معرفت، سال نوزدهم، شماره یازدهم، پیاپی 158، بهمن 1389، صفحات 5-

    آرزومندى مؤمنانه

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    آیت الله محمدتقی مصباح یزدی / *استاد - ریاست محترم مؤسسه
    چکیده: 
    این مقاله شرح و تفسیرى بر مناجات «امیدواران» امام سجاد علیه‏السلام مى‏باشد. «آرزو» درخواست امرى دور از دسترس است که تحقق آن نیازمند تلاش مضاعف باشد، ولى «رجا» و «امید» درخواست امورى است که مقدمات آن فراهم مى‏باشد. هرچند آرزوى طولانى به خودى خود، مذموم نیست و از کلام امام سجاد علیه‏السلام به دست مى‏آید که این‏گونه آرزوها در امور معنوى مطلوب است، اما در امور دنیایى آرزوهاى بلند مذموم و ناپسند است.      شایسته است آن‏گاه که بنده مقابل خداى متعال قرار مى‏گیرد، همه نعمت‏هاى دنیوى و اخروى را از او بخواهد؛ درخواست آرزوهاى بلند از خداى متعال بر بندگان عیب نیست؛ بلکه درخواست امور ناچیز دنیایى از خداى متعال ناپسند مى‏باشد. این مقاله به تفصیل به کم و کیف داشتن آرزوهاى انسان و چگونگى و نیز بایدها و نبایدهاى آن مى‏پردازد.
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    سال نوزدهم ـ شماره 158 ـ بهمن 1389، 5ـ12

    آیت‏ اللّه محمّدتقى مصباح

    چکیده

    این مقاله شرح و تفسیرى بر مناجات «امیدواران» امام سجاد علیه‏السلام مى‏باشد. «آرزو» درخواست امرى دور از دسترس است که تحقق آن نیازمند تلاش مضاعف باشد، ولى «رجا» و «امید» درخواست امورى است که مقدمات آن فراهم مى‏باشد. هرچند آرزوى طولانى به خودى خود، مذموم نیست و از کلام امام سجاد علیه‏السلام به دست مى‏آید که این‏گونه آرزوها در امور معنوى مطلوب است، اما در امور دنیایى آرزوهاى بلند مذموم و ناپسند است.

         شایسته است آن‏گاه که بنده مقابل خداى متعال قرار مى‏گیرد، همه نعمت‏هاى دنیوى و اخروى را از او بخواهد؛ درخواست آرزوهاى بلند از خداى متعال بر بندگان عیب نیست؛ بلکه درخواست امور ناچیز دنیایى از خداى متعال ناپسند مى‏باشد. این مقاله به تفصیل به کم و کیف داشتن آرزوهاى انسان و چگونگى و نیز بایدها و نبایدهاى آن مى‏پردازد.

    کلیدواژه‏ ها: امید، امل، آرزو، درخواست، گستره امید، آرزوهاى اخروى، آرزوهاى دنیوى.

    مقدّمه

    امام سجاد علیه‏السلام در طلیعه مناجات امیدواران1 مى‏ فرمایند:

    «یا من اذا سئله عبد اعطاه، و اذا امّل ما عنده بلّغه مناه، و اذا اقبل علیه قرّبه و ادناه، و اذا جاهره بالعصیان ستر على ذنبه و غطّاه، و اذا توکّل علیه احسبه و کفاه. الهى من الّذى نزل بک ملتمسا قراک فما قریته، و من الّذى اناخ ببابک مرتجیا نداک فما اولیته؟ أیحسن ان ارجع عن بابک بالخیبة مصروفا، و لست اعرف سواک مولى بالاحسان موصوفا؟»؛ اى خدایى که هرگاه بنده‏اى از او چیزى درخواست کند به او عطا مى‏کند، و هرگاه امید و چشمداشتى به آنچه نزد اوست داشته باشد، به امیدش رهنمون مى‏سازد، و هرگاه بنده‏اى آهنگ او کند و بر او روى آورد، او را به جوار و قرب خویش بار مى‏دهد، و هرگاه بى‏پرده به معصیت و نافرمانى او پردازد، بر گناهش پرده افکند و پوشاند، و آن‏گاه که بنده بر او توکل کند امورش را کفایت کند. خدایا، کیست که بر تو وارد گردد و درخواست ضیافت تو را داشته باشد و تو او را به ضیافت خویش بار ندهى؟ و کیست که با امید به فضل و احسان تو بر درگاهت فرود آمد و محرومش ساختى؟ آیا سزد که من ناامید و دست خالى از درگاهت بازگردم، در صورتى که من مولایى که به احسان و لطف معروف باشد جز تو نمى شناسم؟

    ابتدا برخى از واژه‏هاى این دعاى شریف را توضیح مى‏دهیم. «امل» که در فارسى «آرزو» ترجمه مى‏شود، به معناى امید به امرى دور از دسترس است که هنوز مقدمات و اسباب آن فراهم نیامده و تحصیل آن مقدمات نیازمند تلاش فراوان و همت زیاد و صرف وقت بسیار و انتظار طولانى است. در مقابل، «رجا» در موردى به کار مى‏رود که مقدمات و اسباب لازم براى تحقق مطلوب فراهم است و از این نظر امید به مطلوب معقول و منطقى است. البته گاهى در فارسى «امل» چون «رجا» به «امید» نیز ترجمه مى‏شود و در فراز مزبور از مناجات نیز به معناى امید به کار رفته است. در قرآن نیز مشتقات «امل» به کار رفته است و از جمله خداوند درباره آرزوهاى باطل و بیهوده برخى از نصارى و یهود که تنها خود را لایق بهشت مى‏دانستند، مى‏فرماید: «وَقَالُواْ لَن یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَن کَانَ هُودا أَوْ نَصَارَى تِلْکَ أَمَانِیُّهُمْ قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَکُمْ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ» (بقره: 111)؛ و گفتند: هرگز به بهشت نرود، مگر کسى که یهودى یا ترسا باشد. اینها آرزوى آنهاست، بگو: اگر راست مى‏گویید، برهان و دلیل خویش را بیاورید.

         «اناخ» که از «نوخ» اشتقاق یافته، در جمله «اناخ ببابک» به معناى سکنى و اقامت گزیدن در سراى خداست. این تعبیر از «انخت الجمل» گرفته شده که به معناى خواباندن شتر در موضعى است که براى مهار کردن و خواباندن شتر به کار رفته است. «ندا» به معناى آواز بلند و صیحه‏زدن است و از این نظر، «ندا» خواندن با صداى بلند است. همچنین «الخیبة» در فراز مزبور به معناى از دست دادن مطلوب و حرمان و خسران است.

    بازشناسى آرزوى مطلوب و آرزوى نکوهیده

    با توجه به آنکه در این مناجات از امل و آرزو سخن به میان آمده، این سؤال مطرح مى‏شود که آیا آرزو، و از جمله داشتن آرزوى طولانى و دراز، پسندیده و یا مذموم مى‏باشد؟ در پاسخ مى‏توان گفت: آرزو کردن به خودى خود مذموم نیست و از کاربرد «امل» و «منا» در این مناجات به دست مى‏آید که اگر متعلق آرزو و حتى آرزوى طولانى امور معنوى و اخروى باشد، امرى پسندیده و مطلوب است و اگر در برخى از روایات از داشتن آرزوى طولانى نکوهش شده، متعلق آن آرزوى دنیا و لذت‏هاى پست آن است که انسان را از رسیدن به تعالى و پیشرفت در مسیر کمال بازمى‏دارد. امیرمؤمنان علیه‏السلام در نکوهش از چنین آرزویى مى‏فرماید: «ایّها النّاس إنّ اخوف ما اخاف علیکم اثنان: اتبّاع الهوى وطول الامل فأمّا اتباع الهوى فیصد عن الحقّ وأمّا طول الامل فینسى الاخرة»؛2 اى مردم، از دو چیز بیش از هر چیز بر شما ترسانم: پیروى از هواى نفس و آرزوى دراز. اما پیروى از هواى نفس و اطاعت از شهوات، آدمى را از حق جدا کند و از برکات آن محروم سازد، و اما آرزوى دراز، رستاخیز را از یاد برد.

    خاستگاه فطرى آرزو و تفکیک خیر واقعى از خیر پندارى

    صرف‏نظر از آنچه در آیات و روایات مطرح شده و از مباحث اخلاقى استفاده مى‏شود، آیا امیدوارى و پیگیرى هدف‏هاى بلند و درازمدت شایسته است؟ آیا انسان باید به دنبال کارهایى باشد که زود نتیجه مى‏دهد و آرزوى کارهایى را که دیر نتیجه مى‏دهد و مقدمات فراوان و طولانى دور از دسترس دارد، از سر بیرون کند؟ پاسخ این است که انسان طالب خیر است، هرچند آن خیر بسیار دور از دسترس انسان باشد و طلب خیر چون امرى فطرى است پسندیده مى‏باشد. چیزى که هست گاهى انسان در شناخت مصادیق خیر اشتباه مى‏کند و آنچه را که شر است خیر مى‏پندارد و بالعکس آنچه را که خیر است شر مى‏پندارد: «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَّکُمْ وَعَسَى أَن تَکْرَهُواْ شَیْئا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَیْئا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ وَاللّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ» (بقره: 216)؛ بر شما کارزار واجب شده است، در حالى که براى شما ناگوار است و بسا چیزى را خوش ندارید و آن براى شما خوب باشد و بسا چیزى را دوست دارید و آن براى شما بد باشد و خدا [صلاح شما را ]مى‏داند و شما نمى‏دانید.

         بنابراین، امید بستن و آرزو کردن خیر واقعى صحیح است، نه آرزو کردن خیرهاى ظنى و پندارى مربوط به امور دنیا که انسان به گمان باطل خود آنها را خیر مى‏داند و شدیدا به آنها دلبسته است، در حالى که در واقع خیر نیستند. قرآن درباره این گرایش و دلبستگى باطل انسان مى‏فرماید: «وَإِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ»(عادیات: 8)؛ و به راستى وى سخت مال‏دوست است. برخى از مفسران گفته‏اند که خیر در آیه شریفه به معناى مال است و معناى آیه این است که انسان بسیار مال‏دوست و بخیل و تنگ‏نظر است. برخى نیز گفته‏اند که دوستى شدید مال انسان را وادار مى‏کند که از دادن حق خدا امتناع ورزد و مال خود را در راه خدا انفاق نکند.3

        اگر مال از راه صحیح به دست آید و در راه صحیح و خیر صرف گردد، خیر و نیکوست. اما برخى مى‏پندارند مال مطلقا خیر است و تفاوت نمى‏کند که از چه راهى به دست آید و در چه راهى مصرف گردد. برخى در مقام تعارض و تزاحم بین دو چیز مطلوب به خطا مى‏روند و مرجوح را بر راجح و خیر محدود و زودگذر را به خیر دیرپاى و با آثار ماندگار ترجیح مى‏دهند. از این جهت، خیر ناچیز و محدود دنیا را بر خیر ابدى آخرت ترجیح مى‏دهند و منطقشان این است که نباید نقد را فداى نسیه کرد و چون دنیا نقد است و آخرت نسیه، باید نقد را غنیمت شمرد و دنیا را برگزید و از آخرت چشم پوشید. در صورتى که منطق عقل حکم مى‏کند که گاهى انسان نسیه را بر نقد ترجیح دهد و بر اساس این منطق، انسان در امور دنیایى و زندگى روزمره خود گاهى نقد را فداى نسیه مى‏کند. کارگرى که تن به کار مى‏دهد و دانش‏آموزى که درس مى‏خواند و پژوهشگرى که به امر پژوهش مى‏پردازد، براساس همین منطق براى کسب ثروت و موقعیت علمى و اجتماعى، از راحتى‏ها و بسیارى از لذت‏ها مى‏گذرند و محدودیت‏ها و محرومیت‏هایى را بر خود هموار مى‏کنند.

    ارزش پى‏جویى خیر و اهداف ارزشمند و امید بستن به آنها

    با توجه به آنچه گذشت، انسان باید طالب خیر واقعى باشد و به وسیله عقل و آموزه‏هاى قرآنى و روایات خیر واقعى را بشناسد و درصدد تأمین آن برآید. بى‏تردید امید بستن به خیر واقعى و آرزو کردن آن مطلوب و پسندیده است. آنچه مورد نکوهش قرار گرفته، آرزوهاى طولانى مربوط به امور دنیایى و دلبستگى به مقامات و موقعیت‏هاى دنیایى است که انسان را از پرداختن به آخرت که مطلوبیت ذاتى دارد بازمى‏دارد. برخى براى رسیدن به موقعیت و مقام سال‏ها زحمت مى‏کشند و یا براى اینکه به اهداف سیاسى خود برسند حزب تشکیل مى‏دهند. چنان‏که در کشورهاى غربى رایج است که با هزار وعده و وعید و فریب و نیرنگ مردم را دور خود جمع مى‏کنند تا در انتخابات رأى آنان را جمع کنند و پارلمان و مقام ریاست جمهورى را در اختیار خود گیرند. این رویه چون معطوف به دنیاست و فاقد انگیزه‏هاى متعالى اخروى است مذموم است. ولى تلاش دنیایى به عنوان انجام وظیفه و مقدّمه دست‏یابى به کمالات اخروى و جلب رضاى خدا و تحمل زحمات فراوان و طولانى براى رسیدن به مطلوب الهى بسیار ارزشمند است.

         هنگامى که امام خمینى قدس‏سره نهضت اسلامى را شروع کردند، هیچ‏کس احتمال نمى‏داد که به زودى نهضت پیروز شود و رژیم پهلوى ساقط گردد. اما امام و یاران امام با تلاش‏هاى طاقت‏فرسا و تحمل تبعید و زندان و تحمل شکنجه‏ها و از دست دادن عزیزان خود، پس از پانزده سال به پیروزى رسیدند. هدف از آن همه گرفتارى‏ها و سختى‏ها برقرارى حکومت اسلامى و اجراى احکام اسلام بود و چون هدف مقدس و معطوف به آخرت و در راستاى جلب رضاى الهى بود، ارزش آن را داشت که براى رسیدن به آن حتى صد سال تلاش مداوم و طاقت‏فرسا صورت پذیرد.

         همچنین پژوهشگر و محققى که براى کسب عزّت اسلامى و کسب افتخار براى کشور اسلامى خود و براى خودکفایى و بى‏نیاز گشتن از قدرتمندان عالم به اختراع و کسب دانش‏هاى جدید دست مى‏یازد، باید مورد ستایش قرار گیرد و تلاش‏هاى دیرپاى او در زمینه علوم تجربى و دنیوى که با هدف کسب رضاى خدا صورت مى‏پذیرد، ارزشمند و مطلوب مى‏باشند. همچنین دانشمندان علوم اسلامى که در زمینه علوم دینى و عقلى و براى پیشرفت دین خدا سالیان دراز زحمت مى‏کشند، قابل ستایش و قدردانى مى‏باشند و عمل آنان مرضى خداست. بى‏تردید این همت‏هاى بلند و تلاش‏هاى بى‏شائبه و استفاده بهینه از فرصت عمر و پیمودن مسیرهاى طولانى، که به عنوان انجام وظیفه و گسترش معنویت در جامعه و ارتقاى جامعه اسلامى در ابعاد گوناگون صورت مى‏پذیرند، عبادت به حساب مى‏آیند. هر اندازه مقدمات رسیدن به آن اهداف متعالى طولانى‏تر و فراوان‏تر باشند، ارزشمندترند. از این‏رو، خداوند درباره ارزش و فضیلت همراهى با رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و تحمل سختى‏ها در راه اسلام فرمود: «مَا کَانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَةِ وَمَنْ حَوْلَهُم مِنَ الأَعْرَابِ أَن یَتَخَلَّفُواْ عَن رَّسُولِ اللّهِ وَلاَ یَرْغَبُواْ بِأَنفُسِهِمْ عَن نَّفْسِهِ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ لاَ یُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ وَلاَ نَصَبٌ وَلاَ مَخْمَصَةٌ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ یَطَؤُونَ مَوْطِئا یَغِیظُ الْکُفَّارَ وَلاَ یَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَّیْلاً إِلاَّ کُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللّهَ لاَ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ» (توبه: 120)؛ مردم مدینه و بادیه‏نشینان پیرامونشان را نسزد که از [همراهى با ]پیامبر خدا سرباز زنند و نه اینکه به [حفظ ]جان‏هاى خویش رغبت کنند و از جان وى روگردان شوند [یعنى جان‏هاى خویش را از جان او عزیزتر شمارند. ]این از آن‏روست که در راه خدا هیچ تشنگى، رنج و گرسنگى بدیشان نرسد و هیچ گامى در جایى که کافران را به خشم آرد ننهند و ضربه‏اى به دشمن نزنند [و از آنان اسیر و غنیمت نگیرند و آنان را زخمى نکنند و نکشند ]مگر اینکه به سبب آن، براى ایشان کار نیک و شایسته نویسند؛ که خدامزدنیکوکاران‏راتباه‏نمى‏کند.

         در روایات از آرزوهاى طولانى که معطوف به دنیاست و امکان تحقق نیز دارند، نکوهش شده است چه رسد به آرزوهایى که امکان تحقق ندارند؛ مثل کسى که به خیال‏بافى مبتلا مى‏گردد و در آن حال آرزو مى‏کند که بزرگ‏ترین ثروتمند دنیا گردد. اما در ارتباط با آخرت، حتى آرزوهایى که تحقق آنها از توان انسان خارج است و به طور طبیعى انسان نمى‏تواند بدان‏ها دست یابد، مطلوب و پسندیده هستند و ناشى از همت بلند انسان مى‏باشند. مثل کسى که مى‏داند بین مقام او با مقام و منزلت رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهفاصله فراوانى است و حتى او از درک و فهم مقام و منزلت آن حضرت عاجز است، اما با این حال آرزو مى‏کند که در آخرت همنشین آن حضرت گردد. البته کسى که چنین خواسته‏ها و آروزهاى بزرگى دارد باید براى رسیدن به آنها تلاش کند و از انجام آنچه از او در زمینه خودسازى و نیل به تعالى و کمال برمى‏آید کوتاهى نکند. چنان‏که شخصى در پاسخ رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله که از حاجت و خواسته‏اش پرسش کردند، گفت: «حاجت من بهشت است. حضرت سر به زیر افکندند و فرمودند: بله و چون برگشتند خطاب به آن شخص فرمودند: اى بنده خدا، ما را با سجده طولانى یارى رسان.»4

        روشن شد که از نظر عقلا و شرع آرزوهاى دور و دراز دنیوى که امکان تحقق ندارند و انسان را به خیال‏بافى‏هاى ابلهانه وامى‏دارند و نیز آرزوهایى که امکان تحقق دارند، اما انسان را از انجام تکالیف الهى و دست‏یابى به آثار و ثمرات قطعى اخروى بازمى‏دارند، مذموم هستند. همان‏گونه که پسندیده نیست انسان آرزوهاى دست‏نایافتنى را در ذهن بپروراند و فکر و ذهن خود را بدان‏ها مشغول سازد، همچنین شایسته نیست که انسان با آرزوى رسیدن به لذت‏هاى ناچیز و حقیر دنیوى خود را از پرداختن به تکالیف اخروى و الهى که نتایجى به مراتب بزرگ‏تر نسبت به لذت‏هاى دنیوى دارند باز دارد.

    امید و رجحان آرزوهاى اخروى بر آرزوهاى دنیوى

    در طلیعه این جلسه این پرسش را مطرح کردیم که آیا امید براى انسان لازم است و انسان باید امیدوار باشد؟ مجددا در پاسخ به این سؤال باید گفت: امید لازمه زندگى است و بدون امید زندگى انسان تداوم نمى‏یابد. امید یکى از نعمت‏هاى الهى است. منتها چون آخرت دار تزاحم نیست، انجام برخى از امور اخروى مانع پرداختن به دیگر امور اخروى نمى‏گردد و انسان مى‏تواند به همه فعالیت‏ها و اندیشه‏هاى خود جهت و سمت‏وسوى اخروى ببخشد. در ارتباط با آخرت افراط معنا ندارد و از این نظر، هرچه امید انسان به آخرت و دست‏یابى به مقامات آن بلندتر و بزرگ‏تر باشد، پسندیده‏تر و حاکى از همت بلند انسان است. اما چون دنیا دار تزاحم است و زیاده‏روى در پرداختن به برخى امور دنیوى انسان را از امور لازم دیگر بازمى‏دارد، نباید در استفاده از نعمت‏هاى دنیوى دچار افراط و تفریط شد و باید حد و اندازه بهره‏بردارى از آن نعمت‏ها را رعایت کرد تا انسان از امور لازم دیگر دنیوى و نیز امور اخروى باز نماند. انسان در کنار امید، باید بیم و ترس نیز داشته باشد و نباید امید انسان از حد بگذرد و مانع بیم و ترس گردد.

         انسان باید حد و مرز و شرایط استفاده از نعمت‏هاى الهى را رعایت کند. از این نظر، امید به نعمت‏هاى دنیوى در صورت رعایت شرایط و حد و مرز استفاده از آنها صحیح است. اموال و امکانات دنیوى نعمت‏اند، اما انسان نباید از راه حرام و تصرف در اموال دیگران بدان‏ها دست یابد. در این صورت، آنها نقمت به شمار مى‏آیند نه نعمت. از جمله روا نیست که انسان امید تصرف در مال مردم و دست‏اندازى به حقوقشان را داشته باشد. امید بستن به نعمت‏هاى دنیوى در صورتى روا و پسندیده است که براى آخرت و براى تأمین نیازهاى ضرورى زندگى آن‏هم با رعایت حدود شرعى باشد. بخصوص اگر امید انسان در تأمین نعمت‏هاى دنیوى تنها معطوف به خداوند گردد و انسان امید به غیر خدا نبندد؛ چنان‏که خداوند در حدیث قدسى به حضرت موسى علیه‏السلام فرمود: «اى موسى، هرچه را بدان نیازمندى حتى علف گوسفند و نمک خورشتت را از من بخواه.»5

        براى مؤمن نیازهاى دنیوى مطلوبیت ذاتى ندارد، چه اینکه امور دنیوى به خودى خود ارزش اخلاقى نیز به حساب نمى‏آیند و او نعمت‏ها و امکانات دنیوى را براى تأمین سلامتى خود و کسب توانایى براى رسیدن به مقامات الهى و نیل به ثواب‏هاى ابدى آخرت مى‏خواهد. نعمت‏هاى دنیوى، به خودى خود، مباح‏اند، اما ارزش به حساب نمى‏آیند و در صورتى ارزش به حساب مى‏آیند که براى رضاى خدا درخواست شوند. اما نعمت‏هاى اخروى داراى مطلوبیت ذاتى و ارزش هستند. از این نظر درخواست آنها و امید بستن به آنها مطلوب و پسندیده است. البته باید امید انسان به آنها صادق باشد، بدین معنا که انسان در رسیدن به نعمت‏ها و مقامات اخروى و معنوى کوتاهى نکند و از اسباب و امکاناتى که جهت رسیدن به آنها در اختیارش نهاده شده است کمال استفاده را ببرد. چنان نباشد که خواهان نیل به مقام اولیاى خدا باشد، اما در انجام وظایف خود کوتاهى کند و تکالیف واجب خود را انجام ندهد و از انجام مستحبات خوددارى ورزد و به عنوان مثال، در طى ماه رمضان که ماه عبادت و بهار قرآن است، قرآن را ختم نکند.

         در ادامه مناجات امیدواران، حضرت مى‏فرمایند: «کیف ارجو غیرک والخیر کلّه بیدک، وکیف اومل سواک والخلق والامرلک؟ ءاقطع رجائى منک وقد اولیتنى مالم اسئله من فضلک؟»؛ چگونه به غیر تو امید داشته باشم، در صورتى که همه خیر از توست؟ و چگونه به غیر تو آرزومند گردم، در حالى که فرمان‏روایى، حاکمیت و مالکیت آفرینش مخصوص توست؟ آیا من امیدم را از تو قطع گردانم در صورتى که تو از فضل و کرمت آنچه را من درخواست نکردم به من بخشیدى؟

    گستره امید مؤمن به خدا و درخواست‏هاى متعالى از معبود

    از فراز مزبور به دست مى‏آید که درخواست انسان از خدا و امید او به فضل الهى نباید محدود باشد. بلکه انسان باید همه نعمت‏هاى دنیوى و اخروى را از خدا بخواهد و امید آن داشته باشد که خداوند همه نیازهاى مادى و معنوى او را برآورده کند؛ فراموش نکند که خداوند مالک مطلق و حقیقى هستى است و کسى جز او نمى‏تواند آرزوها و امیدهاى انسان را برآورده سازد. گذشته از نعمت‏هاى دنیوى نظیر ثروت، همسر خوب و آبرومندى در اجتماع، که باید از خدا درخواست شود، در ارتباط با امور اخروى نیز نباید امید انسان به خدا صرفا معطوف به نجات از جهنم و نیل به نعمت‏هاى ظاهرى بهشت، نظیر حور و غلمان و خوردنى‏هاى بهشت گردد، بلکه فراتر از آنها، انسان باید آرزوى نیل به مقامات عالى بهشت و همنشینى با انبیا و اولیاى خدا را داشته باشد و از خداوند بخواهد که او را به مقام قرب خویش بار دهد. نباید نگریستن در وضع و حال خود و توجه به کوتاهى‏هاى خویش در کسب رضاى خداوند و کاستى‏هایى که در جنبه‏هاى معنوى دارد، او را از درخواست‏هاى بزرگ باز دارد. نباید تصور کند که اگر از خداوند مقامى چون مقام سلمان را درخواست کند، بدو خواهند گفت که تو را با این پلیدى‏ها و زشتى‏هاى رفتارت و کوتاهى‏ات در نیل به تعالى و کمال، چه رسد به درخواست نیل به مقام بندگان خاص و برگزیده خدا و کسانى که سراسر عمرشان در مسیر کسب رضاى الهى طى شد و لحظه‏اى از انجام تکالیف و وظایف الهى کوتاهى نکردند.

         توجه به یک نکته اساسى به انسان جرئت مى‏بخشد که درخواست‏هاى بسیار بزرگ از خداوند داشته باشد و امید نیل به عالى‏ترین مقامات را در ذهن خود بپروراند، و آن اینکه خداوند داراى قدرت و مالکیت نامتناهى است و هرچه به هر کس عطا کند، از دارایى و ملک او کاسته نمى‏شود. خداوند مى‏تواند همه نعمت‏هاى دنیا را به یک نفر عطا کند و همسان با آنها نعمت‏هاى دیگرى خلق کند و در اختیار بنده‏اى دیگر قرار دهد. هرچه او به بندگانش ببخشد از دارایى و ملک او کاسته نمى‏شود؛ چون آنچه را او بخواهد بى‏درنگ با یک اراده و فرمان خلق مى‏شود: «أَوَلَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُم بَلَى وَهُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِیمُ إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ» (یس: 81ـ82)؛ آیا آنکه آسمان‏ها و زمین را آفرید بر آفریدنِ همانند آنها توانا نیست؟ چرا، [تواناست]، و اوست آفریدگار دانا. جز این نیست که کار و فرمان او، چون چیزى را بخواهد، این است که گویدش، باش، پس مى‏باشد.

         توجه به این معنا در مقام دعا و مناجات به انسان جرئت مى‏دهد که از خداوند درخواست‏هاى بزرگ داشته باشد و نیز باعث مى‏شود که توجه به بى‏لیاقتى‏ها و آلودگى‏هایش او را از درخواست از خداوند باز ندارد. با توجه به این حقیقت، حضرت خطاب به خداوند مى‏فرمایند که خدایا، تو به من تفضل کردى و آنچه را من نخواسته بودم به من عنایت کردى، پس آیا سزد که مرا از خویش ناامید سازى و آنچه را از تو تمنّا و درخواست مى‏کنم به من نبخشى؟ مشابه این تعبیر در دعاى ماه رجب و دعاى ابوحمزه ثمالى و سایر دعاها نیز وجود دارد و ائمّه اطهار علیهم‏السلام بدین‏وسیله به ما تعلیم داده‏اند که در مقام دعا، همت بلند و هدف‏هاى متعالى داشته باشیم و آرزوها، امیدها و درخواست‏هاى بزرگ داشته باشیم و به چیزهاى پست و کوچک قناعت نکنیم.

         فراموش نمى‏کنم که در عهد کودکى که به دبستان مى‏رفتم، براى اولین بار از یزد به قم مسافرت کردم و در مسیر، راننده براى اینکه خوابش نرود با ما صحبت مى‏کرد و گاهى پشت فرمان سوره یوسف را از حفظ مى‏خواند. او به من گفت: اکنون که مى‏خواهى به قم بروى و به زیارت حضرت معصومه علیهاالسلام مشرف شوى، از آن حضرت چه مى‏خواهى؟ گفتم نمى‏دانم که چه بخواهم. او از من پرسید که ثروتمندترین افراد در شهر شما کیست؟ من کسى را که در آن زمان معروف بود در یزد از همه ثروتمندتر است نام بردم. گفت اگر گدایى با زحمت و با راضى کردن دربان خانه آن شخص خودش را به او رساند و درخواست یک شاهى و یا یک ریال کرد، مردم به او نمى‏خندند که چه انسان احمقى است که در نزد انسان ثروتمندى چنین پول حقیر و بى‏ارزشى را درخواست مى‏کند؟ او به من گفت که وقتى به حرم مشرف شدى چیز کم نخواه و درخواست مال دنیا که ناچیز و حقیر است از حضرت معصومه علیهاالسلام نداشته باش. آن راننده که امیدوارم خداوند با پیشوایان معصومش محشورش گرداند، به من درس اخلاق داد و به من یادآور شد که نهایت دون‏همتى است که انسان در مکان‏هاى مقدس و روزها و شب‏هاى خاصى چون ماه مبارک رمضان و شب‏هاى قدر درخواست‏هاى حقیر دنیوى از خداوند داشته باشد، بلکه در این فرصت‏هاى طلایى و ارزشمند باید از خداوند نیل به رضوان و مقام قرب الهى و توفیق بندگى را درخواست کرد.

         حضرت در ادامه مناجات چنین مى‏فرمایند: «ام تفقرنى الى مثلى وانا اعتصم بحبلک؟ یا من سعد برحمته القاصدون، ولم یشق بنقمته المستغفرون»؛ آیا تو مرا به گدایى چون خودم محتاج مى‏سازى در حالى که به رشته لطف و کرمت چنگ آویخته‏ام؟ اى خدایى که ارادتمندان و جویندگان خویش را با رحمت خویش سعادتمند ساخت و آمرزش خواهان از خویش را با نقمت و عذاب خود به شقاوت و رنج نمى‏افکند.

         آیا هیچ ثروتمند کریمى گدایى را که به در خانه‏اش آمده و حاجت دارد، به گدایى از دیگرى حواله مى‏دهد؟ چگونه ممکن است خداوندى که مالک على‏الاطلاق است و هرچه بنده‏اش بخواهد مى‏تواند به او عنایت کند و هرچه ببخشد از ملک و دارایى او کاسته نمى‏گردد، بنده فقیر و نیازمند را از درگاه خویش براند و ناامید سازد تا او به نزد بنده فقیرى چون خود برود که سرتاپا نیاز و از رفع نیاز خود عاجز است، چه رسد که نیاز غیر خود را برطرف سازد؟ انسان به واسطه رحمت الهى به سعادت مى‏رسد و استغفار عامل بهره‏مندى از رحمت الهى و رهایى از نقمت و عذاب الهى و شقاوت است. در این صورت، نایل گشتن به سعادت واقعى و رهایى از شقاوت در گرو یاد خدا و استغفار از اوست.

     


    • پى نوشت ها
      * این مقاله، قلمى‏شده درس اخلاق استاد علّامه مصباح در دفتر مقام معظّم رهبرى در قم مى‏باشد.
      1ـ مناجاة الراجین.
      2ـ نهج‏البلاغه، خ 42.
      3ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ترجمه سید محمّدباقر موسوى همدانى، ج 20، ص 799.
      4ـ محمّدبن یعقوب کلینى، الکافى، ج 7، ص 266، ح 8.
      5ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 93، ب 16، ص 303، ح 39.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی.(1389) آرزومندى مؤمنانه. ماهنامه معرفت، 19(11)، 5-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    آیت الله محمدتقی مصباح یزدی."آرزومندى مؤمنانه". ماهنامه معرفت، 19، 11، 1389، 5-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی.(1389) 'آرزومندى مؤمنانه'، ماهنامه معرفت، 19(11), pp. 5-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی. آرزومندى مؤمنانه. معرفت، 19, 1389؛ 19(11): 5-