فشار روانی در سازمان
Article data in English (انگلیسی)
فشار روانی در سازمان
راههای پیشگیری و درمان بر اساس آموزههای دینی
مجدالدین مدرسزاده1
چکیده
یکی از مباحث مهمی که با سلامت افراد ارتباط دارد چگونگی برخورد با عوامل ناسازگار و تغییرات پیشبینی نشده است که برای اشخاص، فشار روانی به دنبال دارد. این مقاله با رویکرد نظری و مطالعه اسنادی و روش توصیفی و با هدف بررسی عوامل پیدایش و راههای جلوگیری و درمان استرس و فشارهای روانی تدوین یافته است که میتواند کمک شایانی به بهداشت روانی افراد نماید.
آنچه از این مقاله به دست میآید عبارتند از اینکه خداباوری و تقوا از دو جهت درمانی و ایمنسازی در مقابله با فشارهای روانی بسیار مفید و کارساز میباشد.
کلیدواژهها: فشار روانی، رفتار سازمانی، مدیریت استرس، آموزههای دینی، بهداشت روانی.
مقدّمه
دنیای صنعتی و فراصنعتی به فراخور خود، مشکلات و محدودیتهای زیادی را برای جامعه انسانی به همراه آورده و دنیای عجیب و جدیدی برای کار، تفریح، زندگی، بازنشستگی، و مدیریت خلق کرده است.
در این فضای گیجکننده، افراد به ویژه مدیران و بازرگانان برخلاف جریانات منظم اقتصادی ـ اجتماعی حرکت میکنند و سیاستمداران دایم شاهد ایجاد تغییر و تحول در روابط و تعاملات کشورها هستند.
با یک نظر سطحی به این تحولات خشونتبار میتوان آنها را علامت بیثباتی (بیقراری) و در نهایت، عامل فشار روانی به شمار آورد. با توجه به اهمیت فشارهای روانی برای مدیران و کارکنان یک سازمان و اثراتی که این فشارها بر کارایی و اثربخشی آنان دارد، هدف از تحریر این مقاله آن است تا به طور خلاصه مفهوم فشار روانی (استرس)، عوامل و علل آنها و در نهایت، راهکارهای پیشنهادی بر اساس آموزههای دینی برای کنترل و حتی پیشگیری از بروز آنها را در سازمان ارائه کند.
فشار روانی (استرس)
استرس عبارت است از: مجموعه واکنشهای عمومی انسان نسبت به عوامل ناسازگار و پیشبینی نشده داخلی و خارجی. به عبارت دیگر، میتوان گفت: واژه استرس به کیفیات گوناگونی در زندگی اطلاق میشود که به عنوان علل بسیاری از دردها، ناراحتیهاو بیماریها تلقّی میگردد و عوامل
استرسزا باعث بروز تغییراتی میشوند که با سلامت انسان ارتباط دارد.2
البته نقش تخریبگر استرس نباید موجب پیدایش این تلقّی گردد که وجود استرس و فشارها ـ که امری اجتنابناپذیر محسوب میشوند ـ همیشه اثر منفی دارند؛ زیرا محققان تعاملگرا بر این باورند که اگر استرس به خودی خود وجود نداشته باشد باید آن را ایجاد کرد. استرس و تنش به میزان کم و یا متوسط موجب تحریک بدن میگردد و توان انسان را در نشان دادن واکنش افزایش میدهد. این نوع استرس سرعت فرد را بیشتر میکند و موجب بهتر انجام شدن کارها میشود.
ولی در تنشهای شدید، فرد به واسطه داشتن خواستههای غیرقابل دسترس، در محدودیت قرار میگیرد و عملکردش کاهش مییابد. حتی ممکن است به علت ناتوانی در مقابله با درجات غیر عادی و بسیار شدید، دچار واکنشهای فیزیولوژیک و روانی گردد که در ادامه به آنها اشاره خواهد شد.3
به طور کلی، مشکلات ناشی از فشار روانی عصبی4 را به سه نوع میتوان تقسیم کرد:
1. مشکلات روانی؛ نظیر خشم، دلواپسی، افسردگی، بیحوصلگی، و کاهش اعتماد به نفس.
2. مشکلات جسمانی؛ مانند: دردهای عضوی ناشی از ناراحتیهای روانی (بیماری روانتنی)؛
3. مشکلات رفتاری؛ از جمله: کمخوری، پرخوری، کمخوابی، مصرف سیگار، غیبت از کار، کمکاری و اعتیاد.
انواع فشار روانی5
روانشناسان انواع فشارهای روانی را به سه دسته تقسیم کردهاند:
1. ناکامی: عبارت است از حالت فرضی کسی که در راه پیگیری یکی از هدفهای طبیعی خود به مانع برخورد کرده است و اگر این ناکامی بلندمدت باشد بهداشت روانی فرد به خطر خواهد افتاد. بنابراین، فرد باید به نحوی ناکامی خود را برطرف سازد. برای این کار یا باید مانع را برداشت و یا هدف را تغییر داد.
2. اضطراب: در این حالت شخص به جای اینکه به اتفاقات کنونی واکنش نشان دهد نگران وضع آینده است. در واقع، فرد تصور ناکامی آینده خویش را داشته و دچار اضطراب میشود.
3. کشمکش درونی (تضاد و تعارض): حالتی است که برای فرد هنگام انتخاب یا تصمیمگیری پدید میآید و آن در صورتی است که نتواند از میان دستکم دو راهکار برای رسیدن به هدف، یکی را انتخاب کند. روانشناسان به سه نوع تعارض اشاره دارند.6 1. جاذب ـ جاذب؛ 2. دافع ـ دافع؛ 3. جاذب ـ دافع.
در تعارض «جاذب ـ جاذب»، فرد باید از بین دستکم دو راه حل مساعد و خوشایند یکی را انتخاب کند. حال آنکه در تعارض «دافع ـ دافع»، فرد باید از بین دو موقعیت ناخوشایند یکی را انتخاب کند. ولی در تعارض «جاذب ـ دافع» فرد مجبور میشود به چیزی رضایت دهد که هم پیامدهای خوشایند و هم پیامدهای ناخوشایند داشته باشد.
به طور کلی، در تعارض «جاذب ـ جاذب» انتخاب آسان است؛ زیرا هر نوع انتخابی موجب خوشایندی است. بعکس، تعارض «دافع ـ دافع» به دشواری حل میشود؛ زیرا هر نوع راهحل آن ناخوشایند است. موقعیت تعارضی «جاذب ـ دافع» نسبت به موقعیت تعارضی «دافع ـ دافع» کمتر ناکامکننده است و بالطبع استرسزایی آن کمتر است و به بهداشت روانی زیانی نخواهد رساند.
عوامل استرسزا
عوامل فشارهای روانی را میتوان به فراسازمانی، سازمانی و گروهی تقسیم کرد و در حقیقت، همه به سطح فردی میرسند. تحقیقات در مورد عوامل فردی فشار عصبی حاکی از دو علّت مهم است:
1. ابهام و تعارض نقش در سازمان
کارکنان علاوه بر نقشهای سازمانی، نقشهای اجتماعی دیگری هم دارند که به واسطه ایفای نقشهای متعدد ممکن است دچار فشار روانی و استرس شوند. همچنین ناسازگاری بین وظایف شغل و منابع و قواعد و مقرّرات و نیز ابهام در انتظاراتی که مدیر از او دارد عامل دیگری برای پیدایش فشار روانی فرد در سازمانهاست.
عوامل فشار فردی را در شکل (2) میتوان مشاهده کرد.7
2. خصوصیات تیپ Aداشتن
تحقیقاتی که برای پیشبینی عارضههای قلبی، از سال 1950 توسط متخصصان قلب شروع شده بود با مطالعات فریدمن8پیرامون شخصیتهای تیپ Aو تیپ Bتکمیل شد. وی دریافت که تیپ Aهمبستگی بالایی با فشار عصبی و خطرات جسمی ناشی از آن دارد، در حالی که تیپ B در رویارویی با وضعیتهای فوقالعاده تنشزا آسیبناپذیرند و در جهت غلبه بر عوامل تنشزا از استقامت بیشتری برخوردارند. فریدمن شاخصههایی از دو نوع تیپ ارائه داده است؛ بدین ترتیب که افراد تیپ Aهمیشه در حال حرکتند، سریع میخورند، سریع حرف میزنند، بیصبر هستند، دو کار را با هم انجام میدهند، ذهنشان با ارقام پر است، روحیه تهاجمی دارند و به طور مداوم در فشار کمبود وقت هستند، اما فردی که از تیپ Bبرخوردار است، نگران وقت نیست، صبور است، لاف نمیزند، برای تفریح بازی میکند نه پیروزی، هرگز عجله نمیکند و تحت فشار پایان وقت نیست.9
راههای درمان استرس از نظر اسلام
بر اساس مطالعات و بررسیها در متون دینی، برای رفع مشکلات ناشی از استرس و اصولاً برای غلبه بر فشارهای روانی، راهکارهایی را میتوان ارائه نمود. با توجه به اینکه همه انواع فشارهای روانی به خود فرد باز میگردد و در سطح فردی مطرح است، به نظر میرسد بهترین راه برای پیشگیری و حتی درمان ناراحتیهای عصبی افراد، استفاده از روشهایی است که بتواند سطح باور و اندیشه فرد را تغییر و یا تعدیل نماید و اگر در دستورات عملی و کاربردی محققان بهداشت روانی به استراحت، ورزش، تفریح و تمدد اعصاب اشاره میشود میتوان ادعا نمود که همه آنها در جهت بهبود اندیشه و خرد شخص است که از آنبهعنوان«اندیشهدرمانی»10 نام برده میشود.
هرگاه رفتار افراد را با رویکرد شناختی مورد مطالعه قرار دهیم به ناچار خواهیم پذیرفت که بین شناخت و اندیشه افراد و آنچه که انجام میدهند (رفتار آنها) رابطه مستقیم برقرار است و بسته به نوع شناخت فرد، رفتاری که تحقق میپذیرد از بار ارزشی متفاوتی برخوردار خواهد شد. ممکن است یک رویداد و حادثه فشارزای معین را دو نفر به دو صورت متفاوت ادراک کنند و این امر به معنایی بستگی دارد که آن موقعیت در نظر هر یک از آنان دارد. برای مثال، ناراحتی ناشی از زایمان برای زنی که با اشتیاق در انتظار تولد فرزندش است به مراتب کمتر فشارزا و استرسآور است تا برای زنی که هیچ میلی به مادر شدن ندارد.11
بهترین شاهد بر صدق گفتار فوق مبنی بر ارتباط شناخت و سطح اندیشه افراد با رفتارهای آنان، آیات 65ـ82 سوره مبارکه «کهف» است. در آیات مزبور، داستان همراهی حضرت موسی علیهالسلام با حضرت خضر علیهالسلام، نشاندهنده سطح اختلاف معرفتی دو شخصیت است که منجر به واکنشهای متعدد از سوی آن دو میشود.
بنابراین، اگر کسی از اندیشه و درک درست و سطح معرفتی بالایی برخوردار باشد مسلما در هنگام مواجهه با مشکلات و عوامل فشارزا با نگرشی مثبت برخورد خواهد کرد و از ظرفیت بالای روانیبرخوردارخواهدبودوازاینرو،دچارآسیبهای روانی ناشی از عوامل استرسزا نخواهد شد.
آنچه از متون دینی استفاده میشود این نکته است که با توجه به فلسفه زندگی انسان که همانا رسیدن به کمال مطلوب الهی است، در واقع دین در پی تکامل روانی انسان (بهداشت روانی) میباشد و پیوسته با دستورهای ایجابی و سلبی در قالب واجب و حرام در پی ایجاد آن است.
آموزههای اسلام از سویی با تقویت بینش خداخواهی انسان که به صورت فطری در ساختمان وجودی او نهاده شده است12 و خواستار تکمیل و تبدیل آن از حالت نیمهآگاهانه یا ناآگاهانه به آگاهانه است، ظرفیت روانی آدمیان را بالا میبرد13 و از سوی دیگر، با تحریم محرماتی نظیر شرب مسکرات14 و روابط نامشروع15 به بهتر کردن محیط و اجتماع کمک میکند. در ادامه، به این دو جهت از راهکارهای دینیبهاختصاراشارهخواهد شد.
در قرآن کریم به آیات متعددی برخورد میکنیم که داشتن بینش توحیدی را به انسانها گوشزد مینماید و خواستار موحّد شدن انسان در تمام ابعاد اعم از نظری و عملی (توحید ذاتی، صفاتی، افعالی و عبادی) است. بیشک، اگر انسان به معنای دقیق کلمه موحّد شده باشد مسلما نگرشش به پدیدهها و درک او از مصایب و مسائل ـ که ما از آنها به عنوان عوامل مخرب بهداشت روانی و استرسزا نام میبریم ـ با دیگران که از این بینش برخوردار نیستند تفاوت خواهد داشت و رفتار او هم به تبع آن متفاوت خواهد شد.
اگر کسی که خداخواهی و حقمحوری او حکم به این باور بدهد که «لا مؤثر فی الوجود الا اللّه»، دیگر از هر آنچه غیر خدا باشد ترسی نخواهد داشت، غیر از خدا چیزی را به حساب نخواهد آورد و دیگر برای او شکست و ناکامی معنا نخواهد داشت، بلکه باید در این فرهنگ (فرهنگ توحیدی) تعریف جدیدی از این واژگان صورت پذیرد که در ادامه به آن اشاره خواهد شد.
بدینروی، قرآن سفارش به تقوا و در مسیر خداطلبی را مکررا به انسان یادآور میشود و از او میخواهد که خدا را در نظر داشته باشد: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُسْلِمُونَ.» (آلعمران: 102)
این آیه به صراحت میفرماید که انسان باید آنگونه که حق مطلب است تقوا را رعایت کند و در عالیترین درجات تقوا زندگی کند و پایانی به غیر از مسلمانی، که همان تبعیت محض از دستورات الهی است، نداشته باشد. مسلّم اگر کسی اهل تقوا باشد از آثار آن نیز بهرهمند خواهد شد. قرآن کریم در این زمینه چنین میفرماید:
ـ «إَن تَتَّقُواْ اللّهَ یَجْعَل لَّکُمْ فُرْقَانا.» (انفال: 29)
ـ «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَالَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا.»(عنکبوت: 69)
ـ «وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجا.» (طلاق: 2)
ـ «وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْرا.» (طلاق: 4)
ـ «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ.» (اعراف: 96)
ـ «فَأَمَّا مَن أَعْطَی وَاتَّقَی وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَی فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَی.» (لیل: 5ـ7)
ـ «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ.» (حجرات: 13)
علّامه طباطبائی حقیقت تقوا را عبارت از احتراز و دوری (اجتناب و خودداری) میداند که با استشهاد از آیه «فَاتَّقُواْ النَّارَالَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ»(بقره:24) به دست میآید و نیز میفرمایند که تحقق تقوا به امتثال اوامر الهی و اجتناب از نواهی خدا میباشد.16
آنچه از این دسته آیات مستفاد میگردد نقش تقوا در گشایش کارهاست؛ یعنی انسان باتقوا راه خروج دارد، به بنبست نمیرسد، کارش آسان میشود، کار او به سوی آسانی روان است و بدیهی است که انسان با تقوا و متعبّد به دستورهای الهی کارش به ناکامی و شکست نمیانجامد. او به واسطه درونی کردن تقوای الهی در خویش توانسته است از چنین ظرفیت وجودی بالایی برخوردار شود که در کشاکش مصایب و بحرانها، خود را نبازد، هراسناک نشود، مأیوس و ناامید نگردد.
اگر کسی به چنین درجهای برسد که قرآن برای یک انسان موحّد ترسیم میکند، و با انجام عبادات و ترک محرمات، عبودیت خویش را به منصه ظهور برساند، در این جهان پرتلاطم از پشتوانه محکم و قادری برخوردار خواهد شد؛ همانگونه که قرآن میفرماید: «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ» (بقره: 152) و «إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ.»(محمّد: 7)17
و با داشتن این قدرت بینهایت، دیگر جایی برای نگرانی وی از وضع آینده نمیماند تا دچار اضطراب گردد. میداند که اگر تمام موجودات بخواهند منفعتی را از او سلب کنند که خدا نخواسته باشد امکان ندارد و اگر بخواهند به او نفعی برسانند که مورد مشیّت الهی قرار نگرفته باشد، باز هم ناتوان هستند. «قُلْ فَمَن یَمْلِکُ لَکُم مِنَ اللَّهِ شَیْئا إِنْ أَرَادَ بِکُمْ ضَرّا أَوْ أَرَادَ بِکُمْ نَفْعا.»(فتح: 11)
انسان باتقوا وقتی بداند که خداوند علیم متعال، بهتر از خود او میتواند مصلحت او را مدنظر قرار دهد و بشناسد، و در مقام عبودیت به این نظر و اندیشه رسیده باشد که قدرت دید و فکر او محدود است، حال آنکه خداوند بصیرت نامتناهی دارد، آنگاه با سپردن عنان کار خویش و تفویض امر خود به خدا، نگرشش در پیشآمدها و رویدادها با توجه به اینکه در انجام مأموریت و وظیفه کوتاهی نکرده است بسیار مثبت خواهد بود. قرآن میفرماید: «وَعَسَی أَن تَکْرَهُواْ شَیْئا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَعَسَی أَن تُحِبُّواْ شَیْئا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ.» (بقره: 216)
و نیز در آیه دیگر میفرماید: «فَعَسَی أَن تَکْرَهُواْ شَیْئا وَیَجْعَلَ اللّهُ فِیهِ خَیْرا کَثِیرا.» (نساء: 19)
بنابراین، معلوم است که چگونه انسان به واسطه تبعیت از دستورهای دین خدا، که همانا در تقوا جلوهگر است، در برابر بحرانها و عوامل فشارزا از خود واکنش نشان خواهد داد. واکنشی که منبعث از نگرش خدامحوری باشد دیگر منفعل و مضطرب نخواهد بود، قال رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله: «المؤمن اذا غضب لم یخرجه غضبه من حقّ و اذا رضی لم یدخل رضاه فی باطل و الذی اذا قدر لم یأخذ اکثر مماله».18 بلکه در بحبوحه بحرانها و مصایب صدا به توحید و یکتاپرستی بلند خواهد کرد و عبودیت خویش را با جملهای از دل برخاسته به تصویر خواهد کشید که: «ما رایت الاّ جمیلاً»19 و این تلقّی را خواهد داشت که هر آنچه از دوست رسد نیکوست.
این هنر و کارکرد دین است که با دستورهای خویش انسانها را تا چنین اوج و بلندایی میرساند که به واسطه برخورداری از زلال وحی، به راحتی بتوانند مشکلترین مشکلات را به بهترین فرصتها تبدیل کنند و اگر همه تلاش اندیشمندان مدیریت برای تقویت این مهارت (تبدیل مشکل به فرصت) در مدیران باشد، میتوان گفت بهترین راهکار آن دل سپردن به منشأ قدرت و قدرتآفرین در جهان هستی، یعنی خداوند متعال، است.
با این تفکر و نگرش مستفاد از آموزههای دینی، آیا دیگر جایی برای واژه شکست و ناکامی باقی میماند؟ شکست و ناکامی زمانی متصور خواهد بود که به این منزل از کمال نرسیده باشد و هرگاه که به این کمال رسید پیروز است، خواه پیروزی ظاهری را به دست آورده باشد یا نه؛ چراکه هدف او در این مسیر، رسیدن به کمال است و کمال او قرب الهی و انجام دستورهای اوست. فردی که در جهت دستورهای خداوند گام برمیدارد خود پیروز است و به فتحالفتوح و بزرگترین پیروزی رسیده است. ولی هنگامی که در مسیر رسیدن به این هدف نباشد و دور افتاده از اصل خویش گردد و عقربه وجود خویش را به سوی کمال مطلق و بینهایت جهتگیری نکرده باشد در شکست و تلاطم قرار دارد؛ هرچند که به پیروزی ظاهری هم رسیده باشد.
بنابراین، واژگانی همچون شکست و پیروزی و آرامش و ناآرامی بهترین معنا را در بستر دین به خود میگیرند و حقیقت و مطلق آنها، در چارچوب احکام الهی، متصور است. آیه 28 سوره مبارکه «رعد» به همین موضوع اشاره دارد:«أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ.»در واقع، قرآن کریم بهداشت روانی افراد و آرامش روحی انسانها را فقط و فقط به ذکر و یاد خدا منحصر میکند و عقیده و باور خدایی داشتن (ایمان) و رفتار درست بر طبق آن عقیده و باور (تقوا و عمل صالح) را موجب رسیدن به فلاح و رستگاری میداند:
ـ «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ.» (مؤمنون: 1)
ـ «إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ.» (توبه: 4)
ـ «إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ... عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ.»(قمر: 54و55)
قرآن کریم نداشتن ایمان و عقیده به خدا، نبود تقوا و پرهیزگاری و در یک کلمه «بیخدایی» را موجب به هم خوردن آرامش روانی و پیدایش استرس انسان معرفی میکند؛ آنجا که میفرماید: «وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکا»(طه: 124)؛ و هر کس از یاد من رو گرداند زندگی او را تنگ میکنم (او را در تنگنا قرار میدهم.)
در پایان سخن، این نکته را یادآور میشویم که تنها راه پیشگیری از بروز عوارض و بیماریهای ناشی از استرس، سرسپردن به دستورهای دین و ایجاد ایمان و تقوای فردی در تمام ابعاد زندگی است و با خودسازی فردی و بهرهمند شدن افراد از ایمان خدایی، اجتماع و سازمانهای بشری نیز از این ظرفیت بهرهمند خواهند شد و برای سالم شدن محیط و پیدایش «حیات طیّبه» رابطه متقابلی برقرار خواهد شد.
بهترینشاهدصدقاینمطلبآیاتشریفهذیلهستند:
ـ «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُم لِمَا یُحْیِیکُمْ.» (انفال: 24)
ـ «مَنْ عَمِلَ صَالِحا مِن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً» (نحل: 97)؛ حیات طیّبه با سرسپردن به ندای خدا و رسول و عمل صالح انجام دادن تحقق مییابد.
نتیجهگیری
همانگونه که در مقاله اشاره شد، هرچند فشار روانی به خودی خود منفی نمیباشد، ولی هرگاه از کنترل و تدبیر فرد خارج گردد موجب پیدایش بیماریهای روحی و آلام جسمی خواهد شد، از اینرو، باید همیشه به دنبال راههای پیشگیری و درمان آن باشیم.
بر اساس تعالیم و آموزههای دین اسلام، فرد میتواند با تقویت خداباوری و تقوا و با ارتقا سطح آگاهی و معرفتش نسبت به نقش خداوند در جهان هستی به قدرت و ظرفیتی برسد که در برخورد با ناملایمات و عوامل مخرّب آرامش و فشار روانی دچار اضطراب و ناکامی و شکست نگردد و با برخورداری از چنین ویژگیهای شخصی، به توسعه و تعالیای برسد که بهداشت روانی و آرامش جاودانی پیدا نماید.
بنابراین: 1. دین با دستورات ایجابی و سلبی (واجب و حرام) در پی تکامل بهداشت روانی افراد است.
2. دین با ارتقای سطح معرفتی و تقویت بینش توحیدی فطری افراد ظرفیت روانی آنان را افزایش میدهد.
3. سفارشات مکرر به تقواطلبی و اثرات گشایشگری آن در زندگی مادی و معنوی موجب خروج انسان از یأس و ناامیدی و اضطراب است.
4. از منظر نظام ارزشی دینی و هدف والای انسان موحد، واژگان شکست، ناکامی، مشکل معنای خاصی پیدا میکند.
-
پى نوشت ها
- 1 دانشآموخته حوزه علمیه و کارشناس ارشد مدیریت مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى ره. تاریخ دریافت: 21/9/87 ـ تاریخ پذیرش: 22/1/88.
- 2ـ بهروز میلانىفر، بهداشت روانى، ص 83.
- 3ـ استیفن رابینز، مدیریت رفتار سازمانى، ج 3، ص 1036.
- 4ـ مورهد / گریفین، رفتار سازمانى، ص 261.
- 5ـ استیفن رابینز، مدیریت رفتار سازمانى، ج 3، ص 1036.
- 6ـ همان، ص 1040.
- 7ـ مورهد / گریفین، رفتار سازمانى، ص 275.
-
8284. Fridman.
- 9ـ همان، ص 276.
-
10285. Cognitive Therapy.
- 11ـ استیفن رابینز، مدیریت رفتار سازمانى، ج 3، ص 1048.
- 12ـ روم: 30.
- 13ـ انفال: 24.
- 14ـ بقره: 219.
- 15ـ نور: 31ـ32.
- 16ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ج 1، ص 367.
- 17ـ محمّد: 7.
- 18ـ محمّد محمّدى رىشهرى، میزانالحکمه، ج 7، ص 433، ح 14780.
- 19ـ اشاره به جمله حضرت زینب علیهاالسلام در جواب یزیدیان پس از شهادت امام حسین علیهالسلام دارد. محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 45، ص 116 / ابن نما حلّى، مثیرالاحزان، ص 71.
-
··· منابع
- ـ حلّی، ابن نما، مثیرالاحزان، بیجا، بینا، بیتا.
- ـ رابینز، استیفن، مدیریت رفتار سازمانی، ترجمه علی پارساییان و محمّد اعرابی، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی، 1374.
- ـ طباطبائی، سید محمّدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، قم، انتشارات اسلامی، بیتا.
- ـ مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، بیروت، داراحیاءالتراث، 1403.
- ـ محمدی ریشهری، محمّد، میزانالحکمه، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1362.
- ـ مورهد، جی.، و آر. گریفین، رفتار سازمانی، ترجمه سید مهدی الوانی و غلامرضا، معمارزاده، تهران، مروارید، چ دهم، 1384.
- ـ میلانیفر، بهروز، بهداشت روانی، تهران، قومس، چ سوم، 1373.