درنگى در ترجمه فعل هاى «کاد/ یکاد»، «لایکاد» و «لم یکد» در ترجمه هاى قرآن
Article data in English (انگلیسی)
معرفت سال بیستم- شماره 164-مرداد1390، 71-82
جواد آسه*
چکیده
خداوند قرآن را براى هدایت بشر فرو فرستاده است. یکى از راههاى برخوردارى از هدایت قرآن، ترجمه روان، بدون ابهام و زودیاب آن است. نقد ترجمههاى قرآن یکى از راهبردهاى رسیدن به ترجمههایى با ویژگىهاى پیشگفته است. در این مقاله به بررسى ترجمه فعلهاى «کاد/ یکاد»، «لایکاد» و «لم یکد» در ترجمه آقایان مجتبوى، مکارم، فولادوند، خرمشاهى، گرمارودى، صفوى، محمدعلى رضایى اصفهانى، استادولى، و کریم زمانى پرداختهایم. این مترجمان در ترجمه «کاد» معادل «نزدیک بود» و در ترجمه «یکاد» معادل «نزدیک است» را به کار بردهاند. آقاى فولادوند و کریم زمانى در ترجمه این دو فعل علاوه بر معادل بیان شده، از معادلِ «چیزى نمانده بود» براى «کاد» و «چیزى نمانده است» براى «یکاد» نیز استفاده کردهاند. آقاى صفوى تنها مترجمى است که دچار آسیب گرتهبردارى معنایى در ترجمه فعل «کادوا» در آیه 19 سوره جن و «لایکاد» در آیه 17 سوره ابراهیم شده است. برخى از مترجمان یادشده در ترجمه «لایکاد» و «لم یکد» معادل «نزدیک نیست» یا «نزدیک است» را به کار بردهاند که نادرست است. در ترجمه این دو فعل باید از معادل «نمىتواند» استفاده کرد.
کلیدواژهها: ترجمه، کاد، یکاد، لایکاد، لم یکد.
مقدّمه
از آنجا که هدف خداوند از نزول قرآن هدایت بشر است، باید همگان از این هدایت برخوردار شوند. ترجمه قرآن به صورت خوشخوان و روان و زودیاب یکى از راههایى است که مىتوان مفاهیم و محتواى آیات را در اختیار عموم مردم قرار داد و از این طریق راه را براى هدایتبخشى قرآن هموارتر ساخت.
ترجمه قرآن باید به صورتى باشد که خواننده به آسانى و شفاف و بدون هیچ ابهامى به مراد آیات الهى در حد ترجمه دست یابد و بدینسان از هدایت قرآن برخوردار گردد.
پس از انقلاب اسلامى، به ویژه چند سال اخیر ترجمههاى دقیق، روان و زودیابى به ثمر رسیده است، اما هنوز با ترجمه بىغلط قرآن بسیار فاصله وجود دارد.
به منظور ارائه ترجمه بىغلط قرآن باید براى هر دانشى متخصصى را که کاملاً بر ترجمه آیات در حیطه تخصصش تسلط کافى دارد، در نظر گرفت. مثلاً براى هریک از علوم لغت، صرف، نحو و بلاغت به طور جداگانه یک متخصص مشخص گردد.1
در نخستین ترجمه گروهى که انجام شد2 اینگونه عمل نشد و براى هریک از علوم ادبى (لغت، صرف، نحو) و علوم بلاغى (بیان، معانى و بدیع) یک متخصص تعیین نشد؛ بلکه براى تمام علوم یادشده از یک متخصص استفاده شد که این سبب بروز اشکالاتى در ترجمه گشته است. برخى از آنها را نگارنده این سطور در مقالهاى با عنوان «نقد ترجمههاى قرآن در پرتو تأمّلات نحوى»3 بیان کرده است. در این مقاله نیز به مورد دیگر اشاره مىشود.
تا آنجا که نگارنده بررسى کرده تاکنون دو مقاله درباره معناى فعلهاى «کاد/ یکاد»، «لایکاد» و «لم یکد» نوشته شده است:4
1. احمد الحوفى، «معنى (کاد) فى الاثبات والنفى».5 در این مقاله معناى فعلهاى «کاد»، «ماکاد»، «لایکاد» و «لم یکد» در قرآن و اشعار عرب در کانون بررسى قرار گرفته است. او به این نتیجه رسیده که «کاد/ یکاد» به معناى در شرف انجام گرفتن عمل است، اما انجام نخواهد گرفت. معناى منفى آن (ماکاد / لایکاد و لمیکد) این است که عمل در آستانه انجام نیست تا اینکه انجام بپذیرد. نگارنده این مقاله در بیان مطالب بیان شده از تفاسیر استفاده نکرده است. دیگر آنکه چون نگارنده این مقاله عربزبان بوده به نقد و بررسى چند و چون ترجمه این فعلها در ترجمههاى فارسى قرآن نپرداخته است و در نتیجه سخنى درباره معادل «لایکاد و لمیکد» به میان نیاورده است.
2. سیدبابک فرزانه، «معناى فعل کاد در قرآن».6 نگارنده این مقاله فقط معناى فعلهاى «کاد»، «ماکاد»، «یکاد»، «لایکاد» و «لمیکد» را در قرآن بررسى کرده است. وى به چگونگى ترجمه این فعلها در ترجمههاى فارسى قرآن نپرداخته است. همچنین درباره معادل «لایکاد» و «لمیکد» اظهارنظر ننموده است.
در این مقاله نخست فعل «کاد/ یکاد» را از نظر نحوى بررسى مىکنیم. سپس به ترجمه آن دو در ترجمههاى آقایان مجتبوى، مکارم، فولادوند، خرمشاهى، گرمارودى، صفوى، محمدعلى رضایى اصفهانى، استادولى، و کریم زمانى7 اشاره خواهیم کرد. آنگاه به تفاوت معنایى «یکاد»، «لایکاد» و «لم یکد» مىپردازیم. سرانجام نگاهى خواهیم افکند به ترجمه فعل «لایکاد» و «لم یکد» در ترجمههاى پیشگفته.
روش تحقیق در این مقاله به صورت کتابخانهاى و روش بررسى دادهها، توصیفى ـ تحلیلى است.
فعل کاد/ یکاد از نگاه نحوى
در کتابهاى نحوى8 فعل کاد / یکاد از افعال مقاربه به شمار آمده است. افعال مقاربه همانند افعال ناقصه، افعال قلوب، حروف مشبهة بالفعل، «لا»ى نفى جنس و حروف مشبهه به لیس از نواسخاند. نواسخ بر سر مبتدا و خبر درمىآیند و با تغییراعرابآنها،مبتدارااسم و خبر را خبرخود قرار مىدهند. هریک از این نواسخ، ویژگىهایى دارند.
ویژگى فعل کاد/ یکاد در این است که وقتى بر مبتدا و خبر درمىآید علاوه بر تغییر اعراب آن دو (رفع مبتدا و نصب خبر) از نظر معنى نیز اثرگذار است؛ بدین صورت که بر نزدیکى وقوع خبر براى اسم دلالت مىکند. مثلاً وقتى فعل «یکاد» بر جمله اسمیه «الوقت ینقضى» یعنى «زمان پایان مىیابد» درآید (یکاد الوقت ینقضى) افزون بر اینکه «الوقت» را اسم خود قرار مىدهد و مرفوع و، «ینقضى» را منصوب مىسازد و خبر خود قرار مىدهد، در معنى آن جمله نیز تأثیر مىنهد؛ بدین صورت که بر «نزدیک بودن انقضاى وقت» دلالت دارد. به همین دلیل مترجمان قرآن در ترجمه فعل کاد / یکاد و صیغههاى آن دو، از معادل «نزدیک بود/ است» استفاده کردهاند؛ یعنى هنوز عمل در گذشته رخ نداده است و در آینده نیز رخ نخواهد داد.
براى نمونه به ترجمه فعل «کاد» در ترجمههاى یادشده، اشاره مىکنیم:
ـ «إِن کَادَ لَیُضِلُّنَا عَنْ آلِهَتِنَا لَوْلَا أَن صَبَرْنَا عَلَیْهَا»(فرقان: 42)؛ نزدیک بود که ما را از خدایانمان بگرداند و گمراه کند اگر بر آنها شکیبایى و پایدارى نمىورزیدیم (مجتبوى)؛
ـ «لَقَد تَّابَ الله عَلَى النَّبِیِّ وَالْمُهَاجِرِینَ وَالأَنصَارِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ فِی سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِن بَعْدِ مَا کَادَ یَزِیغُ قُلُوبُ فَرِیقٍ مِنْهُمْ» (توبه: 117)؛ خداوند رحمت خود را شامل حال پیامبر و مهاجران و انصار، که در زمان عسرت و شدّت [در جنگ تبوک] از او پیروى کردند، نمود بعد از آنکه نزدیک بود دلهاى گروهى از آنها، از حقّ منحرف شود [و از میدان جنگ بازگردند] (مکارم)؛
ـ «وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئا قَلِیلاً»(اسراء: 74)؛ و اگر تو را استوار نمىداشتیم، قطعا نزدیک بود کمى به سوى آنان متمایل شوى (فولادوند)؛
ـ «وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَى فَارِغا إِن کَادَتْ لَتُبْدِی بِهِ لَوْلَا أَن رَّبَطْنَا عَلَى قَلْبِهَا لِتَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ» (قصص: 10)؛ و دل مادر موسى را به کلى [از امید و شکیب] خالى شد، چنانکه اگر دلش را گرم نمىکردیم که از باوردارندگان باشد، نزدیک بود راز او را آشکار کند (خرمشاهى)؛
ـ «وَإِن کَادُواْ لَیَسْتَفِزُّونَکَ مِنَ الأَرْضِ» (اسراء: 76)؛ و به راستى نزدیک بود که تو را از این سرزمین بلغزانند (گرمارودى)؛
ـ «قَالَ تَاللَّهِ إِنْ کِدتَّ لَتُرْدِینِ» (صافات: 56)؛ به او مىگوید: به خدا سوگند، نزدیک بود مرا به دوزخ افکنى و به هلاکتم اندازى (صفوى)؛
ـ «وَأَنَّهُ لَمَّا قَامَ عَبْدُاللَّهِ یَدْعُوهُ کَادُوا یَکُونُونَ عَلَیْهِ لِبَدا» (جن: 19)؛ و اینکه هنگامى که بنده خدا [محمد ]برخاست در حالى که او را مىخواند [و مىپرستید ]نزدیک بود بر او ازدحام کنند (محمدعلى رضایى اصفهانى)؛
ـ «قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَکَادُواْ یَقْتُلُونَنِی»(اعراف: 150)؛ وى گفت: اى پسر مادرم، این قوم، مرا ناتوان شمردند و نزدیک بود مرا بکشند (استادولى)؛
ـ «وَإِن کَادُواْ لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ»(اسراء: 73)؛ و البته که نزدیک بود [با وسوسههاى خود ]تو را از آنچه به سویت وحى کردهایم بلغزانند (کریم زمانى).
چنانکه ملاحظه مىشود همه مترجمان در ترجمه فعل «کاد» و صیغههاى آن در آیات مزبور از معادل «نزدیک بود» استفاده کردهاند.
به ترجمه فعل «یکاد» نیز در ترجمههاى پیشگفته نظرى مىافکنیم:
ـ «یَکَادُ الْبَرْقُ یَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ» (بقره: 20)؛ نزدیک است که [روشنایى خیرهکننده ]برق دیدگانشان را برباید (مجتبوى)؛
ـ «یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیُ» (نور: 35)؛ نزدیک است بدون تماس با آتش شعلهور شود (مکارم)؛
ـ «یَکَادُ سَنَا بَرْقِهِ یَذْهَبُ بِالْأَبْصَارِ» (نور: 43)؛ نزدیک است روشنى برقش چشمها را ببرد (فولادوند)؛
ـ «تَکَادُ السَّمَاوَاتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ» (مریم: 90)؛ نزدیک است که آسمانها از [ناروایى] آن پارهپاره شوند (خرمشاهى)؛
نزدیک است که از آن، آسمانها پارهپاره گردد (گرمارودى)؛
ـ «فَمَا لِهَـؤُلاء الْقَوْمِ لاَ یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ حَدِیثا»(نساء: 78)؛ پس این مردم را چه شده است که نزدیک است هیچ سخنى را درنیابند (صفوى)؛
ـ «إِنَّ السَّاعَةَ آتِیةٌ أَکادُ أُخْفیها لِتُجْزى کُلُّ نَفْسٍ بِما تَسْعى» (طه: 15)؛ به درستى که ساعت [رستاخیز] آمدنى است. نزدیک است [که بخواهم] آن را پنهان کنم، تا هر شخصى به خاطر کوشش [خود] جزا داده شود (محمدعلى رضایى اصفهانى)؛
ـ «یَکَادُونَ یَسْطُونَ بِالَّذِینَ یَتْلُونَ عَلَیْهِمْ آیَاتِنَا»(حج: 72)؛ چندان که نزدیک است بر کسانى که آیات ما را بر آنها مىخوانند حمله برند (استادولى)؛
ـ «یَکَادُ سَنَا بَرْقِهِ یَذْهَبُ بِالْأَبْصَارِ» (نور: 43)؛ نزدیک است که فروزشِ برقِ آن [ابرها] نور دیدگان را ببرد (کریمزمانى).
چنانکه ملاحظه مىشود مترجمان در ترجمه فعل «یکاد» و صیغههاى آن از معادل «نزدیک است» استفاده کردهاند.
تا اینجا مشخص شد که مترجمان یادشده در ترجمه فعل «کاد» و صیغههاى آن از معادل «نزدیک بود» و در ترجمه فعل «یکاد» و صیغههاى آن از معادل «نزدیک است» استفاده کردهاند.
آقاى فولادوند علاوه بر استفاده از معادل «نزدیک بود» در ترجمه «کاد» و صیغههاى آن از معادل «چیزى نمانده بود» نیز استفاده کرده است. وى در ترجمه «کاد» و صیغههاى آن که ده بار در قرآن به کار رفته است، در نُه مورد در سورههاى فرقان: 42؛ قصص: 10؛ اسراء: 73و76؛ توبه: 117؛ صافات: 56؛ جن: 19؛ اعراف: 150؛ بقره: 71؛ از معادل «چیزى نمانده بود» استفاده کرده است. و در یک مورد در سوره اسراء: 74 معادل «نزدیک است» را به کار برده است.
این مترجم در ترجمه «یکاد» و صیغههاى آن که نُه بار در قرآن تکرار شده، در سوره مریم: 90؛ شورا: 5؛ حج: 72؛ و قلم: 51 از معادل «چیزى نمانده» استفاده کرده است و در سورههاى بقره: 20؛ نور: 35و43: و ملک: 8 معادل «نزدیک است» را به کار برده است.
معلوم نیست به چه سبب این مترجم در ترجمه «کاد/ یکاد» و صیغههاى آن از دو معادل بهره گرفته است.
آقاى کریم زمانى نیز همانند آقاى فولادوند از دو معادل «نزدیک بود» و «چیزى نمانده بود» در ترجمه «کاد» و صیغههاى آن در سورههاى اسراء: 74و76؛ صافات:56 و بقره: 71 و از دو معادل «نزدیک است» و «چیزى نمانده» در ترجمه «یکاد» و صیغههاى آن در سورههاى مریم:90؛ شورا: 5؛ و ملک: 8 بهره برده است. مشخص نیست چرا وى نیز در ترجمه «کاد/ یکاد» و صیغههاى آن از دو معادل استفاده کرده است.
آقاى صفوى در ترجمه فعل «کادُوا» در آیه «وَأَنَّهُ لَمَّا قَامَ عَبْدُاللَّهِ یَدْعُوهُ کَادُوا یَکُونُونَ عَلَیْهِ لِبَدا» (جن: 19)؛ از معادل «مىرفت» به جاى معادل «نزدیک بود» استفاده کرده که گرتهبردارى معنایى است.9 گرتهبردارى معنایى بدین معناست که کلمهاى در معنایى به کار گرفته شود که در آن زبان بدان معنا به کار نرفته باشد.10 گرتهبردارى معنایى سبب مىشود تا نثر یک متن از نثر معیار فاصله بگیرد.11 ترجمه او از این آیه چنین است: «و اینگونه بود که وقتى محمّد، بنده خدا، به نماز مىایستاد و خدا را عبادت مىکرد، مىرفت که انبوهى از مشرکان بر او گرد آیند و به تمسخرش گیرند.»
آقاى استادولى در ترجمه فعل «کاد» و صیغههاى مختلف آن از معادل «نزدیک بود» استفاده کرده است. چنانکه گفتیم وقتى در ترجمه فعل «کاد» از معادل «نزدیک بود» استفاده مىشود بدین معناست که عملى در گذشته انجام نشده است.
این مترجم در ترجمه فعل «کادوا» در آیه «وَأَنَّهُ لَمَّا قَامَ عَبْدُاللَّهِ یَدْعُوهُ کَادُوا یَکُونُونَ عَلَیْهِ لِبَدا» (جن: 19)؛ از معادل «نزدیک بود» استفاده نکرده است. به بیان دیگر وى این فعل را در این آیه ترجمه نکرده است. ترجمه وى از این آیه چنین است: «و چون بنده خدا [محمّد صلىاللهعلیهوآله ]به خواندن او برمىخاست [مشرکان] یکباره بر او ازدحام کرده و بر سر او گرد مىآمدند [و به آزار و مسخره او مىپرداختند].» از آنجا که وى فعل «کادوا» را در این آیه ترجمه نکرده است، عمل ازدحام انجام شده تلقّى شده است. در صورتى که با وجود فعل «کادوا» عمل ازدحام صورت نگرفته است. چنانکه در ترجمه آقاى رضایى اصفهانى فعل «کادوا» ترجمه شده و عمل ازدحام انجام نشده است. ترجمه وى چنین است: «و اینکه هنگامى که بنده خدا [محمد] برخاست در حالى که او را مىخواند [و مىپرستید] نزدیک بود بر او ازدحام کنند.»
در ترجمه آیتاللّه مکارم شیرازى از این آیه نیز همانند ترجمه استادولى این اشکال دیده مىشود. ترجمه او از این آیه چنین است: «و اینکه هنگامى که بنده خدا [محمّد صلىاللهعلیهوآله] به عبادت برمىخاست و او را مىخواند، گروهى پیرامون او به شدت ازدحام مىکردند.»
تفاوت ترجمه فعل «یکاد» با «لایکاد» و «لم یکد»
نحویان12 و مفسّران13 از نظر معنایى بین فعل مثبت «یکاد» و منفى آن «لایکاد» و «لم یکد» فرق نهادهاند؛ بدین صورت که وقتى در جملهاى فعل «یکاد» به کار رود معناى آن این است که عمل هنوز انجام نشده است. مثلاً معناى آیه «تَکَادُ السَّمَاوَاتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ»(مریم: 90) این است که «نزدیک است که آسمانها از سخن آنان بشکافند.» سخن آنان این بود که خدا براى خود فرزندى برگرفته است «وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدا.» (مریم: 88) خداوند براى آنکه ناروایى و زشتى سخن آنان را بیان بفرماید، فرمود: از بس که سخن آنان ناروا و دور از منطق است جا دارد آسمانها به سبب آن پارهپاره شوند. پس، آسمانها شکافته نشدهاند. بنابراین، کاربرد فعل «یکاد» در آیات بدین معناست که آن عمل موردنظر هنوز انجام نگرفته است.
اما وقتى به صورت منفى (لایکاد، لمیکد) به کار رود معناى آن این است که عمل هنوز در آستانه انجام شدن نیست چه برسد به اینکه انجام شود. یعنى آن عمل انجام نمىشود. برخى از مفسّران در معناى جمله «لَمْ یکَدْ یراها» در آیه «إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَرَاهَا»(نور: 40) گفتهاند که «لَمْ یکَدْ یراها» مبالغه در معناى «لَمْ یراها» است.14 و این مبالغه در معنا، به سبب وجود فعل «یکاد» است. پس در ترجمه آن «لَمْ یکَدْ یراها»، نهادن معادل «نزدیک نیست» به جاى «لَمْ یکَدْ» ترجمه رسا و گویا و درستى نخواهد بود و به هیچ روى مبالغه بیان شده را نخواهد رساند. به نظر نگارنده معادل رسا و گویا و صحیح براى فعل «لایکاد و لمیکد» فعل «نمىتواند» است. مثلاً در معناى جمله «لَمْ یکَدْ یراها» باید گفت: نمىتواند آن را ببیند؛ زیرا «لَمْ یراها» به معناى «آن را نمىبیند» است و معناى مبالغهاى آن با وجود فعل «یکاد» (لَمْ یکَدْ یراها) «نمىتواند آن را ببیند» خواهد بود.
با بررسىاى که در معادلهاى فارسى فعل «لَمْ یکَدْ» در نسخههاى خطى کهن قرآن محفوظ در کتابخانه مرکزى آستان قدس رضوى شده است، در یکى از نسخهها در ترجمه فعل «لَمْ یکَدْ» از معادل «نتواند» استفاده شده است؛15 در سه نسخه از این نسخهها در ترجمه فعل «لایکاد» (ابراهیم: 17) از معادل «نتواند»16 و در یکى از این نسخهها در ترجمه «لایکادون» (نساء: 78 و کهف: 93) به ترتیب از معادل «نتوانستند» و «نتوانند» استفاده شده17 و این، تأییدى است بر مدعاى بیان شده.
برخى از مترجمان به پیروى از شکل مثبت «یکاد» که در ترجمه آن از معادل «نزدیک است» استفاده کردهاند، در شکل منفى آن (لایکاد) نیز از همین معادل استفاده نمودهاند که صحیح نیست؛ زیرا در این صورت اساسا عملى واقع نمىشود تا از معادل «نزدیک است» استفاده شود.
فعل «یکاد» در قرآن چهار بار با «لا»ى نافیه (لایکاد) و یک بار با «لم» جازمه (لم یکد) منفى شده است. ما در ادامه نگاهى خواهیم کرد به ترجمه «لایکاد» و «لم یکد» در ترجمههاى پیشگفته.
معادل «لایکاد» و «لم یکد»
یکى از آیاتى که در آن فعل «لایکاد» به کار رفته، آیه «یَتَجَرَّعُهُ وَلاَ یَکَادُ یُسِیغُهُ» (ابراهیم: 17) است. صفوى در ترجمه این آیه گفته است: «آن را جرعه جرعه مىنوشد و مىرود که نتواند آن را فرو برد»؛ چنانکه گفتیم وى در ترجمه فعل «کادوا» در آیه 19 سوره جن دچار آسیب گرتهبردارى شده است. او در ترجمه فعل «لایکاد» در این آیه نیز از آسیب گرتهبردارى برکنار نمانده است؛ زیرا در ترجمه فعل «لایکاد» از معادل «مىرود» که به معناى «نزدیک است»، استفاده کرده است. دیگر آنکه این مترجم فعل منفى «لایکاد» را به صورت مثبت (یکاد) معنا کرده است. نکته دیگر این است که وى براى «لایکاد» دو معادل «مىرود» و «نتواند» را نهاده است. اگر او در ترجمه «لا یکادُ یسیغُه» از معادل «مىرود» استفاده نمىکرد و معادل «نمىتواند فرو ببرد» را به جاى آن مىنهاد ترجمه درستى از این آیه به دست مىداد.
محمدعلى رضایى اصفهانى در ترجمه این آیه چنین آورده است: «آن را جرعه جرعه مىنوشد و نزدیک است که آن را به آسانى فرو نبرد.» وى نیز همانند مترجم قبلى فعل منفى «لایکاد» را به صورت مثبت (یکاد) معنا کرده است و در ترجمه آن به جاى استفاده از معادل «نمىتواند»، از معادل «نزدیک است» استفاده کرده است. دیگر آنکه جمله «نزدیک است که آن را به آسانى فرو نبرد» چه معنایى را افاده مىکند؟! و آیا خواننده این عبارت چیزى از آن متوجه مىگردد؟!
آیتاللّه مکارم این آیه را چنین ترجمه کرده است: «به زحمت جرعه جرعه آن را سرمىکشد و هرگز حاضر نیست به میل خود آن را بیاشامد.» «حاضر نیست» معادل صحیحى براى فعل منفى «لایکاد» نیست.
گرمارودى در ترجمه این آیه چنین نگاشته است: «که آن را جرعهجرعه مىنوشدوچنین نیست که آن را فرو برد.» «چنین نیست» نیز معادل رسا و دقیقىبراى «لایکاد» نیست.
مترجمان دیگر آقایان مجتبوى، فولادوند، خرمشاهى، استادولى و کریم زمانى به درستى در ترجمه «لایکاد» از معادل «نمىتواند» استفاده کردهاند. ترجمه آنان از این قرار است:
ـ که آن را جرعه جرعه مىآشامد و او را فروبردن آن آسان و گوارا نیست [از گندى و تلخى نمىتواند آن را به آسانى فروبرد تا رهایى یابد] (مجتبوى)؛
ـ آن را جرعه جرعه مىنوشد و نمىتواند آن را فرو برد (فولادوند)؛
ـ که آن را جرعه جرعه بنوشد و نتواند فرو ببرد (خرمشاهى)؛
ـ که آن را جرعه جرعه بیاشامد و [از بوى گند و تلخى آن] هیچ نتواند یکباره آن را سرکشد (استادولى)؛
ـ [و با هزار رنج و زجر] آن را جرعه جرعه مىنوشد و [از بوى تعفن و طعم زنندهاش] نمىتواند آن را فرو دهد (کریم زمانى).
ترجمه پیشنهادى: «آن را جرعه جرعه مىنوشد و نمىتواند آن را فرو ببرد.»
یکى دیگر از آیاتى که در آن فعل «لایکاد» به کار رفته، «وَلَا یَکَادُ یُبِینُ» (زخرف: 52) است.
خرمشاهى این آیه را چنین ترجمه کرده است: «و نزدیک نیست که سخن واضح بگوید.» وى در ترجمه «لایکاد» از معادل «نزدیک نیست» که معادل فعل «یکاد» است بهره گرفته است. چنانکه بیان شد در ترجمه فعل «لایکاد» باید از معادل «نمىتواند» استفاده کرد. جاى بسى تعجب است که وى در آیه 17 سوره ابراهیم در ترجمه فعل «لا یکادُ» معادل «نتواند» را نهاده، اما در این آیه (زخرف: 52) از معادل «نزدیک نیست» استفاده کرده است.
صفوى در ترجمه این آیه گفته است: «و نزدیک است که نتواند مقصود خود را بیان کند.» وى این آیه را همانند آیه 17 سوره ابراهیم ترجمه کرده است؛ اما به جاى معادل «مىرود» که به معناى «نزدیک است»، خود معادل «نزدیک است» را به کار گرفته است. نقد این ترجمه همان است که در ذیل آیه 17 سوره ابراهیم آوردهایم.
محمدعلى رضایى اصفهانى آیه مزبور را چنین ترجمه کرده است: «و نزدیک نیست که [سخن را ]روشن سازد!» وى در ترجمه فعل «لایکاد» در این آیه از معادل «نزدیک نیست» استفاده کرده است؛ در حالى که در ترجمه آیه 17 سوره ابراهیم، معادل «نزدیک است» را نهاده است. چنانکه گفتیم در ترجمه فعل «لایکاد» باید معادل «نمىتواند» را به کار برد.
مترجمان دیگر آقایان مجتبوى، مکارم، فولادوند، گرمارودى، استادولى و کریم زمانى آیه را درست ترجمه کردهاند:
ـ «و نمىتواند سخن را روشن بیان کند» (مجتبوى)؛
ـ «و هرگز نمىتواند فصیح سخن بگوید» (مکارم»؛
ـ «و نمىتواند درست بیان کند» (فولادوند)؛
ـ «و به درستى نمىتواند سخن گوید» (گرمارودى)؛
ـ و نمىتواند درست سخن بگوید» (استادولى)؛
ـ «و نمىتواند واضح سخن بگوید» (کریم زمانى)؛
ترجمه پیشنهادى: «و نمىتواند به درستى سخن بگوید.»
آیه دیگرى که در آن فعل «لایکاد» آمده، «لِهَـؤُلاء الْقَوْمِ لاَ یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ حَدِیثا» (نساء: 78) است.
صفوى در ترجمه این آیه چنین نگاشته است: «پس این مردم را چه شده که نزدیک است هیچ سخنى را درنیابند.» او در ترجمه فعل «لایکاد» در این آیه همانند آیه 52 سوره زخرف، معادل «نزدیک است» را نهاده است.
محمدعلى رضایى اصفهانى در ترجمه این آیه گفته است: «و این گروه را چه شده است که به فهم عمیق سخن نزدیک نیستند»! گرچه وى این آیه را همانند دو آیه پیشین ترجمه نکرده، باز از معادل «نزدیک نیستند» استفاده کرده است.
مجتبوى: «پس این گروه را چیست که بر آن نیستند [نمىخواهند] که سخنى را دریابند.» وى در ترجمه فعل «لایکاد» از معادل «بر آن نیستند» یا «نمىخواهند» استفاده کرده است که نمىتواند معادل این فعل باشد.
مکارم: «پس چرا این گروه حاضر نیستند سخنى را درک کنند.» در این ترجمه نیز معادل «حاضر نیستند» نمىتواند معادل فعل «لایکاد» باشد.
فولادوند: [آخر ]این قوم را چه شده است که نمىخواهند سخنى را [درست] دریابند.» ترجمه فعل «لایکاد» به «نمىخواهند» صحیح نیست.
خرمشاهى: «این گروه را چه مىشود که به نظر نمىرسد سخنى دریابند.» وى در ترجمه فعل «لایکاد»، «به نظر نمىرسد» نهاده است که صحیح نیست.
گرمارودى: «بر سر این گروه چه آمده است که بر آن نیستند تا سخنى را دریابند.» وى نیز در ترجمه فعل «لایکاد»، «بر آن نیستند» را نهاده است که درست نیست.
استادولى: «این قوم را چه شده است که هیچ سخنى را درنخواند یافت.» این مترجم فعل «لایکاد» را ترجمه نکرده است.
کریم زمانى: «این گروه را چه مىشود که به نظر نمىرسد سخنى دریابند.» این مترجم نیز در ترجمه فعل «لایکاد»، «به نظر نمىرسد» نهاده است که صحیح نیست.
ترجمه پیشنهادى: «این قوم را چه شده است که نمىتوانند هیچ سخنى را [درست] دریابند.»
چهارمین آیهاى که در آن فعل «لایکاد» وجود دارد، آیه «وَجَدَ مِن دُونِهِمَا قَوْما لَّا یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلاً»(کهف: 93) است.
محمدعلى رضایى اصفهانى در ترجمه این آیه چنین آورده است: «نزد آن دو گروهى را یافت، که به فهم عمیق هیچ گفتارى نزدیک نبودند.» وى این آیه را همانند آیه 78 سوره نساء ترجمه کرده است.
مترجمان دیگر آقایان مجتبوى، مکارم، خرمشاهى، گرمارودى، صفوى، و استادولى نیز از این آیه ترجمه درستى ارائه نکردهاند. ترجمه آنان از این قرار است:
مجتبوى: «در پیش آن دو کوه گروهى را یافت که هیچ سخنى را درنمىیافتند.» وى در ترجمه این آیه فعل «لایکاد» را ترجمه نکرده است.
مکارم: «و در کنار آن دو [کوه] قومى را یافت که هیچ سخنى را نمىفهمیدند [و زبانشان مخصوص خودشان بود].» در این ترجمه نیز فعل «لایکاد» ترجمه نشده است. دیگر آنکه فعل «یفقهون» به صورت منفى ترجمه شده است، در صورتى که حرف نفى «لا» بر سر فعل «یکاد» درآمده است.
خرمشاهى: «و در پیش آن دو مردمانى را یافت که زبان نمىفهمیدند.» وى نیز معادلى به جاى فعل «لایکاد» ننهاده است و فعل «یفقهون» را به صورت منفى ترجمه کرده است.
گرمارودى: «در برابر آن دو [سدّ] گروهى را دید که [هیچ] زبانى را درست درنمىیافتند.» در این ترجمه نیز فعل «لایکاد» ترجمه نشده و فعل «یفقهون» به صورت منفى ترجمه شده است.
صفوى: «در مجاورت آن دو کوه قومى عقب مانده را یافت که به آسانى مفهوم هیچ سخنى را درک نمىکردند.» این مترجم نیز معادلى به جاى فعل «لایکاد» ننهاده است و فعل «یفقهون» را به صورت منفى ترجمه کرده است.
استادولى: «در آن سو قومى یافت که هیچ زبانى نمىفهمیدند.» اشکال ترجمه قبلى در این ترجمه نیز وجود دارد.
کریم زمانى: «و در کنار آن قومى را یافت که هیچ زبانى را نمىفهمیدند.» در این ترجمه نیز اشکال ترجمه قبلى دیده مىشود.
اشکالى دیگر آنکه این مترجمان از این آیه که از نظر ساختار با آیه 78 سوره نساء یکى است، ترجمه متفاوتى به دست دادهاند.
در این میان، آقاى فولادوند تنها مترجمى است که از این آیه ترجمه صحیحى به دست داده است. ترجمه وى چنین است: «در برابر آن دو [سدّ]، طایفهاى را یافت که نمىتوانستند هیچ زبانى را بفهمند.»
البته وى از این آیه (کهف: 93) و آیه 78 سوره نساء ترجمه متفاوتى به دست داده است. اوّل آنکه در ترجمه آیه 93 سوره کهف به درستى در ترجمه فعل «لایکاد» معادل «نمىتوانستند» را نهاده است، ولى در ترجمه آیه 78 سوره نساء از معادل «نمىخواهند» استفاده کرده است که صحیح نیست. دوم آنکه در ترجمه آیه 78 سوره نساء به درستى از کلمه «درست» در داخل قلّاب استفاده کرده، اما در ترجمه آیه 93 سوره کهف از آن غفلت کرده است.
ترجمه پیشنهادى: «در پیش آن دو [کوه] گروهى را یافت که نمىتوانستند هیچ سخنى را [درست] دریابند.»
براساس ترتیب سورهها آخرین آیهاى که در آن نفى فعل «یکاد» به کار رفته، «إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَرَاهَا»(نور: 40) است.
فولادوند: «هر گاه [غرقه] دستش را بیرون آورد، به زحمت آن را مىبیند.» گرچه وى در ترجمه فعل «لَمْ یکَدْ» از معادل «نزدیک نیست» استفاده نکرده، ترجمه صحیحى از آن به دست نداده است؛ زیرا بیان کردیم که نفى فعل «یکاد» («لایکاد» و «لَمْ یکَدْ») بر مبالغه در انجام نگرفتن عمل دلالت دارد؛ پس، در ترجمه آن باید از معادل «نمىتواند» استفاده کرد. چنانکه همین مترجم در ترجمه فعل «لایکاد» در آیه 17 ابراهیم، 93 کهف و 52 زخرف معادل «نمىتواند» را به کار برده است.
خرمشاهى: «چون دستش را برآورد، چه بسا نبیندش.» او در ترجمه فعل «لَمْ یکَدْ» از معادل «نزدیک نیست» استفاده نکرده، اما تعبیر «چه بسا» در لغت به «بسیار و فراوان» معنا شده است18 که در این صورت همان معناى «نزدیک است» را افاده مىکند. دیگر آنکه حرف نفى «لم» بر فعل «یکاد» درآمده و آن را مجزوم ساخته، در این صورت فعل «لَمْ یکَدْ» را باید به صورت نفى ترجمه کرد. اما وى فعل «یراها» را به صورت نفى ترجمه کرده است.
گرمارودى: «اگر کسى دست خویش را بر آورد دشوار آن را ببیند.» گرچه وى در ترجمه فعل «لَمْ یکَدْ» از معادل «نزدیک نیست» استفاده نکرده، به دلایل پیشگفته ترجمه صحیحى از آن به دست نداده است.
صفوى: «وقتى دست خود را بیرون مىآورد، نزدیک است که آن را از شدت تاریکى نبیند.» وى در ترجمه فعل «لَمْ یکَدْ» از معادل «نزدیک است» استفاده کرده است؛ در صورتى که فعل منفى است. دیگر آنکه به دلایل پیشگفته ترجمهاى که به دست داده است، صحیح نیست.
محمدعلى رضایى اصفهانى: «هر گاه دستش را خارج کند نزدیک است که آن را نبیند.» وى در ترجمه فعل «لَمْ یکَدْ» از معادل «نزدیک است» استفاده کرده است؛ در صورتى که فعل «لَمْ یکَدْ» منفى است. وانگهى به دلیلهاى پیشگفته این ترجمه صحیح نیست.
مکارم و استادولى در ترجمه فعل «لَمْ یکَدْ» معادل «ممکن نیست» را نهادهاند که رسا و دقیق نیست. ترجمه آنان بدین قرار است:
«آنگونه که هرگاه دست خود را خارج کند ممکن نیست آن را ببیند.» (مکارم)؛
ـ «اگر دستش را بیرون آورد ممکن نیست آن را ببیند.» (استادولى).
مترجمان دیگر آقایان مجتبوى، کریم زمانى آیه را درست ترجمه کردهاند. ترجمه آنان از این قرار است:
ـ «گاهى که دست خویش بیرون آرد نتواند که ببیندش.» (مجتبوى)؛
ـ آنچنانکه هرگاه [فرضا] دست خود را بیرون آرد، آن [دست] را نتواند دید [بس که تاریکى غلیظ است].» (کریم زمانى).
ترجمه پیشنهادى: «اگر دستش را بیرون آورد نمىتواند آن را ببیند.»
نتیجه گیرى
از آنچه بیان کردیم این نتایج حاصل مىآید:
1. مترجمان در ترجمه «کاد» از معادل «نزدیک بود» استفاده کردهاند و در ترجمه «یکاد» از معادل «نزدیک است».
2. معلوم نیست چرا آقاى فولادوند و کریم زمانى در ترجمه «کاد» از معادل «چیزى نمانده بود» و در «یکاد» از معادل «چیزى نمانده است» نیز استفاده کردهاند.
3. برخى از مترجمان یادشده در مواردى معادلى براى فعل «کاد» و «لایکاد» ننهادهاند.
4. از میان مترجمان یادشده فقط آقاى صفوى دچار آسیب گرتهبردارى معنایى در ترجمه فعل «کادوا» و «لایکاد» شده است. وى در ترجمه «کادُوا» در آیه «وَأَنَّهُ لَمَّا قَامَ عَبْدُاللَّهِ یَدْعُوهُ کَادُوا یَکُونُونَ عَلَیْهِ لِبَدا» (جن: 19) از معادل «مىرفت» استفاده کرده است. در ترجمه فعل «لایکادُ» در آیه «یَتَجَرَّعُهُ وَلاَ یَکَادُ یُسِیغُهُ» (ابراهیم: 17) نیز از معادل «مىرود» استفاده کرده است.
5. بین فعل «یکاد»، «لایکاد» و «لم یکد» از حیث معنا تفاوت وجود دارد. «یکاد» بدین معناست که عمل در آستانه انجام است اما انجام نمىپذیرد؛ ولى معناى فعل «لایکاد» و «لم یکد» این است که عمل نمىتواند انجام بگیرد، زیرا در آستانه انجام گرفتن نیست. با وجود این تفاوت، برخى در ترجمه آن از معادل «نزدیک نیست» استفاده کردهاند. معادل درست براى این دو فعل «نمىتواند» است.
6. برخى از مترجمان همانند محمدعلى رضایى اصفهانى در هیچیک از آیاتى که فعل «لایکاد» و «لمیکد» به کار رفته است از معادل «نمىتواند» استفاده نکردهاند. برخى دیگر از مترجمان از معادل رسا و دقیقى استفاده نکردهاند؛ همانند مکارم، گرمارودى و استادولى. همه مترجمان یادشده در این مقاله ـ جز رضایى اصفهانى ـ در برخى موارد از معادل رسا و دقیق و صحیح «نمىتواند» استفاده کردهاند، اما در مواردى دیگر از آن غفلت کردهاند. پس آنان در ترجمه «لایکاد» و «لمیکد» از معادل یکسانى استفاده ننمودهاند که این ضعف اساسى در این ترجمههاست.
7. برخى از مترجمان یادشده در مواردى فعل «لایکاد» و «لمیکد» را مثبت و در عوض فعل پس از آنها منفى معنى کردهاند.
8. مترجمان جدید قرآن باید پس از بررسى لغزشگاههاى مترجمان قبل از خود، به ترجمه قرآن بپردازند.
9. در ترجمه گروهى قرآن باید براى هر دانشى یک متخصص برگزید. چنین کسى باید در دانش ترجمه قرآن نیز از تخصص لازم برخوردار باشد.
··· منابع
- ـ قرآن کریم، ترجمه بهاءالدین خرمشاهى، چ سوم، تهران، نیلوفر، 1376.
- ـ ـــــ ، ترجمه حسین استادولى، تهران، اسوه، 1385.
- ـ ـــــ ، ترجمه سیدعلى موسوى گرمارودى، چ دوم، تهران، قدیانى، 1384.
- ـ ـــــ ، ترجمه محمدعلى رضایى اصفهانى، قم، مؤسسه فرهنگى ـ تحقیقاتى دارالذکر، بىتا.
- ـ ـــــ ، ترجمه محمدمهدى فولادوند، تهران، سازمان پژوهش و برنامهریزى آموزشى وزارت آموزش و پرورش، 1378.
- ـ ـــــ ، ترجمه ناصر مکارم شیرازى، قم، سپهر نوین، 1386.
- ـ ترجمه روشنگر قرآن کریم، کریم زمانى، تهران، نامک، 1389.
- ـ ابن مالک، شرح التسهیل، بیروت، دارالکتبالعلمیه، 1422ق.
- ـ ابنهشام انصارى، جمالالدینبن یوسف، مغنى اللبیب، تحقیق و شرح عبدالطیف محمدالخطیب، کویت، السلسلهالتراثیة، 1421ق.
- ـ استرآبادى، رضىالدین محمدبن حسن، شرحالرّضى على الکافیة، تهران، مؤسسة الصادق، 1395ق.
- ـ الحوفى، احمد، «معنى (کاد) فى الاثبات و النفى»، مجمع اللغة العربیة، الجزء 33، ربیعالثانى 1394ق، ص 58ـ65.
- ـ انورى حسن، فرهنگ بزرگ سخن، چ دوم، تهران، سخن، 1382.
- ـ بیضاوى، عبداللّهبن عمر، انوارالتنزیل و اسرارالتأویل، بیروت، دارالکتبالعلمیه، 1424ق.
- ـ رازى، ابوالفتوح، روضالجنان و روحالجنان فى تفسیرالقرآن، مشهد، بنیاد پژوهشهاى اسلامى استان قدس رضوى، 1408ق.
- ـ زمخشرى، محمودبن عمر، الکشّاف، بیروت، دارالکتابالعربى، 1407ق.
- ـ سمیعى گیلانى، احمد، نگارش و ویرایش، تهران، سمت، 1385. ـ سیوطى، جلالالدین عبدالرحمان، همعالهوامع فى شرح جمعالجوامع، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1418ق.
- ـ صفوى، سید محمدرضا، ترجمه قرآن بر اساس المیزان، چ سوم، قم، دفتر نشر معارف، 1386.
- ـ طوسى، محمدبن حسن، التبیان فى تفسیرالقرآن، بیروت، داراحیاء التراث العربى، بىتا.
- ـ علوى، یحیىبن حمزه، المنهاج فى شرح جمل الزجاج، ریاض، مکتبة الرشد، 1430ق.
- ـ فرزانه، سیدبابک، «معناى فعل کاد در قرآن»، صحیفه مبین، ش 37، بهار و تابستان 1385، ص 105ـ110.
- ـ فیض کاشانى، ملّامحسن، تفسیر الصافى، تهران، الصدر، 1415ق.
- ـ کوشا، محمدعلى، ترجمههاى ممتاز قرآن در ترازوى نقد، رشت، کتاب مبین، 1386.
- ـ نجفى، ابوالحسن، فرهنگ فارسى عامیانه، تهران، نیلوفر، 1378.
- ـ ـــــ ، غلط ننویسیم، تهران، مرکز نشر دانشگاه،ى 1372.
- ـ یاحقى، محمدجعفر، فرهنگنامه قرآنى، مشهد، بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، 1374.
* کارشناس ارشد تفسیر و علوم قرآن، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدسسره. دریافت: 21/11/89 ـ پذیرش: 29/3/90.
- 1ـ در نقد ترجمهها نیز باید چنین شود؛ یعنى هریک از متخصصان در دانش خاص به نقد ترجمهها در حیطه تخصصى خود بپردازند.
- 2ـ این ترجمه به همت محمدعلى رضایى اصفهانى و همکارانش به ثمر رسیده است.
- 3ـ این مقاله در مجله ترجمان وحى، ش 27، بهار و تابستان 1389، ص 4ـ23 چاپ شده است.
-
4ـ آقاى محمدعلى کوشا در کتاب ترجمههاى ممتاز قرآن در ترازوى نقد، در نقد ترجمه آقایان خرمشاهى، فولادوند و گرمارودى، ترجمه
آنان را از فعلهاى «کاد / یکاد»، «لایکاد» و «لم یکد» بررسى و نقد نکرده است. - 5ـ احمد الحوفى، «معنى کاد فى الاثبات و النفى»، مجمع اللغهالعربیة، الجزء33، ربیع الثانى، 1394ق.
- 6ـ سیدبابک فرزانه، «معناى فعل کاد در قرآن»، صحیفه مبین، ش 37، بهار و تابستان 1385.
- 7ـ ترتیب اسامى براساس تاریخ ترجمه آنان از قرآن است.
- 8ـ جلالالدین عبدالرحمان سیوطى، همع الهوامع فى شرح جمیعالجوامع، ج 1، ص 409ـ424؛ رضىالدین محمدبن حسن استرآبادى، شرحالرضى علىالکافیة، ج 4، ص 213ـ226؛ ابن مالک، شرحالتسهیل، ج 1، ص 375.
- 9ـ در فرهنگ بزرگ سخن و فرهنگ فارسى عامیانه ذیل مدخل «رفتن»، بدین معنى نزدیک است اشاره نشده است. براى توضیحات بیشتر بر نادرستى چنین الگوهایى، ر.ک: احمد سمیعى گیلانى، نگارش و ویرایش، ص 53 و 179ـ181.
- 10ـ ر.ک: ابوالحسن نجفى، غلط ننویسیم، ص ده.
- 11ـ ر.ک: احمد سمیعى گیلانى، همان.
- 12ـ جلالالدین عبدالرحمان سیوطى، همان، ج 1، ص 423ـ424؛ یحیىبن حمزه علوى، المنهاج فى شرح جملالزجاجى، ج 1، ص 647؛ جمالالدینبن یوسف ابنهشام الانصارى، مغنى اللبیب، ج 6، ص 582ـ585؛ رضىالدین محمدبن حسن استرآبادى، همان، ج 4، ص 223ـ225؛ ابن مالک، همان، ج 1، ص 385.
- 13ـ محمودبن عمر زمخشرى، الکشّاف، ج 3، ص 244؛ محمدبن حسن طوسى، التبیان فى تفسیرالقرآن، ج 7، ص 443ـ444؛ ملّا محسن فیض کاشانى، تفسیر الصافى، ج 3، ص 438؛ ابوالفتوح رازى، روضالجنان و روحالجنان فى تفسیرالقرآن، ج 11، ص 263؛ ج 14، ص 161ـ162؛ عبداللّهبن عمر بیضاوى، انوارالتنزیل و اسرارالتأویل، ج 4، ص 109.
- 14ـ همان.
- 15ـ ر.ک: محمدجعفر یاحقى، فرهنگنامه قرآنى، ج 4، ص 1874.
- 16ـ همان، ص 1871.
- 17ـ همان، ص 1872.
- 18ـ حسن انورى، فرهنگ بزرگ سخن، ج 2، مدخل «چه بسا».