معرفت، سال نوزدهم، شماره نهم، پیاپی 156، آذر 1389، صفحات 5-

    نقش سازنده امید به خدا در زندگى

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    آیت الله محمدتقی مصباح یزدی / *استاد - ریاست محترم مؤسسه
    چکیده: 
    آدمى فطرتا کمال‏طلب است، هر آنچه را که مطلوب است و موجب کمال آدمى است، دوست دارد و به امید نیل بدان، تلاش مى‏کند. زمانى انسان مى‏تواند به کمال مطلوب خویش نائل گردد که علاوه بر تلاش و امیدوارى، اسباب و شرایط بهره‏مندى از آن را نیز بشناسد. با شناخت اسباب و شرایط و بهره‏گیرى از آنها و امید به رحمت الهى، و تلاش صادقانه مى‏توان امیدوار بود که فرد به «مطلوب» خویش نایل آید. این امید «صادق» است، اما انسان با صِرف امیدوارى و با تلاش بدون شناخت اسباب و شرایط بهره‏مندى از کمال، ره به جایى نمى‏برد. در واقع، امید چنین فردى «کاذب» خواهد بود.      این مقال به تفصیل به موضوع امید و رجا به رحمت الهى و شرایط، اسباب و زمینه‏هاى نیل به کمال مطلوب مى‏پردازد. بازشناسى امید کاذب از صادق و امید به رضوان الهى و اخلاص در عمل و داشتن انگیزه الهى از جمله این شرایط است.
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    آیت‏اللّه محمّدتقى مصباح

     سال نوزدهم ـ شماره 156 ـ آذر 1389، 5ـ12

    چکیده

    آدمى فطرتا کمال‏طلب است، هر آنچه را که مطلوب است و موجب کمال آدمى است، دوست دارد و به امید نیل بدان، تلاش مى‏کند. زمانى انسان مى‏تواند به کمال مطلوب خویش نائل گردد که علاوه بر تلاش و امیدوارى، اسباب و شرایط بهره‏مندى از آن را نیز بشناسد. با شناخت اسباب و شرایط و بهره‏گیرى از آنها و امید به رحمت الهى، و تلاش صادقانه مى‏توان امیدوار بود که فرد به «مطلوب» خویش نایل آید. این امید «صادق» است، اما انسان با صِرف امیدوارى و با تلاش بدون شناخت اسباب و شرایط بهره‏مندى از کمال، ره به جایى نمى‏برد. در واقع، امید چنین فردى «کاذب» خواهد بود.

         این مقال به تفصیل به موضوع امید و رجا به رحمت الهى و شرایط، اسباب و زمینه‏هاى نیل به کمال مطلوب مى‏پردازد. بازشناسى امید کاذب از صادق و امید به رضوان الهى و اخلاص در عمل و داشتن انگیزه الهى از جمله این شرایط است.

    کلیدواژه‏ها: امید، خوف، رجا، بهشت، جهنم، امید کاذب، امید صادق، کمال، مطلوب.



     

    مفهوم رجا و جایگاه آن در نظام اسباب و مسببات

    چهارمین مناجات از مناجات‏هاى خمس‏عشر مناجات راجین و امیدواران است که امام سجاد علیه‏السلام در آن، امید به خداوند و رحمت بى‏انتهاى او را به تصویر مى‏کشند. بى‏شک کسانى که بار گناه بر دوششان سنگینى مى‏کند و پشیمانى و ترس از عذاب الهى سینه‏شان را سنگین ساخته، لازم است این مناجات شریف را با توجه بخوانند تا امیدوار به رحمت و مغفرت الهى گردند و با نور امید به خداوند، درصدد جبران کوتاهى‏ها و گناهان و حرکت در مسیر تعالى و کمال برآیند.

         «رجاء» به معناى انتظار حصول خیر و میل بدان است. 1 به تعبیر دیگر، وقتى انسان گمان دارد که در آینده نعمتى نصیب او مى‏شود و از آن لذت مى‏برد و بهره‏مند مى‏گردد، احساس خوب و حالت مطلوب و شیرینى به وى دست مى‏دهد که آن را «رجا» و «امید» مى‏نامند. در رجا، چون خوف، دو ویژگى وجود دارد. یکى توجه به آینده، و از این‏رو، امید به گذشته تعلق نمى‏گیرد. دوم آنکه منشأ اصلى امید و رجا نیز لذت و شیرین‏کامى است که براى انسان حاصل مى‏شود و بالعرض این حالت به چیزهاى دیگر نیز نسبت داده مى‏شود. به عنوان نمونه، گاهى توجه انسان به نعمتى که باعث لذت و راحتى او مى‏شود جلب مى‏گردد و به آن نعمت دل مى‏بندد و بدان امیدوار مى‏گردد. گاهى هم به کسى که این نعمت را به او مى‏دهد توجه مى‏کند و امید دارد، یا به زمان و مکانى توجه دارد که در آن از آن نعمت بهره‏مند خواهد شد. در این صورت، مى‏تواند رجا و امید خود را به آن زمان یا مکان و یا آن شخص نیز نسبت دهد؛ ولى متعلق اصلى و نخستین منشأ پیدایش این حالت در نفس انسان همان التذاذ و بهره‏مندى است که براى انسان فراهم مى‏شود؛ یعنى علت آن، درونى و مربوط به خود انسان است. 2

         انسان فطرتا آنچه را خیر و مطلوب است و باعث کمال او مى‏گردد، دوست مى‏دارد. در نتیجه، درصدد دست‏یابى بدان برمى‏آید و آن علاقه و دوستى، امید به خیر و کمال را در او برمى‏انگیزاند. خداوند درباره این میل فطرى مى‏فرماید: «وَإِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ»(عادیات: 8)؛ و به راستى انسان سخت خیر را دوست مى‏دارد.

         بر اساس آیه شریفه دوستى و علاقه به خیر فطرى است، منتها انسان‏ها در شناخت و تشخیص مصادیق خیر متفاوت هستند. البته تبیین حقیقت خیر و مصادیق آن در جاى خود باید انجام پذیرد. اکنون بحث ما درباره رجا است و مجالى براى پرداختن تفصیلى به آن مسئله وجود ندارد. اما به اختصار متذکر مى‏شویم که گرچه انسان طالب خیر است، اما دست‏یابى به خیر مشروط به شرایطى است که برخى از آنها از دایره قدرت و اختیار انسان خارج هستند و تا اسباب و شرایط آنچه را انسان براى خود خیر و کمال مى‏داند فراهم نگردد، دسترسى به آن محقق نمى‏گردد. آن اسباب و شرایط هم در قالب نظام اسباب و مسببات و با چینش و ترتیب خاصى حاصل مى‏گردند. به عبارت دیگر، وقتى همه عوامل و اسباب تأثیرگذار در معلولى تحقق یافتند، علت تامه تحقق یافته است و بى‏درنگ معلول نیز تحقق مى‏یابد.

         اما در اینجا ما با دو مسئله مواجه هستیم: مسئله اول اینکه چه اسبابى باید تحقق یابند تا معلول نیز تحقق یابد و سهم هریک از اسباب در تحقق معلول چه میزان است و چه رابطه منطقى و واقعى بین تحقق هریک از اسباب و مجموعه آنها با تحقق معلول و مطلوب ما وجود دارد؟ مسئله دوم آنکه تصور ما از اسباب دخیل در تحقق معلول و سهم هریک از آنها چگونه است؟ اگر فرض کنیم صد عامل به‏طور مساوى در تحقق معلولى دخالت دارند، با تحقق آن صد عامل، که سهم هریک در تحقق معلول یک‏صدم است، علت تامه تحقق مى‏یابد. در نتیجه، معلول نیز محقق مى‏گردد. اما گاهى مجموعه اسباب مؤثر در تحقق معلول و ترتیب و سهم هریک به درستى در ذهن ما ترسیم نمى‏گردد و گاهى عامل و سببى هنوز تحقق نیافته، اما ما خیال مى‏کنیم تحقق یافته و بالعکس، گاهى ما خیال مى‏کنیم که عاملى تحقق نیافته در حالى که آن عامل تحقق یافته است. در این صورت، چون نظام ذهنى و برداشت ما از عوامل و اسباب دخیل در تحقق معلول با اسباب و عوامل واقعى و رابطه منطقى آنها با معلول متفاوت است، ما به خطا رفته‏ایم و اگر بر اساس نظام فکرى خود و احتمالات روان‏شناختى که در ذهن ما ترسیم یافته‏اند امید داشته باشیم که معلولى تحقق یابد (در حالى که در واقع اسبابش فراهم نگردیده است) آن امید کاذب خواهد بود.

         گاهى انسان دقیقا عوامل و اسباب دخیل در مطلوب خود را مى‏شناسد و بر سهم هریک در تحقق مطلوب و معلول واقف است، آن‏گاه با توجه به این نظام واقعى و منطقى که بدان واقف است، احتمال مى‏دهد که آن اسباب تحقق یافته باشند. در این صورت احتمال او صادق و منطقى است. اما اگر بدون آنکه شناختى از آن اسباب و عوامل و سهم هریک داشته باشد و چنین احتمالى دهد، آن احتمال روان‏شناختى و کاذب مى‏باشد؛ نظیر آنکه انسان گاهى به چیزى یقین دارد، اما آن یقین و قطع کاذب است؛ زیرا منشأ آن جهل مرکب است و در واقع قطع و یقینى براى انسان حاصل نگردیده است.

    جایگاه رحمت الهى و شفاعت در قوانین حکیمانه الهى

    رحمت و مغفرت الهى و رسیدن به رضوان الهى مطلوب ماست، اما آنها بدون سبب تحقق نمى‏یابند و چنان نیست که خداوند بى‏جهت کسى را مشمول رحمت خود سازد و یا بى‏جهت کسى را از رحمت خویش محروم گرداند. خداوند حکیم است و رفتار او حکیمانه است. ممکن نیست بى‏حساب کسى را مشمول رحمت سازد و یا کسى را بیامرزد، و بدون حساب شفاعت اولیاى خود در حق گنهکاران را نمى‏پذیرد. به هر روى در نظام تکوین و تشریع الهى همه امور داراى حساب دقیق و حکیمانه است. چیزى که هست گاهى ما از حساب و تقدیر الهى بى‏اطلاعیم. گاهى ما در پرتو معرفت به خدا و صفات او و وعده‏اى که داده است، شرایط و عوامل تحقق بعضى امور را مى‏شناسیم، مثلاً مى‏دانیم کسى که در همه عمرش گناهى مرتکب نگشته و همواره در مسیر اطاعت خداوند گام برداشته است به بهشت مى‏رود. بالعکس، مى‏دانیم کسى که در همه عمرش عبادت و کار نیکى انجام نداده و به خداوند ایمان ندارد و همواره به دشمنى با اولیاى خدا پرداخته، به جهنم مى‏رود. پس هم بهشتى شدن انسان‏ها شرایط و اسبابى دارد و هم جهنمى شدن آنها، و کارهاى خداوند گزاف و بى‏حساب نیست و به اندازه سر سوزنى نیز در آنها خطا و اشتباه رخ نمى‏دهد.

         برخى خیال مى‏کنند که شفاعت بدون حساب و کتاب است و رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام و سایر پیشوایان معصوم: بدون حساب مردم را شفاعت مى‏کنند و آنان را از جهنم نجات مى‏دهند و روانه بهشت مى‏گردانند. در صورتى که شفاعت شامل حال کسى مى‏شود که در زمره دوستان رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و سایر معصومان و اولیاى خدا باشد و با ایمان بمیرد. ممکن است کسى ایمان داشته باشد و در زمره مؤمنان به حساب آید، اما در نهایت با سوءعاقبت و بدون ایمان از دنیا برود. ممکن است کسى خود بپندارد که ایمان دارد، اما از ایمان حقیقى و واقعى بى‏بهره باشد. تازه اگر ایمان واقعى و حقیقى نیز داشته باشد، معلوم نیست تا دم مرگ ایمانش باقى بماند و آن را سالم به منزل مقصود برساند. و اگر هم باایمان از دنیا برود و مستحق شفاعت گردد، به جهت گناهانى که مرتکب گشته در عالم برزخ کیفر مى‏شود؛ چون شفاعت به عالم قیامت اختصاص دارد و در قیامت نیز ممکن است پس از گذراندن مواقفى از جهنم و تحمل عذاب‏هاى الهى طى سالیانى دراز، بر اساس مصلحت الهى مشمول شفاعت گردد و از سایر عذاب‏هایى که براى او درنظرگرفته‏شده‏بودرهایى یابد.

         روشن شد گنهکارى که مؤمن باشد و ایمانش تا دم مرگ پایدار بماند، زمینه بهره‏مندى از شفاعت در او فراهم است و چون ایمان و اغلب رفتارهاى او مورد رضایت و خشنودى خداوند مى‏باشد، ممکن است مورد شفاعت قرار گیرد. اما در صورتى که فاقد ایمان باشد و عقاید، اخلاق و اغلب کردارهاى او مورد رضایت خداوند نباشد، زمینه بهره‏مند گشتن از شفاعت در او فراهم نیست و حتى شفاعت پیامبران خدا و فرشتگان مقرب و معصوم نیز سودى به حالش ندارد. خداوند مى‏فرماید: «وَکَم مِن مَلَکٍ فِی السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئا إِلَّا مِن بَعْدِ أَن یَأْذَنَ اللَّهُ لِمَن یَشَاء وَیَرْضَى»(نجم: 26)؛ و بسا فرشتگانى در آسمان‏ها که شفاعتشان هیچ سود نکند، مگر پس از آنکه خداى براى هر شفیع یا براى هر انسانى که بخواهد و پسندد، اجازه دهد.

    تفکیک امید صادق از امید کاذب به رحمت الهى و رضوان حق

    اگر کسى داراى ایمان واقعى بوده، درصدد باشد که ایمانش را تا دم مرگ پاس دارد و در عین حال امید به شفاعت داشته باشد، امید او صادق و عقل‏پسند است؛ چون او با فرض تحقق اسباب و شرایط بهره‏مندى از شفاعت بدان امید دارد. اما اگر از ته دل به خداوند و دستورات او ایمان ندارد و اسباب و شرایط بهره‏مندى از شفاعت را در خود فراهم نیاورده است و در عین حال امید به شفاعت دارد، آن امید کاذب است. او حتى اگر واقعا امیدوار به شفاعت باشد و احتمال قوى بدهد که از آن بهره‏مند شود، احتمال او روان‏شناختى و غیرمنطقى است و بر مبانى منطقى استوار نمى‏باشد. فرض کنید کشاورزى در پى آن است که در فصل درو محصول برداشت کند. او اگر به موقع زمینش را شخم زده باشد و بذر نیز در آن افشانده باشد و به موقع بدان آب داده باشد، مى‏تواند امیدوار باشد که از آن زمین محصول برداشت کند. زیرا با تلاش و اقدامات او و شرایطى که خداوند در زمین و بذر و آب و هوا فراهم آورده است، احتمال برداشت محصول بسیار قوى است. در مقابل، احتمال عدم برداشت آن، به جهت احتمال وقوع حوادث پیش‏بینى نشده مثل جارى گشتن سیل در آن زمین و یا مواجه شدن گیاهان با آفتى که پیش‏بینى آن میسور نبود، ضعیف است و کسى بدان توجهى نمى‏کند. اما اگر به موقع زمین را شخم نزد و در آن بذر نپاشید و به آبیارى آن نپرداخت، نمى‏تواند امید برداشت محصول داشته باشد. اگر چنین امیدى در او پدید آمد، آن امید غیرعقلایى، غیرمنطقى و خیال‏بافى است. در امور معنوى نیز انسان باید شرایط و زمینه‏هاى کافى را فراهم آورد، آن‏گاه امید آن را داشته باشد که به مراتب عالى معنوى دست یابد. نعمت‏ها و لذت‏هاى بهشتى براى همه ما جاذبه دارد و بزرگ‏ترین آرزوى ما وارد شدن در بهشت و برخوردارى از لذت‏ها و نعمت‏هایى است که خداوند در وصف خود بهشت و برخى از نعمت‏هاى آن مى‏فرماید: «... وصف آن بهشتى که پرهیزکاران را وعده داده‏اند این است که در آن جوى‏هایى است از آبى دگرگون نشدنى نگندد و بوى و مزه آن برنگردد و جوى‏هایى از شیرى که مزه‏اش برنگردد و جوى‏هایى از باده‏اى که لذت‏بخشِ آشامندگان است و جوى‏هایى از عسل ناب؛ و ایشان را در آن بهشت از هرگونه میوه‏اى باشد و نیز آمرزش پروردگارشان.» (محمّد: 15)

         بهشت منزلگاهى بس رفیع براى بهشتیان است و آنان به مرتبه‏اى از رفعت و عزت رسیده‏اند که در آستانه بهشت فرشتگان الهى به استقبال آنان مى‏آیند و آنان را با احترام و تجلیل به بهشت بار مى‏دهند: «وَسِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرا حَتَّى إِذَا جَاؤُوهَا وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلَامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ»(زمر: 73)؛ و آنان که از پروردگار خویش پروا کرده‏اند گروه‏گروه به بهشت برده شوند، تا آن‏گاه که بدانجا بهشت رسند، و درهایش گشوده باشد، و نگهبانان آن ایشان را گویند: سلام بر شما، خوش باشید یا پاک شوید پس به بهشت درآیید و در آن جاودانه باشید.

         بهشت و نعمت‏هاى جاودانه آن که براى مؤمنان و سعادت‏جویان بس لذت‏بخش و شعف‏برانگیز است و جاذبه فوق‏العاده دارد، در برابر رضوان الهى که در انتظار دوستان خدا و تقواپیشگان است و آنان با پیروى از فرامین الهى به چنان مرتبت عظیمى دست خواهند یافت، چیزى به حساب نمى‏آید. از این‏رو خداوند مى‏فرماید: «خداوند به مردان و زنان مؤمن بوستان‏هایى وعده داده است که از زیر درختانِ آنها جوى‏ها روان است. در آنها جاویدان‏اند و نیز جاى‏هاى خوش و پاکیزه در بهشت‏هاى پاینده، و خشنودى خدا از همه برتر و بزرگ‏تر است. این‏است‏رستگارى‏وکامیابى‏بزرگ.»(توبه:72)

    بهاى نیل به رضوان و بهشت

    این بهشت و رضوان الهى به بهاى گام سپردن در مسیر تعالى و دست شستن از پیروى هواى نفس و تبعیت از دستورات الهى و عبودیت خدا نصیب بهشتیان مى‏گردد و چنان نیست که کسى بدون حساب و گزاف بدان دست یابد. حال اگر کسى احتمال دهد و یا امید داشته باشد که بدون حساب و کتاب‏وبدون‏عمل به دستورات‏الهى‏و مبارزه با شیطان بیرون و درون به بهشت الهى دست یابد، احتمال و امید او فاقد ارزش است و او همچون کشاورزى است که زمینش را شخم نزده و دانه‏اى در آن نیفشانده و به آبیارى آن نپرداخته و بااین‏حال‏امید آن‏دارد که از آن، محصول برداشت کند و بى‏تردید آن امید خیالى بیهوده و جاهلانه است.

         در مقابل، گاهى انسان چون به کرم و لطف بى‏نهایت خدا واقف نیست و یا نمى‏داند که اسباب و شرایط امیدوارى به رحمت الهى را فراهم آورده، امیدى به رحمت خدا ندارد. او به این حقیقت پى نبرده که حساب آخرت با حساب دنیا متفاوت است و بازار آخرت چون بازار دنیا نیست که انسان به اندازه تلاش و کوشش خود مزد و پاداش دریافت مى‏کند، بلکه پاداش اخروى عمل بسیار فراتر از خود عمل و قابل مقایسه با آن عمل نمى‏باشد. خداوند در آیه‏اى از قرآن درباره پاداش اخروى عمل صالح و کیفر عمل ناشایست مى‏فرماید: «مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَن جَاء بِالسَّیِّئَةِ فَلاَ یُجْزَى إِلاَّ مِثْلَهَا وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ»(انعام: 160)؛ هر که کار نیکى آورد ده‏چندانِ آن پاداش دارد، و هرکه کار بدى آورَد جز همانند آن کیفر نبیند و بر آنان ستم نرود.

         در آیه دیگر، پاداش انفاق در راه خدا را هفتصد برابر، بلکه افزون بر آن معرفى مى‏کند و مى‏فرماید: «مَثَل آنان که مال‏هاى خویش را در راه خدا انفاق مى‏کنند همانند دانه‏اى است که هفت خوشه برویاند و در هر خوشه صد دانه باشد و خدا براى هرکه بخواهد آن را چند برابر مى‏کند و خداوند گشایشگر داناست.» (بقره: 261)

         کسانى که خیال مى‏کنند پاداش‏هاى اخروى چون پاداش‏هاى دنیوى است و همچنان‏که در دنیا انسان به اندازه زحمتى که مى‏کشد مزد دریافت مى‏کند، پاداش اخروى او نیز مساوى با عملى است که انجام داده، خداوند و کرم و رحمت بى‏انتهاى او را نشناخته‏اند. اگر آنان بدانند که خداوند چقدر نسبت به بنده خود لطف و کرم دارد و در برابر عمل کوچک او چه پاداش بزرگى عنایت مى‏کند، امیدشان به خداوند افزایش مى‏یابد. در مقابل، اگر کسانى بپندارند که خدا به گزاف و بى‏حساب پاداش مى‏دهد و همه گنهکاران را مى‏بخشد و هر کس که غرق گناه است و در طول عمر خداوند را اطاعت نکرده، مى‏تواند امید راه‏یابى به بهشت و رضوان الهى را داشته باشد، باز به خداوند و قهر او جاهل‏اند و ربوبیت تشریعى و سنت عبودیت و بندگى خدا را باور ندارند. اگر بنا بود همه و حتى گنهکارانى که در طول عمر به عصیان و نافرمانى خدا مشغول بوده‏اند روانه بهشت گردند، خداوند نباید جهنم را مى‏آفرید و نباید با تأکید مى‏فرمود:«لأَمْلأنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ.» (هود: 119)؛ هر آینه دوزخ را از همه جنیان و آدمیان کافر پر مى‏کنم.

    امید در زمینه فراهم ساختن شرایط و اسباب

    اگر کسى مرتکب گناهانى شده باشد و بداند که خداوند امکان جبران گناهان را، هرچند سنگین و پرشمار باشند، فراهم مى‏آورد و تا زنده است و قدرت انتخاب و اختیار دارد توبه کند و واقعا از کردار زشت خود پشیمان گردد و تصمیم بگیرد که دیگر مرتکب گناه نگردد، رجا و امید او به بخشش خدا صادق است. چون وقتى انسان به درستى توبه کرد، اسباب آمرزش خویش را فراهم آورده است. اما اگر کسى اسباب و شرایط بهره‏مندى از رحمت خدا را نشناسد، یا با اینکه شهوت و غضب بر او غلبه نیافته و در شرایط عادى به سر مى‏برد و امکان توبه براى او فراهم است، با این وجود توبه نمى‏کند و مکررا توبه را به تأخیر مى‏اندازد و در عین حال امید به رحمت الهى دارد، او کاذب است. او در صورتى مى‏تواند امیدوار به رحمت خدا باشد که بداند با چه اسباب و تحت چه شرایطى خداوند انسان را مشمول رحمت خود مى‏کند و با این وصف اگر از کردار زشت خود پشیمان گشت و توبه کرد، باید به جبران حقوق الهى و حقوق مردم که به تضییع آنها پرداخته همت گمارد، مثلاً به قضاى نمازها و روزه‏هایى که از او قضا شده بپردازد و حقوق مالى خود را ادا کند.

         البته اگر انسان قدرت و توان تأمین اسباب و شرایط بهره‏مندى از رحمت خدا را ندارد، یا چنان مغلوب هواى نفس گردیده که توان باز ایستادن از گناه و جبران کارهاى زشت خود را ندارد و یا چنان پیر و فرتوت گردیده که نمى‏تواند وظایف و واجباتى را که از او فوت شده قضا کند، یا مالى در بساط ندارد که حقوق مالى خود را ادا کند، مى‏تواند به رحمت خدا امیدوار باشد. او اگر نگران عاقبت و فرجام خویش است و واقعا پشیمان گردیده، مى‏تواند با دعا و توسل از خداوند بخواهد که توان لازم براى غلبه بر هواى نفس را به او عنایت کند و او را مشمول رحمت خویش سازد. در این صورت که سایر شرایط و اسباب فراهم نیست، دعا و تضرع به خدا وسیله و سببى براى رحمت خداست و با انجام آن انسان مى‏تواند به رحمت خدا امیدوار باشد. وقتى کسى بیمار مى‏گردد، باید به پزشک مراجعه کند و دارویى را که او تجویز مى‏کند مصرف کند و تمام مراحل درمان خویش را پشت سر بگذارد، آن گاه امید به بهبودى داشته باشد. اما اگر در این امر کوتاهى کرد و به پزشک مراجعه نکرد، نمى‏تواند امیدى به بهبودى خود داشته باشد. او باید به معالجه خود بپردازد و از اسباب ظاهرى درمان خویش استفاده کند. در عین حال، امید داشته باشد که دکتر درد را به درستى تشخیص بدهد و در معالجه بیمار خود خطا نداشته باشد. بله اگر بیمارى پولى براى معالجه خود نداشته باشد، یا مشکلات دیگرى فراروى معالجه و درمان او وجود دارد که رفع آنها از عهده او خارج است، نباید ناامید گردد. بلکه او باید به دعا و توسل تمسک جوید و از خداوند شفاى خود را بخواهد.

         در مسائل اجتماعى و سیاسى نیز براى رسیدن به هدف باید از اسباب و شرایط بهره گرفت و امیدوارى صرف راه به جایى نمى‏برد. اما اگر برخى از شرایط و اسباب لازم در اختیار نبود نباید ناامید گشت، بلکه باید به خداوند امید داشت و با ایمان و اتکاى بر خداوند در مسیر راه‏یابى به اهداف حرکت کرد. بى‏تردید على‏رغم فراهم نبودن اسباب ظاهرى کافى، خداوند بندگان مؤمن خود را از حمایت خویش محروم نمى‏گرداند و آنان را جهت رسیدن به اهداف و مقاصدشان یارى مى‏کند. چنان‏که در دوران دفاع مقدس با اینکه همه قدرت‏هاى استکبارى و کشورهاى منطقه از رژیم بعث عراق حمایت مى‏کردند و در مقابل، رزمندگان مخلص و سلحشور ما از تجهیزات و امکانات کافى و لازم برخوردار نبودند، اما چون آنان جان برکف براى دفاع از اسلام و انقلابشان به صحنه آمده بودند و جانشان سرشار از ایمان به خدا بود و امیدوار به حمایت‏ها و امدادهاى الهى بودند، خداوند پیروزشان کرد.

         وقتى که دشمنان به کشور اسلامى هجوم مى‏آورند و دین و سرزمین مسلمانان را تهدید مى‏کنند، کسانى که توان جنگیدن با دشمن را دارند، موظف‏اند که به دفاع از سرزمین و دین خود بپردازند و امکانات و تجهیزات کافى را براى مبارزه با دشمن فراهم آورند. اگر آنان در خانه بنشینند و از خداوند بخواهند که دشمنان را نابود گرداند، مسلما شکست مى‏خورند و دشمن بر آنان چیره مى‏گردد؛ چون خداوند خود به مسلمانان دستور داده که به جهاد با دشمنان بپردازند. در برخى از آیات قرآن خداوند خطاب به مسلمانان مى‏فرماید: «انْفِرُواْ خِفَافا وَثِقَالاً وَجَاهِدُواْ بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ»(توبه: 41)؛ سبکبار و گرانبار براى جهاد بیرون روید و با مال‏ها و جان‏هاى خویش در راه خدا جهاد کنید، که این براى شما بهتر است اگر مى‏دانستید.

         در آیه دیگر، خداوند مؤمنان را به کارزار و سرسختى با کافران فرامى‏خواند و مى‏فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِینَ یَلُونَکُم مِنَ الْکُفَّارِ وَلیَجِدُواْ فِیکُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ» (توبه: 123)؛ اى کسانى که ایمان آورده‏اید، با کافرانى که به شما نزدیک‏اند کارزار کنید و باید که در شما درشتى و سختى بیابند، و بدانید که خداى با پرهیزکاران است.

         بله اگر رزمنده‏اى با همه توان با دشمن جنگید و از نفس افتاد و یا در گیرودار جنگ مهماتش تمام گردید، باز هم نباید ناامید گردد و باید به خداوند امید یارى داشته باشد و با دعا و توسل از او بخواهد که یارى‏اش کند. در این صورت، اگر خداوند مصلحت بداند، على‏رغم نبود اسباب و شرایط ظاهرى، او را پیروز مى‏گرداند. در طول تاریخ اسلام و از جمله در دوران دفاع مقدس، معجزات فراوانى رخ داده و با اینکه مؤمنان و مسلمانان نیرو و امکانات لازم براى مقابله با دشمن نداشتند، خداوند آنان را بر دشمنانشان پیروز گردانید. حاصل سخن آنکه در صورتى انسان مى‏تواند به امر مطلوبى صادقانه امید داشته باشد که اسباب و شرایط آن را بشناسد. مثلاً وقتى به رحمت خدا امید دارد، شرایط و اسباب بهره‏مندى از رحمت الهى را بشناسد و بداند که چه بخشى از آن شرایط و اسباب در اختیار اوست و چه بخشى از آنها از عهده او خارج است. از جمله متوجه باشد که دعا خود یکى از اسباب رسیدن به سعادت و رحمت الهى است. در این بین، کسى امیدش صادق است که از این اسباب و شرایط سود جوید؛ اما اگر کسى از اسباب و شرایط استفاده نکرد و در عین حال امید به رحمت خدا داشت، امیدش کاذب است و خود را فریب داده است و هرگز به مقصود خود نخواهد رسید.

         البته انسان باید ایمان و باور خود به خداوند را تقویت کند، چون اگر انسان از ایمانى قوى و مستحکم برخوردار نباشد، در گیرودار سختى‏ها و بلاها و در مواجهه با امتحانات دشوار از امیدش به خداوند کاسته مى‏گردد. فراوان‏اند کسانى که وقتى با مرگ عزیزى و یا بیمارى‏هاى سخت و طولانى مواجه مى‏گردند، مستأصل و درمانده مى‏شوند و تحمل از کف مى‏دهند. مرحوم شیخ عباس تهرانى که صبح جمعه‏ها در مدرسه حجتیه و پس از دعاى ندبه درس اخلاق مى‏گفتند، در یکى از آن جلسات درباره دشوارى تحمل مشکلات و سختى‏ها گفتند که من تصور مى‏کردم تحمل سختى‏ها و بلاها را دارم تا اینکه شبى بر اثر زخم معده با درد شدید شکم مواجه گردیدم، تصمیم گرفتم که درد را تحمل کنم؛ اما چیزى نگذشت که درد شدت گرفت و تحملش برایم دشوار گردید و به خداوند توسل جستم. اما درد تسکین نیافت و هرچه مى‏گذشت شدیدتر مى‏گردید تا نیمه شب به دعا و توسل پرداختم و هر دعایى که به نظرم مى‏رسید خواندم، اما درد برطرف نگردید. تا آنکه عرصه بر من تنگ گردید و گفتم: «مگر کسى نیست که به فریاد من برسد؟» وقتى این ضعف را در خودم یافتم که نمى‏توانم در برابر درد شکم، ایمانم را حفظ کنم، به یک‏باره دردم برطرف شد و تسکین یافت و خداوند به وسیله آن درد شکم مرا متوجه این نکته کرد که نمى‏توانم در برابر چنین دردى ایمانم را حفظ کنم.


    • پى نوشت ها

      1 ـ حسن مصطفوى، التحقیق فى‏کلمات‏القرآن‏الکریم، ج4،ص 84.

      2 ـ محمّدتقى مصباح، اخلاق در قرآن، ج 1، ص 399.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی.(1389) نقش سازنده امید به خدا در زندگى. ماهنامه معرفت، 19(9)، 5-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    آیت الله محمدتقی مصباح یزدی."نقش سازنده امید به خدا در زندگى". ماهنامه معرفت، 19، 9، 1389، 5-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی.(1389) 'نقش سازنده امید به خدا در زندگى'، ماهنامه معرفت، 19(9), pp. 5-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی. نقش سازنده امید به خدا در زندگى. معرفت، 19, 1389؛ 19(9): 5-