معرفت، سال بیست و یکم، شماره دوم، پیاپی 173، اردیبهشت 1391، صفحات 93-

    دین و نقش آن در پیش‏گیرى و رفع اختلافات اجتماعى از منظر قرآن

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    حسین عبدالمحمدی بنچناری / *دانشیار - جامعه المصطفی العالمیه / hoseinmohammadi31@yahoo.com
    چکیده: 
    اختلاف و ستیز انسان‏ها با یکدیگر از یک‏سو، از آثار عالم طبیعت و تزاحمات مادى و زندگى اجتماعى انسان و از سوى دیگر، ناشى از زیاده‏خواهى و استخدام‏طلبى اوست. ادیان الهى و مکاتب بشرى براى پیش‏گیرى و رفع اختلافات، پیشنهاداتى ارائه کرده‏اند. اسلام نیز به عنوان کامل‏ترین دین الهى، برنامه‏هایى در این زمینه مطرح کرده است. این تحقیق با رویکرد تحلیلى، به بررسى مهم‏ترین دستورهاى اسلام در زمینه پیش‏گیرى از اختلافات و درگیرى‏ها و رفع چالش‏هاى اجتماعى از منظر قرآن کریم پرداخته است. در ابتدا به ده اصل دینى براى پیش‏گیرى از اختلافات و از بین بردن ریشه‏هاى آن، و سپس شش اصل مهم دینى براى رفع اختلافات بیان شده است.
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    معرفت سال بیست و یکم ـ شماره 173 ـ اردیبهشت 1391، 93ـ105

    دین و نقش آن در پیش‏گیرى و رفع اختلافات اجتماعى از منظر قرآن

    حسین عبدالمحمدى*

    چکیده

    اختلاف و ستیز انسان‏ها با یکدیگر از یک‏سو، از آثار عالم طبیعت و تزاحمات مادى و زندگى اجتماعى انسان و از سوى دیگر، ناشى از زیاده‏خواهى و استخدام‏طلبى اوست. ادیان الهى و مکاتب بشرى براى پیش‏گیرى و رفع اختلافات، پیشنهاداتى ارائه کرده‏اند. اسلام نیز به عنوان کامل‏ترین دین الهى، برنامه‏هایى در این زمینه مطرح کرده است.

    این تحقیق با رویکرد تحلیلى، به بررسى مهم‏ترین دستورهاى اسلام در زمینه پیش‏گیرى از اختلافات و درگیرى‏ها و رفع چالش‏هاى اجتماعى از منظر قرآن کریم پرداخته است. در ابتدا به ده اصل دینى براى پیش‏گیرى از اختلافات و از بین بردن ریشه‏هاى آن، و سپس شش اصل مهم دینى براى رفع اختلافات بیان شده است.

    کلیدواژه‏ها: دین، اسلام، قرآن، اختلافات، چالش‏ها.

    مقدّمه

    اختلاف و ستیز انسان‏ها با یکدیگر از آثار عالم طبیعت و تزاحمات مادى و زندگى اجتماعى انسان است. تاریخ زندگى بشر نشان مى‏دهد انسان‏ها همواره گرفتار اختلاف و ستیز با یکدیگر بوده‏اند. خداوند متعال پیش از آفرینش انسان به این ویژگى او توجه داشته است و به فرشتگان، که از فلسفه آفرینش چنین موجودى ستیزه‏جو سؤال کردند، فرموده است: من چیزى درباره آدم مى‏دانم که شما نمى‏دانید.[365] ریشه ستیزه‏جویى انسان به این امر بازمى‏گردد که او علاوه بر آنکه گرایش‏هاى معنوى و الهى دارد، زیاده‏خواه و استخدام‏طلب بوده و همواره به دنبال کسب منافع بیشتر است. از این‏رو، براى بهره‏مندى بیشتر از امکانات مادى، به پایمال کردن حقوق دیگران تمایل دارد. فلسفه پیدایش قوانین اجتماعى نیز مهار این روحیه انسان و ایجاد محیطى مناسب براى زندگى است.

    مکاتب بشرى در طول تاریخ، قوانین فراوانى در این زمینه پیشنهاد کرده‏اند، اما بشریت در سایه عمل به آنها به جامعه‏اى سالم و فارغ از کشمکش و اختلاف نرسیده است. ورود میلیون‏ها پرونده در سال به دستگاه‏هاى قضایى کشورها و حوادث تلخ زندگى بشر در عصر حاضر، مویّد این است که قوانین بشرى قادر به تأمین نیاز کامل انسان در این زمینه نبوده است.

    اسلام کامل‏ترین برنامه‏اى است که خداوند متعال، آفریننده عالم و آدم، براى تنظیم روابط چهارگانه انسان، به سوى برترین سفیرش حضرت محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهفرستاده و براى پیش‏گیرى از اختلافات و رفع آنها، برنامه‏هایى ارائه کرده و تنها راه نجات بشریت این است که به این دین آسمانى ایمان بیاورد و تسلیم برنامه‏هاى الهى آن شود و در عمل، به آن پایبند باشد.

    گواه کارآمدى مقرّرات اسلام در مهار چالش‏هاى اجتماعى و رفع اختلافات فردى و اجتماعى، وضعیت جامعه حجاز قبل و بعد از اسلام است. حجاز قبل از اسلام کانون درگیرى، غارتگرى و کشمکش قبایل با یکدیگر بود و به برکت اسلام، از آن نجات یافت و در پرتو دین به امنیت اجتماعى دست یافت. قرآن کریم در این‏باره مى‏فرماید: «وَاذْکُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانا وَکُنتُمْ عَلَىَ شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنقَذَکُم مِّنْهَا» (آل‏عمران: 103)؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن‏گاه که دشمن [یکدیگر ]بودید، پس میان دل‏هاى شما الفت انداخت تا به لطف او برادران هم شدید، و بر کنار پرتگاه آتش بودید که شما را از آن رهانید.

    منابع روایى و تاریخى نیز به وضوح این حقیقت را تأیید مى‏کنند.[366] همچنین مسلمانان در پرتو تعالیم اسلام، در مرحله‏اى از تاریخ توانستند جامعه و امّتى پدید آورند که گستره‏اش از اقیانوس اطلس تا اقیانوس آرام را دربر مى‏گرفت و تمدن اسلامى را، که از تمدن‏هاى بزرگ جهان است، بنیان نهادند.[367]

    این مقاله به برنامه‏ها و مقرّرات اسلام، که در مهار اختلافات و کشمکش‏ها و رفع آنها مؤثرند، مى‏پردازد. پیش از آن، تذکر چند نکته لازم است:

    1. اسلام تکریم انسان‏هاى دیگر و رعایت حقوق آنان را نه از سرناچارى و اضطرار اجتماعى، بلکه به عنوان یک مسئولیت الهى و تکلیف شرعى لازم مى‏داند.[368]

    2. اسلام تکاپوى همه انسان‏ها در به وجود آوردن زندگى اجتماعى سالم را از باب مقدّمه لازم براى حیات معقول و رسیدن انسان به قرب الهى واجب مى‏داند. بدون تردید، در جامعه‏اى که کشمکش و درگیرى وجود دارد تعالى علمى و اخلاقى و تقرّب به خدا، که هدف خلقت است، با مشکل مواجه خواهد بود. معرفى عدالت اجتماعى به عنوان هدف بعثت انبیا نیز از این باب است.[369]

    3. ایمان از مقولات ذومراتب است[370] و مؤمنان در دین‏دارى متفاوتند. از این‏رو، به هر میزان، افراد یک جامعه پایبند مقرّرات دینى باشند، امنیت و آرامش اجتماعى بیشترى برقرار خواهد بود. از این‏رو، در ارزیابى کارکرد اسلام، جامعه‏اى که دین‏دارانش در سطح پایینى از ایمان قرار دارند، نمى‏تواند ملاک قرار گیرد.

    4. رابطه قوانین اسلام با یکدیگر رابطه‏اى نظام‏مند است که تعطیلى هریک، تأثیرى منفى بر کارآمدى کل آن دارد و چون در حال حاضر بسیارى از مسلمانان، گرچه اسلام را به عنوان یک دین آسمانى مى‏دانند، اما در مقام عمل، به همه مقرّرات آن پایبند نیستند و عملاً سکولاریست بوده و از این‏رو، نمى‏توانند الگوى مناسبى براى ارزیابى کارآمدى اسلام باشند. بنابراین، تفکیک بین وضعیت موجود و مطلوب اسلام ـ که در این مقاله مطرح مى‏شود ـ ضرورت دارد.

    5. اختلاف و کشمکش قلمرو وسیعى دارد؛ از نزاع و درگیرى بین دو فرد، دو خانواده، تا درگیرى دو کشور را شامل مى‏شود. در این تحقیق، آنچه مورد توجه است اختلافات بین افراد و قبایل و گروه‏هاى اجتماعى است، گرچه بسیارى از مطالبى که مطرح مى‏شود، در اختلافات خانوادگى و بین دولت‏ها نیز کاربرد دارد.

    6. «دین» عبارت است از: مجموعه معارفى که در قرآن کریم و سیره و سخن پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و خاندان معصوم او مطرح شده و مشتمل بر سه محور اساسى عقاید، احکام و اخلاق است.

    درباره پیشینه تحقیق گرچه مفسّران در ضمن تفسیر آیات اجتماعى قرآن کریم و نویسندگان در ضمن موضوعات مربوط به فواید و کارکردهاى دینى مباحثى درباره نقش دین در پیش‏گیرى و رفع اختلافات اجتماعى مطرح کرده‏اند، اما کتاب یا مقاله مستقلى در این زمینه یافت نشد و مقاله حاضر از جهت بررسى جامع مسئله تحقیق با رویکرد قرآنى کاملاً نو و ابتکارى است.

    سؤال اصلى پژوهش حاضر عبارت است از: نقش دین در پیش‏گیرى و رفع اختلافات اجتماعى چیست؟

    سؤالات فرعى هم عبارتند از:

    ـ راه‏کارهاى اسلام براى پیش‏گیرى و رفع اختلافات اجتماعى کدامند؟

    ـ برنامه‏هاى اسلام‏براى‏حلّ اختلافات‏اجتماعى کدامند؟

    ـ شرط اساسى کارآمدى قوانین اسلام در عینیت جامعه کدام است؟

    راه‏کارهاى اسلام براى پیش‏گیرى اختلافات

    اسلام براى از بین بردن زمینه‏هاى اختلاف و درگیرى، برنامه‏هایى ارائه کرده است. در صورتى که این برنامه‏ها مورد توجه قرار گیرند، کشمکش‏هاى فردى و اجتماعى به حداقل مى‏رسد. در اینجا، مهم‏ترین آنها را تحت دو عنوان «راه‏کارهاى ایجابى» و «راه‏کارهاى سلبى» بررسى مى‏کنیم:

    الف. راه‏کارهاى ایجابى

    اسلام براى از بین بردن زمینه‏هاى اختلاف و درگیرى در جامعه دستوراتى داده که مهم‏ترین آنها عبارت است از:

    1. هشدار نسبت به بازتاب اعمال: ریشه بسیارى از اختلافات این است که افراد به حقوق دیگران تجاوز مى‏کنند و این کار را نوعى زرنگى مى‏دانند. اینان از عواقب کار خود غافلند. اگر باور داشته باشند که چیزى در این عالم گم نمى‏شود و بازتاب عملشان را خواهند دید و روزى حقایق آشکار مى‏گردد کمتر به حقوق دیگران تجاوز مى‏کنند و در نتیجه، چالش‏ها و اختلافات کاهش مى‏یابد.

    این مهم با دو اصل بنیادین اسلام یعنى اعتقاد به مبدأ و معاد، که قرآن کریم با دلایل فراوان به آنها پرداخته است، اثبات مى‏شود. قرآن کریم نسبت به بازتاب اخروى و دنیوى اعمال هشدار مى‏دهد:

    الف. بازتاب اعمال در آخرت: از نظر اسلام، همان‏گونه که در عالم مادیات چیزى از بین نمى‏رود و آنچه رخ مى‏دهد تبدیل عناصر است، در عالم متافیزیک نیز هیچ رفتار و گفتارى از بین نمى‏رود و هر کارى انسان انجام دهد بازتابش را خواهد دید و در برابر آن مسئول است. باور این مهم انسان را از درون کنترل مى‏کند. خداوند متعال در این‏باره مى‏فرماید: «وَنَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئا وَإِن کَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنَا بِهَا وَکَفَى بِنَا حَاسِبِینَ» (انبیاء: 47)؛ ما ترازوهاى عدل را در روز قیامت برپا مى‏کنیم. پس به هیچ‏کس کمترین ستمى نمى‏شود؛ و اگر به مقدار سنگینى یک دانه خردل (کار نیک و بدى) باشد ما آن را حاضر مى‏کنیم، و کافى است که ما حساب‏کننده باشیم.

    در جایى دیگر مى‏فرماید: «یَا بُنَیَّ إِنَّهَا إِن تَکُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُن فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّمَاوَاتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ» (لقمان: 16)؛ پسرم، اگر به اندازه سنگینى دانه خردلى (کار نیک یا بد) باشد، و در دل سنگى یا در (گوشه‏اى از) آسمان‏ها و زمین قرار گیرد، خداوند آن را (در قیامت براى حساب) مى‏آورد. خداوند دقیق و آگاه است.

    قرآن کریم ـ به ویژه ـ تأکید مى‏کند که روز قیامت روز برچیده شدن همه اختلافات است؛ روزى است که حقایق مخفى آشکار مى‏شود و خداوند متعال، که آگاه به اسرار همه افراد است، با داورى عادلانه به اختلافات پایان مى‏دهد: «قُلِ اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ عَالِمَ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ أَنتَ تَحْکُمُ بَیْنَ عِبَادِکَ فِی مَا کَانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ» (زمر: 46)؛ بگو: خداوندا! اى آنکه آفریننده آسمان‏ها و زمین تویى و از اسرار نهان و آشکار آگاهى، تو در میان بندگانت در آنچه اختلاف داشتند، داورى مى‏کنى.

    همچنین مى‏فرماید: «إِنَّ اللَّهَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ» (حج: 17)؛ خداوند روز قیامت در میان آنها داورى مى‏کند و حق را از باطل جدا مى‏سازد. خداوند بر هر چیزى گواه است.

    ب. بازتاب اعمال در دنیا: از منظر قرآن کریم، در دنیا نیز همانند عالم آخرت هر کس بر سر سفره خود نشسته است و خیر و شر اعمال انسان ابتدا و بالذات به خود او برمى‏گردد، و اگر دیگران تحت تأثیر عمل او قرار مى‏گیرند، امرى عارضى است.

    خداوند متعال مى‏فرماید: «إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا» (اسراء: 7)؛ اگر نیکى کنید به خود نیکى کرده‏اید و اگر بدى کنید به خود کرده‏اید.

    نیز مى‏فرماید: «مَن کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ وَمَنْ عَمِلَ صَالِحا فَلِأَنفُسِهِمْ یَمْهَدُونَ» (روم: 44)؛ کسانى که کفر مى‏ورزند آن روز عقوبت کفرشان دامنگیرشان مى‏شود، و کسانى که کار شایسته مى‏کنند بساط‏زندگى‏جاویدرابراى‏خودمى‏گسترانند.

    قرآن کریم بخصوص نسبت به آثار مخرّب اختلافات هشدار داده است: «وَأَطِیعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَلاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَاصْبِرُواْ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ»(انفال: 46)؛ و (فرمان) خدا و پیامبرش را اطاعت نمایید و نزاع نکنید تا سست نشوید، و قدرتتان از میان نرود، و صبر و استقامت کنید که خداوند با استقامت‏کنندگان است.

    خداوند مى‏فرماید: از پراکندگى و نزاع بپرهیزید؛ زیرا نخستین اثر کشمکش و نزاع سستى و ضعف در مبارزه است. نتیجه این سستى و فتور هم از میان رفتن قدرت و قوّت و هیبت و عظمت شماست. اینکه مى‏فرماید: اگر به نزاع با یکدیگر برخیزید سست مى‏شوید و به دنبال آن باد شما را از میان خواهد برد «وَ تَذْهَبَ رِیحُکُمْ» اشاره لطیفى به این معناست که قوّت و عظمت و جریان امور بر وفق مراد و مقصودتان از میان خواهد رفت؛ زیرا همیشه وزش بادهاى موافق سبب حرکت کشتى‏ها به سوى منزل مقصود است. علاوه بر این، وزش باد موجب اهتزاز پرچم‏ها و نشانه قدرت و حکومت است و تعبیر مزبور کنایه از این معناست.[371]

    بدون تردید، این بینش نسبت به جهان هستى و عالم پس از مرگ در کاهش اختلافات بسیار مؤثر است.

    2. توصیه به همزیستى مسالمت‏آمیز با مخالفان: اختلافات عقیدتى و مذهبى از واقعیت‏هاى جوامع بشرى و یکى از مهم‏ترین عوامل کشمکش‏ها و درگیرى‏ها در طول تاریخ بوده است.[372] دین مبین اسلام با تأیید آزادى فکر و عقیده، پیروان خود را به سعه صدر و تحمّل عقاید مخالف و همزیستى مسالمت‏آمیز با آنان دعوت مى‏کند. توضیح آنکه خداوند متعال تشریعا از همگان دعوت کرده است اسلام را بپذیرند و اعلام نموده دینى غیر از اسلام مورد تأیید او نیست: «إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ»(آل‏عمران: 19)؛ همانا دین نزد خدا اسلام است.

    یا مى‏فرماید: «وَمَن یَبْتَغِ غَیْرَ الإِسْلاَمِ دِینا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ»(آل‏عمران: 85)؛ و هر کس دینى جز اسلام برگزیند هرگز از او پذیرفته نمى‏شود.

    با وجود این، تکوینا مردم را آزاد گذاشته است تا با اختیار خود، هر راهى را مى‏خواهند طى کنند: «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرا وَإِمَّا کَفُورا» (انسان: 3)؛ ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا کفران کند.

    و مى‏فرماید: «وَلَوْ شَاء رَبُّکَ لآمَنَ مَن فِی الأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعا أَفَأَنتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَکُونُواْ مُؤْمِنِینَ»(یونس: 99)؛ اگر پروردگارت مى‏خواست تمام کسانى که روى زمین هستند، همگى به اجبار ایمان مى‏آوردند؛ آیا تو مى‏خواهى مردم را مجبور سازى که ایمان بیاورند؟!

    خداوند متعال رسما اعلام فرموده است که تغییر عقیده ابزار مخصوص به خود را مى‏طلبد و با اجبار و اکراه نمى‏توان اعتقاد کسى را دگرگون ساخت: «لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ.» (بقره: 256) علّامه طباطبائى در این‏باره مى‏نویسد:

    در جمله «لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ» دینِ اجبارى نفى شده است؛ زیرا دین عبارت است از: یک سلسله معارف علمى که اعمالى را به دنبال دارد و جامع همه آنها یک کلمه است و آن عبارت است از: اعتقادات؛ و اعتقاد و ایمان هم از امور قلبى است که اکراه و اجبار در آن راه ندارد. کاربرد اکراه تنها در اعمال ظاهرى است که عبارت است از: حرکات مادى و بدنى (مکانیکى)، و اما اعتقاد قلبى براى خود علل و اسباب دیگرى از سنخ خود اعتقاد و ادراک دارد. محال است که ـ مثلاً ـ جهل علم را نتیجه دهد و یا مقدّمات غیرعلمى، تصدیقى علمى را بزاید... و جمله «لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ» حکم انشایى است و نهى مى‏کند از اکراه اعتقاد و ایمان که بر یک حقیقت تکوینى استوار است.[373]

    بنابراین، از نظر اسلام، نه تنها تحمیل عقیده مشروع نیست، بلکه ممکن هم نیست. این از امتیازات انسان نسبت به موجودات دیگر است که آزاد و مختار آفریده شده و به همین دلیل، شایسته تکلیف و پاداش است. بر همین اساس، پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مأمور بودند در دعوت مردم به اسلام، از زور استفاده نکنند و با منطق و استدلال مردم را به دین دعوت نمایند.[374] از این‏رو، ایشان در مناطقى که فتح مى‏کردند، مردم را بین دو امر مخیّر مى‏ساختند.

    الف) اسلام بیاورند و جزو مسلمانان باشند.

    ب) بر دین خود باقى باشند و از نظر سیاسى حاکمیت مسلمانان را بپذیرند.

    اگر احیانا فرماندهان در هنگام دعوت به اسلام، برخلاف نظر آن حضرت، خسارتى‏به‏مردم‏وارد مى‏ساختند. ایشان خود را مکلّف مى‏دانستند جبران کنند.[375]

    پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نخستین کارى که در مدینه انجام دادند این بود که بین پیروان همه ادیان و گروه‏ها پیمان همزیستى مسالمت‏آمیز و نفى تعرّض به یکدیگر امضا کردند و زمینه زندگى آرام و با امنیت را در آن منطقه فراهم کردند و تا زمانى که مشرکان به آن عهد و پیمان وفادار بودند، حضرت بدان پایبند بودند.[376]

    3. وجوب دفاع از مظلوم: یکى از عوامل کشمکش و درگیرى، احساس امنیت ستمگران قدرتمند در ستم به افراد ناتوان است. اگر آحاد جامعه از افراد مظلوم حمایت کنند، هرگز زورگویان به خود اجازه نمى‏دهند ستم کنند و در این صورت، دامنه چالش‏ها جمع مى‏شود. اسلام با واجب دانستن دفاع از مظلوم این مهم را تأیید کرده است: «وَلاَ تَرْکَنُواْ إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِیَاء ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ» (هود: 113)؛ و به کسانى که ستم کرده‏اند اعتماد نکنید که آتش [دوزخ ]به شما مى‏رسد، و در برابر خدا براى شما دوستانى نخواهد بود، و سرانجام یارى نخواهید شد.

    علّامه طباطبائى در تفسیر این آیه مى‏نویسد: رکون به سوى ستم‏کاران اعتمادى است که ناشى از میل و رغبت به آنان است، چه این رکون در اصل دین باشد، مثل اینکه برخى از حقایق دین را که به نفع آنان است، بگویند و از آنچه به ضرر ایشان است دم فرو بندند و آن را افشا نکنند، و چه اینکه در حیات دینى باشد، مثل اینکه به ستم‏کاران اجازه دهد تا به نوعى که دلخواهشان است در اداره امور مجتمع دینى مداخله کنند و ولایت امور عامّه را به دست گیرند، و چه اینکه ایشان را دوست بدارد و دوستى‏اش منجر به مخالطت و آمیزش با آنان شود و در نتیجه، در شئون حیاتى جامعه و یا فردى از افراد اثر سوء بگذارد.[377]

    ارتباط با ظالمان از آن نظر که موجب تقویت آنهاست و تقویت آنها باعث گسترش دامنه ظلم و فساد و تباهى جامعه مى‏شود حرام است.[378]

    در آیه دیگرى، خداوند متعال به مؤمنان دستور داده است بر ضد تجاوزگران به حقوق دیگران بجنگند: «وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّى تَفِیَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ» (حجرات: 9)؛ و اگر دو طایفه از مؤمنان با هم بجنگند، میان آن دو را اصلاح کنید، و اگر [باز ]یکى از آن دو بر دیگرى تعدّى کرد با آن که تعدّى مى‏کند بجنگید تا به فرمان خدا بازگردد. پس اگر بازگشت، میانشان را دادگرانه سازش دهید و عدالت کنید که خدا دادگران را دوست دارد.

    امیرمؤمنان على علیه‏السلام در وصیت‏نامه خود نوشتند: «کونوا لِلظَّالِمِ خَصْما وَلِلْمَظْلُومِ عَوْنا»؛[379] دشمن ستمگر و یاور مظلوم باشید.

    همچنین آن حضرت از پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نقل کرده‏اند که فرمود: «کسى که فریاد دادخواهى را بشنود که مسلمانان را به کمک مى‏طلبد و اجابت نکند مسلمان نیست.»[380]

    امیرمؤمنان على علیه‏السلام مى‏فرماید: «کسى که براى یارى ستمگرى نزد او برود، در حالى که مى‏داند او ستمگر است، از دایره اسلام خارج شده است.»[381]

    امام صادق علیه‏السلام مى‏فرماید: «امّتى که حقوق زیردستانش را از زورمندانش بدون رنج نگرفت منزّه نشد.»[382]

    4. وجوب مهار هوس‏ها و اصلاح نفس: بسیارى از کشمکش‏هاى اجتماعى ریشه در مسائل نفسانى همانند حسادت، زیاده‏طلبى، کینه‏توزى، جاه‏طلبى، و خشم بى‏جا دارد. اسلام براى مهار این عوامل نفسانى راه‏کارهاى مهمى ارائه داده که علماى اخلاق به تفصیل درباره آنها سخن گفته‏اند. توضیح مطلب اینکه بسیارى از اختلافات و چالش‏هاى اجتماعى به سبب جهل و شبهه علمى نیست، بلکه به دلیل شهوت عملى و هواپرستى است، و اختلاف پس از علم است، نه پیش از آن: «وَمَا تَفَرَّقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَیِّنَةُ»(بینه: 4)؛ اهل کتاب (نیز در دین خدا) اختلاف نکردند، مگر پس از آنکه دلیل روشن براى آنان آمد.

    امیرمؤمنان على علیه‏السلام درباره نقش هوا و هوس در اختلافاتى که دامنگیر جامعه اسلامى در عصر آن حضرت شده بود، فرمودند: «وَ إِنَّمَا أَنْتُمْ إِخْوَانٌ عَلَى دِینِ اللَّهِ مَا فَرَّقَ بَینَکُمْ إِلَّا خُبْثُ السَّرَائِرِ وَ سُوءُ الضَّمَائِر»؛[383] شما برادران دینى یکدیگرید و چیزى جز درون پلید و نیت زشت، شما را از هم جدا نساخته است.

    اختلافاتى که ریشه در نفسانیات دارد با همایش و گفتن و نوشتن حل نمى‏شود، بلکه باید نفس انسان‏ها اصلاح شود تا مشکل برطرف گردد.

    5. وجوب رعایت عدالت در حق همه انسان‏ها: یکى از ریشه‏هاى مهم اختلافات فردى و اجتماعى ظلم و بى‏عدالتى است. اسلام با نامشروع دانستن تجاوز به حقوق دیگران، زمینه‏هاى این نوع چالش‏ها را از بین برده است. از نظر اسلام، ظلم به هر انسان از هر مکتب و مرامى زشت و ناپسند است و عدالت نسبت به همه افراد مطلوب و لازم. خداوند متعال مى‏فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ لِلّهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ وَلاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ» (مائده: 8)؛ اى کسانى که ایمان آورده‏اید، همواره براى خدا قیام کنید و از روى عدالت، گواهى دهید. دشمنى با یک گروه، شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند. به عدالت رفتار کنید که به پرهیزگارى نزدیک‏تر است و از (معصیت) خدا بپرهیزید که خداوند از آنچه انجام مى‏دهید، باخبر است.

    این آیه شریفه دعوت به قیام براى عدالت مى‏کند و نظیر آن با تفاوت مختصرى در سوره نساء، آیه 135 آمده و به یکى از عوامل انحراف از عدالت اشاره نموده است؛ به مسلمانان هشدار مى‏دهد: نباید کینه‏ها و عداوت‏هاى قومى و تسویه حساب‏هاى شخصى مانع از اجراى عدالت و موجب تجاوز به حقوق دیگران گردد؛ زیرا عدالت از همه اینها بالاتر است.[384]

    در اهمیت عدالت‏دراسلام، همین بس که خداوند متعال هدف بعثت پیامبران را احیاى‏این‏مهم‏معرفى‏کرده است.[385]

    اسلام عدالت و خارج نشدن از حق را در انتقام گرفتن نیز لازم شمرده است: «وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالحَقِّ وَمَن قُتِلَ مَظْلُوما فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانا فَلاَ یُسْرِف فِّی الْقَتْلِ إِنَّهُ کَانَ مَنْصُورا» (اسراء: 33)؛ و کسى را که خداوند خونش را حرام شمرده است به قتل نرسانید جز به حق، و آن کس که مظلوم کشته شده براى ولیش سلطه (حق قصاص) قرار دادیم، اما در قتل اسراف نکند؛ چراکه او مورد حمایت است.

    در حجاز قبل از بعثت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله اگر یک نفر از قبیله‏اى کشته مى‏شد بستگان مقتول تا مى‏توانستند از قبیله قاتل مى‏کشتند و از این‏رو، گاهى درگیرى‏هاى کوچک به تدریج، دامنه‏اش گسترش مى‏یافت. این دستور اسلام بسیارى از چالش‏هاى اجتماعى را مهار کرد. پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏فرماید: «از ظلم بپرهیزید؛ زیرا در روز رستاخیز (که هر عملى به شکل مناسبى مجسم مى‏شود) ظلم در شکل ظلمت تجسّم خواهد یافت.»[386]

    حضرت على علیه‏السلام در نامه‏اى که به محمدبن ابى‏بکر نوشتند: رعایت عدالت نسبت به همگان را سفارش کردند: «بال‏هاى محبت را براى آنها بگستر، و پهلوى نرمش و ملایمت را بر زمین بگذار، چهره خویش را براى آنها گشاده دار، و تساوى را در بینشان، حتى در نگاه‏هایت مراعات کن تا بزرگان کشور در حمایت بى‏بدیل تو طمع نورزند و ضعفا در انجام عدالت از تو مأیوس نشوند.»[387]

    ب. راه‏کارهاى سلبى

    اسلام علاوه بر دستورات ایجابى و اثباتى، که براى از بین بردن زمینه اختلافات ارائه داده، ترک بعضى از امور را نیز، که موجب اختلاف و کشمکش بین انسان‏هاست خواستار شده که مهم‏ترین آنها ذکر مى‏شود:

    1. نهى از مخدوش ساختن کرامت افراد: ریشه‏هاى بسیارى از اختلافات بین افراد و گروه‏هاى اجتماعى به بدگمانى، تحقیر، توهین و بدزبانى و مانند آن و در یک کلمه، به پایمال کردن کرامت انسان‏ها بازمى‏گردد. اسلام با ممنوع ساختن توهین و تحقیر دیگران، به رعایت کرامت افراد سفارش مى‏کند و از این طریق سعى در ریشه‏کن کردن بسیارى از اختلافات دارد. خداوند متعال براى حفظ کرامت انسان، دستورالعمل‏هایى بیان داشته که برخى از مهم‏ترین آنها عبارت است از:

    1. از یکدیگر عیب‏جویى نکنید: «وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَکُمْ.»(حجرات: 11)

    2. یکدیگر را با القاب زشت و بد صدا نزنید: «وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ.» (حجرات: 11)

    3. دیگران را مسخره نکنید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَومٌ مِن قَوْمٍ.» (حجرات: 11)

    4. به دیگران فحش ندهید: «وَلاَ تَسُبُّواْ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ.» (انعام: 108)

    پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏فرمایند: «همانا خداوند بهشت را بر هر فحّاش و هرزه‏گوى کم‏حیا حرام کرده است.»[388]

    5. دیگران را با بى‏توجهى تحقیر نکنید: «عَبَسَ وَتَوَلَّى.»(عبس: 1)[389]

    در حدیثى از رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله آمده است: «لقمان به پسرش فرمود: پسرکم، هیچ‏کس را به سبب کهنگى جامه‏اش تحقیر مکن که خداى تو و خداى او یکى است.»[390]

    6. به دیگران گمان بد مبرید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ.» (حجرات: 12)

    7. در کار یکدیگر تجسّس نکنید: «وَلَا تَجَسَّسُوا.»(حجرات: 12)

    8. از غیبت دیگران بپرهیزید: «وَلَا یَغْتَب بَّعْضُکُم بَعْضا.»(حجرات: 12)

    9. از تهمت به دیگران بپرهیزید: «إِنَّ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ» (نور: 23)؛ کسانى که زنان پاک‏دامن و بى‏خبر (از هرگونه‏آلودگى) و مؤمن‏رامتهم مى‏سازند، در دنیا و آخرت از رحمت‏الهى‏بدورندوعذاب‏بزرگى‏براى‏آنهاست.

    پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: «تهمت به بى‏گناه، از آسمان سنگین‏تر است.»[391]

    10. با دیگران خوب سخن بگویید: «وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنا.» (بقره: 83) بسیارى از درگیرى‏ها از آنجا سرچشمه مى‏گیرد که افراد با دیگران به درستى سخن نمى‏گویند.

    اگر این دستورات اسلام رعایت شوند بسیارى از اختلافات از جوامع بشرى رخت بر مى‏بندد.

    2. نفى عصبیت‏هاى نابجا: یکى از عوامل درگیرى بین انسان‏ها، حسّاسیت و تعصّب نسبت به نژاد، حزب، قبیله و امثال آن است. اگر افراد به جاى دفاع از حزب و قوم و قبیله خود، از حق دفاع کنند هرگز دامنه اختلافات گسترش پیدا نمى‏کند.

    از نظر اسلام، عصبیت‏هاى نژادى، قبیله‏اى و جغرافیایى به شدت مذموم و موجب عذاب الهى است[392] و آنچه باید در موضع‏گیرى‏ها و حسّاسیت‏ها، معیار و ملاک قرار گیرد، حق و عدالت است. خداوند متعال تفاوت‏هاى نژادى و جنسیتى را در شناسایى افراد مفید و از لوازم حیات بشرى مى‏شمارد، اما نباید در ارزش‏گزارى‏ها دخالت داده شود: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِن ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ» (حجرات: 13)؛ اى مردم، ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‏ها و قبیله‏هایى قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید (این‏ها ملاک امتیاز نیست.) گرامى‏ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست. خداوند دانا و آگاه است.

    امام سجّاد علیه‏السلام پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را، که نماد اسلام است، تحسین کرده و ایشان را شخصیتى معرفى نموده که تعصّبات قومى و قبیله‏اى در موضع‏گیرى‏هایشان جایگاهى نداشته است: «بار خدایا، بر محمّد، که بر وحى و پیغام تو درست‏کار و برگزیده تو از آفریدگانت است و دوست تو از بندگانت و پیشواى رحمت و مهربانى و پیشاهنگ خیر و نیکى و کلید برکت (افزونى نیکبختى) است، درود فرست؛ همچنان‏که او خود را براى انجام فرمانت آماده نمود و در راه (رساندن دین و احکام) تو تن خویش را آماج (هرگونه) آزار ساخت و در دعوت (مردم) به سوى تو، با خویشاوندانش (که زیر بار نمى‏رفتند) دشمنى آشکار نمود و در (راه) رضا و خشنودى تو، با قبیله‏اش کارزار کرد و در زنده (برپا) داشتن دینت، از خویشانش دورى گزید و نزدیکان را بر اثر انکارشان (نسبت به تو) دور گردانید و بیگانگان را بر اثر پذیرفتنشان نزدیک نمود و در راه تو با دورترین (مردم) دوستى کرد و درباره‏ات با نزدیک‏ترین (خویشان) دشمنى نمود و در رساندن پیام تو، خود را خسته کرد، و با دعوت به دین تو، خود را به رنج افکند.»[393]

    3. تحریم نقض عهد و پیمان: یکى از ریشه‏هاى درگیرى‏هاى فردى و اجتماعى، عدم پاى‏بندى افراد و گروه‏ها به قرادادها و پیمان‏هاست. اسلام پاى‏بندى به قراردادها را به عنوان یک امر اخلاقى و دینى واجب مى‏داند و نقض پیمان را تا زمانى که طرف قرارداد آن را نقض نکرده باشد حرام مى‏شمارد. خداوند متعال در این‏باره مى‏فرماید: «وَأَوْفُواْ بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْؤُولاً» (اسراء: 34)؛ و به پیمان وفا کنید؛ چراکه از پیمان پرسیده خواهد شد.

    همچنین مى‏فرماید: «فَمَا اسْتَقَامُواْ لَکُمْ فَاسْتَقِیمُواْ لَهُمْ»(توبه: 7)؛ تا زمانى که در برابر شما وفادارند شما نیز وفادارى کنید.

    حضرت على علیه‏السلام در توصیف پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏فرمایند: «پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بخشنده‏ترین، پرجرئت‏ترین، راستگوترین و وفاکننده‏ترین مردم به عهد و پیمان بود.»[394]

    پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله با گروه‏هاى مختلف اهل کتاب و مشرکان مکّه و مدینه پیمان امضا کردند و تا زمانى که آنان به عهد و پیمان پایبند بودند، حضرت نیز وفادار ماندند. حتى گاهى هم عمل به پیمان براى ایشان دشوارى‏هایى به همراه داشت، اما حاضر به نقض عهد نشد.[395]

    4. تحریم خیانت در حق دیگران: یکى از ریشه‏هاى اختلاف و درگیرى، خیانت افراد و گروه‏ها به یکدیگر است. از نظر اسلام، تا زمانى که افراد کرامت انسان‏هاى دیگر را پاس مى‏دارند، جان، مال، ناموس و آبرویشان داراى حرمت است و کسى حق تعرّض به آنها را ندارد. به عبارت دیگر، انسان‏ها از هر نژاد، زبان و رنگى محترم و از حقوق و مزایاى انسانى برخوردارند. از نظر اسلام، انسان از زمانى که در رحم مادر قرار مى‏گیرد تا آخرین نفس زندگى، داراى حقوق انسانى است و حفظ حرمتش لازم است. حتى پس از مردن نیز نمى‏توان به جسد بى‏جان او اهانت کرد. خداوند متعال مکرّر به مسلمانان دستور داده است حقوق انسان‏هاى دیگر، اعم از مؤمن و کافر، را پاس بدارند: «وَلاَ تَبْخَسُواْ النَّاسَ أَشْیَاءهُمْ» (اعراف: 85)؛ از چیزهاى مردم نکاهید. واژه‏هاى «الناس» و «اشیاءهم» عام هستند؛ یعنى بدانچه متعلّق به مردم است خیانت نکنید.

    امیرمؤمنان على علیه‏السلام به مالک‏اشتر نوشتند: «نسبت به مردم مهربان باش...؛ زیرا مردم یا برادر دینى تواند و یا همنوع تو.»[396]

    5. ممنوعیت اقدام قبل از علم: یکى از عوامل اختلاف بین مردم موضع‏گیرى آنان پیش از علم و یقین است. اسلام به پیروان خود سفارش مى‏کند تا زمانى که در اندیشه به حجت و برهان نرسیده‏اند، تصمیم نگیرند و تا به مرحله یقین دست پیدا نکرده‏اند تصدیق و تکذیب نکنند: «وَلاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولـئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً» (اسراء: 36)؛ از آنچه بدان آگاهى ندارى، پیروى مکن؛ چراکه‏گوش‏وچشم‏ودل، همه مسئولند.

    از منظر اسلام، موضع‏گیرى نسبت به مسائل ـ نفیا و اثباتا ـ باید پس از علم و یقین باشد؛ زیرا تصمیم قبل از این مرحله خیال‏اندیشى است و خداوند سبحان افراد خیال‏اندیش را دوست ندارد: «إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ» (لقمان: 18)؛ خداوند هیچ متکبّر مغرورى را دوست ندارد.

    «مختال» یعنى کسى که بر اساس خیال تصمیم مى‏گیرد.

    راه‏کارهاى اسلام براى رفع چالش‏ها و اختلافات

    آنچه مطرح شد بخشى از برنامه‏هاى اسلام براى از بین بردن زمینه‏هاى اختلاف و کشمکش در جامعه بود. اسلام براى اصلاح بین افراد و گروه‏هایى که دچار نزاع و درگیرى شده‏اند و براى رفع اختلافات نیز برنامه‏هایى ارائه کرده است که در ادامه، مهم‏ترین آنها ذکر مى‏شود:

    1. عفو و گذشت

    اسلام براى کم کردن درگیرى‏ها و زمینه‏سازى براى آرامش اجتماعى، همگان را به عفو و گذشت در حقوق شخصى دعوت مى‏کند. خداوند متعال مى‏فرماید: «وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»(نور: 22)؛ و باید عفو کنند و چشم بپوشند؛ آیا دوست نمى‏دارید خداوند شما را ببخشد؟ و خداوند آمرزنده و مهربان است.

    خداوند متعال به پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏فرماید: «خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ» (اعراف: 199)؛ با آنها مدارا کن و از خطاهایشان بگذر و به نیکى‏ها دعوت نما و از جاهلان روى گردان.

    علّامه طباطبائى در تفسیر این آیه شریفه مى‏نویسد: «اخذ به چیزى» به معناى ملازمت و ترک نکردن آن چیز است. پس معناى اینکه فرمود: «بگیر عفو را» این است که همواره بدى‏هاى اشخاصى را که به تو بدى مى‏کنند بپوشان و از حق انتقام، که عقل اجتماعى براى بعضى بر بعض دیگر تجویز مى‏کند، صرف‏نظر نما.[397]

    پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله، که نماد اسلام و الگوى مؤمنان است، بر اساس دستور الهى عمل مى‏کردند. از این‏رو، به خاطر ظلمى که به ایشان مى‏شد هرگز انتقام نمى‏گرفتند، مگر وقتى حرمت حدود الهى رعایت نمى‏شد که در این صورت، براى رضاى خدا انتقام مى‏گرفتند.[398] ایشان وقتى با اقتدار وارد مکّه شدند، همه کسانى را که به ایشان ستم کرده بودند، عفو کردند و از هیچ‏کس انتقام نگرفتند. این در حالى است که قریش و مشرکان مکّه از آغاز ظهور اسلام تا آن روز نسبت به رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله از هرگونه دشمنى و آزار فروگذار نکرده بودند و در مقابلِ کسى که گفت: «الیوم یوم الملحمة»، اعلام کردند: «الیوم یوم المرحمة»[399] و فرمودند: «لاَ تَثْرَیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللّهُ لَکُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ» (یوسف: 92)؛ امروز بر شما سرزنشى نیست. خدا شما را مى‏آمرزد و او مهربان‏ترین مهربانان است. و سپس فرمودند: «بروید، شما آزادید.»[400]

    ابوعبداللّه جدلى مى‏گوید: گویى به پیامبر مى‏نگرم که همانند پیامبرى از پیامبران بود که قومش او را زدند و خونینش کردند و او در حالى که خون از چهره‏اش مى‏زدود، گفت: خدایا، از قوم من درگذر که آنها نمى‏دانند.[401]

    2. ایجاد تفاهم و زدودن دشمنى‏ها

    ایجاد تفاهم و زدودن کدورت‏ها و تبدیل دشمنى‏ها به صمیمیت و دوستى، یکى از مهم‏ترین برنامه‏هاى اسلام است. خداوند متعال به مسلمانان دستور داده تا بین افراد و گروه‏هایى که با یکدیگر اختلاف و دشمنى دارند آشتى برقرار کنند: «فَاتَّقُواْ اللّهَ وَأَصْلِحُواْ ذَاتَ بِیْنِکُمْ وَأَطِیعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ» (انفال: 1)؛ پس، از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید و خصومت‏هایى را که در میانتان است آشتى دهید و خدا و پیامبرش را اطاعت کنید اگر ایمان دارید.

    «اصلاح ذات البین» به معناى اصلاح اساس ارتباطات و تقویت و تحکیم پیوندها و از میان بردن عوامل و اسباب تفرقه و نفاق است. در تعلیمات اسلامى به قدرى به این موضوع اهمیت داده شده که به عنوان یکى از برترین عبادات معرفى گردیده است.[402]

    در آیه دیگرى خداوند متعال سه دستور مهم براى حل اختلافات داده است: «وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّى تَفِیَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ» (حجرات: 9)؛ و اگر دو طایفه از مؤمنان با یکدیگر جنگیدند میانشان را اصلاح دهید، و اگر (باز) یکى از آن دو بر دیگرى تعدّى کرد، با آن (طایفه‏اى) که تعدّى مى‏کند بجنگید تا به فرمان خدا بازگردد. پس اگر باز گشت، میان آنها را دادگرانه سازش دهید و عدالت کنید که خدا دادگران را دوست مى‏دارد.

    امیرمؤمنان على علیه‏السلام در آخرین وصایاى خود نوشتند: «شما و همه خاندانم و کسانى را که نامه‏ام به آنان مى‏رسد به تقواى الهى و نظم در امور و اصلاح ذات‏البین سفارش مى‏کنم. من از جدّ شما پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهشنیدم که مى‏فرمودند: اصلاح رابطه میان مردم از یک سال نماز و روزه مستحب برتر است.»[403]

    امام صادق علیه‏السلام فرمودند: «صدقه‏اى را که خداوند دوست دارد اصلاح بین مردم است هنگامى که به فساد گرایند، و نزدیک ساختن آنها به یکدیگر است به هنگامى که از هم دور شوند.»[404]

    ایجاد تفاهم و دوستى ممکن است توسط عدول مؤمنان و یا توسط شوراى حل و عقد انجام شود.

    3. بدى را با خوبى پاسخ دادن

    یکى از عواملى که دامنه اختلافات را گسترش مى‏دهد جبران بدى با بدى است. پیشنهاد اسلام براى مهار اختلافات این است که بدى‏ها با خوبى پاسخ داده شود: «وَلَا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَلَا السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ» (فصلت: 34)؛ نیکى و بدى هرگز یکسان نیست. بدى را با نیکى دفع کن تا دشمنان‏سرسخت‏همچون‏دوستان‏گرم‏وصمیمى‏شوند.

    4. حل و فصل قضائى

    یکى از راه‏هاى حل اختلاف، حکومات و حل و فصل قضائى است. اسلام براى رسیدگى به اختلافات تشکیلات خاصى را در نظر گرفته و مقرّرات فراوانى براى رسیدگى به اختلافات ارائه کرده و براى قاضى به عنوان مرجع رسیدگى به دعاوى، شروط مهمى مشخص کرده است. خداوند متعال مى‏فرماید: هدف از فرستادن کتاب آسمانى قرآن، اجراى اصول حق و عدالت در میان است و یکى از شئون پبامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را داورى در اختلافات مى‏داند: «إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاکَ اللّهُ وَلاَ تَکُن لِّلْخَآئِنِینَ خَصِیما»(نساء: 105)؛ ما این کتاب را به حق بر تو نازل کردیم تا به آنچه خداوند به تو آموخته، در میان مردم قضاوت کنى و از حامیان خائنان نباش.

    نیز مى‏فرماید: «وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیْمِنا عَلَیْهِ فَاحْکُم بَیْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ» (مائده: 48)؛ و ما این کتاب (قرآن) را به حق به سوى تو فرو فرستادیم، در حالى که تصدیق‏کننده کتاب‏هاى پیشین و حاکم بر آنهاست. پس میان آنان بر وفق آنچه خدا نازل کرده است حکم کن.

    باب «قضاء» از مهم‏ترین ابواب فقه اسلامى است.

    5. بصیرت‏افزایى و روشنگرى

    اختلافاتى که ریشه‏شان جهل و نادانى است، تنها راه حل بصیرت‏افزایى و روشنگرى است. اسلام به این مهم توجه خاص داشته و همگان‏رابدان‏سفارش‏کرده‏است. قرآن کریم تعلیم‏وتربیت‏راازمهم‏ترین‏اهداف‏بعثت‏پیامبران‏الهى‏مى‏داند.[405]

    مؤیّد این مطلب سیره ائمّه اطهار علیهم‏السلام است که با گروه‏هاى منتقد اسلام مناظرات و احتجاجات فراوانى داشتند. همچنین حضرت على علیه‏السلام در جریانات فتنه‏آلود دوره حکومتشان دامنه جنگ‏هاى جمل و نهروان را با روشنگرى و توجیه مردم کوتاه کردند. نامه‏هاى آن حضرت و سخنرانى‏هاى ایشان به خوبى‏این حقیقت را تأیید مى‏کند.

    نتیجه‏گیرى

    اسلام براى دفع اختلافات و چالش‏هاى اجتماعى، برنامه‏هایى ارائه کرده است: با طرح مسئله معاد و حیات پس از مرگ، نوعى خودبازدارندگى ایجاد کرده است؛ با پذیرش آزادى عقیده، پیروان خود را به سعه صدر و تحمّل عقاید مخالف دعوت نموده است. با وجوب رعایت عدالت نسبت به همگان، تجاوز به حقوق دیگران را نامشروع دانسته است؛ با ممنوعیت اهانت به دیگران، کرامت انسان‏هاى دیگر را پاس داشته است؛ و با نفى عصبیت‏هاى قومى و حزبى حق و عدالت را معیار موضع‏گیرى‏هاى درست معرفى کرده است؛ تحریم نقض عهد، پاى‏بندى به قراردادها را به عنوان یک امر اخلاقى و دینى واجب شمرده است؛ با ممنوعیت اقدام قبل از علم، از موضع‏گیرى قبل از علم و یقین جلوگیرى کرده است؛ با وجوب دفاع از مظلوم، از گسترش چالش‏ها کاسته است؛ و با وجوب اصلاح نفس و مهار هوس، از کشمکش‏هایى که ریشه در مسائل نفسانى دارد جلوگیرى نموده است.

    همچنین اسلام براى رفع اختلافات و کم کردن درگیرى‏ها و زمینه‏سازى براى آرامش اجتماعى، همگان را به عفو و گذشت در حقوق شخصى و اصلاح روابط و ایجاد تفاهم و زدودن دشمنى و بدى را با خوبى پاسخ دادن و بصیرت‏افزایى دعوت کرده است. در نهایت، با طرح مسئله حکومات و تشکیلات قضائى، براى حل و فصل قضائى اختلافات راه‏حل ارائه داده است.

     

    منابع

    ـ نهج‏البلاغه، ترجمه محمد دشتى، قم، پارسایان، 1379.

    ـ ابن ابى‏الحدید، عبدالحمیدبن هبه‏اللّه، شرح نهج‏البلاغه، تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت، داراحیاء التراث‏العربى، بى‏تا.

    ـ ابن‏سعد، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبرى، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتاب العلمیة، 1410ق.

    ـ ابن‏هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، تحقیق مصطفى السقا، بیروت، دارالمعرفه، بى‏تا.

    ـ بخارى، محمدبن اسماعیل، صحیح بخارى، بیروت، دارالفکر، 1401ق.

    ـ حرّ عاملى، محمدبن حسن، وسائل الشیعه، بیروت، دار احیاءالتراث العربى، بى‏تا.

    ـ دیلمى، محمد، ارشادالقلوب، نجف، مطبعه‏الحیدریه، بى‏تا.

    ـ طباطبائى، سید محمدحسین، المیزان فى تفسیرالقرآن، قم، اسماعیلیان، 1329ق.

    ـ فتال نیشابورى، روضه‏الواعظین، نجف، مطبعه‏الحیدریه، بى‏تا.

    ـ فروخ، عمر، تاریخ الجاهلیه، بیروت، دارالعلم، بى‏تا.

    ـ قمى، على‏بن ابراهیم، تفسیر القمى، قم، کتابفروشى علّامه، بى‏تا.

    ـ منتظرى‏مقدّم، حامد، صلح‏هاى پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1386.

    ـ کلینى، محمدبن یعقوب، الکافى، چ چهارم، تهران، دارالکتاب الاسلامیه، 1365.

    ـ لوبون، گوستاو، تمدن اسلام و عرب، ترجمه سیدهاشم حسینى، تهران، کتابفروشى اسلامیه، 1347.

    ـ مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه‏الوفاء، 1403ق.

    ـ مکارم شیرازى، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب‏الاسلامیه، 1353.

    ـ مونتگمرى، وات، تأثیر اسلام در اروپاى قرون وسطى، ترجمه حسین عبدالمحمدى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1379.

    ـ نصر، سیدحسین، قلب اسلام، ترجمه مصطفى شهرآیینى و شهرام پازوکى، تهران، حقیقت، 1383.

    ـ واقدى، محمدبن عمر، المغازى، تحقیق مارسلان جونس، بیروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، 1409ق.


    * استادیار جامعه‏المصطفى العالمیة. دریافت: 10/6/90 ـ پذیرش: 25/12/90. marifat@qabas.net

    [365]ـ ر.ک: بقره: 30ـ31.

    [366]ـ ر.ک: نهج‏البلاغه، خ 26و151؛ ابوجعفر محمدبن حبیب، المحبر، ص 62؛ گوستاو لوبون، تاریخ تمدن اسلام و عرب، ترجمه سیدهاشم حسینى، ص 63؛ عمر فروخ، تاریخ الجاهلیه، ص 154.

    [367]ـ ر.ک: سیدحسین نصر، قلب اسلام، ترجمه مصطفى شهرآیینى و شهرام پازوکى، ص 243؛ وات مونتگمرى، تأثیر اسلام در اروپاى قرون وسطى، ترجمه حسین عبدالمحمدى، ص 10.

    [368]ـ ر.ک: مائده: 8؛ نساء: 135.

    [369]ـ ر.ک: حدید: 25.

    [370]ـ توبه: 124؛ آل‏عمران: 173.

    [371]ـ ر.ک: ناصر مکارم شیرازى و همکاران، تفسیر نمونه، ج 7، ص 196.

    [372]ـ درگیرى‏هاى خونین بین فرق مختلف مسیحیت با یکدیگر و درگیرى‏هاى یهودیان با مسیحیان و در عصر حاضر در دنیاى اسلام، گروه‏هایى با مستمسک قراردادن دین و مذهب بزرگ‏ترین جنایت‏ها را مرتکب مى‏شوند.

    [373]ـ سید محمدحسین طباطبائى، المیزان فى تفسیرالقرآن، ج 2، ص 343.

    [374]ـ ر.ک: نحل: 125.

    [375]ـ ر.ک: عبدالملک ابن‏هشام، السیرة النبویه، تحقیق مصطفى السقاء، ج 4، ص 70؛ محمدبن عمر واقدى، المغازى، تحقیق مارسلان جونس، ج 1، ص 159.

    [376]ـ ر. ک: حامد منتظرى‏مقدم، صلح‏هاى پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله.

    [377]ـ سید محمدحسین طباطبائى، همان، ج 11، ص 50.

    [378]ـ ناصر مکارم شیرازى و همکاران، همان، ج 9، ص 259.

    [379]ـ نهج‏البلاغه، ن 47.

    [380]ـ محمدبن حسن حرّ عاملى، وسائل‏الشیعه، ج 17، ص 385.

    [381]ـ همان، ص 185.

    [382]ـ محمدبن یعقوب کلینى، الکافى، ج 5، ص 56.

    [383]ـ نهج‏البلاغه، خ 113.

    [384]ـ ناصر مکارم شیرازى و همکاران، همان، ج 4، ص 302.

    [385]ـ ر.ک: حدید: 25.

    [386]ـ محمدبن حسن حرّ عاملى، همان، ج 9، ص 42.

    [387]ـ نهج‏البلاغه، نامه 28.

    [388]ـ محمدبن یعقوب کلینى، همان، ج 2، ص 323، ح 3.

    [389]ـ در شأن نزول این سوره آمده است که روزى یکى از مؤذنان رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به نام ابن ام‏مکتوم که فردى نابینا بود به محضر رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله وارد شد، رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهاو را نزد خود خواند و بر فرد دیگرى مقدّم داشت. آن فرد چهره در هم کشید و اظهار ناراحتى نمود. در این هنگام آیات سوره «عبس» نازل شد و این حرکت ضداخلاقى او را نکوهش نمود. على‏بن ابراهیم قمى، تفسیر قمى، ج 2، ص 404

    [390]ـ فتال شیرازى، روضه‏الواعظین، ج 2، ص 455.

    [391]ـ محمد دیلمى، ارشادالقلوب، ج 1، ص 192.

    [392]ـ ر.ک: محمدبن یعقوب کلینى، همان، ج 8، ص 162ـ163.

    [393]ـ امام سجّاد علیه‏السلام، صحیفه سجادیه، دعاى 2.

    [394]ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 16، ص 231.

    [395]ـ ر.ک: محمدباقر مجلسى، همان، ج 20، ص 157.

    [396]ـ نهج‏البلاغه، نامه 53.

    [397]ـ سید محمدحسین طباطبائى، همان، ج 8، ص 380.

    [398]ـ ابوعبداللّه محمّد ابن‏سعد، الطبقات الکبرى، ج 1، ص 367.

    [399]ـ عبدالحمیدبن هبه‏اللّه ابن ابى‏الحدید، شرح نهج‏البلاغه، تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، ج 17، ص 273.

    [400]ـ همان، ص 280.

    [401]ـ محمدبن اسماعیل بخارى، صحیح بخارى، ج 6، ص 123.

    [402]ـ ر.ک: ناصر مکارم شیرازى و همکاران، همان، ج 7، ص 84.

    [403]ـ نهج‏البلاغه، نامه 47؛ محمدباقر مجلسى، همان، ج 73، ص 44.

    [404]ـ محمدبن یعقوب کلینى، همان، ج 2، ص 209.

    [405]ـ جمعه: 2.

     

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    عبدالمحمدی بنچناری، حسین.(1391) دین و نقش آن در پیش‏گیرى و رفع اختلافات اجتماعى از منظر قرآن. ماهنامه معرفت، 21(2)، 93-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حسین عبدالمحمدی بنچناری."دین و نقش آن در پیش‏گیرى و رفع اختلافات اجتماعى از منظر قرآن". ماهنامه معرفت، 21، 2، 1391، 93-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    عبدالمحمدی بنچناری، حسین.(1391) 'دین و نقش آن در پیش‏گیرى و رفع اختلافات اجتماعى از منظر قرآن'، ماهنامه معرفت، 21(2), pp. 93-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    عبدالمحمدی بنچناری، حسین. دین و نقش آن در پیش‏گیرى و رفع اختلافات اجتماعى از منظر قرآن. معرفت، 21, 1391؛ 21(2): 93-