معرفت، سال بیست و دوم، شماره سوم، پیاپی 186، خرداد 1392، صفحات 23-

    بررسى الگوى آرمانى سبک زندگى از دیدگاه مکتب اسلام

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    امید رضایی / *دانشجوی کارشناسی ارشد - پژوهش علوم اجتماعی دانشگاه فردوسی مشهد. / rezaei.omid@gmail.com
    داوود حسن دوست فرخانی / *کارشناس - برنامه ریزی شهری دانشگاه فردوسی مشهد. / d_hasandoust@yahoo.com
    هادی حسن دوست فرخانی / *کارشناس ارشد - جامعه شناسی دانشگاه شهید باهنر کرمان / hadi_hasandoust@yahoo.com
    چکیده: 
    امروزه متناسب با پیشرفت و تحول در حوزه هاى مختلف و گذار جوامع از شکل سنتى به مدرن، شاهد شکل گیرى سبک هاى جدید زندگى هستیم. سبک زندگى، درواقع، شکل دهنده هویت گروهى و اجتماعى افراد است. تحقیقاتى که تاکنون در این زمینه در جامعه ما صورت گرفته است توجه کمى به باورها و ارزش هاى فرهنگى برخاسته از مکتب اسلام داشته و صرفا به بیان نظریه هاى غربى در این حوزه و ذکر عوامل مؤثر بر آن اکتفا کرده اند. ازاین رو، در این مقاله با مبنا قرار دادن روش تحقیق کیفى از نوع تحلیلى ـ توصیفى، و با هدف بررسى الگوى آرمانى سبک زندگى از منظر مذهب اسلام و خاصه مکتب تشیع، بر آن شدیم تا ابتدا با بررسى دقیق نظریه هاى مربوط، سه شاخصه اصلى سبک زندگى (الگوى رفتار، مدیریت بدن و الگوى مصرف) را برداشت کرده و در ادامه، در ارتباط با هر مقوله، گزاره هایى را که بیان کننده دیدگاه مکتب اسلام باشد بیان نماییم. در پایان پس از جمع بندى و نتیجه گیرى مطالب، یافته ها حاکى از لزوم جامعه پذیرى و نهادینه کردن الگوى سبک زندگى اسلامى در جهت شکل دادن به ساختار نگرشى نسل جوان بر این مبنا بود.
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    سال بیست و دوم ـ شماره 186 ـ خرداد 1392، 23ـ35

     

     هادى حسن دوست فرخانى1
    امید رضایى2
    داوود حسن دوست فرخانى3

    چکیده

    امروزه متناسب با پیشرفت و تحول در حوزه هاى مختلف و گذار جوامع از شکل سنتى به مدرن، شاهد شکل گیرى سبک هاى جدید زندگى هستیم. سبک زندگى، درواقع، شکل دهنده هویت گروهى و اجتماعى افراد است. تحقیقاتى که تاکنون در این زمینه در جامعه ما صورت گرفته است توجه کمى به باورها و ارزش هاى فرهنگى برخاسته از مکتب اسلام داشته و صرفا به بیان نظریه هاى غربى در این حوزه و ذکر عوامل مؤثر بر آن اکتفا کرده اند. ازاین رو، در این مقاله با مبنا قرار دادن روش تحقیق کیفى از نوع تحلیلى ـ توصیفى، و با هدف بررسى الگوى آرمانى سبک زندگى از منظر مذهب اسلام و خاصه مکتب تشیع، بر آن شدیم تا ابتدا با بررسى دقیق نظریه هاى مربوط، سه شاخصه اصلى سبک زندگى (الگوى رفتار، مدیریت بدن و الگوى مصرف) را برداشت کرده و در ادامه، در ارتباط با هر مقوله، گزاره هایى را که بیان کننده دیدگاه مکتب اسلام باشد بیان نماییم. در پایان پس از جمع بندى و نتیجه گیرى مطالب، یافته ها حاکى از لزوم جامعه پذیرى و نهادینه کردن الگوى سبک زندگى اسلامى در جهت شکل دادن به ساختار نگرشى نسل جوان بر این مبنا بود.

    کلیدواژه ها: سبک زندگى، مکتب اسلام، سلامت اجتماعى، جامعه شناسى فرهنگ.


    1 کارشناس ارشد جامعه شناسى دانشگاه شهید باهنر کرمان.         hadi_hasandoust@yahoo.com

    2 دانشجوى کارشناسى ارشد پژوهش علوم اجتماعى دانشگاه فردوسى مشهد.    Om.rezaei@yahoo.com

     3 کارشناس برنامه ریزى شهرى دانشگاه فردوسى مشهد.             d_hasandoust@yahoo.com

    دریافت: 19/8/91               پذیرش: 10/3/92


     

    مقدّمه

     سبک زندگى در حوزه جامعه شناسى فرهنگ از جمله مفاهیم جدیدى است که جامعه شناسان و نظریه پردازان مختلفى را در این باب به خود مشغول داشته است. سبک هاى زندگى که در مجموع شکل دهنده هویت شخصى و اجتماعى افراد هستند عبارت است از شیوه و نحوه درک افراد از زندگى و در نهایت، رفتار کردن بر اساس آن باورها در زندگى روزمره. امروزه با توجه به پیشرفت چشمگیر علم و فناورى در عرصه هاى گوناگون، شیوه و سبک زندگى افراد نیز دچار تغییر و تحولات عظیم شده است. به گونه اى که شاهد گذار از سبک زندگى سنتى به مدرن هستیم. البته همان قدر که پیشرفت جنبه هاى سخت افزارانه زندگى براى افراد، آرامش بخش بوده است، ولى به همان میزان نتوانسته است تأمین کننده آسایش روانى آنها باشد. جامعه اسلامى ایران نیز به دلیل گذار از مرحله سنتى به مدرن، متأسفانه در حوزه سبک زندگى با چنین مشکلى مواجه است. پژوهش هاى صورت گرفته در این ارتباط نیز به نوعى این محوریت را در اهداف خویش داشته اند ـ که براى مثال ـ مى توان از کتاب مصرف و سبک زندگى محمد فاضلى و همچنین دین و سبک زندگى محمدسعید مهدوى کنى نام برد. بنابراین، ضرورى به نظر مى رسید تا در این ارتباط سازوکارهاى نظریه مزبور نقد و بررسى شود. ازاین رو، در این پژوهش، با محوریت قرار دادن این سؤال اصلى که سبک زندگى آرمانى از دیدگاه مکتب اسلام چیست و در حوزه هاى مختلف زندگى چه آموزه هایى را پیشنهاد مى کند، ابتدا به منظور هدفمند کردن مسیر و ادغام نظریه هاى حوزه جامعه شناسى فرهنگ با آموزه هاى اسلامى به عنوان گامى نو، از یک سو، به بررسى مفهوم سبک زندگى از دیدگاه نظریه پردازان پرداختیم و در ادامه، با  استخراج سه شاخصه اصلى مدیریت بدن، الگوهاى رفتارى و الگوى مصرف، دیدگاه و آموزه هاى اسلامى براى نیل به سبک زندگى سالم در ارتباط با هریک از شاخصه هاى موردنظر را مورد بررسى قرار دادیم.

         ازاین رو، در این مقاله برآنیم تا ابتدا ضمن اشاره به نظریه پردازان مختلف در این باب، دیدگاه هاى آنان را پیرامون موضوع نقد و بررسى نماییم و در ادامه، به بیان رهنمودهاى مکتب اسلام در این خصوص پرداخته، سبک آرمانى زندگى را بر اساس آموزه هاى قرآن، سیره پیامبر و امامان معصوم علیهم السلاماستخراج کنیم.

    مفهوم سبک زندگى از دیدگاه نظریه پردازان غربى

    مفهوم سبک زندگى، در بسیارى از رشته هاى علوم انسانى پیشینه اى دراز دارد، به گونه اى که بسیارى از نظریه پردازان با توجه به زمینه فکرى خود تعریف یا تفسیرى از سبک زندگى به عمل آورده اند، که درادامه به توضیح آن مى پردازیم.

         نخستین بار لیزر در سال 1963 سبک زندگى را براساس الگوى خرید کالا تعریف کرد. به نظر وى، سبک زندگى دال بر شیوه زندگى متمایز جامعه یا گروه اجتماعى است. شیوه اى که بدان طریق، مصرف کننده خرید مى کند و کالاى خریدارى شده مصرف مى شود، بازتاب دهنده سبک زندگى مصرف کننده در جامعه است. لیزر در یک جا سبک زندگى را طرز مشخص یا متمایز زندگى کردن گروهى از مردم معرفى مى کند؛ نظامى که از تأثیر ارزش ها، منابع، نمادها و قوانین بر نیروهاى زندگى در گروه شکل مى گیرد. او با توجه به تمرکزش بر موضوع بازاریابى، در جاى دیگر سبک زندگى را الگوى رفتارى گروهى مى داند که در خریدهاى مصرف کننده انبوه و روش هاى مصرف انعکاس یافته است.

         سوبل نیز تأکید مى کند که الگوى مصرف  مشاهده شونده ترین و بهترین شاخص سبک زندگى است (Sobel, 1981). لامونت و همکارانش نیز ضمن تأکید بر شیوه سازمان دادن زندگى شخصى، الگوى تفریح و مصرف را بهترین شاخص سبک زندگى مى دانند (Lamont, 1996, p. 31-56).

         زیمل در مورد سبک زندگى و معناى آن، بیان هاى بسیارى دارد. زیمل پیرو فلسفه و مکتب جامعه شناسى، خود این تعابیر را بیشتر در قالب بحث در مورد صورت و سبک و تقابل آن با محتوا و زندگى ارائه مى کند. او در جایى مى گوید: سبک زندگى، تجسم تلاش انسان است براى یافتن ارزش هاى بنیادى یا به تعبیرى، فردیت برتر خود در فرهنگ عینى اش و شناساندن آن به دیگران. به عبارت دیگر، انسان براى معناى موردنظر خود (فردیت برتر)، شکل (صورت)هاى رفتارى را برمى گزیند. زیمل، توان چنین گزینشى را «سلیقه»، و این اشکال به هم مرتبط را «سبک زندگى» مى نامد (Simmel, 1990). او در جاى دیگر معتقد است: سبک زندگى، عینیت بخشى به ذهنیات در قالب اشکال شناخته شده اجتماعى است؛ نوعى بیان فردیت برتر و یکتایى در قالبى است که دیگرى (یا دیگران) این یکتایى را درک کنند. اگر بخواهیم با برداشت از عبارت هاى متعدد زیمل، تعریفى از «سبک زندگى» ارائه دهیم، این تعریف عبارت است از: کل به هم پیوسته صورت هایى که افراد یک جامعه، مطابق انگیزه هاى درونى و سلایق خودشان و به واسطه تلاشى که براى ایجاد توازنى میان شخصیت ذهنى و زیست محیط عینى و انسانى شان به انجام مى رسانند، براى زندگى خود برمى گزینند (ر.ک: مهدوى کنى، 1387).

         وبلن، سبک زندگى را الگوى رفتار جمعى مى داند. این رفتارها از جنس رسوم و عادت اجتماعى و روش هاى فکرى اند. وى در جاى دیگر، سبک زندگى فرد را تجلى رفتارى سازوکار روحى، عادات فکرى و معرفت او قلمداد مى کند. از دیدگاه وى، افراد با نمایش گذاشتن نوع پوشش، آرایش و زیورآلات، سبک زندگى خویش را از سایرین متمایز مى کنند (ر.ک: وبلن، 1383).

         کلاکهون سبک زندگى را مجموعه ها یا الگوهاى خودآگاه و دقیقا توسعه یافته ترجیحات فردى در رفتار شخصى مصرف کننده مى داند. مک کى، سبک زندگى را الگویى برآمده از ارزش ها و باورهاى مشترک یک گروه یا جامعه مى داند که به صورت رفتارهاى مشترک ظاهر مى شود؛ اصطلاحى که در موارد متعدد با «پاره فرهنگ» مترادف است (Sills & Merton, 1991, p. 7&13). (مثل سبک زندگى حومه نشینان).

         ماکس وبر سبک زندگى را شیوه هاى رفتار، لباس پوشیدن، سخن گفتن، اندیشیدن و نگرش هایى مى داند که مشخص کننده گروه هاى منزلتى متفاوت است (ر.ک: فاضلى، 1382).

         سولومون (1994) بر این باور است که هر جامعه اى داراى سبک و شیوه زندگى متفاوتى است. درواقع، سبک زندگى، فعل و انفعالات فرد را در محیط اجتماعى نشان مى دهد. به زعم وى، در جوامع سنتى انتخاب هاى مبتنى بر مصرف، به شکل گسترده اى براساس طبقه و کاست محیط روستایى یا خانواده دیکته مى شود، درحالى که در جوامع مدرن مردم داراى آزادى عمل بیشترى در انتخاب کالاها، خدمات و فعالیت هایى هستند که به نوبه خود هویت اجتماعى آنان را خلق مى کنند (همان).

         از سوى دیگر، به نظر آسیابرگر در تعریف واژه سبک زندگى ما با واژه فراگیرى روبه رو هستیم که از سلیقه فرد در زمینه آرایش مو و لباس، تا سرگرمى و تفریح و ادبیات و موضوعات دیگر، همگى را شامل مى شود، که همه اینها مفاهیمى همچون مد و سبک را تداعى مى کند. درواقع، از  نظر برگر سبک زندگى مد یا حالت زندگى فرد مى باشد (ر.ک: آسیابرگر، 1375).

         همچنین چنى (1996) سبک زندگى را الگویى از عمل و تفاوت بین مردم عادى در اجتماع مى داند. از دید وى، سبک زندگى یک شیوه، یک حالت، یا یک نوع استفاده از غذاهاى خاص و همچنین مکان و زمان خاص مى باشد.

         از دیدگاه پیر بوردیو، ذائقه ها و ترجیحات زیباشناختى متفاوت، سبک هاى زندگى متفاوت را ایجاد مى کنند. بنابراین، «سبک زندگى محصول نظام مندمنش است که از خلال رابطه دوجانبه خود با رویه هاى منش درک مى شود و تبدیل به نظام نشانه هایى مى گردد که به گونه اى جامعه اى مورد ارزیابى قرار گیرد؛ مثلاً، به عنوان قابل احترام، ننگ آور و...» (Bourdieu, 1984). چنان که بوردیو در عبارت فوق نیز اشاره مى کند، مصرف به منزله نظامى از نشانه ها و نمادها مطرح است که کارکردهایى همچون تمایزگذارى اجتماعى دارد که البته به نظر بوردیو معنایش از همین تفاوت و تمایز ناشى مى شود و چیزى جز آن نیست. در بحث بوردیو، مصرف همانند پاسخ به نیازهاى زیستى مطرح نمى شود، بلکه مصرف به منزله استفاده از نظامى از نشانه ها و نمادها مطرح است (آسیابرگر، 1375، ص 166) که البته خود این نشانه ها و نمادها از خلال فرایند مصرف تولید مى شوند. ازاین رو، مصرف در اندیشه بوردیو، برخلاف مارکسیسم کلاسیک، صرفا یک متغیر وابسته نیست.

         آنتونى گیدنز یکى دیگر از صاحب نظران بنام در این حوزه، بر این باور است که سبک زندگى روش الگومند مصرف، درک و ارزش گذارى محصولات فرهنگ مادى است که استقرار معیارهاى هویتى را در چارچوب زمان و مکان ممکن مى سازد. بنابراین، سبک زندگى اساسا به معانى نمادین محصولات توجه دارد؛ یعنى آنچه در وراى هویت آشکار این محصولات نهفته مى باشد. به عقیده گیدنز، سبک زندگى تلاشى براى شناخت مجموعه منتظمى از رفتارها یا الگوهاى کنش افراد مى باشد که افراد آنها را انتخاب کرده و کنششان در زندگى روزمره به واسطه آنها هدایت مى شود (گیدنز، 1382، ص 120). گیدنز بر این باور مى باشد که سبک هاى زندگى کردارهایى هستند که به جریان عادى زندگى روزمره تبدیل شده اند؛ جریان هایى که در لباس پوشیدن، غذا خوردن، و شیوه هاى کنش در محیط دلخواه براى ملاقات کردن با دیگران جلوه مى کنند. در عین حال، وى یادآور مى شود که چنین رفتارهایى بازتاب کننده هویت هاى شخصى، گروهى و اجتماعى اند.

         با مرور نظریه هاودیدگاه هاى موردنظر در جامعه شناسى فرهنگ، مشخص شد که هریک از این نظریه ها و دیدگاه ها توجه خود را به یک یا چند عنصر خاص معطوف کرده اند. ولى آنچه در پایان از جمع بندى نظریه هاى فوق به عنوان شاخصه هاى اصلى سبک زندگى برداشت گردید، سه شاخصه مدیریت بدن، الگوى رفتار و الگوى تغذیه است که با تحت تأثیر قرار دادن یکدیگر در پایان هویت هاى متفاوت شخصى، گروهى و اجتماعى را به وجود مى آورد.

    بررسى دیدگاه مکتب اسلام پیرامون سبک زندگى

    پس از مرور دیدگاه نظریه پردازان غربى پیرامون مفهوم زندگى در بخش اول، در بخش دوم به بررسى دیدگاه مکتب اسلام در این زمینه خواهیم پرداخت.

         1. مدیریت بدن اسلامى

    پس از مطالعات محققان در این زمینه، مهم ترین شاخصه هایى که توانستند مدیریت بدن را تعریف کنند عبارتند از: نوع لباس پوشیدن، آرایش موى سر، استفاده از  زینت آلات و همچنین شیوه مدیریت بهداشت و سلامت بدن. در ادامه، به ارائه دیدگاه اسلام در خصوص هریک از این شاخص ها مى پردازیم.

    1ـ1. آراستگى و نظم ظاهرى در اسلام: عموما اعتقاد بر این است که برداشت هاى اولیه بسیار اهمیت دارند. بسیارى از ما مى پذیریم که برداشت هاى اولیه اى که ما از دیگران داریم، روند ارتباط ما را با آنان به صورتى حیاتى شکل خواهند داد. این پدیده در روان شناسى اجتماعى «اثر تقدم» نام دارد. ازاین رو، افراد براى حضور در مصاحبه شغلى، دیدار با دوست جدید، و اولین ملاقات خویش که در آن نخستین برخورد را با دیگرى دارند، با تمام دقت خود را آماده مى کنند.

         به این ارتباط، یک ارتباط غیرکلامى گفته مى شود. این ارتباط غیرکلامى در نگاه اول، در شکل گیرى برداشت هایى که افراد از ما دارند بسیار مهم است. براى مثال، یک نگاه، نوع لباس، و قیافه ظاهرى کافى است تا اطلاعات زیادى را به طرف مقابل بدهد. آراستگى در هریک از انواع ارتباط غیرکلامى مانند حالات چهره، تماس چشمى، قیافه ظاهرى، نگاه، حرکات دست و بدن و نوع لباس مى تواند در نوع برداشتى که از ما مى شود تأثیرگذار باشد.

         «آراستن» به معناى زینت دادن و تزیین کردن است. معانى دیگرى از جمله: منظم و مرتب بودن، هماهنگ بودن، و آماده و مهیا بودن نیز براى آن گفته شده که کاملاً مرتبط با معناى اول است؛ زیرا تزیین کردن به نوعى با نظم و هماهنگى همراه است و معرف آماده و مهیا بودن براى مقصود موردنظر است. در مقابلِ «آراستن» که معمولاً با یک افزایش همراه است، «پیراستن» قرار مى گیرد که ویژگى آن کاستن و زدن شاخ و برگ است.

         آراستگى، لبخند روح ماست به بینندگان و همراهان؛ ازاین رو، به برقرارى و استحکام روابط اجتماعى ما یارى مى رساند. درست است که آراستگى مرتبط با ظاهر انسان است، اما خود گویاى درون و شخصیت فرد مى باشد. اگر فردى آراسته و مرتب بود مى تواند برداشتى خوب از خود (درون و شخصیتش) به طرف مقابل تحویل دهد و همچنین بسیار ساده و راحت به برقرار کردن ارتباط با دیگران بپردازد. از جمله خلقیاتى که یک فرد آراسته، با ظاهر آراسته اش به دیگران مى فهماند مرتب و منظم بودن، ساده بودن، تجمل گرا بودن، و از لحاظ شخصیتى ضعیف یا قوى بودن است.

         امروزه روان شناسان مى گویند: فردى که مدام در پى وفق دادن خود با الگوها و مدهاى ارائه شده در جامعه باشد، از ضعف شخصیت برخوردار است. اما جوانى که با سلیقه خود لباس بر تن مى کند و سادگى و متانت را اصل در پوشش خودقرارمى دهد،داراى روحى قوى وبه خودمتکى است.

    2ـ1. اهمیت آراستگى در آموزه هاى دینى: اگر منظور از آراستگى، طهارت و پاکیزگى باشد، به لحاظ اصرار و سفارش هاى زیاد اسلام در این خصوص، جایگاه رفیع آن در اندیشه اسلامى بر کسى پوشیده نیست. در شأن این مقام همین بس که پاکیزگى را علامت ایمان معرفى کرده اند: «النظافة من الایمان» (نورى، 1408ق، ج 16، ص 316). ازاین رو، داشتن ظاهرى نامرتب و زشت، از سوى هر کسى که باشد، ضعف ایمان و ضعف فهم دینى را به ذهن خطور مى دهد. اگر هم از «آراستگى»، آرایش و زینت را اراده کرده باشیم، باز هم نظر اسلام مثبت است. دین ما آرایش و زینت را در معناى خاص آن نیز مجاز و بلکه پسندیده و موجب ثواب مى داند و آن را هماهنگى با نظام خلقتى مى داند که خداوند در تمام ابعاد، آن را زینت داده است.

         در قرآن کریم به برخى از این زینت ها، اشاره شده است:

         ـ «وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِی السَّمَاء بُرُوجا وَزَیَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِینَ»  (حجر: 16)؛ و هر آینه در آسمان برج هایى آفریدیم و براى بینندگانشان بیاراستیم.

         ـ «إِنَّا زَیَّنَّا السَّمَاء الدُّنْیَا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ»(صافات: 6)؛ همانا ما آسمان دنیا را به زیور ستارگان آراستیم.

         قرآن کریم خطاب به کسانى که مى خواهند زیور و زینت هاى دنیوى را عامل گناه و بى دینى معرفى کنند، مى فرماید: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَهَ اللّهِ الَّتِیَ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالْطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِی لِلَّذِینَ آمَنُواْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا خَالِصَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ کَذَلِکَ نُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ» (اعراف: 32)؛ بگو چه کسى زینت هاى خدا را که براى بندگان خود آفریده، حرام کرده و از صرف رزق حلال و پاکیزه منع کرده؟ بگو این نعمت ها در دنیا براى اهل ایمان است و خالص اینها (یعنى لذات کامل بدون الم، و نیکوتر از اینها) در آخرت براى آنان خواهد بود. ما آیات خود را براى اهل دانش چنین مفصل و روشن بیان مى کنیم.

    3ـ1. آرایش و آراستگى در سیره پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله:

         الف. حالات چهره و قیافه ظاهرى: موى سر، یکى از عناصر اصلى در شکل ظاهرى هر فرد است. از امام صادق علیه السلام این گونه روایت شده است که مى فرمود: «از جمله زیباترین زیبایى ها موى زیباست» (کلینى، 1365، ج 2، ص 615). رسول خدا صلى الله علیه و آله نیز درباره نگهدارى از موى سر مى فرماید: «هرکس مى خواهد موى سر بگذارد باید آن را [با شانه کردن و نظیف داشتن] نیکو نگه دارد و یا اینکه آن را کوتاه کند» (صدوق، 1413ق، ج 1، ص 128). بر اساس چنین بینشى، در اسلام بر شانه و استفاده بسیار از آن سفارش شده است: «هر کس مو بگذارد و آن را متفرق نکند [شانه نزند] خداوند با شانه آتشین آن را شانه خواهد کرد» (طریحى، 1375، ج 5، ص 225).

         در روایتى آمده است: یکى از اشیایى که رسول خدا صلى الله علیه و آله در همه سفرها به همراه داشت، شانه بود (مقریزى، 1420ق، ج 2، ص 191؛ طبرسى، 1412ق، ص 35). علاوه بر موى سر، مواظبت بر ریش و شارب (سبیل) نیز مورد توجه شارع مقدس قرار گرفته است. رسول خدا صلى الله علیه و آله مى فرماید: «هرگز کسى از شما شارب خود را بلند نسازد که به تحقیق، شیطان آن را پناهگاه خود مى کند؛ و خویشتن را با آن مخفى مى سازد (حرّعاملى، 1409ق، ج 2، ص 114).

         در روایات است که کوتاه کردن سبیل از نظافت و جزء سنت [پیامبر صلى الله علیه و آله] است (ابن شعبه حرانى، 1404ق، ص 100). بر همین اساس، رسول خدا صلى الله علیه و آله مى فرماید: « کسى که شاربش را [بلند نگه دارد و] کوتاه نکند از ما نیست» (طبرسى، 1422ق، ص 67). رسول خدا صلى الله علیه و آلهمردى را دید که ریش بلند و درهمى داشت، فرمود: «چه اشکال داشت که این مرد، ریش خود را اصلاح مى کرد؟» آن مرد شنید و ریش خود را به طور معتدل اصلاح کرد و نزد حضرت آمد. پیامبر صلى الله علیه و آله چون او را دید، فرمود: «این گونه اصلاح کنید» (صدوق، 1413ق، ج 1، ص 130).

         ب. پاکیزگى دهان: بى شک، داشتن دندان هاى تمیز و سفید، خواسته هر فرد آراسته است؛ زیرا علاوه بر تأثیر بسزا در سلامت جسمى افراد، در زیبایى ظاهرى نیز مؤثر است. در روایات آمده است: پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله هر زمان براى نماز شب بلند مى شد دهانش را مسواک مى زد. ایشان سه بار مسواک مى زد: پیش از خواب، پس از بیدار شدن و و پیش از آنکه نماز بخواند.

         پیامبر صلى الله علیه و آله در سفارش به مسواک زدن فرموده است: «آنچنان جبرئیل مرا به مسواک زدن سفارش مى کرد که گمان بردم آن را واجب خواهد کرد» (صدوق، 1362، ص 428). از آن گذشته، بوى مطبوع دهان هنگام صحبت با دیگران، الزاما وابستگى مستقیم به رعایت بهداشت دندان ها و رسیدگى به آنها و در نتیجه، سالم بودن آنها  دارد. از دیدگاه اسلام، اهمیت استشمام بوى مطبوع از دهان انسان مسلمان به اندازه اى است که به رغم سفارش اسلام مبنى بر حضور در مسجد، کسى که دهانش بوى سیر، پیاز و... مى دهد نباید در مسجد حضور یابد (طوسى، 1365، ج 3، ص 255).

         ابوایوب انصارى، میزبان پیامبر صلى الله علیه و آله در مدینه، مى گوید: شبى براى آن حضرت، غذایى همراه پیاز و سیر آماده کردیم و به حضور آن حضرت بردیم. حضرت از غذا نخورد و آن را رد کرد. من به حضور آن حضرت رفتم و عرض کردم: پدر و مادرم به فدایت! چرا از غذا نخوردى؟ آیا مشکلى داشت؟ در پاسخ فرمود: «نه به خاطر بوى غذا، آن را نخوردم» (مقریزى، 1420ق، ج 7، ص 309).

         ج. استفاده از بوى خوش: براى ظاهر شدن در میان مردم، استعمال بوى خوش، مورد عنایت ویژه شارع مقدس اسلام بوده است. در تاریخ نقل شده است که هزینه عطر رسول اکرم صلى الله علیه و آله بیش از خوراک ایشان بوده است (طبرسى، 1412ق، ص 34). ایشان با مُشک، خود را خوشبو مى فرمود، چندان که مشک بر فرق سر حضرت، برق مى زد و نیز خود را با عطر خوشبو مى کرد. [گاه بوى این عطر به اندازه اى بود] که در شب تاریک پیش از آنکه دیده شود از بوى خوشش شناخته مى شد؛ چنان که رهگذران مى گفتند: این پیامبر است (همان، ص 33).

         درباره امام صادق علیه السلام نیز مى خوانیم: جایگاه و محل عبادت آن بزرگوار در مسجد از بوى عطر آن حضرت فهمیده مى شد (همان، ص 42). البته در روایات بین عطر زنانه و مردانه فرق گذاشته شده است. عطر زنانه، آن است که رنگ آن آشکار و بوى آن پنهان باشد و عطر مردانه، آن است که بوى آن آشکار و رنگ آن پنهان باشد (ابن الحدید معتزلى،1404ق،ج19،ص341؛کلینى،1365،ج6،ص512).

         د. پوشش زیبا و تمیز: از الطافى که خداوند به انسان عطا فرموده و او را از سایر جانداران متمایز ساخته است، نعمت حجب و حیاست که در فطرت او نهاده شده و روشن ترین شکل بروز آن احساس نیاز به پوشش زیبا و تمیزى است که شایسته شأن و منزلت اجتماعى فرد باشد و آدمى را در منظر دیگران خوشایند سازد.

         امام صادق علیه السلام مى فرماید: «لباس را زیبا بپوش؛ زیرا خداوند، زیباست و زیبایى را دوست دارد؛ اما باید از حلال باشد» (حرّعاملى، 1409ق، ج 5، ص 6).

         علاوه بر زیبایى، اولیاى دین به نظافت لباس بسیار سفارش کرده اند. امام صادق علیه السلام مى فرماید: «انسان کثیف (که دیگران از او بدشان مى آید)، بد بنده اى است.» بى شک، لباس تمیز یکى از عوامل زیبایى ظاهرى به شمار مى رود و براى یک روحانى، عامل مهمى در جذب دیگران است (تمیمى مغربى، 1385ق، ج 1، ص 123). پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله لباس هاى ساده مى پوشیدند، اما آنچه در مورد پوشش و پوشاک آن حضرت بیشتر از همه چشمگیر بود، سلیقه، نوع و انتخاب رنگ آن بود. پیامبر عرقچین سفید بر سر مى گذاشتند. ایشان مى فرمودند: «لباس سفید بر تن کنید و مردگانتان را در آن کفن کنید؛ چراکه آن پاکیزه تر و نیکوتر است» (محمدى رى شهرى، 1377، ج 2، ص 774).

         امیرالمؤمنین على علیه السلام نیز که خود در غایت زهد و ساده زیستى بود، هرگز سهل انگارى در آراستگى و آراسته بودن را روا نمى دانست. روایتى از آن حضرت نقل شده که نشان مى دهد رفاقت و صمیمیت و خویشاوندى نباید باعث کوتاهى در این امر شود. آن حضرت فرمود: هریک از شما براى برادرى که به دیدنتان مى آید خود را بیارایید، چنان که براى بیگانه اى که مایلید در بهترین قیافه شما را ببیند، زینت مى کنید» (مجلسى، 1403ق، ج 10، ص 91).

    4ـ1. لزوم رعایت عدالت در آرایش: ضرورت آراستگى مورد  اتفاق همگان است؛ ولى چون سلیقه هاى افراد در زمان ها و مکان هاى گوناگون متفاوت است، هرگز نمى توان الگوى ثابتى را ارائه کرد؛ اما در مجموع مى توان عرف و اعتدال را معیار قرار داد و بر محور آن، برنامه تزیین و تجمل را طراحى کرد، به گونه اى که نه به طور کلى از آراستگى، نظافت و تزیین بدن و لباس دست شست و نه آن را به هر شکلى اعمال کرد، و همه همت و درآمد را صرف تزیین و تجمل نمود.

         اما بدان روى که هر چیزى محدودیت هاى منطقى و ضرورى دارد و برخى مصلحت ها برخى آزادى ها را محدود مى کنند، باید در این مورد نیز همچون هزاران مورد دیگر رعایت حد و مرزها و شئون لازم را نمود. براى مثال، اگرچه مردان هم مى توانند از آرایش و زینت هاى موجود بهره بگیرند، اما از هر آرایشى ـ مثلاً ـ آرایشى که موجب شباهت ایشان به زنان بشود، نهى شده اند. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله مردانى را که خود را به زنان شبیه و زنانى را که خود را به مردان شبیه مى کنند، لعن فرموده است (صدوق، 1403ق، ج 2، ص 403).

         از نظر اسلام، آراسته بودن زن و مرد متفاوت است و دین مبین اسلام با توجه به روحیات و تفاوت احساسات در زن و مرد، به نکات ظریفى اشاره دارد. براى نمونه، پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله درباره کوتاه کردن ناخن به مردان توصیه مى کند: «ناخن هاى خود را کوتاه کنید.» ولى به زنان مى فرماید: «ناخن ها را بلند نگه دارید؛ زیرا براى شما زیباتر است» (حرّعاملى، 1409ق، ج 2، ص 134).

         افراط در آرایش و زینت، یکى از امراض روانى است که بسیارى از زنان را مبتلا کرده و شخصیت و برخى صفات برجسته انسانى را در ایشان ضعیف کرده است؛ به گونه اى که ممکن است زنى در تمام طول روز توان فکرى و جسمى خود را به وضعیت ظاهرى خود و نظر و برداشت دیگران راجع به ظاهر خود مشغول سازد و به این صورت، خود و کسانى را که موجب تحریک و گناهشان گشته است به تباهى بکشاند.

         بنابراین، با وجود آنکه آرایش براى زنان پسندیده است، از آرایش زنان در معرض نامحرمان شدیدا نهى شده؛ اما در مقابل، براى آرایش زن در حضور همسر بسیار سفارش شده است. «زن مؤمنه که شوهر دارد، باید که هرچه بتواند آرایش نفس به جا آورد و لباس نیکو بپوشد، و زینت بر خویشتن کند، و عطر و بوى خوش به کار برد. حضرت مصطفى صلى الله علیه و آله لعنت کرد زنى را که سرمه در چشم نکند؛ و چون به سرمه نکشیدن ملعون بود، براى دیگر چیزها حالش چگونه خواهد بود؟» (قضاعى، 1408ق، ص 55).

         2. الگوى رفتار اسلامى

    در باب الگوى رفتارى موردنظر اسلام، آنچه در ابتدا قابل بیان است، لزوم توجه به این موضوع است که قواعد رفتارى در اسلام به شدت با آموزه هاى اسلامى در ارتباط است. به عبارت دیگر امورى که در این دین در قالب روابط اجتماعى بیان مى گردد، با مبناى اعتقادى و فکرى مسلمانان رابطه تنگاتنگى دارد. مهم ترین مبناى اعتقادى در اسلام که اساس رفتار را شکل مى دهد، بحث معرفت و ایمان است. منظور از ایمان آن است که انسان به خدا، ملائکه، پیامبران، معاد و آنچه از سوى خدا فرود آمده اعتقاد راسخ داشته باشد و آن را از دل و جان بپذیرد و از آن پیروى کند. بنابراین، تمام آنچه که دین اسلام در قالب «الگوهاى رفتارى» در جامعه اسلامى مدنظر دارد، بر پایه و اساس آموزه هاى اخلاقى اسلام است.

         از دیدگاه اسلام، جهان باقى جهان اخروى و الهى است و جهان فانى همین دنیاى مادى است. دنیا محل آزمایش و امتحان است. «إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِینَةً  لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» (کهف: 7)؛ ما آنچه در زمین است زینت و آرایش آن قرار دادیم تا مردم را به آن وسیله آزمایش کنیم که کدام یک عملشان نیکوتر است. ازاین رو، کسانى که به دنبال سعادت حقیقى اند باید پیوسته در اندیشه جهان الهى و قرب به پروردگار باشند.

         در مجموع، با عنایت به آنچه گفته شد، اگر به طور کلى، نوع تعاملات قالب در هر جامعه در سطح فردى و خرد را به چهار سطح رفتارى از لحاظ گرمى (داراى بار عاطفى و اخلاقى) و سردى (خالى از بار عاطفى و ابزارى) و برابرى و نابرابرى تقسیم کنیم، در این حالت، چهار نوع تعامل شکل خواهد گرفت:

    1. تعامل سرد برابر: وارد کردن محرکى منفى از شخص «الف» به شخص «ب» و پاسخ متقابل شخص «ب» به شخص «الف»؛ مثل تنازع و خصومتى برابر بین دو نفر.

    2. تعامل سرد نابرابر: وارد کردن محرک منفى از شخص «الف» به شخص «ب» بدون پاسخ از سوى شخص «ب»؛ مثل تنازع و خصومتى نابرابر بین دو شخص، به گونه اى که یکى از طرفین واردکننده یک طرفه خصومت و زیان است و طرف دیگر صرفا دریافت کننده است و توانایى پاسخ متقابل زیان را ندارد.

    3. تعامل گرم برابر: اعطاى محرک مثبت از جانب «الف» به فرد «ب» و پاسخ متقابل مثبت «ب» به وى؛ مثل هدیه دادن و هدیه گرفتن متقابل بین دو نفر.

    4. تعامل گرم نابرابر: اعطاى محرک مثبت از جانب «الف» به فرد «ب» بدون چشم داشتى نسبت به جبران متقابل از جانب شخص «الف».

         نکته قابل ذکر از آنچه که از متون دینى اسلام برداشت مى شود این است که الگوى رفتارى و سبک تعاملاتى موردنظر اسلام در برخورد با دیگران درواقع، تعاملات از نوع سطح سوم و بخصوص سطح چهارم است.

         در بخش تعاملات سرد برابر، افراد پیوسته به فکر ضربه زدن به یکدیگر و استفاده بیشتر از دیگرى به نفع خویش اند. و در نوع دومین تعاملات نیز شاهد شکل گیرى ستم و استبداد از جانب یکى از طرفین تعامل مى باشیم که به شدت این نوع تعامل نیز نکوهش و رد شده است. ولى در تعاملات نوع سوم و چهارم، رویکرد اتخاذشده جنبه گرم و مثبت دارد؛ بدین توضیح که نگاه افراد به یکدیگر داراى بار عاطفى و اخلاقى مناسب است و افراد آنچه را که براى خود مى پسندند براى دیگران نیز مى پسندند.

         ولى آنچه که بیشتر در نصّ قرآن و زندگى پیامبر و امامان معصوم علیهم السلام وجود دارد و به آن پیشنهاد شده است روابط از نوع گرم نابرابر است. این سبک از روابط به شدت برگرفته از اخلاق اسلامى بوده و بالاترین پاداش هاى الهى نیز بدان اختصاص دارد. مصادیق این ادعا را مى توان در توصیه فراوان اسلام به مسلمانان در رواج اخلاقیات جست وجو کرد. به عبارت دیگر، در هریک از فضایل اخلاقى اسلام، مثل ایثار، شهادت، گذشت، زکات، صدقه، فطریه، خمس، فروتنى و...، توصیه به وجوب عمل به روابط متقابل از نوع گرم برابر و بیشتر نابرابر در بین مسلمانان دیده مى شود (حسن دوست فرخانى و اسماعیل زاده، 1391).

         3. الگوى مصرف اسلامى

    مصرف، از مؤلفه هاى اساسى زندگى بشر است، و جدا کردن انسان از آن، کارى ناممکن است. بى گمان، مصرف به خودى خود نه تنها پدیده اى ناپسند نیست، بلکه بسیار بایسته و لازم است؛ چراکه مصرف، یکى از شیوه هاى جایگزین ناپذیر براى پاسخ گویى به نیازهاى طبیعى و غریزى انسان است که بدون آن، حیات مادى و معنوى انسان ها دستخوش آشفتگى و نابسامانى خواهد شد و  معیشت انسان، لذت و لطف خود را از دست خواهد داد. اما نکته اینجاست که گاهى مصرف شکل طبیعى خودش را از دست داده، به جاى آنکه به عنوان یک پدیده حیاتى در خدمت انسان باشد، انسان به خدمت او درمى آید. بدین گونه، وسیله به هدف تبدیل مى شود و همه قواى مادى و معنوى انسان که باید با مصرف درست به اوج تکامل و تعالى برسد، بر اثر مصرف زدگى در سراشیبى سقوط قرار مى گیرد (مقام معظم رهبرى، 15 آذر 1381).

         از اینجاست که ضرورت «اصلاح الگوى مصرف» آشکار مى شود و اهمیت دغدغه مقام معظم رهبرى در این باره و ارزشمندى اعلام سال 1388 به عنوان سال «حرکت به سوى اصلاح الگوى مصرف» از سوى ایشان، کاملاً آشکار مى شود. ایشان در این باره مى فرماید: «ما بایستى به سمت اصلاح الگوى مصرف حرکت کنیم. مسئولین کشور در درجه اول، چه قوه مقننه، چه قوه مجریه و چه سایر مسئولین کشور، قوه قضائیه و غیر آنها، و اشخاص و شخصیت ها در رتبه هاى مختلف اجتماعى و آحاد مردم از فقیر و غنى، بایستى به این اصل توجه کند که باید الگوى مصرف را اصلاح کنند» (پیام نوروزى، 1388).

         بخشى از آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت علیهم السلام به فرهنگ سازى درباره مصرف و آموزش «درست مصرف کردن» اختصاص یافته است. آیات و اخبارى که در آنها به میانه روى در مصرف، پرهیز از اسراف و تبذیر، پرهیز از هدر دادن اموال، پرهیز از راکد نگه داشتن اموال و... اشاره شده است، همه درپى فرهنگ سازى براى مصرف اندومصرف درست، آن است که با توصیه هاى یادشده هماهنگ باشد.

    1ـ3. مصرف بر اساس نیاز حقیقى، نه بر پایه نیاز کاذب و زیاده خواهى: با تأمّلى دقیق در دو واژه «مصرف» و «مصرف زدگى»، درمى یابیم که آنچه این دو را از هم جدا کرده و وجه تمایز بین این دو مى شود، آن است که اساس «مصرف»برپایه نیازحقیقى وطبیعى انسان هاست؛ درحالى که مصرف گرایى و مصرف زدگى، ریشه در نیازهاى کاذب و زیاده خواهى هاى انسان دارد. در حقیقت، این نیازهاى کاذب و غیرضرورى انسان هاست که آنها را به سوى انواع اسراف ها و زیاده خواهى ها سوق مى دهد و از آنها انسان هایى مصرف زده مى سازد؛ نه نیازهاى طبیعى و حقیقى آنها.

         از دیدگاه اسلام، نیاز مادى آدمى، باید در حدّ متعارف تأمین گردد؛ ولى مصارف بیهوده و کاذب به هیچ روى تأیید نشده است (ایروانى، 1384، ص 312). «نیازهاى کاذب، آدمى را به مصرف گرایى و تجملات مى کشاند و به امیال نفسانى وى دامن مى زند، و با گرایش هاى متعالى اسلام همانند عدالت خواهى و نوع دوستى و ارزش هاى اصیلى همچون زهد و قناعت در تضاد است. اولیاى الهى از یک سو، با ارائه الگوى عملى مصرف که مبتنى بر ارزش هاى دینى است، به تبلیغ مصرف اسلامى مى پرداخته اند، و با زهد و ساده زیستى، هرگونه مصرف گرایى و تجمل پرستى را مردود دانسته اند و از سوى دیگر، با تعدیل و کنترل تبلیغات، هرگونه اقدام مسلمانان را که نشان از مصرف گرایى داشت، نکوهیده اند» (همان، ص 273).

         در روایات اسلامى، از انسان هایى که روح مصرف گرایى دارند، و همواره در پى پاسخ گویى به نیازهاى کاذب و خواسته هاى نفسانى سیرى ناپذیرند، به عنوان کسانى یاد شده است که از نگاه مهرآمیز خداوند بى بهره اند. در حدیثى زیبا از رسول اکرم9 در این باره مى خوانیم: هر کس هرچه [دلش ]خواست بخورد، هرچه دوست داشت بپوشد و هرچه از مرکب ها [نظرش را گرفت] سوار شود، خداوند [با نظر لطف آمیز] به او ننگرد، تا او را مرگ فرا رسد یا آن کارها را وانهد (ابن شعبه  حرانى، 1404ق، ص 63).

         همچنین بعضى وقت ها شخص به دلیل مقام و موقعیت اجتماعى خود یا انتساب به فردى صاحب مقام، تلاش مى کند خود را نیازمند مصرف کالاهاى گران قیمت و تجملاتى بداند، و با مسئله «شأن»، آن را توجیه کند، بى آنکه درواقع، نیازى بدان داشته باشد. رعایت چنین شأنى هیچ مدرک و دلیلى ندارد؛ چراکه آیات و روایات متعدد و سیره رسول خدا صلى الله علیه و آله و معصومان علیهم السلام شأن هاى اعتبارى را که برخى افراد یا گروه ها، خاستگاه امتیازاتى ویژه براى خود تلقى کرده اند، پوچ و بى اساس معرفى کرده اند. بنابراین، موقعیت اجتماعى، درصورتى که نیازى واقعى به استفاده از برخى امکانات را ایجاب نکند، نه تنها توجیه گر تجمل گرایى نیست، بلکه مسئولیت مضاعفى در لزوم زهد و ساده زیستى را نیز ایجاب مى کند» (ایروانى، 1384، ص 277).

    2ـ3. اعتدال و میانه روى در مصرف: توصیه هاى فراوان آموزه هاى دینى به زهد و قناعت و پرهیز از اسراف و مصرف گرایى، باعث شده است تا برخى کسانى که آگاهى همه جانبه از دین مقدس اسلام ندارند، در دامن تفریط بیفتند و زندگى را بر خویش سخت گیرند، و خود را بدون هیچ منع شرعى و عرفى، از بسیارى از نعمت هاى خداوند محروم دارند؛ اما همان گونه که افراط در مصرف و اسراف و ریخت و پاش، با روح اسلام ناسازگار است، اسلام، تفریط و کوتاهى در مصرف را نیز تأیید نمى کند.

         اسلام، همان گونه که در همه ابعاد زندگى انسان ها به میانه روى توصیه کرده است، درباره مصرف نعمت حلال خداوند نیز به اعتدال توصیه کرده و از افراط و تفریط در این باره بازداشته است. در حدیثى دلنشین از رسول اکرم صلى الله علیه و آله در این باره مى خوانیم: «به راستى مؤمن، ادبى نیک از خداوند متعال آموخته است: هرگاه خدا [روزى را] بر او گشایش دهد، او بر [زندگى] خود گشایش دهد، و زمانى که خداوند، بر او تنگ گیرد، او نیز [بر خود] سخت گیرد» (همان).

         مکتب اسلام از یک سو، راه مصرف را براى انسان ها باز مى گذارد تا دنیایشان سامان پذیرد و زندگى به کامشان گوارا شود، و از سوى دیگر، کاملاً مراقب است که مسئله مصرف از جاده اعتدال و شرع خارج نشود، و بدین گونه آخرت آنها نیز آباد شود.

         ازآنجاکه اصل مصرف با غریزه و طبیعت انسان همسو است و انسان به طور طبیعى و غریزى به مصرف گرایش دارد، دین مقدس اسلام درباره توصیه به مصرف، چندان نیازى نمى بیند؛ اما از آن روکه همواره لذت مصرف مى تواند زمینه ساز انواع لغزش ها، اسراف ها و فخرفروشى ها باشد، ضرورت اصلاح الگوى مصرف، توصیه دایمى آموزه هاى قرآنى و روایى مى شود، تا بر اثر رعایت این اصل، پیروان اسلام، هم از اصل لذت مصرف باز نمانند و هم از مصرف زدگى دور بمانند و در نتیجه، بر اثر سامان دادن به مصرف خویش، خوشبختى دنیا و آخرت را در خویش گرد آورند.

    نتیجه گیرى

    با توجه به مطالب گفته شده مى توان نتیجه گرفت که:

         1. مکتب اسلام و خاصه مذهب تشیع داراى برنامه مدون و ساختمندى پیرامون شیوه و سبک زندگى است؛

         2. در حوزه مدیریت بدن، مهم ترین تأکید مکتب اسلام مبتنى است بر: لزوم رعایت آراستگى و نظم ظاهرى مردان و زنان مسلمان در تعاملات با یکدیگر؛

         3. در حوزه مربوط به الگوى آرمانى شیوه رفتار، آنچه این مکتب پیروان خویش را به آن تشویق مى کند لزوم اجراى تعاملات گرم نابرابر است. شیوه تعاملاتى که در آن  فرد بدون هیچ چشمداشت و انتظار قائم به افراد دیگر و فقط به جهت رضاى خدا و در راه خدا رفتار مى کند.

         4. در زمینه مربوط به الگوى مصرف، به عنوان یکى دیگر از مهم ترین مؤلفه هاى سبک زندگى آنچه مهم ترین تأکید مذهب اسلام است، لزوم مصرف براساس نیاز حقیقى است، نه بر پایه نیازهاى کاذب و زیاده خواهى و همچنین توجه به امر اعتدال و میانه روى در مصرف.

    پیشنهادها

    ولى آنچه در قالب پیشنهادها قابل بیان است، لزوم توجه به چند نکته است که در زیر به آنها اشاره مى شود:

         الف. لزوم فرهنگ سازى و نهادینه کردن الگوى سبک زندگى در افراد جامعه

    در اینجا باید به این نکته بسیار مهم توجه داشته باشیم که ارزش ها و هنجارهاى یک نظام اجتماعى زمانى به خوبى در وجود کنشگران درونى و نهادینه مى شوند که ما در زمان مقتضى عمل کرده باشیم. به عبارت دیگر، مقدم بر هر رفتارى این نگرش هاى همسو با آن رفتارند که شکل گرفته و بناى عمل را به وجود مى آورند و ازاین رو، توجه به نگرش بسیار بااهمیت تر از صرف توجه به رفتار است؛ چراکه در ادامه، همین نگرش ها هستند که ساختار اعتقادى و رفتارى فرد را شکل خواهند داد. بنابراین، در این مقوله ما باید به خوبى بتوایم نگرش هاى افراد در جامعه اسلامى را همسو با سبک زندگى اسلامى شکل دهیم و رسیدن به این مهم نیز مستلزم این امر است که بتوانیم در مرحله شکل گیرى نگرش درست عمل کنیم. بر اساس تحقیقات حوزه روان شناسى و روان شناسى اجتماعى، قالب نگرش هاى افراد در دوران خردسالى و کودکى شکل مى گیرد. ازاین رو، ما باید به خوبى به این نکته اشراف داشته و کانون توجه خویش را متوجه این حوزه کنیم؛ چراکه بستر مقتضى براى نهادینه کردن الگوى سبک زندگى بر اساس فرامین اسلامى به خوبى در این سنین فراهم است و هرقدر ما بتوانیم در این بازه سنى بهتر عمل کنیم و نگرش هاى موافق با هدف خویش به وجود آوریم درواقع، توانسته ایم رفتار آنها را در آینده کنترل و هدایت کنیم؛ نکته اى که دشمن به خوبى در حوزه جنگ نرم بدان اشراف داشته و امروزه از طریق جوسازى رسانه اى و قدرت رسانه سعى در شکل دهى نگرش هاى همسو با اهداف توسعه طلبانه خویش دارد. ازاین رو، مسئولان اجرایى کشور نیز در این باره موظفند با مبنا قرار دادن این مبناى تئوریک، کانون توجه خویش را متوجه حوزه آموزش و پرورش، حوزه رسانه و صداوسیما و بخصوص خانواده ها کنند و در این باب اطلاع رسانى درست و مثمرثمرى داشته باشند. تا در نهایت، بتوانند نگرش هاى همسو با اهداف موردنظر در افراد جامعه به وجود آورند.

         ب. اطلاع رسانى صحیح و درست در این حوزه

    چه بسیار مواردى در باب سبک زندگى اسلامى وجود دارد که مخاطبان ما از آن بى خبرند یا آگاهى چندانى از آن ندارند. ازاین رو، انتظار چندانى نیز از مخاطب نیست؛ چراکه در زمینه تبلیغات و شفاف سازى پیرامون موضوع، ما به درستى عمل نکرده ایم. بنابراین، ضرورى است تا در این ارتباط به خوبى اطلاع رسانى گردد.


     منابع

    آسیابرگر، آرتور (1375)، روش هاى تحلیل رسانه اى، ترجمه پرویز اجلالى، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه اى.

    ابن شعبه حرّانى، محمدحسن بن على (1404ق)، تحف العقول، ترجمه و تحقیق صادق حسن زاده، قم، آل على.

    ابى الحدید معتزلى، عزالدین ابوحامد (1404ق)، شرح نهج البلاغه، قم، کتابخانه آیت اللّه مرعشى نجفى.

    ایروانى، جواد (1384)، اخلاق اقتصادى از دیدگاه قرآن و حدیث، مشهد، دانشگاه علوم اسلامى رضوى.

    تمیمى مغربى (1385ق)، دعائم الاسلام، چ دوم، مصر، دارالمعارف.

    حرعاملى، محمدبن حسن (1409ق)، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام.

    حسن دوست فرخانى، هادى و مجید اسماعیل زاده (1391)، اخلاق اجتماعى از منظر قرآن و عترت، همایش ملى اخلاق اجتماعى از منظر قرآن و عترت، یزد، دانشگاه آزاد اسلامى واحد تفت.

    صدوق، محمدبن على (1362)، الامالى، تهران، کتابخانه اسلامیه.

    ـــــ (1403ق)، الخصال، قم، جامعه مدرسین.

    ـــــ (1413ق)، من لایحضره الفقیه، قم، جامعه مدرسین.

    طبرسى، فضل بن حسن (1412ق)، مکارم الاخلاق، قم، شریف رضى.

    طریحى، فخرالدین (1375)، مجمع البحرین، تحقیق سیداحمد حسینى، چ سوم، تهران، مرتضوى.

    فاضلى، محمد (1382)، مصرف و سبک زندگى، تهران، صبح صادق.

    قضاعى، محمدبن سلامه (1408ق)، شهاب الاخبار، ترجمه حمید فرخیان و باقر میرعبداللهى، بیروت، دارالحدیث.

    کلینى، محمدبن یعقوب (1365)، الکافى، تهران، دارالکتب الاسلامیه.

    گیدنز، آنتونى (1382)، تجدد و تشخص: جامعه و هویت شخصى در عصر جدید، ترجمه ناصر موفقیان، چ دوم، تهران، نى.

    مجلسى، محمدباقر (1403ق)، بحارالانوار، چ سوم، بیروت، مؤسسه الوفاء.

    محمدى رى شهرى، محمد (1384)، میزان الحکمه، چ پنجم، قم، دارالحدیث.

    مقریزى، تقى الدین (1420ق)، متاع الاسماع، تحقیق محمد عبدالحمید النمیسى، بیروت، دارالکتب العلمیه.

    مهدوى کنى، محمدسعید (1387)، دین و سبک زندگى، تهران، دانشگاه امام صادق علیه السلام.

    وبلن، تورستین (1382)، نظریه طبقه مرفه، ترجمه فرهنگ ارشاد، تهران، نى.

    Lamont, M, et al (1996), Cultural and Moral Boundaries in the United States: Structural Position, Geographic location, and lifestyle Explanations, Poetics.

    Simmel. G. (1990), The Philosophy of Money, Second The Philosophy of Money Tom Bohomer & Pavid Frisby (tr.), Second enlarged Ed, New York, Routledge.

    Sobel, M. (1981), Lifestyle and Social Structure: Concepts, Definitions, and Analyses, Academic Press.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رضایی، امید، حسن دوست فرخانی، داوود، حسن دوست فرخانی، هادی.(1392) بررسى الگوى آرمانى سبک زندگى از دیدگاه مکتب اسلام. ماهنامه معرفت، 22(3)، 23-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    امید رضایی؛ داوود حسن دوست فرخانی؛ هادی حسن دوست فرخانی."بررسى الگوى آرمانى سبک زندگى از دیدگاه مکتب اسلام". ماهنامه معرفت، 22، 3، 1392، 23-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رضایی، امید، حسن دوست فرخانی، داوود، حسن دوست فرخانی، هادی.(1392) 'بررسى الگوى آرمانى سبک زندگى از دیدگاه مکتب اسلام'، ماهنامه معرفت، 22(3), pp. 23-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رضایی، امید، حسن دوست فرخانی، داوود، حسن دوست فرخانی، هادی. بررسى الگوى آرمانى سبک زندگى از دیدگاه مکتب اسلام. معرفت، 22, 1392؛ 22(3): 23-