معرفت، سال هجدهم، شماره سوم، پیاپی 138، خرداد 1388، صفحات 55-

    کاستی‏های تلویزیون در تبلیغ دین

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    حسن خیری / *استادیار - دانشگاه آزاد اسلامی واحد نراق / Hassan.khairi@Gmail.com
    چکیده: 
    تلویزیون جمهوری اسلامی ایران به عنوان بزرگ‏ترین و مؤثرترین وسیله ارتباط جمعی، خود را از پایگاه دینی تعریف و رسالت تبلیغی خویش را بر آن استوار نموده است. اقتضائات رسانه‏ای و نوع رویکرد و عملکرد این رسانه، همواره مجال بحث از قابلیت و ظرفیت این ابزار برای چنین رسالتی را فراهم نموده است. این مقاله با رویکرد نظری، تحلیلی و پیمایشی، در تلاش است تا با برجسته نمودن برخی مشکلات فراروی تلویزیون برای تبلیغ دین و مقایسه فضای رسانه‏ای آن با فضای رسانه‏های سنّتی، به افقی از قابلیت تلویزیون برای تبلیغ دین دست یابد. به نظر می‏رسد، فضای تبلیغی در رسانه ملی دارای اقتضائات خاص خود است و همچون فضای تبلیغ سنتی، دارای نقاط قوت و ضعف است. باید به تناسب اقتضائات تبلیغ دین از رسانه ملی در این زمینه بهره گرفت و در بهره‏گیری از آن باید به مؤلفه‏های پیام دین توجه ویژه نمود.
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    کاستی‏های تلویزیون در تبلیغ دین

    حسن خیری 1

    چکیده

    تلویزیون جمهوری اسلامی ایران به عنوان بزرگ‏ترین و مؤثرترین وسیله ارتباط جمعی، خود را از پایگاه دینی تعریف و رسالت تبلیغی خویش را بر آن استوار نموده است.

    اقتضائات رسانه‏ای و نوع رویکرد و عملکرد این رسانه، همواره مجال بحث از قابلیت و ظرفیت این ابزار برای چنین رسالتی را فراهم نموده است. این مقاله با رویکرد نظری، تحلیلی و پیمایشی، در تلاش است تا با برجسته نمودن برخی مشکلات فراروی تلویزیون برای تبلیغ دین و مقایسه فضای رسانه‏ای آن با فضای رسانه‏های سنّتی، به افقی از قابلیت تلویزیون برای تبلیغ دین دست یابد.

    به نظر می‏رسد، فضای تبلیغی در رسانه ملی دارای اقتضائات خاص خود است و همچون فضای تبلیغ سنتی، دارای نقاط قوت و ضعف است. باید به تناسب اقتضائات تبلیغ دین از رسانه ملی در این زمینه بهره گرفت و در بهره‏گیری از آن باید به مؤلفه‏های پیام دین توجه ویژه نمود.

    کلیدواژه‏ها: تلویزیون دینی، فضای تبلیغی رسانه‏ای، فضای تبلیغی سنتی، کارکرد تلویزیون.

     

    مقدّمه

    امروزه در بسیاری از جوامع توسعه‏یافته و در حال توسعه، تا جایی که «تلویزیون همچون یک همدم» مجازی وارد زندگی انسان‏ها شده و جای بسیاری از نهادها و مؤسسات را گرفته است؛ نهادهای مذهبی بخشی از کارکردهای خود را به این رسانه سپرده‏اند و به این ترتیب، نسبتی نو از تعامل مذهب و تلویزیون به وجود آمده است.

    این پدیده مورد بررسی بسیاری از محققان قرار گرفته است. نیومن (1999) در کتاب مذهب در برابر تلویزیون بر آن است که یکی از جنبه‏های مذهبی که تلویزیون نمی‏تواند آن را بازنمایی کند ارزش‏های قدسی مذهب است. 2

    مالکوم ماگریج (1977) معتقد است که تلویزیون پیش از هر چیز به ساختارهای اجتماعی و اقتصادی وابسته است، در حالی که مذهب و ایمان مذهبی فراتر از ساختارهای اجتماعی است و ماهیتی ماورایی دارد. 3

    برخی رهبران کلیسای کاتولیک از جمله پاپ ژان پل دوم مفهومی به نام «کلیسای الکترونیک» را وارد ادبیات پژوهشی این حوزه کرده و بر لزوم تلاش برای جلوگیری از پدیده تحریف و مشارکت مردم در فعالیت‏های مذهبی و پرهیز از انفعال تأکید می‏کنند.

    پیتر هورسفیلد (1984) معتقد است که تلویزیون با برجسته‏سازی برخی از موضوعات و مسائل مذهبی در سطح جامعه بر ادراک و برداشت مراکز مذهبی مثل کلیسا تأثیر می‏گذارد.

    به اعتقاد جیزس مارتین باربرو، نکته مهم این است که برخی از مذاهب قدرت و توانایی آن را دارند که

    رادیو و تلویزیون را همانند واسطه جدید در خدمت تجربه دینی قرار دهند. 4

    راجرز معتقد است در جوامعی که بر اثر حملات رسانه‏های پست‏مدرن به زانو درآمده‏اند، تلویزیون دینی تنها حکم مسکّنی را دارد که گه‏گاه برای فرد دردمند آرامش فراهم می‏آورد. مصلحان، اندیشمندان و دلسوزان جامعه باید به فکر علاج قطعی و نجات بشریت از انحطاط باشند. اما تا آن موقع، استفاده از این مسکّن‏ها نه تنها اشتباه نیست، بلکه کار درستی هم هست؛ باید مدام بر کیفیت چنین مسکّن‏هایی افزود تا زمان علاج قطعی فرا رسد. 5

    لید اسکافیلد کلارک معتقد است که تلویزیون دینی، معنا و مضمون فرهنگی خود را از جایگاه دین در حوزه غیرمذهبی رسانه‏ها اخذ می‏کند و بنابراین، گسترش وسوسه‏انگیز نقش این پدیده، خود را هم در دین‏زدایی آشکار ساخته و هم در تحولات به وقوع پیوسته در زمینه پخش برنامه‏های تلویزیونی. 6

    نویسنده مقاله «تلویزیون ابزار مصرف» نیز با استفاده از جمله ژان بودریار در باب تلویزیون که می‏گوید: «تلویزیون تو را نگاه می‏کند نه تو تلویزیون را»، به مقوله مصرف دین در تلویزیون دینی پرداخته و معتقد است: بین دین‏پروری و دین‏داری تفاوت است. آن‏گاه که تلویزیون به طور مستقیم به ارائه برنامه مذهبی می‏پردازد در حقیقت، به یکسان‏سازی انسان‏ها نگریسته و برای همگان نسخه عمومی مصرفی یکسانی ارائه کرده است، در حالی که ارائه برنامه‏های غیرمستقیم فرصت و مجال تأمّل و بازسازی را به مخاطب می‏دهد و این موجب دین‏داری می‏شود. وی معتقد است: باید از مصرفی کردن دین اجتناب کرد. 7

    پستمن معتقد است که تلویزیون دارای ماهیت «این جهانی» است و تبدیل آن به «آن‏جهانی» مذهبی ممکن نیست. 8

    بابی سی. الکساندر بر آن است که ماهیت آیین تلویزیون دینی، ظرفیت و توانایی گسترده کردن افق دید بینندگان را به آنها می‏دهد. در راستای گذار و انتقال آیینی به زمینه و بستری جایگزین، برنامه‏های تلویزیون، برای بینندگان، مجال و امکان ایجاد انعطاف در اعتقادات و سبک زندگی سنتی‏شان را فراهم می‏آورد و به آنها امکان تجربه گرایش‏های مذهبی وسیع را همزمان با تجربه سبک زندگی و نگرش غیردینی می‏دهد. 9

    هوور متأثر از ویکتور ترنر معتقد است که تلویزیون دینی، به عنوان آیین بینندگان را قادر می‏سازد تا گذار از اعتقادات و تقیدات، معیار و آشنا شدن با اعتقادات و تعهدات جایگزین و رقیب را تجربه کنند. 10

    ترنر استدلال می‏کند که نقش اصلی آیین، ایجاد جامعه هوادار زندگی اشتراکی است... مناسک موجب تکوین و تشکیل جماعت‏های انسانی می‏شود. نقش اساسی آیین قرار دادن ساختار اجتماعی در خدمت جماعت است. 11

    البته تلاش و مساعی بینندگان برنامه‏های دینی برای ایجاد جماعتی در میان خودشان با استفاده از تلویزیون دچارگسست‏وانقطاع‏می‏شود؛زیراتلویزیون از تعامل مستقیم میان آنها جلوگیری می‏کند. 12

    کیان جی، توماسلی و آرنوله شپرسون معتقدند: انسانی که از لحاظ اجتماعی دچار تفرد 13 شده، بهعنوان شرکت‏کننده در کلیسای الکترونیکی، از لحاظ ارگانیکی به کانون معنوی مقتدری متصل می‏شود که در برابر از خودبیگانگی ناشی از زندگی روزمره (و نه الزاما زندگی مادی) ایستادگی می‏کند. این پیوند مجدد، در وهله اول در سطوح محلی صورت می‏پذیرد. 14

    این نوشتار بر آن است تا با رویکرد جامعه‏شناختی، به توصیف مشکلات فراروی تلویزیون جمهوری اسلامی ایران برای تبلیغ دین در مقایسه با رسانه‏های سنتی بپردازد.

    مشکل تشخیص برنامه دینی از غیردینی

    تلویزیون ما از یک‏سو، باید پاسخ‏گوی مخاطبان داخلی باشد که زمینه دیدن تلویزیون‏های ماهواره‏ای مخرّب فرهنگ دینی ـ ایرانی برای آنها فراهم است و با انتظارات خاص خود از جمله سرگرمی و لذت بردن به تماشای برنامه‏های تلویزیونی می‏نشینند و از سوی دیگر، رسالت جهانی دینی اقتضای آن را دارد که به برنامه‏های جدّی‏تر پرداخته و خود را از فضای جذابیت‏های غریزی غیردینی رها سازد. به هر صورت، جمع کردن سرگرمی با هشیاری، برنامه‏های اقناعی با برنامه‏های ارشادی، باب دل مخاطب سخن گفتن با رسالت ارشاد و اندرز چندان آسان نیست و حداقل آن است که ظرافت‏های هنری، تخصصی و فهم دینی بالایی را می‏طلبد. وجود این مشکل در برنامه‏های تلویزیون، موجب شده است همواره گزینش و رویکردها با افراط و تفریط همراه باشد. نباید از این نکته غفلت کرد که هر ابزار ذاتا دارای اقتضائاتی است. فضای تماشای تلویزیونی با فضای‏حاضران‏دریک‏حسینیه‏متفاوت‏است‏ونمی‏توان فضای تلویزیونی را به فضای حسینیه تبدیل کرد.

    برخی با طرح پرسش «فناوری، مسخّر انسان یا انسان مسخّر فناوری»، این باور را مطرح کرده‏اند که اگر ما کاملاً به تلویزیون مسلط شویم و بتوانیم همه مسائل آن را تسخیر کنیم و قدرت انسانی غلبه کند، اصلاً بحث سکولاریسم آنجا مطرح نخواهد شد، همان‏گونه که در استفاده از قبله‏نما توسط پرتغالی‏ها بحث دینی مطرح نبود. ولی واقعیت آن است که ورود به عرصه استفاده از تلویزیون یعنی ورود به شبکه گسترده‏ای از فرهنگ‏ها و هویت‏ها، که با ورود به صحنه حسینیه و مسجد متفاوت است. آیا در عرصه تبلیغی این رسانه، قدرت همسو کردن مخاطبان در دست تولیدکنندگان است؟ آیا در دستگاه گیرنده تنها خواسته‏های دیدنی و شنیدنی ما ارائه می‏گردد تا با پالایش این ابزار، آن را به صورت خالص در خدمت دین قرار دهیم؟ آیا ما می‏توانیم با این وضعیت، مخاطبان خود را حفظ نماییم تا در وقت مقتضی نظیر نیازهای مشارکتی سیال اجتماعی روی همنوایی آنها حساب باز کنیم؟ این سؤالات از یک‏سو و تعهد نظام اسلامی به تبلیغ دین از سوی دیگر، سیاست‏گذاری را دچار مشکل می‏کند. علاوه بر آن، واقعا وقتی در مورد برنامه‏های تلویزیون قضاوت می‏شود ملاک قضاوت چیست؟ کدام برنامه سکولاریستی و کدام دینی تلقّی می‏شود؟ آیا سرگرمی و ایجاد ابتهاج و سرور، غیردینی یا ضددینی است؟ تشویق به کار و تلاش چطور؟ تبلیغ سرمایه‏گذاری چگونه است؟ کدام بخش برنامه‏های اقتصادی جنبه سکولاریستی دارد و کدام بخش جنبه دینی؟ آیا با توجه به جامعیت دین اسلام که همه عرصه‏های حیات زیستی، معنوی، مادی، فردی، اجتماعی، قومی، ملّی و فراملی را دربر می‏گیرد، ارائه برنامه‏ای از بعد علمی، دینی تلقّی می‏شود یا غیردینی؟

    اگر پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله مردم را به مهاجرت ـ هرچند به چین ـ تشویق می‏کنند و برای رسیدن به اطلاعات جدید و توسعه زندگی، فرو رفتن در اعماق دریاها را مورد تشویق قرار می‏دهند، این قطعا با نگاه دینی و الهی است. طبیعی است می‏توان نتیجه گرفت که آنچه با اصول و اهداف رسالت انبیا در تعارض باشد ـ نظیر اینکه مردم را به جای تولید، به مصرف همراه با اسراف فراخواند، به جای تقویت بینش و اندیشه، به بی‏خیالی و بی‏رگی گرایش دهد و به جای هشیاری، تولید غفلت نماید، و به جای دیدن دیگران، دیدن خود را تبلیغ نماید ـ سکولاریستی است. اگر تلویزیون در ما، ایجاد از خودبیگانگی نماید، ضددینی و غیردینی است. با این رویکرد، تا حدی تکلیف تلویزیون دینی از غیردینی یا ضد دینی مشخص می‏گردد، ولی مسئله این است که مشکل خاتمه نمی‏یابد. اگر تماشای برنامه‏ای علمی، موجب خودکم‏بینی، مهاجرت به خارج و یا ملاطفت و همراهی در دل ما نسبت به دشمنان دین گردید، غیردینی و ضددینی است. به علاوه، در برخی موارد، عدم کنترل درجه برخی عواطف و احساسات مشکل‏ساز است. قوم دوستی و میهن دوستی خوب است و مورد تأیید دین (حب الوطن من الایمان)؛ اما موضوع این است که اگر انگیزه الهی در این خصوص فراموش شود و در طول حب خدا محسوب نگردد، با نگاه دینی شرک خفی است و غیردینی. با این وصف، تبلیغ ملّی‏گرایی دینی است یا غیردینی؟ اگر با رویکرد کارکردگرایی دین را تفسیر نماییم، مسئله سهل و آسان است؛ این تبلیغ آثار مثبت به همراه دارد، کشور اسلامی است، دفاع از میهن تکلیف شرعی است، و آبادانی آن نشانه ایمان است و دنیا مزرعه آخرت. اما می‏دانیم که دین را صرفا با نگاه کارکردگرایی نمی‏توان تفسیر کرد. رویکردهای ذات‏گرایی و غیرکارکردگرایی نیز وجود دارد. با نگاه عرفانی، نگاه استقلالی به این موضوعات مذموم است. آن وقت، بسیاری از این‏گونه مسائل که دینی تلقّی می‏گردد، غیردینی می‏شود.

    مشکل دیگر در تلویزیون دینی آن است که حتی بسیاری از برنامه‏های علنا مذهبی که با همین انگیزه نیز ایجاد شده‏اند، می‏تواند با ملاحظه مخاطب غیردینی باشد. برای مثال، برنامه‏های عرفانی که مفاهیم راز و رمزدار عاشقانه در آن به کار می‏رود می‏تواند تأثیر غیردینی برای مخاطب داشته باشد. عارف از عشق زمینی به عشق آسمانی می‏رسد و این متوقف بر طی منازل عارفانه است. هر کس را در این حریم راه نمی‏دهند. در منظر اندیشمندان اسلامی، برخی از کتاب‏های دینی عمیق، برای برخی افراد مبتدی و غیرمستعد کتب ضاله به شمار می‏روند و اجازه استفاده از آنها داده نمی‏شود. حال تلویزیون با پا گذاشتن در حریم عارفانه، هم از مضامین دینی استفاده برده و هم موضوعی دینی را به تصویر کشیده است. این، واقعا باید دینی تلقّی شود؟ حال آنکه آثار مخرّب این برنامه‏ها برای بسیاری، هم از نظر اغراض توجه به آنها و هم آثار آن، مخفی نیست. دین، هم ممکن است از دریچه‏ای غیرشریعتی القا گردد و هم فرد را بیشتر متوجه عشق‏های زمینی کند.

    آیا این برنامه‏ها به لحاظ مخاطبْ دینی است یا غیردینی؟ آیا باید وارد این عرصه شد یا خیر؟ می‏توان با نگاه به مخاطب گفت: برای برخی دینی است و برای برخی غیردینی. در این زمینه، می‏توان از مجموعه‏هایی تلویزیونی همچون مجموعه تلویزیونی امام علی علیه‏السلام نام برد که کاملاً با اغراض دینی است و دارای آثار مثبت فراوان از نظر آشنایی با تاریخ و مقام امام علی علیه‏السلام. اما وقتی آن را از منظر عواقب جانبی، اجتماعی ملاحظه می‏کنیم ممکن است در مواردی قضاوت مشکل شود. حال با این جوانب، پخش این‏گونه برنامه‏ها با این ویژگی‏ها دینی است یا ضد دینی؟ آیا می‏توان در این‏گونه موارد دست به درجه‏بندی زد و با این رویکرد که موضوعات اجتماعی عمدتا دارای کارکردهای مثبت و منفی‏اند و تلقّی نسبت به هر یک بر اساس سنگینی یکی از دو کفه صورت می‏پذیرد، به توجیه دینی بودن برنامه مبادرت ورزید؟ در این صورت، بحث این است که مرجع تشخیص چه کسی باید باشد؟ آیا ما در کشورمان و سازمان صدا و سیما به اندازه کافی اهل درایت و تشخیص داریم که هم به جوانب دینی واقف باشند و هم جوانب اجتماعی، ملّی، فراملی و... را برانداز نمایند؟

    نتیجه‏ای که می‏توان گرفت این است که تشخیص دینی بودن موضوع، امری مشکل است. از این‏رو، تشخیص سکولاریستی بودن موضوع مشکل است.

    موضوع دیگری که در این زمینه قابل تأمّل می‏باشد توجه به ارزش‏های دینی و ارزش‏های اجتماعی است. ممکن است بسیاری از مصادیق به لحاظ تحقق به رغم یکسان بودن در یکی از این دو ارزش طبقه‏بندی گردند. بسیاری از امور مطلوب در فرهنگ جامعه ممکن است وجود داشته باشد و عادتا یا عامدا اجرا گردد، ولی چون با انگیزه دینی انجام نمی‏گیرد دارای ارزش دینی تلقّی نگردد. به عبارت دیگر، انگیزه و قصد انجام فعل تعیین‏کننده نوع ارزش است. با این وصف، تلویزیون مانند هر رسانه‏ای دیگر ممکن است در تشویق معروف بکوشد و جامعه را به سمت آن دعوت نماید، اما چون تحقق آنها از سوی عاملان و کُنش‏گران به قصد تدین صورت نمی‏گیرد، دینی تلقّی نمی‏شود. به نظر می‏رسد که این‏گونه عرفی‏سازی 15 عمده‏ترینعرفی‏سازی است که در جامعه اسلامی قابل تحقق است؛ چون جامعیت دین اسلام، بسیاری از امور یا همه امور نیک را در خود هضم می‏کند، به نحوی که خواب و لذت جنسی هم می‏تواند عبادت باشد، همین‏طور جهاد و تحمل مشکلات. آنچه جنبه علمی دارد، می‏تواند دینی باشد؛ چون دین اسلام با علم و تعقل همراه است. اما این یک مطلب است و تحقق فرهنگ دینی و دین‏داری مطلبی دیگر. بسیاری از رفتارهای پسندیده در جوامع مختلف وجود دارد و به رغم تأیید آنها رفتار دینی تلقّی نمی‏شوند؛ چون با اغراض دینی صورت نمی‏گیرند. از این‏رو، به نظر می‏رسد تلویزیون ـ هرچند تلویزیون دینی ـ می‏تواند با نگاه به عمل و به بیان دیگر، نگاه کارکردی صرف، جامعه را به سمت سکولاریزاسیون و عرفی‏سازی سوق دهد. پس تکلیف اساسی تلویزیون دینی، توجه به دیندار کردن مخاطبان است؛ یعنی توجه به اعتقادات، اهداف و آرمان‏ها، و تلویزیون با ویژگی‏هایی که از آن یاد کردیم استعداد چندانی برای آموزش، تعلیم و تربیت و بینش‏سازی ندارد. تلویزیون، از این حیث که تفاوت‏های ارزش‏های دینی و غیردینی را برمی‏دارد، باعث تلاقی رفتار دینی و غیردینی و آمیختگی و التقاط آنها می‏گردد و از این نظر کار را بر مبلّغان دینی مشکل‏تر می‏سازد. تلویزیون ابزاری است که آثار آن غالبا در لایه‏های حسی، احساسی و عاطفی باقی می‏ماند و کمتر به لایه بینش می‏رسد. حرکت از احساس و عاطفه به سوی بینش، که در تبلیغات سنتی از آن استفاده می‏شود، متوقف بر پیش‏زمینه‏ها و ممارست‏های فراوان است که تشتت فضای تبلیغی تلویزیون در سطح هویت‏سازی فردی استعداد کمتری برای چنین زمینه‏ای دارد.

    مشکلات تبلیغ دینی تلویزیون در مقایسه با فضای سنتی

    در جامعه ما، دین بزرگ‏ترین سرمایه اجتماعی محسوب می‏شود؛ کشوری با اقوام گوناگون که با «دین» به عنوان مهم‏ترین عنصر به یکپارچگی رسیده است. اکثری بودن مذهب شیعه نیز از سرمایه‏های ممتاز جامعه ایرانی است. پویایی و روحیه پیشرفت، مبارزه با ظلم و نابرابری، شهادت‏طلبی، وجود الگوهای عظیم منحصر به فرد در این مذهب و نیز وجود نمادهای روشن و متمایز، سرمایه بزرگی را فراهم نموده است. این سرمایه عظیم در طول تاریخ در فضای تبلیغی ـ سنتی به حیات خود ادامه داده و بالنده شده است. در چند دهه اخیر ورود رسانه‏های جمعی و به ویژه تلویزیون با رویکرد دینی، فضای تبلیغی را وارد عرصه جدیدی کرده که بدون شناخت آن ممکن است در بهره‏گیری بهینه از این ابزار کاستی صورت گیرد و از آسیب‏های آن اجتناب نشود. بر این اساس، به مقایسه این دو فضا می‏پردازیم.

    فضای تبلیغ سنتی با حضور مستقیم مؤمنان و مشارکت آنها، همواره می‏تواند تا حدی وضعیت نیروی انسانی را از نظر همراهی محک بزند و به عبارت دیگر، در این فضا تشکیل گروه اجتماعی میسر است، ولی در فضای رسانه‏ای برآورد درستی از وضعیت حضور و مشارکت همراهان نمی‏توان داشت.

    فضای رسانه‏ای از سوی دیگر، زمینه‏ساز همدلی در سطح گسترده است و این گرچه ممکن است موجب کاهش قوم‏مداری‏ها و تعصبات گردد ـ که در جای خود سرمایه اجتماعی محسوب می‏شوند ـ ولی به خودی خود سرمایه اجتماعی ـ فرهنگی در سطح کلان را به ارمغان می‏آورد. این فضا می‏تواند رقابت‏ها را کاهش دهد و اقتدار ملّی را به دنبال داشته باشد؛ هم‏زبانی ایجاد نماید و زمینه‏ساز جهان‏نگری گردد؛ چیزی که در تبلیغ سنتی و فضای حاکم بر آن ممکن نبود. فضای تبلیغی رسانه‏ای از سوی دیگر، با مصلحت‏نگری و رویکرد جذب مخاطب می‏تواند موجب سطحی‏نگری در دین‏داری گردد.

    شرطی شدن در فضای رسانه‏ای نیز از پیامدهای منفی و کاهنده سرمایه‏های اجتماعی است. عادت مردم به رسانه صدا و سیما موجب می‏گردد تا از حرکت‏های خودجوش کاسته شود.

    در فضای تبلیغ سنتی، امور دارای مرز مشخص حرام و حلال است و زمینه برای رعایت آداب و دستورات اسلامی فراهم می‏باشد. از این نظر، فضای رسانه‏ای فضایی التقاطی است.

    فضای رسانه‏ای نگاه به دیگران است، حال آنکه فضای تبلیغ سنتی فضای نگاه به خود است. در فضای رسانه‏ای زمینه برای تنوع و تغییر فراهم است، در حالی که در فضای تبلیغ سنتی بحث این است که ما چگونه هستیم، چگونه فکر می‏کنیم، چگونه رفتار می‏نماییم و تمایز و امتیاز ما با دیگران چیست.

    فضای تبلیغ سنتی، فضایی است مجزا از فضای منزل، کار و استراحت، تفریح و سرگرمی و درس و بحث. کسی که در این فضا قرار می‏گیرد با آرامش می‏تواند از فضا استفاده نماید؛ کسی را از استفاده برنامه‏ای دیگر منع نکرده و رنجش دیگران را ایجاد ننموده است. اما فضای تبلیغ رسانه‏ای فضایی است که چه بسا باعث بر هم زدن آرامش دیگران و محروم کردن دیگران از توجه به برنامه‏های مورد علاقه‏شان می‏گردد.

    فضای تبلیغ رسانه‏ای از منظر دیگری نیز دارای پیامد منفی است: عادی‏سازی برنامه‏ها. بدین معنا که در فضای تبلیغ سنتی شرکت در محافل دینی برای کودکان و به ویژه نوجوانان پدیده‏ای نو و خاطره‏ای شیرین و فراموش نشدنی است. خاطره رفتن به مسجد و شرکت در مراسم و مناسک مذهبی در اماکن مذهبی دارای لذتی ماندگار است و کمتر کسی آن را فراموش می‏کند؛ ولی کودکی که از بچگی، در کنار برنامه‏های دیگر، شاهد برگزاری محافل و مجالس مساجد از دریچه تلویزیون بوده و احیانا با محرومیت او از توجه به برنامه مورد علاقه‏اش همراه بوده است، شرکت در مجلس بر پا شده در مسجد و حضور مستقیم در آن، برای او دارای طراوت چندانی نخواهد بود و چه بسا با مشاهده برنامه‏های با کیفیت‏تر، با مجریان متخصص و هنرمندتر، برنامه‏های عادی محلی چندان به دل او نچسبد و این مسئله، مشکل را مضاعف می‏نماید.

    فضای تبلیغی رسانه‏ای مبتنی و متأثر از نوع سیاست‏گذاری و برنامه‏ریزی است و همواره مواجه با افراط و تفریط و آزمون و خطا می‏باشد، در حالی که فضای تبلیغ سنتی به ثبات رسیده و تکلیف امور از قبل مشخص است.

    فضای تبلیغی رسانه‏ای و تلویزیونی، فضایی است که با فضای سیاسی گره خورده است. مشروعیت نظام سیاسی، موجب جلب توجه به فضای تبلیغی تلویزیون می‏گردد و کاهش اعتماد سیاسی توجه به تلویزیون را کاهش می‏دهد. از سوی دیگر، تلویزیون موجب اعتباربخشی و مشروعیت‏زایی برای نظام سیاسی است. و در این رابطه، مصلحت‏اندیشی ضرورتی اجتناب‏ناپذیر است. برای برخورداری نظام از مشروعیت، انطباق با ارزش‏های اجتماعی لازم است و انطباق با ارزش‏های اجتماعی همواره همسو با ارزش‏های اسلامی نیست و ممکن است ارزش‏های اسلامی را تحت‏الشعاع قرار دهد. به عبارت دیگر، در این اثنا اگر ارزش‏های اجتماعی مورد توجه محوری قرار گیرد، ارزش‏های دینی در حاشیه قرار می‏گیرد و این، با دین‏داری تنافی دارد و اگر ارزش‏های دینی، به ویژه مذهب رسمی، به طور خاص، مورد توجه قرار گیرد، عدم انطباق با ارزش‏های اجتماعی در برخی از موارد به وجود می‏آید.

    «در فضای تبلیغ سنتی، حضور در زمان و مکان مقدس، آدمی را از دنیای روزمره و غیرمقدس فراتر می‏برد؛ موضوعی که الیاده آن را لازمه یک مراسم مذهبی می‏داند. آنچه او در کتاب مقدس و نامقدس و کتاب‏های تاریخ ادیان (1372)، چشم‏اندازهای اسطوره (1362) و اسطوره بازگشت جاودانه (1378) بر آن تأکید دارد این است که در جهت کمال‏بخشی به مراسم نمی‏توان به کشف نیت‏ها و دلایل آن بی‏توجهی نمود؛ چراکه در همه ادیان زمان و مکان مقدس قابل اهمیت‏اند. در ذهن و ضمیر فرد دیندار، حضور در زمان و مکان مقدس او را از دنیای روزمره و غیرمقدس فراتر می‏برد.» 16 فضای جدید مراسم مذهبی رسانه‏ای، لزوما همراه و همپای مقولات زمان و مکان نیست. فضای تبلیغ رسانه‏ای تلویزیونی برای ارائه مراسم مذهبی اگرچه مکان و زمان را به طور مجازی در خود می‏پروراند، اما مقید به این دو مقوله نمی‏تواند باشد؛ در عوض، فضای مشحون و سرشار از ابژه‏ها، رنگ‏ها، تصاویر، تقدس‏ها، نگاه‏ها، ژست‏ها را تقویت می‏نماید تا تأثیر همانندی را بر آگاهی و احساس عاطفی و دینی بر جای گذارد.

    تعلیق اجتماعی حاصل از فضای رسانه‏ای مطرح شده در طرح سه مرحله‏ای ویکتور وترنر (1982) نیز از ویژگی‏های این فضا می‏تواند به شمار آید. به اعتقاد وترنر در برنامه رسانه‏ای سه دوره قابل تجهیز است: 1. انفصال شرکت‏کنندگان از زمان و مکان در یک مراسم آیینی؛ 2. مرحله تعلیق اجتماعی؛ 3. مرحله ترکیب و همسازی شرکت‏کنندگان با شرایط جدید. بر این اساس، در این فضا فرایندی برای حضور در شرایط جدید فراهم می‏آید. مرحله انفصال و مرحله تعلیق اگر با تنوع و ناهمگنی موجود در تلویزیون همراه گردد به هویت پایدار و مستحکم و دارای خانمان و پشتوانه در مرحله سوم نخواهد رسید. به نظر می‏رسد بخشی از بحران‏های هویتی، مدگرایی‏ها، و رویکرد احساسی و هیجانی و مقطعی، ناشی از قرار گرفتن در این فضا باشد و حال آنکه فضای تبلیغ سنتی بر فضای تأمّل، حضور مستمر، تکرار مکررات قبلی و تقویت وضعیت فعلی استوار است. حال این ثبات، یا برخاسته از مبانی نظری و اعتقادی است و یا برخاسته از عادات و اعتیادهای رفتاری. به قول فوثرا، فضای تبلیغ رسانه‏ای خلق یک متن جدید در فضای جدید است.

    فضای تبلیغ سنتی به درون‏گرایی گرایش دارد و فرد را هرچه بیشتر به سوی محور، تمیز مرز مذهبی نسبت به دیگر مذاهب، شاخص‏گرایی، و نمادگرایی ویژه می‏خواند، ولی فضای تبلیغ تلویزیونی با توجه به ماهیت آن، از جمله تعهد نسبت به ملت، و توجه به برداشت طرف‏داران دیگر مذاهب و ملل، به گریز از مرکز تمایل دارد؛ توجه به وجوه اشتراک از شاخصه‏های این فضاست.

    در چنین فضایی ردیابی مخاطبان ممکن نیست. از این‏رو، مک کوایل معتقد است: با وجود تمامی پیشرفت‏هایی که در فنون پژوهشی حاصل شده است، ما هرگز نمی‏توانیم به شناختی بیش از برآوردهای نسبی و تخمینی دست یابیم. دشوار است بدانیم رسانه‏ها در کجا و تحت کدام شرط با افراد و ذهنیت‏های متفاوت رابطه برقرار کرده‏اند. سپستراپ 17 نیز از اشکال توزیع فراملی رسانه‏ایبحث می‏کند و در مورد کانال‏های تلویزیون جهانی، از جمله MTV, BBCو CNN می‏گوید: مخاطبان چنین رسانه‏هایی را نمی‏توان به آسانی ردیابی کرد. 18

    در این فضا، نظریه «چشمداشت ارزش» 19 مطرح می‏گردد. ایجاد رضایت و خشنودی در این فضا حایز اهمیت است. افراد رسانه‏ای را گزینش می‏کنند که خشنودی بیشتری را در پی داشته باشد. یافته‏های نظریه «برجسته‏سازی» نیز بر توجه به خواست مخاطبان تأکید دارد.

    طبیعت آدمی به غفلت‏طلبی تمایل دارد و فضای رسانه‏ای مستعد تقویت چنین طبیعتی است. و میل به بازی که در نظریه «بازی‏ها» در حوزه جامعه‏شناسی و روان‏شناسی مطرح است، به خوبی فرصت شکوفایی می‏یابد. کودک بودن، غفلت‏طلبی و گریز از واقعیت، خاصیت فضای تلویزیونی است. این مطالب معنای بیشتری می‏یابد آن‏گاه که مشاهده می‏شود تقریبا به همان میزان که فیلم‏های ایرانی تماشا می‏شود فیلم‏های خارجی دیده می‏شود. طبق نظرسنجی سال 1383 اداره کل سنجش مرکز تحقیقات صدا و سیما، سریال‏های ایرانی شبکه یک سیما 51 درصد و سریال‏های خارجی آن 48 درصد بیننده داشته است. 79 درصد بینندگان حداقل یکی از سریال‏های ایرانی و 78 درصد آنها حداقل یکی از سریال‏های خارجی شبکه یک را در حد خیلی زیاد و زیاد پسندیده‏اند. در شبکه سه، 66 درصد سریال داخلی و 43 درصد سریال خارجی را تماشا کرده و 87 درصد سریال داخلی و 83 درصد سریال خارجی را در حد خیلی زیاد پسندیده‏اند. 20

    در فضای تبلیغ سنتی، پیش‏داوری و قضاوت‏های قالبی زمینه جولان بیشتری دارند. این فضا آمیخته با عادات و رسوم است و محدودیت فضایی موجب تنگ‏نظری و کم‏تحملی گردد. در مقابل، در فضای تبلیغ رسانه‏ای تنوع و مواجهه با پدیده‏های نو، زمینه شکسته شدن پیش‏داوری‏ها و قضاوت‏های قالبی را فراهم می‏کند. این موضوع از سویی، شکوفایی عقلانیت و آزادی در انتخاب را به دنبال دارد؛ ولی از سوی دیگر، در صورتی که بر پایه مبنای درستی هدایت نگردد زمینه «بی‏ریشگی» و کنده شدن از جا و مستقر نشدن در جای مطمئن را فراهم می‏آورد و حاصل آن زمینه‏سازی برای ورود به دنیای پست مدرنیستی است.

    تبلیغ سنتی در فضایی با جمعیت نسبتا اندک و قابل کنترل و شناسایی و حفظ روابط چهره به چهره صورت می‏پذیرد، روابط دوسویه بوده و امکان اخذ بازخورد و نتیجه در آن ممکن است. از این حیث، امکان ارشاد و تربیت موردی (فردی / گروهی) و نیز نظارت بر رفتارها وجود دارد. امر به معروف و نهی از منکر در این فضا به راحتی قابل اعمال است. در مقابل، در فضای رسانه‏ای، تبلیغ در مقیاس بزرگ و جمعیت انبوه، ناشناخته، غیرمجتمع در مکان و زمان خاص و ناهمگون صورت می‏پذیرد.

    فضای زیبایی‏شناختی تلویزیون با فضای زیبایی‏شناختی تبلیغ سنتی متفاوت است. تلویزیون برای جذب مخاطب و تحریک احساسات از عناصر زیبایی‏شناختی احساسی و عاطفی استفاده می‏کند. جاذبه‏های جنسی، نور و رنگ، محرک اعصاب و احساسات و صدا و چهره زیبا از نظر ظاهری و...، از عناصر شناخته شده زیبایی‏شناختی تلویزیون است. در این فضا، اگر فیلم امام علی علیه‏السلام هم ارائه گردد باید دارای درام و موضوعی عاشقانه از جنس زمینی باشد تا فیلم از خشکی و نازیبا بودن خارج گردد؛ از این‏رو، در این سریال، قتاده دارای نقش برجسته‏ای است. این وضعیت در فیلم‏های با سوژه‏های عرفانی حادتر نیز می‏گردد. در مقابل، آنجا که زیبایی‏های ظاهری و جنسیتی باید به نمایش گذاشته شود، از قبیل نحوه تعامل زن و شوهر در منزل، تلویزیون دینی برای نمایش آنها دارای محدودیت است. از این‏رو، نمی‏تواند ترسیم درستی از رابطه زن و شوهر به مخاطب ارائه نماید. فضای تبلیغی سنتی به دلیل آنکه بر کلام و رفتار استوار است، می‏تواند ترسیم‏کننده روابط زن و مرد در حریم خانه و تفاوت آن با بیرون از خانه باشد.

    تبلیغ سنتی با توجه به حضور جمعی، مستلزم آستانه تحریک بالا و آستانه اختلاف پایین است. این در حالی است که در تبلیغ رسانه‏ای با توجه به عدم حضور فیزیکی در جمع، آستانه تحریک پایین و آستانه اختلاف بالاست، به نحوی که می‏توان مدعی بود در فضای تبلیغ رسانه‏ای رفتارها منفعل و شرطی شده است. به این مطلب پدیده «حساسیت‏زدایی» را که حاصل فضای التقاطی است نیز باید بیفزاییم. از عواقب فضای التقاطی، به هم خوردن توازن بین عناصر مختلف روانی، اجتماعی و فرهنگی است. در فضای سنتی، محتوا، سبک، ابزار، پیام، و... با یکدیگر سنخیت داشتند. برای مثال، در مراسم عاشورا، محتوای دینی، با موسیقی متناسب و ابزار قداست‏یافته و شناخته‏شده همراه بود. به علاوه اینکه هر یک از این موارد با روحیات جامعه مسانخت داشت. هر قوم به تناسب شرایط و عناصر زیبایی‏شناختی خود، موسیقی، آداب معاشرت و... خاص خود را داشت و اینها نشانه هویت آن ملت یا قوم بود.

    و سرانجام اینکه فضای تبلیغ تلویزیونی دارای اقتضائات خاص خود از نظر نشانه‏گذاری و رمز و راز است. بر این اساس، نمادهای تلویزیون با نمادهای تبلیغی سنتی متفاوت است. از این‏رو، از منظر نشانه‏شناسی با تفاوت در «گروه مرجع» مواجهیم.

    در سطح جهانی، تلویزیون به لحاظ فراگیر بودن وسیله و طول مدت زمانی که آدمی با این ابزار در ارتباط است و گستره اطلاعاتی که در اختیار آدمی قرار می‏دهد، زمینه‏ساز آگاهی‏های فرامحلی و فراملی است. احساسات و عواطف مشترک «معرفت عملی» را که دانیل بل از آن به «همدلی» یاد می‏کند، تولید می‏نماید. در این وضعیت ممکن است بر عمق و ژرفای آگاهی افزوده نگردد ولی بر سطح آگاهی افزوده می‏گردد. آدمی از محل کنده می‏شود، فاصله‏های زمانی و مکانی 21 برداشته می‏شود ودر یک فشردگی زمانی و مکانی آگاهی بیشتری از جهان و بشریت پدید می‏آید. این پدیده، همان‏گونه که در اندیشه بسیاری از محققان تبلور یافته، مولد همزمان دو پدیده ناهمسوی «جهان‏گروی» و «محلی‏گروی» است.

    بنابراین، همصدا با گیدنز می‏توان گفت: هرچند تحول روابط اجتماعی جهانی، ممکن است برخی از جنبه‏های احساس ملت‏گرایانه را که با دولت‏های ملی (یا برخی دولت‏ها) ارتباط دارند کاهش دهد؛ ولی از سوی دیگر، ممکن است احساسات ملیت‏گرایانه تشدیدتر گردد. از این‏رو، فشارهایی برای خودمختاری محلی و هویت فرهنگی منطقه‏ای نیز پدیدار می‏شود. 22 ولی با این نظر گیدنز همراه نیستیم که «جهانی شدن تجدّد به معنای جهانی شدن دنیوی شده و از بین رفتن نفوذ دین می‏باشد»؛ 23 زیرا همان‏گونه که نشان خواهیم داد، می‏توان با تکیه بر برخی امور در این احساس مشترک، همدلی متناسب با تلقّی دینی را فراهم نمود و اکنون رسانه‏های جمعی جهانی چنین زمینه‏ای را به وجود آورده‏اند، به گونه‏ای که به قول واترز، ساکنان سیاه زمین به صورت آگاهانه، جهان را به صورت یک کل در نظر می‏گیرند. 24 و جهانی شدن فرهنگی رخ می‏دهد و ظهور فضای سایبرنتیک بر سرعت این فرایند می‏افزاید.

    مؤلفه‏های تبلیغ اسلامی در هر فضای تبلیغی

    ـ تنزیل پیام: پیام دینی در سیری نزولی به مردم می‏رسد.

    ـ فضای جهانی سلسله مراتبی: پیام وحی برای همه بشریت ارسال شده: «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا کَافَّةً لِلنَّاسِ.»(سبأ: 28) در عین حال، باید قابلیت و ظرفیت مخاطب مورد توجه قرار گیرد. در فضای تبلیغ دینی، گرچه امر به معروف و نهی از منکر و وظیفه تبلیغ و ارشاد، وظیفه‏ای همگانی شمرده شده، ولی نکات زیر نیز مورد توجه است:

    1. به میزان توان باید پیام را رساند.

    2. کسی را نمی‏توان مجبور به پذیرش کرد.

    3. در فضای جدال احسن باید به بحث و مناظره پرداخت. در این فضا، ممکن است برداشت‏های مختلف حاصل گردد که هر کس بین خود و خدایش حجت دارد و تکلیف او همان است که بدان رسیده است. از این‏رو، بحث «تخطئه» یا «مخطئه» بودن و «تعذیر» در فقه شیعه مطرح می‏گردد.

    4. قابلیت‏ها متفاوت است.

    5. در شرایط اجتماعی ـ فرهنگی تکالیف افراد متفاوت است؛ تکلیف برخی افراد صلح است و برخی دیگر جنگ، برخی باید درس بخوانند و برخی هم به جبهه بروند و... .

    6. در چنین فضایی زندگی همراه با مسالمت و مدارا جریان می‏یابد.

    7. برخی امور که به کلّیت جامعه مربوط است و در اصطلاح، «حق اللّه» خوانده می‏شود، برای حفظ حرمت جامعه اسلامی و مسلمانان رعایت آنها بر همه لازم می‏گردد و کسی که خلاف آن عمل کند مستحق کیفر است. بنابراین، در این فضا آزادی مشروط و مقید است. کسی حق آلوده کردن فضای دینی را ندارد. ولی با رعایت جدال احسن راه مناظره و گفت و شنود و پذیرش قلبی فراهم است.

    ـ فضای حقّ ـ تکلیف: در فضای تبلیغ دینی آدمی نسبت به خالق و مخلوق دارای تکلیف است و این تکلیف در بُعد مخلوق از تکلیف نسبت به سرنوشت خود آغاز می‏گردد و سپس نسبت به خانواده، عشیره و قبیله و تا تمام بشریت ادامه می‏یابد. نیز همه خلقت از طبیعت و ماوراء طبیعت، گذشتگان و آیندگان را دربر می‏گیرد. از سوی دیگر، فرد دارای حقوق است و این حقوق متوجه همه بشریت است.

    ـ فضای ناب تبلیغی: در فضای تبلیغی دینی هدفْ رسیدن به کمال و تقوای الهی است و هر راه دیگری بجز این، کفر است و آمیخته کردن فضا نیز شرک و نفاق و التقاط است. در این فضا، هم محتوا و هم وسیله پیام‏رسانی باید پاک و مشروع باشد و با رعایت ضوابط شرعی «شریعت» سلوک صورت پذیرد.

    تبلیغ، تکلیفی همگانی: در این فضا همه به تناسب فهم خود نسبت به دین، دارای تکلیف تبلیغ و اشاعه دین‏اند و رسالت تبلیغی بر عهده عده‏ای خاص گذاشته نشده، منتها تکلیف آنها که نسبت به دین آگاه‏ترند بیشتر است. امر به معروف و نهی از منکر در این قالب تکلیفی همگانی است، و شرط آن آگاهی نسبت به معروف و منکر است.

    ـ تبلیغ مبتنی بر ارشاد: اساس تبلیغ بر ارشاد استوار است. بر همین اساس، بین اسلام و ایمان تفاوت است. ارشاد پذیرش قلبی و وجدانی را دربر دارد. اکراه در این فضا مذموم است، همان‏گونه که ادغام حق و باطل، دروغ‏گویی و شایعه‏پراکنی، تدلیس و بیان اقناعی جایی ندارد. واژه «رشد» که «رشید» در مقابل «سفیه» از انشقاقات آن است، در فرهنگ تبلیغی دینی واژه شناخته‏شده‏ای است.

    ـ تقوا، منتهای هدف فضای تبلیغی: هدف غایی این فضا متقی شدن انسان‏هاست. متقی فردی است مؤمن، متشرع و متخلق؛ جهان را با هدف دانسته و دنیا را ابزار ساخت آخرت یا مزرعه آخرت می‏داند و تلاشگری است برای احیای دین خدا؛ مطیع فرمان او و دارای انضباط رفتاری و احساسات و عواطف مبتنی بر فطرت به فعلیت رسیده. چنین انسانی ممکن است هر یک از آحاد جامعه بشری باشد.

    ـ آمیخته با اصول اخلاقی و معنوی: در این فضا، توهین و تحقیر و افترا و تحریف راهی ندارد؛ حتی نمی‏توان به بت‏های بت‏پرستان توهین کرد. گفتار استدلالی و جدال منطقی پایه تبلیغی است. در این فضا، آنچه موجب تحریک غرایز و امیالی گردد که راهی بجز راه تقوا را بپیماید، جرم و گناه است.

    ـ تبلیغ امید آفرین: در این فضا، یأس و ناامیدی در سر حدّ کفر است و آدمی موظف به ادای وظیفه در حدّ توان و امیدوار به رحمت واسعه الهی است. آینده از آنِ مؤمنان است و کار و تلاش و نیت خالصانه دارای اجر و پاداش دنیوی و اخروی. اساس جهان بر رحمانیت و رحیمیت خدا استوار است.

    ـ کیفیت و اصول مدار: در این فضا، مبنا تقوا و رسیدن به کمال انسانی است. برای جلب توجه دیگران و افزایش کمّی جمعیت طرفدار، نمی‏توان از اصول چشم‏پوشی کرد. البته از راه‏های شرعی برای جلب رضایت و توجه و علاقه آنها می‏توان استفاده نمود. از این‏رو، «مؤلفة قلوبهم» که به دست آوردن دل کفار است، از موارد مصرف زکات به شمار می‏رود.

    ـ پذیرش محدودیت: در این فضا، باید به ظرفیت انسان‏ها برای دریافت پیام توجه کرد. ممکن است ارسال پیامی درست و صحیح برای عده‏ای ممنوع گردد؛ چراکه قابلیت شعوری دریافت آن پیام را ندارد. از این‏رو، در این فضا نمی‏توان هر سخنی را مطرح کرد، هر مطلبی را منتشر نمود و هر موضوعی را به نمایش گذاشت.

    ـ چندوجهی بودن: انسان دارای ظرفیت و قابلیت‏های مختلف است، همان‏گونه که دین‏داری دارای سطوح و لایه‏های متفاوت است. فضای تبلیغی دینی فضایی است که از همه این قابلیت‏ها (بینشی، احساسی، عاطفی، غرایز و فطرت) بهره می‏گیرد و از عرصه‏های مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و... برای تبلیغ دینی استفاده می‏کند. به عبارت دیگر، دین برای همه عرصه‏های هستی انسان دارای پیام است؛ پیام‏های اعتقادی، پیام‏های تکلیفی و پیام‏های اخلاقی.

    ـ رعایت حریم و حیا: در این فضا، برای رعایت حرمت کلام و اجتناب از آمیخته شدن فضا به اموری که با کمال انسانی منافات دارد، از استعارات و رمز و نشانه‏ها استفاده می‏شود و همواره پیام‏ها با یادآوری هدف اصلی تبلیغ «تقوا» همراه است.

    ـ توجه به عامل و ساخت: در فضای تبلیغ دینی، هم به عامل با اراده و کنشگر فعال توجه می‏شود و خطاب و پیام ناظر به اوست و هم به وجود ساخت‏های اجتماعی و تأثیر آنها بر فرد اذعان شده است. توجه به ساخت خانواده ـ قوم از این قبیل است. از این‏رو، برخلاف رویه رایج در جوامع اسلامی، به ویژه در مباحث اخلاقی که غالبا افراد مورد خطاب و عتاب قرار می‏گیرند، در فضای تبلیغ دینی، اصلاح ساخت‏ها نیز مورد توجه قرار گرفته است؛ چنان‏که سرنوشت واحدی برای همه اعضای یک قوم گوشزد شده است، در عین حال که ساخت‏ها با کُنش عاملان بازتولید می‏گردند. «إِنَّ اللّهَ لاَ یغَیرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یغَیرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ.»(رعد: 11) و آن‏گاه که افراد توان دخالت در ساخت را نداشته و ایمان خود را در خطر می‏بینند دستور داده شده که خود را از آن ساخت (جامعه) برهانند. «أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُواْ فِیهَا.»(نساء: 97) و آن‏گاه که مسئله امر به معروف و نهی از منکر را بیان می‏کند، عدم ادای این تکلیف را دارای آثار و پیامدهای شومی می‏داند که دامنگیر تمام جامعه می‏گردد، و عدم تأثیر کُنش عاملانی را که به تکلیف خود پایبند بوده‏اند موجب می‏شود؛ بدین معنا که ساخت چنین جامعه‏ای دارای آثار ویژه خود می‏باشد.

    بر اساس چنین نگرشی، هیچ‏یک از افراد جامعه نمی‏توانند نسبت به سرنوشت «کلّیت جامعه» بی‏تفاوت باشند و رفتار تک‏تک آنها سرنوشت و کلّیت جامعه (ساخت جامعه) را رقم می‏زند. پس فضای تبلیغی از گفتار به کردار و اعمال و نیات تسری می‏یابد و تأثیر آن، هم نسل موجود و هم نسل‏های آینده را متأثر می‏سازد؛ چنان‏که ساخت موجود، در اثر تلاش و آثار تکلیفی و وضعی رفتار پیشینیان تحقق یافته است.

    ـ تقدس پیام و ابزار (وسیله حامل پیام): در فضای تبلیغ دینی، هم محتوای پیام دارای قداست است و به خدای متعال منتهی می‏گردد و هم لازم است از ابزار مشروع ـ که در پیام تعریف شده است ـ برای رسیدن به مقصود بهره‏گیری شود. از ابزار نامشروع نمی‏توان برای رسیدن به هدف مشروع بهره برد. از این‏رو، شریعت حامل ضوابطی است که بیان‏کننده ابزار و وسیله راه، نشان‏دهنده راه و بیان‏کننده هدف از سلوک است. در این فضا سبک و روش، همان‏قدر مهم است که محتوا. مناسک‏گرایی و مراسم‏گرایی خود جزو دین‏داری است.

    ـ هویت‏های طولی و عرضی همسو (وحدت در کثرت): انسان دارای هویت‏های مختلف طولی و عرضی است. برخی هویت‏ها در طول هم‏اند؛ مانند هویت خانوادگی، محلی، قبیلگی، وطن و...، برخی هم در عرض یکدیگرند؛ مانند اینکه هویت قبیلگی برای فردی که در قبیله کافر زندگی می‏کند با هویت دینی او در عرض هم قرار داشته و منازع یکدیگرند.

    در فضای تبلیغ دینی، همه هویت‏ها باید به هویت توحیدی ختم گردند. اگر ملیت در عرض هویت دینی تلقّی گردد و مستقل عرض اندام کند، شرک تلقّی می‏گردد.

    در این فضا، بها دادن به هویت‏های خانوادگی، ملّی و... خود جزو دین‏داری تلقّی می‏گردد و در این راستا ارزیابی می‏شود. از این‏رو، دفاع از وطن جزو دین‏داری است. انجام ندادن آن، عدم ادای تکلیف محسوب می‏شود، همان‏گونه که حمایت از خانواده و قبیله و امت و جامعه انسانی چنین است.

    در این فضا، باید مراقب بود قداست مستقلی به هویت‏های دیگر داده نشود؛ در غیر این صورت، بدعت در دین تلقّی می‏شود.

    ـ پذیرش تفاوت‏ها و اختلافات: تفاوت و اختلاف امری طبیعی است و ملاک برتری تلقّی نمی‏شود. ملاک برتری فقط به تقواست: «... وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ.»(حجرات: 13)

    ـ هویت، فرهنگ جهانی: از مؤلفه‏های پیش‏گفته استنباط می‏شود که در فضای تبلیغ دینی، هویت فردی دینی قابلیت آن را دارد که به فرهنگ جهانی منتهی گردد؛ بدین معنا که در فضای تبلیغی دینی ارزش‏های فردی و اجتماعی، همه حول محور توحید معنا می‏یابند. ارزش‏های قومی، ملّی، منطقه‏ای و جهانی با رنگ‏پذیری از دین می‏توانند ارزش‏های دینی تلقّی گردند، همان‏گونه که کام‏جویی و لذایذ جنسی و جسمی می‏تواند دارای ارزش دینی به شمار آید. در این زمینه، واژگان و مفاهیم سیاسی، اجتماعی و فرهنگی متفاوت از آن چیزی خواهد بود که امروزه متداول است. نابرابری‏ها در ترازوی عدالت پذیرفته می‏شود، همان‏گونه که زندگی مسالمت‏آمیز رنگ معنوی به خود می‏گیرد. از این‏رو، می‏توان از فرهنگ واحد جهانی سخن گفت، به نحوی که وجدان جمعی و فرهنگ عمومی در یک فضای همگون شکل گیرد و تفاوت‏ها و اختلافات نیز قابل هضم و فهم گردد و دین برای فراروی و رفعت‏جویی از فردیت (خودیت)، از مادیت، و از متوقف ماندن در اینجا، و از بخش مادون به فصل اعلای جنس انسان (نطق، عقل) بر جهان سایه افکند. در این رویکرد، انسان به دنبال گمشده است، از آنچه دارد ناخرسند است، به دنبال کشف در حرکت و دگرگونی است؛ بر هجرت و ترک سنن نامطلوب، تأکید دارد و این زمینه‏ساز نوسازی جهانی است. انسان با این هویت فقط به گذشته نمی‏نگرد، به آینده می‏نگرد و ریشه در گذشته دارد. احساس نیاز به موفقیت در او زایدالوصف است؛ چه اینکه باید برای سرای جاودان کار کند و اینجا مزرعه‏ای است برای زندگی جاودان. و سرانجام اینکه باید در خدمت بشریت باشد؛ چراکه عقل او در خدمت خلقت است نه طبیعت.

    پیمایش دیدگاه طلاب نسبت به تبلیغ دینی تلویزیون

    برای شناخت دیدگاه طلاب حوزه علمیه نسبت به قابلیت و ظرفیت تلویزیون برای تبلیغ دین، از بیش از 300 نفر از طلاب مرد و زن حوزه علمیه قم در اردیبهشت و خرداد ماه سال 1386 پیمایشی صورت پذیرفت که برخی از نتایج آن به شرح ذیل ارائه می‏گردد:

    ویژگی‏های نمونه

    جنسیت پرسش‏شوندگان: 1/88 درصد مرد و 6/11 درصد زن.

    وضعیت تحصیلات: 8/15 درصد دارای تحصیلات سطح یک (فوق‏دیپلم)، 8/32 درصد دارای تحصیلات سطح 2 (لیسانس)، 5/42 درصد دارای تحصیلات سطح 3 (فوق لیسانس) و 6/3 درصد دارای تحصیلات سطح 4 حوزه علمیه (معادل دکترا).

    سابقه تبلیغات: 3/27 درصد (85 نفر) از پرسش‏شوندگان دارای سابقه تبلیغ کم (1 تا 5 سال) و 5/23 درصد (73 نفر) دارای سابقه تبلیغ متوسط (6 تا 10 سال) و 2/30 درصد (94 نفر) دارای سابقه تبلیغ زیاد (11 سال و بالاتر).

    سن: سن پاسخ‏دهندگان بین 18سال تا 60 سال بوده است.

    نتایج پیمایش

    از میان پرسش‏شوندگان 6/46 درصد برنامه‏های علمی، 8/22 درصد برنامه‏های تفریحی، سرگرمی، فیلم و سریال و 1/14 درصد برنامه‏های تربیتی را تماشا کرده و 7/3 درصد هیچ‏کدام از برنامه‏ها را تماشا نمی‏کنند.

    8/6 درصد در حد زیاد و 6/55 درصد در حد متوسط و 9/37 درصد در حد «کم» یا «اصلاً» بیننده تلویزیون‏های خارجی‏اند و 2/21 درصد در حد زیاد و 5/48 درصد در حد متوسط معتقدند که تلویزیون باعث کاهش گرایش مذهبی جوانان می‏گردد و 30 درصد در حد «کم» یا «اصلاً» اعتقاد به این موضوع دارند.

    در پاسخ به اینکه «برنامه‏های تلویزیون موجب افزایش دین‏باوری است»، 2/48 درصد موافق، 3/27 درصد بی‏نظر و 2/23 درصد جواب منفی داده‏اند. بر این اساس، حدود نیمی از روحانیان بر این اعتقادند که تلویزیون موجب افزایش دین‏باوری است.

    در خصوص اینکه «تلویزیون موجب کاهش حضور مردم به مسجد می‏گردد»، 2/59 درصد موافق، 5/14 درصد بی‏نظر و 1/25 درصد مخالفند. بنابراین، قریب 60 درصد روحانیان تلویزیون را باعث کاهش حضور مردم به مهم‏ترین پایگاه تربیتی عبادت اسلام یعنی مسجد می‏دانند.

    در پاسخ به این پرسش که «بازی در نقش روحانی در فیلم‏ها باعث افزایش گرایش مردم به روحانیت است»، 5/46 درصد موافق، 3/18 درصد بی‏نظر و 2/35 درصد مخالفند. بنابراین، پدیده‏ای که چندی است در سیاست برنامه‏های مذهبی تلویزیون قرار گرفته که در فیلم‏ها و سریال‏ها از نقش روحانی استفاده می‏شود، با استقبال و نظر مثبت کمتر از نیمی از روحانیان مواجه است.

    در پاسخ به این پرسش که «پیشنهاد می‏گردد حضور روحانیان در تلویزیون برای سخنرانی و میزگرد و... افزایش یابد»، 4/71 درصد موافق، 2/13 درصد بی‏نظر و 5/12 درصد مخالفند. بنابراین، به رغم اینکه پرسش‏شوندگان چندان موافق با بازی روحانیان در فیلم‏ها نیستند، اما حدود سه چهارم آنها با حضور روحانیان در تلویزیون موافقند.

    تأسیس شبکه قرآنی از ابتکاراتی است که در راستای ارائه برنامه‏های خالص مذهبی اجرا گردیده است. با این پدیده، 9/85 درصد موافق، 7/8 درصد بی‏نظر و 5/3 درصد مخالفند.

    در پاسخ به اینکه «تلویزیون باعث کاهش تعصب‏های مذهبی است»، 4/44 درصد پاسخ مثبت، 9/30 درصد بی‏نظر و 6/20 درصد پاسخ منفی داده‏اند. بنابراین، حدود نیمی از روحانیان بر این باورند که تلویزیون وسیله مناسبی برای تبلیغ دین نیست و کاهش‏دهنده تعصب‏های مذهبی است. و در پاسخ به این پرسش که «تلویزیون باعث افزایش گرایش مردم به روحانیت است»، 7/27 درصد موافق، 8/17 درصد بی‏نظر و 1/37 درصد مخالفند.

    در پاسخ به این پرسش که «از تماشای برنامه‏های تلویزیونی برای بچه‏ها باید نگران بود»، 49 درصد پاسخ مثبت، 8/17 درصد بی‏نظر و 2/33 درصد پاسخ منفی داده‏اند. بنابراین، در مجموع می‏توان استنباط کرد که روحانیان تلویزیون را وسیله‏ای نگران‏ساز و خطرآفرین برای سرنوشت نسل آینده می‏دانند. از این‏رو، قریب نیمی از آنها بدین پرسش پاسخ مثبت داده‏اند، همان‏گونه که پاسخ پیشین نشان می‏دهد 1/37 درصد مخالف این نگرش‏اند که گرایش مردم به روحانیت با تماشای برنامه‏های مذهبی تلویزیون افزوده می‏شود.

    در پاسخ به این پرسش که «تلویزیون باعث افزایش گرایش به مداحی و کاهش گرایش به مراسم وعظ و سخنرانی است»، 9/62 درصد پاسخ‏ها «موافق»، 5/17 درصد «بی‏نظر»، 5/19 درصد «مخالف» بود.

    6/75 درصد معتقدند که «باید مردم را به تماشای بیشتر تلویزیون تشویق کرد»، 2/14 درصد «بی‏نظر» و 2/10 درصد «مخالف»اند. بنابراین، به رغم آنکه به نظر می‏رسد روحانیان تلویزیون را ابزار مناسبی برای تبلیغ دین نمی‏دانند، اما در مجموع آن را برای مردم مفید و سازنده ارزیابی کرده و معتقدند که مردم را باید به تماشای برنامه‏های تلویزیون تشویق کرد. بدیهی است در شرایطی که استفاده از این ابزار اجتناب‏ناپذیر شده، چنین اظهارنظری دور از توقع و انتظار نیست.

    در پاسخ به این پرسش که «برنامه‏های مذهبی تلویزیون باعث افزایش اتحاد و انسجام ملّی است»، 6/75 درصد پاسخ «مثبت»، 2/14 درصد پاسخ «بی‏نظر» و 2/10 درصد پاسخ «منفی» داده‏اند. بنابراین، سه چهارم روحانیان تلویزیون را در مسیر ایجاد اتحاد و انسجام ملّی تلقّی می‏کنند.

    نتیجه‏گیری

    1. توسعه وسایل ارتباط جمعی و فضای سایبر در بشر عصر کنونی زمینه و بستر از جاکندگی از خود و تعلقاتش را فراهم کرده و این فرصت را پیش روی آدمی قرار داده تا با جهان بیش از پیش ارتباط برقرار کند و به گزینش آگاهانه بپردازد.

    2. فضای تبلیغی تلویزیون دارای اقتضائات خاص خود است و همان‏گونه که فضای تبلیغی سنتی دارای نقاط قوت و ضعف است، این فضا نیز چنین است. بنابراین، باید به تناسب اقتضائات در امر تبلیغ دین از آن استفاده کرد. دیدگاه طلاب نیز حاکی از همین واقعیت است.

    3. فضای التقاطی و کارکردهای متفاوت رسانه ملّی و مواجهه با مخاطبان متعدد و چند وجهی بودن تولیدات تلویزیونی تشخیص برنامه دینی از غیردینی را با مشکل مواجه نموده است.

    4. به نظر می‏رسد هر فرستنده پیام دینی باید به ویژگی‏ها و مؤلفه‏های پیام دینی توجه نموده و متناسب با قابلیت ابزار به کار گرفته شده از آنها استفاده نماید.

     


    • پى نوشت ها
      1 دانش‏آموخته حوزه علمیه و استادیار دانشگاه آزاد اسلامی نراق. دریافت: 26/12/87 ـ پذیرش: 30/1/88.
      2 ـ محمدرضا رضایی بایندر، تلویزیون مذهبی ـ تبلیغی یا عبادت مجازی، سایت ارتباطات، .www.ertebatat.org
      3 ـ همان.
      4 ـ جیزس مارتین باربرو، رسانه‏های گروهی به مثابه جایگاه مقدس‏سازی دوباره فرهنگ‏های معاصر، بازاندیشی درباره رسانه، دین و فرهنگ، ترجمه مسعود آریایی‏نیا، ص 144.
      5 ـ «تلویزیون دینی ـ تسکین یا علاج»، سروش، ش 25، ص 145.
      6 ـ لین اسکافیلد کلارک و استوارت ام. هوور، رسانه، فرهنگ دینی، بازاندیشی درباره رسانه، دین و فرهنگ، ترجمه مسعود آریایی‏نیا، ص 30.
      7 ـ «تلویزیون دینی ـ تسکین یا علاج»، سروش، ش 25، ص 36.
      8 ـ ر.ک. نیل پستمن، زندگی در عیش، مردن در خوشی، ترجمه صادق طباطبایی، ص 237.
      9 ـ بابی سی. الکساندر، تلویزیون دینی مناسک جبران‏گرا در نمایش بزرگ‏تر اجتماعی، بازاندیشی درباره رسانه، دین و فرهنگ، ترجمه مسعود آریایی‏نیا، ص 251ـ252.
      10 ـ همان، ص 252ـ253.
      11 ـ همان، ص 254.
      12 ـ همان، ص 255.

      13 . atomized.

      14 ـ کیان جی. توماسلی و آرنوله شپرسون، مقاومت از طریق فرهنگ شفاهی رسانه‏ای، بازاندیشی درباره رسانه، دین و فرهنگ، ترجمه مسعود آریایی‏نیا، ص 264.

      15 . Secularization.

      16 ـ مهری بهار، ابژه‏های دینی، تلویزیون و سکولاریسم، در همایش دین و رسانه، ص 3.

      17 . Sepstrup.

      18 ـ مهری بهار، ابژه‏های دینی، تلویزیون و سکولاریسم، در: همایش دین و رسانه.

      19 . Valus Expectancy.

      20 ـ مرکز تحقیقات صدا و سیما، اداره کل سنجش، 1384، شماره گزارش 13.

      21 . time-space distination.

      22 ـ آنتونی گیدنز، پیامدهای مدرنیته، ترجمه محسن‏ثلاثی،ص77.
      23 ـ حسین کچوئیان، «جهانی‏شدن دینی، تداوم یک سنت یا تداوم یک غفلت»، جهانی‏شدن و دین، فرصت‏ها و چالش‏ها، ص 89.
      24 ـ مالکوم واترز، جامعه سنتی و جامعه مدرن، ترجمه منصور انصاری، ص 96.

    • ··· منابع
      ـ مرکز تحقیقات صدا و سیما، اداره کل سنجش، 1384، شماره گزارش 13.
      ـ الکساندر، بابی سی.، تلویزیون دینی مناسک جبران‏گر در نمایش بزرگ‏تر اجتماعی، بازاندیشی درباره رسانه، دین و فرهنگ، ترجمه مسعود آریایی‏نیا، تهران، سروش، 1382.
      ـ باربرو، جیزس مارتین، رسانه‏های گروهی به مثابه جایگاه مقدس‏سازی دوباره فرهنگ‏های معاصر بازاندیشی درباره رسانه، دین و فرهنگ، ترجمه مسعود آریایی‏نیا، تهران، سروش، 1382.
      ـ بهار، مهری، ابژه‏های دینی، تلویزیون و سکولاریسم، در: همایش دین و رسانه، تهران، دانشگاه امام صادق، 1384.
      ـ پستمن، نیل، زندگی در عیش مردن در خوشی، ترجمه صادق طباطبایی، تهران، سروش، 1373.
      ـ توماسلی، کیان جی و آرنوله شپرسون، مقاومت از طریق فرهنگ شفاهی رسانه‏ای، بازاندیشی درباره رسانه، دین و فرهنگ، ترجمه مسعود آریایی‏نیا، تهران، سروش، 1382.
      ـ رضایی بایندر، محمدرضا، تلویزیون مذهبی ـ تبلیغی یا عبادت مجازی، دانشجویان دوره دکتری تخصصی علوم ارتباطات دانشگاه آزاد اسلامی، سایت ارتباطات، www.ertebatat.org.
      ـ کچوئیان، حسین، «جهانی شدن دینی، تداوم یک سنت یا تداوم یک غفلت»، جهانی شدن و دین، فرصت‏ها و چالش‏ها، به اهتمام محمدجواد صاحبی، قم، احیاگران، 1382.
      ـ کلارک، لین اسکافیلد و استوارت ام. هوور، رسانه، فرهنگ دینی، بازاندیشی درباره رسانه، دین و فرهنگ، ترجمه مسعود آریایی‏نیا، تهران، سروش، 1382.
      ـ گیدنز، آنتونی، پیامدهای مدرنیته، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، مرکز، 1377.
      ـ «تلویزیون دینی ـ تسکین یا علاج»، سروش، ش 25، اسفند 1380.
      ـ واترز، مالکوم، جامعه سنتی و جامعه مدرن، ترجمه منصور انصاری، تهران، نقش جهان، 1381.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    خیری، حسن.(1388) کاستی‏های تلویزیون در تبلیغ دین. ماهنامه معرفت، 18(3)، 55-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حسن خیری."کاستی‏های تلویزیون در تبلیغ دین". ماهنامه معرفت، 18، 3، 1388، 55-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    خیری، حسن.(1388) 'کاستی‏های تلویزیون در تبلیغ دین'، ماهنامه معرفت، 18(3), pp. 55-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    خیری، حسن. کاستی‏های تلویزیون در تبلیغ دین. معرفت، 18, 1388؛ 18(3): 55-