معرفت، سال بیستم، شماره یازدهم، پیاپی 170، بهمن 1390، صفحات 91-

    جایگاه و نقش زنان صدر اسلام در بیعت و هجرت

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    حبیب زمانی محجوب / *دانشجوی دکتری - تاریخ و تمدن ملل اسلامی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران / zamani1358@gmail.com
    چکیده: 
    در نظام سیاسى اسلام نقش و جایگاهى که براى زنان در عرصه‏هاى سیاسى، اجتماعى و فرهنگى مشخص شده، کمتر از مردان نیست. بر این اساس، از مسائل مهم براى زنان متعهد مسلمان آشنایى با چگونگى مشارکت و حضور در این عرصه‏هاست. بدین منظور، باید از نظرگاه اسلام در این خصوص، و نیز از سیر تاریخى نقش زنان در عرصه‏هاى سیاست و اجتماع مطلّع گردند. بیعت و هجرت از مفاهیم مهم و اساسى فرهنگ سیاسى اسلام و از حوادث مهم و تأثیرگذار تاریخ صدر اسلام مى‏باشند. یافته‏هاى این پژوهش نشان مى‏دهد که زنان مسلمان همپاى مردان در این عرصه حضور فعال داشته و تاریخى ماندگار از خود به یادگار نهاده‏اند. این نوشتار با بررسى منابع تاریخى و مذهبى، و با روشى توصیفى بر این هدف است که جلوه‏هایى از مشارکت سیاسى زنان صدر اسلام را در دو عرصه بیعت و هجرت، که از حوادث مهم و سرنوشت‏ساز تاریخ صدر اسلام به شمار مى‏روند، بررسى نماید.
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

     معرفت سال بیستم ـ شماره 170 ـ بهمن 1390، 91ـ102

    جایگاه و نقش زنان صدر اسلام در بیعت و هجرت

    حبیب زمانى‏محجوب*

    چکیده

    در نظام سیاسى اسلام نقش و جایگاهى که براى زنان در عرصه‏هاى سیاسى، اجتماعى و فرهنگى مشخص شده، کمتر از مردان نیست. بر این اساس، از مسائل مهم براى زنان متعهد مسلمان آشنایى با چگونگى مشارکت و حضور در این عرصه‏هاست. بدین منظور، باید از نظرگاه اسلام در این خصوص، و نیز از سیر تاریخى نقش زنان در عرصه‏هاى سیاست و اجتماع مطلّع گردند.

    بیعت و هجرت از مفاهیم مهم و اساسى فرهنگ سیاسى اسلام و از حوادث مهم و تأثیرگذار تاریخ صدر اسلام مى‏باشند. یافته‏هاى این پژوهش نشان مى‏دهد که زنان مسلمان همپاى مردان در این عرصه حضور فعال داشته و تاریخى ماندگار از خود به یادگار نهاده‏اند.

    این نوشتار با بررسى منابع تاریخى و مذهبى، و با روشى توصیفى بر این هدف است که جلوه‏هایى از مشارکت سیاسى زنان صدر اسلام را در دو عرصه بیعت و هجرت، که از حوادث مهم و سرنوشت‏ساز تاریخ صدر اسلام به شمار مى‏روند، بررسى نماید.

    کلیدواژه‏ها: بیعت، عقبه، هجرت، زنان، صدر اسلام، پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله.

     

    مقدّمه

    در زمانى که براى زن هیچ ارزشى قایل نبودند، قدر او را نمى‏دانستند و حتى دختران را زنده به گور مى‏کردند، دین اسلام بالاترین هدیه را به زنان عطا نمود و در قرآن کریم، در شأن و منزلت زنان مؤمن و خداجو آیاتى را نازل و حتى سوره‏اى به نام ایشان (نساء) نام‏گذارى کرد. دین اسلام ـ به عنوان دینى که به تمام ابعاد فردى و اجتماعى انسان توجه دارد ـ براى زنان نیز حق مشارکت در عرصه‏هاى سیاسى و اجتماعى قایل است. بر این اساس، زنان از همان آغاز همدوش با مردان در حفظ و صیانت از دین اسلام و پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به‏پا خاستند و در عرصه‏هاى مهمى همچون بیعت، هجرت و جهاد توانایى خویش را اثبات نمودند.

    تبیین نقش مهم و اساسى زنان در تاریخ صدر اسلام در امور سیاسى و اجتماعى، براى زنان جامعه امروز امرى ضرورى و ارزشمند است تا از این رهگذر زنان مسلمان بدانند که اسلام از همان آغاز به نقش سیاسى و اجتماعى زنان اهمیت قایل بوده و امروزه نیز آنها باید در ایفاى این نقش کوشا باشند.

    این مقاله درصدد پاسخ‏گویى به این پرسش اصلى است که زنان صدر اسلام چه نقشى در امر بیعت و هجرت داشتند و چگونه در این امر نقش‏آفرینى کردند؟

    فرض این نوشتار آن است که با توجه به آموزه‏هاى اسلامى و همچنین عشق و علاقه زنان مسلمان به رسول خدا و دین اسلام، آنان با تمام وجود در این امور (بیعت و هجرت) شرکت کردند و نقشى سازنده و فعال داشتند.

    سؤالات فرعى که مقاله در پى پاسخ‏گویى به آنهاست عبارتند از:

    ـ تاریخچه بیعت در صدر اسلام چگونه بوده است؟

    ـ زنان در کدام بیعت‏ها حضور داشتند؟

    ـ شیوه بیعت زنان در آن زمان چگونه بوده است؟

    ـ زنان در دو هجرت به حبشه و مدینه چه میزان نقش‏آفرین بودند؟

    در مطالعات و تحقیقات جدید، موضوع بیعت و هجرت زنان صدر اسلام، در کنار سایر مسائل تاریخ صدر اسلام و سیره پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بررسى شده است و به صورت مستقل کتابى در این‏باره تدوین نشده است، اما در مجموعه مقالات همایش بین‏المللى سیره‏شناختى پیامبر اعظم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله،395 دو مقاله با عناوین «نخستین مبایعات زنان با پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله» از شهلا بختیارى و «بیعت زنان در عصر نبوى» از حمیدرضا مطهرى به موضوع بیعت زنان اشاره کرده‏اند.

    در مقاله پیش‏رو نقش زنان صدر اسلام در دو موضوع متناسب بیعت و هجرت با هم بررسى شده‏اند. همچنین سعى شده با تقویت رویکرد شناختى و عاطفى، این زنان در مسائل اجتماعى و سیاسى به عنوان اسوه و الگوى زنان امروز جامعه اسلامى معرفى شوند.

    افزون بر قرآن، بیشتر منابع تاریخى، به ویژه کتب سیره، به این موضوع اشاره دارند؛ هرچند که گزارش‏ها در خصوص جزئیات و تعداد یا اسامى زنان شرکت‏کننده یکسان نیست و تفاوت‏هایى وجود دارد. السیرة النبویه ابن‏هشام و طبقات ابن‏سعد بیش از سایر منابع و با تفصیل بیشترى به موضوع پرداخته‏اند. ابن‏سعد حتى در جلد هشتم الطبقات الکبرى بخشى را به طور مجزا به این موضوع و زنان شرکت‏کننده در آن اختصاص داده است.

    بنابر مطالب یادشده موضوع را در دو بخش پى مى‏گیریم: در بخش اول به مفهوم و تاریخچه بیعت و نیز حضور ارزنده زنان در آن خواهیم پرداخت و در بخش دوم، مفهوم، ضرورت و حضور فعال زنان در امر هجرت را تبیین مى‏نماییم.

    بیعت

    مفهوم بیعت

    بیعت از ماده بیع،396 در لغت به معناى دست بر دست زدن به هنگام معامله و پذیرفتن آن است.397 در گذشته میان اعراب چنین رسم بود که هنگام فروختن کالا، فروشنده و خریدار دست به دست همدیگر مى‏زدند و این عمل نشان‏دهنده قطعى بودن معامله بود.

    بیعت در اصطلاح، پیمان بستن به فرمان‏بردارى398 و پذیرفتن امارت یا ریاست کسى مانند سلطان یا فرمانرواست.399 این تعهد و پیمان مبنى بر اطاعت، در زمان‏هاى گذشته با دست دادن تحقق پیدا مى‏کرد، اما امروزه به روش‏هاى دیگر انجام مى‏شود.

    ابن‏خلدون در بیان معناى بیعت مى‏نویسد: «باید دانست که بیعت عبارت از پیمان بستن به فرمان‏برى و طاعت است. بیعت‏کننده با امیر خویش پیمان مى‏بست که در امور مربوطه به خود و مسلمانان تسلیم نظر وى باشد و در هیچ چیز از امور مزبور با او به ستیز برنخیزد و تکالیفى را که بر عهده وى مى‏گذارد و وى را به انجام آن تکالیف مکلف مى‏سازد اطاعت کند، خواه آن تکلیف به دلخواه او باشد و خواه مخالف میلش. و چنین مرسوم بود که هرگاه با امیر بیعت مى‏کردند و بر آن پیمان مى‏بستند دست خود را به منظور استوارى و تأکید پیمان در دست امیر مى‏گذاشتند و چون این شیوه به عمل فروشنده و خریدار شبیه بوده است، آن را "بیعت" نامیده‏اند که مصدر "باع" (خرید و فروش) مى‏باشد و مصافحه کردن با دست‏ها بیعت شده است و مفهوم آن در عرف لغت و تداول شرع همین است.»400

    در دین اسلام از این رسم، براى وجود اطاعت در میثاق و پیمان با رهبر و امام جامعه استفاده شده است.401 بدین‏ترتیب، بیعت در حقوق سیاسى اسلام شیوه‏اى است که بر اساس آن، بیعت‏کنندگان زمام‏دارى و حاکمیت کسى

    را که با او بیعت مى‏کنند مى‏پذیرند و اعلام مى‏دارند که از دستورهاى او اطاعت خواهند کرد.

    تاریخچه بیعت در اسلام

    بیعت در فرهنگ سیاسى مسلمانان و حتى در میان اعراب پیش از اسلام، رایج و شایع بوده و پیشینه‏اى دراز دارد. قراین نشان مى‏دهد بیعت از ابداعات مسلمانان نبوده، بلکه سنتى رایج میان عرب بوده است. این کار به روش‏هاى مختلف انجام مى‏گرفت. اعراب به هنگام پذیرفتن مهترى رئیس قبیله یا سرکرده خود، یا هنگام تعهد انجام کارى براى وى، دست خود را در دست او گذاشته و وفادارى خویش را اعلام مى‏داشته‏اند.402 بر این اساس، اعراب با مسئله بیعت آشنا بودند و به همین دلیل، هنگام بیعت مردم یثرب با پیامبر در عقبه، برخورد آنان با مسئله بیعت، برخورد با یک امر آشنا بود.403

    پس از ظهور اسلام در دوران پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بیعت تداوم یافت؛ اما معنایى که از آن برمى‏آمد بیشتر اعلام حمایت و اطاعت از پیامبر و حکومت اسلامى بود. سیره‏نویسان، سلسله بیعت‏هاى مسلمانان و نومسلمانان با پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را ثبت کرده‏اند.404 این بیعت‏ها بر پایه اطاعت از خداوند متعال و رسول گرامى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و ترک نافرمانى از خدا و رسولش بود و بر اساس آن، مسلمانان متعهد مى‏شدند که از دستورهاى دین مقدس اسلام و حکومت نوپاى اسلامى اطاعت کنند.

    در دوران رسول‏اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بیعت‏هاى متعددى صورت پذیرفت. نخستین بیعت در مکه انجام شد، که به نام «دعوت عشیرت» مشهور است.405 این بیعت سه سال پس از بعثت در یوم‏الدار بود. دومین بیعت که در مکه انجام گرفت، بیعت نخستین پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در عقبه (ابتدا با تعدادى از قوم خزرج و سپس با دوازده تن از اهل یثرب) بود.406 سومین بیعت، یک سال پس از بیعت عقبه اول در همان‏جا بود که این‏بار 73 مرد و 2 زن با پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهبیعت کردند.407 بیعت عقبه اول و دوم که به ترتیب به «بیعت النساء» و «بیعت الحرب» شهرت یافته است، در واقع زمینه‏ساز شکل‏گیرى نظام سیاسى مستحکم اسلامى در مدینه بود. پس از هجرت رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله از مکه به مدینه نیز بیعت‏هایى میان پیامبر با نمایندگان سراسر مردم شبه‏جزیره عربستان صورت گرفت. این نمایندگان نزد پیامبر مى‏آمدند و با نهادن دست خود در دست ایشان، وفادارى خویش را اعلام مى‏کردند.

    به طور کل، بیعت در عهد رسالت چیزى جز پیمان وفادارى و تأکید بر آن نبود408 و توجه ایشان بر گرفتن بیعت تنها براى تحکیم و تثبیت پایه‏هاى حکومت و فراهم ساختن امکانات آن بوده است.409 پیامبر اکرم در فرصت‏هاى مختلف با مسلمانان تجدیدبیعت مى‏نمود که یک مورد آن در «بیعت رضوان» در حدیبیه بود. از آن گسترده‏تر، بیعتى بود که پس از فتح مکه انجام گرفت. بیعت مسلمانان با على علیه‏السلام در روز غدیر خم نیز از بیعت‏هاى مهم دوران رسول‏اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بود.

    پس از رحلت رسول اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بیعت در سراسر دوران خلافت خلفاى راشدین، امویان، عباسیان و حتى خوارج و فاطمیان و دیگر کسانى که دعوى زعامت مسلمانان داشتند، رسمى جارى و طبیعى‏ترین شیوه انتقال و تثبیت حکومت محسوب مى‏شد.410

    حضور زنان در بیعت

    قرآن کریم بیعت با حکومت را، که بارزترین مظهر میثاق سیاسى در جامعه است، براى زنان مى‏پذیرد.

    «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جَاءکَ الْمُؤْمِنَاتُ یُبَایِعْنَکَ عَلَى أَن لَّا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئا وَلَا یَسْرِقْنَ وَلَا یَزْنِینَ وَلَا یَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا یَأْتِینَ بِبُهْتَانٍ یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ فَبَایِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ» (ممتحنه: 12)؛ اى پیامبر، چون زنان باایمان نزد تو آیند که با این شرط با تو بیعت کنند که چیزى را با خدا شریک نسازند و دزدى نکنند و زنا نکنند و فرزندان خود را نکشند و بچه‏هاى حرام‏زاده‏اى را که پس انداخته‏اند با بهتان و حیله به شوهر نبندند و در کار نیک از تو نافرمانى نکنند، با آنان بیعت کن و از خدا براى آنان آمرزش بخواه؛ زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است.

    تاریخ صدر اسلام نیز نشان‏دهنده تحقق این عمل سیاسى از سوى زنان است. ابن‏سعد در کتاب طبقات‏الکبرى با عنوان کلى «ما بایع علیه رسول‏اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهالنساء»، صفحاتى را به چگونگى بیعت زنان با پیامبر و مضمون بیعت‏ها اختصاص داده است.411 وى در فصلى دیگر از این کتاب نام هفتاد زن را برمى‏شمرد که در بیعت‏ها شرکت داشتند.412

    به لحاظ تاریخى، اولین حضور زنان در بیعت، در عصر رسالت رسول‏اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ـ سال سیزدهم بعثت ـ در عقبه منى (عقبه نخست) بود. این بیعت زمانى انجام شد که مسلمانان به شدت از جانب مخالفان و کفار تحت فشار و آزار بودند تا جایى که رسول‏اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله، کوه صبر و استقامت، به درگاه الهى شکوه مى‏کرد.413 در چنین شرایطى، دوازده تن از اهل یثرب (10 نفر از قبیله خزرج و 2 نفر از قبیله اوس)414 نزد پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله آمدند و پس از آشنایى با اسلام، متعهد شدند که از رسول خدا ـ که در آن زمان سخت در معرض تهدید مشرکان بود ـ دفاع کنند.415 آنها همچنین متعهد شدند به خدا شرک نورزند، دزدى و زنا نکنند، فرزندان خود را نکشند، دروغ و بهتان بر کسى نبندند، پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را اطاعت کنند و از دستورات وى سرپیچى نورزند.416

    برخى محققان این بیعت را «بیعه‏النساء» گفته‏اند؛ بدان جهت که رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله پس از فتح مکه با زنان مسلمان بر پایه همین شرایط بیعت کرد. در این بیعت هم، التزام به جهاد در کار نبود و مضمون بیعت نساء نیز همین مى‏باشد.417 حسن ابراهیم حسن علت دیگر موسوم شدن این بیعت به بیعه‏النساء را حضور زنى به نام عَفراء دختر عبیدبن ثَعلبه مى‏داند که به عنوان نخستین زن با رسول‏اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بیعت کرده است.418 با این حال، عمده منابع، حاضران در بیعت عقبه اول را 12 مرد دانسته‏اند و از حضور زنى به نام عفرا در این بیعت چیزى ننوشته‏اند؛ هرچند از حضور فرزندان وى به نام‏هاى عوف و معاذ یاد کرده‏اند.419 در مورد اینکه بیعه‏النساء کدام بیعت (بیعت عقبه اول یا بیعت مکه) مى‏باشد اختلاف‏نظر وجود دارد، هرچند مضامین و شرایط پیامبر در این بیعت و بیعت پس از فتح مکه مشابهت بسیار دارد، ولى اینکه بیعت عقبه نخست بیعت‏النساء باشد، بعید به نظر مى‏رسد.420

    در هر صورت، حاضران پس از انجام بیعت به یثرب بازگشتند. رسول‏اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نیز مصعب‏بن عمیر را به عنوان نماینده خود همراهشان فرستاد تا به هر کس که مسلمان شد قرآن بیاموزد و مردم را به سوى خدا دعوت کند. از این‏رو، بعد از بازگشت این گروه به یثرب تبلیغات وسیعى براى گسترش اسلام آغاز شد.421

    در ذیحجه سال بعد (سیزده بعثت) 75 نفر (73 مرد و 2 زن)422 از مسلمانان همراه مصعب‏بن عمیر نماینده رسول‏اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهدر یثرب ـ از یثرب به مکه آمدند و آمادگى خود را براى اطاعت از پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله اعلام نموده، با ایشان بیعت جدیدى بستند که به «بیعت عقبه دوم» مشهور است.423 بنابر اشاره منابع، در این بیعت دو زن به نام‏هاى اسماء دختر عمروبن عدى از بنى‏سلمه معروف به ام‏مَنیع و نُسیبه دختر کعب‏بن عمروبن عوف از بنى‏مازن معروف به ام‏عُماره حضور داشتند.424 ام‏عماره در بیعت رضوان و بسیارى از نبردها همراه پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله شرکت کرد. این زنان همراه سایر بیعت‏کنندگان در شب 13 ذى‏الحجه مخفیانه در منى نزد پیامبر آمدند و با آن حضرت بیعت کردند. به نقل ابن‏هشام، بیعت زنان با رسول‏اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بیعت با زبان بود.425 آنان متعهد شدند همان‏گونه که از فرزندان و خانواده خویش دفاع مى‏کنند از پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهنیز دفاع نمایند و دستورات وى را اطاعت کنند.426

    درباره این بیعت عباده‏بن صامت ـ که در جریان بیعت عقبه اول نیز حضور داشت ـ مى‏گوید: «پیمانى که با پیامبر بستیم، پیمان جنگ بود تا در همه حال شنوا و فرمانبردار باشیم و بیهوده عذرتراشى نکنیم و بر او پیشى نگیریم. در امر زعامت با او درگیر نشویم، همواره حق‏گو باشیم و در پیشگاه خدا از چیزى باک نداشته باشیم.»427

    این بیعت در شرایط بسیار حساسى واقع شد. چون مشرکان از ماجرا آگاه شدند، به سرعت به سوى مسلمانان یثربى آمدند تا آنان را دستگیر و شکنجه کنند، ولى مسلمانان که از نیت کفار مطلع شده بودند، پیش از سر رسیدن آنها از مکه خارج شدند.428

    بیعت با پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بار دیگر در جریان صلح حدیبیه تکرار شد. در این زمان ـ یعنى سال ششم هجرى مکه هنوز پایگاه شرک بود و مشرکان گاه و بیگاه حملات سختى به مسلمانان مى‏کردند. پیامبر در ذى‏قعده سال ششم هجرى همراه گروه بسیارى از مسلمانان به قصد انجام عمره عازم مکه گردید. در این سفر چهار زن (ام‏سلمه، ام‏عماره، ام‏منیع و ام‏عامر اشهلى) همراه پیامبر بوده‏اند.429 مشرکان مکه پس از آگاهى از حرکت رسول‏اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مانع ورود حضرت به مکه شدند و شرایط سختى را براى رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله پدید آوردند.430 در این وضعیت حساس و اضطرارى، پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهبراى تجدید پیمان خود با مسلمانان، آنان را زیر درختى جمع کرد و تمام همراهان رسول‏اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ـ به غیر از جدّبن قیس انصارى 431 با ایشان بیعت کردند و سوگند یاد کردند که تا آخرین نفس از حریم آیین پاک اسلام دفاع کنند و از جانفشانى در راه آرمان‏هاى بعثت دریغ نورزند.432 موقعیت چنان حساس بود که مسلمانان مى‏گفتند ما بر جان بیعت کردیم.433 به سبب اهمیت این بیعت، آیاتى نازل شده است که در آن، خداوند رضایت خویش را از بیعت‏کنندگان بیان مى‏دارد و به همین خاطر این بیعت به «بیعت رضوان» شهرت یافت. خداوند این آیه را نازل فرمود: «لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبَایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ... .» (فتح: 18) خداوند در آیه 10 سوره «فتح» بیعت با پیامبر را بیعتى الهى مى‏خواند و به همه بیعت‏کنندگان تذکر مى‏دهد که اگر بر سر پیمان و عهد خود بمانند پاداش عظیمى خواهند داشت؛ اما اگر آن را بشکنند زیانش متوجه خود آنهاست. شیخ مفید بیعت زنان با پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را در صلح حدیبیه چنین بیان مى‏کند که على علیه‏السلامبه عنوان عهده‏دار امور این بیعت، لباسش را پهن نمود. زنان با عنوان بیعت بر آن لباس دست مى‏کشیدند و سپس پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله دست مى‏کشید و بدین ترتیب بیعت بین پیامبر و زنان واقع شد.434

    بیعت دیگر در زمان پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله، در جریان فتح مکه اتفاق افتاد. پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در سال هشتم هجرى مکه را فتح و کعبه را از لوث وجود بت‏ها پاک کرد و بلال با بانگ اذان شکست شرک را از فراز کعبه به گوش همگان رسانید.435 آن‏گاه رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بر کوه صفا رفت و از مردم خواست با ایشان بیعت نمایند. با دعوت پیامبر مردم گروه گروه نزد پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏آمدند و با آن حضرت بیعت مى‏کردند.436

    در این بیعت، تفاوتى بین زنان و مردان وجود نداشت و همان‏گونه که مردان با پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بیعت نمودند، زنان نیز ـ که قریب500نفربودندـپس‏ازمردان‏بیعت‏مى‏کردند.437 طبرى مى‏نویسد: «... و چون پیامبر از بیعت مردان فراغت یافت، با زنان نیز بیعت کرد و گروهى از زنان قریش براى بیعت وى آمدند. از جمله، هند دختر عتبه بود که به سبب رفتارى که با حمزه کرده بود نقابدار و ناشناس آمد.»438

    پیامبر در این بیعت براى زنان شرایطى را قرار داد.439 آیه 12 سوره مبارکه «ممتحنه» در همین‏باره نازل شده است. خداوند متعال در این آیه به پیامبر دستور مى‏دهد هرگاه زنان مؤمنه نزد تو آمدند و تعهد دادند که بر خدا شرک نورزند، فضایل اخلاقى را رعایت نمایند، دزدى نکنند، زنا ننمایند، فرزندان خود را نکشند و...، با این شرایط تعهد آنان را پذیرا باش و قبول بیعت نما.440 این آیه شریفه در واقع، به روشنى حکم بیعت زنان مؤمن با رسول‏اللّه را بیان مى‏کند. در ضمن، چون به صورت جمله شرطیه بیان شده است، مواردى را هم براى آنان شرط کرده که برخى مشترک بین زنان و مردان است؛ مثل شرک نورزیدن به خداوند، عدم نافرمانى رسول‏اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهو...، و برخى دیگر، بیشتر مربوط به زنان است؛ مثل احتراز جستن از زنا و نسبت دادن اولاد دیگران به شوهر.441 به دنبال آن، پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بیعت آنان را درباره شرایط یادشده در آیه پذیرفت و از آنان تعهد گرفت تا برخلاف شیوه اسلامى رفتار نکنند.442

    بیعت زنان با رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بدین‏گونه بود که به دستور پیامبر ظرفى پر از آب را آماده ساختند. ایشان دست مبارک خود را در ظرف آب فرو بردند و بیرون آوردند و پس از آن، زنان به عنوان اقرار و ایمان به خدا و تصدیق رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله دست خویش را در همان آب فرو بردند و بدین‏گونه بیعت انجام شد.443 عده‏اى نیز گفته‏اند که پیامبر با کلام از زنان بیعت مى‏گرفت؛444 چنان‏که از عایشه نقل شده است که پیامبر با آیه «... لَّا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئا»(ممتحنه: 12) از زنان بیعت گرفتند.445 طبرى به نقل از ابان بن صالح مى‏گوید: «بیعت زنان دو جور بود؛ یکى آنکه ظرف آبى پیش روى پیامبر نهادند و چون شرایط بیعت را بگفت و زنان پذیرفتند، دست در آب فرو برد و درآورد و زنان نیز دست در آب فرو بردند. ولى پس از آن، چنان شد که پیامبر شرایط بیعت را مى‏گفت؛چون‏مى‏پذیرفتندمى‏گفت:برویدکه‏باشمابیعت‏کردم.»446

    گفتنى است که شیوه بیعت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله با زنان به وضوح نمایانگر این امر است که اگر دین مقدس اسلام بر حضور زنان در صحنه اجتماع و سیاست تأکید دارد، از سوى دیگر، بر رعایت حدود و مرزهاى لازم بین مردان و زنان در جامعه نیز تأکید مى‏ورزد. در منابع اشاره شده است که پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در بیعت با زنان از دست در دست گذاشتن خوددارى مى‏نمود447 و هرگز دست رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله دست زن نامحرمى را لمس نکرده است.448 امام باقر علیه‏السلام نیز در کلام گهربار خویش بر بیعت زنان همراه با رعایت حریم الهى تأکید نموده، مى‏فرماید: «زنان تنها از پشت پوشش بیعت مى‏نمایند.»449

    بیعت تاریخى و مهم دیگر، بیعت مسلمانان با امام على علیه‏السلام در غدیر خم بود. این بیعت در سال دهم هجرى هنگام بازگشت رسول‏اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله از حجه‏الوداع رخ داد. پس از سخنرانى شیواى پیامبر و معرفى على علیه‏السلام به عنوان جانشینى خویش،450 خیمه‏اى جداگانه براى بیعت با على علیه‏السلام افراشته شد و تمام مردان و زنانى که در غدیر خم حاضر بودند، حتى زنان پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله با حضرت على علیه‏السلامبه عنوان وصى و جانشین رسول‏اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بیعت نموده و اعلام کردند که ولایت على‏بن ابى‏طالب را همچون ولایت رسول اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏پذیرند.451

    پس از دوران پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله باز هم تاریخ شاهد حضور زنان در مسئله بیعت براى خلافت على علیه‏السلام است. بیعت مردم با على علیه‏السلامبهترین نمونه تحقق بیعت سیاسى و حکومتى بود. مردم در کمال آزادى و با میل و رضا، شور و نشاط و آگاهى و شناخت کامل، با حضرت بیعت کردند.452 آن حضرت هجوم مردم براى بیعت با ایشان را چنین وصف مى‏نماید: «شادى مردم بر اثر بیعتشان با من به جایى رسید که بچه‏ها خشنود گشتند، و پیران با قدم‏هاى لرزان و بیماران با سختى و مشقت براى بیعت آمدند و دختران جوان نیز به سوى بیعت روان شدند.»453

    هجرت

    مفهوم و ضرورت هجرت

    «هجرت» از قوانین جاودانه حیات و عامل تکامل و توفیق ملت‏ها و اقوام بشرى بوده است. از این‏رو، در دین اسلام نیز به عنوان یکى از عناصر مهم فرهنگ سیاسى به شمار آمده که بقا و تداوم این دین آسمانى را تضمین کرده است. هجرت در لغت به معناى بریدن، مفارقت و جدایى مى‏باشد.454 براى هجرت مى‏توان دو معناى اصطلاحى قایل شد: اصطلاح عام، که منظور ترک دیار و رفتن از یک منطقه جغرافیایى به مکانى‏دیگراست455 واصطلاح خاص (با انگیزه دینى) که عزیمت مسلمانان از منطقه‏اى به منطقه دیگر، براى حفظ دین خود و براى جلب رضاى الهى است.

    با توجه به آیات قرآن، هجرت براى مسلمانان وظیفه‏اى شرعى محسوب شده است؛456 چراکه هرگاه جوّ غالب با عصیان‏کاران باشد، ممکن است مردم رفته رفته تحت تأثیر روح حاکم بر جامعه قرار گیرند. بر همین اساس، خداوند متعال براى اینکه مسلمانان راه خود را به سوى هدایت به دلیل زیستن در جامعه کفر گم نکنند و یا تحت فشار ستم‏کاران قرار نگیرند، آنها را به هجرت امر مى‏نماید.457 هجرت همواره آمیخته با سختى و رنج است و به همین سبب، مقام مهاجران در اسلام بسیار والاست458 و خداوند این گروه را لایق رحمت واسعه خود دانسته است.459

    در زمان رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نیز مانند سایر پیامبران الهى، این ضرورت مهم براى امت اسلام پیش آمد و مسلمانان از هجرت به عنوان روشى در راه نجات اسلام و نشر تعالیم آن در دیگر نقاط گیتى بهره بردند. مسلمانان دو هجرت بزرگ یکى به حبشه و دیگرى به مدینه داشتند.

    حضور زنان در هجرت

    در زمینه هجرت در اسلام مطالب بسیار بیان شده است، اما درباره حضور زنان در این فراز سخت و شکوهمند کمتر سخن به میان آمده است. اهمیت حضور زنان در این عرصه این است که آنها با وجود احساسات فراوان خود، از همه علقه‏ها و علایق دنیوى خویش گذشتند و همپاى مردان به یارى و حفظ دین اسلام برخاستند.

    آیات متعددى از کلام‏اللّه مجید به حضور زنان در هجرت اشاره دارند. از آیه 97 و 98 سوره مبارکه «نساء» چنین استفاده مى‏شود که زنان همچون مردان وظیفه دارند از حکومت کفر به سرزمین اسلامى هجرت نمایند. در آیه 50 سوره مبارکه «احزاب» نیز خداوند متعال شرط جواز ازدواج زنان با پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را هجرتشان به سرزمین حکومت اسلامى قرار مى‏دهد460 که این موضوع، اهمیت هجرت زنان مسلمان را بیش از پیش مشخص مى‏سازد.

    هجرت به حبشه

    وقتى آزار و اذیت مشرکان نسبت به مسلمانان اوج گرفت، پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به آنان پیشنهاد کرد به حبشه هجرت نمایند.461 مسلمانان در دو نوبت به حبشه مهاجرت کردند.462 در هجرت اول ـ که در ماه رجب سال پنجم بعثت به صورت شبانه و مخفیانه انجام گرفت ـ 11 مرد و 4 زن به نام‏هاى ام‏سلمه463 (همسر ابوسلمه بن عبدالاسدرقیه دختر رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله464 (همسر عثمانسهله دختر سهیل‏بن عمرو (همسر ابوحذیفه‏بن عتبه) و لیلى دختر ابى‏حثمه (همسر عامربن ربیعه العفرى) حضور داشتند.465 آنها حدود دو ماه (ماه شعبان و رمضان) در حبشه ماندند تا آنکه شایع شد کفار قریش از شکنجه مسلمانان دست برداشته‏اند. مهاجران با شنیدن این خبر، به عشق دیدار رسول‏اللّه و بازگشت به سرزمین خویش عازم مکه شدند، ولى نزدیک مکه متوجه شدند این خبر شایعه‏اى بیش نبوده است.466

    در هجرت دوم به حبشه، قریب 83 مرد و 18 زن حضور داشتند467 که یازده زن از قریش و هفت زن از دیگر قبایل بودند.468 از این تعداد، هشت مرد و سه زن در حبشه وفات یافتند469 و باقى آنها بعدها از حبشه نیز به مدینه هجرت ‏نمودند و مشمول‏ فضیلت ‏دو هجرت ‏شدند.470

    از جمله زنان در این هجرت، اسماء بنت عمیس، زن مؤمنه و گران‏قدرى بود که از همان روزهاى آغازین رسالت رسول‏اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهبه وى ایمان آورد.471 او همراه همسرش جعفربن ابى‏طالب، که سرپرستى مهاجران را بر عهده داشت، در این هجرت شرکت نمود. اسماء همراه همسر و فرزندانش تا سال هفتم هجرى در حبشه ماند تا آنکه هنگام فتح خیبر همراه سایر مهاجران حبشه، عازم مدینه شد. از دیگر زنان مهاجر به حبشه ام‏حبیبه،472 سوده دختر زمعه، ام‏کلثوم همسر ابوسبره و... بودند.473

    هجرت به مدینه

    پس از آگاهى مشرکان از جریان بیعت عقبه و با بیشتر شدن فشارها و شکنجه‏ها از سوى آنها، پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به مسلمانان دستور داد به یثرب هجرت کنند.474 هجرت مسلمانان از مکه به مدینه آنچنان اهمیت داشت که با وجود رویدادهاى مختلف مانند ولادت، بعثت و رحلت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و فتح مکه و...، این واقعه به عنوان مبدأ تاریخ اسلام برگزیده شد. خداوند متعال نیز در آیه 72 سوره مبارکه «انفال» بر ضرورت این هجرت تأکید مى‏ورزد. این واقعه زمینه‏ساز اجتماع مسلمانان براى پى‏ریزى و تأسیس نظام و حکومت سیاسى اسلام بود.

    در هجرت به مدینه نیز شاهد حضور گسترده زنان هستیم؛ زنانى که همه چیز خود را در مکه جاى گذاشتند و بیابانى خشک و سوزان به مسافت 468 کیلومتر را تا مدینه طى کردند. در این‏باره نام زنان بسیارى در کتب تاریخى ذکر شده است که برجسته‏ترین آنها فاطمه بنت‏اسد و فاطمه زهرا علیهاالسلام است. فاطمه بنت اسد مادر گران‏قدر امام على علیه‏السلام بر پایه احترام فراوانى که به پیامبر مى‏نهاد، در زمره اولین مهاجران به مدینه بود. از امام صادق علیه‏السلامروایت است که فرمودند: «فاطمه بنت اسد نخستین زنى است که به سوى پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله از مکه به مدینه هجرت کرد.»475 فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز همراه سایر دختران رسول‏اللّه و گروهى از زنان پس از هجرت پیامبر به مدینه عازم این شهر شدند. آنها به همراه على علیه‏السلامدر خفا و پنهانى بیرون آمدند476 و به خاطر خنکى هوا یا براى رعایت اقدامات امنیتى در این سفر پرخطر، شب‏ها با سرعت بسیار حرکت مى‏کردند و روزها مخفى مى‏شدند477 تا آنکه به دیدار رسول‏اللّه شتافتند.

    پس از مهاجرت دسته‏جمعى مسلمانان از مکه به مدینه، هنوز برخى از زنان مسلمان در مکه باقى مانده بودند. از جمله آنها ام‏سلمه است که خویشان وى ـ قبیله بنى‏مغیره ـ اجازه ندادند به همراه همسرش به مدینه هجرت کند. طایفه شوهرش ـ بنى عبدالاسد ـ فرزند خردسال وى را نیز از او جدا کردند.478 ام‏سلمه حدود یک‏سال در ناحیه‏اى به نام ابطح (میان مکه و منا) در فراغ همسر و فرزندش مى‏گریست.479 تا آنکه پس از یک سال پسر او را برگرداندند و او تنها به مدینه مهاجرت نمود.480

    برخى نیز به دلیل مشرک و کافر بودن همسرانشان توفیق هجرت همراه پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و سایر مسلمانان را نیافته بودند. گروهى از این زنان بعدها از همسر، خانه و فرزند خویش دل کندند و براى پیوستن به رسول‏اللّه از مکه که در آن زمان دارالکفر محسوب مى‏شد، به مدینه هجرت کردند. قرآن از این زنان با عنوان «زنان مؤمن مهاجر» یاد کرده است.481 از جمله این زنان، سُبَیعه دختر حارث اسلمى است.482 زینب دختر پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نیز در زمره این زنان بود که همسر مشرکش (ابوالعاص‏بن الربیع) مانع از هجرت وى به سرزمین اسلام مى‏شد، تا آنکه وى در جنگ بدر اسیر شد. پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آلههنگام آزادى از او پیمان گرفت که در بازگشت به همسرش اجازه دهد به مدینه هجرت نماید. ابى‏العاص نیز به وعده خویش وفا کرد483 و همسرش، زینب را عازم مدینه کرد. پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهزیدبن حارثه را همراه مردى از انصار به سمت وى فرستاد تا او را در میانه راه به مدینه رساند، ولى پیش از رسیدن، دو نفر از کفار، زینب را در بین راه مجروح کردند و وى به سبب همین جراحت پس از مدتى درگذشت.484

    پس از صلح حدیبیه نیز برخى از زنان از مکه گریختند و به مدینه هجرت کردند که اطرافیان آنها به مدینه آمدند و از رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهخواستند مطابق مفاد صلح‏نامه حدیبیه آنان را برگرداند. از جمله آنها ام‏کلثوم دختر عقبه‏بن ابى‏معیط بود که پس از قرارداد صلح حدیبیه، به مدینه مهاجرت کرد و برادرانش عماره و ولید در تعقیب وى به مدینه آمدند و از پیامبر خواستند طبق قرارى که گذاشتند او را به ایشان باز دهد. ام‏کلثوم خطاب به پیامبر گفت: «یا رسول‏اللّه، من یک زنم و تو خود از ضعف زنان آگاهى. اگر مرا نزد کفار باز گردانى من نمى‏توانم در مقابل فشار آنها دینم را حفظ کنم.»485

    با نزول آیه 10 سوره مبارکه «ممتحنه»، پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله از تسلیم وى امتناع ورزیدند.486 رسول‏اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله طبق دستور خداوند،487 این زنان مهاجر را امتحان مى‏کرد و کسانى را که صداقتشان معلوم مى‏شد، نگاه مى‏داشت و با پرداخت مهریه به شوهران کافر و مشرکشان، آنها را به ازدواج مردان مسلمان درمى‏آورد.488

    نتیجه‏گیرى

    با نگاهى به رویدادهاى تاریخى صدر اسلام، مشاهده مى‏کنیم که زنان دوشادوش مردان در عمده رویدادها و صحنه‏هاى مهم سیاسى و اجتماعى این دوران، حضور و مشارکت سازنده و فعال داشته‏اند که به ویژه نقش آنان در دو موضوع «بیعت» و «هجرت» بسیار برجسته و مهم است.

    بیعت از ابداعات مسلمانان نبوده، بلکه سنتى رایج میان عرب بوده است. پس از ظهور اسلام نیز بیعت در فرهنگ سیاسى مسلمانان جاى گرفت و تداوم یافت.

    تاریخچه بیعت در صدر اسلام نشانگر حضور زنان مسلمان در بیعت عقبه دوم، رضوان، (فتح) مکه و غدیر خم و حمایت از ولایت على علیه‏السلام است. پس از دوران پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نیز در مسئله خلافت على علیه‏السلام، زنان با کمال میل و رضا و با آگاهى و شناخت کامل با امیرمؤمنان على علیه‏السلام بیعت کردند و فصل زرینى از تاریخ اسلام را به نام خود ثبت نمودند.

    شیوه و روش بیعت زنان به گونه‏اى بوده است که حدود و مرزهاى بین مردان و زنان کاملاً رعایت مى‏شد؛ بدین صورت که یا با کلام بوده است و یا پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله دست خود را در ظرف آبى مى‏زد و سپس زنان نیز دست خود را در آن ظرف فرو مى‏بردند.

    در امر هجرت نیز حضور زنان مسلمان صدر اسلام پرشور بود. آنها با وجود احساسات فراوان خود از همه علقه‏ها و علایق دنیوى خویش گذشتند و براى یارى و حفظ دین اسلام از خانه و کاشانه خود دل کندند و در دو هجرت مسلمانان (به حبشه و مدینه) حضور فعال و گسترده داشتند. زنان مسلمان صدر اسلام همچون مردان با نقش‏آفرینى در جریانات سیاسى و اجتماعى، نام خود را در کنار نام مجاهدان و شهداى این برهه از تاریخ اسلام جاودانه ساختند و اسوه و الگویى برجسته براى زنان مسلمان در هر دوره‏اى شدند.

     

    منابع

    ـ نهج‏البلاغه، ترجمه فیض‏الاسلام، تهران، فیض‏الاسلام، 1370.

    ـآیتى،محمدابراهیم،تاریخ‏پیامبراسلام،تهران،دانشگاه‏تهران،1361.

    ـ ابراهیم حسن، حسن، تاریخ الاسلام، ط. السابعه، بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1964م.

    ـ ابن ابى‏الحدید، شرح نهج‏البلاغه، ط. الثانیه، بیروت، دار احیاءالتراث العربى، 1387ق.

    ـ ابن‏اثیر، عزالدین‏على،الکامل‏فى‏التاریخ،بیروت،دارصادر،1385ق.

    ـ ابن اثیر، مجدالدین، النهایه، بیروت، المکتبه الاسلامیه، 1383ق.

    ـ ابن جوزى، ابى‏الفرج عبدالرحمن، الوفا باحوال المصطفى، بیروت، دارالمعرفه لطباعه و النشر، بى‏تا.

    ـ ابن‏خلدون، عبدالرحمن، مقدمه، ترجمه محمدپروین گنابادى، چ چهارم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1359.

    ـ ابن‏سعد، محمد، طبقات الکبرى، بیروت، دار صادر، 1903م.

    ـ ابن‏شهرآشوب، محمدبن على، مناقب آل ابیطالب، چ دوم، بیروت، دارالاضوا، 1412ق.

    ـ ابن‏کثیر، ابوالفدا،البدایه‏والنهایه،بیروت،دارالکتب‏العلمیه،1405ق.

    ـ ـــــ ، السیرة النبویه، بیروت، دار احیاء التراث‏العربى، بى‏تا.

    ـ ابن منظور، جمال‏الدین، لسان العرب، بیروت، دار صادر، بى‏تا.

    ـابن‏هشام،محمد،السیره‏النبویه،بیروت،داراحیاءالتراث‏العربى،بى‏تا.

    ـ ـــــ ، سیرت رسول‏اللّه، ترجمه رفیع‏الدین اسحاق‏بن محمد همدانى، تهران، خوارزمى، 1361.

    ـ امینى، عبدالحسین، الغدیر، ط. الثالثه، بیروت، دارالکتاب العربى، 1387ق.

    ـ بخارى، محمدبن اسماعیل، الصحیح، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1419ق.

    ـ جعفریان، رسول، تاریخ سیاسى اسلام، چ چهارم، قم، دلیل ما، 1385.

    ـ حمیداللّه، محمد، الوثائق، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، بنیاد، 1365.

    ـ خالدى، حسن‏بن فرهان، بیعة على‏بن ابیطالب فى ضوء الروایات الصحیحه، چ دوم، ریاض، مکتبة التوبه، 1997م.

    ـ دهخدا، على‏اکبر، لغت‏نامه، تهران، دانشگاه تهران، 1372.

    ـ ذهبى، شمس‏الدین محمد، تاریخ الاسلام، بیروت، دارالکتاب العربى، 1407ق.

    ـ راغب اصفهانى، حسین‏بن محمد، المفردات فى غریب‏القرآن، بیروت، دارالمعرفه، بى‏تا.

    ـ سبحانى، جعفر، فروغ ابدیت، چ ششم، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1370.

    ـ سمهودى، نورالدین على‏بن احمد، وفاء الوفا باخبار دارالمصطفى، ط. الثالثه، بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1401ق.

    ـ سهیلى، عبدالرحمان، الروض الانف، بیروت، دار احیاء التراث العربى، بى‏تا.

    ـ شهیدى، سیدجعفر، بیعت و چگونگى آن در تاریخ اسلام، در: از دیروز تا امروز (مجموعه مقالات)، تهران، قطره، 1372.

    ـ صالحى الشامى، محمدبن یوسف، سبل الهدى و الرشاد فى سیره خیرالعباد، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1414ق.

    ـ صدوق، محمدبن على، الخصال، ط. الخامسه، قم، مؤسسه النشر الاسلامى، 1416ق.

    ـ طباطبائى، سید محمدحسین، المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوى همدانى، تهران، محمدى، 1347.

    ـ طبرسى، فضل‏بن حسن، اعلام الورى، ط. الثانیه، تهران، منشورات دارالکتب الاسلامیه، بى‏تا.

    ـ ـــــ ، مجمع البیان، تهران، ناصر خسرو، 1365.

    ـ طبرى، محمدبن جریر، تاریخ طبرى، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چ چهارم، تهران، اساطیر، 1368.

    ـ عاملى، جعفرمرتضى، الصحیح من سیره‏النبى الاعظم، قم، دارالحدیث للطباعه و النشر، 1426ق.

    ـ غروى نائینى، نهلا، محدثات شیعه، تهران، دانشگاه تربیت مدرس، 1381.

    ـ کحاله، عمر رضا، اعلام النساء فى عالمى العرب والاسلام، ط. الرابعه، بیروت، موسسه‏الرساله، 1402ق.

    ـ کلینى، محمدبن یعقوب، اصول کافى، تهران، مکتبه الاسلامیه، 1388ق.

    ـ مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ط. الثانیه، بیروت، موسسة الوفاء، 1403ق.

    ـ مجموعه مقالات همایش بین‏المللى سیره‏شناختى پیامبر اعظم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله، به اهتمام اصغر منتظرالقائم، اصفهان، دانشگاه اصفهان، 1385.

    ـ محلاتى، ذبیح‏اللّه، ریاحین‏الشریعه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، بى‏تا.

    ـ معرفت، محمدهادى، ولایت فقیه، قم، انتشارات اسلامى، 1367.

    ـ مغنیه، محمدجواد، تفسیر کاشف، ط. الثالثه، بیروت، دارالجواد، 1981م.

    ـ مفید، محمدبن محمد نعمان، الارشاد، ط. الثالثه، بیروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، 1399ق.

    ـ مکارم شیرازى، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، چ پنجم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1368.

    ـ واقدى، محمدبن عمر، مغازى، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، 1362.

    ـ یعقوبى، احمدبن ابى‏یعقوب، تاریخ یعقوبى، ترجمه محمدابراهیم آیتى، چ سوم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 2536.


    * دانشجوى دکتراى تاریخ و تمدن ملل اسلامى، دانشگاه آزاد اسلامى واحد علوم و تحقیقات.

    دریافت: 20/2/90 ـ پذیرش: 10/8/90. zamani1358@gmail.com

    395ـ مجموعه مقالات همایش بین‏المللى سیره‏شناختى پیامبر اعظم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله، به اهتمام اصغر منتظرالقائم، اصفهان، دانشگاه اصفهان، 1385.

    396ـ ابن‏منظور، لسان‏العرب، ج 1، ص 577.

    397ـ همان، ج8، ص 26؛ ابن‏اثیر، الکامل فى‏التاریخ، ج1، ص 173.

    398ـ على‏اکبر دهخدا، لغت‏نامه، ج 3، ص 4549.

    399ـ راغب اصفهانى، المفردات فى غریب‏القرآن، ص 6.

    400ـ عبدالرحمن ابن‏خلدون، مقدمه، ترجمه محمدپروین گنابادى، ج 1، ص 400.

    401ـ ابن‏منظور، همان، ج 8، ص 26.

    402ـ محمدبن جریر طبرى، تاریخ طبرى، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج 2، ص 809ـ810.

    403ـ ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، ج 22، ص 70.

    404ـ محمد حمیداللّه، الوثائق، ترجمه محمود مهدوى دامغانى.

    405ـ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابى‏طالب، ج 2، ص 22؛ سیدجعفر شهیدى، بیعت و چگونگى آن در اسلام، ص 46.

    406ـ ابن‏هشام، سیرت رسول‏اللّه، ترجمه رفیع‏الدین اسحاق‏بن محمد همدانى، ج 1، ص 427.

    407ـ همان، ص 444.

    408ـ ناصر مکارم شیرازى و همکاران، همان، ج 22، ص 72.

    409ـ محمدهادى معرفت، ولایت فقیه، ص 85ـ86.

    410ـ سیدجعفر شهیدى، همان، ص 48.

    411ـ ابن‏سعد، طبقات‏الکبرى، ج 8، ص 5ـ13.

    412ـ همان، ص 222ـ273.

    413ـ رسول جعفریان، تاریخ سیاسى اسلام، ج 1، ص 386.

    414ـ ابن‏هشام، همان، ج 1، ص 444؛ ابن‏کثیر، السیرة النبویة، ج 2، ص 195.

    415ـ محمدابراهیم آیتى، تاریخ پیامبر اسلام، ص 168؛ محمد حمیداللّه، همان، ص 44.

    416ـ حسن ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام، ج 1، ص 95.

    417ـ ابن‏کثیر، السیره‏النبویة، ج 2، ص 178؛ نورالدین على‏بن احمد سمهودى، وفاءالوفا باخبار دارالمصطفى، ج 1، ص 223.

    418ـ ر.ک: ابن‏هشام، سیرت رسول‏اللّه، ج 1، ص 430؛ محمدبن جریر طبرى، همان، ج 3، ص 1070.

    419ـ ابن‏اثیر، الکامل، ج 2، ص 95.

    420ـ همان، ص 97.

    421ـ شمس‏الدین محمد ذهبى، تاریخ الاسلام، ج 1، ص 297.

    422ـ ابن‏هشام، سیرت رسول‏اللّه، ج 2، ص 84؛ ذبیح‏اللّه محلاتى، ریاحین‏الشریعة، ج 5، ص 80.

    423ـ ابن‏هشام، سیرت رسول‏اللّه، ج 2، ص 109.

    424ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 14، ص 26ـ27.

    425ـ ابن‏هشام، سیرت رسول‏اللّه، ج 2، ص 97.

    426ـ على‏بن حسن طبرى، اعلام‏الورى، ص 60ـ61.

    427ـ محمدبن عمر واقدى، المغازى، ج 2، ص 435.

    428ـ ابن‏سعد، همان، ج 2، ص 118ـ120؛ ابن‏کثر، البدایة و النهایة، ج 2، ص 166ـ169.

    429ـ محمدبن عمر واقدى، همان، ج 2، ص 488.

    430ـ محمدبن جریر طبرى، همان، ج 3، ص 1121.

    431ـ عبدالرحمن سهیلى، الروض الانف، ج 6، ص 460.

    432ـ ناصر مکارم شیرازى و همکاران، همان، ج 22، ص 44.

    433ـ همان، ص 44ـ45.

    434ـ محمدبن محمد نعمان مفید، الارشاد، ص 63.

    435ـ على‏بن حسن طبرسى، اعلام الورى، ص 108.

    436ـ ابى‏الفرج عبدالرحمن ابن‏جوزى، الوفا باحوال المصطفى، ج 3، ص 703؛ جعفر مرتضى عاملى، الصحیح من سیرة نبى‏الاعظم، ج 22،
    ص 291.

    437ـ محمدبن یعقوب کلینى، الکافى، ج 5، ص 527.

    43844و45ـ محمدبن جریر طبرى، همان، ج 3، ص 1190؛ محمدبن یوسف صالحى الشامى، سبل الهدى و الرشاد، ج 5، ص 247.

    ج

    440ـ سید محمدحسین طباطبائى، المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوى همدانى، ج 19، ص 411.

    441ـ همان، ص 429.

    442ـ محمدهادى معرفت، همان، ص 183.

    443ـ محمدباقر مجلسى، همان، ج 21، ص 134؛ جعفر سبحانى، فروغ ابدیت، ج 2، ص 345؛ سید محمدحسین طباطبائى، همان، ج 19، ص 499؛ جعفرمرتضى عاملى، همان، ج 22، ص 295.

    444ـ محمدبن یوسف صالحى الشامى، همان، ج 5، ص 248.

    445ـ محمدبن اسماعیل بخارى، صحیح بخارى، ج 4، ص 478.

    44652و53ـ محمدبن جریر طبرى، همان، ج 3، ص 1191.

    447

    448ـ ابن‏سعد، همان، ج 8، ص 5؛ محمدبن اسماعیل بخارى، همان، ج 4، ص 478؛ حسن‏بن فرهان خالدى، بیعه على‏بن ابى‏طالب فى وضوء الروایات الصحیحه، ص 51.

    449ـ محمدبن على صدوق، الخصال، ج 2، ص 141.

    450ـ احمدبن ابى‏یعقوب یعقوبى، تاریخ یعقوبى، ج 1، ص 508.

    451ـ عبدالحسین امینى، الغدیر، ج 1، ص 271.

    452ـ نهج‏البلاغه، ترجمه فیض‏الاسلام، نامه 1، ص 832.

    453ـ همان، ص 723.

    454ـ على‏اکبر دهخدا، همان، ج 14، ص 2703.

    455ـ مجدالدین ابن‏اثیر، النهایة، ج 5، ص 244.

    456ـ على‏بن حسن طبرسى، مجمع‏البیان، ج 8، ص 291.

    457ـ محمدجواد مغنیه، تفسیر کاشف، ج 2، ص 233.

    458ـ آل‏عمران: 195؛ توبه: 20.

    459ـ بقره: 218.

    460ـ سید محمدحسین طباطبائى، همان، ج 16، ص 503.

    461ـ ابن‏کثیر، السیرة النبویة، ج 2، ص 4؛ شمس‏الدین محمد ذهبى، همان، ج 1، ص 184.

    462ـ محمدابراهیم آیتى، همان، ص 119.

    463ـ ابن‏سعد، همان، ج 8، ص 86ـ88؛ نهله غروى نائینى، محدثان شیعه، ص 72.

    464ـ ر.ک: ابن‏کثیر، السیره‏النبویة، ج 2، ص 4؛ شمس‏الدین محمد ذهبى، همان، ج 1، ص 183.

    465ـ ابن‏کثیر، السیره‏النبویة، ج 2، ص 3.

    466ـ ابن‏هشام، سیرت رسول‏اللّه، ج 1، ص 354.

    467ـ ابن‏سعد، همان، ج 1، ص 207.

    46874و75ـ محمدابراهیم آیتى، همان، ص 122.

    469

    470ـ ابن‏سعد، همان، ج 8، ص 281.

    471ـ همان، ص 280.

    472ـ همان، ص 96.

    473ـ محمدابراهیم آیتى، همان، ص 119ـ120.

    474ـ ابن‏کثیر، السیره‏النبویة، ج 2، ص 215.

    475ـ محمدبن یعقوب کلینى، همان، ج 1، ص 377.

    476ـ ذبیح‏اللّه محلاتى، همان، ج 1، ص 377.

    477ـ محمدباقر مجلسى، همان، ج 40، ص 190.

    478ـ شمس‏الدین محمد ذهبى، همان، ج 2، ص 131.

    479ـ ابن‏کثیر، السیره‏النبویة، ج 2، ص 215ـ216.

    480ـ ر.ک: ابن‏هشام، سیرت رسول‏اللّه، ج 1، ص 450ـ451.

    481ـ ممتحنه: 10.

    482ـ ابن‏سعد، همان، ج 8، ص 287.

    483ـ همان، ص 3.

    484ـ عمر رضا کحاله، اعلام النساء فى عالمى العرب و الاسلام، ج 2، ص 107ـ110.

    485ـ ابن‏سعد، همان، ج 8، ص 230.

    486ـ محمدابراهیم آیتى، همان، ص 422.

    487ـ ممتحنه: 11.

    488ـ سید محمدحسین طباطبائى، همان، ج 19، ص 413ـ414.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    زمانی محجوب، حبیب.(1390) جایگاه و نقش زنان صدر اسلام در بیعت و هجرت. ماهنامه معرفت، 20(11)، 91-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حبیب زمانی محجوب."جایگاه و نقش زنان صدر اسلام در بیعت و هجرت". ماهنامه معرفت، 20، 11، 1390، 91-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    زمانی محجوب، حبیب.(1390) 'جایگاه و نقش زنان صدر اسلام در بیعت و هجرت'، ماهنامه معرفت، 20(11), pp. 91-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    زمانی محجوب، حبیب. جایگاه و نقش زنان صدر اسلام در بیعت و هجرت. معرفت، 20, 1390؛ 20(11): 91-