جایگاه عدالت در نظام سیاسى اسلام
Article data in English (انگلیسی)
جایگاه عدالت در نظام سیاسى اسلام
حسین ارجینى 1
چکیده
عدالت از مفاهیم اساسى نظام سیاسى اسلام است؛ معیار تشریع، قانون گذارى، ساختار سیاسى و نیز پذیرش مسئولیت هاى اجتماعى بر طبق عدالت است. این مقاله با رویکرد تحلیلى و با هدف بررسى و تبیین جایگاه عدالت در نظام سیاسى اسلام ارائه گردیده است. بررسى جایگاه عدالت در نظام سیاسى از دو منظر فلسفه سیاست و آیات و روایات امکان پذیر است، که در این نوشتار با نگاهى با آیات و روایات به تبیین آن مى پردازیم. در نگاه آیات و روایات، در بعد داخلى عدالت شرط اساسى اداره یک نظام از قانون گذارى، اجراى قوانین تا قضاوت به شمار مى رود. در پذیرش مسئولیت نیز از رهبرى جامعه اسلامى گرفته تا کارگزاران، عدالت شرط اساسى است. در روابط خارجى نیز تلاش براى ابلاغ پیام جهانى این دین، فقط در سایه عدالت مدارى در جهان میسر مى شود. حل منازعات بین کشورهاى مسلمان و حتى در ارتباط با کشورهاى غیرمسلمان و نیز همزیستى مسالمت آمیز تنها بر پایه عدالت امکان پذیر است.
کلیدواژه ها : عدالت، مساوات، نظام سیاسى اسلام، عدالت در اجتماع، روابط خارجى، همزیستى، منازعات بین المللى.
مقدّمه
عدالت از دیرباز جزو مهم ترین دغدغه هاى ادیان الهى، اندیشمندان و عموم بشر بوده است. از این رو، تلاش هاى بسیارى پیرامون عدالت در عرصه نظر و عمل صورت گرفته که بهترین مصداق آن تلاش هاى انبیا و مصلحان بوده است. البته در این مسیر کسانى نیز به دنبال عدالت و اجراى آن در جامعه نبودند، اما براى پیشبرد اهداف خویش سعى نمودند خود را حامى و مجرى عدالت نشان دهند.
عدالت در نظام سیاسى اسلام، معیار تشریع احکام و قوانین و انتخاب کارگزاران مى باشد و هر نوع تصمیم و عملى در نظام اسلامى در بعد داخلى و خارجى از منطق عدل سرچشمه مى گیرد و این نشان دهنده جایگاه ویژه عدالت در نظام سیاسى اسلام است.
در پژوهش هاى صورت پذیرفته، بیشترین توجه صرف تبیین مفهوم عدالت شده و یا برخى از جنبه هاى عدالت در نظام سیاسى اسلام مدنظر قرار گرفته است، اما در این تحقیق علاوه بر نگاهى کوتاه به مفهوم عدالت به تبیین جایگاه آن در بعد داخلى و خارجى نظام سیاسى اسلام پرداخته شده است. بنابراین، مهم ترین سؤالى که طرح مى شود این است که جایگاه عدالت در نظام سیاسى اسلام (در بعد داخلى و خارجى) چیست؟ براى بررسى این سؤال، سؤال هاى فرعى نیز طرح مى شود، همچون: مفهوم عدالت چیست؟ تفاوت مفهوم عدالت و مساوات کدام است؟ عدالت چه نقشى در انتخاب کارگزاران و ایجاد عدالت اجتماعى در نظام سیاسى اسلام دارد؟ نقش عدالت در حل منازعات بین المللى و همزیستى مسالمت آمیز کدام است؟
در این نوشتار، ابتدا به تبیین مفهومى عدالت و تفاوت آن با مساوات مى پردازیم و سپس به تبیین عدالت از منظر آیات و روایات خواهیم پرداخت که «عدالت الهى»، «عدالت فلسفه بعثت انبیا» و «اجراى عدالت در جامعه» مورد توجه قرار مى گیرد. در بعد داخلى نظام سیاسى اسلام در قانون گذارى، اجراى قوانین، قضاوت و از همه مهم تر گزینش رهبرى جامعه اسلامى و همه کارگزاران عدالت معیار است و در بعد خارجى نیز دو محور اساسى مدنظر است، بحث همزیستى در سایه عدالت و عدالت در منازعات بین المللى.
مفهوم عدالت
1. عدالت در لغت
عدالت مایه اعتدال و استقامت در نفوس انسانى است و ضد آن «جور» است. 2 در حقیقت، جور مغایر با میانه روى و اعتدال و به معناى انحراف مى باشد. 3 واژه دیگرى که در مقابل عدالت به کار مى رود، واژه «ظلم» است. ظلم به معناى تجاوز از حق، 4 مخالف نور و روشنایى و به معناى قرار دادن چیزى در جایگاهى که شایسته آن نیست، 5 آمده است. بنابراین، عدالت که نقطه مقابل ظلم است، به معناى نور و روشنایى و قرار دادن هر چیز در جایگاه شایسته آن خواهد بود.
2. عدالت از نگاه اندیشمندان
عدالت، مورد توجه تمام شرایع و قوانین الهى بوده و از اهداف عالى پیامبران تحقق عدالت بوده است. همچنین در نزد فیلسوفان یونان باستان اهمیت ویژه اى داشته و اولین تعریف ها درباره عدالت به سقراط و افلاطون و ارسطو منسوب است. 6
سقراط در سخنان خود اغلب رشته سخن را به عدالت کشانده است و افلاطون در کتاب جمهوریت با فرض مدینه فاضله، به تحقق عدالت در آن پرداخته است. از نظر او، عدالت یک وظیفه اجتماعى است و آن عبارت است از اینکه هر شخصى در کارهاى مخصوص خود، به کارى که بهتر از عهده انجام آن برمى آید مشغول شود. 7 ارسطو نیز در کتاب سیاست
و اخلاق بحث مفصلى درباره عدالت دارد، و عدالت را به معناى پیروى از قوانین تعریف کرده است. 8
دانشمندان بعدى که به نوعى از این فیلسوفان متأثر بودند، دیدگاه هاى مختلفى را مطرح کردند. 9 در این تحقیق، درصدد بررسى تفصیلى این دیدگاه ها نیستیم، بلکه به اجمال به برخى از این تعریف ها اشاره مى نماییم.
اندیشمندان علوم مختلف هریک از دید خود تعریف هایى را از عدالت ارائه داده اند. فلاسفه عدالت را حد وسط میان افراط و تفریط مى دانند. 10
علماى علم اخلاق نیز تعریف هایى به همین مضمون دارند که حالت تعادل بین قواى سه گانه درون انسان را عدالت گویند. ملّااحمد نراقى در کتاب اخلاقى خود معراج السعاده عدالت را به «برگردانیدن امور از جانب افراط و تفریط به حد وسط و میانه روى» 11
تعریف کرده و در ادامه آورده است: «عدالت یا در اخلاق است و یا در افعال و یا در عطایا و قسمت اموال و یا در معاملات میان مردم و یا در حکمرانى و سیاست ایشان.» 12 و از نظر خواجه نصیرالدین
عدالت حد وسط و حالت تعادلى است که در موارد مختلف تفاوت مى کند. 13
از دیدگاه فقها، عدالت نیرو یا ملکه نفسانى است که به واجب فرمان مى دهد و از حرام باز مى دارد و موجب رعایت تقوا مى شود. بیشتر فقها عدالت را به وجود یک ملکه در نفس انسان که باعث دورى از گناه و انجام واجبات مى شود، تعریف کرده اند. 14
در حقوق، از عدالت به عنوان مبناى اجتماعى بحث مى شود، نه از عدالت به معناى اخلاقى که فضیلت نفس است و یا عدالت در فعل خداوند که مقدم بر اجتماع است. برخى معتقدند: بهترین تعریفى که از عدالت شده «اعطاء کل ذى حق حقه» 15 است. بیشتر حقوق دانان مسلمان این تعریف را از عدالت پذیرفته اند. طبق این تعریف، مبناى عدالت حق است و در حقیقت، در عدالت و معنا و معیار آن ابهامى نیست و همه ابهام ها در منشأ پیدایش حق و مقدار آن است. 16
تعریف دیگرى که از عدالت ارائه شده «وضع الشىء فى موضعه» است که در سخنان بسیارى از فلاسفه حقوق و اخلاق آمده است. از دیدگاه برخى، این تعریف ابهام دارد؛ زیرا در تعریف قبلى ملاک عدالت، حق است، اما در تعریف دوم هیچ معیارى ذکر نشده است. 17 اما آیت اللّه جوادى آملى این نظر را نمى پذیرد. از نظر ایشان، این تعریف ابهامى ندارد؛ و عدالت به معناى قرار دادن هر چیز در جاى مناسب خویش است. یک تعریف آن گاه مبهم است که بر کلّیت و عمومیت آن ایراد و نقدى وارد باشد. و از این جهت، به این تعریف نقدى وارد نیست، هرچند که مصادیق آن روشن نباشد. 18 و به همین مضمون تعریفى از عدالت در نهج البلاغه آمده است: «العدل یضع الامور مواضعها.» 19 شهید مطهّرى این تعریف از عدالت را به تفصیل مورد بحث قرار داده است. 20 البته بین این دو تعریف معروف از عدالت تعارضى وجود ندارد؛ چراکه دادن حق کسى به خودش همان قرار دادن چیزى در جاى مناسب آن است.
تعریف هاى بسیارى از عدالت در برخى کتاب ها جمع آورى شده است 21 که درصدد بررسى آنها در این تحقیق نیستیم.
3. تفاوت مفهوم عدالت و مساوات
گروهى از فلاسفه حقوق عدالت را به معناى مساوات و برابرى افراد با یکدیگر در مواهب طبیعت و غیر آن گرفته اند، بخصوص طرف داران کمونیسم به این نکته اصرار بیشترى دارند و خواهان تساوى حقوق افراد در همه امور فردى و اجتماعى هستند. بر این اساس، الغاى مالکیت خصوصى را ضرورى مى دانند و هرگونه انحصارطلبى و امتیاز را محکوم مى نمایند. کمونیسم مدعى است که افراد باید به اندازه قدرتشان کار کنند و به اندازه نیازشان مزد دریافت نمایند. 22
شهید مطهّرى در این باره مى گوید :
معنى عدالت این نیست که همه مردم از هر نظر در یک حد و یک مرتبه و یک درجه باشند. جامعه خود به خود مقامات و درجات دارد... باید تقسیم بندى و درجه بندى بشود، راه منحصر، آزاد گذاشتن افراد و زمینه مسابقه فراهم کردن است... مقتضاى عدالت آن است که تفاوت هایى که خواه ناخواه در اجتماع هست تابع استعدادها و لیاقت ها باشد. 23
بنابراین، مساوات فراهم شدن امکانات مساوى و میدان مسابقه براى همه افراد است، اما عدالت آن است که هرکس به میزان استعداد و تلاش خود حقى داشته باشد. 24
4. مفهوم نظام سیاسى
نظام سیاسى ساختارى است فراگیر و پیچیده که موجودیت جامعه را به مثابه یک ارگانیسم واحد که به وسیله یک قدرت سیاسى مرکزى اداره مى شود حفظ مى کند. 25 به تعبیرى دیگر، نظام سیاسى شیوه اى است که بتواند امور جامعه را سامان داده و به وسیله آن نظمى در جامعه پدید آورد.
اسلام با توجه به ترسیم اهداف، اصول و قواعد کلى اداره جامعه، نظام سیاسى مخصوص به خود را دارا مى باشد که از سایر نظام هاى سیاسى متمایز است. بنابراین، نظام سیاسى اسلام مجموعه متشکلى از اصول و قواعد حاکم بر رفتار اجتماعى است که بر پایه مبانى اعتقادى اسلام استوار است. 26
در تعریفى دیگر، نظام سیاسى اسلام به مجموعه اى گفته مى شود که در آن قانون مندى هاى شریعت، مدار اصلى حرکت جامعه است. 27
عدالت از منظر قرآن و روایات
عدالت در منابع دینى از اهمیت ویژه اى برخوردار است و به عنوان یک اصل ارزشمندى است که والاترین هدف جهان، انسان ها و شرایع و ادیان، تحقق آن در جامعه و نفس انسانى است. عدالت در نگاه متون دینى داراى ارزش ذاتى است و سلامتى و امنیت همة امور به آن بستگى دارد. براى این منظور، دین مبین اسلام به پیروان خود بسیار سفارش کرده است تا برپادارنده عدل و قسط باشند.
1. عدالت از منظر قرآن
واژه «عدل» و مشتقات آن 29 بار در قرآن آمده است. همچنین یکصد نص قرآنى درباره توصیه به عدالت و مفاهیم مترادف آن نازل شده است. از سوى دیگر، واژه «ظلم» که متضاد عدل است، به همراه مشتقات آن بیش از 290 بار در قرآن ذکر شده است. 28 تأکید آیات الهى بر عدالت و مبارزه با ظلم، جایگاه ویژه این مفهوم را در اندیشه دینى مى رساند.
در این بخش از نوشتار، ابتدا به عدالت خداوند و عدالت نظام خلقت و سپس به اجراى عدالت در جامعه و وظیفه انبیا در تحقق عدالت به عنوان فلسفه بعثت، از منظر قرآن اشاره مى شود.
الف. عدالت الهى : عدالت یکى از صفات خداوند و نیز از اصول اعتقادى مکتب تشیّع به شمار مى رود. دانشمندان کلام در بحث از صفات خداوند به مسئله عدالت تأکید کرده و آن را یکى از صفات بارز الهى شمرده اند.
در قرآن نیز به عدالت خداوند اشاره شده است وخداوند خود را اقامه کننده عدل معرفى مى کند : (شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلاَئِکَةُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَآئِمَآ بِالْقِسْطِ) (آل عمران: 18)؛ خداوند و فرشتگان گواهى داده اند که خدا یکتاست، در حالى که برپادارنده عدل است. خداوند تمام عالم هستى را بر اساس عدالت آفریده است. 29 عدل ویژه یک یا چند موجود نیست، بلکه در همه هستى و نسبت به همه موجودات، حتى ذات اقدس پروردگار نیز جریان دارد. 30
در آیات فراوانى خدواند امر مى کند که عدالت پیشه کنید: (إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ.) (نحل: 90) 31 و امر به عدالت نیز در بسیارى از آیات به صورت مطلق است و این نشان مى دهد که از منظر قرآن، عدالت یک حقیقت ثابت و اصیل است، برخلاف دیدگاه برخى که ادعا کرده اند: عدالت ثابت نیست، بلکه متغیر و نسبى مى باشد. 32
همان گونه که خداوند عادل است، ساحت قدس او از هر ظلمى مبرّاست: (إِنَّ اللّهَ لاَ یَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ) (نساء: 40) 33 و از هرگونه ظلمى نیز نهى مى کند و وعده عذاب دردناکى را به ظالمان مى دهد. 34
ب. عدالت، فلسفه بعثت انبیا : عدالت در ادیان الهى از جایگاه ویژه اى برخوردار است، و هدف از فرستادن انبیا، به سعادت رساندن انسان از طریق اجراى قسط و عدل بوده است. قرآن فلسفه ارسال پیامبران و انزال کتاب هاى آسمانى را استقرار عدالت دانسته است : 35 (لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ.) (حدید: 25) و اجراى عدالت و توسعه آن در جوامع بشرى را نیز از مهم ترین وظایف پیامبران مى داند : 36 (وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ.) (شورى: 15) آخرین منجى عالم و ذخیره الهى نیز براى اقامه عدل در روى زمین خواهند آمد و زمین را پس از اینکه پر از ظلم و جور شده، مملو از عدالت خواهند کرد. 37
بنابراین، عدالت حقیقتى ثابت و همیشگى است و تمام انبیا هم به دنبال تحقق آن بودند. و به فرموده امام خمینى „، «حکومت عدل و رفتار عادلانه حکومت ها با ملت ها و بسط عدالت اجتماعى در بین ملت ها و امثال اینها که در صدر اسلام یا قبل از اسلام از آن وقتى که انبیا مبعوث شدند وجود داشته و قابل تغییر نیست. عدالت معنایى نیست که تغییر بکند.» 38
ج. سفارش به اجراى عدالت : با توجه به اینکه خداوند عادل است و نظام خلقت را نیز بر اساس عدل آفریده و هدف از فرستادن انبیا هم تحقق عدالت در جامعه است، بر تمام پیروان این کلام نورانى لازم است تا اقامه کننده عدل در جامعه اسلامى باشند و تلاش نمایند آن را در تمام نقاط عالم گسترش دهند.
خداوند قیام براى عدالت و تحقق آن را در تمام ابعاد زندگى انسان به صورت پیوسته و مداوم تأکید مى نماید و از فحشا و منکر و ظلم نهى مى کند: (إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِیتَاء ذِی الْقُرْبَى وَیَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ وَالْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ) (نحل : 90) و عدالت پیشگان را دوست دارد. 39
از منظر قرآن، عدالت اصل و مبدأ هستى است، و هستى بر اساس آن به وجود آمده است. 40 والاترین هدف جهان و آدمیان و شرایع و ادیان نیز رسیدن به عدالت و تحقق آن در جامعه و نفس انسانى است. 41 بر همین مبنا، در نگاه قرآن عدالت ذاتآ و فى نفسه داراى ارزش است و سلامتى و امنیت همه امور به آن بستگى دارد. به همین دلیل است که خداوند به تمامى انسان ها، به ویژه اهل ایمان، مؤکدآ دستور مى دهد که برپادارنده عدالت و قسط باشید : 42 (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ)
(نساء: 135) و از مؤمنان مى خواهد که دشمنى با گروهى باعث نشود که از مسیر عدالت خارج شوند : (وَلاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ.) (مائده: 8) از دیدگاه اسلام، حتى در جنگ نیز نباید از حدود عدالت تجاوز کرد؛ 43 زیرا جنگ براى برقرارى عدالت تجویز شده است. 44
قرآن در پى تحقق عدالت در جامعه بشرى است. به تعبیر امام خمینى „ :
یک بعدش این است که ظلم را از بین بشر بردارد و عدالت اجتماعى را در بشر ایجاد کند. ما اگر کوشش کنیم و آنهایى که تابع قرآن خودشان را مى دانند، مسلمین جهان اگر کوشش کنند تا اینکه این بعد از قرآن را که بعد اجراى عدالت اسلامى است، در جهان پخش کنند، آن وقت یک دنیاى مى شود که صورت ظاهر آن قرآن مى شود. 45
2. عدالت از منظر روایات
درباره اهمیت عدالت و ابعاد مختلف آن، و آثارى که اجراى عدالت براى فرد و جامعه دارد، روایات بسیارى از اهل بیت: نقل شده است 46 که در این
مجال، امکان نقل و مرور همه آنها نیست و خود تحقیق مستقلى مى طلبد.
الف. عدالت الهى : عدالت خداوند در حقیقت، به معناى عدالت در کل نظام هستى است. علاوه بر آیات، در روایات فراوانى به عدالت خداوند اشاره شده است، که براى طولانى نشدن این بحث، به چند روایت در این باب بسنده مى کنیم.
حضرت على † در خطبه اى مى فرماید: «وَ أَشْهَدُ أَنَّهُ عَدْلٌ عَدَلَ.» 47 حضرت براى اینکه عدل مطلق الهى را بیان نماید، واژه «عدل» را دو بار ذکر مى کند. در روایت دیگرى، امام صادق† در وصف خداوند مى فرماید: «هو نور لیس فیه ظلمة و صدق لیس فیه کذب و عدل لیس فیه جور و حق لیس فیه باطل.» 48 در این روایت نیز اوصاف متعددى براى خداوند بیان مى شود که در حقیقت، همه آنها به عدالت خداوند اشاره دارد.
امیرالمؤمنین † در کلام نورانى دیگرى ضمن نفى ظلم از ساحت الهى، ابعاد بیشترى از عدل الهى را بیان مى فرماید: «الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِى... ارْتَفَعَ عَنْ ظُلْمِ عِبَادِهِ وَ قَامَ بِالْقِسْطِ فِى خَلْقِهِ وَ عَدَلَ عَلَیْهِمْ فِى حُکْمِهِ.» 49 از آیات و روایات، عدالت خداوند در نظام تکوین و نظام خلقت و در تشریع و قانون گذارى، استفاده مى شود. 50
ب. عدالت در جامعه : در روایات نیز همانند آیات توجه ویژه اى به عدالت و اجراى آن در جامعه شده است. از منظر روایات، آثار فراوانى بر اجراى عدالت مترتب مى شود. هر جامعه اى بخواهد به سعادت و رفاه برسد باید در جهت گسترش عدالت تلاش کند. در روایات، عدالت باعث پایدارى جامعه و سبب پاکسازى جامعه از ظلم و گناه و موجب سربلندى و شکوه اسلام عنوان شده است. 51
سعادت یک جامعه در گرو اجراى عدالت در آن است، و بدون آن جامعه اى مرده خواهد بود. در کلام زیبایى امیرالمؤمنین† مى فرماید: «الْعَدْلُ حَیَاةٌ الْجَوْرُ مَمْحَاةٌ»؛ 52 عدالت مایه حیات بشرى است.
اگر جامعه اى بخواهد حیات داشته باشد باید بر تمام ابعاد آن عدالت حاکم باشد.
پس از بررسى عدالت از منظر آیات و روایات، به جایگاه عدالت در حیطه داخلى و روابط خارجى نظام سیاسى اسلامى مى پردازیم.
عدالت در بعد داخلى نظام سیاسى اسلام
از دیدگاه سکولارها، سیاست، شیوه هاى حکومت بر مردم از هر راهى که امکان آن باشد و باعث دوام قدرت شود، تلقّى مى شود؛ ولى از دیدگاه اسلام، هدف وسیله را توجیه نمى کند و سیاستى مورد قبول است که بر اساس عدالت باشد. على† مى فرماید : مبناى سیاست عدل است 53 و بهترین سیاست ها، سیاستى است که بر معیار عدالت باشد. 54
اگر عدالت مبناى سیاست حاکمان و کارگزاران یک نظام سیاسى باشد، توسعه عدالت در ابعاد مختلف باعث گسترش عمران و آبادانى، 55 و باعث
اصلاح مردم و ثبات در جامعه مى شود؛ 56 چراکه مردم تشنه عدالت هستند، همان گونه که حضرت امیر † در تشبیهى زیبا درباره عدالت مى فرماید : «العدل احلى من الماء یصیبه الضمأن»؛ 57 عدل گواراتر از آبى است که تشنه کام به آن مى رسد.
بر اساس سخنان نورانى حضرت على †، اگر حاکمان با مردم رفتارى عادلانه داشته باشند، احکامى که صادر مى کنند نفوذ داشته، 58 و باعث
توانایى و تمکن حاکمان 59 و بالا رفتن منزلت آنها
در میان مردم مى شود، 60 و در نتیجه، ثبات و پایدارى قدرت را در پى خواهد داشت، 61 و عدالت بهترین سپر دولت ها در برابر حواث و جنگ ها خواهد بود. 62
عدالت حاکمان علاوه بر اینکه رشد و توسعه را به دنبال خود دارد، 63 باعث مى شود که مردم حاکمان را دوست داشته باشند 64 و به آنها عشق بورزند و همین امر افزایش مقبولیت حاکمان را در پى خواهد داشت و به حاکمان این امکان را مى دهد تا اهداف و برنامه هاى بزرگى را براى گسترش عدالت در سطح جهان پیگیرى کنند.
عدالت در روابط خارجى دولت اسلامى
عدالت در روابط خارجى نظام سیاسى اسلامى به معناى احترام به حقوقى است که خداوند براى مسلمانان و غیرمسلمانان معین کرده است، و به مفهومى روشن تر اینکه در روابط بین الملل، نه ظلم کنیم و نه زیر بار ظلم برویم. همان گونه که خواجه نصیر در کتاب اخلاق ناصرى مانند ارسطو عدالت را حالت بین ظلم و انظلام (ظلم نکردن و زیر بار ظلم نرفتن) دانسته است. 65
امام خمینى „ درباره عدالت در روابط خارجى نظام سیاسى اسلامى مى فرماید: «ما کلیه دیکتاتورى ها و ظلم را محکوم مى کنیم، مبناى جمهورى اسلامى بر عدالت اجتماعى است و حسن روابط با همه کشورها و احترام متقابل.» 66 و نیز مى فرمایند: «تمام کشورها اگر احترام ما را حفظ کنند ما هم احترام متقابل را حفظ خواهیم کرد، و اگر دولت ها و کشورها بخواهند به ما تحمیلى بکنند از آنها قبول نخواهیم کرد؛ نه ظلم به دیگران مى کنیم و نه زیر بار ظلم دیگران مى رویم.» 67
عدالت در مقیاس بین المللى نسبت به عدالت اجتماعى در داخل یک کشور از پیچیدگى و گستردگى بیشترى برخودار است. جهان براى رسیدن به امنیت ناگزیر است در قدم نخست به مفهومى صحیح از عدالت برسد و قدر مشترکى از آن را در جامعه بین المللى پیاده کند. 68
از عوامل تهدیدکننده امنیت، ستمگرى و ستم پذیرى است که همواره امنیت بین المللى را به مخاطره افکنده است. بدون عدالت هرگز نمى توان به امنیت مطلوب در روابط بین الملل رسید، و اسلام براى تضمین امنیت پایدار، ریشه کن نمودن ستمگرى و ستم پذیرى 69 را شرط اساسى مى شمارد. 70
1. همزیستى در سایه عدالت
عدالت در روابط خارجى نظام سیاسى اسلامى ـ همان گونه که اشاره شد ـ به معناى احترام به حقوقى است که خداوند براى مسلمانان و غیرمسلمانان معین کرده است. قرآن کریم از لحاظ نظرى، خانواده جهانى را به سه بخش تقسیم مى کند. سه عضو این خانواده عبارتند از: مسلمانان، موحدان غیرمسلمان و ملحدان. اکنون خانواده جهانى داراى این هر سه عضو است و قرآن براى همه آنها پیامى ویژه دارد و حقوقى خاص برایشان قایل است. در همان عصر بعثت هم خداوند دو اصل را در اختیار پیامبر گرامى نهاد تا بتواند با آنها امور این اعضا را تدبیر سازد. آن دو اصل در این آیه کریمه قرآن آمده اند: (قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى کَلَمَةٍ سَوَاء بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئآ وَلاَ یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضآ أَرْبَابآ مِن دُونِ اللّهِ.) (آل عمران: 64) یک بخش از این آیه اصل مشترک میان همه موحدان را بیان مى کند و بخش دیگر اصل مشترک بین همه انسان ها را بازگو مى نماید. گرچه ظاهر همه آیه مزبور مربوط به اهل کتاب مى باشد و به موحدان پیام مى دهد که جز خدا را نپرستند، اما همه انسان ها و از جمله ملحدان را دعوت مى کند که از میان خود یک یا چند تن را به پروردگارى برنگزینند، و در آیات دیگرى 71 مسلمانان را به رعایت حقوق همه توصیه مى کند. 72
قرآن به مسلمانان دستور مى دهد که حقوق غیرمسلمانان را محترم شمارند، و حتى دادورزى نسبت به آنها را تشویق مى کند: (لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُم مِن دِیَارِکُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ.) (ممتحنه: 8)
اسلام دین همزیستى است و اگر دیگران با مسلمانان با نیکى برخورد کنند، اسلام نیز به مسلمانان دستور مى دهد تا با آنها به نیکى و عدالت رفتار کنند، اما از دوستى با کسانى که با مسلمانان رابطه خصمانه داشته باشند نهى مى کند؛ همان گونه که سید قطب در تفسیر این آیه آورده: «و هى اساس شریعة الدولیة، التى تجعل حالة السلم بینه و بین الناس جمیعآ هى الحالة الثابتة لایغیرها الا وقوع الاعتداء الحربى و ضرورة رده اوخوف الخیانة بعد المعاهدة و هى تهدید بالاعتداء او الوقوف بالقوة فى وجه حریة الدعوة و حریة الاعتقاد و هو کذلک اعتداء و فیما عدا هذا فهى السلم و المودة و البر و العدل للناس اجمعین.» 73
با توجه به شأن نزول هایى که درباره آیات 8 و 9 سوره ممتحنه و آیات قبل از آن آمده است و نیز با توجه به قرائن موجود در خود آیات، کاملا واضح است که آیات ناظر به مشرکان و بت پرستان است و آنها را به دو گروه تقسیم مى کند: گروهى که حاضر به زندگى مسالمت آمیز با مسلمانان بودند و گروهى که با مسلمانان سر جنگ داشتند و مؤمنان را آزار مى دادند و از هرگونه کارشکنى دریغ نداشتند. در این آیات، از پیوند دوستى با گروه اول منع نشده، اما از ایجاد رابطه دوستانه نسبت به گروه دوم نهى شده است و کسانى که با گروه اول رابطه دوستى برقرار سازند جزو عدالت پیشگان شمرده شده اند. ولى دوستى کنندگان با گروه دوم جزو ظالمان خواهند بود. 74
به هر حال، از آیات 8 و 9 سوره «ممتحنه» یک اصل کلى و عمومى در مورد چگونگى رابطه مسلمانان با غیرمسلمانان استفاده مى شود که محدود به زمان و مکان خاصى نیست و براى امروز نیز ثابت است، و آن اینکه مسلمانان موظفند در برابر هر فرد یا جمعیت و هر کشورى، چه از مشرکان باشند یا اهل کتاب، در صورتى که موضع خصمانه نسبت به مسلمانان نداشته باشند و دشمنان اسلام را یارى ندهند، شیوه مسالمت آمیز در پیش گیرند 75 و با نیکى و عدالت با آنها رفتار کنند.
2. عدالت در منازعات بین المللى
اگر کفار روابطى خصمانه با مسلمانان و دولت اسلامى داشته باشند، دولت اسلامى در عین اینکه هیچ ذلتى را در روابط خارجى نمى پذیرد، اما در برخورد با آنها نیز از مسیر عدالت خارج نمى شود.
قرآن، خارج نشدن از مسیر عدالت در برخورد با غیرمسلمانان را ناشى از تقواى الهى مى شمارد: (وَلاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ) (مائده: 8)؛ دشمنى با گروهى شما را از عدالت خارج نکند، عدالت پیشه کنید که به تقوا نزدیک تر است. 76 بجز دین اسلام، هیچ عقیده و نظامى نیست که بگوید در برابر دشمنان با عدل مطلق رفتار کنید. 77
آیه دلالت مى کند که کفر کفار مانع از اجراى عدالت در مورد آنها نمى شود. 78 و نباید کینه ها و عداوت ها مانع از اجراى عدالت و تجاوز به حقوق دیگران گردد؛ زیرا عدالت از همه اینها بالاتر است. 79
از این آیه و آیاتى که امر به اقامه عدالت مى کنند، 80 استفاده مى شود که باید براى برپاداشتن عدالت به طور مطلق در هر حال و در هر جایى تلاش نمود و عدالت است که جلوى ظلم و جور را در زمین مى گیرد و حق هر کس ـ از مسلمان و غیرمسلمان ـ را به او عطا مى کند. 81
اگر تجاوزى از سوى دشمن صورت گرفت، دولت اسلامى براى دفع این تجاوز نیز باید عدالت را رعایت کند، و جواب تجاوز دشمن در حد همان تجاوز باشد: (الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَى عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُواْ عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَیْکُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ) (بقره: 194) جواب تجاوز باید با تجاوز مطابقت داشته باشد و براى مراعات آن، توصیه به پرهیزگارى مى کند که در این باره به کسى تعدى و ظلم نکنید. و دوباره براى تأکید بیشتر مى فرماید: (وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ.) 82
جهادى که از سوى مسلمانان صورت مى گیرد، در حقیقت براى از بردن ظلم، و اقامه عدل است : (وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَکُونَ فِتْنَةٌ وَیَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَواْ فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِینَ.) (بقره: 193) جهاد تا زمانى که کفار فتنه کنند و مانع از رسیدن دعوت الهى به مردم شوند، لازم است، اما اگر ظالمان از ظلمشان دست کشیدند و مانع از رسیدن دعوت نشدند، تجاوزى علیه آنها صورت نمى گیرد؛ چون جهاد براى مقابله با ظلم ظالمان است. 83
گرچه در بعضى از احادیث و کلمات جمعى از مفسران، «فتنه» به معناى شرک و بت پرستى تفسیر شده است، ولى قرائن موجود در این آیه و آیات قبل و بعد از آن به خوبى نشان مى دهد که هرگونه شرک و بت پرستى منظور نیست، بلکه منظور اعمالى همچون اعمال مشرکان مکّه است که پیوسته مسلمانان را براى تغییر آیینشان در فشار مى گذاشتند. 84 در تفسیر المنار نیز آمده است :
«حتى لاتکون لهم قوة یفتنونکم به و یؤذونکم لاجل الدین و یمنعونکم من اظهاره او الدعوة الیه. فان انتهوا اى عما کانوا علیه من القتال و الفتنه فلاعدوان الا على الظالمین اى فلاعدوان علیهم لان العدوان انما یکون على الظالمین تأدیبآ لهم لیرجعوا عن ظلمهم.» 85
این بخش از آیه که مى فرماید: (فَإِنِ انتَهَواْ فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِینَ.) نیز به خوبى نشان مى دهد که هدف از جهاد، در هم کوبیدن ظلم ستمگران و اقامه عدل است.
وقتى قرآن دستور مى دهد به اینکه حتى در تعامل با کفار عدالت پیشه کنیم، 86 نشان دهنده بعد انسانى در این اصل است که در جهاد و عهد و پیمان نیز همین بعد انسانى تأکید شده است. بنابراین، عدالت در روابط خارجى، یک اصل مصلحتى نیست، بلکه اصل اصیلى است که باید مراعات شود، وگرنه ما هم جزو دولت هاى مستکبر خواهیم بود. 87
در قرآن علاوه بر دستور به رفتارى عادلانه با کفار، به برپایى عدالت در روابط بین مسلمانان نیز تأکید شده است: (وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّى تَفِیءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ) (حجرات : 9)؛ اگر دو گروه از مسلمانان با هم درگیر شدند، باید بر پایه عدل بین آنها صلح برقرار کرد. در آیه بعد نیز مى فرماید: (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ.) (حجرات: 10) آنچه بر این اخوت مترتب مى شود این است که دوستى، صلح، همکارى و وحدت، اصل در بین مسلمانان مى باشد. 88
در بسیارى از روایات به ارتباط مسلمانان، اطلاع آنها از اوضاع یکدیگر و کمک به همدیگر، تأکید شده است. پیامبرˆ مى فرماید: مسلمان برادر مسلمان است، به او ظلم روا نمى دارد و دست از یارى اش برنمى دارد و در برابر حوادث او را تنها نمى گذارد. 89 و در روایت زیباى دیگرى مى فرماید :
مؤمنان همانند یک تن مى باشند که اگر یک عضو از آن درد بگیرد، بر سایر اعضا نیز اثر مى گذارد. 90 و حتى اگر مسلمانى نسبت به مسلمان دیگرى که از او طلب یارى مى کند، بى تفاوت باشد، مسلمان نیست. روایات بسیار دیگرى نیز در این زمینه وجود دارند که مجالى براى پرداختن به آنها نیست. 91
دولت اسلامى نسبت به تمام مسلمانان مسئولیت دارد و باید تلاش کند تا بر پایه عدالت در بین تمام گروه ها و کشورهاى مسلمان صلح و همزیستى و برادرى دینى حاکم شود، و با همکارى تمام کشورهاى مسلمان «امت واحده» که وعده الهى در قرآن 92 است، تحقق یابد.
نتیجه گیرى
عدالت به معناى دادن حق هر کسى به خودش، یا به معناى قرار دادن هر چیزى در جاى مناسب آن، که دو تعریف مطرح از عدالت است با هم تعارض ندارند، اما عدالت با مساوات که به معناى برابرى شرایط و امکانات براى همه است تعارض دارد.
عدالت در نظام اعتقادى و سیاسى اسلام داراى جایگاه ویژه اى است و این مطلب با توجه به نظام اعتقادى شیعه که معتقد به عدالت خداوند است و شاکله اصلى نظام سیاسى شیعه که بر محور عدالت شکل گرفته، از متون دینى قابل اثبات است.
در نظام سیاسى اسلام، عدالت معیار سیاست است و نظام سیاسى اسلامى نیز باید بر پایه همین اعتقاد شکل بگیرد. در درون این نظام علاوه بر رهبرى آن، که بر محور ولایت است، در عصر حضور امام معصوم عصمت شرط ولایت است و در عصر غیبت امام معصوم، عدالت یکى از شروط اساسى ولایت و رهبرى جامعه اسلامى به شمار مى آید. علاوه بر رهبرى نظام که حد بالایى از عدالت را باید داشته باشد، تمام کارگزاران نظام اسلامى نیز باید از مراتبى از عدالت برخوردار باشند، تا کارگزاران کمتر از وظایف کارگزارى خود تخطى کنند. بنابراین، نظام سیاسى اسلام در بعد داخلى باید بر پایه عدالت باشد، و تمام مسائل سیاسى، اقتصادى، فرهنگى و اجتماعى آن بر همین اساس شکل گیرد.
عدالت در روابط خارجى نظام سیاسى اسلام به معناى احترام به حقوقى است که خداوند براى مسلمانان و غیرمسلمانان معین کرده است. بنابراین، همزیستى مسالمت آمیز با مسلمانان و غیرمسلمانان در سایه عدالت و احترام به آن حقوق تحقق مى یابد و حتى در منازعات بین المللى نیز اجراى عدالت و رفتار عادلانه از اصول مسلم اسلامى به شمار مى آید.
به امید ظهور دولت سراسر عدالت حضرت ولیعصر ارواحنا فداه.
-
پى نوشت ها
1 دانشجوى دکترى انقلاب اسلامى، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى (ره). دریافت: 11/3/88 ـ پذیرش: 23/5/88.
2 ـ ابن منظور، لسان العرب، ج 9، ص 83.
3 ـ همان، ج 12، ص 373.
4 ـ راغب اصفهانى، مفردات الفاظ القرآن، ص 326.
5 ـ احمدبن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج 3، ص 468 / ابنمنظور، لسان العرب، ج 8، ص 263.
6 ـ دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، درآمدى بر حقوق اسلامى،ص 192.
7 ـ افلاطون، جمهور، ترجمه فؤاد روحانى، ص 78ـ143.
8 ـ ارسطو، اخلاق نیکوماخوس، ترجمه حسن لطفى، ص165ـ171.
9 ـ دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، درآمدى بر حقوق اسلامى،ص 192ـ202 / بهرام اخوان کاظمى، عدالت در نظام سیاسىاسلام، ص 29ـ31.
10 ـ بهرام اخوان کاظمى، عدالت در نظام سیاسى اسلام، ص 23.
11 ـ احمد نراقى، معراج السعادة، ص 39.
12 ـ همان.
13 ـ خواجه نصیرالدین طوسى، اخلاق ناصرى، ص 95ـ113.
14 ـ سید محمّدصادق حسینى روحانى، فقه الصادق، ص228ـ230 / زین الدین جبعى عاملى (شهید ثانى)، الروضة البهیة،ص 792.
15 ـ دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، درآمدى بر حقوق اسلامى،ص 201 / مرتضى مطهّرى، بیست گفتار، ص 44.
16 ـ دفتر همکارى و حوزه و دانشگاه، درآمدى بر حقوق اسلامى،ص 220.
17 ـ همان، ص 201.
18 ـ عبداللّه جوادى آملى، فلسفه حقوق بشر، ص 198ـ199.
19 ـ نهج البلاغه، ترجمه محمّد دشتى، حکمت 437، ص 734.
20 ـ مرتضى مطهّرى، بیست گفتار، ص 8ـ13.
21 ـ ناصر کاتوزیان، فلسفه حقوق، ج 1، ص 611ـ639 / بهراماخوان کاظمى، عدالت در نظام سیاسى اسلام، ص 29ـ31.
22 ـ دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، درآمدى بر حقوق اسلامى،ص 226ـ227.
23 ـ مرتضى مطهّرى، بیست گفتار، ص 89.
24 ـ همان، ص 92.
25 ـ على آقابخشى، فرهنگ علوم سیاسى، ص 452.
26 ـ محمّدجواد نوروزى، نظام سیاسى اسلام، ص 17.
27 ـ على اکبر نوایى، نظریه دولت دینى، ص 105.
28 ـ بهرام اخوان کاظمى، عدالت در نظام سیاسى اسلام، ص 12.
29 ـ انعام: 115 / مرتضى مطهّرى، عدل الهى، ص 60.
30 ـ عبداللّه جوادى آملى، فلسفه حقوق بشر، ص 212.
31 ـ نساء: 58 و 135 / مائده: 8 و 42.
32 ـ ناصر کاتوزیان، فلسفه حقوق، ص 437، به نقل از: دفترهمکارى حوزه و دانشگاه، درآمدى بر حقوق اسلامى، ص 212.
33 ـ غافر: 31 / فصلت: 46.
34 ـ مائده: 72 / نمل: 52 / غافر: 25 / زمر: 47 / کهف: 87.
35 ـ جعفر سبحانى، مبانى حکومت اسلامى، ترجمه داود الهام،ص 401ـ402.
36 ـ همان، ص 400.
37 ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 51، ص 81.
38 ـ سیدروح اللّه موسوى خمینى، صحیفه امام، ج 11، ص 1.
39 ـ مائده: 42 / حجرات: 9 / ممتحنه: 8.
40 ـ انعام: 115.
41 ـ حدید: 25.
42 ـ محمّدحسین جمشیدى، نظریه عدالت از دیدگاه ابونصرفارابى، امام خمینى و شهید صدر، ص 105.
43 ـ بقره: 94.
44 ـ جعفر سبحانى، مبانى حکومت اسلامى، ص 404.
45 ـ سیدروح اللّه موسوى خمینى، صحیفه امام، ج 17، ص 434.
46 ـ ر.ک: عبدالواحدبن محمّد تمیمى آمدى، غررالحکم ودررالکلم / محمّد محمّدى رى شهرى، میزان الحکمه، ج 6، ص78ـ90.
47 ـ نهج البلاغه، خ 214، ص 438.
48 ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 3، ص 306.
49 ـ نهج البلاغه، خ 185، ص 356.
50 ـ بهران اخوان کاظمى، عدالت در نظام سیاسى اسلام، ص22ـ23.
51 ـ عبدالواحدبن محمّد تمیمى آمدى، غررالحکم و دررالکلم، ح1697، ص 99.
52 ـ حسین نورى، مستدرک الوسائل، ص 318.
53 ـ همان، حکمت 7627، ص 331.
54 ـ همان، حکمت 7738، ص 339.
55 ـ همان، حکمت 7778، ص 340.
56 ـ همان، حکمت 7764، ص 340؛ حکمت 7751، ص 339؛حکمت 7754، ص 340.
57 ـ محمّد محمّدى رى شهرى، میزان الحکمه، ج 6، ص 83.
58 ـ عبدالواحدبن محمّد تمیمى آمدى، غررالحکم و دررالکلم،حکمت 7771، ص 340.
59 ـ همان، حکمت 7770، ص 340.
60 ـ همان، حکمت 10231، ص 446.
61 ـ همان، حکمت 7761، ص 340 / حسین نورى، مستدرکالوسائل، ج 11، ص 319.
62 ـ عبدالواحدبن محمّد تمیمى آمدى، غررالحکم و دررالکلم،حکمت 7769، ص 340.
63 ـ نهج البلاغه، خ 15، ص 58.
64 ـ محمّد محمّدى رى شهرى، میزان الحکمه، ج 6، ص 86 /حسن بن شعبه حرّانى، تحف العقول، ص 19 / محمّدباقر مجلسى،بحارالانوار، ج 77، ص 67.
65 ـ خواجه نصیرالدین طوسى، اخلاق ناصرى، ص 110ـ130، بهنقل از: دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، درآمدى بر حقوق اسلامى،ص 195.
66 ـ سیدروح اللّه موسوى خمینى، صحیفه امام، ج 9، ص 71.
67 ـ همان، ج 4، ص 338.
68 ـ عباسعلى عمیدزنجانى، فقه سیاسى، ج 3، ص 422.
69 ـ انعام: 82.
70 ـ عباسعلى عمیدزنجانى، فقه سیاسى، ج 3، ص 416ـ417.
71 ـ اعراف: 85 / هود: 85 / شعراء: 183.
72 ـ عبداللّه جوادى آملى، فلسفه حقوق بشر، ص 150ـ152.
73 ـ سیدقطب، فى ضلال القرآن، ص 3545.
74 ـ ناصر مکارم شیرازى، پیام قرآن، ج 10، ص 386.
75 ـ همان، ص 387 / ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه،ج 24، ص 33.
76 ـ همچنین، ر.ک: مائده: 2.
77 ـ سید قطب، فى ضلال القرآن، ج 2، ص 852.
78 ـ عبداللّه بن ابراهیم طریقى، الاستعانة بغیرالمسلمین فى الفقهالاسلامى، ص 45.
79 ـ ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، ج 4، ص 300.
80 ـ نساء: 58 / مائده: 42 / نحل: 90.
81 ـ نادیه محمود مصطفى، المشروع للعلاقات الدولیه فىالاسلام، ج 4، ص 218.
82 ـ محمّد رشیدرضا، المنار، ج 2، ص 213 / ناصر مکارم شیرازىو دیگران، تفسیر نمونه، ج 2، ص 20.
83 ـ سید قطب، فى ظلال القرآن، ج 1، ص 190ـ191.
84 ـ ناصر مکارم شیرازى، پیام قرآن، ج 10، ص 356ـ357.
85 ـ محمّد رشیدرضا، المنار، ج 2، ص 211.
86 ـ بقره: 194 / مائده: 2 و 8 / ممتحنه: 8.
87 ـ محمّدعلى تسخیرى، الدولة الاسلامیة، ص 90ـ91.
88 ـ سید قطب، فى ضلال القرآن، ج 6، ص 3343.
89 ـ مولى محسن فیض کاشانى، المحجة البیضاء، ص 332.
90 ـ همان، ص 357.
91 ـ محمّدبن یعقوب کلینى، الکافى، ج 2، ص 165ـ168.
92 ـ انبیاء: 92 / مؤمنون: 52. منابعـ نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، قم، مشرقین، چ ششم، 1379.ـ آقابخشى، على، فرهنگ علوم سیاسى، تهران، چاپار، 1379.ـ ابن منظور، لسان العرب، بیروت، داراحیاء التراث العربى،1416ق.ـ اخوان کاظمى، بهرام، عدالت در نظام سیاسى اسلام، تهران،مؤسسه فرهنگى دانش و اندیشه معاصر، 1381.ـ ارسطو، اخلاق نیکوماخوس، ترجمه حسن لطفى، تهران، طرحنو، 1378.ـ اصفهانى، راغب، مفردات الفاظ القرآن، دمشق، دارالقلم وبیروت، الدارالشامیه، 1416ق.ـ افلاطون، جمهور، ترجمه فؤاد روحانى، تهران، علمى و فرهنگى،چ هفتم، 1379.ـ تسخیرى، محمّدعلى، الدولة الاسلامیه، تهران، منظمة الاعلامالاسلامى، معاونیة العلاقات الدولیة، 1414ق.ـ تمیمى آمدى، عبدالواحدبن محمّد، غررالحکم و دررالکلم، قم،دفتر تبلیغات اسلامى، 1366.ـ جبعى عاملى، زین الدین، الروضة البهیة، قم، داورى، 1410.ـ جمشیدى، محمّدحسین، نظریه عدالت از دیدگاه ابونصر فارابى،امام خمینى و شهید صدر، تهران، پژوهشکده امام خمینى وانقلاب اسلامى، 1380.ـ جوادى آملى، عبداللّه، فلسفه حقوق بشر، قم، اسراء، 1375.ـ حسینى روحانى، سید محمّدصادق، فقه الصادق، قم، دارالکتاب،ط. الثالثة، 1413ق.ـ دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، درآمدى بر حقوق اسلامى،تهران، سمت، 1368.ـ رشیدرضا، محمّد، المنار، بى جا، دارالفکر، ط. الثانیة، بى تا.ـ سبحانى، جعفر، مبانى حکومت اسلامى، ترجمه داود الهام، قم،مؤسسه علمى و فرهنگى سیدالشهداء، 1370.ـ سید قطب، فى ظلال القرآن، بیروت، دارالشروق، ط.السابعة، بى تا.ـ شعبه حرّانى، حسن بن، تحف العقول، قم، جامعه مدرسین،1404ق.ـ طریقى، عبداللّه بن ابراهیم، الاستعانة بغیر المسلمین فى الفقهالاسلامى، الریاض، بى نا، 1414ق.ـ طوسى، خواجه نصیرالدین، اخلاق ناصرى، تهران، کتابفروشىعلمیه اسلامیه، بى تا.ـ عمیدزنجانى، عباسعلى، فقه سیاسى، تهران، امیرکبیر، چ دوم،1367.ـ فارس، بن احمد، معجم مقاییس اللغه، بیروت، دارالجیل،1410ق.ـ فیض کاشانى، مولى محسن، المحجة البیضاء، تهران، مکتبةالصدوق، 1340.ـ کاتوزیان، ناصر، فلسفه حقوق، تهران، شرکت سهامى انتشار،1377.ـ کلینى، محمّدبن یعقوب، الکافى، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چچهارم، 1365.ـ مجلسى، محمّدباقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء،1404ق.ـ محمّدى رى شهرى، محمّد، میزان الحکمه، قم، مکتب الاعلامالاسلامى، 1362.ـ مصطفى، نادیه محمود، المشروع للعلاقات الدولیه فى الاسلام،قاهره، المعهد العالمى للفکر الاسلامى، 1417ق.ـ مطهّرى، مرتضى، بیست گفتار، قم، اسلامى، چ هفتم، 1361.ـ ـــــ ، عدل الهى، تهران، صدرا، چ سوم، 1367.ـ مکارم شیرازى، ناصر، پیام قرآن، قم، مدرسه امیرالمؤمنین (ع)،1367.ـ ـــــ ، و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1366.ـ موسوى خمینى، سیدروح اللّه، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیمو نشر آثار امام خمینى، 1378.ـ نراقى، احمد، معراج السعادة، تهران، رشیدى، 1362.ـ نوایى، على اکبر، نظریه دولت دینى، تهران، دفتر نشر معارف،1381.ـ نوروزى، محمّدجواد، نظام سیاسى اسلام، قم، مؤسسه آموزشى وپژوهشى امام خمینى، 1381.ـ نورى، حسین، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسة آل البیت (ع)،1408ق.