عقل و عقلانيت
عقل و عقلانيت
در تفكر و آثار خواجه نصيرالدين طوسى
اعظم شادمان1
چكيده
از مهمترين مسائل شگفتانگيز زندگى خواجه نصيرالدين طوسى، گستردگى آثار و جامعيت علمى او مىباشد؛ زيرا وى در هنگامه طوفانزده و پرآشوب حمله مغولان به ايران، كه خواجه نيم قرن از عمر خود را در زندان سپرى كرد، توانست در فرصت اندك تهاجم نظامى مغولان را با انقلاب فرهنگى و فكرى و نهضت علمى پاسخ دهد و در زمينه قلمرو عقل نظرى به علوم متعدد عقلى دست يابد و با خلّاقيت خود، نظريات متعددى ارائه دهد و صاحب آثار گرانبهايى گردد. در زمينه حوزه عقل عملى و ورود به سياست و حكومت نيز با تدبير و نبوغ خاصى توانست از تمدن و سرزمينى ويرانشده دوباره به بازسازى علمى و فرهنگى بپردازد و با تلاش در زمينه گسترش علم و فرهنگ، ايران را مهد علم و دانش نمايد. وى با جذب دانشمندان نامور آن زمان، توانست پيوندى نو ميان مغزهاى انديشمندان فرارى از كشور با نسل جديد دانشپژوه در دانشگاه مراغه برقرار سازد و دو رشته فلسفه و پزشكى را دوباره رونق بخشد. تمامى انديشههاى نظرى و عملى خواجه، مديون پيوند دو حوزه عقل نظرى و عقل عملى مىباشد.
كليدواژهها : حوزه عقل نظرى، خلّاقيت، حوزه عقل عملى، تربيت، انقلاب فرهنگى.
مقدّمه
در تقسيمبندى علوم كه نخستين بار توسط ارسطو صورت گرفت، چنين آمده است: علم و حكمت به دو شاخه نظرى و عملى تقسيم مىشود. حكمت نظرى داراى سه زيرمجموعه الهيات، طبيعيات و رياضيات است و حكمت عملى به علم اخلاق، تدبير منزل و سياست مدن اطلاق مىشده است.2
در اين تقسيمبندى اوليه علوم، كه از نظر موضوع علم صورت گرفته است، علوم نظرى علومى هستند كه با حوزه عقل و انديشه بشرى سروكار دارند. به همين دليل، در حوزه عقل نظرى بشر كاربرد دارد. رشتههايى مانند علم پزشكى در شاخه حكمت نظرى و زيرمجموعه طبيعيات قرار مىگيرند و رياضيات شامل رشتههايى مانند علم هندسه، نجوم و... مى شود و علوم عملى علومى هستند كه بيشتر با حوزه عمل و اجرا سروكار دارند و در حوزه عقل عملى بشر كاربرد دارد. در اينجا بايد يادآور شويم منظور از تدبير منزل مجموعه اصول اجرايى يك خانواده است كه به رعايت عملى نيازمند است.
همچنين سياست مدن كه بيشتر به كشوردارى تفسير شده، در مورد آداب معاشرت و به عبارتى، آداب اجتماعى به كار مىرود. به همين دليل، بىمناسبت نيست اگر سياست مدن به كشوردارى و مردمدارى اطلاق شود.3
در ميان دانشمندان اسلامى، خواجه نصيرالدين طوسى معتقد بود: علوم و معارف بشرى ضمن اينكه از يكديگر جدا شناخته مىشوند و هريك از آنها از موضوع و مسائل ويژهاى برخوردار است، از برخى جهات با يكديگر ارتباط دارند و كسى كه به اين ارتباط آگاهى داشته باشد افق ديد و ديدگاهش وسيع و گسترده خواهد بود.
خواجه نصيرالدين به وحدت عقل انسانى باور دارد و به طبيعت علم و غايت و موضوع آن هم آگاه است و در اين آگاهى است كه ارتباط علوم و همبستگى آنها از برخى جهات را باور دارد و در وجود خويش به طرز شگفتانگيزى هر دو حوزه عقل را به هم پيوند زده است.
بسى جاى شگفتى است از مردى كه بيشتر ايام عمرش را در ميان طوفانهاى زندگى گذراند و و در ميان آشوبها و فراز و نشيبهاى دوران خود به عنوان سياستمدارى برجسته به ايفاى نقش پرداخت، اما با اين حال، در تمامى رشتههاى علمى خود صاحبنظر بود و در بسيارى از آنها نظريه علمى ارائه داد.
تنوع آثار و در عين حال، محققانه بودن آنها نشاندهنده تخصصهاى گوناگون خواجه و جامعيت علمى وى و ورود وى به حوزههاى عقل نظرى و عملى است.4
جامعيت علمى خواجه نصيرالدين طوسى به اين مسئله بنيادى كه خود به آن معتقد است بازمىگردد كه انسان توانايى وارد شدن به عالم عقل را دارد و مىتواند صاحبنظر گردد، مشروط به آنكه بتواند از خويشتن خويش فاصله بگيرد و از بيرون به خود نگاه كند و به توانايى تجريد دست يابد. اين ويژگى و توانايى مخصوص انسان است؛ زيرا هيچ موجود ديگرى از توانايى شناخت و بررسى جهان بدانگونه كه در واقع هست، برخوردار نيست و حيوانات به مراتب بيشتر از انسان اسير ديدگاه ادراكى معين و محدود خود هستند.5
انسان با اين ويژگى مىتواند از آرايشهاى ذهنى و ادراكات عادى خود فاصله بگيرد و جهان را از منظر عقل مشاهده كند. نگاه عقل، پاك و خالى از غرض است. در اين نگاه، انسان از خود فاصله مىگيرد و از رنگ تعلق آزاد مىگردد. چنين تفكرى در زمينه عقل و عقلانيت بشر، به خوبى در گستردگى علوم و آثار وى مشهود است.
حوزه علوم نظرى
خواجه نصيرالدين در قلمرو عقل نظرى در مورد علم فلسفه يا همان الهيات، با حدّت ذهن و وسعت بينش، نظريات متعددى ارائه داده است كه به خوبى مىتوان والاترين مراتب عقل نظرى را در مورد ايشان درنظر گرفت. خواجه براى سازش دادن ميان افكار فلسفى با عقايد دينى، بسيارى از استدلالات يونانى را كه قرنها در جهان فكر اسلامى سيطره داشتند نقض و رد نمود يا به جاى آنها استدلالات قانعكننده قوى ارائه داد.
از جمله استدلالات، كيفيت صدور واحد از كثير است كه در اين مورد فلاسفه يونانى براساس يك مبناى رياضى اين استدلال را اينگونه بيان كردهاند : از واحد بسيط جز واحد بسيط مثل آن صادر نمى شود، اما اين مسئله كه خداوند واحد و بسيط است، اما مخلوقات متكثرند، پس چگونه اين كثرت از آن وحدت پديد مىآيد، براى فلاسفه اسلامى سؤالى بىپاسخ بود. خواجه طوسى به اين مشكل پاسخ داد كه علت از جهت خود علت نيست، بلكه از جهت صدور معلول از آن علت ناميده مىشود و اتصاف ذات خدا به عنوان علت، نقص كمال اوست؛ زيرا در اين صورت، خداوندْ سبب موجب مىباشد نه سبب مختار و به اين ترتيب، كيفيت صدور تكثير از واحد مطابق با عقيده اسلامى حل مىگردد.6
همچنين در فلسفه، شرحى بر اشارات ابنسينا نوشت كه چهار سده پس از او عبدالرزاق لاهيجى آن را بهترين رساله در مكتب ابنسينا به شمار آورد. او در برابر فخر رازى از ابنسينا دفاع كرد، همچنانكه در رساله ويژهاى در پاسخ به شهرستانى چنين كرده بود. مىتوان گفت كه اگر بر خلاف سنّت ابنسيناى لاتينى كه بسيار زود از ميان رفت، مكتب ابنسيناى ايرانى تاكنون تداوم داشته است، نصيرالدين طوسى نخستين عامل آن بود.7
خواجه نصيرالدين طوسى در زمينه طب نيز پزشكى ماهر و تواناست. از آثار طبّى منسوب به او چنين مستفاد مىشود كه در مورد مسائل طبى با نظر اطباى متقدم مانند رازى و اهوازى و ابنسينا هماهنگ بوده، اما به هر حال يك طبيب بيمارستانى نبود و كمتر به درمان بيماران مىپرداخت.8
خواجه نصيرالدين در يك تقسيم بندى، علم طب را به دو قسمت تقسيم كرده كه يكى مقتضى حفظ صحت و ديگرى مقتضى ازالت علت به شمار مى آيد و اين همان چيزى است كه مىتوان آن را تحت عنوان «بهداشت و درمان» مورد بررسى قرار داد. او در مورد بهداشت نيز به گونهاى سخن گفته كه با آنچه سازمان بهداشت جهانى در عصر حاضر نسبت به اين مسئله ابراز داشته هماهنگ است.9 اما بيشترين آثار و خدمات وى در حوزه عقل نظرى در زمينه رياضيات و نجوم است.
يكى از گستردهترين و پراهميتترين زمينه خلّاقيت خواجه نصيرالدين طوسى در آثار رياضى او بازتاب يافته است. تفكر خلّاق و ذهن بديع خواجه در عرصه رياضى چندان پيش رفته است كه قرنهاست توجه نوابغ و دانشمندان برجسته رياضى را با حيرت به خود مشغول داشته است. آثار مهم او، بخصوص تحريرات رياضىاش، كتبى است كه در روزگار حبس يا توقف در قلاع اسماعيليه ساخته و تأليف نموده است.10 ميشل شال تدوينكننده هندسه نوين تحرير اقليدس، خواجه را به مثابه اثرى برجسته مىستايد كه در آن يك طرز اثبات اصل پنجم اقليدس به شكل كمنظيرى مطرح شده است. او مثلثات را در قالب مستقلى از علم نجوم ريخت و با اين ابتكار گام مؤثرى در پيشرفت علوم برداشت.11
محقق طوسى اولين كسى است كه براى مثلث كروى قائمالزاويه حالات ششگانه فرض كرده و به شرح آنها پرداخته است، به گونهاى كه با تحقيقات دانشمندان عصر حاضر اروپا همخوانى دارد و كتابهاى مثلث از ذكر نام اين دانشمند خالى نيست. به عقيده آيتاللّه حسن زادهآملى، خواجه نصير در كتاب كشفالقناع خود شكل القطاعى دارد كه از اين شكل نزديك به نيم ميليون حكم هندسى استنباط كرده است.12
حكيم طوسى انديشههاى خود را در حوزه عقل نظرى به رشته تحرير درآورده است. به طور كلى، آثار رياضى خواجه را مىتوان به دو دسته تقسيم كرد :
الف. كتابهايى كه خواجه خودتأليف كرده است.
ب. تحريرهايى كه وى از آثار رياضى يونان به عمل آورده و كتاب كشف القناع عن اسرار شكل القطاع از تأليفات اوست.
تحريرات رياضى كه بخش ديگرى از آثار خواجه در قلمرو رياضيات است، به خاطر سنگين بودن و نامفهوم بودن ترجمههاى مترجمان قرون دوم و سوم و چهارم، از كتب معتبر يونانى به عربى انجام گرفته است تا در ضمن اين تحريرات ترجمهها را روشن و قابل فهم سازد.13
حكيم نظامى در زمينه هيأت در كتاب تذكره نصيريه، به انتقادهاى جدى از هيأت بطليموسى پرداخته؛ بخصوص درباره حركت ماه و حركت سيارات ديگر به ويژه زهره و عطارد. خواجه در اين كتاب پيشنهاد دستگاه جديدى به جاى دستگاه بطليموس را ارائه مىدهد. اين انتقادها در حقيقت گامهاى نوينى بود براى اصلاحاتى كه به دست كوپرنيك صورت گرفت كه باز اين نيز از ابتكارات خواجه مىباشد.14
حكيم طوسى در زمينه نور و صوت نيز صاحبنظر است. خواجه در يكى از بازنويسىهاى آثار اقليدس، يعنى رساله «المناظر»، به نورشناسى و مسائل مربوط به اپتيك هندسى و جنبه فيزيولوژكى آن توجه كرده است. همچنين در تجريدالكلام نظريه ذرهاى نور را كه چند قرن بعد به وسيله دكارت و نيوتن عنوان شد و مورد تأييد لاپلاس قرار گرفت، عنوان كرد و اعلام داشت كه برخلاف نظر حكما نور از اجسام ريزى تشكيل شده كه از يك منبع نورانى جدا شده و به اجسامى كه آنها را منور مىكند مىرسد.15 نيز در زمينه امواج صوتى در كتاب تجريدالكلام مىنويسد: سبب حدوث صوت امواجى است كه در هوا از ضربه دو جسم يا تصادم دو جسم با يكديگر به وجود مىآيد و منظور از موج حالتى است شبيه امواج آب كه عبارت از حركتى بعد از حركت ديگر و سكونى بعد از سكون ديگر باشد و اين حركات از جزئى به جزء ديگر هوا منتقل شده و رفته رفته ضعيف مىگردد تا جايى كه ديگر قادر به حركت دادن هوا نباشد و در آنجا صوت قطع مىگردد. اين حركت هوا شبيه موجى است كه از انداختن سنگى در آب ايجاد مىشود. اين همان تعريفى است كه هويگنس16 بعد از چند قرن ارائه داد و در جهان علم به نام او معروف است. در حالى كه خواجه نصير واضع نخستين آن بود.17
ابتكار شيوه جديد استفاده از ساعت آفتابى در رصدكردنها رانيز به خواجه نصير نسبت دادهاند.18
كتابهاى تأليفى خواجه، بعضى تصنيف و تحرير و برخى ترجمه از كتب ديگران است و برخى نيز شرح متون و بعضى هم پاسخ سؤالات اشخاص و برخى هم رسائل كوچك و مقالات و فوايد در موضوعات و مسائل مختلف است.
در تأليف، روش مخصوصى دارد كه از ايجاز و اطناب مضر خالى است. نثر عربى عباراتش بسيار فصيح و روان و روشن و خالى از هرگونه پيچيدگى است و نثر پارسىاش بسيار سليس و ساده. خواجه علاوه بر تسلط بر دو زبان عربى و پارسى كه آثارش در اين دو زبان در نهايت فصاحت و بلاغت انشا شده است، ظاهرآ به زبان تركى نيز آشنا بوده است. خوشبختانه بيشتر آثار نفيس خواجه باقى مانده و دانشمندان اروپايى كتابهاى ايشان بخصوص در زمينه رياضيات را ترجمه كرده و استفاده نمودهاند. همچنين براى تجليل از مقامعلمىايندانشمند، يكى ازكوههاىكرهماهرابهنامآنبزرگوارنامگذارىكردهاند.19
حوزه عقل عملى
خواجه طوسى در تعريف حكمت عملى به گونهاى سخن گفته است كه مصالح اعمال و افعال منظور و مقصود شناخته مىشود و البته معلوم است كه ادراك مصالح و مفاسد به عمل مربوط مىگردد.
محقق طوسى از جمله كسانى بود كه براى حكمت عملى اهميت فراوانى قايل شد و خود او نيز به صفات نيكو و پسنديده آراسته بوده است. اما در نظر او اخلاق با تربيت ارتباط وثيق و محكمى دارد و بررسى مسائل اخلاقى در نظامى كه با تربيت شكل مىگيرد در واقع، جز گسترش نظام فكرى و توسعه اصول عقلى چيز ديگرى نيست و به همين دليل است كه خواجه در ميان تربيتها و پيشرفتهاى اجتماعى، به ارتباط محكم باور دارد و علم و آگاهى را از شرايط اصلى آن مىشناسد. حكيم طوسى از افكار فلسفى و انديشههاى ژرف برخوردار بود و در تدبير امور به درستى مىانديشيد.
او به روشنى مىدانست كه پيروزى نظامى بر قوم مغول و فرمانداران بىرحم و بىفرهنگ آنان آسان نيست، اما به اين واقعيت آگاهى داشت كه با پيشرفت علم و فلسفه و بالا بردن سطح آگاهى مردم جايى براى مردم بىفكر و بىفرهنگ باقى نخواهد بود. حكيم طوسى به طرز تفكر و نوع عواطف و احساسات خان مغول آگاهى داشت و به درستى مىدانست كه هلاكوخان به مسائل مربوط به نجوم و اوضاع ستارگان و پيشبينىهايى از اين طريق علاقه فراوان دارد. به همين دليل، از اين فرصت استفاده كرد و ضرورت جمعآورى كتابها و رسائل مربوط به علم نجوم را با او در ميان گذاشت و بىدرنگ تصدى و توليت امور اوقاف سرزمينهاى پهناور اسلامى را از او درخواست كرد و پس از موافقت خان مغول، همه انديشمندان بزرگ علم رياضى و نجوم را به شهر مراغه دعوت كرد و به ساختن رصدخانه مراغه در اين شهر مبادرت نمود.
حكيم طوسى به خوبى مىدانست كه انديشههاى ژرف و مسائل عقلى از ميان مردم رفته و جامعه مسلمانان در انحطاط فرهنگى و فرومايگى فكرى فرو رفته است.20
مىتوان گفت: خواجه طوسى يك انقلاب فرهنگى و فكرى به وجود آورد و توانست رشته زندگى فكرى و فرهنگى مردم را به دوران پيش از حملههاى سهمگين و جنگهاى ويرانگر حاكمان مغول متصل سازد.
از ديگر خدمات مهم خواجه در زمينه گسترش علوم اين بود كه علاوه بر تأسيس رصدخانه مراغه كه هزينه آن از موقوفات بود، به منظور تشويق دانشپژوهان، علاوه بر تعيين حقوق روزانه، در رشتههاى فلسفه و پزشكى كه در آن زمان علاقهمندان چندانى نداشت و در حال فراموشى بود، دستور داد مقرّرى بيشترى به دانشجويان و استادان اين رشتهها پرداخت شود تا اين رشتهها رونق بگيرد و چنين نيز شد. يعنى براى فلاسفه روزى سه درهم، اطبّا دو درهم و براى محدّثان روزى نيم درهم تعيين فرمود.21
علاوه بر اين، تأسيس كتابخانه بزرگى با بيش از 400 هزار جلد كتاب پس از آن همه ويرانى و قتل و غارت كار چندان آسانى نبوده است.22
انقلاب فكرى و فرهنگى خواجه انديشههاى بسيارى از مردم را دگرگون كرد و به دنبال اين دگرگونى، نه تنها حاكم مغول، پس از مرگ هلاكوخان در سال 663 هجرى مسلمان شد، بلكه او دستور داد همه مغولها تغيير مذهب دهند و به آيين مقدّس اسلام وارد شوند و به اين ترتيب، مردمى كه از لحاظ نظامى و در جبهه جنگ مغلوب يك قوم طاغى و غارتگر شده بودند توانستند از لحاظ فكر و فرهنگ و نوع انديشه بر آنان غلبه پيدا كنند و طريق رستگارى را به آنها نشان دهند.23
حكيم طوسى به اين امر آگاه بود كه اگر نيروى عقل و انديشه و نور دانش در دل مردم راه پيدا كند و با فتح قلوب مىتوان به حل بسيارى از مشكلات دست يافت. او بر اين باور بود كه اصلاح جامعه بدون استفاده از عقل و عقلانيت امكانپذير نيست و آنچه باعث تمايز انسان از حيوانات و افضل بودن او بر فرشتگان مىشود ـ كه دليل مسجود واقع شدن او نيز هست ـ همان علم و انديشه است؛ علمى كه مقتضاى آن عمل است و چنين عملى اساس سعادت فرد و جامعه و تربيت واقعى انسان مىباشد.
مسئله تربيت در نظر خواجه يك مسئله محورى و بنيادى است كه به هيچوجه از حوزه انديشههاى او بيرون نمىماند. او براى پيدايش يك جريان فكرى و نهضت عقلى به نوشتن رساله آدابالمتعلمين پرداخت.24
در اين رساله افكار بلند و انديشههاى ژرف و تجربههاى شخصى خود را در باب چگونگى فراگيرى علم و آگاهى به نگارش درآورده است. در اين رساله بسيار كوچك كه در دوازده فصل تنظيم شده و نسخه خطى آن در كتابخانه دانشگاه قاهره مصر محفوظ است، خواجه در فصل اول آن به بيان فضيلت علم، در فصل دوم بر اهميت نيت، در فصل سوم بر انتخاب استاد و گزينش علمى و در فصل چهارم بر داشتن همت بلند تأكيد مىورزد و آن را براى طالب علم همچون داشتن پر و بال براى يك پرنده مىداند.25
آنچه خواجه در رساله آداب المتعلمين در حوزه حكمت عملى مطرح مىكند اين كتاب را در رديف دو كتاب مهم ديگر يعنى اخلاق ناصرى و اوصافالاشراف كه مهمترين كتب اخلاق در جهان اسلام است قرار مىدهد كه اوج آثار شخصيت معنوى خواجه در حكمت عملى در تصوف عارفانه و شيعى او در كتاب اخير مىباشد.26
به راستى جرجى زيدان دانشمند و نويسنده مسيحى چه زيبا گفته است: دانش در كشورهاى تحت فرمان مغول به دست اين ايرانى (خواجه طوسى) درخشيدن گرفت، همچون شعلهاى درخشان در فضايى تيره و تار.27
نتيجهگيرى
خواجه نصيرالدين طوسى در آن دوران پرآشوب كه مغولان با حمله برقآسا و ويرانگر خود همه چيز را سوختند و كشتند و بردند، سكاندار كشتى طوفانزده ايران و اسلام بود و هنگامى كه شيرازه استقلال و تمدن ايرانى و اسلامى از هم گسيخت و تمدن ايرانى كه نقش بسيار مهمى در شكلگيرى تمدن اسلامى داشت، در حال نابودى بود، روزنه اميدى به روى ايرانيان باز كرد. خواجه با تدبيرات حكيمانه خود در حوزه عقل عملى توانست انقلاب فكرى و فرهنگى را به وجود آورد و اين كار را با تربيت نسل جديد دانشپژوه آغاز كرد. علاوه بر اين، با زيركى تمام از علايق مغولان استفاده كرد و درصدد گسترش علوم نظرى تحت پوشش علم نجوم برآمد و به تأسيس رصدخانه مراغه كه در واقع دانشگاه علوم مختلف بود، به جذب مغزها و انديشههاى فرارى از كشور برآمد و با تعيين مقرّرى بر رشتههاى در حال فراموشى همچون فلسفه و پزشكى، باعث رونق اين رشتهها گشت.
علاوه بر اين، در حوزه عقل عملى به مصالح مردم توجه فراوان داشت و خدمات فراوانى انجام داد و كتابهاى مهمى در زمينه اخلاق نگاشت.
خواجه نصيرالدين در حوزه عقل نظرى نيز دانشمندى جامعالاطراف بود و عقلانيت وى از تعدد و تنوع آثار و خلّاقيت وى بخصوص در علم رياضيات و نجوم هويداست و همانگونه كه بيان شد، در بسيارى از نظريات بنيانگذار و صاحب ابتكار مىباشد. تأليفات و آثار ايشان علاوه بر رياضيات، در بسيارى از علوم عقلى آن عصر بخصوص فقه، اصول، حكمت، كلام، منطق، نجوم و اخلاق بيانگر جامعيت علمى ايشان در حوزه عقل نظرى مىباشد.
وضعيت زمانه خواجه، حمله مغول، به سر بردن ربع قرن در زندان، تحت نظر بودن و مسئوليت اجرايى وزارت، از او شخصيتى ساخت كه به حق به او «استاد البشر» لقب دادند. بسى جاى شگفتى است كه از مردى كه بيشتر ايام عمرش را در ميان طوفانهاى زندگى گذراند و در ميان آشوبها و فراز و نشيبهاى دوران خود به عنوان سياستمدارى برجسته به ايفاى نقش پرداخت، با اين حال، در تمامى رشتههاى علمى دوران خود صاحبنظر بود و در بسيارى از آنها نظريه علمى ارائه داده است و در هر دو حوزه عقل نظرى و عملى به راستى انسانى اعجابآور است.
-
پى نوشت ها
- 1 كارشناس ارشد فلسفه اسلامى، دانشگاه تهران مركز. دريافت: 17/1/88 ـ پذيرش: 25/3/88.
- 2 ـ ر.ك: غلامحسين ابراهيمى دينانى، نصيرالدين طوسى،فيلسوف گفتوگو، ص 499.
- 3 ـ همان، ص 500.
- 4 ـ سيد فضلاللّه حسينى و غلامرضا ميناگر، آشنايى با فيلسوفانمسلمان (خواجه نصيرالدين طوسى)، ص 74.
- 5 ـ خواجه نصيرالدين طوسى، تلخيص المحصل، رساله فىالعلل و المعلومات، ف 524.
- 6 ـ هنرى توماس، بزرگان فلسفه، ترجمه فريدون بدرهاى، ص408.
- 7 ـ سيد فضلاللّه حسينى و غلامرضا ميناگر، آشنايى با فيلسوفان،ص 451.
- 8 ـ غلامحسين ابراهيمى دينانى، نصيرالدين طوسى، فيلسوفگفتوگو، ص 22.
- 9 ـ همان، ص 23.
- 10 ـ محمّدتقى مدرس رضوى، احوال و آثار ابوجعفر محمدبنمحمّدبن الحسن الطوسى، ص 335.
- 11 ـ محمّداحمد پناهى سمنانى، خواجه نصيرالدين طوسىآسمان هنر و آسمان زمين، ص 95.
- 12 ـ سيد ليث حيدرى، تمدن غربى تمدن اسلامى و غربگرايى،ترجمه سيد فضلاللّه حسينى، ص 181.
- 13 ـ ذبيحاللّه صفا، تاريخ ادبيات ايران، ج 1، ص 262.
- 14 ـ سيد فضلاللّه حسينى و غلامرضا ميناگر، آشنايى با فيلسوفانمسلمان، ص 77.
- 15 ـ جعفر چاووشى آقايانى، «خواجه نصيرالدين طوسى وابتكارات علمى او»، آموزش و پرورش، ش 6، دوره چهل و دوم،ص 44.
- 16 . Haygens.
- 17 ـ محمداحمد پناهى سمنانى، خواجه نصيرالدين طوسىآسمان هنر و آسمان زمين، ص 115.
- 18 ـ پرويز ورجاوند، كاوش رصدخانه مراغه و نگاهى به پيشينهدانش ستارهشناسى در ايران، ص 65.
- 19 ـ محمّد مدرسى (زنجانى)، سرگذشت و عقايد فلسفى خواجهنصيرالدين طوسى، ص 101.
- 20 ـ غلامحسين ابراهيمى دينانى، نصيرالدين طوسى، فيلسوفگفتوگو، ص 502.
- 21 ـ اسحاق حسينى كوهسارى، تاريخ فلسفه اسلامى، ص 178.
- 22 ـ همان، ص 179.
- 23 ـ غلامحسين ابراهيمى دينانى، نصيرالدين طوسى، فيلسوفگفتوگو، ص 502.
- 24 ـ همان، ص 503.
- 25 ـ همان.
- 26 ـ هانرى كوربن، تاريخ فلسفه اسلامى، ترجمه اسداللّه مبشرى،ص 451.
- 27 ـ على دوانى، هزاره شيخ طوسى، ج 1و2، ص 1139.
-
- منابع
-
- ابراهيمى دينانى، غلامحسين، نصيرالدين طوسى، فيلسوفگفتوگو، تهران، هرمس، 1386.ـ پناهى سمنانى، محمّداحمد، خواجه نصيرالدين طوسى آسمانهنر و آسمان زمين، تهران، ندا، 1376.ـ توماس، هنرى، بزرگان فلسفه، ترجمه فريدون بدرهاى، تهران،علمى و فرهنگى، چ پنجم، 1386.ـ چاووشى آقايانى، جعفر، «خواجه نصيرالدين طوسى و ابتكاراتعلمى او»، آموزش و پرورش، ش 6، دوره چهل و دوم، 1351.ـ حسينى، سيدفضلاللّه و غلامرضا ميناگر، آشنايى با فيلسوفانمسلمان (خواجه نصيرالدين طوسى)، تهران، كانون انديشهجوان، 1386.ـ حسينى كوهسارى، اسحاق، تاريخ فلسفه اسلامى، تهران،اميركبير، 1382.ـ حيدرى، سيدليث، تمدن غربى تمدن اسلامى و غربگرايى،ترجمه سيدفضلاللّه حسينى، تهران، شلاك، 1382.ـ دوانى، على، هزاره شيخ طوسى، تهران، اميركبير، چ دوم، 1362.ـ صفا، ذبيحاللّه، تاريخ ادبيات ايران، مشهد، دانشگاه فردوسى، چششم، 1368.ـ طوسى، خواجه نصيرالدين، تلخيص المحصل، رساله فى العلل والمعلولات، تهران، اميركبير، 1305.ـ كوربن، هانرى، تاريخ فلسفه اسلامى، ترجمه اسدالله مبشرى،تهران، اميركبير، چ چهارم، 1377.ـ مدرس رضوى، محمّدتقى، احوال و آثار ابوجعفر محمّدبنمحمّدبن الحسن طوسى، تهران، بنياد فرهنگ ايران، 1354.ـ مدرسى (زنجانى)، محمّد، سرگذشت و عقايد فلسفى خواجهنصيرالدين طوسى، تهران، اميركبير، 1363.ـ ورجاوند، پرويز، كاوش رصدخانه مراغه و نگاهى به پيشينهدانش ستارهشناسى در ايران، تهران، اميركبير، 1366.