معرفت، سال سی و یکم، شماره ششم، پیاپی 297، شهریور 1401، صفحات 5-8

    قرب به خدا و ارزش اخلاقی آن

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    آیت الله محمدتقی مصباح یزدی / *استاد - ریاست محترم مؤسسه / marifat@qabas.net
    چکیده: 
    در بحث از «ارزش اخلاقی»، افزون بر حسن فعلی، باید به حسن فاعلی نیز توجه کرد. ازآنجاکه درباره‌ی برخی مفاهیم مربوط به این مسئله ابهاماتی وجود دارد، لازم است به توضیح آنها پرداخته شود. یکی از آنها، مفهوم «قربة الی الله» است که کاربرد بسیاری دارد. و معمولاً جنبه‌ی سلبی آن در نظر است؛ مراد از این اصطلاح این است که در برابر کاری که انجام می شود، توقع پاداش از مردم نیست، بلکه کار فقط برای رضای خدا و نزدیک شدن به او انجام می شود. به همین دلیل، قرب به خدا جسمانی نیست؛ زیرا ممکن است انسان از نظر مکانی در پست ترین مکان ها باشد، اما مقرب درگاه خدا باشد و به عکس، ممکن است در نزدیکی خانه خدا باشد، اما از خدا بسیار دور. تقرب به خدا به این معناست که هرچه انسان به خدا نزدیک تر باشد، مقرب تر است. اگر محبت خدا در دل انسان جای گرفت، محبوب خدا می شود. این مفهوم تشکیکی است؛ یعنی هر اندازه معرفت انسان به خدا بیشتر باشد، مقرب تر است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    Proximity to God and its Moral Value
    Abstract: 
    Abstract In the discussion of "moral value", in addition to goodness of action, goodness of intention should also be considered. The ambiguities that exist about some concepts related to this issue need to be explained. One of these concepts is "proximity to God", which has many uses and usually its negative aspect is considered, i.e. one does not expect a reward from people for the work that is done, but the work is done only for the pleasure of God and proximity to Him. So proximity to God is not physical, because a person in the lowest places and positions may be close to God, and conversely, a person near Ka’ba, God's house, may be far away from Him. Proximity to God means that the closer a person is to God, the more favorite of God he is. When the love of God is in the heart of man, he will be loved by God. This concept is graded; that is, the more a person's knowledge of God is, the closer he is to God.
    References: 
    متن کامل مقاله: 
     

    معناي قرب به خدا
    کلمات قرب و تقرب و امثال آنها از اصطلاحات عرفي خالص نيستند، بلکه به احتمال قريب به يقين از روايات گرفته شده‌اند. براي اصطلاح قرب به خدا، دو تفسير مختلف بيان شده است:
    بنا بر تفسير نخست، «قربة الي الله» تعبيري مجازي است و منظور از قرب به خدا آن است که بنده به مقامي مي‌رسد که خدا به سخنش توجه مي‌کند. در رواياتي که از تقرب به خدا سخن به‌ميان آمده است نيز شاهدي بر اين معنا مي‌توان يافت. براي مثال، از رسول خدا نقل شده است که فرمود: خداي متعال مي‌فرمايد: «لَا يَزَالُ عَبْدِي يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّوَافِلِ مُخْلِصاً لِي حَتَّي أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ، وَبَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ، وَيَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا وإِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ وَإِنِ اسْتَعَاذَنِي أَعَذْتُهُ» (ديلمي، 1385، ج 1، ص 91)؛ همواره بندۀ من با خواندن نمازهاي نافله و مستحبي در صورت اخلاص، به من نزديک مي‌گردد تا محبوب من شود، و هرگاه محبوب من گشت، من گوش او مي‌شوم تا به وسيلۀ من بشنود، و چشم او مي‌شوم تا به وسيلۀ من ببيند، و دست او مي‌شوم تا به وسيلۀ من کار را انجام دهد. اگر چيزي از من بخواهد، به او مي‌دهم و اگر به من پناه آورد، پناهش مي‌دهم.
    دربارة اين نظر بايد گفت: اگرچه اين مطلب في‌حد نفسه مطلب صحيحي است، در اينکه معناي قرب همين باشد، جاي تأمل است؛ زيرا معناي مجازي در جايي استفاده می‌شود که کاربرد معناي حقيقي در آنجا مناسب نباشد، و به اصطلاح ادبا، «قرينة صارفه»‌اي در کار باشد که نشان دهد معنای حقيقي مراد نيست.
    تقرير ديگري که براي معناي قرب به خدا کرده‌اند، این است که چون انسان از نطفه خلق شده است، ابتدا موجودي کم‌ارزش محسوب مي‌شود. حتي پس از آنکه به سن تکليف ‌رسيد، چون هنوز کمالات چنداني کسب نکرده است، در پايين‌ترين مقام‌ها قرار دارد؛ درحالي‌که مقام خداوند متعال بي‌نهايت بلند است: «هو العلي العظيم» (شوري: 4). بنابراين فاصلة بين مقام انسان و مقام خداوند بين صفر تا بي‌نهايت است. به‌تدريج با رشد انسان، بر کمالات او نيز افزوده مي‌شود. به عبارت ديگر، از صفر دور می‌شود و به‌سوي بي‌نهايت پيش می‌رود. افزايش کمالات موجب خواهد شد که فاصلة‌ تکويني انسان با خدا، که کمال مطلق است، کمتر ‌شود و درنتيجه به خدا نزديک‌تر خواهد شد.
    اين معنا نيز اگرچه تعبيري عام‌پسند است، مطلوب نيست؛ زيرا بدین معناست که افزايش کمالات انسان موجب خواهد شد وي به‌تدريج به خدا شبيه‌تر ‌‌گردد. چنين تقريبي با روح عبوديت و توحيدي که بر بيانات قرآني و معارف بلند اسلام حاکم است، سازگار نيست. تعاليم اسلامي هر کمالي را که انسان واجد مي‌شود، عطيه‌اي الهي مي‌داند. درواقع انسان از خود چيزي ندارد و دمادم از خوان نعمت الهي بهره مي‌برد. البته چون عقل انسان حقيقت بسياري از معارف بلند توحيدي را درک نمي‌کند، بيان اين مطالب براي تقريب به ذهن، مناسب است و در آيات، روايات و کلمات بزرگان نيز چنين تشبيهاتي وجود دارد. حتي الفاظ نيز قادر نيستند اين حقايق را آن‌گونه که شايسته است، بيان کنند؛ زيرا الفاظ براي چيزهايي مانند نزديکي و دوري، نور و ظلمت، شيريني و تلخي، سوزش و عذاب، و راحتي و آسايش که در زندگي جریان دارد و انسان به‌خوبي با آنها آشناست و درکشان مي‌کند، وضع شده‌اند، نه براي چيزهايي که به خداوند يا عوالم غيبي مربوط است.
    البته نمي‌توان به‌طورکلي اين تقرير را اشتباه دانست؛ زيرا افراد متوسط مي‌توانند با استفاده از چنين تشبيهاتي رشد کنند و بر کمالات خود بيفزايند.
    با استفاده از آيات، روايات و کلمات بزرگان، مي‌توان به معناي دقيق‌تر و لطيف‌تري از قرب به خدا دست يافت؛ اگرچه اين معنا نيز از استعاره و مجاز و امثال آن خالي نيست.
    خداوند مي‌فرمايد: «وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ» (بقره: 186)؛ به بندگانم بگو که من نزديکشان هستم. در جايي ديگر مي‌فرمايد: «وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ» (ق: 16)؛ ما از رگ گردن به انسان نزديک‌تريم.
    قرب در اين آيات، جسماني نيست. اگرچه با الفاظ جسماني به او اشاره شده است، خدا جسم نيست و نزديکي جسماني به خدا مفهوم ندارد. اينها بياناتي است که روح انسان را به حقيقت نزديک‌تر مي‌کند. بايد دانست که ملاک‌هاي جسماني و مکان‌هاي مادي، تعيين‌کنندة قرب و بعد انسان نسبت به خدا نيست. بنابراين ممکن است جسم انسان از نظر مکاني در پست‌ترين مکان باشد، ولي انسان به خدا نزديک باشد؛ چنان‌که ممکن است از نظر مکاني در محلي مانند خانة خدا باشد، ولی درعين‌حال از خدا دور باشد. حتي حالات گوناگون انسان مانند چاقي يا لاغري، بيماري يا سلامت و زيبايي يا زشتي در قرب و بعد او نسبت به خدا دخالتي ندارد؛ بلکه اين‌گونه قرب يا بُعدها، مربوط به دل انسان است. اگر چيزهايي را که به دل نسبت داده مي‌شود، که عمده‌اش يکي محبت و دل‌بستگي و تعلق‌خاطر و ديگري علم و شناخت است، در نظر بگيريم، آنگاه معناي تقرب به خدا روشن‌تر مي‌شود؛ بدين معنا که گاه محبت و دل‌بستگي انسان به کسي چنان اوج مي‌گيرد که هرگز نمي‌تواند او را فراموش کند. حتي اگر تصميم هم بگيرد که فراموشش کند، به آساني‌ شدنی نیست و در خواب و بيداري نمي‌تواند او را فراموش کند.
    به همين‌سان، اگر دل انسان چنان با خدا پيوند داشته باشد که نتواند او را لحظه‌اي فراموش کند، نه‌تنها از ياد خدا خسته نمي‌شود، بلکه هرچه بيشتر او را ياد کند، بيشتر لذت مي‌برد.
    چنين دلي، صفات خدا و شئون مربوط به الوهيت را بهتر درک مي‌کند و درنتيجه معرفتش افزون مي‌شود. اگر چنين شد، دل که با روح هم‌جنس است، با خداوند متعال بيشتر ارتباط پيدا مي‌کند.
    بنابراين هرچه پيوند دل با خدا بيشتر شود، به خداوند متعال قرب بيشتري پيدا کرده است. آري، اگر دلي را دنياي پست مادي و جلوه‌هاي چشم‌نواز و فريبندة آن پر نکرده باشد و چيزي غير از خدا در آن جاي نداشته باشد (شهيد ثاني، 1380، ص 123؛ صدرالمتألهين، 1386، ص 191)، محبت خدا در آن قرار خواهد گرفت و اگر محبت خدا در دل انسان جاي گرفت، محب خدا مي‌شود؛ و محب خدا از ياد خدا لذت مي‌برد، از مناجات با او خسته نمي‌شود و معرفت او به خدا افزون مي‌گردد.
    ممکن است توجه انسان چنان به ذات و صفات الهي معطوف شود و جلوه‌هايي از جلال و جمال الهي برايش ظاهر شود که ازخود بي‌خود شود؛ چنان‌که بعضي ادعا کرده‌اند برخي مواقع آنچنان توجهشان به ذات مقدس الهي معطوف شده است که گویی خودشان را فراموش کرده‌اند. این قبیل احوالات دربارة انبيا، ائمة اطهار و بعضي بندگان صالح خدا بسیار نقل شده است. محض نمونه، دربارة اميرمؤمنان علي‌ نقل مي‌کنند که ايشان نيمه‌شب در نخلستان، در حال عبادت، از هوش مي‌رفت و اگر کسي ايشان را در آن حالت مي‌ديد، تصور مي‌کرد از دنيا رفته است (مجلسي، 1411ق، ج 41، ص 11، ح 1). در احوالات امام حسن مجتبي‌ نيز آمده است که وقتي ايشان نزديک مسجد مي‌شدند، بدنشان مي‌لرزيد و رنگ از چهره‌شان مي‌پريد (ر.ك: ابن‌شهرآشوب، 1405ق؛ فتال نيسابوري، 1368).
    بديهي است که چنين حالاتي از اين بزرگواران، که در طول عمر مبارکشان حتي يک مکروه هم مرتکب نشده‌اند، هرگز به‌ علت ترس از عذاب الهي يا شوق به بهشت نبوده است.
    البته اين مراتب مخصوص انبيا و معصومان نيست و هر بندة مخلصي مي‌تواند با انجام نوافل به چنين مراتبي نزديک شود و چنين حالات معنوي را تجربه کند: «لاَ يَزَالُ عَبْدِي يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّوَافِلِ مُخْلِصاً...» (ديلمي، 1385، ج 1، ص 91)، و اين نزديکي به جايي مي‌رسد که مي‌فرمايد: «لأستغرقنّ عقله في معرفتي ولأقومنّ له مقام عقله» (فيض كاشاني، 1365، ج 3، قسمت دوم، ص 41)؛ حتماً عقل او را غرق در معرفتم مي‌کنم و جاي عقل او مي‌نشينم.
    بنابراين دربارة تفسير صحيح قرب الهي باید گفت که شکي نيست انسان موجودي است مختار که با تلاش، حرکت استکمالي خويش را سامان مي‌دهد و درنهايت به حقيقتي مي‌رسد که به آن کمال نهايي و قرب الهي مي‌گويند، و بي‌ترديد وقتي با حرکت و تلاش خويش به آن هدف مي‌رسد که از پيش شناخت لازم به آن هدف داشته باشد. پس وجود سه عامل اختيار، تلاش و شناخت نقش اساسي در رسيدن به کمال نهايي و قرب خدا دارند و اين کمال نهايي که عالي‌ترين کمال انساني است و به ساحت معنوي و روحاني وجود انسان مربوط مي‌گردد، مرتبه‌اي است از وجود که در آن، همة استعدادها و قابليت‌هاي ذاتي، معنوي و انساني شخص با سير و حرکت اختياري خودش به فعليت تام مي‌رسند؛ خواه آن حرکت سريع و برق‌آسا باشد، مانند بعضي از انبيا و اولياي خدا که از نخستين لحظات دميده شدن روح در کالبدشان، شروع به سير تکاملي مي‌کردند و در اندک‌زماني به کمالات بزرگي نايل مي‌شدند؛ چنان‌که عيسي‌بن ‌مريم در گهواره فرمود: «إِنّيِ عَبْدُاللهِ ءَاتَاتِيَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبيّاً...» (مريم: 30)؛ من بندة خدا هستم که به من کتاب داد و مرا پيامبر قرار داد؛ خواه حرکتي متوسط يا کند باشد، مانند ساير مؤمنان (ر.ك: مصباح يزدي، 1380، فصل نهم، ص 254).
    مراتب محبت و قرب به خدا
    قرب از مفاهيم مشکک است و مراتب پرشمار و متفاوتي دارد. مرتبة پايين قرب، با ياد و ذکر خدا حاصل مي‌شود و بالاترين مقام قرب نيز آن است که روح انسان در توجه به خدا، شناخت او و درک جلال و جمالش غرق شود. بنابراين نماز يا هر عبادتي که به قصد قربت انجام مي‌شود، به شرط اينکه بازدارنده از اعمال سوء فردي و اجتماعي باشد، مرتبه‌اي از قرب الهي است، اما ادني‌مرتبة آن محسوب مي‌شود. انسان براي اينکه مصداق اين حديث قدسي شود که لاستغرقنّ عقله في معرفتي (عقلش در معرفت من غرق شود)، بايد با همت بلند تلاش کند. در اين صورت، حتي يک ضربت شمشيرش از عبادت ثقلين بالاتر مي‌رود: «ضربة علي يوم الخندق افضل من عبادة الثقلين» (صدوق، 1366، ص 579؛ ابن‌طاووس، 1358، ص 60؛ حلي، 1376، ص 91).
    بنابراين ملاک قرب، ميزان ارتباط دل با خداست؛ زيرا ارزش، عظمت، جمال و جلال فقط از آنِ خداست. هر اندازه معرفت انسان به خدا بيشتر باشد، محبت او به خدا هم بيشتر مي‌شود؛ درنتيجه آثار اين معرفت و محبت نيز در وجود و حرکاتش ظاهر مي‌شود. انسان مي‌تواند همچون امام علي به‌جايي برسد که تمام هستي در مقابل خدا، برايش هيچ ارزشي نداشته باشد؛ به‌طوري‌که وقتي نيمه‌شب بي‌هوش بر زمين مي‌افتد، سلمان فارسي شتابان به‌سوي خانه مي‌آيد و به حضرت زهرا‌ عرض مي‌کند: علي را درياب! ديدم که در نخلستان بي‌هوش افتاده است؛ و حضرت مي‌فرمايد: تو يک بار ديده‌اي، ولی اين کار هميشة علي است (مجلسي، 1411ق، ج 41، ص 11، ح 1). با اين اوصاف، آيا رواست به آرزوهاي کوچکي همچون «وَلَحْمِ‌ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ» (واقعه: 21) يا «وَحُورٌ عِينٌ کَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَکْنُونِ» (واقعه: 22ـ23) بسنده کرد؟ يا حتي امام حسين‌ را فقط براي شفاعت‌ يا نجات از جهنم دوست داشت و ارزش بيرون آمدن از جهنم را بیش از دوستي و هم‌نشيني با امام حسين پنداشت؟!
    نشانه‌هاي مراتب عالي قرب
    مرحوم محمدتقي جعفري تبريزي مي‌فرمود: شب ميلاد اميرالمؤمنين‌، در نجف طلاب جشن باشکوهي برپا کرده بودند و هرکس به هر وسيله‌اي (پذيرايي با شيريني و شربت تا بيان لطيفه و نيز معجزات و کرامات ائمه) سعي داشت موجب بهجت و سرور دیگران را فراهم کند. يکي از طلاب با اشاره به پاره‌روزنامه‌اي که در آن عکس زن زيبايي چاپ شده بود، سايرين را مورد خطاب قرار داد که به‌راستي در نظر شما، آيا لذت هم‌نشيني با اين خانم زيبا برايتان خوشايندتر است، يا ديدن يک لحظه جمال حضرت علي؟! مرحوم آقاي جعفري مي‌گفت: هيچ‌کس پاسخي نداشت. اما من ناگهان بغضم ترکيد و با حالتي گريان از آن جلسه بيرون رفتم. آن‌قدر گريستم که بي‌حال شدم و خوابم برد. در حين خواب، يک لحظه اميرالمؤمنين را مشاهده کردم. اين خواب آنقدر برايم لذت‌بخش بود که در طول عمرم چنين لذتي نصيبم نشده بود.
    ايشان نه‌تنها پاسخ سؤال براي خودش معلوم بود، بلکه نگراني و ناراحتي‌اش از اين بود که چرا ديگران بايد اين دو را با هم مقايسه ‌کنند. اينجاست که تا آن محبت در انسان ايجاد نشود، معناي اين کارها را درک نمي‌کند.
    انسان تا خودْ لذت محبت خدا را نچشد، اندک‌ تصوري از حالات اولياي خدا نسبت به ذات مقدس احديت نخواهد داشت. از هوش رفتن اميرمؤمنان، لرزيدن و رنگ‌پریدگی امام حسن هنگام نزديک شدن به مسجد و گريه‌هاي امام صادق هنگام وضو، نشانه‌هاي مراتب عالي قرب است. براي چنين قربي، لازم نيست انسان حتماً در خانة کعبه يا مشاهد مشرفه باشد؛ بلکه مي‌توان همچون آسيه، در خانة فرعون زندگي کرد، اما از چنان معرفتي برخوردار بود که به‌جاي تقاضاي نعمت‌هاي بهشتي از خدا، حرف دلش اين باشد: «رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَکَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ» (تحريم: 11)؛ خدايا، در بهشت خانه‌اي نزديک‌ خودت برايم بنا کن.

    * این مقاله قلمی شده درس اخلاق استاد علامه مصباح یزدی برای طلاب علوم دینی در دفتر مقام معظم رهبری در قم است.
    References: 
    • ابن‌شهرآشوب مازندراني، محمدبن علي، 1405ق، مناقب آل ابی طالب، بيروت، دارالاضواء.
    • ابن‌طاووس الحسني، رضی‌الدین ابی‌قاسم، 1358، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، قم، خيام.
    • حلي، حسن‌بن یوسف مطهر، 1376، منهاج الکرامة فی معرفة الامامه، شرح علي حسيني ميلاني، قم، هجرت.
    • ديلمي، محمد، 1385، ارشاد القلوب، قم، ذوي‌القربي.
    • صدرالمتألهين، 1386، مفاتیح الغیب، تصحيح و مقدمه نجفقلي حبيبي، تهران، بنياد حكمت اسلامي صدرا.
    • صدوق، محمدبن علي، 1366، الخصال، مشهد، آستان قدس رضوي.
    • عاملي، زین‌الدین‌بن علی (شهيد ثاني)، 1380، منیة المرید فی آداب المفید و المستفید، قم، الهادي.
    • فیض کاشانی، ملامحسن، 1365، الوافی، اصفهان، كتابخانة اميرالمؤمنين.
    • مجلسي، محمدباقر، 1411ق، بحارالانوار، تحقيق و تعليق محمدباقر محمودي، تهران، وزارت فرنگ و ارشاد اسلامي.
    • مصباح يزدي، محمدتقي، 1380، به سوی خودسازی، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • نيسابوري، محمدبن فتال، 1368، روضة الواعظین، قم، شريف الرضي.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی.(1401) قرب به خدا و ارزش اخلاقی آن. فصلنامه معرفت، 31(6)، 5-8

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    آیت الله محمدتقی مصباح یزدی."قرب به خدا و ارزش اخلاقی آن". فصلنامه معرفت، 31، 6، 1401، 5-8

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی.(1401) 'قرب به خدا و ارزش اخلاقی آن'، فصلنامه معرفت، 31(6), pp. 5-8

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی. قرب به خدا و ارزش اخلاقی آن. معرفت، 31, 1401؛ 31(6): 5-8