معرفت، سال هفدهم، شماره نهم، پیاپی 132، آذر 1387، صفحات 13-

    ولایت و بعد جمعی آن

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    چکیده: 
    در آموزه‏های دینی و از منظر قرآن کریم و روایات اسلامی، ولایت از اساسی‏ترین آموزه‏های اسلام است. ولایت و موالات پیوندی معنوی و قوی است که مؤمنان و حجت خدا را به یکدیگر متصل می‏سازد و به نوعی، سرنوشت آنان را در دنیا و آخرت به یکدیگر گره می‏زند. بر خلاف آنچه بسیاری تصور می‏کنند، ولایت رابطه میان آحاد پراکنده مؤمنان با حجت خدا نیست، بلکه ولایت رابطه میان جمع مؤمنان با حجت خدا و با یکدیگر است. ولایت الهی از مؤمنان پیکر واحدی می‏سازد و زلال محبت و ایثار را جاری می‏گرداند. ولایت روح اسلام است و می‏تواند به امّت اسلامی حیات معنوی بخشیده و از ایشان یک جان و روح بسازد. این مقاله نیم‏ نگاهی به بعد جمعی ولایت در برخی ادعیه افکنده است.
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    ولایت و بعد جمعی آن

    محمّدعلی شمالی1

    چکیده

    در آموزه‏های دینی و از منظر قرآن کریم و روایات اسلامی، ولایت از اساسی‏ترین آموزه‏های اسلام است. ولایت و موالات پیوندی معنوی و قوی است که مؤمنان و حجت خدا را به یکدیگر متصل می‏سازد و به نوعی، سرنوشت آنان را در دنیا و آخرت به یکدیگر گره می‏زند. بر خلاف آنچه بسیاری تصور می‏کنند، ولایت رابطه میان آحاد پراکنده مؤمنان با حجت خدا نیست، بلکه ولایت رابطه میان جمع مؤمنان با حجت خدا و با یکدیگر است. ولایت الهی از مؤمنان پیکر واحدی می‏سازد و زلال محبت و ایثار را جاری می‏گرداند. ولایت روح اسلام است و می‏تواند به امّت اسلامی حیات معنوی بخشیده و از ایشان یک جان و روح بسازد. این مقاله نیم‏ نگاهی به بعد جمعی ولایت در برخی ادعیه افکنده است.

    کلیدواژه ‏ها: ولایت، ولی، ایمان، شیعه، اخوّت، اهل‏بیت علیهم السلام ، محبت، دعا، زیارت.

    مقدّمه

    درباره ولایت، که مطابق قرآن کریم و روایات اسلامی، از اساسی‏ترین آموزه‏های دینی ماست، تاکنون بحث‏های فراوانی صورت گرفته و آثار متعددی به رشته تحریر درآمده است. با وجود این، به نظر می‏رسد هنوز جای کار زیادی وجود دارد. این نوشتار تا حدّی بعد اجتماعی ولایت را بررسی می‏کند.

    امید است این نوشتار که تنها به بخشی از ادلّه و شواهد موجود در منابع اصیل اسلامی درباره جنبه جمعی ولایت اشاره دارد، گامی در جهت تقویت اخوت ایمانی باشد و با گام‏های علمی و عملی دیگر تکمیل گردد. قطعا استحکام و تعمیق پیوند ولایی میان پیروان اهل‏بیت علیهم السلام بهترین شرایط را برای اتحاد اسلامی فراهم می‏سازد؛ همان‏گونه که اتحاد اسلامی مناسب‏ترین موقعیت را برای دوستی و همکاری همه خداباوران عالم ایجاد می‏نماید.

    ولایت در معنا و کاربرد

    «ولایت» دارای معانی فراوانی است؛ اما معمولاً بیشتر به معنای سرپرستی و احیانا یاری یا دوستی به کار می‏رود. به همین سان، «ولی» و «مولی» نیز به معنای سرپرست، یار یا دوست مورد استفاده قرار می‏گیرند. با توجه به شواهد و قراین لفظی و معنوی، می‏توان فهمید کدام‏یک از این معانی مقصود گوینده است. برای مثال، در آیه شریفه «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ»2 مراد نمی‏تواند صرفا یار یا دوست باشد، بلکه منظور سرپرست و دارای حق تصرّف و طاعت است.3 «مولی» نیز در آیات شریفه «وَإِن تَوَلَّوْاْ فَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَوْلاَکُمْ نِعْمَ الْمَوْلَی وَنِعْمَ النَّصِیرُ»4«فَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ

    هُوَ مَوْلَاکُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَی وَنِعْمَ النَّصِیرُ»5 به معنای

    سرپرست به کار رفته است. در این دو آیه، هم بر سرپرستی خداوند تأکید شده است و هم بر یاری خداوند. اگر «مولی» به معنای یار بود، «نِعْمَ النَّصِیرُ»تکراری و ظاهرا بی‏وجه می‏بود.

    نکته جالب دیگر درباره ولایت و مشتقات آن کاربردهای متقابل و طرفینی آن است. برای مثال، آیه «وَمَن یَتَوَلَّ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ»6 از قبول ولایت خدا، پیامبر و جانشینانش (که در آیه قبل به مصداق اتمّ آن، امیرمؤمنان علی علیه السلام  که در حال رکوع زکات دادند، اشاره کرده است)، به عنوان «تولّی» یاد گردیده و متقابلاً در آیه «إِنَّ وَلِیِّـیَ اللّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتَابَ وَهُوَ یَتَوَلَّی الصَّالِحِینَ»7 لطف و عنایت خداوند در پذیرش سرپرستی صالحان، «تولّی» نامیده شده است. هم خدا ولی مؤمنان است: «اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ»،8 و هم مؤمنان راستین اولیای خدایند: «أَلا إِنَّ أَوْلِیَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ.»9 در تفسیر نمونه، ذیل این آیه چنین آمده است:

    «اولیاء» جمع «ولی»، در اصل از ماده «ولی، یلی» گرفته شده که به معنای نبودن واسطه بین دو چیز و نزدیکی و پی در پی بودن آنهاست. به همین دلیل، به هر چیزی که نسبت به دیگری قرابت و نزدیکی داشته باشد، خواه از نظر مکانی یا زمانی یا نسب و یا مقام، «ولی» گفته می‏شود. استعمال این کلمه به معنای سرپرست و دوست و مانند اینها نیز از همین جاست.

    بنابراین، اولیای خدا کسانی هستند که میان آنان و خدا حائل و فاصله‏ای نیست؛ حجاب‏ها از قلبشان کنار رفته و در پرتو نور معرفت و ایمان و عمل پاک، خدا را با چشم دل چنان می‏بینند که هیچ‏گونه شک و تردیدی به دل‏هایشان راه نمی‏یابد.10

    درباره مؤمنان، هم خداوند مولای ایشان و هم ایشان مولای اویند؛ هم خداوند ولی ایشان است و هم ایشان ولی اویند و موالات وجود دارد. میان مؤمنان و حجت‏های خداوند نیز رابطه طرفینی است؛ هم آنها ولی مؤمنان هستند: «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ» و مولای ایشان «من کُنت مولاه فهذا علی مولاه»، هم مؤمنان می ‏توانند به ایشان عرض کنند «أنا ولی لک»11 یا «انا مولاک و من شیعتک.»12 البته این به معنای تساوی طرفین نیست؛ قطعا ولایت خداوند نسبت به مؤمنان با ولایت مؤمنان نسبت به خدا تفاوت دارد. نیز ولایت حجت‏های الهی بر مؤمنان با ولایت مؤمنان نسبت به ایشان تفاوت دارد؛ یک طرف مراد است و دیگری مرید، یک طرف مطاع است و دیگری مطیع، یک طرف هدایتگر است و دیگری هدایت ‏پذیر.

    ولایت در کلام الهی

    ولایت و موالات پیوند معنوی و قوی است که مؤمنان و حجت خدا را به یکدیگر متصل می‏سازد و به نوعی، سرنوشت آنها را در دنیا و آخرت به یکدیگر گره می‏زند. بر خلاف آنچه بسیاری تصور می‏کنند، ولایت رابطه میان آحاد پراکنده مؤمنان با حجت خدا نیست، بلکه ولایت رابطه میان جمع مؤمنان با حجت خدا و با یکدیگر است؛ مثلاً، در زمان ما، همان‏گونه که حضرت ولی‏عصر (عج)، ولی و مولای همه مؤمنان هستند، مؤمنان نیز اولیا و موالی ایشان ‏ویکدیگرند.بلی،مؤمنان ‏نسبت‏ به ‏یکدیگر ولایت ‏دارند:

    «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَیُطِیعُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَـئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ»13

    «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالَّذِینَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ أُوْلَـئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ وَالَّذِینَ آمَنُواْ وَلَمْ یُهَاجِرُواْ مَا لَکُم مِّن وَلاَیَتِهِم مِن شَیْءٍ حَتَّی یُهَاجِرُواْ...»14

    غیرمؤمنان هم رهبر دارند و هم نسبت به رهبران خود و یکدیگر ولایت دارند:

    «وَالَّذینَ کَفَرُواْ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ...»؛15 «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْیَهُودَ وَالنَّصَارَی أَوْلِیَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ.»16

    اینان نیز سرنوشتشان به یکدیگر گره خورده است. کسانی که در دنیا از رهبری فرد خاصی تبعیت نموده و ولایت او و یکدیگر را داشته‏اند، در آخرت نیز با یکدیگر محشور می‏شوند و با هم به سوی بهشت یا جهنم سوق داده می‏شوند. قرآن کریم می‏فرماید: «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُوْلَـئِکَ یَقْرَؤُونَ کِتَابَهُمْ وَلاَ یُظْلَمُونَ فَتِیلاً.»17 علّامه طباطبائی در ذیل این آیه می‏فرماید:

    از آیه‏ای که درباره فرعون، که یکی از امامان ضلال و گمراهی است، بحث می‏کند، یعنی از آیه «یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ»18 و همچنین از آیه «لِیَمِیزَ اللّهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ وَیَجْعَلَ الْخَبِیثَ بَعْضَهُ عَلَی بَعْضٍ فَیَرْکُمَهُ جَمِیعا فَیَجْعَلَهُ فِی جَهَنَّمَ»19 و غیر اینها از آیات بسیاری دیگر، استفاده می‏شود که اهل ضلال هیچ وقت از اولیائشان جدا نمی‏شوند و لازمه این سخن آن است که در روز قیامت، ایشان به اتفاق پیشوایان خود فراخوانده می‏شوند ... پس ظاهر این می‏شود که مراد از امام هر طایفه، آن کسی است که مردم به پیشوایی‏اش تن در داده باشند، حال چه اینکه امام حق باشد و چه امام باطل.20

    مرحوم علّامه طباطبائی به نقل از تفسیر برهان از ابن شهرآشوب نقل می‏کند که امام صادق علیه السلام  فرمودند: «الا تحمدون اللّه؟ انّه اذا کان یوم القیامة یدعی کل قوم الی من یتولّونه، و فزعنا الی رسول‏اللّه(ص) و فزعتم‏انتم‏الینا.»21

    این روایت ذیلی دارد که در تفسیر نمونه آمده است: «فالی این ترون یذهب بکم؟ الی الجنة و ربّ الکعبة قالها ثلاثا.»

    ترجمه این روایت چنین است:

    آیا شما حمد و سپاس خدا را به جا نمی‏آورید؟ هنگامی که روز قیامت می‏شود، خداوند هر گروهی را با کسی که ولایت او را پذیرفته، می‏خواند. ما را همراه پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و شما را همراه ما. فکر می‏کنید در این حال شما را به کجا می‏برند؟ به خداوند کعبه، به سوی بهشت ـ سه بار امام این جمله را تکرار کرد.22

    علّامه طباطبائی همچنین از تفسیر عیّاشی از امام صادق علیه السلام  درباره آیه «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ» این حدیث را نقل می‏کنند: «اذا کان یوم القیامة قال اللّه: ألیس العدل من ربّکم أن یولّوا کل قوم من تولّوا؟ قالوا: بلی. قال: فیقول: تمیّزوا، فیتمیزون»؛23 آن‏گاه که روز قیامت فرامی‏رسد، خداوند می‏فرماید: آیا عدل پروردگار شما اقتضا نمی‏کند هر قومی را دنبال هر کسی که ولایتش را داشته‏اند، بفرستند؟ می‏گویند: بلی، [عدالت چنین اقتضایی دارد.] امام صادق علیه السلام  افزودند: سپس خداوند می‏فرماید: از هم جدا شوید، پس جدا می‏شوند.

    قرآن کریم درباره کفّار می‏فرماید: «وَسِیقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلَی جَهَنَّمَ زُمَرا»24 درباره مؤمنان هم می‏فرماید: «وَسِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَی الْجَنَّةِ زُمَرا.»25 در این زمینه، شواهد فراوانی وجود دارد. بنابراین، پیوندهای نسبی و سببی و همه پیوندهای عرفی و قراردادی با مرگ به پایان می‏رسند. هر کس باید خود در مقابل خداوند پاسخگو باشد: «وَکُلُّهُمْ آتِیهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَرْدا»26 بسته به اینکه هر کس در دنیا چه سلوکی داشته و ولایت چه کسانی را پذیرفته باشد، در گروه و مجموعه‏ای که بیشترین سنخیت و تناسب را با ایشان داشته است قرار می‏گیرد و پشت سر رهبران خود به سوی بهشت یا جهنم رهنمون می‏شود، البته با این تفاوت که رابطه عاطفی و مهرآمیز میان مؤمنان با رهبرانشان و نسبت به یکدیگر برقرار می‏ماند و از سوی خداوند متعال و پاکان درگاهش از ایشان دستگیری‏های فراوان می‏شود. اما غیر مؤمنان ـ ولو اینکه در یک گروه و مجموعه باشند ـ نسبت به یکدیگر مهر و محبت ندارند: «الْأَخِلَّاء یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ»27 و از خداوند خواستار عذاب بیشتر برای یکدیگر می‏شوند: «قَالَ ادْخُلُواْ فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِکُم مِن الْجِنِّ وَالإِنسِ فِی النَّارِ کُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا حَتَّی إِذَا ادَّارَکُواْ فِیهَا جَمِیعا قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لأُولاَهُمْ رَبَّنَا هَـؤُلاء أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابا ضِعْفا مِنَ النَّارِ قَالَ لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَلَـکِن لاَّ تَعْلَمُونَ.»28 رهبران باطل از پیروان خود تبرّی می‏جویند: «إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُواْ مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُواْ وَرَأَوُاْ الْعَذَابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الأَسْبَابُ»29 و پیروان نیز، که به عجز و بی‏مهری و تبرّی رهبران خود واقف می‏شوند، می‏خواهند از ایشان تبری جویند: «وَقَالَ الَّذِینَ اتَّبَعُواْ لَوْ أَنَّ لَنَا کَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ کَمَا تَبَرَّؤُواْ مِنَّا کَذَلِکَ یُرِیهِمُ اللّهُ‏أَعْمَالَهُمْ‏حَسَرَاتٍ‏عَلَیْهِمْ‏وَمَاهُم‏بِخَارِجِینَ‏مِنَ‏النَّارِ.»30

    نکته جالب این است که پیروان رهبران باطل وقتی بی‏مهری و تبرّی رهبران خود را می‏بینند، به جای اینکه بگویند ما هم از ایشان تبرّی می‏جوییم، می‏گویند: ای کاش بار دیگر به دنیا برمی‏گشتیم تا از پیشوایان گم‏راه خود بیزاری جوییم، آنچنان‏که آنان اینک از ما بیزاری جستند. این شاید اشاره به این باشد که آنها می‏فهمند آن زمان برای تبرّی دیر است. آنها عمری را در پیروی کسانی سپری کرده‏اند که به ایشان محبت واقعی و تعلّق‏خاطر نداشته‏اند و صرفا برای هوا و هوس‏های خود از ایشان استفاده کرده‏اند. آن‏گاه همگی به قعر جهنم فرو می‏روند و نمی‏توانند از یکدیگر جدا شوند.

    ولایت الهی نزد مؤمنان

    اکنون ببینیم مؤمنان چگونه‏اند؟ ولایت الهی چگونه از ایشان پیکری واحد ساخته که در همه شرایط، در سختی‏ها و دشواری‏ها، در خوشی‏ها و آسانی‏ها، در دنیا و آخرت، همواره به یکدیگر می‏اندیشند و محبت می‏ورزند و حاضرند نه تنها برای سید و مولایشان فداکاری نمایند، بلکه مشتاقند از جان و مال و وقت خود، برای برادران و خواهران ایمانی خویش مایه بگذارند. البته این درسی است که از رهبران خود گرفته‏اند؛ آنان که الگوی وفا و مهرورزی بوده و لحظه‏ای از یاد پیروان خود غفلت نکرده‏اند. پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمودند: «المؤمن للمؤمن کالبنیان یشیّد بعضه بعضا»؛ افراد با ایمان نسبت به یکدیگر همانند اجزای یک ساختمانند که هر جزئی از آن جزء دیگر را محکم نگاه می‏دارد.

    «المؤمنون‏کالنفس‏الواحدة»؛مؤمنان‏همچون‏یک‏روحند.

    «مثل المؤمنین فی توادّهم و تراحمهم کمثل الجسد الواحد اذا اشتکی بعضه تداعی سائره بالسهر و الحمی»؛31 مثل افراد با ایمان در دوستی و نیکی به یکدیگر، همچون اعضای یک پیکر است که چون بعضی از آن رنجور شود و به درد آید، اعضای دیگر را قرار و آرامش نخواهد بود.

    این ولایت است که از مؤمنان پیکر واحدی می‏سازد و هرگونه منیّت و انانیت را ذوب نموده، زلال محبت و ایثار را جاری می‏سازد. این ولایت است که روح اسلام است و می‏تواند به امت اسلامی حیات معنوی ببخشد و از ایشان یک جان و روح بسازد.

    ظهور ولایت در ادعیه و زیارات

    الف. زیارت عاشورا

    در زیارت «عاشورا» می‏خوانیم: «یا اباعبداللّه انّی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم الی یوم القیامة»؛ ای اباعبداللّه، من در صلح هستم با هر که با شما در صلح است و در نبردم با هر که با شما نبرد کند.

    آنچه در این فراز بر آن تأکید می‏شود این است که ولایت امام علیه السلام  همزمان باید دو ویژگی داشته باشد: دوستی و صفا به دوستان ایشان و مقابله با دشمنان ایشان. این کافی نیست که ـ مثلاً ـ امام حسین علیه السلام  را دوست بداریم و یزید را دشمن بداریم، بلکه باید تا روز قیامت هر که را با اهل‏بیت علیهم السلام  دوست است، دوست بگیریم و هر که را با ایشان دشمنی می‏کند، از خود دور سازیم.

    «یا اباعبداللّه انّی اتقرّب الی اللّه و الی رسوله و الی امیرالمؤمنین و الی فاطمة و الی الحسن و الیک بموالاتک و بالبراءة ممّن قاتلک و نصب لک الحرب و بالبراءة ممّن اسّس اساس الظلم و الجور علیکم و ابرء الی اللّه و الی رسوله ممّن اسّس اساس ذلک و بنی علیه بنیانه و جری فی ظلمه و جوره علیکم و علی اشیاعکم.»

    در این فراز، راه نزدیکی به خداوند و پیامبر و اهل‏بیت علیهم السلام ، موالات امام حسین علیه السلام  و بیزاری از دشمنان آن حضرت است که با ایشان جنگیدند و هر کس بنای ظلم بر اهل‏بیت علیهم السلام  را پی‏ریزی کرد، و روشن می‏گردد که دامنه این برائت به کسانی کشیده می‏شود که به شیعیان و پیروان اهل‏بیت علیهم السلام  ظلم و ستم می‏کنند.

    پس مسئله منحصر به کربلا و لشکر امام حسین علیه السلام  و لشکر یزید نیست. حتی منحصر به صدر اسلام و صف اهل‏بیت علیهم السلام  و صف مقابل نیست، بلکه این صف‏بندی تا قیامت ادامه پیدا می‏کند و در همه کربلاهای زمین و عاشوراهای تاریخ تکرار می‏شود: «کلُّ یوم عاشوراء و کل ارض کربلا.»

    بلافاصله، پس از این فراز و با آمادگی ذهنی، که زیارت‏کننده باید پیدا کرده باشد، چنین گفته می‏شود: «و أتقرّب الی اللّه ثمّ الیکم بموالاتکم و موالاة ولیکم و بالبراءة من أعدائکم و الناصبین لکم الحرب و بالبراءة من اشیاعهم و اتباعهم.»

    در این فراز، راه نزدیکی به خدا و پیامبر و اهل‏بیت علیهم السلام ، موالات پیامبر و اهل‏بیت علیهم السلام  و موالات دوستان و پیروان ایشان و بیزاری از دشمنان اهل‏بیت علیهم السلام و پیروان و دوستان ایشان ذکر می‏شود. پس یک عامل مهم برای نزدیکی به خدا و اهل‏بیت علیهم السلام ، دوستی و موالات شیعیان ایشان است. در اینجاست که فراز نخستین با اضافه مهمی تکرار می‏شود: «إنّی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم و ولی لمن والاکم و عدو لمن عاداکم»؛ من در صلح هستم با هر که با شما در صلح است و در نبردم با هر که با شما نبرد کند و دوستم با هر که ولایت شما را دارد و دشمنم با هر که با شما دشمنی دارد.

    سپس تقاضاهای مهمی را از خداوند مطرح می‏کنیم:

    «فأسأل اللّه الذی اکرمنی بمعرفتکم و معرفة اولیاءکم و رزقنی البراءة من اعداءکم أن یجعلنی معکم فی الدنیا و الاخرة و ان یثبّت لی عندکم قدم صدق فی الدنیا و الاخرة و أسأله أن یبلّغنی المقام المحمود لکم عنداللّه و ان یرزقنی طلب ثاری(کم) مع امام هدی‏ظاهر ناطق‏بالحق‏منکم.»

    از خدا، که مرا با معرفت شما و معرفت دوستان و شیعیان شما مورد اکرام قرارد داده و بیزاری از دشمنان شما را نصیب من ساخته است، چهار درخواست می‏شود. مسلّما این درخواست‏ها باید معرفت اهل‏بیت علیهم السلام  و معرفت اولیای ایشان و بیزاری از دشمنان مرتبط باشد. اصولاً هرگاه خدا را با صفتی می‏خوانیم و سپس تقاضایی مطرح می‏کنیم یا اول تقاضایی را مطرح می‏کنیم و سپس خدا را با برخی صفاتش می‏ستاییم باید سنخیت کاملی وجود داشته باشد؛ مثلاً، قرآن می‏فرماید: «وَقُل رَّبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَأَنتَ خَیْرُ الرَّاحِمِینَ.»32 میان طلب مغفرت و رحمت و اینکه خداوند بهترین رحم‏کنندگان است، سنخیت وجود دارد. یا می‏فرماید: «قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَهَبْ لِی مُلْکا لاَ یَنبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی إِنَّکَ أَنتَ الْوَهَّابُ»33 میان درخواست مغفرت و حکومت و بسیار بخشنده بودن خداوند تناسب کامل وجود دارد. یا همین‏طور: «وَتُبْ عَلَیْنَآ إِنَّکَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ»34 پس معلوم می‏شود معرفت اهل‏بیت علیهم السلام  و معرفت اولیای ایشان و دوری از دشمنان ایشان کلید و مقدّمه رسیدن به آن چهار درخواست است و در واقع، به خداوند عرض می‏کنیم: حال که این سه چیز را به ما عطا کردی، لطف خود را در حق ما تمام کن و این سه چیز را با اجابت این درخواست‏ها به سرانجام مطلوب برسان. آن چهار درخواست عبارتند از:

    الف. در دنیا و آخرت با اهل‏بیت علیهم السلام  بودن؛

    ب. در دنیا و آخرت قدم و مقام راست و ثابتی نزد اهل‏بیت علیهم ‏السلام داشتن؛

    ج. رسیدن به مقام پسندیده‏ای که در آخرت اهل‏ بیت علیهم ‏السلام نزد خداوند دارند.

    د. خون‏خواهی خون‏های به ناحق ریخته اهل‏ بیت علیهم‏ السلام در رکاب امام زمان (عج).

    منظور از با اهل‏بیت علیهم السلام  بودن در دنیا حضور فیزیکی نزد آنها نیست؛ زیرا این نه در زمان غیبت مقدور است و نه حتی در زمان حضور برای بسیاری از شیعیان میسور بود و اصولاً معلوم نیست که این اصلاً امر مطلوبی باشد که همه بخواهند به مکان اقامت امام بروند و آنجا زندگی کنند. ظاهرا ـ با توجه به آنچه قبلاً گفته شد ـ مراد این است که اگر ما اهل‏بیت علیهم السلام  را بشناسیم و به طور مشخص اگر امام زمان خود را بشناسیم، یعنی هم امام را بشناسیم و هم زمان را بشناسیم و هم اهداف و خواست اماممان را در این زمان بشناسیم و مؤمنان و اهل ولایت ایشان را بشناسیم، یعنی از احوال، نیازها، توانایی‏ها و تلاش‏های ایشان شناخت کافی داشته باشیم و دشمنان را نیز بشناسیم و از کارها و برنامه‏ها و به طور کلی، اردوگاه ایشان فاصله بگیریم، می‏توانیم امیدوار باشیم که در دنیا و آخرت با اهل‏بیت علیهم السلام  باشیم، ثابت‏قدم بمانیم و به اردوگاه دشمن نلغزیم، در قیامت با اهل‏بیت علیهم السلام  محشور شویم «یُحشر فی زمرتکم»35 و پشت سر پیامبر و اهل‏بیت علیهم السلام «یکرّ فی رجعتکم و یُملّک فی دولتکم»؛36 «اللهم ان حال بینی و بینه الموت الذی جعلته علی عبادک حتما مقضیا فاخرجنی من قبری مؤتزرا کفنی شاهرا سیفی مجرّدا قناتی ملبیّا دعوة الداعی فی الحاضر و البادی.»37

    اگر مؤمنان واقعا همچون یک پیکر باشند و با یکدیگر متحد بوده و گرداگرد ولی خدا یا نایبان او حلقه زده و قلبا و عملاً و قولاً پشتیبان یکدیگر باشند، قطعا سعادت دنیا و آخرت نصیبشان گشته و دوران تلخ هجران و غیبت به عصر شیرینی و شادمانی وصال و ظهور تبدیل خواهد شد، که امام زمان (عج) خود فرمودند:

    «لو انّ اشیاعنا ـ وفقهم اللّه لطاعته ـ علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد لما تأخرّ عنهم الیمن بلقائنا و لتعجلّت لهم السعادة بمشاهدتنا علی حق المعرفة و صدقها منهم بنا فما یحبسنا عنهم الّا ما یتصّل بنا ممّا نکرهه و لا نؤثره منهم، و اللّه المستعان و هو حسبنا و نعم الوکیل.»38

    طبیعی است اگر شیعیان پراکنده و متفرّق باشند، بلاها و انحرافات از هر سو ایشان را احاطه خواهد نمود و دشمنان دوست‏نما و گرگان میش‏نما یکایک ایشان را شکار خواهند نمود.

    ب. دعای ندبه

    «هل من معین فأطیل معه العویل و البکاء؟ هل من جزوع فاساعد جزعه اذا خلا؟ هل قذیت عینی فساعدتها عینی علی القذی؟»

    با آنکه ندبه و زاری ممکن است امری فردی و خصوصی تلقّی شود، به ما می‏آموزند که باید حتی در اینجا نیز دنبال افراد همدل و هم عقیده‏ای باشیم که با کمک ایشان بتوانیم بیشتر گریه کنیم. این افزایش تنها به این دلیل نیست که افراد دیگری نیز گریه می‏کنند و حاصل جمع گریه‏های ما بیش از گریه تک‏تک ما خواهد بود، بلکه منظور این است که اگر یار و یاوری باشد، هر کدام از افراد بیشتر و طولانی‏تر می‏توانند گریه کنند. این برکت کار گروهی و روحیه همدلی است که کارایی تک‏تک افراد بیشتر می‏شود. سؤال بعدی این است که آیا زاری‏کننده‏ای هست که من در خلوتش به او یاری رسانم؟ پس مطلب به دعای «ندبه» خواندن در مسجد یا مهدیه و مانند آن تمام نمی‏شود؛ باید شیعیان از خلوت یکدیگر مطلّع بوده، علاوه بر ارتباطات عمومی و بیرونی، اصحاب سرّ یکدیگر باشند و به حریم یکدیگر راه داشته باشند.

    شخصی به نام برید عجلی به امام باقر علیه السلام  عرض کرد: شما پیروان زیادی در کوفه دارید و اگر به ایشان فرمان دهید، اطاعت می‏کنند و از شما تبعیت خواهند کرد. امام فرمودند: «یجی‏ء احدهم الی کیس اخیه فیأخذ منه حاجته؟ فقال: لا. قال: فهم بدمائهم ابخل»؛ آیا هر یک از ایشان هنگام نیاز می‏تواند دست در جیب برادر مؤمن خود کند و نیاز خود را بر طرف سازد؟ عرض کرد: خیر. فرمودند: پس (اگر نسبت به مال، در حق همدیگر بخل می‏ورزند)، نسبت به جانشان بخیل‏ترند.39

    در دعای «ندبه» مجددا سؤال می‏شود: آیا چشمی در دوری تو همچون چشم خار رفته، گریان و پر درد شده است که چشمان من نیز با اشک خود، آن را یاری کند؟ یکی از نکات جالب این است که یک بار سراغ معین و یاور گرفته می‏شود و دو بار اعلام آمادگی برای یاری کردن. نشانه جامعه سالم این است که افراد بیش از اینکه فکر دریافت کمک ـ ولو برای اهداف عالی و عمومی ـ باشند، آمادگی برای کمک کردن به دیگران را دارند. در جامعه بیمار ـ اگرچه برای دین (به زعم خودشان) ـ کار کنند، اولاً، هر کسی کار خود را می‏کند؛ ثانیا هر کسی کار خود را مهم‏ترین کار می‏داند؛ و ثالثا، توقّع دارد که همه به او کمک کنند؛ ولی حاضر نیست قدری از وقت و توان و امکانات خود مایه بگذارد و به دیگران کمک کند.

    فرازهای فراوانی در دعای ندبه با همین روح جمعی و گروهی پیوند خورده‏اند. ندبه‏کننده تنها دنبال حاجات شخصی خود نیست، بلکه از زبان جمع و برای جمع دعا می‏کند. به این جملات نیز توجه کنید:

    «هل یتصل یومنا منک بعدة فنحظی؟ متی نرد منا هلک الرویة فنروی؟ ... أترانا نحفّ بک و انت تأمّ الملا و قد ملأت الارض عدلاً؟ ... اللهمّ و نحن عبیدک التائقون الی ولیّک... فبلّغه منا تحیة و سلاما و زدنا بذلک یا ربّ اکراما و اجعل مستقرّه لنا مستقرا و مقاما و اتمم نعمتک بتقدیمک ایّاه امامنا، حتی توردنا جنانک و مرافقة الشهداء من خلصائک.»

    درخواست ندبه‏کننده اقامه حق، محو باطل، عزّت و دولت اولیای خدا، ذلّت دشمنان خدا، اتصال به جریان حق و کوتاه نماندن دستش از دامان اهل‏بیت: است: «اللهم و اقم به الحق و اذلل به اعدائک و صل اللهمّ بیننا و بینه وصلة تؤدّی الی مرافقة سلفه و اجعلنا من یأخذ بحزتهم و یمکث فی ظلهم.»

    ج. دعای عهد

    در دعای «عهد» نیز به روشنی این روحیه جمعی به چشم می‏خورد. آنجا که شیعه و دوستدار امام زمان (عج) از خداوند می‏خواهد تا بر مولایش صلوات بفرستد، صرفا به فکر خود یا حداکثر پدر و مادرش نیست، بلکه مقدّم بر خود و خاندانش، به یاد همه مردان و زنان مؤمن در شرق و غرب زمین، در دشت و کوه، در خشکی و دریاست و از خداوند چنین می‏خواهد:

    «اللهم بلّغ مولانا الامام الهادی المهدی القائم بامرک ـ صلوات اللّه علیه و علی آبائه الطاهرین ـ عن جمیع المؤمنین و المؤمنات فی مشارق الارض و مغاربها سهلها و جبلها و برّها و بحرها و عنّی و عن والدی من الصلوات زنة عرش اللّه و مداد کلماته و ما احصاه علمه و احاط به کتابه.»

    هنگامی که امام صادق علیه السلام  این دعا را تعلیم دادند، چند تن مؤمن در شرق و غرب عالم بودند؟ در چین ـ مثلاً ـ چند شیعه وجود داشت؟ در دریاها چند مؤمن سفر می‏کردند؟ و یا در ماورای بحار چند مؤمن زندگی می‏کردند؟ آیا حضرت نمی‏خواستند به من و شما بگویند که از شما شیعیان آخرالزمان، که در عصر انتشار و حضور در محافل و مجامع شیعی در سراسر جهان خواهید بود، انتظار جدّی می‏رود که هر روز خود را با یاد امام زمانتان و توجه به شیعیانش آغاز کنید و خود را جزئی از این کل ببینید و بیش از آنکه دنبال حلّ مشکلات شخصی خود باشید، به فکر امّت باشید؟ در پایان نیز می‏گوییم: «اللهمّ اکشف هذه الغمّة عن هذه الامّة بحضوره و عجّل لنا ظهوره انّهم یرونه بعیدا و نراه قریبا برحمتک یا ارحم الراحمین.»

    د. دعای افتتاح

    دعای «افتتاح»، به ویژه هنگام نتیجه‏گیری و جمع‏بندی نهایی، مشحون از تفکر جمعی و دغدغه‏های عمومی و جهانی مربوط به کل پیکره ولایت است. کافی است تنها به این فرازها توجه‏کنیم تا صدق‏مدعای‏مزبورروشن گردد:

    «اللهّمّ انّا نرغب الیک فی دولة کریمة تعزّ بها الاسلام و اهله و تذلّ بها النفاق و اهله و تجعلنا فیها من الدعاة الی طاعتک و القادة الی سبیک و ترزقنا بها کرامة الدنیا و الاخرة ... اللهّمّ المم به شعثنا و اشعب به صدعنا و ارتق به فتقنا و کثّر به قلّتنا و اعزز به ذلّتنا و اغن به عائلنا ... و انصرنا علی عدوّک و عدوّنا ...

    اللهّمّ انّا نشکو الیک فقد نبینا ـ صلواتک علیه و آله ـ و غیبة و لینا و کثرة عدوّنا و قلّة عددنا فصلّ علی محمّد و آله و اعنّا علی ذلک بفتح منک تعجله و بضرّ تکشفه و نصر تعزّه و سلطان حقّ تظهره ...»

    گویی مرام‏نامه حزبی سیاسی و جمعی بسیار تشکیلاتی را می‏خوانیم که هم آرمان‏ها و اهداف، هم راه‏کارها و هم آسیب‏ها و مشکلات در آن بیان شده است. آنچه در اینجا اصلاً جای ندارد انانیت و خودخواهی، پراکنده‏کاری و تشتّت، غفلت از دشمنان و یأس و نومیدی است.

    ه . زیارت امین ‏اللّه

    در زیارت «امین‏اللّه»، که به گفته علّامه مجلسی و به نقل حاج شیخ عبّاس قمی از حیث متن و سند، بهترین زیارات است و باید در جمیع روضات مقدّسه بر آن مواظبت شود، تتّمه‏ای دارد که در کامل‏الزیارة بیان شده است: «أنت الهی و سیدی و مولای، إغفر لاولیائنا و کفّ عنّا اعدائنا و اشغلهم عن اذانا و اظهر کلمّة الحق واجعلها العلیا و أدحض کلمة الباطل و اجعلها و السفلی إنّک علی کلّ شی‏ء قدیر.»

    جابر از امام باقر علیه السلام  نقل می‏کند که حضرت سجّاد علیه السلام در کنار قبر امیرالمؤمنین علیه السلام  چنین دعا کردند: «خدایا، تو معبود و آقا و مولای من هستی. دوستان ما را بیامرز و دشمنان ما را از ما بازدار و ایشان را آن‏قدر مشغول کن که ما را آزار ندهند و کلمه حق را غالب گردان و کلمه باطل را مغلوب قرار ده. قطعا تو بر همه چیز توانایی.» این جملات نشانگر گوشه‏ای از اهتمام معصومان علیهم السلام  به شیعیان خود در کنار دغدغه‏های ژرفی است که نسبت به جریان کلی حق و باطل دارند و ما نیز باید هر دو را مدّنظر داشته باشیم: اهتمام به دوستان و موالیان در دعا و عمل، و تلاش برای غلبه حق بر باطل.

    پرتوی از ولایت در نامه امام حسن عسکری علیه السلام

    امام حسن عسکری علیه السلام  در نامه‏ای که به اسحاق نیشابوری نوشتند، گوشه‏ای از محبت و عنایت خود را به دوستان خویش چنین ابراز نمودند:

    «... خداوند تو را رحمت کند. ما ـ بحمدللّه و به نعمت خداوند متعال ـ خاندانی هستیم که همواره دلسوز و نگران دوستان خود هستیم و از احسان و رحمت پیاپی خدا و بخشش وی به آنان شادمان می‏گردیم و هر نعمتی را که خداوند ـ تبارک و تعالی ـ به آنان ارزانی می‏دارد، بزرگ می‏شماریم. خداوند حق را بر تو و یارانت تمام نماید؛ آنان که به مانند تو مورد رحمت خداوند متعال واقع شده و خداوند آنان را همچون تو به حقیقت بینا کرده، از باطل روی‏گردانند و در گم‏راهی طغیان غرق نمی‏شوند. و تمام کردن نعمت نیز برای تو وارد شدن به بهشت است. و هیچ نعمتی از نعمت‏های خدا نیست، مگر اینکه گفتن «الحمدللّه» و حمد کردن خدای متعال ـ که نام‏هایش مقدّس باد ـ باعث ادای شکر آن نعمت خواهد شد. من نیز می‏گویم: «الحمدللّه». سپاس خدای را بسان همه سپاس‏هایی که تا ابد سپاس‏گزای برای خدا به جای آورده باشد در برابر منّتی که خدا بر تو نهاده و به نعمت خود، تو را از هلاکت نجات داده، راه تو را در گذر از این گردنه هموار کرده است،...»40

    این چه مهر و محبتی است که ائمّه اطهار علیهم السلام  را همواره دلسوز و نگران دوستان خود می‏گرداند؟ خوشی و شادمانی شیعیان ایشان را شادمان و گرفتاری شیعیان ایشان را غمگین می‏نماید. نعمت‏های خداوند در حق ایشان را بزرگ شمرده و خود را موظّف به شکر و سپاس‏گزاری در مقابل آن نعمت‏ها می‏بینند و از خداوند اتمام نعمت در حق ایشان را با اجازه ورود به بهشت درخواست می‏نمایند. جالب‏تر آنکه بدانیم اسحاق نیشابوری و دوستانش چندان هم افراد خوب و مرضی امام‏حسن‏عسکری علیه السلام وپدربزرگوارش‏امام‏هادی علیه السلام نبودند. در ادامه همین نامه مملوّ از محبت، حضرت می‏فرمایند:

    «شما در دوران امام گذشته، تا پایان عمر شریفش و در این مدت از دوران من، کارهایی داشتید که در نزد من پسندیده و با توفیق همراه نبوده است ...

    شما را به کدامین گم‏راهی می‏برند و همچون چارپایان رو به کجا دارید؟ از حق رو گردانید و به باطل ایمان می‏آورید و نعمت‏خدا را ناسپاسی‏وکفران می‏کنید؟»41

    امامی که قلبش از کارهای ناپسند اسحاق و دوستانش چنین پردرد است، باز هم آن‏قدر به ایشان محبت و عنایت دارد که یک پدر به فرزندانش ندارد. اگر ذیل این نامه نبود، ممکن بود چنین تصور شود که لابد این نامه خطاب به گروهی از خالص‏ترین و زبده‏ترین شیعیان بوده است.

    در نامه دیگری امام حسن عسکری علیه السلام  به مردم قم و آبه چنین مرقوم داشتند:

    «... خداوند متعال ما و شما را در حالتی نزدیک جمع کرده و بین ما پیوند خویشاوندی قرار داده است؛ چراکه عالِم [حضرت رضا] ـ سلام‏اللّه علیه ـ فرموده است: مؤمن نسبت به مؤمن مانند برادر تنی است ...»42

    نتیجه‏ گیری

    با نگاهی کوتاه به آموزه‏های دینی و آیات و روایات اسلامی، به روشنی جایگاه ولایت و روح و بعد جمعی آن آشکار می‏شود. ولایت به معنای سرپرستی و دوستی است، اولیای الهی افرادی هستند که هیچ‏گونه حایلی میان آنان و خداوند متعال وجود ندارد؛ حجاب‏ها کنار رفته و در پرتو نور معرفت، خدای متعال را با چشم دل می‏بینند. از آنچه گذشت، چند نکته به دست آید، که جملگی نماییانگر بعد جمعی ولایت است:

    1. ولایت الهی از مؤمنان پیکری واحد می‏سازد به گونه‏ای که آنان در زندگی در پرتو ولایت، سختی‏ها و ناملایمات را بر خود هموار کرده، همواره در فکر همنوعان خویش، مهرورزی به یکدیگر و در تلاش برای حل مشکلات همدیگر هستند.

    2. ولایت روح اسلام است که به امت اسلام، حیات، شادابی، پویایی و معنویت می‏بخشد. انگیزه آنان را برای ادامه حیات، تلاش و کوشش صد چندان می‏کند.

    3. انسان‏ها از طریق ارتباط با اولیای الهی، با آنان انس گرفته و در پرتو رابطه قلبی با ایشان، پرده‏ها و حجاب‏های دل ایشان به کناری رفته و شفاف و نورانی می‏گردد.

    4. ما از طریق ارتباط با اولیای الهی و برقراری رابطه قلبی و صمیمی با ایشان، با آنان مأنوس شده و در دنیا و آخرت‏ایشان‏راواسطه‏فیض‏الهی‏وشفیع‏خویش‏قرارمی‏دهیم.

    5. در منابع دینی و آیات و روایات و ادعیه مأثور از ائمّه اطهار علیهم السلام ، بعد جمعی و اجتماعی ولایت بسیار برجسته و چشم‏گیر است، به گونه‏ای که فرد با تعامل و ارتباط با ولی خدا، رابطه دوسویه با وی برقرار کرده، با او به سخن می‏نشیند. بدین‏سان، از این طریق مشکلات خود را برطرف نموده و تخلیه روانی می‏شود.

    6. هر چند ما بی‏واسطه، و خود مستقیما می‏توانیم با خدای متعال ارتباط برقرار کرده، با او به سخن بشینیم، اما گاهی به خاطر حجاب‏هایی که در پرتو گناهانمان به دست آورده‏ایم،این ارتباط به کندی و به سختی برقرار می‏شود. در این صورت، اولیای الهی را واسطه قرار می‏دهیم.


    • پى نوشت ها
      1- استادیار و عضو هیأت علمى مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس‏سره.
      2ـ مائده: 55.
      3ـ براى ملاحظه بحث‏هاى تفسیرى و روایى درباره این آیه، ر.ک. سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان فى تفسیرالقرآن، بى‏تا، ج 6، ص 5ـ25 / ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، 1374، ج 4، ص 421ـ434.
      4ـ انفال: 40.
      5ـ حج: 78.
      6ـ مائده: 56.
      7ـ اعراف: 196.
      8ـ بقره: 257.
      9ـ یونس: 62.
      10ـ ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، ج 8، ص 333.
      11ـ شیخ عبّاس قمى، مفاتیح‏الجنان، زیارت «آل یس».
      12ـ کلام ابوبصیر به امام باقر علیه السلام . ر.ک. محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، 1403، ج 27، ص 30.
      13ـ توبه: 71.
      14ـ انفال: 72.
      15ـ انفال: 73.
      16ـ مائده: 51.
      17ـ اسراء: 71.
      18ـ هود: 98.
      19ـ انفال: 37.
      20ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ج 13، ص 229.
      21ـ همان، ص 170.
      22ـ ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، ج 12، ص 204 و 213.
      23ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ج 13، ص 171.
      24ـ زمر: 71.
      25ـ زمر: 73.
      26ـ مریم: 95.
      27ـ زخرف: 67.
      28ـ اعراف: 38.
      29ـ بقره: 166.
      30ـ بقره: 167.
      31ـ ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، ج 3، ص 33.
      32ـ مؤمنون: 118.
      33ـ ص: 35.
      34ـ بقره: 128.
      35ـ شیخ عبّاس قمى، مفاتیح‏الجنان، زیارت «جامعه کبیره».
      36ـ همان.
      37ـ همان، دعاى «عهد».
      38ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 53، ص 177.
      39ـ همان، ج 52، ص 273.
      40ـ گروه مؤلفان مجمع جهانى اهل‏بیت علیهم السلام ، خورشید سامراء، سرى پیشوایان هدایت، ج 13، 1385، ص 269ـ270.
      41ـ همان.
      42ـ همان، ص 277.

    • منابع ...
      ـ طباطبائى، سید محمّدحسین، المیزان فى تفسیرالقرآن، قم، انتشارات اسلامى، بى‏تا.
      ـ قمى، شیخ عبّاس، مفاتیح‏الجنان.
      ـ گروه مؤلفان مجمع جهانى اهل‏بیت علیهم السلام ، خورشید سامراء، سرى پیشوایان هدایت، ترجمه کاظم حاتم طبرى، قم، مجمع جهانى اهل‏بیت علیهم السلام ، 1385، ج 13.
      ـ مجلسى، محمّدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403.
      ـ مکارم شیرازى، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    شمالی، محمدعلی.(1387) ولایت و بعد جمعی آن. ماهنامه معرفت، 17(9)، 13-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمدعلی شمالی."ولایت و بعد جمعی آن". ماهنامه معرفت، 17، 9، 1387، 13-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    شمالی، محمدعلی.(1387) 'ولایت و بعد جمعی آن'، ماهنامه معرفت، 17(9), pp. 13-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    شمالی، محمدعلی. ولایت و بعد جمعی آن. معرفت، 17, 1387؛ 17(9): 13-