گفتمان و عملکرد اقتصاد سیاسى در دولت هاى تحصیل دار
Article data in English (انگلیسی)
معرفت سال بیست و یکم ـ شماره 172 ـ فروردین 1391، 137ـ151
گفتمان و عملکرد اقتصاد سیاسى در دولتهاى تحصیلدار
محمدعلى شیرخانى* حامد خوشگفتارلامع**
چکیده
تحلیل رفتار دولتها، بخصوص در حوزه رفتارهاى اقتصادى، یکى از مسائلى است که از دیرباز مورد توجه اندیشمندان قرار داشته است. رفتارهاى اقتصادى دولتها بر توسعه ملى کشورهاى در حال توسعه نقشى تعیینکننده داشته که متقابلاً بر ثبات و امنیت اجتماعى ـ سیاسى اثر مىگذارد. رفتارهاى اقتصادى دولت، بسته به نوع گفتمان دولتها متغییر مىباشد. عملکرد اقتصاد سیاسى دولتها در کشورهایى که اقتصادشان متکى به درآمدهاى رانتى است، با تأثیرى که از گفتمان حاکم بر دولتها مىگیرند، شاخصههاى تغییر بیشترى دارند. براى دستیابى به بررسى این رابطه، از روشهاى تحقیق ترکیبى که متکى به توصیف و تحلیل هستند استفاده مىشود. هدف این تحقیق، معرفى یکى از این روشهاى ترکیبى است تا رابطه گفتمان دولت را با عملکرد اقتصاد سیاسى به صورت روشمند تبیین کنیم. دولتهاى تحصیلدار با توجه به ماهیت خاصى که دارند، براى گفتمانهاى خود شاخصههایى انتخاب مىکنند که بر عملکرد آنها در حوزه اقتصاد تأثیرگذار مىباشد. اینگونه دولتها هرچه بیشتر به منابع رانتى متکى باشند میزان استقلال آنها از جامعه و تأثیر گفتمانشان بر حوزه اقتصادى بیشتر است.
کلیدواژهها: تحلیل گفتمان، رانت، تحصیلدار، رانتجویى، دولت، اقتصاد سیاسى.
مقدّمه
دولتهاى جدید با روى کار آمدن خود، گفتمان جدیدى را در حوزههاى مختلف حاکم مىنمایند. این گفتمان متشکل از دال و مدلولهایى مىباشد که در طول سالها شکل گرفته است. حاصل این گفتمانها که مىتواند بخشى از گفتمان اصلى یک نظام سیاسى باشد، تأثیرهاى بسزایى بر بخشهاى مختلف از جمله بازار و اقتصاد دارد. این تحقیق به دنبال تبیین روشمند تأثیر گفتمان دولت بر این نهاد مهم، و نیز پاسخ به چگونگى و چرایى این تأثیر مىباشد. به طور مشخص، به دنبال پاسخ به این سؤال است که گفتمان دولت چگونه بر عملکرد اقتصاد سیاسى تأثیر مىگذارد و شاخصههاى این تأثیرگذارى چیست؟
تأثیر گفتمان دولت بر عملکرد اقتصاد سیاسى زمانى نمایان مىشود که از یک روش تحلیل مناسب استفاده شود. براى بررسى این موضوع، رهیافتها و روشهاى مختلفى وجود دارد. رهیافتى که براى بررسى تأثیر گفتمان دولتها بر اقتصاد سیاسى انتخاب شده است، رویکرد تحلیل گفتمان مىباشد. از آنرو که این رویکرد روشهایى را در اختیار محقق قرار مىدهد تا به وسیله آنها بتواند گفتمان دولت را تحلیل کند، مىتواند کمک شایانى به تحلیل و فهم موضوع مورد بررسى بنماید. اگرچه در حوزه تحلیل گفتمان و در حوزه اقتصادهاى متکى به منابع زیرزمینى و خدادادى مطالب جداگانهاى وجود دارد، ولى در حوزه بررسى رابطه و میزان تأثیر گفتمان بر اینگونه اقتصادها، که موضوع این مقاله مىباشد، کار چندانى صورت نگرفته است. در هر کجا نیاز بوده، مراجعه شده و مأخذ نیز ذکر شده است. بررسى رابطه گفتمان و عملکرد اقتصاد سیاسى با رویکرد تحلیل گفتمان از جنبههاى نوآورانه این مقاله است. در قسمت اول، این مقاله به معرفى رهیافت تحلیل گفتمان و شاخصههاى آن مىپردازد. از بین نظریات موجود در این روش تحلیل، نظریه گفتمان لاکلائو و موفه انتخاب و به توضیح آن پرداخته مىشود. دلیل انتخاب، این است که در نظریه تحلیل گفتمان رویکردهاى متفاوتى وجود دارد که با مطالعه آنها این نتیجه حاصل مىگردد. رویکرد لاکلائو و موفه بهترین روش براى بررسى و تحلیل مسائل مرتبط با اقتصاد سیاسى مىباشد. همچنین در ادامه بحث با پرداختن به این نظریه، به جنبههاى مثبتى که این رویکرد نسبت به دیگر رویکردها در نظریه تحلیل گفتمان دارد اشاره خواهد شد. سپس به نظریههاى دولت و نظریهاى که در خصوص دولت در کشورهاى داراى منابع زیرزمینى صادق است پرداخته مىشود. دلیل این انتخاب نیز این است که در بودجه اکثر این کشورها منابع زیرزمینى سهم بالایى در تأمین درآمدهاى بودجهاى دارند.
براى مثال، اگر دولتى در گفتمانى که مطرح مىنماید به دنبال تحقق عدالت اجتماعى باشد، محور اصلى گفتمان خود را بحث از رفاه اجتماعى قرار مىدهد و آن را به عنوان مدلولى براى تحقق دال مرکزى گفتمان خود به کار مىگیرد و در حوزه عملکرد اقتصاد سیاسى خود باید به گونهاى عمل نماید که جزء جزء رفتارها و سیاستگذارىها به گونهاى باشد که ارتقاى رفاه اجتماعى را به همراه داشته باشد. در این زمینه، امکان دارد نیازمند تصمیمسازى در حوزه داخلى یا مراودات خارجى خود باشد، به نوعى که این مهم محقق گردد و این رفتار در نهایت منجر به تطابق گفتمان و عملکرد این دولت شود؛ به این صورت که باید در نظام بودجهریزى و اتخاذ سیاست و راهکارهاى اجرایى به گونهاى رفتار نماید تا روند کلى جامعه به سمت تأمین رفاه اجتماعى تغییر جهت دهد. حال در نقطه مقابل، اگر دولتى مباحث دفاعى و امنیت ملى را در مرکز گفتمانى خویش قرار دهد، مجبور است همه مدلولهاى خود را به گونهاى ساماندهى نماید تا زمینهساز دستیابى به دال مرکزى، که همان افزایش امنیت و تحقق حداکثرى آن است، رقم خورد. به همین دلیل، این دولت، چه در نظام بودجهریزى و چه در برنامهریزىها و روشهاى اجرایى، عمده بودجه و توان کشور را مصروف دستیابى به این هدف مىنماید. از اینرو، با دقت در گفتمانهاى کشورهاى مختلف مىتوان چگونگى عملکرد اقتصاد سیاسى آنها را در قبال جامعه تحلیل نمود.
تحلیل گفتمان
روش تحلیل محتوا از مهمترین روشهاى پژوهشى در علوم انسانى ـ اجتماعى است که داراى زمینههاى گوناگون و وسیع و با سابقهاى طولانى مىباشد. این روش که به صورت یک ابزار علمى در اختیار محققان علوم اجتماعى قرار گرفته، یکى از پرکاربردترین روشهاى تحقیق است و مىتوان گفت هر محققى به صورتى با آن سر و کار دارد. استفاده از این روش در زمینه جمعآورى سندها و توصیف واقعیتها مىتواند دستاوردهاى شایان توجهى را فراهم سازد.403
پنیکوک هدف اصلى تحلیل انتقادى گفتمان را کشف و در نهایت، رفع نابرابرىهاى اجتماعى مىداند. بسیارى از تحلیلگران انتقادى گفتمان رویکرد خود را انتقادى مىنامند؛ زیرا معتقدند زبان عامل تولید و حفظ نابرابرىهاى اجتماعى است و وظیفه آنها کشف این نابرابرىهاورفعآنهاازطریقافزایشهوشیارىمردم است.404
در بین نظریاتى که در خصوص رهیافت تحلیل گفتمان وجود دارد، مىتوان به نظریه لاکلائو و موفه اشاره کرد که براى چارچوب نظرى این مقاله انتخاب شده است. لاکلائو و موفه با گسترش الگوى زبانشناسى سوسور به عرصه فهم فرایندهاى اجتماعى و سیاسى پرداختهاند. یکى از این فرایندهاى اجتماعى، عملکرد در حوزه اقتصاد سیاسى است که فهم آن مىتواند کمک شایانى به سیاستگذارىهاى آینده در حوزه اقتصاد سیاسى بنماید. نظریه گفتمان لاکلائو و موفه بر آن است تا از همه امور اجتماعى برداشتى گفتمانى ارائه دهد. از دیدگاه این نظریه گفتمان، امور اجتماعى به مثابه ساختهاى گفتمانى قابل فهماند.405 در واقع، همه پدیدههاى اجتماعى را مىتوان با ابزارهاى تحلیل گفتمانى تحلیل و بررسى کرد. مفهوم گفتمان از نظر لاکلائو و موفه خلق معنا به مثابه یک فرایند اجتماعى است که شامل عمل تثبیت معنا نیز مىباشد.406 اما چگونه مىشود کهمعناى بعضى از نشانهها گاه آنچنان رایج و مرسوم مىگردد که در نظرها کاملاً طبیعى جلوه مىکند؟ در نظریه گفتمان لاکلائو و موفه این کار به واسطه مفصلبندى صورت مىگیرد. لاکلائو و موفه مفصلبندى را اینگونه تعریف مىکنند: «... ما هر عملى را که منجر به برقرارى رابطهاى بین عناصر شود، به نحوى که هویت این عناصر در نتیجه عمل مفصلبندى تعدیل و تعریف شود مفصلبندى مىنامیم. کلیت ساختمند حاصل از عمل مفصلبندى را گفتمان مىنامیم.»407
گفتمان از نظر آنها حوزهاى است که مجموعهاى از نشانهها در آن به صورت شبکهاى درمىآیند. معنایشان در آنجا تثبیت مىشود. هر نشانهاى که وارد این شبکه شود و در آنجا به واسطه عمل مفصلبندى با نشانههاى دیگر جوش بخورد، یک «وقته» است. معناى این نشانهها به علت تفاوتشان با یکدیگر تثبیت مىشود. معناى نشانههاى درون یک گفتمان حول یک نقطه مرکزى به طور جزئى تثبیت مىشود. نقطه مرکزى، نشانه برجسته و ممتازى است که نشانههاى دیگر در سایه آن نظم پیدا مىکنند و به هم مفصلبندى مىشوند.408 تثبیت معناىیک نشانه در درون یک گفتمان از طریق طرد دیگر معانى احتمالى آن نشانه صورت مىگیرد. از اینرو، یک گفتمان باعث تقلیل معانى احتمالى مىشود. گفتمان تلاش مىکند تا از لغزش معنایى نشانهها جلوگیرى کند و آنها را در یک نظام معنایى یکدست محصور کند.409
لاکلائو و موفه معانى احتمالى نشانهها را که از گفتمان طرد مىشوند «حوزه گفتمانگونگى» مىنامند. حوزه گفتمانگونگى در واقع، معانىاى است که از یک گفتمان سرریز مىشوند؛ یعنى معانىاى که یک نشانه در گفتمان دیگرى دارد و یا داشته است، ولى از گفتمان موردنظر حذف و طرد شدهاند تا یکدستى معنایى در آن گفتمان حاصل شود. بنابراین، هر چیزى که از یک گفتمان حذف مىشود و یا خارج از آن است، در حوزه گفتمانگونگى قرار دارد. اما چون گفتمانها همیشه در تقابل با حوزه خارج از خود قرار دارند، همیشه این احتمال وجود دارد که شیوه تثبیت معناى نشانه در یک گفتمان توسط شیوههاى دیگر تثبیت معنا در گفتمانهاى دیگر به چالش دربیاید. در اینجاست که مفهوم «عنصر» کاربرد پیدا مىکند. عنصرها نشانههایى هستند که در حوزه گفتمانگونگى قرار دارند و داراى چندگانگى معنایىاند.410
با توجه به این مطالب، تعریف کاملتر گفتمان از دیدگاه لاکلائو و موفه چنین است: «گفتمان تلاشى است براى تبدیل عناصر به وقتهها از طریق کاهش چندگانگى معنایىشان به یک معناى کاملاً تثبیتشده.» در این حالت، نوعى انسداد در معناى نشانه حاصل مىشود و مانع از نوسانات معنایى آنها مىگردد. اما این انسداد و انجماد بههیچ وجه دایمى نیست. در واقع، انتقال از حالت عنصر به وقته، هیچگاه کاملاً صورت نمىگیرد. بدین ترتیب، گفتمانها هیچگاه صد در صد تثبیت نمىشوند به نحوى که امکان هرگونه تغییر و دگرگونى معنایى تحت تأثیر چندگانگى معنایى حوزه گفتمانگونگى، از آنها سلب شود.411 بنابراین، مباحث مىتوان گفت: گفتمانها تلاشمىکنند تا از طریق تبدیل عناصر به وقتهها و کاهش معانى متعدد یک نشانه به یک معنا و ایجاد نوعى انسداد در معناى نشانه، ابهام معنایى را برطرف سازند. اما این عمل بهطور کامل امکانپذیر نیست و معنا به طور صد در صد تثبیت نمىشود؛ زیرا احتمالات معنایىاى که در حوزه گفتمانگونگى وجود دارند همواره ثبات معنا در گفتمان موردنظر را تهدید مىکنند. از اینرو، همه وقتهها به طور بالقوه چند معنا باقى مىمانند و همیشه این احتمال وجود دارد که هریک از معانى دیگر بروز پیدا کند.
با توجه به مطالب پیشگفته، در تحلیل سخنرانىهاى سیاستمداران از این فن استفاده مىشود. این روش، بخصوص از یک جهت بر روشهاى دیگر برترى داده مىشود و آن اینکه نیاز به جمعآورى اطلاعات در آن نیست؛ اطلاعات آن، موجودند و باید استنتاج و یا به عبارت دیگر، تحلیل شوند.412 برخى تعاریف دیگر مشابه تعریف فوق بیانگر این است که تجزیه و تحلیل محتوا، فن تحقیقى است که براى تشریح عینى، منظم و مقدارى آشکار ارتباطات به کار مىرود.413
ویژگىهاى منظم بودن، عینى بودن، قابل رؤیت بودن و کمّى بودن در تعریفى دیگر از فن تحلیل محتوا وجود دارد. تحلیل محتوا به هر نوع فنى اطلاق مىشود که در راه استنتاج منظم و عینى ویژگىهاى خاص یک متن به کار مىآید. موریس دوورژه با تعبیرى دیگر از این روش مىنویسد: تحلیل محتوا، مقولهبندى همه اجزاى یک متن در جعبههاى مختلف است. بدین ترتیب، مقدار اجزاى عناصرى که در هر جعبه، مرتب شدهاند اولویت متن را مشخص مىکند.414 تحلیل محتوا مىتواند هم به صورت مقطعى و هم به صورت طولى انجام پذیرد. در نوع مقطعى، محتواى یک اثر در یک زمان معین از یک نویسنده خاص تحلیل مىشود. در نوع طولى، محتواها در خلال یک دوره مورد بررسى قرار مىگیرد.
از آنرو که بحث از گفتمان و تأثیر آن بر عملکرد اقتصاد سیاسى در قالب مفهومى به نام «دولت» شکل مىگیرد، لازم است در این قسمت پیرامون نظریات دولت، بخصوص نظریههاى دولت در کشورهایى که اقتصادشان متکى به فروش منابع زیرزمینى است، مباحثى مطرح شود. این بحث به فهم قسمتهاى بعدى کمک خواهد کرد. اگرچه بحث پیرامون دولت به طور عام و در خصوص کشورهاى مورد اشاره به طور خاص، بسیار گسترده است، با این حال، به نظر مىرسد براى آنکه بتوان ظرفى ایجاد نمود تا گفتمان در آن قالب قرار گیرد لازم است که در این حوزه نیز مطالبى بیان شود. در خصوص دولت نظریههاى متعدد و متنوعى وجود دارد که هریک از محققان با زاویه دید خاصى به آن پرداخته است. براى بررسى مفهوم دولت در کشورهایى که اقتصادشان متکى به منابع زیرزمینى است، به نظر مىرسد باید از نظریاتى استفاده شود که هم در حوزه اقتصاد بتواند پاسخگوى مطالب مطرحشده در این حوزه باشد و هم جوابگوى نیازهاى حوزه گفتمانى.
دولت
دولت، واژه پیچیدهاى است که شاید در گستره مباحث سیاسى، کمتر بتوان معادلى براى آن یافت که از حیث اهمیت بتواند با آن برابرى کند. این پیچیدگى مفهومى دولت از آنجا ناشى مىشود که اساسا بر سر آن چیزى که تحت این عنوان تعریف مىشود، توافق کمى وجود دارد. براى تبیین میزان اهمیت واژه دولت، ذکر این نکته کفایت مىکند که اندیشمندان سیاسى در مقام تعریف علم سیاست، به دو گروه عمده تقسیم شدهاند؛ گروهى علم سیاست را «علم قدرت» و بعضى دیگر آن را «علم دولت» مىدانند.415 همعرضى قدرت و دولت، نشاندهنده اهمیت و محوریت این واژه است. بلونشکى در کتاب نظریه دولت، علم سیاست را علمى مىداند که موضوع آن دولت است. گروهى از اندیشمندان غربى نیز به مکتب هواداران دولت معروف شدهاند. از جمله آثار مهمى که به نحوى بر اهمیت احیاى نگرش دولتمحور در عصر حاضر دلالت دارند، مىتوان به کتابهاى نظریههاى دولت نوشته اندرو وینسنت، تکوین دولت مدرن اثر جانفرانکو پوجى416 و نظامهاى حکومتى اثر ژان بلاندل417 اشاره کرد که در مجموع، از اولویت موضوع دولت بر سر قدرت و سیاست حکایت دارند. نگرشها و رویکردهاى مختلف و متعددى هم در باب طبقهبندىهاى گوناگون دولت وجود دارد و بر حسب معیارهاى مختلفى مىتوان آن را طبقهبندى کرد. اندرو وینسنت، علت این مسئله را در پیچیدگى تاریخ بشر و درهمگسیختگى تاریخ مىداند. از آنرو که موضوع مقاله پیوستگى ویژهاى با دولتهاى خاورمیانه دارد، به نظر مىرسد دولتهاى این منطقه به دلیل وابستگىشان به منابع زیرزمینى و شکل تحصیلدار بودن آنها، باید مورد بررسى قرار گیرند. در بخش بعدى، اجمالى از شکل دولتهاى این منطقه بیان مىشود.
دولت در خاورمیانه
در میان کشورهاى جهان، کشورهاى خاورمیانه از ساختى تاریخى و متصلب در خصوص شیوه حکومتدارى، برخوردارند؛ ساختى که عملاً و نه لزوما به صورت قانونى از فلسفه سیاسى ـ اجتماعى جمعگرا تبعیت کرده و به دلیل دخالتهاى نامحدود و بالفعل حکمرانان مطلقالعنان و دولتهاى مختلف در شئون زندگى سیاسى، اقتصادى و اجتماعى مردم، جامعه مدنى به معناى گروهها و نهادهاى واسط و داوطلبانه بین مردم و دولتها شکل نگرفته است و عمدتا تفوق از آن اجتماعات طبیعى است.418 در خاورمیانه برخلاف فئودالیسم و سرمایهدارى که در آنها به ترتیب، گروههاى منزلت و طبقات اجتماعى حرف اول را مىزنند، این گروههاى قدرت است که در دسترسى به سایر منابع کمیاب ثروت و حیثیت، گوى سبقت را از طبقات اجتماعى و گروههاى منزلت ربوده است. به عقیده جیمز بیل، در خاورمیانه به جاى آنکه ثروت به قدرت بینجامد، قدرت به ثروت انجامیده است.419 همین موضوع است که باعث شده الگوى عملى اکثر دولتها و نظامهاى سیاسى این منطقه اقتدارگرا و استبدادى باشد.
از سالهاى بسیار دور، یک ساخت استبدادى و انحصارى و الگوى رفتارى اقتدارگرا بر این منطقه سایه افکنده است. براى مثال، در ایران این ساخت استبدادى و انحصارى، دوران جدید خود را با روى کار آمدن حکومت پهلوى تجربه کرده است؛ ساخت متمرکزى که هرچند ابعاد سیاسى ـ استبدادى آن بعد از انقلاب اسلامى به شدت تضعیف گردیده است، اما مضمون تمرکزگرایى خود را دستکم در ابعاد تصمیمگیرى، برنامهریزى و اداره کشور حفظ کرده است.420 بدیهى است که تحقق کامل قانون اساسى به مثابه مظهر جامعه مدنى، گامى اساسى در ایجاد زمینه و گسترش فضاى شکلگیرى گروهها و نهادهاى واسط در جامعه برخواهد داشت.421 این فرایند مىتواند هرچه بیشتر به ضعیفتر نمودن این ساختهاى اقتدارگرا کمک نماید.
در منطقه خاورمیانه، دولت را به عنوان محرک و عامل توسعه، همانند دولتهاى جهان سومى به شمار مىآورند که فرایند توسعه موردنظر آن، نگرشى از بالا به پایین مىباشد و همیشه دولت یک نهاد مهم بوده و در هرگونه برنامهریزى در امر توسعه باید به نقش آن توجه شود. در مورد دولت در این منطقه، نظریات مختلفى ارائه شده است. براى نمونه، در خصوص ایران برخى معتقدند: دولت در ایران قبل از انقلاب به یک دستگاه دیوانسالارى (با پیشینه اشرافى آن) که در کلیه امور حکومت مىکند و کلیه نهادهاى فرهنگى را در اختیار دارد، شبیه است. اما در عمل پایگاه طبقاتى این دولت مشخص نیست و فراسوى طبقات قرار دارد و در نتیجه، نیازى به مشروعیت بیرونى خارج از خود را پیدا نمىکند.422 ریشه نظریاتى همچون استبداد نفتى، استبداد شرقى، شیوه تولید آسیایى و... را مىتوان در دولتهاى منطقة خاورمیانه جستوجو نمود. تا پیش از کشف نفت، ساخت اجتماعى، سیاسى و فرهنگى جوامع، اینچنین فرایندى را ایجاب مىکرد. در واقع، با ورود نفت و تزریق آن به ساختارهاى سیاسى کشورهاى نفتى، نیروى استبداد در این کشورها دو چندان شد و دخالت دولتها در عملکرد بازار و کنترل مستقیم آن بر بسیارى از کالاها، مؤید این امر بود. درآمد نفت اگرچه خون زیادى را در رگهاى ساختارهاى سیاسى این منطقه تزریق نمود، اما این خون حامل ویروسهایى بود که مصونیت ذاتى نظام را در مقابل عوامل تهدیدکننده به شدت کاهش مىداد و علایم بالینى ناموزون یعنى گسیختگى، از ریختافتادگى و نابرابرى به طور روزافزونى خودنمایى مىکرد.423 به هر حال، نفت و درآمدهاى ناشى از آن، قدرت دولتها را چندین برابر کرد و ویژگى فراسو بودن دولت از طبقات اجتماعى را دو چندان نمود.
در عین حال، نفت باعث جذب شدید سرمایه به نفع دولتها شد و به جاى آنکه دولتى را از نوع کلاسیک سرمایهدارى برقرار کند و به تبع طبقات مسلط شکل بگیرد، روند معکوس داشت و این دولت بود که مىتوانست با تکیه بر منابع درآمد مستقل به شکلدهى طبقات اجتماعى بپردازد. از سوى دیگر، کلیه سرمایهگذارىهاى خارجى هم حول و حوش نفت بود و به جاى اینکه این نوع سرمایهگذارى در واحدهاى تولید و مولد به کار گرفته شود بیشتر به کارهاى غیرمولد اقتصادى، به ویژه در امر نفت، به کار گرفته شد. این مطلب، یک وجه موضوع است. وجه دیگر آن، آگاهى تودهها و عموم شهروندان است که نسبت به حقوق و وظایف خود و دولتها از بینش و آگاهى برخوردار شدهاند و در همین زمینه، به دنبال احقاق حقوق خود برآمدهاند. از همینرو، مىطلبد تا حکومتها ـ یا به عبارت دیگر، دولتها ـ شرایط و فضا را به گونهاى رقم بزنند تا هم فضا و شرایط براى ادامه فعالیتهاى خود را فراهم نمایند و هم به گونهاى عمل نمایند که باعث عدم رضایت مردم نشوند. به همین دلیل، به دنبال اتخاذ گفتمانى برمىآیند که بتواند هر دو خواسته ذکرشده عملى سازد. با توجه به مطالبى که ذکر آنها رفت، الگویى که براى بررسى دولتها در این نوع از کشورها صدق مىکند الگوى «دولت تحصیلدار» مىباشد. پس از توضیح و بیان شاخصههاى این نوع از دولتها، به چگونگى ارتباط و تأثیر آنها در جوامع و همچنین تأثیرهایى که مىتوانند بر اقتصاد سیاسى داشته باشند اشاره خواهد شد.
رانت و رانتجویى
اکثر مقالات و رسالههایى که در حوزه اقتصاد سیاسى به پدیده «رانت» مىپردازند بررسىهاى خود را در دو سطح دستهبندى مىنمایند. در نخستین سطح، به بحث درباره اقتصاد رانتیر مىپردازند؛ بدین معنا که جریان مقادیر عظیمى از رانتهاى خارجى را، و نقش مهمى که در کارکرد اقتصاد داخلى ایفا مىکنند مورد تجزیه و تحلیل قرار مىدهند. در سطح دوم، به بررسى دولت تحصیلدار و ویژگىهاى عمده آن پرداخته مىشود. از آنرو که اکثر اندیشمندان حوزه سیاست و اقتصاد معتقدند دولت تحصیلدار ـ در واقع ـ دربردارنده نوع ویژهاى از اقتصاد رانتیر است که در آن، رانت به طور مستقیم به خزانه دولت سرازیر مىشود و دولت در هزینه کردن آن اختیار تام دارد. بنابراین، تمایزى بین دو سطح مذکور قایل نشده و به بررسى مفهومى هر دو سطح مىپردازیم.424 در این زمینه، پس از تعریف مفاهیم «رانت» و «دولت تحصیلدار»، تأثیرهاى رانتیریسم بر دولت، بر ارتباط دولت و جامعه، و بر اقتصاد داخلى را به اختصار بیان مىنماییم.
رانت در لغت به معناى کرایه و اجاره گرفتن چیزى است. در مورد معناى اصطلاحى آن، تعاریف متعددى گفته شده است. بنابراین، مىتوان گفت: مفهوم رانت مانند سایر مفاهیم اجتماعى دچار بحران تعریف و اغتشاش معنایى است. رانت در وهله نخست یک مفهوم اقتصادى است که به تدریج به سایر حوزهها نیز سرایت کرده است. رانتجویى کنشى است در جهت کسب رانت. در این فرایند، فرد یا افرادى که از وجود زمینههاى رانت مطلعند به کسب آن مبادرت مىکنند و به دلیل آنکه فعالیتى کمزحمت و پرسود است، طرفداران زیادى پیدا کرده است. در رانتجویى، شخص یا گروهى صاحب نفوذ، درصدد تحصیل سود ویژه به بهاى تمام شدن هزینه آن به حساب جامعه هستند.425
به طور خلاصه مىتوان گفت: رانت عبارت است از درآمدى خارج از عرصه فعالیتهاى مولد اقتصادى که به لحاظ مفهومى، امکان سرایت به حوزههاى دیگر را نیز دارد. رانتجویى در سادهترین معنا، سوءاستفاده از فرصتها و امکانات جامعه است. رانت به ثروت بادآورده و به هر پرداختى گفته مىشود که بیشتر از ارزش واقعى محصول یا خدمت باشد. رانتجویى عبارت است از جستوجو براى دست یافتن به این درآمد مازاد. برخى معتقدند: خلأهاى قانونى، ضعف یا ابهام در قوانین، اجرا نشدن برخى قوانین و عدم برخورد جدى دستگاههاى نظارتى و قضایى با مفسدان، کمتوجهى به خشکانیدن ریشههاى فساد و... از عوامل مهم و اساسى در پیدایش رانت به شمار مىآیند.426
براى مثال، مقرّرات بازرگانى به افراد خاصى اجازه مىدهد که با استفاده از رابطه و ملاحظات ویژه، از موقعیت انحصارى خود براى انجام معامله بهرهمند شوند و ثروتهاى بادآورده و بىشمارى را کسب کنند. یکى از عرصههاى فسادخیز، مربوط به قراردادهاى داخلى و خارجى، سرمایهگذارىهاى بزرگ، طرحهاى ملى و عمرانى و مراکز مهم تصمیمگیرى پولى، مالى و بورس است. البته نباید از واگذارى اموال عمومى به شکل انحصارى یا رانتى به افراد خاصى غافل شد. در کنار این عوامل، قانونشکنى نیز جایگاه ویژهاى در به دست آوردن ثروتهاى ناروا دارد.
رانتخواران افرادى حقیقى یا حقوقى هستند که بدون انجام کار مفید ـ و حتى گاهى مضر ـ براى اقتصاد کشور، در ازاى پرداخت رشوه یا با پارتىبازى به امتیازنامههاى انحصارى مانند دریافت مجوز موردى براى سهمیههاى وارداتى، صدور کالا، توزیع، خرید و فروش موافقت اصولى واحدهاى صنعتى تجارى، اختصاصىسازى منابع و صنایع دولتى، فروش اطلاعات مالى، تخصیص ارز ارزان قیمت و اعتبارات بانکى و زمین، قاچاق کالا، قانونشکنى و هرگونه امتیازات دولتى خارج از برگزارى مناقصه و... دست مىیابند. این عمل باعث نهادینه شدن فساد مالى، حذف وجدانکارى، گسترش قاچاق کالاهاى مشمول رانت، تضعیف تولید ملى، تبعیض ناروا، و تحمیل هزینههاى سرسامآور بر دوش طبقه ضعیف خواهد شد.427
در میان رانتخواران افراد محدودى هستند که با توسل به ابزارهایى که دیگران بدان دسترسى ندارند، مانند دسترسى به قدرت سیاسى، وابستگى به افراد صاحب نفوذ، دسترسى به مجوزهاى خاص و منابع مالى کلان بانکها و در اختیار داشتن برخى اطلاعات، استفاده از تسهیلات بخش دولتى به نفع افراد حقیقى و شرکتهاى خصوصى و...، براى کسب منافع گسترده تلاش مىکنند و تمام توان خود را براى حفظ و گسترش ثروتهاى آنچنانى به کار مىبندند. این عمل نوعى اشرافیت اقتصادى ایجاد مىکند که پیامد آن ناهمگونى اقتصادى و بیکارى در سطح وسیع، از بین رفتن عدالت در عرصه تولید و انباشت سرمایه در دست گروهى خاص خواهد شد.428
دولت تحصیلدار
با توجه به مقدماتى که مطرح شد و با استفاده از مفهوم اقتصاد رانتى و یا دولت تحصیلدار در تحلیل اوضاع اقتصادى و سیاسى برخى از کشورهاى جهان، از یک منظر مىتوان اقتصاد این کشور را با توجه به طبقهبندى بانک جهانى، از اقتصادهاى متکى به استخراج منابع معدنى و زیرزمینى دانست. از دیدگاه بانک جهانى، «اقتصاد معدنى»429 به اقتصادهایى اطلاق مىشود کهدرآمدهاى حاصل از تولید مواد معدنى دستکم 10 درصد از تولید ناخالص ملى و یا 40 درصد از کل میزان صادرات آن کشورها باشد. در همین حال، برخى از پژوهشگران مسائل اقتصاد سیاسى نظیر حازم ببلاوى نیز در تحقیقات و مطالعات خود به این جمعبندى رسیدهاند که هر دولتى بیش از 42 درصد از کل درآمدهایش از رانت خارجى باشد، دولت تحصیلدار محسوب مىشود.430
البته مفهوم رانت را نباید محدود به مطالعات چند دهه اخیر دانست؛ چراکه اقتصاددانان کلاسیک نظیر دیوید ریکاردو و آدام اسمیت نیز به این مفاهیم توجه داشتند و آن را در آثار خود مد نظر قرار داده بودند. براى مثال، از نظر اسمیت، رانت نوع ویژهاى از منابع درآمدى است که با دیگر منابع درآمد همچون «سود» و «دستمزد» تفاوت دارد و در نتیجه، بدون نیاز به هرگونه تلاش یا فعالیت تولیدى و ایجاد ارزش افزوده در کالا، نصیب فرد یا گروه خاصى مىشود.431
وى دولت تحصیلدار را دولتى تلقّى مىکند که به واسطه دسترسى به سطحى مشخص از درآمدهاى بادآورده، از جمله درآمدهاى حاصل از فروش منابع زیرزمینى، مثل نفت و گاز، گونهاى خاص از حکومت و سیاست را طراحى کرده که بر اقتدارگرایى و فساد ادارى مبتنى است و احتمال زیادى براى وقوع جنگ داخلى در آن وجود دارد.
حاجىیوسفى در کتاب دولت، نفت و توسعه اقتصادى در ایران دولت تحصیلدار را اینگونه تعریف مىکند: دولت تحصیلدار دولتى است که مقادیر قابل توجهى از رانتهاى خارجى را به شکل منظم دریافت مىکند. ویژگىهاى عمده دولت تحصیلدار عبارتند از:
1. هر کشورى که 42 درصد یا بیشتر از کل درآمدش از رانت خارجى باشد دولت تحصیلدار نامیده مىشود.
2. رانتها باید از خارج کشور تأمین شوند. به عبارت دیگر، رانت هیچگونه ارتباطى با فرایندهاى تولیدى در اقتصاد داخلى کشور نداشته باشد.
3. در یک دولت تحصیلدار فقط درصد بسیار کمى از نیروى کار درگیر تولید رانت مىباشد و بنابراین، اکثریت جامعه دریافتکننده یا توزیعکننده رانت هستند.
4. دولت تحصیلدار دریافتکننده اصلى رانت خارجى است و نقش اساسى در هزینه نمودن آن ایفا مىنماید.432
با توجه به مطالب پیشگفته، برخى از منابع طبیعى قابل مبادله، مانند نفت، گاز و معادن، جزو آن دسته از کالاهایى هستند که قیمت فروششان در بازارهاى جهانى بیش از هزینههاى استخراج یا تولیدشان مىباشد. بنابراین، بنا به تعریف رانت، یکچنین منابعى براى کشور دارنده آن، ایجاد رانت مىنماید و اگر دولتهاى آنها مخارجشان را به این درآمدها استوار نمایند به دولتهاى رانتیر یا تحصیلدار تبدیل مىشوند.433
اینگونه از دولتها معمولاً داراى شیوه خاصى از سیاست و حکومت هستند. این شیوه خاص سیاست و حکومت داراى مشخصههایى است؛ از جمله اینکه اولاً، رانت در کنترل نخبگان حاکم است و ثانیا، نخبگان حاکم از این رانت براى جلب همکارى و کنترل جامعه استفاده مىنمایند تا در نتیجه، ثباتسیاسى دولت را حفظ کنند.434
با توجه به مطالبى که ذکر شد، وابستگى به منابع رانتى به عنوان جزء داخلى رفتار دولت تحصیلدار مفروض گرفته مىشود. نمود این وابستگى به صورت مشخص در گفتمان دولتهاى حاکم شکل مىگیرد. اگرچه بهرهمندى از رانت توسط دولتها بر روى دولت و همچنین بر روى رابطه دولت و جامعه تأثیر مىگذارد، ولى شکل اصلى که این مقاله به دنبال بررسى آن مىباشد تأثیرى است که رانت بر عملکرد اقتصاد سیاسى دارد.
یکى از مباحثى که در نظریات اقتصاد سیاسى در خصوص آثار رانت منابع طبیعى مطرح است بحث استقلال دولت از جامعه مىباشد. اتکاى دولت به منابع طبیعى براى کسب درآمد در مقایسه با اتکاى آن به یک زمینه اجتماعى گستردهتر به صورت اخذ مالیات، ممکن است مشکلات سیاسى زیر را ایجاد کند: استقلال عمل دولت از شهروندان، کاهش توان استخراجى و بازتوزیعى دولت، مداخله خارجى، کودتا و ضدکودتا، نبود انگیزه براى سیاست مدنى، شفاف نبودن هزینههاى عمومى و گسترش فساد و سرانجام، ناکارآمدى دستگاه اجرایى و بوروکراسى.435
یکى از مسائلى که مىتواند تفاوت دولتها را در چگونگى ارتباط با شهروندان خود نشان دهد، منابع درآمدى آنهاست. طبق نظر بسیارى از اندیشمندان حوزه سیاست، مالیاتگیرى حکومت، سرشت نمایندگى آن را از خواستهاى مردم افزایش مىدهد. نمایندگى حاصل توافقاتى است که میان صاحبان قدرت و مالیاتدهندگان حاصل مىشود و در آن، حکام در ازاى دریافت مالیات مىپذیرند که خواستهاى مالیاتدهندگان را نمایندگى کنند. رانتى که دولت تحصیلدار دریافت مىکند دولت را قادر مىسازد تا از آن براى کسب و حفظ مشروعیت خود استفاده نماید. استفاده از رانت براى جلب حمایت جامعه، یکى از ویژگىهاى عمده و ضرورى الگوى سیاست و حکومتى این نوع از دولتهاست.
بر این اساس، مىتوان به شکل ساده گفت: دولتهاى متکى به مالیات، در مقایسه با دیگر دولتها، به میزان بیشترى به پاسخگویى و نمایندگى از شهروندان گرایش دارند. از اینرو، در حوزه گفتمان نیز به گونهاى عمل مىنمایند که مردم را سهیم در قدرت خویش بدانند و امکان قبضه انحصارى قدرت را نیز ندارند.
تأثیر گفتمان بر عملکرد اقتصاد سیاسى دولتهاى تحصیلدار
اقتصاد سیاسى دولتهاى تحصیلدار داراى ابعاد مختلفى است و در ادبیات مربوط، طیف مختلفى از توضیحات اقتصادى ـ اجتماعى، سیاسى و سازمانى در ارتباط با اشکال اقتصادى ـ اجتماعى اتکا به منابع طبیعى مطرحشده است. آثار اقتصادى ـ اجتماعى مستقیم پدیده رانت منابع را به علت گستردگى مباحث، از سه زاویه مورد بررسى اجمالى قرار مىدهیم: اول اینکه منابع طبیعى به دیگر بخشهاى تجارت و منابع رشد اقتصادى و توسعه آسیب مىزنند؛ دوم، سبب پیگیرى سیاستهاى اقتصادى غیرعاقلانه مىگردند و سوم اینکه اقتصاد کشور را در برابر شوکهاى خارجى آسیبپذیر مىکنند.436
اتکا به فروش منابع طبیعى، بخصوص زمانى که این منابع با افزایش بها روبهرو مىشوند، اغلب اثرى منفى بر بخشهاى تولید صنعتى و دیگر بخشهاى قابل تجارت بر جاى مىگذارد و در عوض، بخشهاى اقتصادى غیرمولد را گسترش مىدهد. از این پدیده به عنوان «بیمارى هلندى» نیز یاد مىشود. نتیجه این شرایط، تنوع اندک اقتصادهاى متکى به این منابع است که سبب وابستگى هرچه بیشتر آنها به صدور منابع طبیعى مىشود. نتیجه این وضعیت، افزایش آسیبپذیرى حوزه اقتصاد کلان در اینگونه اقتصادهاست.437 حال اگر در مرکز گفتمان در این مقطع زمانى، دولت نگاهى مبنى بر جلب و افزایش محبوبیت براى بالابردن مشروعیت و مقبولیت داشته باشد، این درآمدها را در راستاى اهداف خود مصرف مىنماید. به عبارت دیگر، بخشى از منابع درآمدى به جاى اینکه صرف ایجاد زمینههاى اقتصادى مولد شود، صرف افزایش رضایتمندى از دولت مىگردد و بخش دیگرى هم صرف افزایش تولید. به همین دلیل، گفتمان دولت به سمت شعارى بودن و بیان آرزوها و آمال دور و دراز و تهییج مردم پیش مىرود و در یک فرایند گفتمانى شاهد هستیم که ایدهآلگرایى و آرمانگرایى به مرکز گفتمان تغییر جهت مىدهد، به گونهاى که در این شرایط برخورد با شهروندان نیز در قالبى خاص قرار مىگیرد و سبب طرد برخى از نیروهاى متخصص مىگردد. از سوى دیگر، برخى از کارشناسان توسعه، سرمایه طبیعى را سبب طرد سرمایه انسانى مىدانند، به گونهاى که کشورهاى غنى از منابع، از توسعه منابع انسانى خود غفلت مىکنند؛ زیرا ثروت منابع طبیعى مانع از توجهشان به این سرمایه مىشود. به عبارت دیگر، الگوى تخصصىشدن اقتصادهاى غنى از منابع، به گونهاى است که سبب بىتوجهى به سرمایههاى انسانى مىگردد. صنعتىشدن یک اقتصاد، یعنى رشد بخش تولیدات صنعتى، عموما با تقاضاى گسترده براى جذب نیروى کار با مهارت متوسط همراه است. این در حالى است که اقتصادهاى متکى به منابع طبیعى، در بخش خدمات و منابع طبیعى، اساسا به جذب نیروى کار با مهارت پایین گرایش دارند و به شمار بسیار کمى نیروهاى متخصص نیازمندند.438 از مهمترین دلایل این امر نیز مىتوان به این موضوع اشاره نمود که چون منابع به صورت خام به فروش مىرسند و قرار نیست به فراورى خاصى برسند، این دولتها تصمیم مىگیرند تا آنجا که ممکن است هم فرایند کوتاهتر و ارزانترى براى دستیابى به درآمد را طى نمایند و هم وقت و انرژى خود را صرف آموزش نیرو ننمایند. ناگفته پیداست که نیروى متخصص و آموزشدیده مىتواند نسبت به بسیارى از تصمیمات اظهارنظر نموده و شرایط را دستخوش تغییر قرار دهد. از همینرو، در بسیارى از این گفتمانها، قانون غلطِ «هر که با ما نیست بر ماست» حاکم مىباشد و نخبگان متخصصانى که در این جوامع با عملکرد و گفتمان دولت همراهى نمىکنند جایى ندارند. به نظر مىرسد یکى از دلایل مهاجرت نخبگان در بسیارى از اینگونه کشورها این موضوع باشد. دولتهاى تحصیلدار براى گسترش تولیدات داخلى و در نتیجه، کاهش وابستگى به رانت خارجى از خود تمایلات فراوانى نشان مىدهند و اغلب نخبگانى که خواهان حضور در رأس هرم قدرت هستند در گفتمان خود از آن به صورت ویژهاى یاد مىکنند. این تمایل در اغلب موارد به ایجاد صنایعى منجر شده است که کارایى لازم را ندارند و به هیچ وجه در سطح جهانى رقابتى نیستند. در این ارتباط، به کاهش تولیدات کشاورزى و عدم توجه به آن نیز پرداخته شده است. در واقع، در دسترس بودن مقادیر عظیم رانت خارجى باعث شده تا واردات مواد غذایى راحتتر و کمهزینهتر از تولید داخلى آن باشد. همچنین فرصتهاى جذابى که در شهرها به وجود مىآید باعث جذب نیروى کار کشاورزى به شهرها شده است.439 حال نخبگانى مىخواهند در رأس قدرت قرار بگیرند، باید با برنامهریزى صحیح، آموزه کار و تلاش با جدیت براى سازندگى و آبادانى کشور را به طور واقعى در مرکز گفتمان خود قرار دهند. یکى از شاخصههاى عملیاتى کردن این آموزه را در توسعه زیرساختهایى مانند کشاورزى باید تعریف نمود. از سوى دیگر، باید بین گفتمان و عملکرد خود به گونهاى با تطابق عمل نمایند که باعث شود برنامه و منابع به سمت توسعه این زیرساختها پیش رود تا هم فرصتهاى شغلى در روستاها ایجاد شود و هم از مهاجرت به سمت شهرها جلوگیرى به عمل آید.
یکى از ویژگىهایى که در بسیارى از دولتهاى تحصیلدار قابل رؤیت است بحث از چگونگى سیاستگذارى در مدیریت و مصرف درآمدهاى حاصل از منابع طبیعى مىباشد. چنانکه حتى اگر این اقتصادها با شوک تجارى نیز روبهرو نشوند، احتمال اینکه سیاستگذارىهاى نامناسب در مدیریت این درآمدها در مقایسه با چرخههاى رونق و رکود، آثار منفى بدترى برجاى گذارند وجود خواهد داشت. شاید یکى از عمدهترین دلایل آن نیز در گفتمانى باشد که در هرم نخبگى این کشورها وجود دارد؛ به دلایلى که بررسى آنها را به مجالى دیگر مىسپاریم. در بسیارى از این کشورها نخبگانى براى ماندن در قدرت تلاش مىکنند. چون ماندن، همراه با داشتن ثروت است، چه در حوزه گفتمانى و چه در حوزه عملکردى، دست به اقداماتى خاص مىزنند. سیاستگذارى غیرعاقلانه به طور معمول سبب افزایش هزینههاى عمومى در سه سطح مىشود: اول آنکه سیاستگذاران دستگاه حکومتى با اجراى طرحهاى بزرگ و ملى ـ که آنها را افتخارآفرین نیز مىدانند ـ به افزایش سرمایهگذارى در بخش دولتى اقدام نمایند. این عمل، از لحاظ اقتصادى مىتواند سؤالبرانگیز باشد؛ چراکه در بسیارى از این موارد وقتى مورد بررسى قرار مىگیرد مشخص مىشود که منعقدکنندگان قرارداد براساس مصالح فردى خود اقدام به این عمل نمودهاند. دوم، دولتمردان ممکن است با بهرهگیرى از یارانه (سوبسید)، سیاست جایگزینى واردات براى صنعتى کردن کشور را در پیش گیرند. سوم اینکه نخبگان دستگاه حکومتى، افزایش اشتغال در بخش دولتى را راهحل مناسبى براى کاهش بیکارى و آرامکردن نارضایتىهاى عمومى تشخیص دهند. زمانى که درآمدهاى حاصل از منابع طبیعى افت کند، کاهش هزینههاى دولت در هریک از عرصهها به لحاظ سیاسى، کارى معقول نخواهد بود؛ زیرا به بنیانهاى مشروعیت حکومت لطمه وارد مىسازد. از اینرو، ممکن است مشکل تازهاى گریبانگیر دولت شود: مشکل بدهىها. از سوى دیگر، این احتمال وجود دارد که دولت دست به ریسک زده و به امید افزایش درآمدها در آینده، اقدام به اخذ وام از خارج بنماید. از جمله کشورهاى داراى منابع طبیعى، مىتوان به کشورهاى آفریقایى اشاره کرد که جزو کشورهاى به شدت بدهکار هستند.440
یکى دیگر از زوایایى که مىتوان در بحث از دولتهاى تحصیلدار مطرح نمود بحث آسیبپذیرى این دولتها در قبال شوکهاى تجارى مىباشد. بسیارى از اقتصاددانان مدعى هستند که منابع طبیعى از قانون تقاضا تأثیر مىگیرد؛ بر همین اساس، بهاى نسبى آنها با افزایش یافتن تدریجى درآمدها، کاهش پیدا مىکند. بنابراین، مىتوان گفت که بهاى منابع طبیعى در مقایسه با محصولات صنعتى حساسیت کمترى نسبت به تقاضا دارد؛ به این معنا که با کاهش بهاى این منابع، تقاضاى مصرف آنها به آسانى افزایش پیدا نمىکند. از سوى دیگر، این اعتقاد نیز وجود دارد که کشورهاى صنعتى با ابزارهاى مختلف تلاش مىکنند بهاى این منابع و مواد خام همواره در بازار پایین نگه داشته شود. در نتیجه، مىتوان گفت که اقتصادهاى متکى به صدور منابع طبیعى، هم پیوسته در چرخههاى رونق و رکود مىافتند و هم با در نظر گرفتن کاهش بهاى نسبى محصولات صادراتى، روند رو به سقوط را تجربه مىکنند. در نهایت اینکه این نوع از اقتصادها با روندى رو به پایین روبهرو هستند.441 البته یکى از مسائلى که اینگونه اقتصادها همیشه با آن دست به گریبان بودهاند و در بسیارى از مواقع تأثیرگذار نیز بوده، گفتمانى است که در حوزه سیاست خارجى خود تعریف مىکنند. اگر در مرکز گفتمان خود تعامل و مدارا با قدرتهاى بزرگ را قرار دهند کمتر دچار شوکهاى خارجى مىشوند، ولى بعکس، اگر در مرکز گفتمان، آرمانگرایى و دستیابى به اهداف خاص قرار گیرد، با تنشها و شوکهاى خارجى زیادى روبهرو مىشوند. همانگونه که در بخش اول هم اشاره شد، اگر در حوزه گفتمانگونگى خود وقتههاى مناسبى نداشته باشند تا در چرخشهاى گفتمانى به کار آیند، با مشکلات داخلى و خارجى دچار خواهند شد. به عبارت دیگر، اینگونه از دولتها باید در حوزه گفتمان داخلى (برخورد شعارى و کلامى با مردم داخل) و حوزه گفتمانى خارجى (دیپلماسى) در حدى قوى باشند که بتوانند شوکها و برخوردهاى خارجى را که بیشتر در قالب تهدیدات مطرح مىشوند به فرصتها تبدیل نمایند.
یکى دیگر از آثار وجود پدیده رانت منابع طبیعى، تأثیر بر فرهنگ اقتصادى است. به عبارت دیگر، باعث حاکم شدن نوعى روحیه در کشور مىشود که ویژگى عمده این روحیه، این است که دیگر گزاره «کار و کوشش علت ثروتمند شدن است»، صادق نیست، بلکه شانس و تصادف است که ثروت مىآفریند.442
به دلیل آنکه گفتمانهاى حاکم در اکثر کشورهاى پیشرفته، بخصوص کشورهایى که نظام سیاسى آنها بر مبناى لیبرال دموکراسى استوار است، متشکل از دال و مدلولهایى براى مشارکت حداکثرى در نظامهاى سیاسى است تا پایههاى مشروعیت این نظامها تثبیت و تقویت گردد، از اینرو در دولتهایى که در این مقاله از آنها به عنوان «تحصیلدار» نام برده شد نیز تلاش مىشود تا به نوعى براى استحکام مبانى مشروعیت تلاشهاى وافرى صورت گیرد. به همین دلیل، سعى مىشود از گفتمانى همانند گفتمان کشورهاى پیشرفته با نظام سیاسى لیبرال دموکراسى الگوبردارى شود. ولى این الگوبردارى در گفتمان، با ماهیت تحصیلدارى و تأثیراتى که این تحصیلدارى بر ماهیت و ساختارهاى دولت، روابط دولت با جامعه و همچنین تأثیراتى که بر حوزه اقتصاد مىگذارد ناهماهنگ است، گفتمان سیاسى با عملکرد در حوزه اقتصاد سیاسى تطابق ندارد.
نتیجهگیرى
وقتى سخن از دولتهاى تحصیلدار و بررسى رابطه گفتمان آنها با عملکرد اقتصادىشان به میان مىآید، مهمترین نکته، در میزان وابستگى به این نوع از درآمدهاست. با مشاهده این سنخ از دولتها که در مناطقى مانند خاورمیانه و آفریقا شاهد آنها هستیم، درمىیابیم که با توجه به ماهیتى نسبتا اقتدارگرا که در بسیارى از این دولتها وجود دارد، همگى در یک نکته مشترکند و آن اینکه با بالارفتن درآمدها، گفتمان این دولتها به سمت ماهیت اصلى، یعنى اقتدارگرایى بیشتر، میل مىکند و عملکردشان در حوزه اقتصاد سیاسى به سمت تصمیمگیرىهاى غیرعقلانى، ایجاد موانع بر سر راه توسعه بخصوص توسعه انسانى و ایجاد شرایطى که زمینه آسیبپذیرى از شوکهاى خارجى را فراهم نماید حرکت مىکند. همانگونه که اشاره شد، هرقدر نخبگان، که در رأس هرم نخبگى در اینگونه کشورها قرار مىگیرند، شرایط و موقعیت درونى و بیرونى کشور را منطقى و واقعبینانهتر مشاهده نمایند و برنامهریزىها به گونهاى ساماندهى گردد (بومىسازى برنامهها) که کشور براى ورود به شرایط توسعه آمادهتر شود، گفتمانهاى به کار بردهشده توسط نظام سیاسى به گونهاى تعریف مىشود که ثقل مرکزى آن حاکى از عزم نخبگان در دستیابى به برنامهها باشد و فقط حوزه گفتمانگونگىها دستخوش برخى تغییرات مىشود. در برخى از این نوع دولتها، چون چرخش نخبگان صورت نمىگیرد، گفتمان نیز تغییر نمىکند و بیشتر حالتى ثابت را دنبال مىنمایند و تنها در شرایطى خاص تغییراتى را شاهد هستیم، آن هم تغییراتى جزئى در مدلولهاى گفتمانى. در گروهى دیگر از این دولتها، چون مقدماتى را براى توسعه پشتسر گذاشتهاند و چرخش در حوزه نخبگى وجود دارد، مىتوانیم شاهد گفتمانهایى متفاوت باشیم.
منابع
ـ اسحاقى، سیدحسین، «مفهومشناسى رانت و رانتجویى»، رواق اندیشه، ش 45، شهریور 1384، ص 21ـ32.
ـ افروغ، عماد، نگرش دینى و انتقادى بر مفاهیم عمده سیاسى، تهران، نشر فرهنگ و دانش، 1380.
ـ بدیع، برتران، توسعه سیاسى، ترجمه احمد نقیبزاده، تهران، قومس، 1361.
ـ بلاندل، ژان، حکومت مقایسهاى، ترجمه على مرشدىزاده، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامى، 1378.
ـ بیل، جیمز، «تحلیل طبقاتى و دیالکتیکهاى نوسازى در طبقه خاورمیانه»، نقد و ترجمه عماد افروغ، راهبرد، ش 4، پاییز 1373، ص 93ـ122.
ـ پوجى، جانفرانکو، تکوین دولت مدرن: درآمدى بر جامعهشناختى، ترجمه بهزادباشى، تهران، آگاه، 1377.
ـ حاجىیوسفى، امیرمحمد، دولت، نفت و توسعه اقتصادى در ایران، چ دوم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامى، 1388.
ـ حجاریان، سعید، «ناموزونى فرآیند توسعه سیاسى در کشورهاى پیرامونى»، راهبرد، ش 2، زمستان 1372، ص 23ـ76.
ـ حسینزاده، محمدعلى، گفتمانهاى حاکم بر دولتهاى بعد از انقلاب در جمهورى اسلامى ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامى، 1386.
ـ خضرى، محمد، تحلیل اقتصادى رانتجویى در بودجهریزى ...، پایاننامه دکترى، رشته اقتصاد، اصفهان، دانشگاه اصفهان، 1383.
ـ دوورژه، موریس، روشهاى تحقیق در علوم اجتماعى، ترجمه خسرو اسدى، تهران، امیرکبیر، 1375.
ـ رفیعى، حسین، «رانت، فساد مالى ـ ادارى»، کتاب نقد، ش 37، زمستان 1384، 181ـ248.
ـ زوارى، سید عبدالمجید، «رانت نفتى و دولت رانتیر»، سایت باشگاه اندیشه، www.bashgah.net
ـ ساروخانى، باقر، روشهاى تحقیق در علوم اجتماعى، تهران، پژوهشگاه علوم انسانى، 1375.
ـ ساعى، احمد، مسائل سیاسى ـ اقتصادى جهان سوم، تهران، سمت، 1381.
ـ سلطانى، سید علىاصغر، قدرت، گفتمان و زبان سازوکارهاى جریان قدرت در جمهورى اسلامى ایران، تهران، نشرنى، 1387.
ـ کوپنیک، الستر، «گفتمانهاى قیاسناپذیر»، ترجمه سید علىاصغر سلطانى، علوم سیاسى، ش 4، بهار 1378، ص 118ـ157.
ـ مارش، دیوید و جرى استوکر، روش و نظریه در علوم سیاسى، ترجمه امیرمحمد حاجىیوسفى، چ دوم، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردى، 1384.
ـ معتمدنژاد، کاظم، روش تحقیق در محتواى مطبوعات، تهران، دانشکده علوم ارتباطى و اجتماعى، 1356.
ـ میرترابى، سعید، نفت، سیاست و دموکراسى، تهران، قومس، 1387.
ـ وینسنت، اندرو، نظریههاى دولت، ترجمه حسین بشیریه، چ ششم، تهران، نشر نى، 1387.
- Giacomo Luciani, "Oil and Political Economy in the International Relations of the Middele East", in Louise Fawcett ed., International Relations of the Middele East, Oxford, Oxford University Press, 2005.
- Jann Lay and Toman Omar Mohamoud, "bananas, Oil and Development, Examining the Resource Curse and its Transmission Channels by Resource Type", Kiel Working Papers, No. 1218, August 2004.
- Jorgensen, M. & L. Phillips, Discourse Analysis as Theory and Method, London, Sage Publications, 2002.
- Jorgensen, M. W, Reflexivity and the Doublrs of Modern Man: The Discursive Construction of Anthropological subject Positions, in G. Weiss and R. Wodak (eds), Critical Discourse Analysis: Theory and Interdisciplinarity. Houndmills, Palgrave Macmillan, 2003.
- Laclau, E, & C. Mouffe, Hegemony and Socialist Strategy: Towards a Radical Democratic Politics, London, Verso, 1985.
- Mattias Basedau, "Context Matters, Rethinking the Resource Curse in sub-Saharan Africa", German Overseas Institute (DUI), Working Papers, No. 1, May 2005.
* دانشیار گروه روابط بینالملل دانشگاه تهران. دریافت: 10/2/90 ـ پذیرش: 13/9/90.
** کارشناسى ارشد علوم سیاسى، دانشگاه آزاد اسلامى Hamed_lame@yahoo.com
403. Berelson Bernard, Contend Analysis in Hand-Book of Social Psychology, v. 2, p. 495.
404ـ ر.ک: الستر پینکوک، «گفتمانهاى قیاسناپذیر»، ترجمه سید علىاصغر سلطانى، علوم سیاسى، ش 4.
405ـ دیوید مارش و جرى استوکر، روش و نظریه در علوم سیاسى، ترجمه امیرمحمد حاجىیوسفى، ص 203.
406. M. W. Jorgensen, Reflexivity and the Doublrs of Modern Man: The Discursive Construction of Anthropological Subject Positions, in G. Weiss and R. Wodak (ed.), Critical Discourse Analysis: Theory and Interdisciplinarity, p. 25.
407. E. Laclau, & C. Mouffe, Hegemony and Socialist Strategy: Towards a Radical Democratic Politics, p. 105.
408. Ibid, p. 112.
409ـ سید علىاصغر سلطانى، قدرت، گفتمان و زبان سازوکارهاى جریان قدرت در جمهورى اسلامى ایران، ص 36.
410ـ همان، ص 79.
411. E. Laclau, & C. Mouffe, Op.Cit, p. 110.
412ـ باقر ساروخانى، روشهاى تحقیق در علوم اجتماعى، ج 1، ص 280.
413ـ کاظم معتمدنژاد، روش تحقیق در محتواى مطبوعات، ص 105.
414ـ موریس دوورژه، روشهاى تحقیق در علوم اجتماعى، ترجمه خسرو اسدى، ص 118.
415ـ اندرو وینسنت، نظریههاى دولت، ترجمه حسین بشیریه، ص 86.
416ـ ر.ک: پوجى جانفرانکو، تکوین دولت مدرن: درآمدى بر جامعهشناسى، ترجمه بهزاد باشى.
417ـ ر.ک: ژان بلاندل، حکومت مقایسهاى، ترجمه على مرشدىزاده.
418ـ برتران بدیع، توسعه سیاسى، ترجمه احمد نقیبزاده، ص 119.
419ـ عماد افروغ، نگرش دینى و انتقادى بر مفاهیم عمده سیاسى، ص 85.
420ـ ر.ک: جیمز بیل، «تحلیل طبقاتى و دیالکتیکهاى نوسازى در طبقه خاورمیانه»، نقد و ترجمه عماد افروغ، راهبرد، ش 4.
421ـ محمدعلى حسینزاده، گفتمانهاى حاکم بر دولتهاى بعد از انقلاب در جمهورى اسلامى ایران، ص 79.
422ـ احمد ساعى، مسائلى سیاسى ـ اقتصادى جهان سوم، ص 190.
423ـ سعید حجاریان، «ناموزونى فرایند توسعه سیاسى در کشورهاى پیرامونى»، راهبرد، ش 2، ص 63.
424ـ امیرمحمد حاجىیوسفى، دولت، نفت و توسعه اقتصادى در ایران، ص 49.
425ـ ر.ک: حسین رفیعى، «رانت، فساد مالى ـ ادارى»، کتاب نقد، ش 37.
426ـ محمد خضرى، تحلیل اقتصادى رانتجویى در بودجهریزى ...، ص 36.
427ـ ر.ک: سیدحسین اسحاقى، «مفهومشناسى رانت و رانتجویى»، رواق اندیشه، ش 45.
428ـ عباس عبدى، دولت تحصیلدار، جامعه رانتیر، در: www.ayande.ir
429. Mineral Economy.
430ـ سید عبدالمجید زوارى، «رانت نفتى و دولت رانتیر»، سایت باشگاه اندیشه، www.bashgah.net
431ـ محمد خضرى، همان، ص 35.
432ـ امیرمحمد حاجىیوسفى، همان، ص 54.
433ـ محمد خضرى، همان، ص 76.
434ـ امیرمحمد حاجىیوسفى، همان، ص 55.
435ـ سعید میرترابى، نفت، سیاست و دموکراسى، ص 60.
436. Jann Lay and Toman Omar Mohamoud, "bananas, Oil and Development, Examining the Resource Curse and its Transmission Channels by Resource Type", Kiel Working Papers, No. 1218, P. 8.
437ـ سعید میرترابى، همان، ص 143.
438ـ همان، ص 142.
439ـ امیرمحمد حاجىیوسفى، همان، ص 60.
440. Mattias Basedau, "Context Matters, Rethinking the Resource Curse in sub-Saharan Africa", German Overseas Institute (DUI), Working Papers, No. 1, p. 7.
441ـ سعید میرترابى، همان، ص 143.
442ـ امیرمحمد حاجىیوسفى، همان، ص 60.