد رسید.
البته انسان باید ایمان و باور خود به خداوند را تقویت کند، چون اگر انسان از ایمانى قوى و مستحکم برخوردار نباشد، در گیرودار سختىها و بلاها و در مواجهه با امتحانات دشوار از امیدش به خداوند کاسته مىگردد. فراواناند کسانى که وقتى با مرگ عزیزى و یا بیمارىهاى سخت و طولانى مواجه مىگردند، مستأصل و درمانده مىشوند و تحمل از کف مىدهند. مرحوم شیخ عباس تهرانى که صبح جمعهها در مدرسه حجتیه و پس از دعاى ندبه درس اخلاق مىگفتند، در یکى از آن جلسات درباره دشوارى تحمل مشکلات و سختىها گفتند که من تصور مىکردم تحمل سختىها و بلاها را دارم تا اینکه شبى بر اثر زخم معده با درد شدید شکم مواجه گردیدم، تصمیم گرفتم که درد را تحمل کنم؛ اما چیزى نگذشت که درد شدت گرفت و تحملش برایم دشوار گردید و به خداوند توسل جستم. اما درد تسکین نیافت و هرچه مىگذشت شدیدتر مىگردید تا نیمه شب به دعا و توسل پرداختم و هر دعایى که به نظرم مىرسید خواندم، اما درد برطرف نگردید. تا آنکه عرصه بر من تنگ گردید و گفتم: «مگر کسى نیست که به فریاد من برسد؟» وقتى این ضعف را در خودم یافتم که نمىتوانم در برابر درد شکم، ایمانم را حفظ کنم، به یکباره دردم برطرف شد و تسکین یافت و خداوند به وسیله آن درد شکم مرا متوجه این نکته کرد که نمىتوانم در برابر چنین دردى ایمانم را حفظ کنم.