معرفت، سال بیست و دوم، شماره اول، پیاپی 184، فروردین 1392، صفحات 5-

    جلوه هایى دیگر از محبت به خداوند (2)

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    آیت الله محمدتقی مصباح یزدی / *استاد - ریاست محترم مؤسسه / mesbah@mesbahyazdi.ir
    چکیده: 
    محبت به خدا آثار و لوازمى دارد. دوستان خدا که سختى ها و گرفتارى هاى زندگى و دورى از محبوب آنان را آزرده خاطر ساخته، در جست وجوى جوار محبوب اند و کسب رضایت و تقرب به او. بدین سان به ساحل آرامش رسیده و زندگى پرتلاطم دنیا و دشوارى هاى آن هرگز آنان را وامدار دنیا نمى کند. از بندگى، عبودیت خدا و نیایش و تضرع، درگاه او لذت مى برند و این حالات معنوى را هرگز با هیچ چیز عوض نمى کنند. آه و ناله گاهى ناشى از مصیبت و گرفتارى هاى زندگى است و گاهى ناشى از سرور و شادمانى بندگان خالص خدا از شوق و شادمانى و دیدار محبوب، در آه و ناله و تضرع به سر مى برند تا این حالت از آنان سلب نشود؛ چراکه قلب هایشان از محبت خدا سرشار و دل هایشان از جلال و هیبت او گسیخته است. 
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    معرفت سال بیست و دوم ـ شماره 184 ـ فروردین 1392، 5ـ10

    آیت اللّه علّامه محمدتقى مصباح

    چکیده

    محبت به خدا آثار و لوازمى دارد. دوستان خدا که سختى ها و گرفتارى هاى زندگى و دورى از محبوب آنان را آزرده خاطر ساخته، در جست وجوى جوار محبوب اند و کسب رضایت و تقرب به او. بدین سان به ساحل آرامش رسیده و زندگى پرتلاطم دنیا و دشوارى هاى آن هرگز آنان را وامدار دنیا نمى کند. از بندگى، عبودیت خدا و نیایش و تضرع، درگاه او لذت مى برند و این حالات معنوى را هرگز با هیچ چیز عوض نمى کنند. آه و ناله گاهى ناشى از مصیبت و گرفتارى هاى زندگى است و گاهى ناشى از سرور و شادمانى بندگان خالص خدا از شوق و شادمانى و دیدار محبوب، در آه و ناله و تضرع به سر مى برند تا این حالت از آنان سلب نشود؛ چراکه قلب هایشان از محبت خدا سرشار و دل هایشان از جلال و هیبت او گسیخته است. 

    کلیدواژه ها: محبت، محبت به خدا، آرامش، سرور و شادمانى، عبادت، بندگى.


    * این متن قلمى شده درس اخلاق استاد علّامه مصباح در دفتر مقام معظّم رهبرى در قم مى باشد.


    «اَللَّهُمَّ اجْعَلْنا مِمَّنْ دَأْبُهُمُ الْإِرْتِیاحُ اِلَیکَ وَالْحَنِینُ، وَدَهْرُهُمُ الزَّفْرَةُ وَالْأَنِینُ، جِبَاهُهُمْ سَاجِدَةٌ لِعَظَمَتِکَ، وَعُیونُهُمْ سَاهِرَةٌ فى خِدْمَتِکَ، وَدُمُوعُهُمْ سآئِلَةٌ مِنْ خَشْیتِکَ، وَقُلُوبُهُمْ مُتَعَلِّقَةٌ بِمَحَبَّتِکَ، وَاَفْئِدَتُهُمْ مُنْخَلِعَةٌ مِنْ مَهَابَتِکَ»؛ خدایا، ما را در زمره کسانى قرار ده که عادتشان شادمان شدن و آرامش یافتن و نفس راحت و آسوده کشیدن در جوار توست و همه عمر را با آه و ناله سپرى مى سازند و پیشانى هایشان در پیشگاه عظمتت به خاک ساییده مى شود و چشم هایشان در راه خدمت تو بى خواب مانده و اشک هایشان از خشیت تو سرازیر شده و قلب هایشان آکنده از محبتت گشته و دل هایشان از هیبت و جلال تو گسیخته و از جا کنده شده است.

    چگونگى تقارن آرامش و آسودگى با اندوه پى درپى در دوستان خدا

    درخواست آرامش یافتن و شادمانى از انس با خدا و بار یافتن به محضر او و احساس راحتى کردن و نفس آسوده کشیدن نزد خدا، تداعى کننده کسى است که دچار رنج و ناراحتى شده و گرفتارى ها و خطرها، او را سراسیمه و مضطرب ساخته است. ازاین رو، به دنبال مأمن و کسى مى گردد که در پناه او آرامش و آسایش یابد و از آن سختى ها و گرفتارى ها برهد. نظیر کودکى که مدتى از مادر جدا شده و مورد بى مهرى و جفا قرار گرفته و گرسنگى و حرمان از آغوش مهربان مادر، سخت او را آزرده است، و آن گاه از محلى که مادرش در آن به سر مى برد، آگاه مى شود و با همه توان مى دود و خود را به مادر مى رساند. وقتى او خود را در دامان پرمهر و عاطفه مادر مى اندازد و مادر دست به سر و رویش مى کشد و به او محبت مى کند، همه آن سختى ها و ناراحتى ها را فراموش مى کند و نفس راحتى مى کشد. این نفس راحت که به هنگام آسایش در پى رنج و سختى کشیده مى شود، در برابر آه ناشى از گرفتارى و رنج قرار دارد. عرب به نفس راحت، که پى درپى و به صورت نواى ممتدى کشیده شود، «حنین» مى گوید.

         دوستان خدا که سختى ها و گرفتارى ها و بیش از همه، دورى از محبوب، سخت آنان را آزرده است، به دنبال راهى براى نزدیک شدن به محبوبشان مى گردند. وقتى خود را در جوار محبوب یافتند و دریافتند که محبوب از آنان راضى و خشنود است، همه آن سختى ها و اضطراب ها را فراموش کرده، نفس راحتى مى کشند. با همه وجود در جوار محبوب، احساس شادمانى و آرامش مى کنند. وجود این حالت در دوستان خدا بسیار جالب، و قابل فهم است. اما آنچه فهمیدن و تصورش برایمان دشوار مى نماید، این است که حضرت پس از آنکه از خداوند درخواست آرامش و شادمانى از انس با خود مى کند، از او مى خواهند ایشان را در شمار کسانى قرار دهد که همه عمر را با آه و ناله سپرى مى کنند. درباره درخواست حضرت در جمله «وَدَهْرُهُمُ الزَّفْرَةُ وَالأَنینُ» در ابتداى امر به نظر مى رسد که منظور، آه و ناله هایى است که دوستان خدا براى گرفتارى ها و سختى ها سر مى دهند و خداوند به جهت تحمل آن گرفتارى ها و رنج ها، در قیامت به آنان پاداش عنایت مى کند و آن سختى ها و رنج ها را به بهترین وجه جبران مى گرداند. این توجیه قابل فهم است؛ زیرا وقتى مؤمنان باور داشته باشند که اگر در قبال مصیبت ها و گرفتارى هایى که در دنیا بر آنان وارد مى شود، به جاى گله و شکایت صبر کنند، خداوند در آخرت چندین برابر آن سختى ها، پاداش به آنان عنایت مى کند، تحمل آن سختى ها برایشان بسیار آسان مى شود. اما تصورکردنى نیست که انسان از خداوند درخواست کند او را به سختى ها و گرفتارى ها مبتلا سازد تا شبانه روز آه و ناله سر دهد تا در آخرت به او ثواب داده شود. در دعاهایى که از معصومان علیهم السلام وارد شده، نیامده که آنان از خداوند ابتلاى به مصیبت و گرفتارى بخواهند، تا آنان آه و ناله کنند و در عوض خداوند در آخرت به آنان اجر و ثواب عنایت کند. ازاین رو، توجیه و احتمال اول از سخن مزبور امام سجاد علیه السلام بعید به نظر مى رسد.

         احتمال دوم این است که سخن آن حضرت ناظر به حالات متضادى است که به دلیل حیثیت هاى متفاوت و در شرایط خاصى هم زمان در انسان تحقق مى یابند. نظیر آنکه ما از یک سو بر مصیبت هایى که روز عاشورا بر امام حسین علیه السلام و یاران و اهل بیت آن حضرت وارد شده، مى گرییم و قلبمان محزون مى شود و از سوى دیگر، به جهت مقام والا و رفیعى که خداوند به آن حضرت عنایت کرده و به سبب آنکه توفیق دوستى و ولایت آن حضرت به ما عنایت شده، شادمان و مسروریم. پس از یک سو، بر امام حسین علیه السلام اشک مى ریزیم و گریه مى کنیم و هم زمان، احساس شادمانى و سرور داریم. این دو حالت ناشى از دو حیثیت متفاوتى است که برشمردیم و در زیارت عاشورا نیز به آنها اشاره شده است. در جایى از آن زیارت شریف آمده است: «یا اَبَاعَبْدِاللَّهِ، لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیةُ، وَجَلَّتْ وَعَظُمَتِ الْمُصِیبَةُ بِکَ عَلَینا، وَعَلى جَمِیعِ اَهْلِ الْاِسْلَامِ»؛ اى اباعبدالله، همانا عزاى تو در عالم بزرگ و مصیبتت بر ما شیعیان و هم اهل اسلام، سخت و عظیم و ناگوار است. در جاى دیگر همین زیات آمده است: «فَاَسْئَلُ اللَّهَ الَّذِى اَکْرَمَ مَقامَکَ وَاَکْرَمَنى بِکَ اَنْ یرْزُقَنِى طَلَبَ ثارِکَ مَعَ اِمَامٍ مَنْصُورٍ مِنْ اَهْلِ بَیتِ مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله»؛ پس از خدایى که مقام تو را بلند و گرامى داشت و مرا نیز به واسطه دوستى تو عزت بخشید، درخواست مى کنم که روزى ام گرداند همراه با امام منصور از اهل بیت محمد صلى الله علیه و آله خون خواه تو باشم. در سجده زیارت عاشورا نیز مى خوانیم: «اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَالشَّاکِرینَ لَکَ عَلى مُصابِهِمْ، اَلْحَمْدُللَّهِ عَلى عَظیمِ رَزِیتى»؛ خدایا تو را ستایش مى کنم؛ ستایش شکرگزاران تو بر غم و اندوهى که به من در مصیبت بزرگ آل محمد رسید. حمد خدا را بر عزادارى واندوه وغم بزرگ من(قمى، 1379، زیارت عاشورا).

         ما به تجربه دریافته ایم که همواره آه و ناله ناشى از درد، رنج و مصیبت نیست و گاهى حاکى از لذت و سرور است؛ چنان که وقتى عاشقى که مدتى در فراق معشوق به سر برده، به وصال و دیدار معشوق نائل مى شود، او را در آغوش مى گیرد و از لذت وصال سخت مى گرید. گرچه مصادیق حالتى چون گریه در ظاهر متشابه هستند، مى توانند از عوامل متفاوتى ناشى شده باشند. پس نباید با یکدیگر خلط شوند و باید تفاوت آنها را درک کرد. گاهى انسان بر اثر غم و غصه و نگرانى گریه مى کند. بدین وسیله، خود را تسکین مى بخشد و سبک مى شود. در این صورت، گریستن از تشدید شدن غم و اندوه و عوارض و آثار زیان بار آن جلوگیرى مى کند. تشدید غم و اندوه و پایدارى آن در انسان، بیمارى افسردگى را در پى دارد که خود زمینه ابتلاى به ناراحتى هاى روحى و حتى جسمى را فراهم مى آورد. اما گاهى گریه، ناشى از غم و غصه و رنج نیست و سبب آن، شادمانى و سرور است که بدان گریة شوق و به تعبیر دقیق تر گریه وجد و سرور مى گوییم. گریه، پدیده پیچیده روانى است که چندین عامل، برانگیزاننده آن هستند و به صورت پدیده اى مرکب ظهور مى کند. ازاین جهت، نیازمند تحلیل روان شناختى است. ممکن است هم زمان عواملى چون احساس حقارت و کوچکى در برابر محبوب، غم و اندوه و نیز احساس شادمانى در پدیده گریه، نقش داشته باشند.

    توجه کامل به خداوند آرامش بخش دوستان خدا

    روشن شد که درخواست حضرت، مبنى بر اینکه خداوند ایشان را در شمار کسانى قرار دهد که در پناهش آرامش و آسایش بخشیده و عمرشان را با ناله و آه سپرى مى کنند، به دلیل وجود حیثیت هاى متفاوت براى آن دو حالت است و به این دلیل آن دو حالت، هم زمان در انسان تحقق مى یابند. کسانى که خداوند آنان را رهین لطف و عنایتش ساخته و محبتش را در دلشان قرار داده است، راحتى و آسایششان را در توجه تام و کامل به ساحت قدس ربوبى مى بینند و از غیرخدا خسته و دل آزرده مى شوند. اگر خداوند آنان را مکلف و مؤظف به حضور در اجتماع و انجام وظایف و تکالیف اجتماعى نکرده بود، از جامعه فرار مى کردند و در خلوت به نجواى با معبود مى پرداختند. آنان علاقه اى به ماندن در دنیا ندارند و منتظر لحظه پر کشیدن از این عالم خاکى و عروج به عالم ملکوت و نیل به مقام قرب الهى هستند: «وَلَوْ لا الْأَجَلُ الَّذِى کَتَبَ اللَّهُ عَلَیهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِى أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَینٍ شَوْقا إِلَى الثَّوَابِ وَخَوْفا مِنَ الْعِقَابِ» (نهج البلاغه، 1379، خ 193)؛ و اگر نبود اجلى که خداوند براى آنان مقرر ساخته، روح آنان حتى به اندازه برهم زدن چشم نیز در بدن ها قرار نمى گرفت [و به عالم قدسى پرواز مى کرد]، از بس که مشتاق ثواب الهى و ترسان از خداوندند.

         براى رسول خدا صلى الله علیه و آله که به عالى ترین مراتب الهى نائل شد و اشرف مخلوقات گردید و قلبش سرشار از محبت خداوند شده بود و لحظه اى از ذکر و توجه به خداوند غافل نمى گشت، امور زندگى و معاشرت با مردم که باعث مى شدند بین او و خداوند فاصله بیفتد، موجب رنجش و ملال آور بودند. براى آن حضرت معاشرت با امیرمؤمنان علیه السلام و فاطمه زهرا علیهاالسلام که جلوه خدا بودند و سخنشان کلام خدا و رفتارشان توجه دهنده انسان به خدا بود، آسایش بخش و نشاط آفرین بود، اما سخن گفتن و معاشرت با سایر افراد ملال آور بود. ازاین رو، پس از رنجش و خستگى از کارهاى روزانه و معاشرت با مردم و هنگام فرارسیدن وقت نماز خطاب به بلال مى فرمودند: «أرحنا یا بلال» (مجلسى، بى تا، ج 82، ص 193)؛ اى بلال، با گفتن اذان ما را راحت و آسوده گردان.

         آن حضرت هنگامه نماز را، که عالى ترین جلوه هاى خضوع، خشوع و گفت وگوى با معبود را ترسیم مى کند، زیباترین و بهترین لحظاتشان مى دانستند و مى فرمودند: «حُبِّبَ إِلَى مِنْ دُنْیاکُمْ النِّسَاءُ وَالطَّیبُ وَجُعِلَ قُرَّةُ عَینى فِى الصَّلاةِ»(حرّعاملى، 1384ق، ج2، ص 144)؛ از دنیاى شما زن وعطر، محبوب من گشته اند، اما نماز نور چشم من است.

         از وظایف کسى که داراى چند همسر است، تقسیم شب ها بین آنهاست. بر این اساس آن حضرت هر شب را به یکى از زنانشان اختصاص مى دادند و با او به سر مى بردند. اما وقتى همسرشان به خواب مى رفت، حضرت از بستر برمى خاستند و در گوشه اى خلوت به مناجات با خداوند مى پرداختند. در یکى از شب هایى که به ام سلمه اختصاص داشت و حضرت در حجره او به سر بردند، نیمه هاى شب ام سلمه از خواب برخاست و رسول خدا صلى الله علیه و آله را در بستر نیافت. پس اندیشید که آن حضرت به خانه یکى دیگر از همسرانشان رفته اند. با آن اندیشه از بستر برخاست و به جست وجو پرداخت، تا آنکه حضرت را در گوشه اى از خانه یافت که دست ها را به سوى آسمان بلند کرده و مى گرید و مى گوید: «الَلَّهُمَ لَا تُنْزِعُ مِنِّى صَالِحَ مَا أَعْطَیتَنِى أَبَدا أللَّهُمَّ لَا تُشْمِتْ بِى عَدُوّا ولَا حَاسِدا أَبَدا أَللَّهُمَ وَلَا تَرُدَّنى فِى سُوءٍ اسْتَنْقَذَتْنِى مِنْهُ أَبَدا أَللَّهُمَّ وَلَا تَکِلْنِى إِلَى نَفْسِى طَرْفَةَ عَینٍ أَبَدا» (مجلسى، بى تا، ج 16، ص 217ـ218)؛ خدایا، نعمت هاى شایسته اى که به من بخشیده اى از من بازمستان. خدایا، دشمن و حسود را بر من شاد مگردان. خدایا، مرا در شر و بدى که از آن نجاتم دادى بازمگردان. خدایا، یک لحظه مرا به خود وامگذار.

    بندگى و عبادت نزد اولیاى خدا

    رسول خدا صلى الله علیه و آله در همان حال که به شدت مى گریست و ناراحت بود و قلبش آکنده از اندوه مى شد، سرشار از لذت و سرور بود. براى او که بیش از هرکس طعم محبت و انس با خدا را چشیده بود، لحظات گفت وگوى با خداوند لذت بخش بود. آنچه رضایت و خشنودى خداوند را فراهم مى ساخت، موجب خشنودى او نیز مى شد؛ چون خداوند از اینکه بنده اش در نیمه هاى شب بستر نرم و خواب راحت را رها کند و به عبادت و گفت وگوى با او بپردازد، خشنود مى شود. آن حضرت که خواسته اى جز جلب رضایت معبود نداشت، پیوسته بخصوص در نیمه هاى شب به عبادت و نجواى با معبود مى پرداخت و از گریستن در فراق او لذت مى برد. اگر فرد دیگرى نیز به آن مرتبه متعالى معرفت به خداوند نائل شود و حقایق ملکوت عالم برایش هویدا گردد، دست از زخارف و لذت هاى پوچ دنیا مى کشد و حقیقت لذت و سرور را در عبادت و گفت وگوى با خدا مى یابد و حاضر نیست لحظه اى از یاد او غافل شود. براى او بى نصیب ماندن از صحبت با خدا، حتى براى چند دقیقه خسارت بزرگى به حساب مى آید که همه دنیا و جلوه ها و جاذبه هاى آن نمى توانند آن را جبران کنند. ازاین رو، علماى راستین از نماز شب و نجواى شبانه با خداوند، چنان غرق سرور و لذت مى شدند که فریاد برمى آوردند و مى گفتند کجایند پادشاهان و سلاطین عالم که بنگرند من چه سان از نماز و نجواى با خدا لذت مى برم! یعنى اگر سلاطین که براى به دست آوردن سلطنت دنیا و فراهم ساختن وسایل عیش و نوش و لذت بردن از مظاهر دنیا زحمات فراوانى را متحمل شدند، مى دانستند که لذت واقعى در عبادت و نماز شب است و باطن عیش و نوش دنیا خسارت و حرمان از کمال و سعادت است، حاضر نبودند لحظه اى از یاد خدا غافل شوند و خود را به دنیاى پوچ و بى ارزش مشغول سازند.

         خوشا به حال کسانى که لذت واقعى را چشیده و آن را در نجواى با خداوند یافته اند؛ کسانى که مصداق سخن امام سجاد علیه السلام هستند و آسایش و راحتى خود را در جوار خدا جست وجو مى کنند و درعین حال، همواره آه و ناله سر مى دهند. فریفتگان دنیا و کسانى که به عیش و نوش دنیا مشغول اند، وقتى مى نگرند که دوستان خدا، آه و ناله مى کنند، برایشان دل مى سوزانند و تصور مى کنند که آنان زندگى سخت و پررنجى دارند. اما آن مردم بیچاره نمى دانند که دوستان خدا چه عالمى دارند و غافل اند از لذت سرشارى که از همان آه و ناله ها نصیب آنان مى شود؛ از آنکه آن دوستان خدا در دل به سلاطین عالم و لذت هاى پوچ و بى مقدارى که آنان را به خود مشغول ساخته، مى خندند که چگونه خدا را رها کرده اند و به مردار گندیده دنیا دل بسته اند. خوشا به حال آنان که پیشانى بندگى در برابر عظمت و شکوه خداوندى به زمین مى سایند و چشمانشان در راه خدمت به خدا و جلب رضایت او نمى خوابد. چونان کسى که پس از هجران و فراقى طولانى و دردناک، به وصال محبوبش نائل شده، و چنان از آن وصال و ملاقات و هم جوارى با یار و محبوبش لذت مى برد که شب تا صبح چشم بر هم نمى گذارد و غرق تماشا و گفت وگوى با محبوبش مى شود.

         حضرت در ادامه مى فرمایند: «وَقُلُوبُهُمْ مُتَعَلِّقَةٌ لِمُحَبَّتِکَ وَأفْئِدَتُهُم مُنْخَلِعَةٌ مِنْ مَهَابَتِک»؛ و قلب هایشان از محبت تو آکنده شده و دل هایشان از هیبت و جلال تو گسیخته و از جا کنده شده است. در این سخن، دو حالت متضاد به دوستان خدا نسبت داده مى شود: حالت اول آنکه دل هایشان پر از محبت خدا گشته، و آنان با همه وجود دل بسته و دل سپرده اویند و در این حالت رأفت و عطوفت خداوندى را دریافت مى کنند؛ حالت دیگر آنکه وقتى به حقارت و فقرشان مى نگرند، در برابر هیبت و عظمت خداوند دل هایشان از جا کنده مى شود. البته این دو حالت براى آنان لذت بخش است.

         آنچه طى چند جلسه گذشته بیان شد، آثار و لوازم محبت به خداوند بود که امام سجاد علیه السلام از ایشان درخواست کردند. جا دارد که ما در درجه اول از خداوند بخواهیم که فهم مرتبه و عظمت محبت به خود و آثار و لوازم ارزشمند آن را به ما عنایت کند و پس از آنکه این حقایق نفیس و ارزشمند را باور کردیم، توفیق دستیابى به آن مقامات متعالى، محور درخواست هاى ما از خداوند خواهد بود. اما کسى که فهم و درکش در حد امور روزمره زندگى و ظواهر دنیا متوقف مانده، و نیازهایش را منحصر به نیازهاى مادى مى داند، اگر فرصتى برایش فراهم شود که درخواستى از خداوند داشته باشد، خواسته اش در دایره ثروت، مقام و سایر امکانات مادى چون ماشین، خانه مناسب و همسر خواهد گنجید و هرگز از خداوند، مقامات متعالى معنوى که از درک آنها عاجز است، درخواست نخواهد کرد.

     


      منابع

    نهج البلاغه (1379)، ترجمه محمد دشتى، قم، پارسایان.

    حر عاملى، محمدبن حسن (1384ق)، وسائل الشیعه، قم، مؤسسة آل البیت.

    قمى، شیخ عباس (1379)، مفاتیح الجنان، تهران، اسوه.

    مجلسى، محمدباقر (بى تا)، بحارالانوار، تهران، دارالکتب الاسلامیه.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی.(1392) جلوه هایى دیگر از محبت به خداوند (2). ماهنامه معرفت، 22(1)، 5-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    آیت الله محمدتقی مصباح یزدی."جلوه هایى دیگر از محبت به خداوند (2)". ماهنامه معرفت، 22، 1، 1392، 5-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی.(1392) 'جلوه هایى دیگر از محبت به خداوند (2)'، ماهنامه معرفت، 22(1), pp. 5-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی. جلوه هایى دیگر از محبت به خداوند (2). معرفت، 22, 1392؛ 22(1): 5-