معرفت، سال نوزدهم، شماره یازدهم، پیاپی 158، بهمن 1389، صفحات 73-

    پژوهشى در ارتداد

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    حمیدرضا طیبی نسب / *استادیار - دانشگاه پیام نور خراسان شمالی / htayyebinasab@yahoo.com
    چکیده: 
    این نوشتار با بهره‏گیرى از منابع دینى و یافته‏هاى پژوهشگران و با دو روش عقلى و نقلى، ارتداد در ادیان، به ویژه در اسلام را بررسى مى‏کند. ارتداد حکمى فقهى ـ کلامى است و شامل افرادى مى‏شود که با هدف سست جلوه دادن مبانى دینى، اظهار ارتداد کرده و از دین خارج شده باشند.      مهم‏ترین یافته این پژوهش ترسیم عقلانى بودن حکم ارتداد از دیدگاه فقهى و اعتقادى است و در آن بر لزوم پاى‏بندى به مقرّرات دینى و اجراى احکام اسلامى، آزادى عقیده و احترام به کرامت انسانى تأکید شده است. به نظر نویسنده هرگونه سؤال و انتقاد در چارچوب مقرّرات، حق مخاطب است و باید به آن پاسخ داده شود. اما سست جلوه دادن مبانى دینى و به سخره گرفتن آن، امرى خارج از چارچوب آموزه‏هاى دینى و عقلى است. 
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    حمیدرضا طیبى‏ نسب*

    چکیده

    این نوشتار با بهره‏گیرى از منابع دینى و یافته‏هاى پژوهشگران و با دو روش عقلى و نقلى، ارتداد در ادیان، به ویژه در اسلام را بررسى مى‏کند. ارتداد حکمى فقهى ـ کلامى است و شامل افرادى مى‏شود که با هدف سست جلوه دادن مبانى دینى، اظهار ارتداد کرده و از دین خارج شده باشند.

         مهم‏ترین یافته این پژوهش ترسیم عقلانى بودن حکم ارتداد از دیدگاه فقهى و اعتقادى است و در آن بر لزوم پاى‏بندى به مقرّرات دینى و اجراى احکام اسلامى، آزادى عقیده و احترام به کرامت انسانى تأکید شده است. به نظر نویسنده هرگونه سؤال و انتقاد در چارچوب مقرّرات، حق مخاطب است و باید به آن پاسخ داده شود. اما سست جلوه دادن مبانى دینى و به سخره گرفتن آن، امرى خارج از چارچوب آموزه‏هاى دینى و عقلى است. 

    کلیدواژه‏ها: ارتداد، عقیده، اسلام، ادیان، منطق. 

     

    مقدّمه

    ارتداد ـ به معناى بازگشت از دین، به قصد ضربه زدن به مبانى دینى ـ پیشینه‏اى کهن دارد و همه ادیان به گونه‏اى با آن درگیر بوده‏اند. اهمیت پژوهش در این‏باره از آنجا نشئت مى‏گیرد که در هر عصرى عده‏اى با انگیزه‏هایى خاص، درصدد تضعیف باورهاى دینى مردم بوده‏اند. در این نوشته ضمن ارج نهادن به تحقیقات انجام گرفته در این خصوص، مسائل کلى ارتداد تبیین و به شبهات کلامى و فقهى آن پاسخ داده خواهد شد.

         شمارى از پرسش‏هاى مطرح در موضوع ارتداد عبارت‏اند از:

         ارتداد چیست؟ رابطه ارتداد با «لا اکراه فى الدین» چگونه است؟ ارتداد به عنوان یک امر قلبى چه حکمى دارد، و کدام جنبه از ارتداد است که مبانى دینى آن را برنمى‏تابد؟ و نهایت آنکه رابطه ارتداد با آزاداندیشى و حق انتخاب آزادانه چیست؟

    1. ارتداد در لغت و اصطلاح

    ارتداد در لغت یعنى بازگشت شخص از مسیرى که آمده و در مورد بازگشت به کفر و غیر آن نیز به کار مى‏رود: «الارتداد و الرّدة الرجوع فى الطریق الذى جاء منه لکن الردة تختص بالکفر و الارتداد استعمل فیه و غیره.»1 مرتد بر کسى اطلاق مى‏شود که به جاى پیشین خود برگردد؛ همانند مشرک که پس از اسلام آوردن، به دین سابقش بازمى‏گردد: «معنى الارتداد الرجوع و انما یقع اسم المرتد على من خرج من شى‏ء ثم رجع إلیه فیقال ارتد، اى رجع الى ما خرج منه و هذا کالمشرک یکون على دینه ثم یسلم ثم یرتد الى الدین الذى کان علیه.»2

        ارتداد در اصطلاح عبارت است از اظهار شعار کفر بعد از ایمان آوردن با انکار یکى از ضروریات دین: «الردة إظهار شعار الکفر بعد الایمان بما یکون معه منکر نبوة النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله أو شى‏ء من معلوم دینه کالصلاة و الزکاة و الزنا و شرب الخمر.»3 در اصطلاح شرع و متشرع نیز یعنى بازگشت از اعتقاداتى که شخص برگزیده است و پذیرش کفر بعد از اسلام: «وهو [= الارتداد ]فى اصطلاح الشرع و المتشرع عبارة من الرجوع المسلم عما اختارة من الاعتقاد بالاسلام و اختیار الکفر بعده ... وهو من أفحش أنواع الکفر و اغلظها و اعظمها ظلما و عقوبه.»4

        در قرآن کریم ارتداد مایه کفر و نابودى عمل معرفى شده است: «وَمَن یَرْتَدِدْ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَیَمُتْ وَهُوَ کَافِرٌ فَأُوْلَـئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ.» (بقره: 217)

         به اتفاق‏نظر علما ارتداد خروج از اسلام و داخل شدن در کفر است: «المرتدهومن‏خرج‏عن‏الاسلام‏واختارالکفر.»5

    2. شرایط تحقق ارتداد

    انکار ضرورى دین و اظهار کفر دو رکن اساسى تحقق ارتداد است که هرگونه شبهه اعتقادى بدون اقدام عملى و تبلیغ علنى علیه دین را از حیطه ارتداد خارج مى‏کند.

         ارتداد مقوله‏اى است مسبوق به علم و اراده و اختیار و تحت شرایطى تحقق مى‏یابد: «یعتبر فى الحکم بالارتداد البلوغ و العقل و الاختیار و القصد فلاعبرة بردة الصبى و ان کان مراهقا و لاالمجنون و ان کان ادواریا و لاالمکره و لا بما یقع بلا قصد کالهازل و الساهى و الغافل و المغمى علیه ولو صدر منه حال غضب غالب لایملک معه نفسه لم‏یحکم بالارتداد.»6 بر این اساس هرگونه اظهارنظر و تحت هر شرایطى را نمى‏توان ارتداد نامید. سخنى حجیت دارد که با تمام شرایط و رعایت همه جوانب به اثبات برسد.

    3. راه‏هاى اثبات ارتداد

    ارتداد وقتى ثابت مى‏شود که مجراى قانونى را پیموده باشد. با هرگونه خبر، قرینه و اظهارنظر نمى‏توان شخصى را به ارتداد متهم کرد و بارى به دوش او گذاشت که مستحق آن نیست. لذا ارتداد تنها به شهادت دو مرد عادل یا اقرار خود شخص ثابت مى‏شود و حتى شهادت زنان در این مورد پذیرفتنى نیست: «یثبت الارتداد بشهادة عدلین و بالاقرار و الأحوط إقراره مرتین و لا یثبت بشهادة النساء منفردات و لا منضمات.»7

    4. احکام مرتد

    مرتد به لحاظ فاصله اعتقادى که از اسلام مى‏گیرد، محدودیت‏هاى اجتماعى براى وى در نظر گرفته و همانند کافر با وى برخورد مى‏شود. برخى از آن محدودیت‏ها عبارت‏اند از:

         1. ارث نمى‏برد و جزء محرومان از ارث است: «الامر الثانى فى موانع الارث، الاول: الکفر بأصنافه، اصیلاً کان أو عن ارتداد فلا یرث الکافر من المسلم.»8

        2. نمى‏توان با او ازدواج کرد، همان‏گونه که ازدواج با کافر ممنوع است: «لایجوز للمسلم ان تنکح الکافر دواما و انقطاعا، سواء کان اصیلاً حربیا او کتابیا او کان مرتدا عن فطرة او عن ملّه و کذ لایجوز للمسلم تزویج غیر الکتابیة من اصناف الکفار و لا المرتد عن فطرة او عن ملّه.»9

        3. اگر زنانى مرتد شدند توبه بر آنان عرضه مى‏گردد، اگر نپذیرفتند به صورت دائم حبس و بر آنها سخت گرفته مى‏شود تا اینکه ایمان بیاورند یا هلاک شوند: «وان ارتددن النساء عرضت علیهن التوبه فإن أبینها خلدن الحبس و ضیق علیهن فى‏المطعم والمشرب‏حتى‏یؤمن‏أویهلکن.»10

    5. عوامل ارتداد

    ارتداد به معناى بازگشت، در حوزه دین معناى ویژه‏اى دارد که با عواملى تحقق مى‏یابد.

         5ـ1. انکار ضرورى دین

    یعنى انکار هر امرى که جزء مسلمات دین است، و همه مسلمانان به بدیهى بودن آن اذعان دارند: «یثبت الارتداد شرعا بانکار الضرورى من الدین کالصلوة و الزکوة و الحج و غیرها من الضروریات.»11

        ضرورى دین چیزى است که جزء دین بودنش به استدلال و دقت نیاز نداشته باشد.12

         5ـ2. سبّ‏النبى و ائمّه اطهار علیهم‏السلام

    پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و ائمّه اطهار علیهم‏السلام حجت‏هاى الهى بر مردم و همواره مورد احترام بوده‏اند. تکریم آنها امرى عقلایى و مورد تأکید آموزه‏هاى دین است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ... .» (حجرات: 2) همچنین از هرگونه آزار و اذیت و بى‏احترامى به آنان به شدت منع شده است: «أَلَمْ یَعْلَمُواْ أَنَّهُ مَن یُحَادِدِ اللّهَ وَرَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدا فِیهَا ذَلِکَ الْخِزْیُ الْعَظِیمُ» (توبه: 63)؛ «وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ.» (توبه: 61) در روایات نیز هرگونه دشمنى و بى‏احترامى به پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله از مصادیق ارتداد و روى‏گردانى از دین معرفى شده است: «و من سبّ رسول‏اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله أو احد من الأئمّه علیهم‏السلام فهو مرتد عن الاسلام، دمه هدر.»13

         5ـ3. ترک واجب

    از باب ملازمه عقلى بین اعتقاد و عمل، ترک عمل در صورت اعتقاد به مجاز بودن آن، نشانه اعتقاد نداشتن به آن و از مصادیق ارتداد نام برده شده است. در تفسیر آیه شریفه «فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَآتَوُاْ الزَّکَاةَ فَخَلُّواْ سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ.» (توبه: 5) از باب مفهوم مخالف چنین آمده گفته‏اند: «استدلّ بهذة الآیة على أن تارک الصلاة مستحلاً مرتد یجب قتله.»14

        در فرهنگ اسلام سرپیچى از دستورهاى دینى و فرمان متولى مستقیم دین مى‏تواند مصداق ارتداد باشد.

    6. انگیزه‏هاى ارتداد

    گذرى بر آیات قرآن مبیّن این است که ارتداد همه جا معنى مصطلح را ندارد. در بازگشت اعتقادىِ فرد انگیزه‏هاى غیر از آنچه موجب تحقق ارتداد فقهى ـ کلامى است نیز به چشم مى‏خورد که پرداختن به برخى از آنها خالى از فایده نیست.

         6ـ1. ترس

    مقاومت پاى ارزش‏هاى دینى گوهر گران‏بهایى است که همه از آن بهره‏مند نیستند، عده‏اى با کمترین آزار و اذیت مردم در این مسیر به آسانى از آن روى مى‏گردانند و ترس از مشقت‏هاى آن، آنها را از دین برمى‏گرداند. در تفسیر آیه شریفه «وَمِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذَا أُوذِیَ فِی اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ کَعَذَابِ اللَّهِ» (عنکبوت: 10) چنین آمده: گروهى از مردم به زبان ایمان مى‏آورند، اما همین که از مردم بلایى به آنها مى‏رسد آن را به منزله عذاب الهى در آخرت مى‏دانند: «أناس یؤمنون بألسنتهم فإذا أصابهم بلاء من الناس او مصیبة فى أنفسهم أو اموالهم فتنوا فجعلوا ذلک فى الدنیا کعذاب اللّه فى الآخرة... یرتد عن دین اللّه اذا اوذى فى اللّه.»15

        قریب به این مضمون در مجمع‏البیان نیز آمده است: «فإذا اوذى بسبب دین اللّه رجع عن الدین مخافه عذاب الناس.»16

         6ـ2. دنیاخواهى

    دنیاخواهى و بى‏رغبتى به آخرت دیگر انگیزه بازگشت به کفر معرفى شده است. افرادى بعد از آنکه ایمان آوردند، به انگیزه برترى دادن دنیا بر آخرت به کفر برمى‏گردند و با سینه‏گشایى براى پذیرش کفر، عذاب الهى را به جان مى‏خرند: «من کفر باللّه من بعد ایمانه الّا من أکره و قلبه مطمئن بالایمان و لکن من شرح بالکفر صدرا فعلیهم غضب من اللّه و لهم عذابٌ عظیم.» این به آن دلیل است که دنیا را بر آخرت ترجیح داده‏اند: «ذَلِکَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّواْ الْحَیَاةَ الْدُّنْیَا عَلَى الآخِرَةِ» (نحل: 107)؛ «اى آثرو الحیاة الدنیا و التلذذ فیها والرکون الیها على الآخرة، عنى بذلک أنهم فعلوة للدنیا طلبا لهادون الآخرة.»17

        مرتد به این معنا نیز مورد غضب الهى است و وعده عذاب بر آن داده شده است: «فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ»و از هدایت الهى بهره‏مند نخواهد بود: «وَأَنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ.» (نحل: 107)

         6ـ3. توطئه و خیانت

    توطئه علیه دین و خیانت به مبانى دین دیگر انگیزه بازگشت از دین معرفى شده است. برخى از یهودیان به قصد تضعیف مبانى فکرى اسلام و ایجاد تشویش در مبانى اعتقادى، صبح اسلام مى‏آوردند و شب از دین برمى‏گشتند تا زمینه تضعیف باورهاى مسلمانان را فراهم کنند. در تفسیر آیه شریفه «وَقَالَت طَّآئِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ آمِنُواْ بِالَّذِیَ أُنزِلَ عَلَى الَّذِینَ آمَنُواْ وَجْهَ النَّهَارِ وَاکْفُرُواْ آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ» (آل‏عمران: 72) آمده است: «تواطا اثنا عشر رجلا من احبار یهود خیبر و قرى عرینه و قال بعضهم لبعض ادخلوا فى دین محمد اول النهار باللسان دون الاعتقاد و اکفروا آخر النهار و قولوا انا نظرنا فى کتبنا و شاورنا فوجدنا محمدا لیس بذلک و ظهرنا کذبه و بطلان دینه فاذا فعلتم ذلک شک اصحابه فى دینهم.»18

    7. اعتقاد یقینى و ارتداد

    انسان موجودى است حقیقت‏جو و طالب آزادى؛ همواره در حال دانستن و دریافت حقایق به صورت تحقیقى است. حقیقت گمشده انسان مؤمن است: «فان الحکمة ضالة کل مؤمن.»19 لازمه حقیقت‏جویى آزادى در اندیشه است که ملازم با انتخاب آگاهانه است. آزادى در انتخاب، هم یک خواست فطرى است و هم مورد تأیید قرآن. لذا باور به مبانى دینى از آنجا که امرى قلبى است و امور باطنى اجباربردار نیستند، باید آزادانه و از روى اختیار باشد: «لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ.»(بقره: 256) قرآن کریم خطاب به پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏فرماید: اى پیامبر، اگر خدا مى‏خواست همه مردم ایمان مى‏آوردند، اما خدا چنین نخواسته تو چگونه مى‏خواهى با جبر و اکراه مردم را خداپرست کنى: «وَلَوْ شَاء رَبُّکَ لآمَنَ مَن فِی الأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعا أَفَأَنتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَکُونُواْ مُؤْمِنِینَ.» (یونس: 99)

         روش قرآن دعوت بر اساس منطق و آگاهى است: «ادْعُ إِلِى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ... .» (نحل: 125) واژه حکمت در لغت به معناى رسیدن به حق به وسیله علم و عقل‏تعریف‏شده‏است:«الحکم‏اصابه‏الحق‏بالعلم‏والعقل.»20

        قرآن کریم ضمن دعوت به قیام براى خدا، براى آگاهى دقیق‏تر از معبود، مردم را به تفکر فراخوانده است: «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا.» (سبأ: 46)

         یعنى پشتوانه موعظه الهى، تفکر و انتخاب آگاهانه است و درباره بى‏توجهى به علم و هواپرستى هشدار داده است: «وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعْدَ الَّذِی جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ.» (بقره: 120) از سوى دیگر خداوند متعال دعوت خویش را با بصیرت و آگاهى همراه ساخته است: «قُلْ هَـذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللّهِ عَلَى بَصِیرَةٍ.» (یوسف: 108) نیز خطاب به مشرکان که عمل مشرکانه خود و پدران خویش را جبرگرایانه و خواست خدا مى‏دانند مى‏فرماید: اگر بر ادعاى خود دلیلى دارید، بیاورید، و این سخن آنها را ظن و گمان و بیهوده مى‏داند: «قُلْ هَلْ عِندَکُم مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِن تَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ أَنتُمْ إَلاَّ تَخْرُصُونَ.» (انعام: 148) از این‏رو، ایمان آگاهانه ملازم با نفى شرک و استوارى پاى عقیده است که تثبیت ایمان را به همراه دارد: «وَمَن یُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى وَإِلَى اللَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ.» (لقمان: 22)

         شخص مؤمن در عین تثبیت مبانى اعتقادى در برابر هیچ‏گونه تعرض به دین و مبانى اسلام نمى‏تواند بى‏اعتنا باشد. ارتداد به معناى بازگشت از دین نوعى اهانت به دین و تبلیغ علیه باورهاى دینى است که موجب تزلزل اعتقادى مؤمنان خواهد شد؛ از این‏رو، در همه شرایع و همچنین اسلام از آن به شدت منع شده و براى آن مجازات‏هاى سنگینى در نظر گرفته شده است.

    8. ارتداد در ادیان

    ارتداد به اسلام اختصاص ندارد و در همه ادیان به گونه‏اى به آن پرداخته شده و مجازات‏هاى سنگینى براى آن در نظر گرفته شده است. در کتاب عهد قدیم چنین آمده: «اگر پیغمبرى یا بیننده خواب‏ها از میان شما برخیزد و آیت یا معجزاتى به شما بنماید و آن آیت یا معجزه که به تو گفته بود به وقوع پیوندد و او به تو گوید که خدایان غیرى که نمى‏دانى متابعت نموده، با آنها عبادت نماییم، سخنان آنان را استماع منما؛ زیرا که خداوند خداى شما، شما را امتحان مى‏نماید و آن پیغمبر یا بیننده خواب‏ها کشته شود، زیرا ارتدادِ شما را از خداوند، خداى خودتان (خواستار شده) بدین منوال بدى را از میان خود دور خواهى کرد.»21 در جاى دیگر براى آنها که از دین برگشته و به بت‏پرستى روى آورده‏اند مجازات سنگسار در نظر گرفته شده است: «اگر در میان شما در یکى از دروازه‏هایى که خداوند خدایت به تو مى‏دهد مرد یا زنى یافت شود که در نظر خدایت کار ناشایسته نموده، از عهد او تخلف ورزد و عزیمت کرده، به خدایان غیر عبادت کرده، آنها را سجده نماید... آن مرد یا زن را بیرون آر و با سنگ سنگسارش نما تا بمیرد.»22

        در عهد جدید نیز بعد از توصیه‏هاى متعدد و مکرر مبنى بر پاى‏بندى به شریعت موسى آمده است: «و کسى که موسى را تحقیر کرده است، به دو سه شاهد بى‏دریغ کشته مى‏شود. پس ملاحظه نمایید که آن شخص به چند مرتبه لایق عذاب شدیدتر است که پسر خدا را پایمال نموده است و خون پیمان را که با آن منزّه شده بود تحقیر نموده است و روح توفیق را خوار شمرده است.»23

        فردوسى نیز با اشاره به ارتداد در دین زرتشت چنین مى‏سراید:

    که زرتشت گوید به استا وزند که هرکس که از کردار بلند به پیچد به یکسال بندش دهید همان مایه سودمندش دهید پس از سال اگر او نیاید به راه کشیدش به خنجر به فرمان شاه.      وى ضمن تصریح به مسئله ارتداد در زرتشت سخت‏ترین مجازات‏ها را براى آن یادآور مى‏شود. تشکیل دادگاه‏هاى تفتیش عقاید در مقابل بازگشتگان از دین دلیل روشنى است بر ممنوعیت ارتداد در مسیحیت: «تهدیدهاى آنها (دستگاه تفتیش عقاید)» متوجه نوکیشانى بود که گمان مى‏رفت به دین قدیم خود یعنى یهودیت یا اسلام بازگشته‏اند و مسیحیان که متهم به بدعت‏گذارى بودند، تا سال 1493 یهودیان که به مسیحیت نگرویده بودند مصون‏تر از تعمیدیافتگان بودند.»24

        لوتر را به جرم ارتداد محکوم کردند. «مجمع نمایندگان مملکت، لوتر را احضار کرد و به او اخطار کردند که از گفته‏هاى خویش بازگردد. اما لوتر با کمال پایدارى از این کار امتناع کرد و گفت از "عیسوى پسندیده نیست که به خلاف وجدان خود چیزى بر زبان آورد" سرانجام دیت یعنى مجمع نمایندگان او را محکوم ساخت.»25

        تنها زنده‏ها نبودند که به جرم ارتداد از دین به سخت‏ترین شکنجه‏ها مجازات مى‏شدند، مردگان نیز از آن بى‏بهره نبودند که در صورت اثبات ارتدادشان، مجازات‏هایى براى آنها و بازماندگانشان در نظر گرفته مى‏شد. «در چند مورد که تنى چند از مردگان به بى‏دینى و الحاد متهم گشتند آنها را پس از مرگ محاکمه نمودند و به ضبط اموالشان محکوم ساختند و به این طریق وارثان آنها از ارث محروم ماندند.»26 کیفرهاى سخت و نهایى براى بى‏دینى‏هاى بزرگ بود: «کیفر و جزاى نهایى سوزانیدن بود. این مجازات خاص کسانى بود که به بدعت‏ها و بى‏دینى‏هاى بزرگ متهم بود، مجرم شناخته شده و قبل از اعلام رأى نهایى دادگاه به گناه خود اعتراف نورزیده بودند.»27

    9. مجازات مرتد

    به لحاظ شعاع اثرگذارى ارتداد در جامعه، در همه ادیان براى مرتد شدیدترین مجازات‏ها در نظر گرفته شده است. «اگر برادرت، پسر مادرت ... بگوید که برویم تا خدایان غیرى که تو و آباى تو نداشتند عبادت نماییم، او را قبول مکن و او را گوش مده و چشم تو بر او رحمت ننماید و او را متحمل مشو و وى را پنهان مدار، البته او را به قتل برسان. اولاً دست تو به قتلش دراز شود و بعد دست تمام قوم و او را با سنگ، سنگسار نما تا بمیرد، به سبب اینکه جویاى این بود که تو را از خداوند خداى تو... براند.»28 در جاى دیگر چنین آمده است: «ساکنان آن شهر را به دم شمشیر بکش.»29 شدیدترین نوع مجازات یعنى گردن زدن براى مرتد در نظر گرفته شده است.30

        در اسلام نیز شدیدترین مجازات یعنى قتل براى مرتد در نظر گرفته شده است، به گونه‏اى که حتى با توبه ـ البته در مورد مرتد فطرى ـ نیز حکم قتل به قوت خود باقى است. در مورد زن مرتد نیز مجازاتى چون حبس ابد در نظر گرفته شده است: «فالفطرى لایقبل اسلامه ظاهرا و یقتل ان کان رجلاً و لاتقتل المرأة المرتدة و لو عن فطرة بل تحبس دائما و تضرب فى اوقات الصلوة و یضیق علیها فى المعیشه.»31

        دولت اسلامى خود را موظف مى‏داند در صورت مسمومیت فضاى فکرى جامعه و شیوع عقاید گمراه‏کننده و اقدامات برضد باورهاى اعتقادى مردم به میدان آید و با اقدامات تأمینى که از جمله آنها مجازات فرد مرتد است، آرامش فکرى و عقیدتى جامعه را تضمین کند.

    10. فلسفه مجازات مرتد

    رأى عمومى در فقه اسلامى و همچنین ادیان دیگر قتل مرتد است و این با آزادى عقیده سازگارى ندارد و گونه‏اى از تعارض دین با آزادى را تداعى مى‏کند که در پاسخ به آن چند مطلب گفتنى است.

         10ـ1. فلسفه قتل مرتد

    قتل مرتد مکافات آزادى فکر و عقیده و به علت ترک دین نیست؛ چراکه غیرمسلمانان فراوانى، اعم از یهودیان، مسیحیان و... وجود دارند که به سبب نپذیرفتن اسلام مجازات نمى‏شوند و همواره در جامعه اسلامى مورد لطف نظام اسلامى‏اند و جان و مالشان محترم است. پس عقوبت مرتد در واقع مجازات بر امر خیانت‏آمیزى است که ابتدا دین را مى‏پذیرد و آن‏گاه به عنوان تهمت اعلان خروج مى‏کند؛ چنان‏که در آیات شریفه قرآن به این نقشه خیانت‏آمیز آنان اشاره شده است.

         در شأن نزول آیه شریفه «وَقَالَت طَّآئِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ آمِنُواْ بِالَّذِیَ أُنزِلَ عَلَى الَّذِینَ آمَنُواْ وَجْهَ النَّهَارِ وَاکْفُرُواْ آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ» (آل‏عمران: 72) چنین آمده است: گروهى از یهودیان از باب خدعه مى‏گفتند صبح به آنچه بر پیامبر نازل شده ایمان آورید و شب کفر بورزید تا اینکه بر آنها مشتبهه شود و بگویند اگر این دین بر حق بود اهل کتاب که از ما عالم‏ترند به دین خود برنمى‏گشتند.32

         10ـ2. قلمرو آزادى عقیده

    چنان‏که امکان تخلف از اراده تشریعى به معناى مجاز بودن آن نیست، چه بسا دستورهاى دینى که مورد اراده الهى است و انسان در گزینش آن مختار است: «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرا وَإِمَّا کَفُورا.» (انسان: 3) در عین حال بر تخلف از آن وعده عذاب داده شده است: «وأَنَّ الَّذِینَ لاَیُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابا أَلِیما.» (اسراء: 10) تصریح به آزادى انتخاب دین «لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ» در کنار جداسازى مرزهاى رشد از غىّ «قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ» نوعى جهت‏دهى به انتخاب مردم است، از این‏رو، مى‏فرماید: «فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.» (بقره: 256)

         10ـ3. شاک مرتد نیست

    تردید در مسائل اعتقادى به این لحاظ که مى‏تواند زمینه انکار مطلق تلقّى گردد امر پسندیده‏اى نیست و از آن نهى شده «و لا تشکوا فتکفروا»33 اما تردید اعتقادى آن‏گاه خطرساز است که وارد مرحله کفر و انکار مطلق گردد. «انما یکفر اذا جحدا.» گویا تا زمانى که فرد موضعى تردیدآمیز دارد و هنوز به واقعیت راه نیافته بدون اینکه بخواهد در برابر حق مقاومتى از خود نشان دهد، نمى‏توان او را مرتد نامبرد. در فرهنگ دینى چنین فردى «ضالّ» معرفى شده است.

         امام صادق علیه‏السلام در پاسخ به مشاجره صاحب برید و محمّدبن مسلم در مورد کسى که به مسائل دینى عمل مى‏کند، اما امر امامت را نشناخته فرمود: حکم به کفر اینها گفته خوارج است: «... قال سبحان اللّه هذا قول الخوارج.»34 یعنى تردید در مسائل آن‏گاه که به انکار صریح منجر نشود نمى‏توان آن را کفر دانست و به فردى که به کفر گرایش ندارد و به مرز ایمان نیز راه پیدا نکرده مستضعف فکرى مى‏گویند. امام باقر علیه‏السلام در پاسخ از معناى مستضعف فرمود: «هو الذى لایستطیع حیلة یدفع بها عنه الکفر... .»35 در بیان دیگر امام صادق علیه‏السلام خطاب به مفضل شک و گمان را آن‏گاه موجب حبط عمل مى‏داند که بر آن پافشارى شود: «من شک أو ظنّ فأقام على أحدهما أحبط اللّه عمله»36 و چه بسا پیامد شک ایمان محض باشد. شخصى نزد پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله آمد و گفت: یا رسول‏اللّه، هلاک شدم. آن حضرت با آگاهى از حالات درونى فرد فرمود: شخص خبیثى آمده پیش تو و از خالقت سؤال کرده و تو گفته‏اى خدا. آن‏گاه گفته چه کسى خدا را خلق کرده گویا به تردید افتادى؟ گفت: بله چنین بوده یا رسول الله. حضرت فرمود: «ذلک واللّه محض الایمان.»37

         10ـ4. احترام به عقیده مخالف

    در فرهنگ دینى ابراز عقیده مخالف تا آنجا که در چارچوب تعریف شده باشد، به دیده احترام به آن نگریسته شده و خداوند به پیامبر مى‏فرماید به مخالف اجازه دهد تا کلام حق را بشنود آن‏گاه تصمیم بگیرد: «وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ یَعْلَمُونَ.»(توبه: 6) صفوان از پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله دو ماه مهلت خواست، حضرت چهار ماه به وى مهلت داد.38

        با مراجعه به سیره امامان در برخورد با مخالفان همواره به رأى مخالف به دیده یک عقیده نگاه شده و آنان شدیدترین نقدهاى اعتقادى را پاسخ مى‏دادند و هیچ فردى را به جرم اینکه عقیده مخالف دارد طرد نمى‏کردند. امیرمؤمنان على علیه‏السلام با اشاره به سه‏گونه برخورد با خوارج مى‏فرماید: اگر ساکت بمانید به شما کارى نداریم، اگر طالب مذاکره علمى باشید با شما محاجه خواهیم کرد، و اگر درصدد فتنه‏انگیزى برآیید مطابق قانون با شما برخورد و مبارزه خواهیم کرد: «إن سکتوا ترکناهم و إن تکلموا حاججناهم و أن افسدوا فى الارض قاتلناهم.»39

        البته حرکت‏هاى خارج از چارچوب در هیچ نظامى پذیرفته نیست، چنان‏که وقتى امواج فتنه در همه جا گسترده و به آخرین درجه شدت رسیده بود و کسى جرئت نداشت وارد معرکه شود، حضرت خوارج را به قتل رساند و فرمود من بودم که چشم فتنه را درآوردم و به آن افتخار مى‏کند: «فانى فقأت عین الفتنة و لم یکن لیجترى علیها أحد غیرى بعد أن ماج عیهبها و اشتدّ کلبها»40 بعد از آنکه امواج فتنه‏ها در همه جا گسترده و به آخرین درجه شدت رسیده بود و کسى جرأت نداشت وارد معرکه گردد، من بودم که چشم فتنه را کور کردم.

         10ـ5. اسلام دین منطق

    اسلام پیشرفت خویش را بیش از آنکه معلول شمشیر و زور باشد، مرهون عقلانى زیستن و برهان و منطق است و در جاهاى متعدد مخالفان خویش را به ارائه برهان فراخوانده: «قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَکُمْ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ» (بقره: 111) و آنان را که در عظمت قرآن تردید داشتند با بیان‏هاى متعدد به تحدى فراخوانده است: «وَإِن کُنتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِن مِثْلِهِ»(بقره: 23) و پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله جنگ و مقاتله با کفار را تنها بعد از دعوت به اسلام‏مجازمى‏داند:«لاتقاتل‏الکفارإلابعدالدعاءإلى‏الاسلام.»41

    10ـ6. اظهار ارتداد

    با عنایت به معناى اصطلاحى ارتداد آنچه موجب صدور حکم براى مرتد مى‏شود اظهار ارتداد است نه هرگونه اضطراب فکرى و عقیدتى. در فرهنگ مترقى اسلام از فکر گناه همانند خود گناه، به لحاظ پیامدهاى احتمالى آن، منع شده است: «من کثر فکره فى المعاصى دعته الیها.»42 در عین حال ارتداد، به عنوان عمل مجرمانه، در صورتى موجب صدور حکم مى‏شود که اظهار لسانى و اقدام عملى را به همراه داشته باشد. از این‏رو، در روایات (رفع‏القلم) از جمله امورى که از آن صرف‏نظر شده و جرم شناخته نشده، مخاطرات فکرى است که بروز بیرونى پیدا نکرده و اقدام عملى روى آن صورت نگرفته باشد. پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: «وضع عن امق تسع خصال... والوسوسه فى التفکر فى الخلق و الحسد مالم یظهر بلسان أوید.»43 از این‏رو، مجازات مرتد به سبب داشتن یا نداشتن یک عقیده نیست، بلکه به دلیل ابراز و عمل به یک اعتقاد قلبى است که پیامدهاى اجتماعى دارد؛ نمونه بارز آن را مى‏توان در سلمان رشدى ملاحظه کرد. به رغم سال‏ها بى‏اعتقادى او به مبانى دینى کسى معترض وى نشد، اما آنجا که آشکارا با نوشتن کتاب آیات شیطانى عقیده باطل خویش را ابراز کرد و به تبلیغ آن پرداخت، امام خمینى قدس‏سرهحکم ارتداد وى را صادر نمود.

         10ـ7. ارتداد اعلام جنگ با خدا

    خداوند انسان را موجودى شریف و داراى کرامت آفرید: «وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ» (اسراء: 70) و رمز بزرگى او را خلافت و جانشینى خویش معرفى نمود: «إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً.» (بقره: 30) خلافت، یعنى جانشینى از مستخلف‏عنه و برابر دستورهاى او عمل کردن: «یَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُم بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى... .» (ص: 26)

         بازگشت از دستورهاى الهى و تخلف از مسیر بندگى به معناى جنگ با خداست: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِیَ مِنَ الرِّبَا إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ» (بقره: 278ـ279) که پایبند نبودن به حرمت و ترک ربا از مصادیق محاربه با خدا معرفى شده است.

         ارتداد یعنى پشت پا زدن به همه دستورهاى الهى و زیر پا نهادن تمام رسالت‏هاى جانشینى از خدا که رهاورد آن، انکار ضروریات دین و اعلام جنگ با خداست و براى آن، مجازات‏هاى سنگینى در نظر گرفته شده است: «إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یَوْمَ الْحِسَابِ.» (ص: 26)

         10ـ8. ارتداد و جرم

    ارتداد جرم است. از نظر حقوق جزا هر جرم داراى سه عنصرِ قانونى، معنوى و مادى است که اینها عناصر عام جرم و تقریبا در کلیه جرایم مشترک‏اند و بدون تحقق آنها جرم شکل نمى‏گیرد.44 مراد از عنصر قانونى جرم، عملى است که در قانون جرم شناخته شده و براى آن مجازات تعیین شده است. در قوانین موضوعه ما براى ارتداد حکمى وضع نشده است، اما بر اساس اصل چهارم قانون اساسى موازین دینى را حاکم بر قوانین موضوعه معرفى مى‏کند: «کلیه قوانین و مقرّرات مدنى، جزایى، مالى، اقتصادى، ادارى، فرهنگى، نظامى، سیاسى و غیر اینها باید بر اساس موازین اسلامى باشد. این اصل بر اطلاق یا عموم همه اصول قانون اساسى و قوانین و مقررات دیگر حاکم است... .»45

        قانون اساسى مى‏گوید: «قاضى موظف است در مواردى که قانون ساکت است به منابع دینى مراجعه نماید»، و قانون دین بر قوانین دیگر اطلاق دارد؛ از این‏رو، مرتد در شرع مقدس مجرم شناخته شده و براى آن مجازات تعیین شده است: «مَن کَفَرَ بِاللّهِ مِن بَعْدِ إیمَانِهِ إِلاَّ مَنْ أُکْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِیمَانِ وَلَـکِن مِن شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْرا فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللّهِ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ.» (نحل:106)

         از نظر عنصر مادى جرم، منظور از مرتد اشخاص خاصى هستند که در سایه یک امر اعتقادى دست به عمل مجرمانه‏اى مى‏زنند، مانند اقدام علیه امنیت ملى، اخلال در نظم عمومى و آلوده کردن فضاى عقیدتى جامعه که با بهره‏گیرى از آزادى بیان فضاى فکرى جامعه را متشنج جلوه مى‏دهند. به لحاظ عنصر روانى نیز تأثیر اجتماعى و فرهنگى عمل مرتد را نمى‏توان نادیده گرفت. وى با اقدام به خروج از دین در پایه‏هاى اعتقادى جامعه تزلزل ایجاد مى‏کند. از این‏رو، مرتد به عنوان مجرم تحت پیگرد قانونى قرار مى‏گیرد و مستحق مجازات است.

    11. پیامدهاى ارتداد

    بازگشت از دین پیامدهاى نابهنجار فراوانى دارد که تحقق هریک از آنها موجب ضربه زدن به دین مى‏شود. تحقیر دین و بى‏توجهى به آموزه‏هاى آن، ابتدایى‏ترین پیامد آن است. تکریم و بزرگداشت مجموعه باورهاى دینى رسالت همه است که فرد مرتد با عمل خویش به جاى تکریم به تخریب آن مى‏پردازد. تضعیف باورهاى اعتقادى جلوه دیگر بازگشت از دین است. پذیرش دین و آن‏گاه ترک آن، مهر ناکارآمدى زدن بر مجموعه اعتقادى اخلاقى است که طى قرن‏هاى متمادى عهده‏دار رشد فکرى و عقیدتى و اخلاقى مجموعه‏اى از انسان‏ها بوده است. اعلام خروج از دین به معناى جنگ روانى با دین متشنج جلوه دادن فضاى اعتقادى جامعه است که موجب تردید در باورهاى اعتقادى مى‏شود. دامن زدن به اختلافات مذهبى پیامد دیگر ارتداد از دین است. پیروان مذاهب به عللى از دست‏یابى به حکم واقعى بازمانده و حقیقت را از منظرهاى گوناگون و گاها متناقض مى‏نگرند. که کوچک‏ترین تزلزل در مبانى اعتقادى آن را دامن مى‏زند و هریک را علیه دیگرى مى‏شوراند. از آنجا که بیگانگان براى ضربه زدن به دین دنبال بهره‏گیرى از هر فرصتى هستند، بازگشت از دین زمینه نفوذ هرچه بیشتر دشمن را فراهم مى‏کند، و در نهایت دین را امرى سرسرى و کم‏اهمیت جلوه مى‏دهد که موجب سهل‏انگارى در انتخاب دین و بازى با دین مى‏شود.

    نتیجه‏گیرى

    از آنچه گفته شد، به دست مى‏آید که:

         1. ارتداد یعنى بازگشت از دین با هدف تضعیف باورهاى مسلمانان است.

         2. ارتداد بر اثر عواملى چند محقق مى‏شود و در صورت اثبات مجازات سنگینى براى آن وضع شده است.

         3. مرتد انگیزه‏هایى دارد که خیانت به دین بدترین آن است. بازگشت از دین به لحاظ نوع اثرگذارى بر مبانى اعتقادى حساسیت‏متولیان‏دین‏راهمواره‏به‏دنبال‏داشته است.

         4. فلسفه مجازات مرتد نه مکافات آزادى تفکر، بلکه مجازات عمل خیانت‏آمیزى است که در صدد تضعیف باورهاى دینى است.

         5. اسلام همواره طالب منطق و آزاداندیشى بوده و همگان را به تفکر فراخوانده است.

         6. ارتداد در همه ادیان نکوهیده بوده و از آن به شدت منع شده است.

     


    • منابع
      • ـ آلبر، ماله، تاریخ قرون جدید، ترجمه فخرالدین شادمان، تهران، دنیاى کتاب، بى‏تا.
      • ـ آلوسى، سیدمحمود، روح‏المعانى فى تفسیر القرآن‏العظیم، تهران، مکتبه‏المعراجى، بى‏تا.
      • ـ ابن اثیر، على‏بن ابى‏الکرم، اسدالغابه فى معرفه‏الصحابه، بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1287ق.
      • ـ احسائى، ابن ابى‏جمهور، عوالى‏اللئالى، تحقیق مجتبى مرعشى، قم، سیدالشهداء، 1403ق.
      • ـ ایمانى، عباس، فرهنگ اصطلاحات حقوقى و کیفرى، تهران، آریان، 1382.
      • ـ بجنوردى، حسن، القواعدالفقهیه، مصحح محمدحسن درایتى و مهدى مهریزى، بى‏جا، دلیل ما، 1384.
      • ـ تمیمى آمدى، عبدالواحدبن، غررالحکم و دررالکلم، ترجمه و تحقیق سیدهاشم رسولى محلاتى، چ دهم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1386.
      • ـ تمیمى مغربى، نعمان‏بن محمّد، دعائم‏الاسلام، تحقیق آصف‏بن على، بى‏جا، دارالمعارف 1383.
      • ـ حسینى استرآبادى، شرف‏الدین، آیات‏الاحکام، قم، جامعه مدرسین، 1028ق.
      • ـ خمینى روح‏اللّه، تحریرالوسیله، قم، جامعه مدرسین، 1417ق.
      • ـ دورانت، ویل، تاریخ تمدن، ترجمه فریدون بدره‏اى و همکاران، تهران، انقلاب اسلامى، 1368.
      • ـ راغب اصفهانى، المفردات فى غریب‏القرآن، بى‏جا، دفتر نشر کتاب، 1404ق.
      • ـ سلیمانى، حسین، عدالت کیفرى در آیین یهود، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1384.
      • ـ سیوطى جلال‏الدین، الدر المنثور، قم، کتابخانه آیت‏اللّه مرعشى نجفى، 1404ق.
      • ـ طبرسى، فضل‏بن حسن، مجمع‏البیان، تهران، ناصر خسرو، 1372.
      • ـ قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1374.
      • ـ کتاب مقدس عهد عتیق و عهد جدید، ترجمه فاضل‏خان همدانى دیلیام گلن ـ هنرى مرتن، تهران، اساتیر، 1379.
      • ـ کلینى، محمّدبن یعقوب، الکافى، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365.
      • ـ مشکینى، میرزاعلى، مصطلحات الفقه، قم، الهادى، 1386.
      • ـ مغنیه، محمدجواد، فى ظلال نهج‏البلاغه، بیروت، دارالعلم للملایین، 1385ق.
      • ـ مفید، محمّدبن محمّد، المقنعه، تحقیق جامعه مدرسین، قم، جامعه مدرسین، 1410ق.

    • پى نوشت ها
      * عضو هیئت علمى دانشگاه پیام نور خراسان شمالى. دریافت: 15/10/88 ـ پذیرش: 11/10/89.                                         tayyebinasab@gmail.com
      1ـ راغب اصفهانى، المفردات فى غریب‏القرآن، ص 193.
      2ـ نعمان‏بن محمّد تمیمى مغربى، دعائم‏الاسلام، تحقیق آصف‏بن على، ج 2، ص 479.
      3ـ محمّدبن یعقوب کلینى، الکافى، ص 321.
      4ـ میرزا على مشکینى، مصطلحات الفقه، ج 1، ص 52.
      5ـ امام خمینى، تحریرالوسیله، ج 2، ص 366.
      6ـ همان، ص 254.
      7ـ همان، ص 456.
      8ـ همان، ص 327.
      9ـ همان، ص 254.
      10ـ محمّدبن یعقوب کلینى، همان، ص 250.
      11ـ محمّدبن محمّد مفید، المقنعه، ص 743.
      12ـ حسن بجنوردى، القواعدالفقهیه، ج 5، ص 213.
      13ـ محمّدبن محمّد مفید، همان، ص 743.
      14ـ شرف‏الدین حسینى استرآبادى، آیات‏الاحکام، ج 1، ص 248.
      15ـ جلال‏الدین سیوطى، الدرالمنثور، ج 5، ص 142.
      16ـ فضل‏بن حسن طبرسى، مجمع‏البیان، ج 8، ص 431.
      17ـ همان، ج 6، ص 598.
      18ـ سیدمحمود آلوسى، روح‏المعانى فى تفسیر القرآن‏العظیم، ج 2، ص 192.
      19ـ عبدالواحدبن تمیمى آمدى، غررالحکم و دررالکلم، ترجمه و تحقیق سیدهاشم رسولى محلاتى، ج 3، ص 440.
      20ـ راغب اصفهانى، المفردات فى غریب‏القرآن، ذیل واژه «الحکمه».
      21ـ کتاب مقدس، ترجمه فاضل‏خان همدانى دیلیام گلن و هنرى مرتن، سفر توریه مثنى، فصل 13، آیات 1ـ5.
      22ـ همان، فصل 17، آیات 5ـ7.
      23ـ کتاب مقدس، نامه پولس به عبرانیان، آیه 28ـ30.
      24ـ ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه فریدون بدره‏اى و همکاران، ج 6، ص 200.
      25ـ آلبر ماله، تاریخ قرون جدید، ترجمه فخرالدین شادمان، ص 109.
      26ـ ویل دورانت، همان، ص 35.
      27ـ همان.
      28ـ کتاب مقدس، سفر توریه مثنى، فصل 13، آیات 6ـ11.
      29ـ کتاب مقدس، سفر تثنیه، فصل 17، آیات 13ـ15.
      30ـ حسین سلیمانى، عدالت کیفرى در آیین یهود، ص 288.
      31ـ امام خمینى، همان، ج 2، ص 445.
      32ـ جلال‏الدین سیوطى، الدرالمنثور، ج 1، ص 7.
      33ـ محمّدبن یعقوب کلینى، همان، ج 4، ص 117.
      34ـ همان، ص 122.
      35ـ همان، ص 127.
      36ـ همان، ص 119.
      37ـ همان، ج 2، ص 425.
      38ـ على‏بن ابى‏الکرم ابن‏اثیر، اسدالغابة، ج 3، ص 22.
      39ـ محمّدجواد مغنیه، فى ظلال نهج‏البلاغه، ج 1، ص 251.
      40ـ نهج‏البلاغه، خ 93.
      41ـ ابى ابى‏جمهور احسائى، عوالى‏اللئالى، تحقیق مجتبى مرعشى، ج 2، ص 239.
      42ـ عبدالواحدبن محمّد تمیمى آمدى، همان، ج 55، ص 3383.
      43ـ محمّدبن یعقوب کلینى، همان، ج 2، ص 463.
      44ـ عباس ایمانى، فرهنگ اصطلاحات حقوقى و کیفرى، ص 183.
      45ـ قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، اصل 4 و 147.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    طیبی نسب، حمیدرضا.(1389) پژوهشى در ارتداد. ماهنامه معرفت، 19(11)، 73-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حمیدرضا طیبی نسب."پژوهشى در ارتداد". ماهنامه معرفت، 19، 11، 1389، 73-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    طیبی نسب، حمیدرضا.(1389) 'پژوهشى در ارتداد'، ماهنامه معرفت، 19(11), pp. 73-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    طیبی نسب، حمیدرضا. پژوهشى در ارتداد. معرفت، 19, 1389؛ 19(11): 73-