معرفت، سال هفدهم، شماره دوازدهم، پیاپی 135، اسفند 1387، صفحات 71-

    تحریف‏های شناختی

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    علی حسین زاده / *استادیار - دانشگاه کاشان / hoseinzadeh@qabas.net
    چکیده: 
    این پژوهش، به بررسی خطاهای شناختی می‏پردازد که به عنوان زیربنای احساس فرد برای رفتار می‏تواند بسیار تأثیرگذار باشد. هدف این تحقیق، مقابله با خطاهای شناختی است تا از این طریق، از بروز رفتارهای منفی برخاسته از افکار منفی جلوگیری شود. روش تحقیق، تحلیل محتواست که به صورت نظری و در محیط کتابخانه انجام گرفته است. در این تحلیل، از مبانی روان‏شناختی با استفاده از آیات و روایات بحث شده است. یافته ما در این تحقیق نشان می‏دهد که خطاهای شناختی عمدتا برخاسته از حدس‏های غیرقطعی و تکیه بر ذهنیت‏های ناصواب است و فرد خطافکر همواره می‏خواهد رفتار دیگران را حدس بزند و بر اساس تحلیل نادرست، آنها را به اموری منفی متصف سازد که غیرواقعی است و درباره خودش اعتقاد دارد که درست حدس می‏زند. سؤال این است که، آیا می‏توان ذهن دیگران را خواند؟ آیا دسترسی به افکار دیگران به راحتی پدید می‏آید؟ چه دلیل و شاهدی می‏توان یافت که حدس ما قطعی است؟
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    تحریف‏های شناختی

    علی حسین‏زاده1

    چکیده

    این پژوهش، به بررسی خطاهای شناختی می‏پردازد که به عنوان زیربنای احساس فرد برای رفتار می‏تواند بسیار تأثیرگذار باشد. هدف این تحقیق، مقابله با خطاهای شناختی است تا از این طریق، از بروز رفتارهای منفی برخاسته از افکار منفی جلوگیری شود. روش تحقیق، تحلیل محتواست که به صورت نظری و در محیط کتابخانه انجام گرفته است. در این تحلیل، از مبانی روان‏شناختی با استفاده از آیات و روایات بحث شده است. یافته ما در این تحقیق نشان می‏دهد که خطاهای شناختی عمدتا برخاسته از حدس‏های غیرقطعی و تکیه بر ذهنیت‏های ناصواب است و فرد خطافکر همواره می‏خواهد رفتار دیگران را حدس بزند و بر اساس تحلیل نادرست، آنها را به اموری منفی متصف سازد که غیرواقعی است و درباره خودش اعتقاد دارد که درست حدس می‏زند. سؤال این است که، آیا می‏توان ذهن دیگران را خواند؟ آیا دسترسی به افکار دیگران به راحتی پدید می‏آید؟ چه دلیل و شاهدی می‏توان یافت که حدس ما قطعی است؟

    کلیدواژه‏ها: شناخت، تحریف، خطا، منفی، ذهن، حدس.

    مقدّمه

    شناخت درست و مطابق با واقعیت عامل مهمی برای یافتن حقیقت و آگاه شدن از زوایای مثبت یک زندگی است. ناآگاهی و آگاهی نادرست و ناصواب، انسان را در تحلیل آنچه پیرامونش اتفاق می‏افتد دچار لغزش و اشتباه می‏کند. این امر در سازگاری و ناسازگاری افراد در جامعه تأثیر فراوانی دارد و می‏تواند همه زندگی را تحت‏الشعاع قرار دهد. ما برای داشتن یک زندگی مطلوب باید از تحریف اطلاعات جلوگیری کنیم.

    پیاژه معتقد است: تفکر کودکان نسبت به تفکر بزرگ‏سالان نه فقط از لحاظ کمّی، بلکه از لحاظ کیفی نیز متفاوت است. کودکان نسبت به بزرگ‏سالان فقط اطلاعات کمتری ندارند، بلکه این اطلاعات را نیز به گونه‏ای متفاوت پردازش می‏کنند.2 کودک در دوره پیش‏عملیاتی، یعنی از دو تا هفت سالگی، در گفتار و تفکرْ خودمدار است. او نمی‏تواند نقطه نظر دیگری را درک کند و فقط می‏تواند چیزها را از دیدگاه خودش ببیند. بنابراین، تفکر او در این دوره، از تعمیم بیش از حد، تفکیک بیش از حد، جاندارپنداری و مصنوع‏گرایی برخوردار است.3 ما بزرگ‏سالان که انتظار نمی‏رود در فکر و شناختمان این‏گونه باشیم، گاهی همین‏گونه فکر می‏کنیم و به خطا در فکر دچار می‏شویم.

    گاهی تجزیه و تحلیل اطلاعات در ذهن ما تحریف می‏شود. این نوع تحریف‏ها که خطاها و تحریف‏های شناختی نامیده می‏شوند، به اشکال گوناگونی ظاهر می‏گردند.4

    خرسندی و ناخرسندی، آرامی و ناآرامی و عمده حالت‏های افراد، با فرایند تفکر فرد ارتباط مستقیم دارد. افراد مختلف در موقعیت‏های مشابه به گونه‏ای متفاوت عمل می‏کنند؛ چراکه احساسات متفاوتی دارند. برای

    خروج از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب، باید احساس افراد شناسایی شود. از طرفی، طرز تفکر انسان‏ها تعیین‏کننده احساس آنهاست. پس بهترین راه برای تغییر رفتار، آن است که احساس را عوض کنیم، و احساس با تغییر افکار قابل تغییر است.

    افکاری که به صورت خودکار پدید می‏آیند و حالت منفی دارند، به افکار «خودآیند منفی» معروفند و با یکدیگر شباهت‏هایی دارند. این افکار به دلیل تشابهی که دارند، طبقه‏بندی می‏شوند و در اصطلاح، به آنها «خطاهای شناختی» می‏گویند. در تمام صورت‏های خطاهای شناختی، فرد ذهن دیگران را می‏خواند یا تلاش می‏کند احساسات و عقاید آنها را حدس بزند و به حدس خود اعتقاد کامل دارد و این در حالی است که توانایی حدس قطعی را ندارد.5

    حال پس از این توضیح کوتاه درباره ارتباط رفتار با فکر و تعریف خطاهای شناختی، به بررسی انواع آن می‏پردازیم:

    انواع خطاها

    1. خطای ذهن‏خوانی

    یکی از خطاهای شناختی، «ذهن‏خوانی» است. در اثر خطای ذهن‏خوانی، فرد تلاش می‏کند افکار، احساسات و تمایلات دیگران را به صورت منفی حدس بزند. این بدبینی در همه موقعیت‏های طبیعی حتی نسبت به کسانی که از ظاهری غیردلخواه برخوردارند، خطاست.

    اصل اولیه در نگاه به دیگران این است که انسان خوش‏بین باشد. پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏فرماید: مؤمن عاقل نیست، مگر اینکه ده ویژگی در او باشد. یکی از آنها این است که هر کس را می‏بیند و در مقایسه با خود می‏سنجد، معتقد باشد او بهتر و باتقواتر است؛ یعنی نگاهش به دیگران این‏قدر خوش‏بینانه باشد که همه را بهتر ببیند؛ زیرا در واقع، مردم دو دسته‏اند: برخی در ظاهر، بهتر و باتقواتر و برخی بی‏تقواتر هستند. پس انسان زمانی که فرد باتقواتر را می‏بیند باید در برابرش تواضع کند تا از او الگو بگیرد و زمانی که فردی به ظاهر بی‏تقوا را می‏بیند با خود بگوید: او گرچه از ظاهرش شر هویداست، شاید باطن بهتری داشته باشد.6 با چنین فکری، فرد به این نتیجه می‏رسد که حتی از ظاهر منفی افراد نیز نمی‏توان باطن و درون آنان را حدس زد و این نتیجه ایمان مؤمن است که باعث می‏شود انسان از تحلیل اشتباه دور بماند.

    ایمان مانعی است درونی که از هرگونه تفسیر گفتار و رفتار دیگران به صورتی که موجب جدایی افراد از یکدیگر شود، جلوگیری می‏کند و در فرایند اسناد مداخله می‏کند و آن را در جهت‏گیری به نفع افراد جامعه سوق می‏دهد.7 نوع احساس و هیجاناتی که افراد تجربه می‏کنند، به اسناد آنان بستگی دارد و می‏تواند پیامدهای روان‏شناختی مهمی در جهت ائتلاف یا اختلاف آحاد جامعه داشته باشد.

    امیرمؤمنان علی علیه‏السلام می‏فرماید: «رفتارهای دیگران را به بهترین صورت تصور کن و هیچ سخنی از آنان را در جایی که بتوانی فضای خیری برای آن در نظر بگیری، به بدی تحلیل نکن.»8

    آری، در صورتی که بدبینی از روی حزم و احتیاط باشد و بر اساس پیشینه رفتارهای فرد به وجود آمده باشد، یعنی شواهد و نشانه‏های زشتی آشکار باشد، به گونه‏ای که زشتی او امری عادی و متعارف باشد، امری بجا و پسندیده است. حضرت علی علیه‏السلاممی‏فرماید: «در زمانه‏ای که خیر و صلاح بر جامعه حاکم است، چنانچه به کسی بدبینی پیدا کنی، ستم کرده‏ای و در زمانه‏ای که فساد بر جامعه حاکم باشد و تو به دیگران خوش‏بین باشی، به لغزش دچار گشته‏ای.»9

    بنابراین، مولای متقیان زمانی به افراد اجازه می‏دهد به صورت منفی احساسات دیگران را حدس بزنند که فساد در میان آنان فراگیر شده باشد. پس جایی که فساد حاکم است و هر کس به طور طبیعی قضاوت منفی دارد، قضاوت مثبت نوعی ساده‏لوحی است. حال برای اینکه مورد حدس منفی از سوی افراد قرار نگیریم، وظیفه داریم خود را از موضع اتهام دور کنیم. این وظیفه افراد است که از جاهایی که بستر گمان به فساد گسترده است، دوری کنند تا قضاوت منفی درباره آنان صورت نگیرد. به همین دلیل، به افراد توصیه شده است که خود را در موضع تهمت قرار ندهند؛ چراکه در این صورت به طور طبیعی در معرض بدبینی هستند و جز خود نباید کسی را مذمّت کنند.10 و بدبینی در این موقعیت، از احتیاط و دوراندیشی سرچشمه می‏گیرد.11 بنابراین، در موقعیت‏های عادی و طبیعی، ذهن دیگران را به صورت منفی تحلیل کردن صحیح نیست و خطای شناختی محسوب می‏شود.

    2. خطای فیلتر ذهنی

    یکی دیگر از تحریف‏های شناختی «فیلتر ذهنی» است. فیلتر ذهنی باعث می‏شود که فرد بخشی از واقعیت‏ها را نبیند و فقط به واقعیت‏های محدودی توجه کند که شاید آن محدودیت بخش اصلی واقعیت نباشد.12 برای مثال، وقتی کسی می‏گوید: هیچ‏کس مرا دوست ندارد، من آدم بی‏مصرفی هستم و به هیچ دردی نمی‏خورم، هر وقت با کسی دوست شده‏ام، نتوانسته‏ام دوستی‏ام را حفظ کنم و...، به دارایی‏های خود توجه نکرده و فقط خود را در بخش فقدان‏ها دیده است. چنین فردی به دلیل حصاری که دور خود کشیده است، واقعا نمی‏تواند هیچ موردی را که خلاف افکار غلط محاصره‏کننده نشان می‏دهد، تصور کند. برای مثال، اصلاً نمی‏تواند به این فکر کند که خداوند تا چه حد او را مورد علاقه مادرش قرار داده است و او از این دارایی برخوردار است یا دوستانی نصیب او کرده است که کمتر کسی چنین دوستانی دارد یا او از معدود کسانی است که به دلیل توانایی علمی و اطلاعاتی که دارد، جزوه‏هایش در کلاس دست به دست می‏شود و... . چنین فردی نه تنها به همه بخش‏های زندگی توجه نکرده، بلکه بخش‏های اصلی را نیز درست نفهمیده است. این نکته مهم است‏که‏بدانیم‏بخش‏اصلی‏واقعیت‏زندگی ما کجاست؟

    وقتی به این نکته توجه می‏کنیم، پی می‏بریم مبنای ارزش‏گذاری در تعالیم اسلامی برای انسان، ارتباط و تعلق وجودی او به خداوند و دمیده شدن روح الهی در وجود اوست و دارایی حقیقی او همین است. شناخت انسان به معنای شناخت ارزش‏های وجودی، کرامت انسانی و ارتباط انسان با خداست.13 خودشناسی انسان را به عمیق‏ترین لایه‏های درونی انگیزه‏های خویش هدایت می‏کند. در چنین صورتی، انسان خود را وابسته مطلق به خداوند می‏داند. در نتیجه، هیچ وقت بخش‏های غیر مهم ازواقعیت‏رامهم‏نمی‏بیندوهیچ‏گاه‏احساس‏شکست‏نمی‏کند.

    احساس دارایی با وابستگی به مالک خود ـ نه بیگانه ـ غرورآفرین است. انسان با درک صحیح از مالکیت خداوند منّان که فضل مطلق است و بخلی در او راه ندارد، می‏فهمد که با کریم مواجه است. این مواجهه که در وجود او بخش اصلی زندگی را تشکیل می‏دهد، آرامش‏آفرین است. کسانی که وقتی با انسان‏ها مواجه می‏شوند و به گمان نادرست، آنان را کسی حساب می‏کنند و صاحب دارایی و قدرت می‏دانند، در حالی که فقیر محضی هستند، باید بدانند این وابستگی دارایی نمی‏آورد و احساس آرامش به خاطر وابستگی یک احساس تهی و تخیلی است. تنها چیزی که حقیقی و ماندگار است، قرب به خداوند است و این همان احساس وابستگی به بی‏نیاز مطلق است. این احساس حقیقتا آرامش می‏آفریند.

    3. خطای بی‏توجهی به امر مثبت

    نادیده انگاشتن بخش مثبت زندگی که نقش عمده‏ای در زندگی مطلوب دارد، خطای «بی‏توجهی به امر مثبت» را به همراه می‏آورد که نشان می‏دهد فرد فقط موارد منفی را می‏بیند و توجهی به موارد مثبت ندارد.14 این خطا از آنجا پدید می‏آید که فرد انتظارات عجیب دارد و گویا اصلاً مثبت‏های زندگی اموری هستند که باید باشند و بودنشان قابل ارزش‏گذاری نیست؛ یعنی بودنشان مهم نیست، بلکه نبودن آنها ارزش منفی می‏آفریند و روح انسان را کدر می‏کند. با چنین تصوری، فقط به جنبه‏های منفی چشم دوخته می‏شود و برای انسان ناامیدی و چندش ایجاد می‏شود.

    روزی حضرت عیسی علیه‏السلام با اصحاب خویش از محلی عبور می‏کردند و در میان راه سگ مرده‏ای را مشاهده نمودند. بعضی از اصحاب حضرت گفتند: این سگ چقدر بدبو است و حضرت در مقابل فرمودند: این حیوان چه دندان‏های سفیدی دارد!15

    4. خطای همه یا هیچ

    یکی دیگر از خطاهای شناختی تفکر «همه یا هیچ» است. این خطای شناختی گویای این است که اگر فرد به کامل‏ترین و بالاترین سطح مورد نظر خود نرسد، گویی هیچ موفقیتی به‏دست نیاورده است.16 چنین فردی اصلاً به دارایی نسبی معتقد نیست و دارایی را مطلق می‏بیند و می‏گوید: دارایی یا هست یا نیست، و کم و زیاد برای او معنا ندارد. برای مثال، دانشجویی که برای یک امتحان تلاش زیادی کرده و نمره‏اش نسبت به امتحان قبلی خیلی بیشتر شده است، ولی به حد ایده‏آل نرسیده، گاهی با خود فکر می‏کند که تلاش‏هایش هیچ فایده‏ای نداشته و هیچ چیز نسبت به سابق تغییر نکرده است. این خطای شناختی، همان تفکر همه یا هیچ است. چنین فردی وظیفه خود را انجام داده و تلاش بیشتری نسبت به قبل داشته است. از این‏رو، به خاطر وظیفه‏ای که انجام داده است، نباید نگران باشد.

    آنچه انسان را به گم‏راهی می‏کشاند غفلت از تلاش در راه وظیفه است و همین غفلت است که برای انسان ناامنی ایجاد می‏کند.17 به همین دلیل، به جویندگان خوش‏بختی توصیه شده است: غفلت را کنار بگذارید و به تلاش و کوشش رو آورید.18 این لازمه احتیاط و تدبیر در کارهاست.19 از هیچ چیز جز تخلف در سعی و کوشش برای انجام وظیفه نباید هراس داشت.20 و هرجا که نقطه امنی پیدا شد و انسان احساس کرد به مأموریت خویش عمل کرده است، باید احساس آرامش کند.21 کسی که فکر می‏کند باید همه آنچه را می‏خواهد، در هر صورت به دست آورد، فردی خیالاتی است. تصحیح خطای شناختی در این زمینه می‏تواند برای انسان نشاط و شادابی به همراه داشته باشد.

    5. خطای پیش‏گویی

    گاهی اوقات افکار ما در مورد آینده است، ولی اغلب آنچه را که برای آینده پیش‏بینی می‏کنیم، منفی است. برای مثال، گاهی می‏گوییم: حتما امتحانم را خراب خواهم کرد، مطمئنم که کسی به حرفم گوش نخواهد کرد، بلیط پیدا نخواهم کرد و... . به نظر می‏رسد چنین پیش‏بینی‏هایی برای آینده درست نباشد، بخصوص که قضاوت‏ها این‏قدر یک‏طرفه است. این خطای شناختی «پیش‏گویی» نامیده می‏شود.22

    در این زمینه، متون دینی ابتدا افراد را به تفکر و دنباله‏روی از علم ترغیب می‏کنند و سپس از پیروی حدس و گمان و تصورات غیرعلمی برحذر می‏دارند.23 پیروی از احتمالات غیرعقلایی خطا محسوب می‏شود. پیش‏بینی آینده در صورتی که با شواهد قطعی همراه باشد، قابل قبول است، وگرنه هیچ نوع پیش‏بینی و پیش‏گویی قابل دفاع منطقی نیست و خطای شناختی به شمار می‏آید.

    حضرت‏علی علیه‏السلاممی‏فرماید:آیاگمان‏می‏کنی‏تو می‏توانی دیگران را به زمان و ساعتی راهنمایی کنی که هرگونه بدی در آن کنترل شده باشد یا در مقابل، از ساعت‏هایی سخن بگویی که بدی در آن اتفاق می‏افتد؟ اگر کسی تو را در این فکر و پیش‏گویی تصدیق کند قرآن را تکذیب کرده است!24 حضرت پیش‏گویی آنان را دور از منطق می‏داند و معتقد است این پیش‏گویی خلاف واقعیت است و قرآن چنین آگاهی را برای کسی صواب نمی‏داند. پس هر کس چنین افرادی را تأیید کند در حقیقت، قرآن را تکذیب کرده است. بی‏شک، قرآن و سخنان معصومان علیهم‏السلامشناخت صحیح را در اختیار ما قرار می‏دهد و آنچه تکذیب آن به شمار آید خطای شناختی است.

    آنچه از قرآن می‏آموزیم این است که آینده افراد را اعمال آنان رقم می‏زند. این مقدار از پیش‏بینی چون قطعی است، قابل پیش‏گویی است.25 بنابراین، برای دست‏یابی به آرامش با پذیرش مسئولیت و انجام وظیفه، فقط باید به خدا توکل کرد و او را در نظر گرفت. در این صورت است که خداوند برای انسان گشایشی فراهم می‏آورد و او را کفایت می‏کند.26 این بهترین راه برای وصول به آرامش است.

    6. خطای تعمیم مبالغه‏آمیز در قضاوت نهایی

    گاهی اوقات افکار ما اغراق‏آمیز است، به گونه‏ای که به نظر می‏رسد موضوع را خیلی بزرگ کرده‏ایم. برای مثال، گاهی می‏گوییم: افتضاح شد، آبرویم رفت یا تمام زندگی‏ام خراب شد. از این خطا با نام «درشت‏نمایی» یاد می‏شود. حال اگر چنین فردی با خود بگوید: من آدم شکست‏خورده‏ای هستم و تمام تلاش‏ها و تمام زندگی‏ام بی‏حاصل بوده است، دچار خطای شناختی «تعمیم مبالغه‏آمیز» شده است.27

    در بسیاری از زمینه‏ها مشکلات انسان‏ها برخاسته از افراط و تفریط است. شناخت درست و متعادل (آنچه هست)، به ارزیابی و برنامه‏ریزی دقیق انسان کمک می‏کند تا بتواند به بهترین نتیجه نایل شود و اصولاً انسان باید چنین باشد؛ زیرا چنین کسی عاقل و عالم است و اگر غیر از این باشد، ازویژگی‏های‏انسان‏جاهل‏برخورداراست.28

    7. خطای استدلال احساسی

    «استدلال احساسی» زمانی است که ما بدون دلیل کافی و صرفا به علت احساسی که داریم، قضاوت می‏کنیم.29 برای مثال، فردی که اضطراب دارد، می‏گوید: چون من نگران هستم، پس حتما قرار است اتفاق بدی بیفتد.

    انسان نباید به دلیل اینکه چیزهایی را به طور طبیعی از دست می‏دهد ـ و این واقعیتی غیر قابل انکار است ـ آمادگی خود را برای شروع مجدد نادیده بگیرد.30 انکار آمادگی، امری احساسی است نه منطقی. هیچ کاری را با آنچه در گذشته اتفاق افتاده است، نمی‏توان برابر دانست و هیچ منطق صحیحی چنین همسانی را تأیید نمی‏کند. پس یک امر واقعی و طبیعی چنان‏که با احساسی غیر عقلایی و فاقد دلیل منطقی همراه شود، یک خطای شناختی است.

    8. خطای بایدها

    برخی افراد بایدها و نبایدهای بسیاری را برای خود و دیگران به کار می‏برند. هرچند وجود این بایدها و نبایدها تا حدی انگیزه ایجاد می‏کند، ولی نمی‏تواند چیزی را تضمین کند. برای مثال، گفتن اینکه من باید نمره خوبی بگیرم، نمی‏تواند تضمین‏کننده این باشد که فرد واقعا نمره خوبی بگیرد. تنها اثری که دارد این است که اگر فرد نمره خوبی نگیرد خود را سرزنش می‏کند. این نوع خطا خطای «بایدها» نام دارد.31

    توجه به این نکته مفید است که نصیب آدمیان چیزی جز محصول سعی و تلاش آنها نیست.32 بنابراین، «بایدها» در محدوده وظایف معنادار است، اما در بخش نتایج، تقدیرات الهی نتیجه را رقم می‏زند. انسان نباید همواره بگوید: اینچنین باید می‏شد و نشد. حضرت علی علیه‏السلام می‏فرماید: درباره گذشته خیلی فکر نکن و افسوس بر آن را در دل خود بیدار مکن که تو را از آمادگی پیروزی‏ها در آینده بازمی‏دارد.33 حتی درباره آینده نیز باید متوجه باشیم که آینده هرکس به موقعیت فعلی او وابسته است. اگر امروز شما وظایف خود را به درستی انجام دهی و از فرصتی که داری به خوبی استفاده کنی، در آینده زندگی درخشانی خواهی داشت. پس فقط به وظیفه امروزت فکر کن و «باید» خود را به تکلیف امروزت مرتبط ساز. غصه فردای نیامده را نخور، آن را به غصه امروزت نیفزا و بار امروزت را بی‏سبب سنگین نکن.34 پس به کار بردن «بایدها» در بخش نتایج می‏تواند یک خطای شناختی باشد. به وظیفه بیندیش و در حدّ توان آن را انجام بده.

    ملاک در رضامندی افراد از عملکرد خویش، عمل به وظیفه است. این نکته را باید بدانیم که هیچ‏کس به همه آرزوهای خود نمی‏رسد و نباید رضایت از زندگی را به وصول به آمال و آرزوها متوقف ساخت. حضرت علی علیه‏السلام می‏فرماید: تو به همه آرزوهایت نمی‏رسی...، و چه بسا خواسته‏هایی که به جنگ روانی و ناامنی انسان منتهی می‏شود.35 پس به آنها فکر نکن و فقط به وظیفه فکر کن که انسان را از تنگنا نجات می‏دهد.36

    چه بسا آرزوها برای انسان این احساس را به وجود آورد که او فاقد نعمت است. همین احساس، شادابی داشتن نعمت را از انسان می‏گیرد و نعمت را در چشم او کوچک جلوه می‏دهد،37 اعمال وی را تلف می‏کند و پایان عمرش را نزدیک می‏سازد.38 پس بدان بالاترین ثروت ترک آرزوها است؛ چراکه نتیجه آرزوها تأثّر و تأسّف است.39

    آرزوها پایان‏پذیر نیستند. نه تنها پایانی ندارند، بلکه هرچه بیشتر می‏شوند حرص و ولع انسان افزایش می‏یابد و پیامد این فزونی، رضایتمندی کمتر و اضطراب بیشتر است. باید بدانیم که مجموع عمر آدمی در دنیا ساعتی بیش نیست؛ آنچه از این ساعت گذشته، از بین رفته و آنچه نیامده است، نمی‏دانیم چیست و سرمایه پر ارزش انسان همین لحظاتی است که اینک در اختیار او قرار گرفته است و باید آن را در راه انجام وظیفه مصرف نماید تا دل‏مشغولی‏اش کاهش یابد.40

    9. خطای برچسب زدن

    افراد غمگین و افسرده تمایل زیادی به دادن نام‏ها و القاب منفی به خود دارند. آنها خود را تنبل، بی‏عرضه، خنگ و نظایر آن می‏نامند، یا حادثه‏ای را بدبختی به حساب می‏آورند. این خطای‏شناختی«برچسب‏زدن» نام دارد.41

    ممکن است کسانی تصور کنند انسان بهتر است با برچسب زدن به خود، به نوعی خود را تحقیر کند. چنین افرادی گاهی فکر می‏کنند این نوعی مبارزه با نفس است! برخی از عرفا و اهل تصوف که با منابع غنی اسلامی در این زمینه کمتر آشنایی داشته‏اند، مرتکب این خطا شده‏اند و گاهی که با تحقیر دیگران روبه‏رو گشته‏اند، آن را برای خود نوعی افتخار تلقّی کرده‏اند.42 اما اسلام بر کرامت و عزت نفس بسیار تکیه کرده و اجازه نداده است فرد خود را در برابر دیگران ذلیل کند. در نصایح حضرت لقمان به فرزندش آمده است: «نیازمندی خود را نزد مردم بازگو نکن تا در میان آنان عزیز باشی و از چشم آنان نیفتی.»43

    اسلام اجازه نداده است که انسان خود را تحقیر کند؛ چون افرادی که دچار خود کم‏بینی هستند و برای خود ارزشی قایل نیستند، به راحتی در دام اعمال غیراخلاقی گرفتار می‏شوند. نه تنها امیدی به خیر در چنین افرادی نیست،44 بلکه از آسیب رساندن به دیگران نیز ابایی ندارند.45

    میان «عزّت نفس» و «اخلاق» همبستگی وجود دارد؛ به این معنا که هرقدر میزان عزّت نفس و احترام به خود بالاتر باشد، امکان ارتکاب اعمال غیراخلاقی کمتر است و کمبود و فقدان عزّت نفس با افزایش ارتکاب کارهای خلاف اخلاق رابطه دارد. نگاه مثبت به دور از برچسب‏های منفی، انسان را برای رسیدن به موفقیت یاری می‏کند.

    انسان نه تنها مجاز نیست درباره خود از برچسب منفی استفاده کند، بلکه در تحلیل حوادثی که پیرامون خود نیز می‏بیند، حق ندارد برچسب بزند و باید آن را به فال نیک بگیرد.46 برچسب منفی بر حوادث انسان را از موفقیت دور می‏کند.

    10. خطای شخصی‏سازی

    بسیاری از افراد افسرده خود را مسئول وقایع و حوادث منفی می‏دانند. آنها هر حادثه منفی را به خود نسبت می‏دهند و به خاطر آن خود را سرزنش می‏کنند، برای مثال، خود را مسئول شکست دوستشان در امتحان می‏دانند، چون معتقدند باید به اتفاق او درس می‏خواندند تا او هم یاد بگیرد، یا اگر رابطه‏شان با دوستی به هم خورده است، تمام تقصیرها را خود به عهده می‏گیرند. گاهی نیز در مقابل می‏گویند: باران آمد تا روز مرا خراب کند یا پلیس می‏توانست خیلی‏ها را جریمه کند، ولی مرا جریمه کرد.47 این خطا را «شخصی‏سازی» می‏نامند.

    بی‏شک، در مقام ارزیابی کار خود و دیگران، نگاه خوش‏بینانه به دیگران و نگاه سخت‏گیرانه نسبت به کارهای خود امری مطلوب است؛ زیرا انسان به طور طبیعی می‏خواهد مسئولیت را از دوش خویش بردارد و تلاش می‏کند با توجیهاتی از مسئولیت شانه خالی کند. با نگاه سخت‏گیرانه به خود می‏توان از این مشکل رهایی یافت، لیکن پس از دقت و تیزبینی در بررسی و ارزیابی و نیافتن شواهدی مبنی بر توجیه و فرار از مسئولیت، به دوش‏کشیدن‏محدودیت‏هاوشکست‏های‏دیگران‏خطاست.

    11. خطای درشت‏نمایی در چشم‏انداز

    «چشم‏انداز ناصواب» بیشترین خطایی است که عامل افسردگی در انسان‏هاست. این خطا بیشترین جلوه‏اش در توجه بیش از حد به دنیا و بزرگ شمردن آن است. دارایی دنیایی را همه چیز به حساب آوردن و از دست دادن آن را ختم زندگی تلقّی کردن بستر بسیاری از افسردگی‏هاست. این خطای شناختی است؛ چراکه دنیا را همان‏گونه که هست باید دید. چنان‏که انسان آن را به صورتی غیرواقعی و تخیلی بنگرد، به آفات فراوانی مبتلا می‏شود و آن‏گونه بدان دلبسته می‏شود که همه خطاها به همراه آن می‏آید.48

    دارایی‏های این دنیا گاهی نه تنها عامل خوش‏بختی نیست، بلکه عامل حسرت است و طبیعی است که با از دست دادن آن انسان دچار اضطراب نمی‏شود.49 نه تنها مضطرب نمی‏شود، بلکه از دست دادن آن را، در صورتی که خلاف وظیفه عمل نکرده باشد، نوعی راحتی و غنیمت می‏داند50 و در مقابل، داشتن آن را مسئولیتی می‏داند که می‏تواند مشکل‏ساز شود.51 همه همّ و غمّ انسان باید منزلگاه پایدار و ابدی او باشد و در حد ضرورت از این دنیا استفاده کند.52 انسانی که شناخت درستی داشته باشد، حس می‏کند دنیا عامل رفعت و مقام نیست و حتی نعمت‏های الهی آن نیز در برابر نعمت‏های آخرت چیزی به حساب نمی‏آید.53 اندوه همیشگی، حرص پایدار و آرزوی طولانی و دست‏نیافتنی از پیامدهای شناخت نادرست دنیاست.54 انسان باید خدای منّان را بنده باشد و به ارتباط خود و کسی که همه هستی از آن اوست، فکر کند؛ خود را به او بسپارد و او را تکیه‏گاه خویش بداند. در چنین صورتی، همه خوش‏بختی خود را در وابستگی به او می‏بیند و چون او همیشه هست و هیچ‏گاه از دست نمی‏رود، همواره احساس دارایی می‏کند و از افسردگی دور می‏ماند.

    این نکته را نیز باید توجه کنیم که آن بخش از دارایی‏های این دنیا که می‏تواند به خوش‏بختی ما کمک کند، با سپاس‏گزاری از حضرت حق به دست می‏آید. ما با سپاس‏گزاری، بهترین بنده او می‏شویم و استحقاق بیشتری برای دریافت نعمت پیدا می‏کنیم.55 ما که به دنبال رفاه از طریق نعمت‏های الهی هستیم، ضرورت دارد با سپاس‏گزاری از صاحب نعمت نه تنها نعمت را افزایش دهیم، بلکه غم و اندوه را نیز از بین ببریم.56 حراست و حفاظت از نعمت‏ها که عامل آسودگی هستند، با سپاس‏گزاری فراهم می‏آید.57 همان‏گونه که تشکر و سپاس حافظ و افزایش دهنده نعمت است، مصونیت از نقمت و بدبختی را نیز به دنبال دارد.58 و در برابر، کم‏سپاسی یا ناسپاسی‏زمینه‏زوال‏ونابودی‏نعمت است.59

    ما از راه‏های متفاوتی می‏توانیم سپاس خود از خداوند منّان را آشکار سازیم.

    یکی از راه‏های سپاس‏گزاری این است که اظهار دارایی کنیم.60 کسی که وابسته به مالک و کریم مطلق است، چرا ثروت خود را اظهار نکند؟ این ابراز، تأثیر فراوانی در شادابی و نشاط فرد دارد. اشتغال قلبی و ذهنی انسان به حقایق باعث می‏شود او به تخیّلات کمتر رو آورد، واقع‏بین باشد و بیشتر مسرور شود.

    راه دیگر این است که انسان به زیردست خود بیشتر بنگرد. این تیزبینی باب شکر و سپاس را به روی انسان باز می‏کند.61 نگاه به فرودست‏تر از خود، کرامت کریم را بیشتر هویدا می‏سازد و نگاه به فرادست‏تر، آرزوهای کشنده به سوی انسان می‏گشاید.

    بنابراین، بیشترین خطای شناختی را می‏توان در نگاه انسان به دنیا، نعمت‏های آن و راه‏های پیدایش و افزایش نعمت جست‏وجو کرد. شناخت خطاهای شناختی موجود در افکارمان به ما کمک می‏کند تا بتوانیم آنها را تغییر دهیم.

    پیامدهای خطاهای شناختی

    به دنبال این خطاها، سبک‏های زندگی خاصی برای افراد پیش می‏آید و آنان را به مشکلاتی دچار می‏سازد که به بخشی از آنها اشاره می‏کنیم:

    1. روان رنجورخویی

    افراد دارای این سبک زندگی اغلب احساس درماندگی می‏کنند، خود تصمیم نمی‏گیرند و منتظر دستورات دیگرانند، اگر مورد احترام دیگران قرار نگیرند از آنان به شدّت ناراحت می‏شوند، وقتی کارها خوب پیش نمی‏رود افسرده می‏شوند و کار را رها می‏کنند و غالبا نگران و مضطرب هستند. این دسته از افراد گرچه به ظاهر گاهی رفتارهای سازگارانه از خود نشان می‏دهند، اما با توجه به اضطراب، افسردگی، ناهمنوایی با دیگران، درماندگی، خودتحقیری و ناخشنودی از زندگی، دارای تفکرات خیالی‏اند و سبک مقابله‏ای ناسازگارانه با زندگی دارند.

    2. مقابله‏ای سرکوبگر

    در این سبک، فرد تلاش می‏کند احساسات خود را مهار نماید و از برون‏ریزی احساسات منفی و کج‏خلقی خودداری کند. این‏گونه افراد با خود می‏گویند: «من همیشه باید مؤدّب باشم، حتی نسبت به افرادی که رفتار خوشایندی ندارند. هر کس با من بی‏ادبی کند من نباید ناراحت و خشمگین شوم. هرگاه تحت فشار قرار گیرم باید کاملاً آرام و منطقی باشم و عصبانیت از خود نشان ندهم.» این افراد گرچه به ظاهر به نظر می‏رسد رفتارهایی کاملاً سازگارانه دارند، اما حقیقت این است که سازگاری راهی است که از درون فرد نشأت می‏گیرد. چنین افرادی به دلیل سرکوب کردن احساسات خود در مدت طولانی دچار آسیب می‏شوند؛ چون اولاً، به ظاهر از آرامش برخوردارند، اما از درون فشارهای روانی زیادی را تحمل می‏کنند و زندگی کردن با فشارهای زیاد بدون برون‏ریزی آسیب جدی وارد می‏کند. ثانیا، چنین افرادی بسیار منزوی می‏شوند؛ زیرا همیشه تحت کنترل دیگران هستند و نمی‏توانند ارتباط معنادار و هدفمندی با دیگران برقرار کنند.

    در برابر این افراد، کسانی که از خطای شناختی به دور هستند، سبک شخصیتی سازگارانه‏ای دارند که به بخشی از آنها اشاره می‏کنیم:

    3. برون‏گرایی افراطی

    در این سبک، افراد با این احساس که دوست دارند پرانرژی ظاهر شوند، فعال باشند، با دیگران شوخی کنند و در کنار آنها باشند، زندگی می‏کنند و بیشتر وقت خود را با دیگران می‏گذرانند.

    این سبک شخصیتی چنانچه افراطی نبود، می‏توانست با خودپنداره مثبت فرد همراه باشد و خوش‏بینی، روابط بین فردی مناسب، امید، نشاط، رضایتمندی و عزّت نفس را به دنبال داشته باشد، اما چون از حد اعتدال خارج شده است، از مطلوبیت ساقط می‏شود. این سبک برون‏گرایی حالت‏های پرخاشگری، خودشیفتگی و رفتارهای ضدّاجتماعی را به دنبال خواهد داشت.

    4. آزاداندیشی افراطی

    افراد آزاداندیش کنجکاو هستند، ایده‏های نو را تجربه می‏کنند، راه‏های جدید را می‏آزمایند، و مستقل می‏اندیشند. این سبک چنانچه افراطی نباشد، با خودپنداره مثبت و خوش‏بینی همراه است، ولی در حالت افراطی، می‏تواند رفتارهای تکانشی و حالت شیدایی را به همراه داشته باشد.62

    نتیجه‏گیری

    با توجه به اینکه سازگاری، آرامش و راحتی در زندگی اجتماعی، به رفتارهای مناسب و سازگارانه وابسته است و انسان‏ها بیشترین نمود روابط با دیگران را در رفتارها مشاهده می‏کنند، باید رفتارها مثبت باشند تا آرامش زندگی را فراگیرد. اما از این نکته نباید غافل شد که رفتارها برخاسته از احساس‏ها، و احساس‏ها برخاسته از نوع تفکر ما هستند. بنابراین، چنانچه خطایی در فکر ما وجود داشته باشد، این خطا به احساس ما سرایت می‏کند و به دنبال احساس منفی ما، رفتار ما رنگ منفی به خود می‏گیرد و از حالت مناسب خارج می‏شود. برای داشتن رفتار مناسب ما به احساس مثبت نیاز داریم و این جز از طریق حذف خطاهای شناختی میسر نیست. ما باید با علایم و شواهد قطعی به حدس مسئله بپردازیم و از خواندن ذهن دیگران خودداری کنیم.


    • پى نوشت ها
      1 دانش‏آموخته حوزه علمیه و استادیار دانشگاه کاشان. تاریخ دریافت: 24/9/87 ـ تاریخ پذیرش: 20/11/87.
      2ـ رزمرى پیترسن و همکاران، شناخت پیاژه، 1381، ص 15.
      3ـ همان، ص 32.
      4ـ لادن فتى و همکاران، آموزش مهارت‏هاى زندگى، 1385، ص 140.
      5ـ همان.
      6ـ حسن دیلمى، ارشادالقلوب، 1412، ج 1، ص 197.
      7ـ جمعى از مؤلفان، روان‏شناختى اجتماعى با نگرش به منابع اسلامى، 1382، ص 70.
      8ـ محمّدبن یعقوب کلینى، کافى، 1365، ج 2، ص 362.
      9ـ سید رضى، نهج‏البلاغه، 1406، ح 114.
      10ـ نهج‏البلاغه، ص 108.
      11ـ ابن ابى‏الحدید، شرح نهج‏البلاغه، 1404، ج 11، ص 279.
      12ـ لادن فتى و همکاران، آموزش مهارت‏هاى زندگى، ص 140.
      13ـ جمعى از مؤلفان، روان‏شناختى اجتماعى با نگرش به منابع اسلامى، ص 110.
      14ـ لادن فتى و همکاران، آموزش مهارت‏هاى زندگى، ص 140.
      15ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، 1404، ج 14، ص 327.
      16ـ لادن فتى و همکاران، آموزش مهارت‏هاى زندگى، ص 140.
      17ـ عبدالواحد آمدى، غررالحکم و دررالکلم، 1366، ص 263.
      18ـ همان.
      19ـ همان.
      20ـ همان.
      21ـ همان.
      22ـ لادن فتى و همکاران، آموزش مهارت‏هاى زندگى، ص 140.
      23ـ اسراء: 36.
      24ـ سید رضى، نهج‏البلاغه، ص 105.
      25ـ شورى: 30.
      26ـ طلاق: 3و4.
      27ـ لادن فتى و همکاران، آموزش مهارت‏هاى زندگى، ص 140.
      28ـ سید رضى، نهج‏البلاغه، ص 479.
      29ـ لادن فتى و همکاران، آموزش مهارت‏هاى زندگى، ص 140.
      30ـ سید رضى، نهج‏البلاغه، ص 479.
      31ـ لادن فتى و همکاران، آموزش مهارت‏هاى زندگى، ص 140.
      32ـ آل‏عمران: 39.
      33ـ عبدالواحد آمدى، غررالحکم، ص 211.
      34ـ سید رضى، نهج‏البلاغه، ص 522.
      35ـ عبدالواحد آمدى، غررالحکم، ص 315.
      36ـ همان.
      37ـ همان.
      38ـ همان.
      39ـ همان.
      40ـ محمّدتقى فلسفى، جوان از نظر عقل و احساسات، 1344، ص 78.
      41ـ لادن فتى و همکاران، آموزش مهارت‏هاى زندگى، ص 140.
      42ـ مرتضى مطهّرى، فلسفه اخلاق، 1382، ص ؟؟؟؟.
      43ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 47، ص 432.
      44ـ همان، ص 394.
      45ـ حسن بن شعبه حرّانى، تحف‏العقول، 1404، ص 512.
      46ـ عبدالواحد آمدى، غررالحکم، ص 104.
      47ـ مهناز مهرابى‏زاده، کمال‏گرایى مثبت / کمال‏گرایى منفى، 1382، ص 78.
      48ـ لادن فتى و همکاران، آموزش مهارت‏هاى زندگى، ص 140.
      49ـ عبدالواحد آمدى، غررالحکم، ص 144.
      50ـ همان.
      51ـ همان.
      52ـ همان.
      53ـ همان، ص 144.
      54ـ سیدرضى، نهج‏البلاغه، ص 508.
      55ـ عبدالواحد آمدى، غررالحکم، ص 277.
      56ـ همان.
      57ـ همان.
      58ـ همان، ص 280.
      59ـ همان.
      60ـ همان.
      61ـ همان.
      62ـ لادن فتى و همکاران، آموزش مهارت‏هاى زندگى، ص 140.

    • ··· منابع
      ـ آمدى، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1366.
      ـ ابن ابى‏الحدید، شرح نهج‏البلاغه، قم، کتابخانه آیت‏اللّه مرعشى نجفى، 1404.
      ـ پیترسن، رزمرى و همکاران، شناخت پیاژه، تهران، سرمدى، 1381.
      ـ جمعى از مؤلفان، روان‏شناختى اجتماعى با نگرش به منابع اسلامى، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1382.
      ـ حرّانى، حسن‏بن شعبه، تحف‏العقول، قم، جامعه مدرسین، 1404.
      ـ دیلمى، حسن، ارشادالقلوب، قم، شریف رضى، 1412.
      ـ سید رضى، نهج‏البلاغه، مشهد، آستان قدس رضوى، 1406.
      ـ فتى، لادن و همکاران، آموزش مهارت‏هاى زندگى، تهران، دانژه، 1385.
      ـ فلسفى، محمّدتقى، جوان از نظر عقل و احساسات، تهران، هیئت نشر معارف اسلامى، 1344.
      ـ کلینى، محمّدبن یعقوب، کافى، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365.
      ـ مجلسى، محمّدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1404.
      ـ مطهّرى، مرتضى، فلسفه اخلاق، قم، صدرا، 1382.
      ـ مهرابى‏زاده، مهناز، کمال‏گرایى مثبت / کمال‏گرایى منفى، تهران، رسش، 1382.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حسین زاده، علی.(1387) تحریف‏های شناختی. ماهنامه معرفت، 17(12)، 71-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    علی حسین زاده."تحریف‏های شناختی". ماهنامه معرفت، 17، 12، 1387، 71-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حسین زاده، علی.(1387) 'تحریف‏های شناختی'، ماهنامه معرفت، 17(12), pp. 71-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حسین زاده، علی. تحریف‏های شناختی. معرفت، 17, 1387؛ 17(12): 71-