نجواى نیازمندان به معبود (2)
Article data in English (انگلیسی)
سال بیست و دوم ـ شماره 191 ـ آبان 1392، 5ـ10
آیت اللّه علّامه محمدتقى مصباح
چکیده
این مقاله شرحى است بر نجواى نیازمندان به معبود؛ دعاى مفتقرین امام سجاد علیهالسلام، که توسط استاد صورت گرفته است. انسان به هنگام مناجات باید اولاً، نیازهاى خود را شناخته و آنها را مجسم سازد. ثانیا، باور کند که خداى متعال داراى قدرت نامتناهى است و مىتواند نیازهاى او را برطرف سازد. ثالثا، معتقد باشد که تنها خداست که مى تواند نیازهایش را برطرف سازد.
خداى متعال نعمت هاى گرانبهاى فراوانى در اختیار ما قرار داده است که با اندک تأمل مى توانیم قدر نعمتهاى الهى را بدانیم و شاکر خداى متعال باشیم. در دعاهاى خود، صرفا نباید از خدا درخواست حاجات مادى و گذرا بکنیم، نعمتهاى معنوى بس ارزشمندترند. در ادعیه مأثور از معصومان علیهم السلام ما را به این مهم توجه داده اند که در مناجات خود توجه به ارزش هاى معنوى و متعال داشته باشیم.
کلیدواژه ها: دعا، مناجات، امام سجاد علیهالسلام، نیاز به فقر ذاتى.
این مقاله قلمى شده درس اخلاق علّامه مصباح براى طلاب علوم دینى در دفتر مقام معظم رهبرى در قم مى باشد.
بایسته هاى معرفتى خواندن دعا و مناجات
در جلسه قبل گفته شد که اصل کلى براى خواندن دعاها و مناجات ها و استفاده شایسته از آنها، افزون بر توجه به معانى و مفاهیمشان، این است که حال انسان، مساعد و هماهنگ با مضامین آنها نیز باشد تا بدین وسیله زمینه قصد انشاى آن مضامین در انسان فراهم آید؛ چون دعا انشاء است و از قبیل اخبار و حکایت نیست که صرفا انسان به قصد حکایت آنچه را معصوم فرموده، بخواند. بدین منظور و ازجمله براى استفاده شایسته از مناجات مفتقرین که داراى مضامین مشابه و همسو هستند، سه نوع معرفت در انسان باید پدید آید:
1. نیازهاى خود را بشناسد و در هنگام دعا و مناجات بدان ها توجه داشته باشد و آن نیازهارابراى خودمجسم سازد؛
2. باور داشته باشد که خداوند داراى قدرت نامتناهى است و مى تواند نیازهاى او را برطرف کند. اگر انسان باور نداشته باشد که خداوند مى تواند نیازهاى او را برطرف سازد، یا آنکه با خود فکر کند مشیت و اراده الهى به برطرف ساختن نیازهاى او تعلق نمى گیرد، انگیزه کافى براى دعا و مناجات نخواهد داشت؛
3. باور داشته باشد که تنها خداوند مى تواند نیازهاى او را برطرف سازد. دیگران وسایلى هستند که خداوند قرار داده تا با اراده و مشیتش نیازهاى انسان را تأمین کنند. ممکن است انسان باور داشته باشد که خداوند مى تواند نیاز او را برطرف سازد و معتقد باشد که خدا مى تواند او را روزى دهد، اما بر این باور نیز باشد که خودش نیز مى تواند با زحمت و تلاش روزى اش را تأمین کند؛ یا پدر، مادر، برادر و دوستان نیز مى توانند نیاز او را برطرف کنند. پس ضرورت ندارد که تنها درِ خانه خدا برود و او هم مى تواند به خدا توسل جوید و هم به دیگران؛ چون در نظر او دیگران نقش استقلالى در تأمین نیازها و رفع مشکلات او دارند. دو معرفت اخیر در پرتو اعتقاد به توحید و شناخت صفات الهى حاصل مى شود.
ترسیم نیاز انسان به خدا در آیات قرآن
پس در گام اول، انسان باید نیازهایش را بشناسد و به آنها توجه داشته باشد، تا براى برطرف شدنشان به خداوند توسل جوید. گاهى انسان از برخى نیازهایش آگاه است، اما توجهى به آنها ندارد. درنتیجه، از این نیازها غافل مى شود. بى تردید توجه یافتن به این قبیل نیازها، که براى انسان شناخته شده اند، آسان تر از توجه یافتن به نیازهایى است که هنوز براى او شناخته نشده اند. ازاین رو، خداوند در درجه اول درصدد برآمده که توجه انسان را به نیازهایى جلب کند که او آنها را مى شناسد و در این باره مى فرماید: قُلْ أَرَأَیتُمْ إِنْ أَخَذَ اللَّهُ سَمْعَکُمْ وَأَبْصَارَکُمْ وَخَتَمَ عَلَى قُلُوبِکُمْ مَنْ إِلَهٌ غَیرُ اللَّهِ یأْتِیکُمْ بِهِ انْظُرْ کَیفَ نُصَرِّفُ الآیاتِ ثُمَّ هُمْ یصْدِفُونَ (انعام: 46)؛ بگو: مرا گویید که اگر خداوند گوش ها و چشم هاى شما را بگیرد و بر دل هاى شما مُهر نهد، کدام خداست جز خداى یکتا و اللّه که آن را براى شما باز آرد؟ بنگر چگونه آیات را گونه گون بیان مى کنیم، سپس آنان روى مى گردانند.
ما از اندام سالمى چون چشم و گوش برخورداریم و توجه نداریم که ممکن است روزى این اندام آسیب ببینند و سلامتى شان را از دست بدهند، توجه نداریم که ممکن است روزى چشممان را از دست بدهیم یا براثر پیرى یا عامل دیگرى گوشمان کر شود، یا ممکن است عقلمان را از دست بدهیم و در زمره دیوانگان قرار گیریم. خداوند براى اینکه اهمیت این اندام را به ما گوشزد کند، مى فرماید: اگر خدا گوش، چشم و عقلتان را بگیرد، چه کسى جز او مى تواند این اندامى را که شدیدا بدان ها احتیاج دارید، به شما برگرداند؟ پس بایسته است که انسان به آنچه در اختیار دارد، توجه داشته باشد و باور داشته باشد که آنها را خداوند به او عنایت کرده و سلامتى و بقاى آنها نیز در گرو اراده و مشیت اوست.
در آیه دیگر، خداوند درباره اهمیت و ضرورت وجود روز و نیاز انسان بدان مى فرماید: قُلْ أَرَأَیتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَیکُمُ اللَّیلَ سَرْمَدا إِلَى یوْمِ الْقِیامَةِ مَنْ إِلَهٌ غَیرُ اللَّهِ یأْتِیکُمْ بِضِیاءٍ أَفَلا تَسْمَعُونَ (قصص: 71)؛ بگو: مرا گویید که اگر خداوند، شب را بر شما تا روز رستاخیز همیشگى و پاینده گرداند، کدام خدایى است جز خداى یکتا که شما را روشنایى بیاورد؟ پس آیانمى شنوید[تادریابیدوپند گیرید]؟
انسان همان طور که به شب نیاز دارد که در آن به استراحت بپردازد و تجدیدقوا کند، براى آنکه فردا در روز کار خود را از سر گیرد، به روز نیز نیاز دارد و وجود شب و روز براى حیات موجودات زنده ضرورى است. حال اگر در پى شب، روز نیامد و با توقف حرکت وضعى زمین و ماه، شب تا قیامت ادامه یافت، تنها خداوند یکتاست که مى تواند آن شب را متوقف کند و در پى آن نور و روز را بیافریند. همچنین با توجه به منافع فراوان شب و ازجمله اینکه خداوند شب را فرصت استراحت و آرامش انسان در پى خستگى روز قرار داده، خداوند در آیه بعد مى فرماید: قُلْ أَرَأَیتُمْ إِنْ أَخَذَ اللّهُ سَمْعَکُمْ وَأَبْصَارَکُمْ وَخَتَمَ عَلَى قُلُوبِکُم مَّنْ إِلَهٌ غَیرُ اللّهِ یأْتِیکُم بِهِ انظُرْ کَیفَ نُصَرِّفُ الآیاتِ ثُمَّ هُمْ یصْدِفُونَ (انعام: 46)؛ بگو: مرا گویید که اگر خداوند روز را بر شما تا روز رستاخیز پاینده کند، کدام خدایى است جز خداى یکتا که شب را براى شما آورد تا در آن بیارامید؟ پس آیا [این نشانه ها را] نمى بینید [تا ایمان آورید و راه یابید]؟
در آیه دیگر مى فرماید: قُلْ أَرَأَیتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُکُمْ غَوْرا فَمَن یأْتِیکُم بِمَاء مَّعِینٍ (ملک: 30)؛ بگو: مرا گویید که اگر آب شما [به زمین ]فرو شود، چه کسى شما را آب روان مى آورد؟
آیات مزبور گویاى این حقیقت اند که ما توجهى به نعمت هاى ارزشمند در اختیارمان نداریم و به پاسِ این نعمت ها، خداوند را شکرگزارى نمى کنیم و نیز بر این باور نیستیم که جز او کسى نمى تواند نیازهایمان را تأمین کند. ما هم در برخوردارى از نعمت هایى چون چشم و گوش به خداوند نیازمندیم و هم در تداوم این نیازها. به راستى اگر خداوند مادر را نمى آفرید و زمینه آفرینش ما را فراهم نمى آورد، آیا ما قدم به این جهان مى گذاشتیم؟ یا پس از آنکه آفریده شدیم، اگر خداوند مهربان، مهر و عاطفه مادرى را در وجود مادرمان قرار نمى داد و او به تربیت و یارى ما نمى پرداخت، آیا زنده مى ماندیم؟
تقدم نیازهاى روانى و متعالى بر نیازهاى مادى
با توجه به گستره نیازها، ما با همه وجود درمى یابیم که بسیار محتاج خداییم و با مطالعه مناجات مفتقرین از فقر ذاتى و شدت نیازمان به خداوند آگاه مى شویم. البته امام سجاد علیه السلام نیازهاى متعالى را مطرح مى کنند که ما کمتر بدان ها توجه داریم و توجهمان بیشتر معطوف به نیازهاى مادى و حیوانى است که به شهوت و شکم و تداوم حیات حیوانى ما مربوط مى شوند و ازجهت نیازمندى به آنها تفاوتى با سایر حیوانات نداریم. درصورتى که نیازهاى اصیل و اساسى تر انسان، نیازهاى متعالى معنوى و انسانى است و اساسا آفرینش او با هدف دستیابى به آنها انجام پذیرفته است، و نیازهاى مادى و حیوانى درقبال این نیازهاى متعالى چیزى به شمار نمى آیند. با این وصف، برخى همه همّ وغم و تلاششان را صرف دستیابى به نیازهاى مادى مى کنند و حتى مى کوشند که از راه نامشروع بدان ها دست یابند و از خسارت و زیانى که از این طریق به آخرتشان مى رسانند، غافل اند.
انسان تا گرسنه نشود، قدر غذا را نمى شناسد و به اهمیت آن پى نمى برد و تا تشنه نشود، نمى داند که آب چقدر ارزش دارد. اما نیازهاى روانى از این نیازهاى مادى و حیوانى ضرورى تر و ارزشمندترند. گاهى افراد ثروتمند براثرِ غصه و ناراحتى روانى، دست به خودکشى مى زنند. یا برخى به دلیل ناکامى در عشق، خودکشى مى کنند. گاهى نعمت هاى مادى براى انسان فراهم است، اما براثرِ ابتلا به حسد، آسایش و آرامش را از خود سلب مى کند و ممکن است صفت رذیله حسد، دست انسان را به خون عزیزان و حتى برادرش آلوده سازد؛ چنان که برادران یوسف بااینکه فرزندان پیغمبر خدا بودند، وقتى مشاهده کردند حضرت یعقوب بیش از آنها به حضرت یوسف اظهار محبت و علاقه مى کند، درحق برادرشان حسادت ورزیدند و این حسادت به چنان کینه و عنادى انجامید که تصمیم گرفتند آن حضرت را بکشند تا دیگر شاهد اظهار محبت و علاقه حضرت یعقوب به برادرشان نباشند. قرآن دراین باره مى فرماید: لَقَدْ کَانَ فِى یوسُفَ وَإِخْوَتِهِ آیاتٌ لِلسَّائِلِینَ إِذْ قَالُوا لَیوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِینَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِى ضَلالٍ مُبِینٍ اقْتُلُوا یوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضا یخْلُ لَکُمْ وَجْهُ أَبِیکُمْ وَتَکُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْما صَالِحِینَ (یوسف: 7ـ9)؛ به راستى در [سرگذشت ]یوسف و برادرانش نشانه ها [(نشانه هاى قدرت و حکمت خداوند یا هدایت) ]و عبرت ها براى پرسندگان است. آن گاه که گفتند: یوسف و برادرش [بنیامین، برادر هم مادرى یوسف ]نزد پدرمان از ما که گروهى نیرومندیم محبوب ترند، همانا پدر ما [در این مهرورزى ]در گمراهى آشکار است. یوسف را بکشید یا او را به سرزمینى بیفکنید تا روى [توجه ]پدرتان تنها براى شما باشد و پس از آن [(کشتن یا دور کردن یوسف)، با توبه کردن] گروهى نیک و شایسته باشید.
سختى هجران و فراق براى اولیاى خدا
پس برخى از نیازهاى روانى از نیازهاى حیوانى فراتر و مهم ترند و نیازهاى معنوى و متعالى بسیار مهم تر و فراتر از سایر نیازهاى انسان هستند. ازاین رو، براى کسى که نیاز به لقاى زیباترین و کامل ترین محبوب ها، یعنى خداوند را درک کرده است، فراق محبوب از هر مصیبتى ناگوارتر و کشنده تر است و دورى از او دمادم بر جانش آتش و شرر مى بارد و پیوسته او را مى آزارد. امیرمؤمنان علیه السلام درباره تحمل ناپذیر بودن فراق معبود و محبوب مى فرمایند: فَهَبْنى یا اِلهى وَسَیدِى وَمَوْلاىَ وَرَبّى، صَبَرْتُ عَلى عَذابِکَ، فَکَیفَ اَصْبِرُ عَلى فِراقِکَ، وَهَبْنى صَبَرْتُ عَلى حَرِّ نارِکَ فَکَیفَ اَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ اِلى کَرامَتِکَ (قمى، 1379، دعاى کمیل)؛ اى خداى من و سید و مولا و پروردگارم، گیرم بر عذاب تو صبورى کنم، چگونه بر فراقت صبر توانم کرد. گیرم بر حرارت آتشت شکیبا باشم، چگونه مى توانم از لطف و کرمت چشم پوشم؟
بى تردید امیرمؤمنان علیه السلام، خطر عذاب جهنم و شدت سوزندگى آتش آن را بهتر از ما مى شناسند، اما چون درد فراق خداوند را شدیدتر، خطرناک تر و سوزنده تر از عذاب و آتش جهنم مى دانند، مى فرمایند: اگر بر آتش و عذاب جهنم صبر کنم، نمى توانم بر درد فراق خداوند صبر کنم. همچنین خدا قهر الهى را شدیدترین و سخت ترین عذاب هایش برمى شمارد و مى فرماید: إِنَّ الَّذِینَ یشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَأَیمَانِهِمْ ثَمَنا قَلِیلاً أُولَئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِى الآخِرَةِ وَلا یکَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَلا ینْظُرُ إِلَیهِمْ یوْمَ الْقِیامَةِ وَلا یزَکِّیهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ (آل عمران: 77)؛ کسانى که پیمان خدا و سوگندهایشان را به بهاى اندک، دادوستد مى کنند [یعنى کسانى که پیمان خدا و سوگندهاى خویش را که به پیامبر صلى الله علیه و آله، ایمان مى آوریم و او را یارى مى کنیم از دست مى دهند و دربرابر آن، متاع دنیا مانند ریاست و رشوه، مى ستانند ]در آخرت بهره اى ندارند و خدا در روز رستاخیز با آنان سخن نگوید و به آنها ننگرد و [از آلودگى گناهان ]پاکشان نسازد و ایشان را عذابى است دردناک.
درصورتى انذار خداوند در آیه شریفه بر انسان اثر مى گذارد که او اهمیت و ضرورت توجه و نظر کردن خداوند به خود را درک کند. درنتیجه، بداند که قهر الهى چه عذاب بزرگى است و چقدر براى انسان رنج آور است. مانند کودک که اهمیت و قدر نوازش و محبت مادر را مى شناسد، مى داند که قهر و بى توجهى او چقدر رنج آور است، تاآنجاکه حاضر است مادر او را کتک بزند، اما با او قهر نکند. اما کسى که طعم لقاى الهى را نچشیده، و لذت نگاه خداوند به خود را نمى شناسد، عذاب قهر الهى را نیز درک نمى کند.
خداوند عقل را به انسان عنایت نکرده است که فقط از آن براى تأمین احتیاجات شکم و امور حیوانى و مادى استفاده کند، بلکه باید از عقل براى شناخت و تدبیر در امور معنوى و متعالى بهره برد و ازجمله باید از آن براى فهم و درک ارتباط با خدا و منزلت و عظمت لقاى الهى بهره برد و به مقام درک مضامین بلندى که در مناجات امامان معصوم علیهم السلام ازجمله مناجاتى که به بررسى آن مى پردازیم، نائل آید. آیا جز این است که از بین میلیاردها انسان، اقلیتى به اهل بیت رسول خدا صلى الله علیه و آله ایمان و اعتقاد دارند و از بین این اقلیت، شمار اندکى از توفیق فراگیرى علوم اهل بیت علیهم السلام و مطالعه و بررسى کلمات نورانى آنها بهره مندند؟ بایسته است که طالبان علوم اهل بیت علیهم السلام اهتمام بیشترى در کسب معارف ایشان داشته باشند و ازجمله به تفکر و تدبر در مناجات هاى پانزده گانه و مناجات مفتقرین بپردازند و بدین وسیله تفاوت خود با دیگران را نشان دهند. ما باید دل و ذهنمان را از زخارف دنیا پاک کنیم و آن را با اکسیر معارف و ادعیه و مناجات بیاراییم و درصدد عمل به آنها برآییم که بى شک این اکسیر، حلّال مشکلات دنیا و آخرتمان خواهد بود.
درخواست هاى متعالى امام سجاد علیه السلام از خداوند
فَیا مُنْتَهى اَمَلِ الأمِلینَ، وَیا غایةَ سُؤْلِ السَّآئِلینَ، وَیا اَقْصى طَلِبَةِ الطَّالِبینَ، وَیا اَعْلى رَغْبَةِ الرَّاغِبینَ، وَیا وَلِىَّ الصَّالِحینَ وَیا اَمانَ الْخآئِفینَ، وَیا مُجیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرّینَ، وَیا ذُخْرَ الْمُعْدِمینَ، وَیا کَنْزَ الْبآئِسینَ، وَیا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ، وَیا قاضِىَ حَوآئِجِ الْفُقَرآءِ وَالْمَساکینَ، وَیا اَکرَمَ الأَکْرَمینَ، وَیا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ، لَکَ تَخَضُّعى وَسُؤالى، وَاِلَیکَ تَضَرُّعى وَابْتِهالى، اَسْئَلُکَ اَنْ تُنیلَنى مِنْ رَوْحِ رِضْوانِکَ، وَتُدیمَ عَلَىَّ نِعَمَ امْتِنانِکَ؛ پس اى خدایى که منتهاى آرزوى آرزومندانى و مقصود نهایى درخواست کنندگان و عالى ترین مطلوب جویندگان و بالاترین خواهش خواهشمندانى و یار و دوستدار صالحان و ایمنى بخش دل هاى ترسان و اجابت کننده دعاى پریشان خاطران و ذخیره بینوایان و گنجینه بیچارگانى و فریادرس فریادخواهانى و برآورده کننده حوایج مساکین و فقیران و کریم ترین کریمان و مهربان ترین مهربانان عالمى. اى خدا، خضوع و مسئلتم براى توست و تضرع و زارى ام به درگاه توست. از تو درخواست مى کنم که مرا به آسایش مقام رضا و خوشنودى ات برسانى و نعمت هایى را که به من عطا کرده اى، پاینده دارى.
وقتى انسان دریافت که خداوند، کمال مطلق و داراى قدرت نامتناهى است و توانایى تحقق همه آرزوها و خواسته ها را دارد، مى تواند او را آرزو و مقصد آمالش قرار دهد. دراین صورت بایسته است که آرزوى ما مستقیما به خود خداوند تعلق گیرد، نه به نعمت هایى که به واسطه او به ما ارزانى مى شود؛ چنان که منظور حضرت، آرزوى خداوند است، نه آرزوى نعمت ها. همچنین آن حضرت، خداوند را مقصود و مطلوب جویندگان و درخواست کنندگان معرفى مى کنند و او را ولى و یاور شایستگان و صالحان مى دانند. در مباحث گذشته گفتیم که خداوند داراى ولایت عام و ولایت خاص است. ولایت عام الهى شامل همه مخلوقات مى شود؛ اما ولایت خاص الهى براى بندگان برگزیده و شایسته خداوند است؛ این همان ولایتى است که حضرت در مناجاتشان بدان اشاره دارند. در جمله پایانى بخش مزبور از مناجات، حضرت از خداوند درخواست مى کنند نعمت هایى که به ایشان عطا کرده، پاینده دارد. این دعا به ما گوشزد مى کند همان طور که انسان از خداوند درخواست نعمت مى کند، از او بخواهد که آن نعمت را پاینده بدارد و اینکه انسان همواره به خداوند نیازمند است و هم در بخشش نعمت و تداوم آن باید چشم نیاز به او داشته باشد.
وَها اَنَا بِبابِ کَرَمِکَ واقِفٌ، وَلِنَفَحاتِ بِرِّکَ مُتَعَرِّضٌ، وَبِحَبْلِکَ الشَّدیدِ مُعْتَصِمٌ، وَبِعُرْوَتِکَ الْوُثْقى مُتَمَسِّکٌ، اِلهى اِرْحَمْ عَبْدَکَ الذَّلیلَ، ذَاالّلِسانِ الْکَلیلِ وَالْعَمَلِ الْقَلیلِ، وَامْنُنْ عَلَیهِ بِطَوْلِکَ الْجَزیلِ، وَاکْنُفْهُ تَحْتَ ظِلِّکَ الظَّلیلِ یا کَریمُ یا جَمیلُ، یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ؛ و اکنون من در درگاهت ایستاده ام و درمعرض نسیم الطافت قرار گرفته ام و به رشته محکم تو چنگ زده و به حلقه مطمئن تو، خود را درآویخته ام. اى خدا، رحم کن به حال بنده ذلیلت که زبانش از شرم بسته و عملش اندک است و بر من به عطاى بزرگ خود، منت گذار و مرا در حمایت سایه پایدارت قرار ده. اى خداى کریم و داراى حسن و جمال، اى مهربان ترین مهربانان عالم.
ما چون با امور مادى و جسمانى سروکار داریم، براى درک امور معنوى ناچاریم که به نوعى آنها را با امور مادى و حسى و البته با تجرید از جنبه هاى حسى و مادى تشبیه کنیم. ازجمله وقتى خود را دربرابر خداوند غنى مطلق مى یابیم، باید احساس کنیم که کمتر از ذره اى هستیم که در بارگاه باعظمت الهى که داراى رحمت و کرم بى نهایت است، قرار گرفته ایم. دراین صورت خود را موجودى ذلیل و حقیر محض مى یابیم که چون کسى که دچار خفقان شده و سخت نیازمندهواى لطیفى است که نفس بکشد،خودرامحتاج نسیم رحمت الهى مى یابیم که بدان، جانمان را از گناهانى که باعث گمراهى و بیمارى مان شده برهانیم و به وسیله آن نسیم روحانى، از حیات طیب وسلامت جان بهره مند شویم.
جمله وَبِحَبْلِکَ الشَّدیدِ مُعْتَصِمٌ بیانگر این است که انسان باید دربرابر مشکلات، گرفتارى ها، عذاب جهنم و منجلابى که براثر گناهان، فرارویش قرار مى گیرد، خود را مطلق و آویزان در هوا بیابد که براى رهایى از سقوط، تنها مى تواند به ریسمان الهى چنگ زند و با انجام دستوراتش خود را از سقوط و نابودى حتمى برهاند و به ساحل سعادت و نیک بختى نائل گرداند. آن گاه حضرت مى فرمایند: خدایا، من بنده اى ذلیل و خوارم و عملم که به توفیق تو انجام پذیرفته اندک و کم بهاست. یعنى خدایا، من چشم به عملم ندارم، چون آن را با توفیق و عنایت تو انجام داده ام و افزون بر آن، عمل من چندان ناقابل و ناچیز است که نمى توانم بدان امیدوار باشم و به پاس آن امید سعادت و بهروزى داشته باشم. سعادت و نجات من تنها در سایه عنایت و لطف تو محقق مى شود.
گاهى وقتى انسان در امر تحصیل و تدریس یا خدمت به جامعه، توفیقى مى یابد یا در فرصت هاى دعا نظیر شب هاى احیاى ماه رمضان، توفیق شب زنده دارى و مناجات پیدا مى کند، کارش را بزرگ مى پندارد و به آن مى بالد. اما امام سجاد علیه السلام که بى تردید اعمال ما درمقابل اعمال صالح ایشان ذره اى نیز نمى ارزد و ارزش و عظمت اعمالشان براى ما قابل درک نیست، عمل خود را حقیر و کوچک معرفى مى کنند. همچنین امیرمؤمنان علیه السلامپس از مناجات و ناله ها و گریه هاى شبانه به درگاه خداوند و پس از عبادت هایى که از شب تا صبح انجام مى دادند، مى فرمودند: آهِ آهِ مِنْ قِلَّة اِلزَّاَد وَبُعْدِ السَّفَرِ وَوَحْشَةِ الطَّریق وَعِظَمِ الْمَوْردِ (دیلمى، 1412ق، ج 2، ص 218)؛ آه آه از کمى توشه و دورى سفر و ترس راه و بزرگى مقام و ورودگاهى که در پیش است.
پى نوشت ها
دیلمى (1412ق)، ارشاد القلوب، قم، شریف رضى.
قمى، شیخ عباس (1379)، مفاتیح الجنان، قم، اسوه.