معرفت، سال بیست و یکم، شماره دوازدهم، پیاپی 183، اسفند 1391، صفحات 43-

    آسیب‏‌شناسى پژوهش فایرستون درباره ابراهیم علیه‏‌السلام

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    حسن رضایی هفتادر / *دانشیار - پردیس فارابی دانشگاه تهران / Hrezaii@ut.ac.ir
    مرتضی ولیزاده / *کارشناس ارشد - علوم قرآن و حدیث دانشگاه تهران / hemmat110@yahoo.com
    چکیده: 
    شناخت دقیق آراء خاورشناسان درباره معارف اسلامى و نقد علمى دیدگاه هاى آنان براى ما مسلمانان ضرورتى انکارناپذیر است. به همین منظور، راقم این سطور در مقاله حاضر تلاش کرده تا به معرفى و آسیب شناسى پژوهش فایرستون درباره حضرت ابراهیم بپردازد. روش تحقیق در این پژوهش مطالعه اسنادى و رویکرد آن تحلیلى ـ انتقادى است؛ این بدان معنا نیست که از روش هاى توصیفى استفاده نشده است. اگرچه بررسى دیدگاه هاى فایرستون در خصوص حضرت ابراهیم مرکز توجه و تحلیل بوده، اما براى تکمیل این تحقیق در مواقع موردنیاز از نظرات عالمان مسلمان استفاده شده است. پژوهش فایرستون گویاى تتبع بسیار وى در منابع اسلامى است، اما اشتباه هاى غیرقابل اغماض او نشان مى دهد که وى به همه منابع معتبر اسلامى مربوط به ابراهیم علیه السلام، به ویژه منابع شیعى، دسترسى و یا اشراف نداشته است. فایرستون به دلیل مراجعه یک سویه به منابع اهل سنت، از پرداختن به دیدگاه هاى مکتب اهل بیت در خصوص حضرت ابراهیم غافل گردیده است، و همین امر از اعتبار اثر وى مى کاهد.  
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    معرفت سال بیست و یکم ـ شماره 183 ـ اسفند 1391، 43ـ56

    حسن رضایى هفتادر*

    مرتضى ولیزاده**

    چکیده

    شناخت دقیق آراء خاورشناسان درباره معارف اسلامى و نقد علمى دیدگاه هاى آنان براى ما مسلمانان ضرورتى انکارناپذیر است. به همین منظور، راقم این سطور در مقاله حاضر تلاش کرده تا به معرفى و آسیب شناسى پژوهش فایرستون درباره حضرت ابراهیم بپردازد. روش تحقیق در این پژوهش مطالعه اسنادى و رویکرد آن تحلیلى ـ انتقادى است؛ این بدان معنا نیست که از روش هاى توصیفى استفاده نشده است. اگرچه بررسى دیدگاه هاى فایرستون در خصوص حضرت ابراهیم مرکز توجه و تحلیل بوده، اما براى تکمیل این تحقیق در مواقع موردنیاز از نظرات عالمان مسلمان استفاده شده است. پژوهش فایرستون گویاى تتبع بسیار وى در منابع اسلامى است، اما اشتباه هاى غیرقابل اغماض او نشان مى دهد که وى به همه منابع معتبر اسلامى مربوط به ابراهیم علیه السلام، به ویژه منابع شیعى، دسترسى و یا اشراف نداشته است. فایرستون به دلیل مراجعه یک سویه به منابع اهل سنت، از پرداختن به دیدگاه هاى مکتب اهل بیت در خصوص حضرت ابراهیم غافل گردیده است، و همین امر از اعتبار اثر وى مى کاهد.

     

    کلیدواژه ها: ریووین فایرستون، ابراهیم، ذبیح، انبیاى صاحب کتاب، بت پرستى پدر ابراهیم، آزر، اقتباس قرآن از عهدین.


    * استادیار پردیس قم دانشگاه تهران.                                                                                    hrezaii@ut.ac.ir

    ** کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث پردیس قم دانشگاه تهران.                                    hemmati110@yahoo.com

    دریافت: 10/6/91               پذیرش: 20/12/91.


     

    مقدّمه

    خاورشناسان حاصل پژوهش هاى خود را درباره معارف اسلامى در قالب مقالات، کتاب ها و دائره المعارف ها به جهان علم عرضه کرده اند. شناخت دقیق این آثار و دیدگاه هاى مطرح شده در ضمن آنها، ضرورتى انکارناپذیر به نظر مى رسد؛ چه اینکه در پس نگارش برخى از این آثار، اهداف استعمارى و تبشیرى نهفته است. افزون بر این، در لابه لاى مطالب مطرح شده در این آثار، شبهات و انتقادهایى درباره معارف اسلامى و قرآنى به چشم مى خورد. لزوم شناخت صحیح اسلام پژوهى امروز در غرب، آن گاه دوچندان مى شود که به یاد آوریم عالمان مسلمان در گذشته، همواره خود را به پاسخ گویى انتقادها و اعتراض هاى یهود و نصارا ملزم مى دانستند؛ چنان که امامان بزرگوار شیعه، از جمله امام صادق و امام رضا علیهماالسلام از پیشگامان مناظره با مخالفان اسلام و پیروان دیگر ادیان بودند. آنان با حضور در مجالس مناظره، شبهه ها و پرسش هاى اهل کتاب و زنادقه را پاسخ مى گفتند. در مراکز پژوهشى علوم اسلامى ایران، دیدگاه هاى خاورشناسان درباره معارف اسلامى چندان مورد بررسى قرار نگرفته است. در این زمینه، نگارنده این سطور در نوشتار حاضر تلاش کرده به معرفى و آسیب شناسى مقاله «ابراهیم علیه السلام» در دائره المعارف قرآن لیدن بپردازد.

    ریووین فایرستون

    براى آشنایى با نویسنده مقاله «ابراهیم علیه السلام»، در آغاز اطلاعاتى درباره زندگینامه علمى او ارائه مى شود.

         زیست شناخت

    ریووین فایرستون دکترى خود را از دانشگاه نیویورک در سال 1988 دریافت کرد. وى در مدرسه عالى هیبرو یونیین (Hebrew Union) استاد یهودیت و اسلام در قرون وسطاست. فایرستون، مرکزى را براى بررسى چالش هاى فکرى میان اسلام و یهودیت بنیان نهاد. او در حوزه دین پژوهى به عنوان متخصص روابط میان اسلام و یهودیت شناخته مى شود. وى در سرزمین هاى اشغالى و مصر زیست و به اروپا، آسیا و خاورمیانه مسافرت کرد و در آن مناطق سخنرانى هاى مفصلى ایراد نمود. برخى از موضوعات سخنرانى هاى فایرستون به شرح زیر است: 1. شهر مقدس اورشلیم از آنِ کیست؛ یهودیت، مسیحیت یا اسلام؟ 2. چه کسانى واقعا امت برگزیده اند؟ 3. قدرت الهى و خشونت بسیار؛ جهاد در یهودیت، مسیحیت و اسلام 4. با توجه به متون طراز اول، اسلام درباره یهودیان و یهودیت چه مى گوید؟ 5. محمد، قرآن و مسئله یهودیت؛ 6. قرآن و کتاب مقدس 7. آیا ابراهیم علیه السلام نخستین یهودى یا مسیحى یا مسلمان بود؟ بررسى تطبیقى این مسئله از نگاه یهود، مسیحیت و اسلام 8. تاریخ واقعى روابط میان یهودیان و مسلمانان.

     آثار

    فایرستون هفت کتاب و بیش از هشتاد مقاله علمى را به رشته تحریر درآورده است. مهم ترین آثار وى بدین قرارند:

    - The Death and Resurrection of Jewish Holy War.

    نابودى و احیاى جهاد در یهودیت

    - "Abyssinia", in Encyclopaedia of the Quran; Leiden, Brill, 1002.

    «حبشه»

    - An Introduction to Islam for Jews, Jewish Publication Society, 2008.

    معرفى اسلام براى یهودیان

    - "Enemies", in Encyclopaedia of the Quran; Leiden, Brill, 2002.

    «دشمنان»

    - Children of Abraham: An Introduction to Judaism for Muslims; NewYork, Ktav, 2001.

    فرزندان ابراهیم علیه السلام: معرفى یهودیت براى مسلمانان

    - "Ishmael", in Encyclopaedia of the Quran; Leiden, Brill, 2002.

    «اسماعیل» (این اثر توسط حسن رضایى هفتادر ترجمه شده و در حال چاپ است.)

    - Jihad: The Origin of Holy War in Islam; NewYork, Oxford University Press, 1999.

    جهاد: خاستگاه جهاد در اسلام

    - "Midian", in Encyclopaedia of the Quran, Leiden, Brill, 2003.

    «مدین»

    - Journeys in Holy Lands: The Evolution of the Abraham-Ishmael Legends in Islamic Exegesis Albany, NY, State University of NewYork Press, 1990.

    مسافرت ها به سرزمین هاى مقدس: تحول افسانه هاى مربوط به ابراهیم علیه السلام و اسماعیل در تفاسیر اسلامى

    - "Abraham", in Encyclopaedia of the Quran; Leiden, Brill, 2001.

    «ابراهیم علیه السلام»

    - "Abraham's son as the intended sacrifice", in Jss 89 (1989), 95-131.

    «پسر ابراهیم علیه السلام به عنوان قربانى درنظر گرفته شده»

    - "Azar", in Encyclopaedia of the Quran, Leiden, Brill, 2001.

    «آزر»

    - "Fighting", in Encyclopaedia of the Quran; Leiden, Brill, 2002.

    «قتال»

    - "Isaac", in Encyclopaedia of the Quran; Leiden, Brill, 2002.

    «اسحاق» (این اثر توسط حسن رضایى هفتادر ترجمه شده و در حال چاپ است.)

    - "Pharaoh", in Encyclopaedia of the Quran; Leiden, Brill, 2004.

    «فرعون»

    - "Sacrifice", in Encyclopaedia of the Quran; Leiden, Brill, 2004.

    «قربانى»

    - "Safa and Marwa", in Encyclopaedia of the Quran; Leiden, Brill, 2004.

    «صفا و مروه»

    - "Shekhinah", in Encyclopaedia of the Quran; Leiden, Brill, 2004.

    «سکینه»

    - "Thamad", in Encyclopaedia of the Quran; Leiden, Brill, 2006.

    «ثمود»

    - "Tubba'", in Encyclopaedia of the Quran; Leiden, Brill, 2006.

    «تبّع»

    (Firestone, "Abraham", vol.1, p. 5-10; Ibid., p. 10; id., "Abyssinia", vol. 1, p. 20-21; id. "Azar", vol.1, p. 192-193; id., "Enemies", vol. 2, p. 23-24; id., "Fighting", vol.2, p. 208-209; id., "Isaac", vol. 2, p. 561-562; id., "Ishmael", vol. 2, p. 563-564; id., "Midian", vol.3, p. 389-391; id., "Pharaoh", vol.4, p. 66-68; id., "Sacrifice", vol.4, p. 516-518; id., "Safa and Marwa", vol.4, p.  518-519; id., "Shekhinah", vol. 4, p. 589-591; id., "Thamud", vol.5, p.252-254; id., "Tubba'", vol.5, p. 389-390)

    محتواى مقاله ابراهیم علیه السلام

    در ذیل، خلاصه اى از مطالب مدخل «ابراهیم علیه السلام» بیان مى شود:

         اوصاف ابراهیم علیه السلام در قرآن

    فایرستون اوصاف ابراهیم علیه السلام را در قرآن برمى شمارد و مى نویسد: اشاره به ابراهیم علیه السلام در قرآن به اشکال متعدد و در بافت هاى بسیار متنوعى صورت مى گیرد. القاب بسیارى به او منسوب مى شود. ابراهیم، «بسیار راستگو» (مریم: 41) توصیف مى شود. او کسى است که «دِین خود را به تمامى ادا کرده است» (نجم: 37). لقب قرآنى او در آیه 125 سوره «نساء» خلیل اللّه است. شهر حبرون که معمولاً مزار ابراهیم علیه السلام قلمداد شده، در زبان عربى الخلیل نامیده مى شود که نام خود را از همین لقب قرآنى گرفته است. ابراهیم علیه السلام، حنیف نیز نامیده مى شود که معمولاً به «پاک آیین» ترجمه مى گردد و در هشت آیه قرآنى به کار رفته است (بقره: 135؛ آل عمران: 67و95؛ نساء: 125؛ انعام: 79و161؛ نحل: 120و123). توصیف ابراهیم علیه السلام به عنوان حنیف که به کرّات همراه با عبارت «آیین ابراهیم» صورت مى گیرد (آل عمران: 95؛ بقره: 130و135؛ نساء: 125؛ انعام: 161؛ یوسف: 38؛ نحل: 123؛ حج: 78)، این گمان را در میان مسلمانان و محققان غربى قوت بخشیده که احتمالاً در عربستان قبل از بعثت محمد صلى الله علیه و آله، یک نوع توحید بومى ابراهیمى وجود داشته است (Firsstone, 2001, v.1, p. 5-6).

         او زیارتگاهى مقدس یعنى خانه خداوند را بنا مى نهد (بقره: 125ـ127). ابراهیم علیه السلام تلویحا قدرت خداوند را زیرسؤال مى برد و در پاسخ به او گفته مى شود که پرندگانى را تکه تکه و مخلوط کند (بقره: 260). فرستادگان خداوند به ملاقات ابراهیم علیه السلام مى روند و تولد قریب الوقوع یک پسر را به او و همسرش اعلام مى کنند و سپس رهسپار هلاک قوم لوط مى شوند (هود: 69ـ76؛ حجر: 51ـ59؛ عنکبوت: 31؛ ذاریات: 24ـ30).

         مشهورترین روایت قرآنى از ابراهیم علیه السلام، قصه بت شکنى اوست (انعام: 74ـ84؛ مریم: 41ـ50؛ انبیاء: 51ـ73؛ شعراء: 69ـ86؛ عنکبوت: 16ـ27؛ صافات: 83ـ98؛ زخرف: 26ـ27؛ ممتحنه: 4). در آیات 75تا79 سوره «انعام»، ابراهیم علیه السلام یگانگى خداوند را از طریق تفکر منطقى و مشاهده طبیعت درمى یابد؛ قصه اى که قدمتى طولانى دارد (6-7 Ibid., p.). ابراهیم علیه السلام آزمایش هاى متعددى را پشت سر مى گذارد و سربلند بیرون مى آید (بقره: 124؛ صافات: 106).

         ابراهیم علیه السلام و اسماعیل دیوارهاى خانه خدا را استوار مى سازند و از خداوند استدعا مى کنند که آنان و فرزندانشان را تا ابد «قومى تسلیم فرمان خداوند» قرار دهد و به ایشان آداب صحیح حج نشان دهد (بقره: 127ـ128). خداوند به ابراهیم علیه السلام فرمان مى دهد که رسما حج مکه را اعلام کند (حج: 26ـ27).

         از آن رو که دین محمد صلى الله علیه و آله همان دین ابراهیم علیه السلام است (حج: 78)، آن دسته از یهودیان که به انکار [حضرت] محمد صلى الله علیه و آله و دین او برمى خیزند، در واقع، دین خود را انکار مى کنند. اهل کتاب، به رغم ارتباط تنگاتنگ ابراهیم علیه السلام با مکه، قداست مکه را انکار مى نمایند (آل عمران: 95ـ98) ((Ibid., p. 7.

    وقایع زندگى ابراهیم علیه السلام در روایات

    فایرستون به مدد اطلاعات حاصل از احادیث، قصص الأنبیاء و تاریخ، داستان زندگى ابراهیم علیه السلام را در سه قسمت دنبال مى کند و مى گوید: قسمت نخست داستان ابراهیم علیه السلام در بین النهرین، زادگاه وى، قسمت دوم در حوالى اورشلیم و قسمت سوم در مکه و پیرامون آن رخ مى دهد. این سه سرزمین، بر حسب قداست مراتب متفاوتى دارند و مقدس ترین سرزمین در آخر ذکر شده است. بخش نخست داستان زندگى ابراهیم علیه السلام با پیش گویى هاى منجمان درباره تولد عنقریب ابراهیم علیه السلام در بین النهرین آغاز مى شود. نمرود پادشاه تلاش مى کند با به کار بستن دسیسه هاى بى شمار از تولد دشمن جان خویش جلوگیرى کند، اما تمامى این دسیسه ها به شکست مى انجامد. طفولیت و جوانى ابراهیم علیه السلام با نشانه ها و حوادث معجزه آسایى همراه است. وى در همان اوان کودکى، با کمک هوش و ذکاوت مادرزادى خود پى مى برد که نه بت ها و نه حتى خورشید و ماه هیچ کدام، نمى توانند خدا باشند. ابراهیم علیه السلام بت هاى نمرود پادشاه را نابود مى کند. در نتیجه، قرار مى شود که او را زنده زنده بسوزانند، اما وى به طرز معجزه آسایى از میان شعله ها جان سالم به در مى برد. در برخى روایات، ساره همسر ابراهیم علیه السلام، دختر پادشاه هاران معرفى مى شود که معناى کلمه عبرى «ساره» به معناى «شاهزاده» را توجیه مى کند.

         ابراهیم علیه السلام در شهر سباع، حوالى اورشلیم، اقامت مى گزیند و در آنجا چاهى حفر مى کند و پرستشگاهى بنا مى نهد. اهالى شهر در حق او بدرفتارى مى کنند تا آنجاکه ابراهیم علیه السلام از آن شهر کوچ مى کند و چاه آب بلافاصله خشک مى شود. پس از این واقعه، اهالى شهر به دنبال ابراهیم علیه السلام مى روند و از او طلب بخشش مى کنند. ابراهیم علیه السلام هفت بز به آنها مى دهد تا به درون چاه بیفکنند و به این ترتیب چاه پر آب مى شود (Ibid., p.8-9). پس از این حوادث، وقایع زندگى ابراهیم علیه السلام در مکه دنبال مى شود. بعد از تولد اسماعیل، حسادت ساره نسبت به هاجر فزونى مى گیرد و ابراهیم علیه السلام را وادار مى کند که این دو زن را از هم جدا سازد. او شخصا هاجر و اسماعیل را به مکه مى برد و در آنجا آنان را در سایه یک بوته خار به امان خدا رها مى کند و آن گاه به سوى خانواده خویش در شام (فلسطین) بازمى گردد. هاجر که هیچ آبى در مکه نمى جوید، نمى تواند شکم طفل خویش را سیر کند و به تدریج نشانه هاى ضعف در چهره پسرک نمایان مى شود. هاجر پسر را رها مى کند و در طلب آب نومیدانه میان تپه هاى مجاور صفا و مروه مى دود. این عمل هاجر، بعدها مبناى «سعى صفا و مروه» در آداب حج شد. هنگامى که تمامى امیدها رنگ مى بازد، فرشته اى آنان را نجات مى دهد که گاه جبرئیل قلمداد شده است. فرشته، زمین را مى کند و از دل زمین چشمه اى جوشیدن مى گیرد که به چشمه مشهور زمزم در شهر مکه بدل مى شود. ابراهیم علیه السلام از احوالات پسر خویش در مکه غافل نیست و سه مرتبه براى دیدن او به مکه مى رود، اما در دو سفر نخست، موفق به دیدار اسماعیل نمى گردد.

         در نخستین سفر، ابراهیم علیه السلام به جاى اسماعیل با همسر ناسازگار و ترش روى او روبه رو مى شود. ابراهیم علیه السلام پیام رمزگونه به زن مى دهد تا به اسماعیل برساند و در این پیام نارضایتى خود را از این زن اعلام مى کند. اسماعیل در کمال وظیفه شناسى، زن را طلاق مى دهد و دوباره ازدواج مى کند. در سفر دوم، ابراهیم علیه السلام همسر اسماعیل را زنى محترم و مهمان نواز مى یابد و این بار هم از طریق پیامى رمزگونه، رضایت خود را از این زن به پسرش اعلام مى کند. بنابر بعضى روایات، در خلال این ملاقات، ابراهیم علیه السلام روى صخره اى مى ایستد که بعدها به «مقام ابراهیم» مشهور شده و رد پاى وى بر آن نقش مى بندد. در سفر سوم، ابراهیم علیه السلام اسماعیل را در خانه مى یابد و آن گاه به منظور اطاعت فرمان خداوند، به اتفاق یکدیگر کعبه را بنا مى نهند. سپس ابراهیم علیه السلام تمامى انسان ها را به انجام عمل حج خانه خدا فرامى خواند.

         در روایت کاملاً متفاوتى از سلسله حوادث مکه، ابراهیم علیه السلام به اتفاق هاجر و اسماعیل به منظور اطاعت امر خداوند، یعنى ساخت کعبه، روانه مکه مى شوند. در طول راه، موجودى غیرطبیعى به نام «سکینه» یا ابرى جادویى آنها را راهنمایى مى کند و به محل دقیق ساختن کعبه مى رساند. در برخى روایات، ابراهیم علیه السلام و اسماعیل شالوده هاى باستانى کعبه را مى یابند که اصلاً براى [حضرت ]آدم ساخته شده بوده و خداوند به منظور جلوگیرى از هتک حرمت کعبه توسط توفان نوح، آن را جابه جا کرده بود. مطابق برخى روایات که چندان منسجم نیستند، ابراهیم علیه السلام نخستین حج نمونه را به جاى مى آورد.

         در برخى روایات، چنین نقل شده که شیطان در محل چندین توقف گاه عبادى حج، بر ابراهیم علیه السلام ظاهر مى شود و ابراهیم علیه السلام در نهایت، با پرتاب سنگ در نزدیکى سه ستون سنگى او را از خود مى راند. عمل پرتاب سنگ به این ستون ها به عنوان بخشى از مناسک حج، تا به امروز ادامه داشته است. روایت قرآن از قربانى شدن پسر ابراهیم علیه السلام، در متون تفسیرى، شاخ و برگ بسیارى یافته است.

         پسر ابراهیم علیه السلام (که هویت او موضوع مناقشات فراوان میان مفسران قرآن بوده است) باخبر مى شود که قربانى خواهد شد. او در پاسخى تکان دهنده از پدر خویش مى خواهد دست و پایش را محکم ببندد تا تقلاى چندانى نکند، جامه اش را از تن بگیرد تا آغشته به خون نشوند و پیراهن او را به نزد مادرش ببرد تا تسلاى دل او باشد. ابراهیم علیه السلام فرزند خود را مى بوسد و خاک از اشک هاى آنها خیس مى شود. ابراهیم علیه السلامکارد را بر گلوى پسر خویش مى گذارد، اما درمى یابد که نمى تواند سر او را ببرد؛ زیرا کارد به طرز معجزه آسایى در دستان او تغییر جهت داده و لبه کند آن بر گلوى اسماعیل قرار مى گیرد. در روایات دیگر آمده است که ناگهان یک صفحه مسى نفوذناپذیر دورتادور گردن اسماعیل تشکیل مى شود. مطابق برخى روایات، ابراهیم علیه السلام، چندین مرتبه تلاش مى کند تا فرمان خدا را به انجام برساند، اما این معجزات هر بار مانع او مى شوند. سرانجام، ابراهیم علیه السلام با قربانى کردن یک قوچ، آزادى فرزند خویش را به دست مى آورد و عده اى این قوچ را همان قوچى دانسته اند که هابیل براى خداوند قربانى نمود و به همین خاطر در بهشت جاودان شد (Ibid, p. 9-10).

    بررسى مقاله ابراهیم علیه السلام

    مدخل «ابراهیم علیه السلام» نکات مثبت و منفى دارد. مهم ترین امتیاز مقاله «ابراهیم علیه السلام» آن است که فایرستون از آیات قرآن استفاده فراوان به عمل آورده و تقریبا براى هر مطلبى به آیه اى از قرآن استناد مى کند. این مطلب نشان دهنده تسلط فراوان نویسنده به قرآن است.

         در مدخل «ابراهیم علیه السلام» نقاط ضعفى وجود دارد که در زیر به آنها اشاره مى شود:

         ابراهیم علیه السلام جد قوم اسرائیل

    فایرستون، ابراهیم علیه السلام را جد قوم اسرائیل مى داند و مى نویسد: در حدود 245 آیه از 25 سوره قرآن به ابراهیم علیه السلام ، جد قوم اسرائیل، اشاره مى شود (Ibid, p.5).

    بررسى: حضرت ابراهیم علیه السلام، هم جد قوم اسرائیل و هم جد مسلمانان است؛ زیرا خداوند مى فرماید: «وَجَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاکُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمینَ مِن قَبْلُ وَفِی هَذَا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیدا عَلَیْکُمْ وَتَکُونُوا شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ»(حج: 78)؛ و در راه خدا چنان که حق جهاد [در راه] اوست جهاد کنید، اوست که شما را [براى خود] برگزیده و در دین بر شما سختى قرار نداده است. آیین پدرتان ابراهیم [نیز چنین بوده است ]او بود که قبلاً شما را مسلمان نامید، و در این [قرآن نیز همین مطلب آمده است] تا این پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید.

         همان گونه که مى دانیم، اسماعیل فرزند بزرگ حضرت ابراهیم علیه السلام جد اعراب است و اسحاق فرزند دیگر حضرت ابراهیم علیه السلام پدر یعقوب بوده که یعقوب همان اسرائیل مى باشد.

         پیامبران صاحب کتاب

    نویسنده درباره پیامبران صاحب کتاب مى نویسد: در قرآن، ابراهیم و موسى، تنها پیامبرانى هستند که به صراحت صاحب کتاب ذکر شده اند (نجم: 36ـ37؛ اعلى: 18ـ19) ((Ibid, p .5.

    بررسى: در قرآن، علاوه بر حضرت ابراهیمو حضرت موسى علیهماالسلام، پیامبران دیگرى هم به صراحت، صاحب کتاب معرفى شده اند. حضرت داوود، حضرت عیسى و پیامبر خاتم، از این دسته اند. در ذیل، به برخى از این آیات اشاره مى شود:

         ـ «وَآتَیْنَا دَاوُودَ زَبُورا» (نساء: 163؛ اسراء: 55)؛ و به داوود زبور بخشیدیم.

         ـ «وَقَفَّیْنَا عَلَى آثَارِهِم بِعَیسَى ابْنِ مَرْیَمَ مُصَدِّقا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَآتَیْنَاهُ الإِنجِیلَ فِیهِ هُدىً وَنُورٌ وَمُصَدِّقا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَهُدىً وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِینَ» (مائده: 46)؛ و عیسى پسر مریم را به دنبال آنان [پیامبران دیگر ]درآوردیم، درحالى که تورات را که پیش از او بود تصدیق داشت، و به او انجیل را عطا کردیم که در آن، هدایت و نورى است و تصدیق کننده توراتِ قبل از آن است، و براى پرهیزگاران رهنمود و اندرزى است.

         ـ «ثُمَّ قَفَّیْنَا عَلَى آثَارِهِم بِرُسُلِنَا وَقَفَّیْنَا بِعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ وَآتَیْنَاهُ الْإِنجِیلَ» (حدید: 27)؛ آن گاه به دنبال آنان پیامبران خود را، پى در پى، آوردیم، و عیسى پسر مریم را در پى [آنان ]آوردیم و به او انجیل عطا کردیم.

         ـ «وَلَقَدْ آتَیْنَاکَ سَبْعا مِنَ الْمَثَانِی وَالْقُرْآنَ الْعَظِیمَ» (حجر: 87)؛ و به راستى، به تو سبع المثانى [سوره فاتحه ]و قرآن بزرگ را عطا کردیم.

         پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند: یکصد و چهار کتاب از جانب خدا فرستاده شده که ده کتاب از آنها بر آدم، پنجاه کتاب بر شیث و سى کتاب بر ادریس نازل شد، و بعد تورات به موسى و انجیل به عیسى و زبور به داوود ارزانى گردید (طبرسى، 1372، ج 10، ص 722).

         ذبیح کیست؟

    فایرستون درباره اینکه کدام یک از فرزندان ابراهیم علیه السلام ذبیح بوده، مى نویسد: «مطالعه کمّىِ متون تفسیرى اولیه، نشان مى دهد که اکثر مفسران قرآن تا اواسط قرن دوم هجرى (نهم میلادى) اسحاق را قربانى موردنظر مى دانستند، اما بعدها انتخاب اسماعیل فزونى گرفت و این رویه تا به امروز پابرجا بوده است (Firsstone, 2001, v.1, p. 10).

    بررسى: به نظر مى رسد اسماعیل ذبیح بوده که براى اثبات آن دلایل زیر ارائه مى شود:

         1. در قرآن به اسماعیل، «صابر» اطلاق شده نه به اسحاق: «سَتَجِدُنِی إِن شَاءاللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ» (صافات: 102)؛ ان شاءالله مرا از شکیبایان خواهى یافت. نیز مى فرماید: «وَإِسْمَاعِیلَ وَإِدْرِیسَ وَذَا الْکِفْلِ کُلٌّ مِنَ الصَّابِرِینَ» (انبیاء: 85)؛ و اسماعیل و ادریس و ذوالکفل را [یاد کن ]که همه از شکیبایان بودند. این صبر اسماعیل بر ذبح بوده است (مجلسى، 1403ق، ج 12، ص 132؛ فخررازى، 1420ق، ج 26، ص 347).

         2. اسماعیل به دلیل استقامت و بردبارى در اطاعت فرمان خداوند به قربانى اش شایستگى مدال «حلیم» را نیز یافت (زمانى، 1385، ص 514). از سیاق آیات قرآن که مربوط به تولد فرزندان ابراهیم علیه السلام است فهمیده مى شود هرکجا که خداوند به غلام حلیم بشارت داده، منظور اسماعیل است و هرکجا به غلام علیم بشارت داده، مقصود اسحاق است (سیدرضا، 1383، ص 191؛ شنقیطى، 1417ق، ج 4، ص 337ـ338). پس در آیات 101ـ107 سوره «صافات» که بشارت به غلام حلیم داده شده و سپس ماجراى ذبح بیان مى گردد، غلام حلیم، اسماعیل است (طباطبائى، 1417ق، ج 10، ص 335؛ ج 17، ص 155؛ مجلسى، 1403ق، ج 12، ص 133؛ فخررازى، 1420ق، ج 26، ص 347).

         3. چون مکان ذبح در مکه، و حضرت اسماعیل در آنجا بوده و همراه پدر کعبه را تجدید بنا کرد، پس اسماعیل ذبیح است. اصمعى گوید: «از اباعمروبن علاء پرسیدم ذبیح چه کسى بود؟ گفت: عقلت کجا رفته؟ اسحاق کى به مکه آمده است؟ اسماعیل در مکه بود که همراه پدرش کعبه را بنا کرد و محل ذبح هم در مکه بوده است» (طبرسى، 1372، ج 8، ص 708؛ مجلسى، 1403ق، ج 12، ص 132؛ فخررازى، 1420ق، ج 26، ص 347). امام باقر علیه السلام فرمود: مکان ذبح، جمره وسطا بوده است (کلینى، 1365، ج 4، ص 208ـ209).

         4. چنان که پیش تر گذشت فایرستون بیان مى کند: «مطالعه کمّىِ متون تفسیرى اولیه، نشان مى دهد که اکثر مفسران قرآن تا اواسط قرن دوم هجرى اسحاق را قربانى موردنظر مى دانستند (Firsstone, 2001 ,v.1, p.10).

         مشخص نیست که وى این مطلب را از کجا بیان مى کند، حال آنکه اکثر صحابه، تابعیان و تبع آنان، قایل به ذبیح بودن اسماعیل اند. سیوطى در رساله «القول الفصیح فى تعیین الذبیح» گفته است: ابن عمر، ابوهریره، ابوالطفیل، سعیدبن جبیر، مجاهد، شعبى، یوسف بن مهران، حسن بصرى، محمدبن کعب قرظى، سعیدبن مسیب، ابوجعفر باقر، ابوصالح، ربیع بن انس، کلبى، ابوعمروبن علا، احمدبن حنبل و اکثر محدثان گفته اند که ذبیح،اسماعیل بوده نه اسحاق(آلوسى،1415ق،ج12،ص128).

          ابن اسحاق، سهیلى و ابن سلام جمحى در کتاب طبقات الشعراء گفته اند: عمر، ابن مسعود، مسروق، عکرمه، سعیدبن جبیر، مجاهد، عطاء، شعبى، مقاتل، عبداللّه بن عمر، ابن میسره، زیدبن اسلم، عبداللّه بن شقیق، زهرى، ابن ابى برده، مکحول، عثمان، سدى، حسن، قتاده و... قایل به ذبیح بودن اسماعیل بوده اند(فخررازى، 1420ق، ج26،ص347؛مجلسى،1403ق،ج12،ص132).

         5. روایاتى که از طریق شیعه از اهل بیت علیهم السلام نقل شده، ذبیح را اسماعیل مى دانند (طباطبائى، 1417ق، ج 7، ص 232). بعضى از روایات اهل بیت که اسحاق را ذبیح قلمداد مى کنند حمل بر تقیه مى شوند (همان، ج 17، ص 155؛ مجلسى، 1403ق، ج 12، ص 135).

         در ذیل، به برخى از روایاتى که حاکى از ذبیح بودن اسماعیلند اشاره مى شود:

         الف. در زیارت امام رضا علیه السلام آمده است: «السَّلَام عَلَیکَ یا وَارِثَ إِسْمَاعِیلَ ذَبِیحِ اللَّهِ» (صدوق، 1378ق، ج 2، ص 269).

         ب. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند: «أَنَا ابْنُ الذَّبِیحَینِ»، و در ادامه بیان کرد که منظور از «الذَّبِیحَینِ» إِسْمَاعِیلَ بْنَ ابراهیم الْخَلِیلِ وَ عَبْدَاللَّهِ بْنَ عَبْدِالْمُطَّلِب است(همان،ج1،ص210).

         ادعاى ذبیح بودن اسحاق از کعب الأحبار منشأ گرفته است (ابن کثیر، 1419ق، ج 7، ص 28).

         یهودیان به رغم آنکه مى دانستند اسماعیل ذبیح بوده، به خاطر حسادت بر عرب، ادعاى ذبیح بودن اسحاق را مطرح کردند (طبرسى، 1372، ج 8، ص 807؛ مجلسى، 1403ق، ج 12، ص 134).

         نسبت آزر با ابراهیم علیه السلام

    فایرستون درباره نسبت آزر با ابراهیم علیه السلام مى نویسد: در آیه 74 سوره «انعام»، ابراهیم علیه السلام پدر خویش را آزر مى خواند (Firsstone, 2001, v.1, p. 7).

     بررسى: خداوند مى فرماید: «وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ لأَبِیهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَاما آلِهَةً إِنِّی أَرَاکَ وَقَوْمَکَ فِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ» (انعام: 74)؛ و [یاد کن] هنگامى را که ابراهیم به پدر خود آزر گفت: آیا بتان را خدایان [خود] مى گیرى؟ من همانا تو و قوم تو را در گمراهى آشکارى مى بینم.

         کلمه «أب» در لغت عرب غالبا بر پدر اطلاق مى شود و گاهى به جد مادرى و عمو و همچنین مربى و معلم و کسانى که براى تربیت انسان به نوعى زحمت کشیده اند نیز گفته شده است (ابن منظور، بى تا، ماده أبو؛ طریحى، 1362، ماده أبو؛ مکارم شیرازى و همکاران، 1374، ج 5، ص 303؛ فخررازى، 1420ق، ج 13، ص 33؛ ابن شهرآشوب، 1328، ج 1، ص 223)، ولى شک نیست که به هنگام اطلاق این کلمه، اگر قرینه اى در کار نباشد، قبل از هر چیز «پدر» به نظر مى آید.

         اکنون این سؤال مطرح مى شود که آیا به راستى آیه مذکور مى گوید: آن مردِ بت پرست که آزر نام داشت پدر ابراهیم بوده است؟ جمعى از مفسران اهل سنت به این سؤال پاسخ مثبت گفته و آزر را پدر واقعى ابراهیم علیه السلام مى دانند، درحالى که تمام مفسران و دانشمندان شیعه معتقدند: آزر پدر ابراهیم علیه السلامنبود، بعضى او را پدرِ مادر و بسیارى او را عموى ابراهیم علیه السلام دانسته اند (مکارم شیرازى و همکاران، 1374، ج 5، ص 303؛ طباطبائى، 1417ق، ج 7، ص 162ـ165؛ طوسى، بى تا، ج 4، ص 175).

         قرائنى وجودداردکه نظر دانشمندان شیعه را تأیید مى کند:

         الف. در هیچ یک از منابع تاریخى اسم پدر ابراهیم علیه السلام «آزر» شمرده نشده، بلکه مورخان نام پدر او را «تارح» ذکر کرده اند و نسب شناسان نیز نسب وى را چنین بیان نموده اند: ابراهیم علیه السلام فرزند تارح فرزند ناحور فرزند ساروغ فرزند أرغو فرزند فالغ فرزند عابر فرزند شالح فرزند أرفخشد فرزند سام فرزند نوح است (یعقوبى، 1347، ج 1، ص 11ـ22؛ ابن کثیر دمشقى، 1408ق، ج 1، ص 132).

         ب. در کتب عهدین نام پدر ابراهیم«تارح» آمده است (پیدایش: 11، 26و31).

         بت پرستى پدر ابراهیم علیه السلام و نیاکان محمد صلى الله علیه و آله

    فایرستون درباره بت پرست بودن پدر ابراهیم علیه السلام و اجداد پیامبر صلى الله علیه و آله مى نویسد: «ابراهیم علیه السلام به رغم دشمنى پدرش با وى (مریم: 46)، به درگاه خداوند دعا مى کند که گناه بت پرستى پدرش بخشوده گردد (توبه: 113ـ114؛ ابراهیم: 41؛ مریم: 47؛ شعراء: 86؛ ممتحنه: 4). این بخش از قصه ابراهیم علیه السلاماحتمالاً [حضرت ]محمّد را شدیدا تحت تأثیر قرار داده است و هم او، مطابق روایات، آرزو داشته که همین کار را در حق نیاکان بت پرست خویش انجام دهد (Firsstone, 2001, v.1, p.7).

    بررسى: چنان که گذشت، نویسنده، پدر ابراهیم علیه السلام و نیاکان حضرت محمد صلى الله علیه و آله را بت پرست مى داند. در هر دو مورد، نظر عالمان شیعه برخلاف این دیدگاه است؛ زیرا آنان پدر ابراهیم علیه السلام و اجداد پیامبر صلى الله علیه و آله را موحد مى دانند (مفید، 1413ق، ص 139؛ طوسى، بى تا، ج 4، ص 175؛ طبرسى، 1372، ج 4، ص 497؛ مجلسى، 1403ق، ج 12، ص 49؛ عاملى، 1415ق، ج 2، ص 74ـ75). براى اثبات بت پرست نبودن پدر ابراهیم علیه السلام و نیاکان حضرت محمد صلى الله علیه و آله دلایل زیر اقامه مى شود:

         1. به حکم عقل، پیامبر باید از هر چیزى که موجب نفرت و دورى مردم از وى مى شود، منزه و پاک باشد (حلّى، 1416ق، ص 350). مشرک بودن نیاکان پیامبر موجب نفرت و دورى مردم از وى مى شود؛ پس، نیاکان پیامبر باید از شرک منزه باشند. اگر نیاکان پیامبرى مشرک یا کافر باشند، امت آن پیامبر از اجابت دعوت وى و قبول سخنانش سر باز خواهند زد و دلیل خواهند آورد که پدرانِ خود تو بر آیین بت پرستى بوده، حال ما را از آن نهى مى کنى؟ و این عیب مانع از دعوت یک پیامبر مى شود  (ابوالفتوح رازى، 1408ق، ج 7، ص 340).

         2. بدیهى است که قسمتى از اخلاق و رفتار انسان موروثىِ پدران است، و یک پدر مشرک نمى تواند فرزندى معصوم که هیچ رذیله اخلاقى نداشته باشد به دنیا بیاورد (اربلى، 1381ق، ج 2، ص 65).

         3. خداوند مى فرماید: «الَّذِی یَرَاکَ حِینَ تَقُومُ وَتَقَلُّبَکَ فِی السَّاجِدِینَ» (شعراء: 218ـ219)؛ آن کس که چون [به نماز ]برمى خیزى تو را مى بیند و حرکت تو را در میان سجده کنندگان [مى نگرد]. مفسران، این آیات را دلیل بر موحد بودن پدران پیامبر صلى الله علیه و آله مى دانند (ابوحیان اندلسى، 1420ق، ج8، ص 198؛ کاشانى، 1336، ج6، ص 457؛ طوسى، بى تا، ج8، ص 68؛ قمى، 1367، ج 2، ص 125).

         خداوند، پیامبر صلى الله علیه و آله را مى دید که در اصلاب پاکان و یکتاپرستان و پیامبران جابه جا مى شد تا اینکه به دنیا آمد و بر مسند نبوت نشست(طبرسى،1372،ج7،ص323ـ324).

         از امام باقرو امام صادق علیهماالسلام در تفسیر «وَتَقَلُّبَکَ فِی السَّاجِدِینَ» (شعراء: 219) چنین آمده است: پیامبر صلى الله علیه و آلهدر صلب پیامبران قرار داشت، تا اینکه خداوند او را از صلب پدرش از ازدواجى پاک، و دور از هرگونه ناپاکى بیرون فرستاد (قمى، 1367، ج 2، ص 125؛ عروسى حویزى، 1412ق، ج 4، ص 69؛ مکارم شیرازى و همکاران، 1374، ج 15، ص 371؛ طبرسى، 1372، ج 7، ص 324؛ طوسى، بى تا، ج 8، ص 68). این حدیث از ابن عباس نیز نقل شده است (قرطبى، 1364، ج 14، ص 144؛ سیوطى، 1404ق، ج 5، ص 98).

         4. حضرت ابراهیمو حضرت اسماعیل بعد از بناى کعبه دعا کردند که خداوند نسلشان را مسلمان قرار دهد: «رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَمِن ذُرِّیَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَّکَ» (بقره: 128)، و آنان را از پرستش بت ها به دور دارد «وَاجْنُبْنِی وَبَنِیَّ أَن نَّعْبُدَ الْأَصْنامَ» (ابراهیم: 35). خداوند این دعاى حضرت ابراهیم علیه السلام را استجابت کرد (طبرى، 1412ق، ج 13، ص 151). پس بنابر دعاى حضرت ابراهیم علیه السلام و استجابت آن، نیاکان پیامبر صلى الله علیه و آله موحد بودند.

         5. روایاتى وجود دارد که حاکى از موحد بودن اجداد پیامبرند (کلینى، 1365، ج 1، ص 447؛ صدوق، 1403ق، ج 1، ص 313؛ مفید، 1413ق، ص 139؛ طوسى، 1365، ج 6، ص 80و114؛ طبرسى، 1372، ج 4، ص 497؛ فخررازى، 1420ق، ج 24، ص 537؛ ج 13، ص 33؛ طبرسى، 1412ق، ص 440؛ ابن طاووس، 1367، ص 590، 607و608؛ مجلسى، 1403ق، ج 12، ص 49؛ ج 15، ص 127؛ ج 74، ص 56؛ ج 96، ص 384؛ ج 97، ص 187؛ ج 98 ص 200و332). از جمله این روایات آن است که پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «خداوند همواره مرا از صلب هاى طاهر به رحم هاى پاک منتقل مى ساخت تا اینکه مرا به عالم شما آورد و هرگز به آلودگى هاى جاهلیت، مرا نیالود (ابوالفتوح رازى، 1408ق، ج 7، ص 341). کلمه «طاهرین» و «مطهّرات» در این روایت نشان مى دهد که پدران و مادران رسول خدا موحد و خداپرست بوده اند؛ چون مشرک طاهر نیست، همان گونه که قرآن مى فرماید: «إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ» (توبه: 28)؛ حقیقت این است که مشرکان ناپاکند. پس نیاکان پیامبر صلى الله علیه و آله موحد بوده اند که از آنان با لفظ «طاهرین و مطهّرات» تعبیر آورده شده است.

         6. براساس متون تاریخى، دلایلى وجود دارد که موحد بودن نیاکان پیامبر صلى الله علیه و آله را ثابت مى کند. براى مثال، عبدالمطلب جدّ پیامبر به دلیل عمل به آیین حنیف ابراهیمى به «ابراهیم ثانى» ملقب شده است (یعقوبى، 1347، ج 2، ص 11).

         اقتباس قرآن از کتب عهدین

    فایرستون مى نویسد: شایان ذکر است که اشارات ضد و نقیض قرآن به فرزندان ابراهیم علیه السلام، توجه محققان غربى را به خود جلب کرده است. در بخش هایى از قرآن (حجر: 53؛ صافات: 101؛ ذاریات: 28)، فرستادگان خداوند به ابراهیم علیه السلام مى گویند که او پدر پسرى خواهد شد، اما نام او گفته نمى شود. در آیه 112 سوره «صافات» این پسر اسحاق نامیده مى شود. در تعدادى از آیات، اسحاق و یعقوب [پسر اسحاق]، طورى در کنار هم قرار مى گیرند که انگار هر دو پسران ابراهیم علیه السلام هستند (انعام: 84؛ هود: 71؛ مریم: 49؛ انبیاء: 72؛ عنکبوت: 27). در برخى از آیات قرآن، به گونه اى از اسماعیل یاد مى شود که انگار هیچ نسبتى با ابراهیمنداشته است (انعام: 86؛ مریم: 54ـ55؛ انبیاء: 85؛ ص: 48). عبارت «ابراهیم، اسحاق و یعقوب» در دو قسمت از قرآن به کار مى رود (یوسف: 38؛ ص: 45)، اما در عبارتى دیگر، «ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، یعقوب و فرزندانش» مورد استفاده قرار مى گیرد (بقره: 136و140؛ آل عمران: 84؛ نساء: 163). در قرن نوزدهم، سى. اس. هورگرونژ (C.S. Hurgronje) این فرضیه را مطرح نمود که عباراتى همچون عبارات فوق، نشان دهنده خلط روابط دقیق میان ابراهیم علیه السلام و فرزندان اوست و مدعى شد که این آیات، آیات مکى هستند که پیش از برقرارى تماس منظم [حضرت محمّد ]با یهودیان یا مسیحیان نازل شده اند و آیاتى که عینا به تکرار روابط خانوادگى موجود در کتاب مقدس مى پردازند آیاتى مدنى هستند که در دوران اقامت [حضرت محمّد ]در مدینه و تماس دائمى او با جامعه یهودیان بومى آن دیار، نازل شده اند (Firsstone, 2001,v. 1, p. 8).

    بررسى: تأمل در مطالبى که گذشت، نشان مى دهد فایرستون درصدد القاى شبهه اقتباس قرآن از کتب عهدین است (براى مطالعه بیشتر، ر.ک: معرفت، 1382، ص 7ـ11)؛ شبهه اى که بنابر دلایل زیر قابل پذیرش نیست:

         1. هیچ گونه دلیل و شاهد تاریخى براى فراهم بودن امکانات وزمینه هاى اقتباس وانتقال آموزه هاى کتب عهدین به قرآن وجود ندارد؛ زیرا کتب عهدین در عصر ظهور اسلام به عربى ترجمه نشده بود و ترجمه این کتب به عربى سال ها پس از رحلت پیامبر صلى الله علیه و آله صورت گرفت (مغنیه، 1986م، ص 82)، حتى خاورشناسانى همچون جرهارد بوئرینگ و نیل رابینسون به این مطلب اعتراف کرده اند (Bowering,2001,v.1, p.316; Robinson, 2003,v.3, p.8).

         پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نیز نه تنها با زبان عبرى آشنا نبود، بلکه اصولاً خواندن نمى دانست و دیدارهایى هم که بین کشیشان مسیحى و خاخام ها با پیامبر براى انتقال معارف عهدین به آن حضرت باشد، در هیچ گزارش تاریخى نیامده است (مغنیه، 1986م، ص 82). از ویژگى هاى غیرقابل تردید زندگانى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله طبق صریح قرآن و تاریخ، آن است که آن حضرت پیش از دعوت به اسلام، خواندن و نوشتن نمى دانسته، به مدرسه اى نرفته، نزد کسى براى آموختن زانو نزده، کتابى را نخوانده و چیزى را ننوشته است (جعفریان، 1373، ج 1، ص 191). قرآن بیان مى دارد: «و تو هیچ کتابى را پیش از این نمى خواندى و با دست [راست ]خود [کتابى ]نمى نوشتى، وگرنه باطل اندیشان قطعا به شک مى افتادند (عنکبوت: 48). پیداست که چنین شخصى نمى تواند کتابى را که شامل عقاید عالى و معارف متعالى و احکام و دستورات جهانى و جاودانى است بدون ارتباط با خدا و تحت تأثیر فرهنگ زمانه و یا در اثر ملاقات یک یا چند ساعته با این یا آن، رقم بزند و پدید آورد.

         اگر کسى بر اقتباس از کتاب هاى گذشته قادر باشد، لازم است دانش و تجربه هاى علمى عصر خود را داشته باشد، درحالى که پیامبر صلى الله علیه و آلهچنین نبوده است.

         2. همان گونه که مى دانیم، پیامبر صلى الله علیه و آله قرآن را به عنوان وحى الهى معرفى کرد. حال لازمه اعتقاد به اقتباس قرآن از کتب عهدین این است که حضرت محمد دروغگو دانسته شود، درحالى که صداقت و راست گویى آن حضرت آن قدر در حد عالى بود که مشرکان قریش وى را «محمد امین» لقب دادند، تا حدى که وقتى دعوت آغازین خود را به جمع بزرگان قریش اعلام کرد و پرسید: «آیا تاکنون دروغى از من شنیده اید؟» پاسخ دادند: خیر، آنچنان به صداقت و راست گویى ات ایمان داریم که اگر در روز ادعا کنى شب است، تصدیقت خواهیم کرد. حتى خاورشناسانى همچون جان دیون پورت، توماس کارلایل، مونتگمرى وات و جرجى زیدان به راست گویى و صداقت پیامبر صلى الله علیه و آله اقرار کرده اند (دیون پورت، 1388، ص 29؛ زمانى، 1385، ص109ـ111؛ زیدان، 1352، ص 23ـ24).

         3. اهل کتاب با حضرت رسول دشمنى داشتند و علیه حضرت توطئه هاى فراوان تدارک دیدند و از هیچ کارى براى تضعیف اسلام کوتاهى نکردند. پس اگر محمد صلى الله علیه و آله قرآن را از اهل کتاب گرفته بود، حتما خبر آن را منتشر مى کردند و مى گفتند: این قرآن را از ما آموخته است یا از کتاب هاى ما گرفته است و براى شما قرائت مى کند. درحالى که سخن هاى زیادى از آنها نقل شده، اما این مطلب از سوى آنها مطرح نشده است و اگر مطلبى گفته بودند، مانند سایر مطالب آنان، به ما مى رسید.

         4. بسیارى از داستان هاى پیامبران که در قرآن کریم طرح شده، در کتب عهدین یافت نمى شوند؛ از جمله داستان هود، صالح و شعیب. اگر پیامبر صلى الله علیه و آله قرآن را از اهل کتاب آموخته بود، این اضافات را در کتاب خود مطرح نمى فرمود (ماضى، 1422ق، ص 148).

         5. همخوان بودن آغاز و پایان کتابى که در طول 23 سال به سرانجام رسیده است، گواه محکم دیگرى بر آسمانى و وحیانى بودن آن است؛ چراکه اگر این کتاب فرآورده فکر بشر و فراهم آمده و برگرفته از آیین هاى مختلف و فرهنگ هاى موجود در جزیره العرب بود، از یکدستى لازم برخوردار نبود و اختلافات فراوانى در آن قابل مشاهده بود: «أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِاللّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلاَفا کَثِیرا» (نساء: 82)؛ آیا در [معانى ]قرآن نمى اندیشند؟ اگر از جانب غیر خدا بود قطعا در آن اختلاف بسیارى مى یافتند.

         6. اگر وحى، ساخته پیامبر صلى الله علیه و آله بود، چرا در مواردى که به نفع خودش بود وحى نمى ساخت؟ براى مثال، در جریان افک، وحى یک ماه قطع شد و حضرت تا نزول دوباره وحى تهمت ها و سرزنش هاى منافقان را تحمل کرد. در داستان تغییر قبله از بیت المقدس به کعبه نیز تا 16 ماه زیر فشار تهمت هاى مشرکان بود. اگر وحى تابع اراده الهى نبود و در دست پیامبر قرار داشت، چرا زودتر قبله را به کعبه تغییر نداد؟

         7. چگونه قرآن مى تواند برگرفته از کتب عهدین باشد، درحالى که آیات فراوانى، یهودیان و مسیحیان را به شدیدترین وجه ممکن توبیخ مى کنند؟ (بقره: 51، 61، 83، 91، 97، 98، 100، 211؛ آل عمران: 70، 71، 75؛ نساء: 153، 155، 171؛ مائده: 14، 17، 60، 70، 73، 82، 116؛ توبه: 30؛ حدید: 27).

         8. وجود تفاوت بین قرآن و عهدین، دلیل آن است که قرآن برگرفته از آنها نیست. این تفاوت ها در حوزه هاى مختلف عقاید، اخلاق، احکام و قصص خود را نشان داده است، و گاهى این موارد، از حدّ تفاوت فراتر رفته و به تقابل با فرهنگ یهودى و مسیحى رایج و نفى برخى عناصر آنها منتهى مى شود (خوئى، 1394ق، ص 57ـ68). براى مثال، قرآن کریم تثلیث مسیحیت را رد مى کند و مى فرماید: «لَّقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُواْ إِنَّ اللّهَ ثَالِثُ ثَلاَثَةٍ وَمَا مِنْ إِلَـهٍ إِلاَّ إِلَـهٌ وَاحِدٌ وَإِن لَّمْ یَنتَهُواْ عَمَّا یَقُولُونَ لَیَمَسَّنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ» (مائده: 73)؛ کسانى که [به تثلیث قائل شده و ]گفتند: خدا سومین [شخص از ]سه [شخص یا سه اقنوم ]است، قطعا کافر شده اند، و حال آنکه هیچ معبودى جز خداى یکتا نیست. و اگر از آنچه مى گویند باز نایستند، به کافران ایشان عذابى دردناک خواهد رسید.

    نتیجه گیرى

    بررسى مقاله «ابراهیم علیه السلام» نشان مى دهد که فایرستون از آیات قرآن استفاده فراوان به عمل آورده و تقریبا براى هر مطلبى به آیه اى از قرآن استناد مى کند. این مطلب نشان دهنده تسلط فراوان نویسنده به قرآن است. پژوهش فایرستون گویاى تتبّع بسیار وى در منابع اسلامى است، اما اشتباه هاى غیرقابل اغماضى که از او سر زده، نشان مى دهد که وى به همه منابع معتبر اسلامى مربوط به ابراهیم علیه السلام، به ویژه منابع شیعى، دسترسى و یا اشراف نداشته است. فایرستون به دلیل مراجعه یک سویه به منابع اهل سنت، از پرداختن به نظرات مکتب اهل بیت در خصوص ابراهیم علیه السلام غافل گردیده است، و همین امر از اعتبار اثر وى مى کاهد. استفاده نکردن از منابع شیعى، مشکل عمده اى است که نه تنها در پژوهش فایرستون، بلکه در پژوهش هاى بسیارى از خاورشناسان نیزبه چشم مى خورد.


     

     منابع

    آلوسى، محمود (1415ق)، روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانى، تحقیق على عبدالبارى عطیه، بیروت، دارالکتب العلمیه.

    ابن شهرآشوب مازندرانى، محمدبن على (1328)، متشابه القرآن و مختلفه، بى جا، بیدار.

    ابن طاووس، رضى الدین على بن موسى بن جعفر (1367)، إقبال الأعمال، چ دوم، تهران، دارالکتب الإسلامیه.

    ابن کثیر، اسماعیل بن (1419ق)، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق محمدحسین شمس الدین، بیروت، دارالکتب العلمیه.

    ابن کثیر دمشقى، ابوالفداء حافظ (1408ق)، البدایة و النهایة، تحقیق ابوالملحم و دیگران، چ چهارم، بیروت، دارالکتب العلمیه.

    ابن منظور، محمدبن مکرم (بى تا)، لسان العرب، قاهره، دارالمعارف.

    ابوالفتوح رازى، حسین بن على (1408ق)، روض الجنان و روح الجنان فى تفسیرالقرآن، تحقیق محمدجعفر یاحقى و محمدمهدى ناصح، مشهد، آستان قدس رضوى.

    ابوحیان اندلسى، محمدبن یوسف (1420ق)، البحرالمحیط فى التفسیر، تحقیق صدقى محمد جمیل، بیروت، دارالفکر.

    اربلى، على بن عیسى (1381ق)، کشف الغمة، تبریز، مکتبة بنى هاشمى.

    جعفریان، رسول (1372)، تاریخ سیاسى اسلام، بى جا، سازمان چاپ و انتشارات.

    حلّى، حسن بن یوسف (1416ق)، کشف المراد فى شرح تجریدالإعتقاد، تحقیق حسن حسن زاده آملى، چ ششم، قم، مؤسسة النشر الإسلامى.

    خوئى، سیدابوالقاسم (1394ق)، البیان فى تفسیرالقرآن، بى جا، المطبعة العلمیه.

    دیون پورت، جان (1388)، عذر تقصیر به پیشگاه محمد صلى الله علیه و آلهو قرآن، ترجمه غلامرضا سعیدى، تهران، اطلاعات.

    زمانى،محمدحسن(1385)،مستشرقان وقرآن،قم،دفترتبلیغات اسلامى. زیدان، جرجى (1352)، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه على جواهرکلام، چ چهارم، تهران، امیرکبیر.

    سیدرضا، ملیحه السادات (1383)، حضرت ابراهیم علیه السلام در منابع تفسیر و حدیث، بى جا، نبأ.

    سیوطى، جلال الدین (1404ق)، الدرّالمنثور، قم، منشورات مکتبة آیه الله العظمى المرعشى النجفى.

    شنقیطى، محمدالامین بن محمدالمختار (1417ق)، اضواءالبیان فى ایضاح القرآن، بیروت، دارإحیاء التراث العربى.

    صدوق، محمدبن على (1403ق)، الخصال، تحقیق على اکبر غفارى، چ دوم، قم، جامعه مدرسین.

    ـــــ (1378ق)، عیون اخبار الرضا علیه السلام، تهران، جهان.

    طباطبائى، سیدمحمدحسین (1417ق)، المیزان فى تفسیرالقرآن، چ پنجم، قم، دفتر انتشارات اسلامى.

    طبرسى، فضل بن حسن (1412ق)، مکارم الاخلاق، چ چهارم، قم، شریف رضى.

    ـــــ (1372)، مجمع البیان، تحقیق محمدجواد بلاغى، چ سوم، تهران، ناصرخسرو.

    طبرى، محمدبن جریر (1412ق)، جامع البیان عن تأویل آى القرآن، بیروت، دارالمعرفة.

    طریحى، فخرالدین (1362)، مجمع البحرین، تحقیق سیداحمد حسینى، چ دوم، تهران، کتابفروشى مرتضوى.

    طوسى، محمدبن حسن (بى تا)، التبیان فى تفسیرالقرآن، تحقیق احمد قصیر العاملى، بیروت، دارإحیاء التراث العربى.

    ـــــ (1365)، تهذیب الأحکام، تحقیق سیدحسن موسوى خرسان، چ چهارم، تهران، دارالکتب الإسلامیه.

    عاملى، جعفرمرتضى (1415ق)، الصحیح من سیرة النبى الأعظم، چ چهارم، بیروت، دارالهادى و دارالسیرة.

    عروسى حویزى، عبدعلى بن جمعة (1412ق)، تفسیر نورالثقلین، تحقیق سیدهاشم رسولى محلاتى، چ چهارم، قم، اسماعیلیان.

    فخررازى، محمدبن عمر (1420ق)، مفاتیح الغیب، چ سوم، بیروت، داراحیاء التراث العربى.

    قرطبى، محمدبن احمد (1364)، الجامع لأحکام القرآن، تهران، ناصرخسرو.

    قمى، على بن ابراهیم (1367)، تفسیر القمى، تحقیق سیدطیب موسوى جزایرى، چ چهارم، قم، دارالکتاب.

    کاشانى، ملّافتح الله (1336)، تفسیر منهج الصادقین فى الزام المخالفین، تهران، کتابفروشى محمدحسن علمى.

    کلینى، محمدبن یعقوب (1365)، الکافى، چ پنجم، تهران، دارالکتب الإسلامیه.

    ماضى، محمود (1422ق)، الوحى القرآنى فى المنظر الاستشراقى و نقده، مدینه، دارالدعوه.

    مجلسى، محمدباقر (1403ق)، بحارالانوار، چ سوم، بیروت، داراحیاء التراث العربى.

    معرفت، محمدهادى (1382)، شبهات وردود، قم، مؤسسه التمهید.

    مغنیه، محمدجواد (1986م)، شبهات الملحدین و الجواب عنها، بیروت، دار و مکتبة الهلال.

    مفید، محمدبن محمدنعمان (1413ق)، تصحیح الإعتقاد، قم، انتشارات کنگره جهانى شیخ مفید.

    مکارم شیرازى، ناصر و همکاران (1374)، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الإسلامیة.

    یعقوبى، احمدبن ابى یعقوب (1347)، تاریخ یعقوبى، ترجمه محمدابراهیم آیتى، چ دوم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.

    Bowering, Gerhard (2001), "Chronology and the Quran", Encyclopaedia of the Quran, Leiden, Brill.

    Firestone, Reuven (2001), "Abraham", Encyclopaedia of the Quran, Leiden, Brill.

    Robinson, Neal (2003), "Jesus", Encyclopaedia of the Quran, Leiden, Brill.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رضایی هفتادر، حسن، ولیزاده، مرتضی.(1391) آسیب‏‌شناسى پژوهش فایرستون درباره ابراهیم علیه‏‌السلام. ماهنامه معرفت، 21(12)، 43-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حسن رضایی هفتادر؛ مرتضی ولیزاده."آسیب‏‌شناسى پژوهش فایرستون درباره ابراهیم علیه‏‌السلام". ماهنامه معرفت، 21، 12، 1391، 43-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رضایی هفتادر، حسن، ولیزاده، مرتضی.(1391) 'آسیب‏‌شناسى پژوهش فایرستون درباره ابراهیم علیه‏‌السلام'، ماهنامه معرفت، 21(12), pp. 43-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رضایی هفتادر، حسن، ولیزاده، مرتضی. آسیب‏‌شناسى پژوهش فایرستون درباره ابراهیم علیه‏‌السلام. معرفت، 21, 1391؛ 21(12): 43-