معرفت، سال هجدهم، شماره دوازدهم، پیاپی 147، اسفند 1388، صفحات 39-

    درآمدى بر تأثیر مناسک حج بر بعد عاطفى انسان

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    محمدرضا احمدی محمدآبادی / *دانشیار - گروه روان شناسی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) / m.r.ahmadi313@gmail.com
    چکیده: 
    تأثیر دستورالعمل‏هاى دینى بر ابعاد روان‏شناختى انسان، یکى از موضوعات مهمى است که مورد توجه روان‏شناسان جدید قرار گرفته است. حج و مناسک آن به عنوان یکى از اعمال مهم و اساسى دین اسلام است که مى‏تواند مورد بررسى علمى قرار گیرد که تاکنون به آن پرداخته نشده است. مقاله حاضر با هدف بررسى برخى ابعاد روان‏شناختى مناسک حج تدوین شده است. بدین منظور، با بهره‏گیرى از روش تحلیلى ـ توصیفى و با مراجعه به منابع معتبر اسلامى و دانش روان‏شناسى به بررسى تأثیر مناسک حج بر بعد عاطفى انسان مى‏پردازد. نتایج تحقیق نشان داد که در بعد عاطفى، مناسک حج موجب افزایش احساس آرامش، تقویت دلبستگى به خدا، هموار نمودن قطع تعلقات و بالا بردن احساس حرمت خود حج‏گزار مى‏شود.  
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    درآمدى بر تأثیر مناسک حج بر بعد عاطفى انسان

     محمّدرضا احمدى1

     

    چکیده

    تأثیر دستورالعمل‏هاى دینى بر ابعاد روان‏شناختى انسان، یکى از موضوعات مهمى است که مورد توجه روان‏شناسان جدید قرار گرفته است. حج و مناسک آن به عنوان یکى از اعمال مهم و اساسى دین اسلام است که مى‏تواند مورد بررسى علمى قرار گیرد که تاکنون به آن پرداخته نشده است. مقاله حاضر با هدف بررسى برخى ابعاد روان‏شناختى مناسک حج تدوین شده است. بدین منظور، با بهره‏گیرى از روش تحلیلى ـ توصیفى و با مراجعه به منابع معتبر اسلامى و دانش روان‏شناسى به بررسى تأثیر مناسک حج بر بعد عاطفى انسان مى‏پردازد. نتایج تحقیق نشان داد که در بعد عاطفى، مناسک حج موجب افزایش احساس آرامش، تقویت دلبستگى به خدا، هموار نمودن قطع تعلقات و بالا بردن احساس حرمت خود حج‏گزار مى‏شود.

     

    کلیدواژه‏ها: مناسک حج، بعد عاطفى، دلبستگى، آرامش روان.

    مقدّمه

    یکى از کارکردهاى اساسى دین و دین‏ورزى، در بعد عاطفى است. منظور از بعد عاطفى تمام آثارى است که در حوزه عواطف، هیجانات و احساسات انسان قرار مى‏گیرد. شاید بتوان انگیزش‏ها، گرایش‏ها و امیال را که جنبه عاطفى دارد در این بخش قرار داد. دستورالعمل‏هاى دینى که بخشى از آن به عنوان فروع دین مورد توجه قرار مى‏گیرد، تأثیر روشنى بر بعد عاطفى انسان دارد. بررسى تأثیرات روان‏شناختى این دستورالعمل‏ها بر ابعاد روانى انسان از جمله بعد عاطفى، امرى است که کمتر تاکنون به آن پرداخته شده است. مشاهدات بالینى حکایت از آن دارد که سفر حج و مناسک آن، که مجموعه‏اى از نیات، اعمال و رفتارهایى است که هر مسلمان در طول عمر حداقل یک بار (با وجود شرایط و امکانات آن) انجام دهد، نقش بسزایى در شکل‏گیرى، اصلاح و کنترل برخى رفتارهاى حج‏گزار داشته و حوزه عواطف، هیجانات و احساسات وى تأثیرگذار است. با مراجعه به متون دینى مى‏توان چگونگى این تأثیرگذارى را در قلمرو بعد عاطفى انسان مورد بررسى قرار داد. بنابراین، سؤال اصلى این نوشتار معطوف به این نکته است که تأثیر مناسک حج بر بعد عاطفى حج‏گزار چیست؟ آنچه در ادامه مى‏آید پاسخى است به این سؤال که با مراجعه به متون دینى و دانش روان‏شناسى انجام مى‏گیرد.

         در مجموع، مى‏توان کارکردهاى دین‏ورزى در بعد عاطفى را در دو بخش خلاصه کرد: 1. تجربه کردن عواطف و احساسات مثبت همچون آرامش، امید و عشق و محبت، نشاط و بهجت، تحمل و استقامت، لذت معنوى بردن و مقوله‏هایى از این قبیل؛ 2. کمک به رفع یا تخفیف درد و رنج آدمى در زمینه محدودیت‏هایش که از کرانمندى و تناهى وجود آدمى سرچشمه مى‏گیرد؛ مانند ترس، تنهایى، افسردگى، اضطراب، ناکامى‏ها، بیمارى‏ها، فقر و مانند آن.

         از جمله بارزترین شاخصه‏هاى زندگى مذهبى را مى‏توان موارد ذیل برشمرد:

         1. اعتماد به اینکه دنیاى مرئى و محسوس ما ارزش خود را از عالم غیب و نامحسوس دریافت مى‏کند.

         2. وحدت با آن عالم و برقرارى ارتباط، منوط به هماهنگى با آن هدف نهایى است.

         3. دعا و نیایش یا به عبارت دیگر اتصال با روح عالم خلقت، کارى اثربخش است.

         نتیجه چنین زندگى‏اى ایجاد قدرت و نیرویى است که به طور محسوس داراى آثار مادى و معنوى مى‏باشد: اولاً، زندگى داراى طعمى مى‏گردد که گویا رحمت محض مى‏شود و به شکل یک زندگى سرشار از نشاط شاعرانه و با سرور و بهجت دلبرانه درمى‏آید؛ ثانیا، اطمینان و آرامشى باطنى به وجود مى‏آید که آثار ظاهرى آن نیکویى و احسان بى‏دریغ است.2 در حوزه عاطفى، دین موضوعى براى کسب تجربه‏هاى دینى است؛ آدمیان را برمى‏انگیزد تا تجربه دینى به دست آورند؛ یعنى حیرت کردن در راز عالم، دیدن باطن جهان، دریدن حجاب‏هاى حسى، شهود عالم بالا و مشاهده جمال حق و راز و نیاز با او، دیدن رابطه ممکنات با خداوند و کیفیت سریان اسم‏هاى جلال و جمال او در مراتب هستى. آدمى اهل جهل و غفلت است و اگر او را وابنهند، قدر تجربه‏هاى دینى را درنمى‏یابد و به دنبال آن نمى‏رود، بلکه خود را در شهوات و منافع و مشاغل و تجلّیات دلرباى جهان مادى گم مى‏کند.3

        عواطف نیرومندى که از آن سخن گفتیم، گاهى اوقات چنان شدت مى‏گیرند، گسترش مى‏یابند و از اختیار بیرون مى‏شوند که مى‏توانند تجربیات عارفانه خوانده شوند. احساس گشودن چشم‏اندازى بى‏کرانه، احساس نیرومندى بسیار و در عین حال عجز بسیار، احساس حیرت و سرور و سرانجام از دست دادن مقام خود در مکان و زمان (حالت بى‏خودى) همراه با این احساس که چیزى به غایت مهم و اندیشمند به وقوع پیوسته است؛ تجربه‏هایى طبیعى هستند که کاملاً در قلمرو شناخت علمى جاى دارند و آنها را «تجربه‏هاى اوج»4مى‏نامیم.5

        ویلیام جیمز یکى از ویژگى‏هاى حیات دینى را دعا و نیایش مى‏داند. دعا یا اتصال با روح عالم خلقت فرایندى است که در آن واقعا کارى با ثمر انجام مى‏شود و قدرتى معنوى به همراه آثار روان‏شناختى یا جسمانى در انسان جریان مى‏یابد. دعا نوعى کسب نیرو و انرژى معنوى یا رحمت الهى است که حکایت از امر واقعى مى‏کند نه خیالى و توهّمى. وى در ادامه با تمثیلى، اثر نیروبخش دعا را این‏گونه تحلیل مى‏کند که آدمى در این حالت احساس مى‏کند نیرویى وارد بدنش مى‏شود؛ درست مثل حس کردن گرماى آفتاب. از این نیرو مى‏توان به حد مؤثر استفاده کرد؛ عینا مانند اینکه براى آتش زدن قطعه چوبى از اشعه خورشید و ذره‏بین استفاده مى‏کنیم.

         حال اگر بپذیریم حج و مناسک آن مجموعه‏اى از دستورالعمل‏هایى است که نمایشگر مجموع دین مى‏باشد، مى‏تواند همچون دین در بعد عاطفى انسان تأثیرگذار باشد. بنابراین، یکى از قلمروهاى تأثیرگذارى حج و مناسک آن، بعد عاطفى انسان است. این اثربخشى را مى‏توان در احساس آرامش‏بخشى، احساس دلبستگى به خدا، قطع تعلقات و احساس حرمت خود به خوبى مشاهده کرد.

     

     

    الف. آرامش‏بخشى

    شاید بتوان گفت مهم‏ترین مشکل انسان در عصر کنونى فقدان آرامش روانى است. برخى دانشمندان، دوران کنونى را عصر اضطراب مى‏نامند.6 آرامش روانى، گمشده انسان است و با تمام وجود در پى دست‏یابى به آن مى‏باشد. دو نیاز اساسى بشر که در بیشتر نظریه‏هاى روان‏شناسان و نیز پژوهش‏هاى آنان درباره خصوصیات روانى انسان مشاهده مى‏شود، نیاز به احساس ارزشمندى و احتیاج به امنیت است.7

        احساس امنیت عبارت است از احساس آزادى نسبى از خطر. این احساس وضع خوشایندى را ایجاد مى‏کند و فرد در آن داراى آرامش جسمى و روحى است. ایمنى، از احساسات و عواطف زیربنایى و حیاتى تأمین بهداشت روانى است. افراد ناایمن، نامتعادلند. شخصى که دایم احساس عدم امنیت، ترس و خطر از بیرون و درون خود مى‏کند، نمى‏تواند انسان سالمى باشد. وى در دنیاى ذهنى خود مدام در حال دفع کردن خطرات احتمالى است. سلامت جسمى و روانى در گرو احساس امنیت بالاست. احساس عدم امنیت دایم، فرد را در حال بسیج مداوم قوا و تلاطم و به هم‏ریختگى سوخت‏وساز بدن قرار مى‏دهد و اگر ادامه یابد او را به سوى بیمارى‏هاى جسمى و روانى سوق خواهد داد؛ زیرا ساختمان بدن انسان قدرت تحمل تنش دایمى را که محصول این بسیج دایمى است، ندارد.8

        آبراهام مزلو یکى از روان‏شناسان انسان‏گرایى است که در این زمینه نظریات اساسى دارد. وى براى مفهوم ناایمنى، با برشمردن چهارده نشانگان فرعى یا عناصر اجرایى این احساس، چنین اظهار مى‏نماید: نشانگان فرعى اول تا سوم نشانگان اولیه هستند؛ زیرا به عنوان علت محسوب مى‏شوند و بقیه نشانگان ثانوى‏اند؛ زیرا معلول و یا محصول سه عامل اولى به شمار مى‏آیند. آن سه نشانگان اولیه عبارتند از: 1. احساس طرد شدن، مورد عشق و علاقه دیگران نبودن و اینکه دیگران به سردى و بدون صحبت با او رفتار مى‏کنند و اطمینان بر این موضوع که مورد تنفر و خصومت دیگران واقع شده است؛ 2. احساس تنهایى؛ 3. احساس اینکه دایم در معرض خطر ـ احساس ترس و اضطراب ـ قرار دارد.9

        از دیدگاه دین، یاد خدا یگانه چیزى است که نیاز به آرامش و امنیت را برآورده مى‏کند. قرآن کریم با تأکید تمام، اعلام مى‏کند که آرامش روانى، فقط در سایه یاد و توجه به خداوند امکان‏پذیر است: «أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد: 28)؛ آگاه باشید که قطعا با یاد خداوند است که آرامش و اطمینان قلبى حاصل مى‏شود. با توجه به مقدم داشتن «بذکر اللّه» بر فعل که دلالت بر حصر مى‏کند، معناى آیه این مى‏شود که به غیر یاد خدا، آرامش و اطمینان حاصل نمى‏شود. علّامه طباطبائى مى‏فرماید:

    همّ و غم انسان دست‏یابى به سعادت و ایمنى از بدبختى است. انسان در این راه، به هر وسیله‏اى که در دسترس داشته باشد، چنگ مى‏زند، ولى همه این وسایل و اسباب، اگر از یک جهت غالب و توانا باشند، از جهت دیگرى مغلوب و ناتوانند، جز خداوند متعال که تواناى مطلق است و ناتوانى در او راه ندارد.[10]

     

    قرآن در آیه دیگرى نیز این مطلب را تأکید مى‏کند: «وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ‏مَعِیشَةً ضَنکا»(طه: 124)؛ هر کس از یاد من رویگردان شود، زندگى تنگ و سختى خواهد داشت.

         روشن است که منظور از سختى زندگى، تنها تنگ‏دستى و فقر مادى نیست؛ زیرا افراد ممکن است بسیار ثروتمند باشند ولى با وجود برخوردارى از همه امکانات مادى احساس آرامش نکنند. به قول علّامه طباطبائى کسى که خدا را در زندگى فراموش کرده است، چاره‏اى جز وابستگى به دنیاى مادى و بهره‏گیرى هر چه بیشتر از آن ندارد. از سوى دیگر، بهره مادى هر فرد، چه زیاد و چه کم، او را راضى نمى‏کند؛ زیرا به آن مقدار که دست یافته است، قانع نیست و دنبال به دست آوردن بهره بیشترى است و در این راه، خود را به حد خاصى محدود نمى‏کند و در نتیجه، چنین فردى همواره دچار عدم آرامش است، در حالى که اگر خدا را فراموش نمى‏کرد و اطمینان مى‏داشت که نزد خداوند زندگى دیگرى خواهد داشت که از بین رفتنى نیست و زندگى این جهانى گذرگاهى بیش نیست، به آنچه در این جهان به او داده‏اند قناعت مى‏کرد و در نتیجه، از نظر روانى گرفتار سختى و تنگى زندگى نمى‏شد.11

        تمامى عبادت‏ها مانند نماز، روزه و حج آثار روان‏شناختى عمیقى بر رفتار انسان دارد و ساختار زندگى فرد را سازمان مى‏بخشد. دعا و نیایش به عنوان یک آیین مذهبى، رفتارى است که در خلال آن فرد مستقیما با خداوند خود راز و نیاز مى‏کند و معمولاً حالت معنوى آن براى افراد لذت‏بخش و مطبوع است. عبادت احساس مذهبى افراد را تقویت مى‏کند و فرهنگ استعانت از خداوند را در حوزه رفتارى فرد گسترش از دست مى‏دهد.12

        درخواست از خداوند، انسان احساس لذت مى‏دهد و طلب از غیر خدا، احساس لذت. بنابراین، دعا، هم طلب چیز است و هم مطلوب؛ هم وسیله است و هم غایت؛ هم مقدّمه است و هم نتیجه. اولیاى خدا هیچ‏گونه خستگى و ملامت‏خاطر احساس نمى‏کردند.13 در هر حال، ارتباط با خدا و دعا موجب تخلیه و آزاد شدن انرژى‏هاى در بند انسان و نیز باعث هشیارى هیجان فزاینده و احساس شادابى روان‏شناختى مى‏گردد. بنابراین، مى‏توان گفت: دعا از نظر روان‏شناختى از یک‏سو، در انسان نور رسیدن به اهدافش را زنده مى‏کند و از سوى دیگر، به دلیل تخلیه هیجانى در او احساس آرامش عمیق ایجاد مى‏کند. همچنین به دلیل احساس نزدیکى با معبود خود احساس معنوى به او دست مى‏دهد.14

        در مراسم و مناسک حج، حاجى با این رویکرد این سفر را آغاز مى‏کند که مورد توجه خاص خداوند قرار گرفته است و هستى‏بخش جهان او را به سوى خود دعوت کرده و به سوى مهمانى ویژه او مى‏رود. در واقع، حاجى احساس مى‏کند میزبانش خداوند رحمان است. امیرالمؤمنین علیه‏السلام حج‏گزار را مهمان خدا مى‏داند و مى‏فرماید: «الْحَاجُّ وَ الْمُعْتَمِرُ وَفْدُ اللَّهِ وَ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى أَنْ یکْرِمَ وَفْدَهُ وَ یحْبُوَهُ بِالْمَغْفِرَة»؛15 حج‏گزار و عمره‏گزار مهمان خدایند و بر خداست که مهمان خویش را گرامى دارد و با آمرزش خویش او را پاداش دهد. اگر در گذشته احساس طرد شدن و دورى از ذات احدیت داشته، اکنون به مکانى وارد مى‏شود که به حرم خاص الهى معروف است و واردشوندگان از حرمت و احترم ویژه‏اى برخورداند و مورد پذیرش میزبان ـ که خداوند هستى‏بخش جهان است ـ مى‏باشند. حاجى با انجام مناسک حج و پیدا کردن احساس نزدیکى به خداوند، درمى‏یابد که مورد علاقه مالک هستى قرار گرفته و به گرمى و با محبت و رأفت کامل براى ورود به حرم امن الهى از وى دعوت کرده و از او استقبال مى‏کند و مورد پذیرش اوست. در این صورت است که فرد نه تنها احساس طردشدگى و تنهایى نمى‏کند، بلکه احساس مى‏کند على‏رغم تمام رفتارهاى نابهنجار گذشته‏اش مورد علاقه ذات بارى‏تعالى است و به آرامش روانى دست یافته و از احساس تنهایى رهایى مى‏یابد؛ زیرا خود را در محضر حق مى‏بیند. بنابراین، وقتى حاجى با این نگاه به این سفر معنوى مى‏رود، به یک احساس آرامش دست پیدا خواهد کرد. همان‏طور که امام باقر علیه‏السلاممى‏فرماید: «الصِّیامُ وَ الْحَجُّ ِ تَسْکِینٌ لِلْقُلُوبِ»؛16 روزه و حج آرامش‏بخش قلوب است.

         روزه‏دار و حج‏گزار هر دو میهمان خاص خداوندند؛ یکى در زمان و دیگرى در مکان. همان‏گونه که روزه‏دار خود را در محضر صاحب و مالک خود مى‏بیند، حج‏گزار نیز خود را در محضر هستى‏بخش خود مشاهده مى‏کند و با اتصال به ذات بارى‏تعالى به احساس آرامش مى‏رسد. وى احساس مى‏کند به اصل و ذات خود باز گشته و مورد لطف و توجه خاص رب‏الارباب قرار گرفته است و به همین خاطر، قلبش آرام مى‏گیرد و هیچ چیز نمى‏تواند موجب اضطراب و یا حزن و اندوه او شود؛ زیرا در آن زمان و در این مکان متصل به مبدأ و منبع آرامش شده است.

         حج‏گزار وقتى با محاسبات دقیق و بررسى‏هاى موشکافانه به حل و فصل مشکلات قبلى مى‏پردازد و براى اصلاح و جبران آنچه باعث دغدغه‏هاى روانى او مى‏شود دست به اقدامات عملى و اصلاح‏گرانه مى‏زند و زمینه کاهش دل‏نگرانى‏هاى خود را نسبت به آینده از بین مى‏برد، در واقع زمینه‏هاى آرامش روانى خود را فراهم کرده است؛ زیرا از طرفى به اصلاح رابطه خود با مردم و از سوى دیگر، به اصلاح رابطه خود با خداوند پرداخته است. و از این طریق، عملاً یاد خدا بر زندگى او تأثیر گذاشته و در نتیجه، آرامش ناشى از یاد خدا در کل زندگى فرد تجلى پیدا مى‏کند.

         همان‏گونه که یاد خدا آرامش‏بخش است و زندگى را آسان مى‏سازد، دورى از یاد خدا موجب دشوارى زندگى مى‏شود. تبیین روان‏شناختى این ویژگى آن است که یاد خدا، فرد را از امیال و تکانش‏هایى که براى او تنیدگى‏زاست بازمى‏دارد و سبب مى‏شود که به جاى توجه صرف به لذت‏هاى دنیوى، که معمولاً ناکامى در بهره‏گیرى از آنها موجب تنیدگى است، به تقویت رابطه با خدا و تقرب به او توجه کند. بروز مشکلات براى چنین فردى وى را از هدف اصلى بازنمى‏دارد و چون خود را در مسیر نیل به مقصود احساس مى‏کند زندگى را سخت و تنیدگى‏زا تلقّى نمى‏نماید.

         از سوى دیگر، کسى که خدا را فراموش مى‏کند و از یاد او غافل است، به دنیا دل مى‏بندد و زندگى براى او راحت و آرام نیست؛ زیرا هیچ‏گاه نسبت به آن احساس رضایت نمى‏کند و پیوسته به دنبال رفاه بیشتر است و از این‏رو، دایم در فشار و سختى به سر مى‏برد. از جمله راه‏هاى معنوى و عاطفى، یارى جستن از قدرت بى‏نهایت خداوند است. در انسان این گرایش وجود دارد که در سختى و فشار به قدرتى ماوراى طبیعت پناه ببرد. در تعالیم اسلامى آمده است که وقتى انسان در سختى‏ها از همه اسباب مادى قطع امید مى‏کند، متوجه وجودى ماوراى طبیعت مى‏شود. خدا مى‏فرماید:«وَإِذَا مَسَّ الإِنسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنبِهِ أَوْ قَاعِدًا أَوْ قَآئِما فَلَمَّا کَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ کَأَن لَّمْ یَدْعُنَا إِلَى ضُرٍّ مَّسَّهُ کَذَلِکَ زُیِّنَ لِلْمُسْرِفِینَ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ»(یونس: 12)؛ هنگامى که به انسان آسیبى رسد، ما را در حالت‏هاى خواب، نشسته و ایستاده مى‏خواند؛ ولى همین که آسیب را از او برداریم چنان برود که گویى هرگز براى آن آسیب ما را نخوانده است! این‏گونه، کارها براى مسرفان آرایش یافته است.

         از آغاز حضور انسان در کره زمین تا حال حاضر، نیاز مبرمى احساس مى‏شده است؛ چه به خاطر آرامش در مقابل فشارهاى محیطى و چه درمان برخى علایم مانند اضطراب، افسردگى، احساس گناه، و وسواس و نیز بیمارى‏هاى جسمى که انسان از منابع الهى، فلسفى، روان‏شناختى، پزشکى و روان‏پزشکى، چه به صورت انفرادى و چه به شکل دسته‏جمعى کمک بگیرد. در بسیارى از موارد، هیچ‏یک از این منابع وجود نداشتند یا دست‏کم براى انسان شناخته شده نبودند. لکن در تجمعاتى که طى مراسم ویژه‏اى در مکان ویژه‏اى و توسط افرادى شاخص و برتر تشکیل مى‏شوند، انسان‏ها توسلات خود را با واسطه و گاهى بى‏واسطه نشان مى‏دادند. حتى در عصر قبل از سنگ شواهدى از این‏گونه مراسم دسته‏جمعى در تاریخ آمده است که همیشه نتیجه آن، آرامش افراد بوده و خودِ آرامش تشویقى براى تکرار این مراسم و در ارتباط با تکامل انسان بوده است. البته نوع مراسم تغییر کرده است، به گونه‏اى که بعدها در ظهور مذاهب در کلیساها، کنیسه‏ها، معابد و مساجد این مراسم با اهداف الهى و در بسیارى موارد بدون واسطه نه تنها فقط آرامش و درمان، بلکه حصول به احساس ربانیت و تزکیه به عمل مى‏آید.

         برخى اندیشمندان دیگر نیز اضطراب و تنیدگى را یکى از مهم‏ترین مشکلات عاطفى انسان عصر حاضر دانسته و معتقدند این مسئله سال‏هاست که هزینه و وقت زیادى را به خود اختصاص داده است. این درد و رنج عاطفى به تاریخ خاصى محدود نیست و به همین دلیل، جست‏وجوى عافیت، آرامش و سلامت و به طور کلى تنش‏زدایى، بخش مهمى از زندگى انسان‏ها را اشغال کرده است. از دیرباز یکى از خاستگاه‏هاى اصلى به منظور دست‏یابى به این هدف ـ یعنى مهار دردهاى عاطفى و رسیدن به آرامش ـ رفتارهاى مذهبى و یارى جستن از خداوند بوده است.17

        گریفیت،18 انگلیش،19 و مایفیلد20 (1980) و گریفیت، یونگ و اسمیت (1984) نشان دادند که مشارکت در مراسم مذهبى و عبادات نتایجى همانند درمانگرى رسمى در پى دارد. تخلیه هیجانى و شرکت در مراسم جمعى مذهبى باعث کاهش تنش و رهایى از پریشانى‏هاى عاطفى مى‏گردد.21

        آرامش‏بخشى حج را مى‏توان با تکیه بر متون دینى چنین ترسیم کرد: اولاً، قرآن کعبه را که محور اعمال حج است، مایه آرامش، و حرم اطراف آن را محل امن وآرام براى همه معرفى مى‏کند؛ همان‏گونه که در قرآن از بین تمام ویژگى‏ها و اوصاف کعبه آنچه بیش از همه بر آن تأکید شده صفت امنیت است. اوصافى مانند عتیق، مثابه، مبارک و قیام یک بار مطرح شده، ولى امنیت حداقل هفت بار مطرح شده است و این نشانگر برجستگى و نقش مهم این ویژگى در بین دیگر خصوصیات است. این آیات عبارتند از:

         1.«فِیهِ آیَاتٌ بَیِّـنَاتٌ مَّقَامُ إِبْرَاهِیمَ وَمَن دَخَلَهُ کَانَ آمِنا وَلِلّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ اللّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ.» (آل‏عمران: 97)

         2. «وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنا وَاتَّخِذُواْ مِن مَقَامِ إِبْرَاهِیمَ مُصَلّىً وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ أَن طَهِّرَا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْعَاکِفِینَ وَالرُّکَّعِ‏السُّجُودِ.»(بقره:125)

         3. «أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا حَرَما آمِنا وَیُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ أَفَبِالْبَاطِلِ یُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَةِ اللَّهِ یَکْفُرُونَ.»(عنکبوت: 67)

         4. « أَوَلَمْ نُمَکِّن لَّهُمْ حَرَما آمِنا یُجْبَى إِلَیْهِ ثَمَرَاتُ کُلِّ شَیْءٍ رِزْقا مِن لَّدُنَّا.» (قصص: 57)

         5. «وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ.» (تین: 3)

         6. «وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَـَذَا بَلَدا آمِنا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُم بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ قَالَ وَمَن کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِیلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَى عَذَابِ النَّارِ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ.» (بقره: 126)

         7. «وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَـذَا الْبَلَدَ آمِنا وَاجْنُبْنِی وَبَنِیَّ أَن نَّعْبُدَ الأَصْنَامَ.» (ابراهیم: 35)

         ثانیا، به حج‏گزار خبر داده مى‏شود که به محض حرکت به سوى انجام حج، مورد لطف ویژة خداوند قرار مى‏گیرد، مهمان خاص خداوند مى‏شود، به سوى مکان امنى حرکت مى‏کند و اگر در مسیر انجام اعمال دچار حادثه‏اى شود خداوند آن را جبران مى‏کند، نگران زن و فرزندان خود نباشد، آینده‏اش تضمین شده است، مشمول عفو خداوند قرار گرفته و سعادت اخروى او تأمین مى‏شود.

         امنیت‏بخشى کعبه ـ که محور اعمال حج است ـ هم در بعد فردى و هم در بعد اجتماعى و کلان جامعه قابل ترسیم است. آنچه بیان شد در بعد فردى بود. اما در بعد اجتماعى و کلان آن نیز کعبه و حج مى‏تواند نقش مهمى در آرامش‏بخشى جمعى به تمام مسلمانان ایفا کند. جامعه بشرى به هنگام بروز اختلاف و پیش آمدن تعدیات نیاز به یک مرجع و ملجأ بین‏المللى دارد که مورد احترام عمومى باشد و همه خود را موظف به خضوع و تسلیم در برابر آن بدانند، تا اگر فرد یا ملت ستمدیده‏اى به آنجا پناهنده شد، تمام ملل به حمایت از او برخیزند و براى حفظ حرمت آن مرجع داد او را از ظالم بگیرند و ظالم را سر جایش بنشانند. جامعه انسانى یک خانه امن و امان‏خانه جهانى لازم دارد تا وقتى انسان ترسیده و یا قوم وحشت‏زده‏اى خود را به آستان آن مأمن رسانید و فریاد استمداد کشید، از همه جا به فریاد او جواب لبیک بگویند و به او امان دهند و موجبات ترس و وحشتش را برطرف کنند.22 به همین دلیل، در عالم اسلام، این نیاز حتمى جامعه انسان مورد عنایت واقع شده و حضرت حق خانه کعبه را بعد از جعل حرمت و احترام عمومى در باره‏اش مرجع و مأمنى جهانى قرار داد. خانه امنى براى مردم معرفى فرمود تا امت اسلامى در هیچ شرایطى راضى نشود فردى مورد ظلم و ستم واقع شود یا کسى با ترس و وحشت و اضطراب زندگى کند.23

        با این بیان روشن مى‏شود که امت اسلام مى‏تواند حامى مظلومان و امان‏بخش وحشت‏زدگان باشد. نه در میان خودشان ظلم و ارعاب و تهدیدى دیده شود و نه در سطح جامعه جهانى، بلکه این مرکز مى‏تواند مرکز دادرسى و به وجود آورنده امنیت همه‏جانبه باشد. و به همین دلیل، کعبه مى‏تواند عامل ایجاد امنیت و ضامن بقاى آن در سطح تمام جهان تلقّى گردد. قرآن نیز مى‏فرماید: «وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنا.»(بقره: 125)

     

    ب. تقویت و ارتقاى دلبستگى به خدا

    یکى از مفاهیم مهمى که روان‏شناسان رشد در بحث رشد عاطفى انسان از آن سخن مى‏گویند مفهوم دلبستگى است. در ابتدا دلبستگى کودک نسبت به مراقبش مطرح است و سپس دلبستگى او به دیگر بزرگسالان و در ادامه، دلبستگى به یک موجود کامل و قادر که از او محافظت و مراقبت مى‏کند. از نظر روان‏شناسان، دلبستگى به خدا از همین مقوله است و یک نیاز فطرى در انسان مى‏باشد و همزمان با رشد شناختى افراد متبلور مى‏شود و مراحلى را پشت سر مى‏گذارد تا به دلبستگى به معناى واقعى منتهى مى‏شود. این نیاز یکى از خواست‏هاى انسان است که به خدا گرایش دارد و نوعى رابطه قلبى و عاطفى پایدار با خدا را در وجود خود احساس مى‏کند. کلود24 در این زمینه مى‏گوید: نیاز به دلبستگى و داشتن رابطه عاطفى با خداوند در نهاد انسان به ودیعه نهادهشده است.25 بنابراین، آدمى چنان آفریده شده که از اعماق قلبش با خدا رابطه وجودى دارد. اگر در دلش درست بجوید و به عمق قلب خود توجه کافى کند، این رابطه صمیمى را مى‏یابد.

         درباره اهمیت دلبستگى گفته‏اند: بهترین چیزى که کودک به وسیله آن در زمان مواجهه با امور غیرقابل پیش‏بینى با آن احساس امنیت مى‏کند، تکیه‏گاه دلبستگى است. از همین‏روست که دلبستگى براى کودک ارزش حیاتى دارد. حتى اگر کودک وجود تکیه‏گاه را نادیده بگیرد، در موقعیت‏هاى ترسناک، تکیه‏گاه ارزش بسیارى دارد. به طور عمده روان‏شناسان بحث دلبستگى را در محدوده کودکى و روابط آن با مراقب (مادر، پدر، پدربزرگ و مادربزرگ) و اطرافیان دیگر (برادر، خواهر، دوست) مطرح کرده‏اند، در حالى که این دلبستگى در سال‏هاى دیگر عمر هم وجود دارد و تأثیرات آن نیز سرنوشت‏ساز است.26

        به نظر مى‏رسد دلبستگى کودک به مادر در دوران اولیه زمینه‏ساز شکل‏گیرى و رشد دلبستگى در سال‏هاى دیگر رشد باشد. در ابتدا تکیه‏گاه کودک، مادر یا جانشین مادر است و در بزرگ‏سالى تکیه‏گاه حقیقى و کاملى همچون هستى‏بخش جهان است که ریشه در نهاد و درون هر انسانى دارد. با بالا رفتن علم و معرفت انسان و رسش انگیزه‏هاى معنوى و پرورش عواطف مثبت همچون دلبستگى، زمینه براى جذب و انجذاب انسان به ابعاد معنوى مهیا مى‏شود و انسان مى‏تواند در این راه که راه حقیقى کمال است، طى طریق کند و گرایش‏هاى حیوانى و انسانى را با ظرافت و صفاى بیشترى در مسیر عشق به خداى تعالى و محبت به او قرار دهد تا ظرف وجودى او از باده عشق خداوندى لبریز شود و از بهترین لذت‏ها و بهجت‏ها برخوردار گردد. البته مایه عشق را مادر و خانواده در دوران کودکى در روان انسان مى‏پرورانند، وگرنه انسان بى‏روح و برخاسته از خانواده بى‏عشق و محبت کجا و درک عشق خداوند کجا؟27

        بینگ‏هال28 استدلال مى‏کند: دانستن اینکه شخصى وجود دارد که نگران شماست و شما را در ذهن خوددارد، در هر سن و هر شرایطى نقش اساسى داشته و به عنوان یک پایگاه ایمنى‏بخش عمل مى‏کند. این تصور ذهنى، رفتار مستقلانه را حتى در غیبت تصور دلبستگى پشتیبانى و تقویت مى‏کند. بنابراین، مفهوم دلبستگى در زندگى بزرگسالان نیز تحت عنوان «دلبستگى بزرگسالان» به کار گرفته شده است.29

        از حدود دهه نود میلادى نیز کرک‏پاتریک، دلبستگى را به عنوان چارچوبى توانمند براى درک و یکپارچه کردن بسیارى از جنبه‏هاى باور دینى اختیار نمود.30 تحقیقات مختلف نشان داده که برداشت اصلى اکثر افراداز دین، داشتن رابطه‏اى نزدیک با خداوند است.31 همچنین تأکید بر قرب هر فرد با خدا، و نیز ارجاعاتمکرر به مقوله عشق بین بنده و خدا، در غالب ادیان توحیدى وجود دارد؛ همان‏گونه که ـ براى نمونه ـ در اسلام نشانه انسان‏هاى مؤمن، کمال و نهایت محبت و دوستى به خداوند متعال معرفى مى‏شود: «وَمِنَ النَّاسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَادا یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللّهِ وَالَّذِینَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبّا لِّلّهِ»(بقره: 164)؛ آنها که اهل ایمانند کمال محبت و دوستى را مخصوص به خدا مى‏دانند. بنابراین، یکى از کنش‏هاى مورد انتظار از یک فرد دلبسته این است که رابطه خود با خداوند را به عنوان یک پناهگاه مطمئن تلقّى کند، و این‏گونه رابطه بین چنین افراد کم نیست. بخصوص افراد در زمان بروز بحران، خدا را به عنوان پناهگاه مطمئن یا پایگاه امن براى جست‏وجوگرى در محیط مى‏دانند. این مطلبى است که مورد تأکید بسیارى از محققان نیز واقع شده است.32

        خلاصه آنکه الگوى بالبى از نظریه دلبستگى، حکایت از یک نیازى مى‏کند که آن نیاز سائق کودکانه نیست که نتوان در زندگى بزرگسال آن را جست‏وجو کرد، بلکه در این نظام، دلبستگى، از جمله دلبستگى به خدا، مفهوم وسیع و گسترده‏اى دارد و از تداوم الگوهاى ایجاد شده در رابطه دلبستگى کودک با والد و تسرى آن به روابط با دیگران، از جمله دلبستگى به خدا، حکایت مى‏کند.

         پل تیلیش33 وجود یک نوع دلبستگى به نام «دلبستگى نهایى» را براى تمام افراد اثبات مى‏کند و معتقداست: حقیقت دین و ایمان همین «دلبستگى نهایى» است. انسان به بسیارى از امور دلبستگى دارد. او به همه چیزها که وجودش مشروط به آنهاست، از جمله غذا و سرپناه و مانند آن، دلبستگى و علاقه دارد. این دلبستگى میان انسان و دیگر جانداران مشترک است اما انسان بر خلاف سایر جانداران دلبستگى‏هاى معنوى نیز دارد که از ضرورت بیشترى برخوردار است. دلبستگى نهایى به دلبستگى‏اى گویند که تسلیم کامل شخص را مى‏طلبد و تمام دلبستگى‏هاى دیگر تحت‏الشعاع آن قرار مى‏گیرند و یا به خاطر آن طرد مى‏شوند. این دلبستگى نهایى امرى است که در درون هر انسانى یافت مى‏شود، گرچه ممکن است در تعیین مصداق آن اشتباه کنند.34

        بنابراین، نیاز به دلبستگى و داشتن رابطه عاطفى با خداوند، در نهاد انسان به ودیعه نهاده شده است. از این‏رو، انسان‏ها در طول تاریخ به رغم اختلاف‏هاى نژادى ـ جغرافیایى همواره در جست‏وجوى خدا بوده و نوعى دین و اعتقاد به خداى جهان‏آفرین میان بشر وجود داشته است.

         بدون شک، دلبستگى به خداوند فرآیند خاصى را پشت سر مى‏گذارد. معرفت و شناخت خدا و داشتن تصور و درک درست از او، شرط اساسى شکل‏گیرى دلبستگى و ایجاد رابطه عاطفى با خداست. شناخت و چگونگى درک و تلقّى انسان از خداوند، به شدت بر رفتار و تعامل ما با خدا تأثیر مى‏گذارد. افرادى که خداوند را موجود ترسناک، خشن، زورگو، نامهربان و تنبیه‏گر تصور مى‏کنند و برداشتشان این است که جز عذاب، تنبیه و درگیرکننده انسان با سختى و گرفتارى، کار دیگرى از خدا ساخته نیست، هرگز نمى‏توانند با او رابطه‏اى عاطفى و صمیمى برقرار کنند. این افراد در سراسر زندگى‏شان مى‏کوشند خود را از خدا پنهان کرده و از او بگریزند، یا با اضطراب و نگرانى شدید به انجام اعمال و عبادات مى‏پردازند تا رضایت او را به خود جلب کنند. تصاویر منفى از خداوند، نه تنها رابطه با خدا و دلبستگى به او را مخدوش مى‏سازد، بلکه آثار زیان‏بارى بر سلامت روان، رفتار بین فردى و خودپنداره فرد نیز بر جاى مى‏گذارد. پس، زمینه دلبستگى و ارتباط با خداوند در صورتى براى افراد فراهم مى‏شود که از خداوند تصور و درک مثبت داشته باشند.35

        تقرب‏جویى نیز در شکل‏گیرى دلبستگى نقش‏آفرین است. در دوران اولیه رشد، کودک با رفتارهاى تقرب‏جویانه خود همچون لبخند زدن، گریه کردن، گشودن دست به سوى مراقب و به مادر چسبیدن، رابطه دلبستگى خود با مادرش را اظهار مى‏دارد. در بزرگ‏سالى نیز این مفهوم در قالب ذکر گفتن و نیایش کردن، دست به دعا برداشتن، به سوى آسمان دست گشودن و دیگر رفتارهاى آیینى تجلّى پیدا مى‏کند. بدین‏وسیله، آدمى رابطه عاطفى‏اش را با خدا بیان داشته و نشان مى‏دهد که به خداوند دلبسته است.36

        انجام مناسک حج مى‏تواند پاسخى به این نیاز اولیه باشد. کسى که به حج مى‏رود، حتى از زمانى که تصمیم مى‏گیرد و مقدمات سفر را آماده مى‏کند، مورد لطف و عنایت خاص خداوند قرار مى‏گیرد. حج‏گزار به محض قصد انجام حج، باب رحمت الهى به رویش باز مى‏شود.37 امام باقر علیه‏السلام در این‏باره مى‏فرماید: «شخصى که عازم حج است و به انجام کارهاى مقدماتى آن پرداخته است (در طول مدت فراهم کردن مقدمات سفر)، در هر قدمى که برمى‏دارد و کارى از کارهاى مربوط به حج را که انجام مى‏دهد، خداوند ده حسنه برایش مى‏نویسد و ده سیئه از او مى‏بخشد و ده درجه براى او بالا مى‏برد تا آن ساعتى که از امور مقدماتى فارغ گردد و از خانه خارج شود و قدم در راه گذارد و به بهره‏هاى بالاتر برسد.»38

        امام صادق علیه‏السلام نیز فرمودند: «مَنْ مَاتَ فِى طَرِیقِ مَکَّةَ ذَاهِبا أوْ جَائِیا أَمِنَ مِنَ الْفَزَعِ الْأَکْبَرِ یوْمَ الْقِیامَة»؛39 کسى که در راه رفتن یا برگشت از مکه از دنیا برود کند از عذاب روز قیامت در امان است. همچنین بر پایه دیگر روایات، به حج‏گزار عنوان «میهمان خدا» و «وفد اللّه» داده مى‏شود، و در پناه امن الهى به سر مى‏برد.

         حاجى با ورودش به حرم حتى اگر موفق به انجام اعمال نشود از دریاى بیکران رأفت و عفو و بخشش خداوندى بهره‏مند مى‏شود تا آنجا که پس از وقوف در عرفات، که در اوایل انجام مناسک حج است، مى‏تواند مطمئن باشد مورد رحمت و مغفرت الهى قرار گرفته و لغزش‏ها و خطاهاى گذشته‏اش بخشیده شده و هرگز نباید نگران گذشته‏اش باشد؛ زیرا هرگونه نگرانى و دغدغه نسبت به اعمال گذشته که مى‏تواند منشأ حزن و اندوه فرد شود، جاى خود را به آرامش خاطر مى‏دهد. در روایتى آمده است: خداوند در غروب روز عرفه اهل عرفات را مى‏بخشد. انس‏بن مالک مى‏گوید: پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آلههنگام غروب آفتاب ایستاد و از بلال خواست مردم را ساکت کند. بلال مردم را به سکوت دعوت کرد و پیامبر فرمود: هم‏اکنون جبرئیل از طرف خداوند بر من وارد شد و سلام خداوند را رساند و در ادامه فرمود: خداوند اهل عرفات و اهل مشعر را بخشید، و ضمانت آنها را کرده است. فردى سؤال کرد: آیا این امتیاز مخصوص ماست؟ پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهفرمود: براى شما و براى تمام کسانى که تا روز قیامت مى‏آیند.40

        برخى مفسّران نیز با تکیه بر آیه «فَمَن تَعَجَّلَ فِی یَوْمَیْنِ فَلاَ إِثْمَ عَلَیْهِ وَمَن تَأَخَّرَ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ» (بقره: 203) بر این باورند که حج‏گزار پس از انجام مناسک حج و ورود به منى مورد عفو و بخشش خاص خداوند قرار مى‏گیرد و گناهانش بخشوده مى‏شود.41 بنابراین، مى‏توان گفت: حاجى با ورود به سرزمین وحى احساس مى‏کند به پناهگاه امن و تکیه‏گاه مطمئنى دست یافته است. چنین تصورى است که مى‏تواند به دلبستگى به قادر متعال منتهى شود. افرادى که خداوند را پناهگاه امن و تکیه‏گاه مطمئن خود مى‏دانند، در واقع، زمینه ایجاد رابطه با خدا و دلبستگى خودشان را به خداوند فراهم مى‏کنند.

         بر پایه آنجه تاکنون در باب حج و نقش آن در ایجاد دلبستگى به خدا بیان گردید، مى‏توان پذیرفت که حج‏گزار با این تصویر و نگاه به خداوند وارد سرزمین وحى مى‏شود که میزبان او، هستى‏بخش جهان و صاحب اختیار او، پناهگاه ایمن و تکیه‏گاه مطمئن او است؛ چراکه حج‏گزار، به حج و خداوند این‏گونه مى‏نگرد:

         الف. خداوند میزبان اوست و بنده میهمان خدا: قال على علیه‏السلام: «الْحَاجُّ وَ الْمُعْتَمِرُ وَفْدُ اللَّه.»42

        ب. دعاى او هنگام مشاهده کعبه مستجاب مى‏شود: قال رسول‏اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: «تفتح ابواب السماء ویستجاب الدعاء فى اربعه مواطن...و عند رؤیه الکعبه.»43

        ج. به منطقه‏اى وارد مى‏شود که همه چیز و همه انسان‏ها در امنیت کامل به سر مى‏برند: «أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا حَرَما آمِنا وَیُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ أَفَبِالْبَاطِلِ یُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَةِ اللَّهِ یَکْفُرُونَ.»(عنکبوت: 67)

         د. با انجام طواف، مورد غفران و بخشش خداوند قرار مى‏گیرد: قال الباقر علیه‏السلام: «مَا مِنْ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ طَافَ بِهَذَا الْبَیتِ أُسْبُوعا وَ صَلَّى رَکْعَتَینِ وَ أَحْسَنَ طَوَافَهُ وَ صَلَاتَهُ إِلَّا غَفَرَ اللَّهُ لَه.»44

        و یا با انجام سعى، گناهانش مورد عفو خدا قرار مى‏گیرد: قال رسول‏اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: «الحاج اذا سعى بین الصفا و المروه خرج من ذنوبه.»45

        ه. با درک عرفات در روز عرفه، لغزش‏هاى گذشته او بخشیده مى‏شود. وقتى از پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهپرسیدند: چه کسى از اهل عرفات جرمش بزرگ‏تر است؟ فرمود: آن کسى که از عرفات بر مى‏گردد و مى‏پندارد که آمرزیده نشده است. امام صادق علیه‏السلامنیز در توضیح این کلام فرمود: مقصود ایشان کسى است که از رحمت خداوند مأیوس باشد: «قِیلَ یا رَسُولَ اللَّهِ أَى أَهْلِ عَرَفَاتٍ أَعْظَمُ جُرْما قَالَ الَّذِى ینْصَرِفُ مِنْ عَرَفَاتٍ وَ هُوَ یظُنُّ أَنَّهُ لَمْ یغْفَرْ لَهُ قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ علیه‏السلامیعْنِى الَّذِى یقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل.»46 حتى کسى که در مسیر رفتن به سوى مکه و انجام مناسک حج بمیرد، به سعادت ابدى دست مى‏یابد و به بهشت رهنمون مى‏شود: قال رسول‏اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: «ایما مسلم خرج من بیته حاجا الى بیت‏اللّه الحرام ثم نزل به الموت قبل بلوغه اوجب اللّه الجنه.»47

        حاجى با چنین نگاهى به سرزمین وحى مى‏آید، به مناسک حج مشغول مى‏شود و در تمام اعمال و برنامه‏هاى آن جایگاه ایمن و قابل اعتماد و نیز مهربانى و عطوفت خداوند، نزدیک بودن و قادر بودن هستى‏بخش را احساس مى‏کند و در پرتو همین شناخت دلبستگى‏اش به قادر متعال افزوده مى‏شود. در واقع، حج‏گزار در انجام حج و مناسک آن به این نیاز اساسى که به نظر برخى روان‏شناسان، از جمله بالبى، نیاز اولیه است، پاسخ مى‏دهد. با مرورى بر مجموعه معارف اسلام و نیز آگاهى از ارزش و ثوابى که براى حج‏گزار در نظر گرفته شده است، مى‏توان به خوبى تصویر مثبتى از خداوند در نگاه بنده او ملاحظه کرد. بنابراین، حاجى در طول انجام مناسک حج به این شناخت‏ها و آگاهى‏ها دست مى‏یابد و چنان شناختى از خداوند پیدا مى‏کند که زمینه‏ساز دلبستگى ایمن او مى‏شود. فراد دلبسته ایمن افرادى هستند که از خداوند تصور مثبت داشته، او را رئوف و مهربان، همیشه در دسترس و پاسخگوى نیازهاى خود بدانند؛ رابطه صمیمى با خدا داشته، معتقد باشند که خداوند همیشه از آنها پشتیبانى مى‏کند. به نظر مى‏رسد اوج چنین تصویرى در حج و مناسک آن یافت مى‏شود.

     

    ج. رهایى از وابستگى‏ها (قطع تعلقات)

    یکى از عوامل بروز یأس و ناامیدى و در نتیجه رنجش و احساس افسردگى، تعلق مادى و وابستگى‏هاى انسان به بسیارى از مظاهر دنیوى و مادى است. اگرچه امکانات و نعمت‏هاى مادى مى‏تواند موجب رفاه شود، ولى نمى‏تواند در تمام موارد آرامش‏بخش باشد؛ زیرا مظاهر مادى با همه زیبایى‏ها و لذایذى که دارند، معمولاً رضایت خاطر بهره‏مندان از آنها را فراهم نمى‏کنند؛ چراکه یا در غم و ترس از دست دادن آنها به سر مى‏برند و یا در رنج و حسرت آنچه ندارند. چنین افرادى به امکانات مادى نگاه استقلالى داشته و آن را کمال مطلق مى‏دانند. در واقع، تعلق و وابستگى مساوى است با زندگى آمیخته با غم و اضطراب نسبت به از دست دادن آنچه که هست، و حسرت آه و افسوس نسبت به آنچه که نیست. اما در تفکر دینى، انسان بالاتر از آن است که به چیزى تعلق و وابستگى پیدا کند. همه چیز براى انسان است و او خود، تنها و تنها به خدا و جمال محض و کمال مطلق تعلق دارد و چون از اوست، به همه چیز رسیده است و آنچه که غیر است، ابزار است و کوچک‏تر از آنکه انسان به آن وابسته شود. امام صادق علیه‏السلام مى‏فرماید: «المؤمن من اللّه لا موصول و لامفصول.» قیل: ما معنى لاموصول و لامفصول؟ قال: «لاموصول بانه هو و لامفصول منه انه من غیره»؛48 مؤمن از خداست، نه متصل و پیوسته و نه جدا و گسسته. به امام عرض کردند: معناى لاموصول و لامفصول (نه پیوسته و نه گسسته) چیست؟ پاسخ دادند: یعنى انسان به نوعى متصل و پیوسته نیست که بتوان گفت انسان شایستگى این مقام را دارد که خود او باشد، و نه جداى از اوست که بتوان گفت انسان از غیر خدا به وجود آمده است. بنابراین، با اعتراف و قبول اینکه همه‏کس و همه چیز در حد خودشان زیبا و قابل احترامند، حضرت بر این باورند که هیچ چیز و هیچ کس شایسته تعلق و وابستگى نمى‏باشد و از همه چیز آزاد مى‏شود و این است معناى آزادى و آزادگى، وگرنه انسان همواره اسیر چیزى یا کسى است و در غم و اندوه و آرزوى داشتن یا رسیدن به چیزى یا کسى به سر مى‏برد.

         انسان از یک طرف احساس ناراحتى درونى ناشى از نقص و ضعف دارد و از طرف دیگر به دنبال رهایى از این ناراحتى است. افرادى هستند که در تمام عمر از این آرامش بهره‏مندند. بشر تا آنجا که از آن عیب و نقص رنج مى‏برد درصدد جست‏وجوى چیزى است که از لحاظ فکر کامل‏تر باشد. در واقع، در برابر احساس نقص و ضعف و ناهنجارى در وجود خود، این احساس نیز در او وجود دارد که به دنبال متوسل شدن به یک حقیقتى عالى‏تر است. احساس دوم، مرحله رهایى از آن ناراحتى و نقص وجودى است. بشر به خوبى مى‏بیند قسمت بالاتر و بهترى، وجود حقیقى‏اش را تشکیل مى‏دهد که این قسمت بالاتر، حقیقت عالى‏ترى است که از او جدا نیست و به او مرتبط است و در هستى‏هاى خارج از او تصرف دارد و ممکن است به او مددرسان باشد و هنگامى که وجود نازل و پایین او به گرداب و غرقاب نزدیک مى‏گردد، پناهگاه و کشتى نجات او مى‏شود. این قاعده کلى، مناسب‏ترین توصیفى است که از آنچه در روح یک انسان مؤمن اتفاق مى‏افتد، حکایت مى‏کند.49

        با شکل‏گیرى احساس دلبستگى به قادر متعال که مى‏تواند یکى از آثار حج باشد، احساس دیگرى در او شکل مى‏گیرد که از هر چه رنگ و بوى نقص و ضعف و کمبود دارد، خود را مى‏کَند و از آن جدا مى‏شود. بر همین اساس است که امام صادق علیه‏السلاممى‏فرماید: «إِذَا أَرَدْتَ الْحَجَّ فَجَرِّدْ قَلْبَکَ لِلَّهِ تَعَالَى مِنْ کُلِّ شَاغِلٍ وَ حِجَاب»؛50 چون اراده حج کردى، دل را از هر چه که تو را از خدایت باز دارد برهنه و مجرد کن. زائر خانه خدا با قطع تمام تعلقات و دل‏مشغولى‏ها قلب خود را آماده اتصال معنوى به هستى‏بخش جهان مى‏کند و به کمال مطلق نزدیک‏تر مى‏شود. امام سجاد علیه‏السلام نیز مى‏فرماید: حج‏گزار باید هنگام احرام بستن قصد کند هر چه را خدا بر وى حرام کرده، او هم بر خود تحریم کند.51 یعنى احرام در میقات بدین معناست: خدایا! من عهد مى‏بندم که همه محرمات را بر خود تحریم کرده، براى همیشه آنها را ترک نمایم. از این بیان امام استفاده مى‏شود که احرام بستن یعنى: خدایا، ارتباطم را از غیر تو گسستم. پس، این عقد و پیمان بستن با خدا به معناى گسستن از غیر خداست؛ یعنى ابتدا گسستن از غیر خدا و آن‏گاه پیوستن به لطف حق است.52

        یکى از آثار اخلاقى دین‏دارى عدم دلبستگى به دنیا و علایق دنیوى است. چه سلطنتى مى‏تواند با این موهبتى که خداوند به روح عطا فرموده قابل مقایسه باشد؛ روحى که همه دنیا را زیر پاى خود مى‏بیند؟ آدمى در این حال، چقدر از دلبستگى‏هاى پیشین خود شرمنده است و تا چه اندازه از کوردلى‏هاى سابق خود شگفت‏زده! چقدر دلش به حال آنها که هنوز در این تاریکى‏ها به سر مى‏برند، مى‏سوزد و از اینکه سابقا آن‏قدر به افتخارات دنیوى اهمیت مى‏داده و اکنون مى‏بیند آنها دروغ‏هاى سراب‏آسایى بیش نیستند که دنیا در آن غوطه‏ور است، رنج مى‏برد. افتخارات دروغین، آنهایى هستند که خدایى و ابدى نیستند. به خود مى‏خندد که یک زمان براى پول مقامى مى‏شناخته و حتى به آن رغبت داشته است. آه که اگر همه بشر هم‏داستان شده و به این پشیز ناچیز آن‏قدر اهمیت نمى‏داد، چه هماهنگى لذت‏بخشى در دنیا حکمفرما مى‏شد. اگر علاقه به پول و افتخارات دنیایى از روى زمین برانداخته مى‏شد، چقدر مردم با هم دوستانه زندگى مى‏کردند. به نظر مى‏رسد این امر درمان همه دردهاست.53

        برخى دیگر از محققان نیز معتقدند انجام مناسک (عبادى) به منظور ایجاد احساس ایمنى و رسانیدن فرد به معناهاى مفید و جدید، ممکن است به دور کردن فرد از خود کاذب کمک کند. به عبارت دیگر مناسک (عبادى) فرد را از هیجان‏هاى ناصحیح خود دور کرده و به وى اجازه مى‏دهد به جهان واقعى خود بازگردد و فرایندى است که از دل‏مشغولى وسواس‏گونه‏اش نسبت به خود ممانعت نماید.54

        امام صادق علیه‏السلام درباره تفسیر آیه «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّی لَکُم مِنْهُ نَذِیرٌ مُبِینٌ» (ذاریات: 50) مى‏فرماید: این آیه اشاره به انجام حج است. فرار و عروج از خود و ماسواى حق به سوى خدا، تشکیل‏دهنده حقیقت حج است. بنابراین، سفر حج فرار از غیر خدا به سوى خداست و چون خدا همه جا هست، معناى «سیر الى اللّه» سیر مکانى یا زمانى نیست. فرار به سوى خدا بدین معناست که انسان دلبستگى به ما سوى اللّه را ترک کرده، خدا را طلب کند. بنابراین، یکى از اسرار حج آن است که انسان از غیر خدا بریده، به سوى خدا هجرت کند تا به لقاى او نایل آید و این از هنگام تهیه مقدمات آغاز مى‏شود. کسى که لباس احرام فراهم مى‏کند، مالش را تطهیر، وصیت‏نامه‏اش را تنظیم و از بستگانش خداحافظى مى‏کند، همه این امور را با عنوان «فرار الى اللّه» انجام مى‏دهد، قهرا در همه این حالات با خداست و سیر چنین کسى الى اللّه است.55

        گشودن قید و بندهاى غیرخدایى و دل‏نهادن به پیمان الهى، یکى از بایسته‏هاى عمل احرام در آغاز مناسک حج است. امام سجاد علیه‏السلامبه شبلى مى‏فرماید: «فَحِینَ عَقَدْتَ الْحَجَّ نَوَیتَ أَنَّکَ قَدْ حَلَلْتَ کُلَّ عَقْدٍ لِغَیرِ اللَّه»؛56 وقتى که خواستى احرام حج را ببندى آیا قصد کردى از هر پیمانى که رنگ غیرالهى دارد، رهایى پیدا کنى؟ در واقع، شرط ورود به اعمال حج، رهایى یافتن از هر قید و بند غیرالهى است؛ همان‏گونه که حضرت ابراهیم و اسماعیل و هاجر نماد این وارستگى و قطع تعلقات مادى و دنیوى را براى همه حجاج به تصویر کشیدند.

         ملّامهدى نراقى مى‏گوید: حج‏گزار با قطع علایق و ترک خلایق، به خانه رفیع‏القدر مى‏آید تا دل خود را فى الجمله به ملاقات خانه تسلى دهد و آن را وسیله وصول به غایت آمال سازد.57 حج‏گزار با قطع علاقه و شهوات و تمام مرادها، موانع رسیدن به مقصد را از بین مى‏برد و تنها اراده وصول و رسیدن به خدا را در سر دارد.58

     

    د. افزایش حرمت خود

    واژه «حرمت، خود» در لغت به آبرو، منزلت، قدر، مرتبت، شرف و بزرگى معنا شده است و مقصودْ آن چیزى است که شکستن و از بین بردن آن روا نباشد و حفظ و نگه‏دارى و محترم داشتن آن واجب و ضرورى است.59 اما در اصطلاح روان‏شناختى عبارت است از میزان ارزشى که شخص براى خود قایل مى‏باشد. هرچند واژه «حرمت» با مفهوم ضمنى ارزشى و اعتبار بالا همراه مى‏باشد، ولى شکل ترکیبى آن با خود یعنى «حرمت خود» به کل ابعاد و میزان احترام به خود (چه بالا و چه پایین) مربوط مى‏شود.60 حرمت خود عبارتاست از آنچه فرد در مورد خودش احساس مى‏کند و شامل میزان برخوردارى فرد از احترام به خود و پذیرش خود مى‏شود. حرمت خود یعنى احساس ارزشمندى و صلاحیت فردى که افراد در ارتباط با خود پنداشتشان دارند.61

        به یقین، هیچ‏کس نسبت به داورى درباره خویشتن بى‏تفاوت نیست؛ زیرا طبیعت و نهاد آدمى چنین اجازه‏اى را به وى نمى‏دهد. برخى صاحب‏نظران آن را در ردیف نیازهاى اساسى انسان، و قطعى‏ترین عامل در روند تحول درونى و روانى آدمى برشمرده‏اند. این داورى و ارزشیابى شخص از خویش، اثرات برجسته‏اى در جریانات فکرى، احساسات، تمایلات، ارزش‏ها و هدف‏هاى وى دارد و کلید فهم تمامى رفتارهاى اوست و به منظور شناخت حالات روانى انسان و پى بردن به روحیات او باید به طبیعت و میزان حرمت خود و معیارهاى قضاوت وى درباره خویشتن آگاهى یافت.62 درباره اهمیت و نقش حرمت خود، همین مقدار کافى است که بدانیم حرمت خود یکى از عوامل اصلى در سازش‏یافتگى هیجانى و اجتماعى شناخته شده است.63 اغلب متخصصان تعلیم و تربیت حرمت خود را به عنوان عامل اصلى در سازش‏یافتگى اجتماعى در نظر مى‏گیرند. متخصصان بالینى متذکر شده‏اند که تردید افراد نسبت به ارزش خود، موجب ناتوانى آنها در دست‏یابى به یک زندگى عاطفى موزون مى‏گردد؛ چه اینکه بیم دارند آشکار شدن نارسایى‏هایشان به خود آنها منتهى شود.64

        حرمت خود عبارت است از ارزشیابى فرد درباره خود یا داورى فرد درباره ارزش خود که دو جنبه وابسته به هم دارد: یکى حس سودمندى و دیگرى حس ارزشمندى.65 برخى حرمت خود را به ارزیابى کلى از خودتعریف کرده‏اند. حرمت کلى فرد به اهمیتى که فرد براى هر یک از اجزاى شخصیت خود قایل است، بستگى دارد و اگر احساس ارزشمندى کند، حرمت خود بالایى خواهد داشت.66

        حرمت خود یکى از موضوعات مهمى است که مورد توجه بسیارى از روان‏شناسان شخصیت بخصوص کسانى که رویکرد انسان‏گرایانه دارند، قرار دارد. روان‏شناسانى نظیر آلپورت، شولتز، مایلى، راجرز، و مازلو درباره این موضوع سخن گفته‏اند. مایلى درباره اهیمت حرمت خود مى‏نویسد: درجه رضایت از خود یا ارزشى که انسان براى خود قایل است، براى رفتار و پویایى درونى وى از اهمیت بسزایى برخوردار است، به گونه‏اى که اگر به نحو سالم و متعادل در انسان رشد کند، براى نگه‏دارى سلامت و تعادل روانى فرد بسیار ضرورى است.67

        مزلو نیز در طبقه‏بندى نیازهاى انسان، نیاز به «حرمت خود» را از نیازهاى اساسى و عالى انسان مى‏داند. وى درباره اهمیت و کارکرد آن مى‏گوید: ارضاى نیاز حرمت خود به احساساتى از قبیل اعتماد به نفس، ارزش، قدرت، لیاقت، کفایت و مفید و مثمر ثمر بودن در جهان منتهى خواهد شد، اما بى‏اعتنایى به این نیاز موجب احساساتى از قبیل حقارت، ضعف و درماندگى مى‏شود.68

        فرنچ69 و وارگو70 از حرمت خود به صورت سپر فرهنگى در مقابل اضطراب نام مى‏برند. کوپر اسمیتدر تحقیق خود به این نتیجه رسید که افراد برخوردار از حرمت خود بالا افرادى هستند که با احساس اعتماد به نفس و بهره‏گیرى از استعداد و خلّاقیت خود به ابراز وجود مى‏پردازند و به آسانى تحت تأثیر عوامل محیطى قرار نمى‏گیرند. حرمت خود مثبت و بالا به ما امکان مى‏دهد تا با چالش‏هاى زندگى بهتر روبه‏رو شویم و از فرصت‏هاى مطلوب بیشتر بهره بریم.71 مزلو بر این باور است: وقتى افراد احساس کنند که مورد محبتدیگران هستند و از احساس تعلق برخوردارند، به دنبال آن، نیاز به احترام ایجاد مى‏شود؛ یعنى آنها نیازمند احترام، هم از سوى خودشان (به صورت احساس خود ارزشمندى) و هم از سوى دیگران (به شکل مقام، شهوت، موفقیت اجتماعى و مانند آنها) هستند. بنابراین، دو نوع نیاز به احترام وجود دارد: نیاز به حرمت خود و نیاز به احترام از سوى دیگران. بر آورده شدن نیاز به حرمت خود به فرد اجازه مى‏دهد تا نسبت به قابلیت، ارزشمندى و کارآمدى خود احساس اطمینان کند. در نتیجه چنین احساس‏هایى فرد ممکن است در تمام جنبه‏هاى زندگى خود کارآمدتر و مولدتر شود.72

        از تحقیقات انجام شده در چارچوب نظریه دلبستگى به خدا نیز مى‏توان شواهدى را یافت مبنى بر اینکه دلبستگى ایمن به خدا با حرمت خود بالا رابطه مثبت دارد. برخى محققان که روى سه گروه از افراد شرکت‏کننده در تحقیقات مربوط به مذهب و نظریه دلبستگى کار کردند به نتایج زیر دست یافتند: گروهى که خدا را دوست واقعى، مراقبت‏کننده و قابل اتکا و اعتماد مى‏شناختند، هنگام برخورد با پیشامدهاى رنج‏آور و مشکلات زندگى به خدا روى مى‏آوردند و به او توکل مى‏کردند. گروه دوم که خدا را نامهربان، انتقام‏جو و غیرپاسخگو مى‏دانستند یا گروه سوم که در قبول وجود خدا یا ضرورت اعتقاد به او تردید داشتند، از نشانه‏هاى سلامت روانى و حرمت خود پایینى برخوردار بودند.73

        تحقیقات نشان مى‏دهد که حرمت خود براى سلامت روانى و حتى جسمانى انسان سودمند است و پایین بودن سطح آن پیامدهاى منفى بسیار دارد. مثلاً، معلوم شده است که ارزیابى منفى فرد از خود با افسردگى و کمبود مهارت‏هاى اجتماعى همبستگى دارد74 و از لحاظ جسمى نیز به ضعیف شدن دستگاه ایمنى بدن و درنتیجه، آسیب‏پذیرى در مقابل بیمارى‏ها منجر مى‏شود.75

        یکى از رفتارهاى دینى که نقش مؤثرى بر سلامت روان و حفظ و افزایش حرمت خود افراد دارد، زیارت و حضور در اماکن مقدس و زیارت آنهاست. کرال و همکاران (1989) در این‏باره مى‏گویند: باورها و رفتارهایى از قبیل عبادت، توکل به خداوند، زیارت و غیره مى‏توانند از طریق ایجاد امید و نگرش‏هاى مثبت، باعث آرامش درونى فرد شوند. باور به اینکه خدایى هست که موقعیت‏ها را کنترل مى‏کند و پاسخ‏گوى نیازهاى ماست تا حد زیادى باعث کاهش اضطراب در افراد مى‏شود؛ به طورى که اغلب افراد مؤمن، ارتباط خود را با خداوند مانند ارتباط با یک دوست بسیار صمیمى توصیف مى‏کنند و معتقدند که مى‏توان از طریق اتکا و توسل به خداوند، اثرات غیرقابل کنترل را به نحوى کنترل نمود.76

        بنابراین، مى‏توان گفت که انجام مناسک حج نقش شگرفى در حفظ و افزایش حرمت خود دارد. در تبیین روان‏شناختى این اثرگذارى در سطح خطوط کلى مى‏توان گفت: از آن‏رو که حرمت خود پایین در افراد محصول احساس ناتوانى، احساس پوچى و بى‏معنا دانستن زندگى، عدم دریافت حمایت از سوى دیگران، درماندگى در برابر موقعیت‏هاى اضطراب‏زا و بحران‏هاى زندگى، ترس از شکست و نداشتن کنترل بر محیط ناشى مى‏شود، جهان‏بینى توحیدى و دلبستگى به خداوند متعال، داشتن تفسیر واقع‏بینانه از حوادث و رویدادهاى زندگى بیمارى و شکست را مثبت معنا مى‏کند. بنابراین، فردى که دلبستگى به خدا در او به اوج خود رسیده و خدا را مهربان، غفور، بخشنده و حتى میزبان خود مى‏داند، احساس نیرومندى در او تقویت مى‏شود و مطمئن

    مى‏شود که با استمداد از او بر نابسامانى‏ها و ناملایمات زندگى فایق مى‏آید و به عبارتى، پشت‏گرمى کافى را دارد. داشتن چنین احساسى باعث مى‏شود به عوامل تهدیدکننده حرمت خود توجه نکند و احساس خودارزشمندى، کارآمدى و توانمندى نماید.

     

    نتیجه‏گیرى

    مناسک حج به عنوان مجموعه‏اى از اعمالى که نمایانگر تمامیت اسلام است، بر ابعاد روان‏شناختى انسان، از جمله بر بعد عاطفى انسان، تأثیرگذار است. با بررسى توصیفى ـ تحلیلى انجام گرفته از منابع دینى و دانش روان‏شناسى در این تحقیق روشن شد که الف. مناسک حج در شکل‏گیرى و افزایش احساس آرامش روانى و احساس ایمنى در زمان حضور در مکه و نیز هنگام انجام مراسم تأثیرگذار است. ب. باعث ارتقاى سطح دلبستگى به خداوند مى‏شود. ج. قطع تعلقات به امور دنیوى را به دنبال دارد. د. در افزایش احساس حرمت خود تأثیرگذار است.

     

    ···  منابع

    ـ آذربایجانى، مسعود، تهیه و ساخت آزمون جهت‏گیرى مذهبى با تکیه بر اسلام، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1382.
    ـ ابن‏حیون، نعمان‏بن محمد، دعائم الاسلام، مصر، دارالمعارف، 1370ق.
    ـ ابن‏شعبه، حسن‏بن‏على، تحف‏العقول، تهران، کتاب‏فروشى اسلامیه، 1384ق.
    ـ انصاریان، حسین، شرح جامع مصباح‏الشریعه و مفتاح‏الحقیقه، تهران، المهدى، 1362.
    ـ بى‏ریا، ناصر و همکاران، روان‏شناسى رشد، تهران، سمت، 1374.
    ـ ترخان، مرتضى، بررسى رابطه بین موضع تفاوت حرمت خود و پیشرفت تحصیلى در دانش‏آموزان تیزهوش و عادى، پایان‏نامه کارشناسى ارشد، رشته روان‏شناسى، تهران، دانشگاه تربیت مدرس، 1373.
    ـ جان‏بزرگى، مسعود، بررسى اثربخشى روان‏درمانگرى کوتاه‏مدت آموزش خوددرمانگرى با و بدون جهت‏گیرى مذهبى اسلامى بر مهار اضطراب و تنیدگى، رساله دکترى، رشته روان‏شناسى، تهران، دانشگاه تربیت مدرس، 1378.
    ـ جوادى آملى، عبداللّه، صهباى حج، قم، اسراء، 1377.
    ـ جیمز، ویلیام، دین و روان، ترجمه مهدى قائنى، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، چ دوم، 1372.
    ـ دادستان، پریرخ، «آدلر و آدلرنگرى»، روان‏شناسى، ش 4 (1376)، ص 99ـ105.
    ـ ـــــ ، تنیدگى یا استرس: بیمارى جدید قرن، تهران، رشد، 1377.
    ـ دهخدا، على‏اکبر، لغت‏نامه، تهران، دانشگاه تهران، 1372.
    ـ سیوطى، جلال‏الدین، الدر المنثور، بیروت، دارالفکر، 1414ق.
    ـ شاملو، سعید، بهداشت روانى، تهران، رشد، چ چهاردهم، 1380.
    ـ شجاعى، محمدصادق، توکل به خدا راهى به سوى حرمت خود و سلامت روان، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1383.
    ـ ضیاءآبادى، سیدمحمد، حج برنامه تکامل، تهران، مشعر، 1384.
    ـ طباطبائى، سید محمّدحسین، المیزان، قم، جامعه مدرسین، 1375.
    ـ طوسى، جعفربن حسن، تهذیب الاحکام، تهران، صدوق، 1376.
    ـ فتحى آشتیانى، على، بررسى تحول تصور از خود، حرمت خود، اضطراب و افسردگى در نوجوانان و تیزهوشى و عادى، رساله دکترى، رشته روان‏شناسى، تهران، دانشگاه تربیت مدرس، 1374.
    ـ فیض کاشانى، محسن، وافى، اصفهان، مکتبة الامام امیرالمؤمنین (ع)، 1370.
    ـ قائمى‏نیا، علیرضا، تجربه دینى و گوهر دین، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1381.
    ـ قوامى، صغرى، «تأثیر حرمت‏خود در پیشرفت تحصیلى»، تربیت، ش 9 (1371)، ص 38ـ49.
    ـ کلینى، محمّدبن یعقوب، فروع کافى، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ چهارم، 1362.
    ـ مایلى، آر، ساخت، پدیدآیى و تحول شخصیت، ترجمه محمود منصور، تهران، دانشگاه تهران، 1373.
    ـ مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق.
    ـ محمّدى رى‏شهرى، محمد، الحج و العمرة فى الکتاب و السنة، قم، دارالحدیث، 1376.
    ـ مزلو، آبراهام، انگیزش و شخصیت، ترجمه احمد رضوانى، مشهد، آستان قدس رضوى، 1372.
    ـ مطهّرى، مرتضى، بیست گفتار، تهران، صدرا، 1370.
    ـ ملکى تبریزى، میرزاجواد، المراقبات فى اعمال السنة، تهران، سایه، 1378.
    ـ نراقى، ملّامهدى، جامع‏السعادات، تهران، حکمت، 1366.
    ـ نورى، میرزاحسین، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسة آل‏البیت، 1408ق.
    ـ هاشمى، جمال، روان‏شناسى حرمت خود، تهران، شرکت سهامى انتشار، 1376.
    - Byng Hall, J., Rewritting Familly Scripts, New York, Guilford Press, 1995.
    - Cooper Smith, S.A, The Antecedents of Self Francisco, W. H. Freeman, 1969.
    - Gilkes, C., "The Black Church as a therapeutic Community: Suggested Areas for Reseach into the the Black Religious Experience", Journal of the Interdenominational Theological Center, 8, (1980), p. 29-44.
    - James, W., The Varities of Religious Experience, London, Routledge, 2002.
    - James, W., The principles of psychology, introuduction, by G.A. Miller, USA, Harward College, 1983.
    - Krikpatrik, L.A., Attachment and Religious Representation and Behavior in Handbook of Attachment Theory and Research, ed. by J. Cassidy and P.R. Shaver, New York, Guilford, 1999.
    - Kroll, I. & Sheehan, W., "Religious belives and practices among 52 Psychiatric in Patient in Minnesota", American Journal of Psychiatry, (1989), p. 109-673.
    - Maslow, A.H., Motivation and Personality, NewYork, Harper & Row, 1970.
    - Olmstead, R.T. & other, "Logitud ass Essment of the Relationship Between Selfsteem, fatalism, loneliness, andsubstance abuse", Journal of Social Behavior and Personality, 6, (1983), p. 749-770.
    - Propst, L.R., Psycotherapy in a Religious Framework, Human Sciences Press, INC, 1988.
    - Rowatt, W.C. & Kirikpatrik, Tow Dimentions of attachment to God and Their Relation to Affect, Religiosity and Personality constructs, New York, Guilford, 2001.
    - Spilka, B & other, The Psycology of Religion, 3th ed. New York, Guilford Press, 2003.
    - Strauman, T.J. & other, "Self-discrepancy and natural killer cell activit; Immunological consequences of negative self-evaluation", Jornal of Personality and social psychology, 64 (1993), p. 1042-1052.

    • پى نوشت ها
      1 استادیار مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس‏سره. دریافت: 19/7/88ـ پذیرش: 25/10/88.
      2ـ ویلیام جیمز، دین و روان، ترجمه مهدى قائنى، ص 37.
      3ـ مسعود آذربایجانى، تهیه و ساخت آزمون جهت‏گیرى مذهبى با تکیه بر اسلام، ص 17.
      4. Peak Expereince.
      5. A.H. Maslow, Motivation and personality, p. 39.
      6ـ پریرخ دادستان، تنیدگى یا استرس: بیمارى جدید قرن، ص 3.
      7ـ سعید شاملو، بهداشت روانى، ص 32.
      8ـ همان.
      9ـ همان، ص 138.
      10ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ج 14، ص 207.
      11ـ همان، ص 314.
      12ـ مسعود جان‏بزرگى، بررسى اثربخشى روان‏درمانگرى کوتاه‏مدت آموزش خوددرمانگرى با و بدون جهت‏گیرى مذهبى اسلامى بر مهار اضطراب و تنیدگى، ص 90.
      13ـ مرتضى مطهّرى، بیست گفتار، ص 145.
      14ـ مسعود جان‏بزرگى، بررسى اثربخشى روان‏درمانگرى کوتاه‏مدت آموزش...، ص 92.
      15ـ حسن‏بن على ابن‏شعبه حرّانى، تحف‏العقول، ص 123.
      16ـ محمّد محمّدى رى‏شهرى، الحج و المعمرة فى الکتاب و السنة، ص 164.
      17. L.R. Propst, Psycotherapy in a Religious Framework, p. 167.
      18. Gritith.
      19. English.
      20. Mayfild.
      21. C. Gilkes, The Black Church as a Therapeutic Community, p. 81.
      22ـ سیدمحمّد ضیاءآبادى، حج برنامه تکامل، ص 174.
      23ـ همان.
      241. Cloud.
      25ـ محمدصادق شجاعى، توکل به خدا راهى به سوى حرمت خود، ص 84.
      26ـ ناصر بى‏ریا و همکاران، روان‏شناسى رشد، ج 2، ص 819.
      27ـ همان.
      28. BingHaal.
      29. J. Byng Hall, Rewritting Familly Scripts, p. 14.
      30. W.C. Rowatt & Kirikpatrik, Tow Dimentions of attachment to God and Their Relation to Affect, p. 19.
      31. Ibdi, p. 28.
      32. L.A. Krikpatrik, Attachment and Religious Representation and Behavior in Handbook of Attachment theory and Research, p. 739.
      33. P. Tillich.
      34ـ علیرضا قائمى‏نیا، تجربه دینى و گوهر دین، ص 68.
      35ـ محمدصادق شجاعى، توکل به خدا راهى به سوى حرمت خود، ص 78.
      36ـ محمدصادق شجاعى، توکل به خدا راهى به سوى حرمت خود، ص 80.
      37ـ سیدمحمد ضیاءآبادى، حج برنامه تکامل، ص 141.
      38ـ محمّدبن یعقوب کلینى، کافى، ج 4، ص 237.
      39ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 11، ص 231.
      40ـ جلال‏الدین سیوطى، الدر المنثور، ج 1، ص 553.
      41ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ج 2، ص 126.
      42ـ محمّد محمّدى رى‏شهرى، الحج و العمرة فى الکتاب والسنة، ص 201.
      43ـ همان، ص 221.
      44ـ نعمان‏بن محمّد ابن حیون، دعائم الاسلام، ج 4، ص 411.
      45ـ جعفربن حسن طوسى، تهذیب الاحکام، ج 4، ص 19.
      46ـ محمّدبن یعقوب کلینى، الکافى، ج 4، ص 541.
      47ـ همان، ص 263.
      48ـ حسن‏بن على ابن‏شعبه حرانى، تحف‏العقول، ص 241.
      49. W. James, The Varities of Religious Experience, p. 149.
      50ـ حسین انصاریان، شرح جامع مصباح‏الشریعة و مفتاح‏الحقیقة، ص 147.
      51ـ میرزا حسین نورى، مستدرک الوسائل، ج 10، ص 166.
      52ـ عبداللّه جوادى آملى، صهباى حج، ص 73.
      53. W. James, The Varities of Religious Experience, p. 133.
      54. B. Spilka & other, The Psycology of Religion, p. 165.
      55ـ عبداللّه جوادى آملى، صهباى حج، ص 45.
      56ـ میرزا حسین نورى، مستدرک الوسائل، ج 10، ص 165.
      57ـ ملّامهدى نراقى، جامع‏السعادات، ص 696.
      58ـ میرزاجواد ملکى تبریزى، المراقبات فى اعمال السنة، ج 2، ص 207.
      59ـ على‏اکبر دهخدا، لغت‏نامه، ج 19، ص 460.
      60. A.S. Reber, Dictionary of Psychology, p. 237.
      61. R.J. Corsini, Encyclopedia of psychology, v. l3, p. 196.
      62ـ جمال هاشمى، روان‏شناسى حرمت خود، ص 47.
      63ـ صغرى قوامى، «تأثیر حرمت خود در پیشرفت تحصیلى»، تربیت، ش 9، ص 42.
      64ـ پریرخ دادستان، آدلر و آدلرنگرى، ص 101.
      65. S.A. Cooper Smith, The Antecedents of self Francisco, p. 35.
      66ـ على فتحى آشتیانى، بررسى تحول تصور از خود، حرمت خود، اضطراب و افسردگى در نوجوانان و تیزهوشى و عادى، ص 35.
      67ـ آر. مایلى، ساخت، پدیدآیى و تحول شخصیت، ترجمه محمود منصور، ص 53.
      68ـ آبراهام مزلو، انگیزش و شخصیت، ترجمه احمد رضوانى، ص 8.
      69. French.
      70. Wargo.
      71. S.A. Cooper Smith, The Antecedents of self Francisco, p. 37.
      72ـ دوان شولتز، به نقل از: آبراهام مزلو، انگیزش و شخصیت، ص 341.
      73. L.A. Krikpatrik, Attachment and Religious Representation, p. 820.
      74. R.T., Olmstead * other, "Logitud ass Essment of the Relationship Between Selfsteem, Fatalism, Loneliness, Andsubstance Abuse", Journal of Social Behavior and personality, p. 81.
      75. T.J., Strauman & other, Self-discrepancy and natural killer cell activit, p. 43.
      76. I. Kroll & W. Sheehan, "Religious Belives and Practices Among 52 Psychiatric in Patient in Minnesota", American Journal of Psychiatry, p. 54.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    احمدی محمدآبادی، محمدرضا.(1388) درآمدى بر تأثیر مناسک حج بر بعد عاطفى انسان. ماهنامه معرفت، 18(12)، 39-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمدرضا احمدی محمدآبادی."درآمدى بر تأثیر مناسک حج بر بعد عاطفى انسان". ماهنامه معرفت، 18، 12، 1388، 39-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    احمدی محمدآبادی، محمدرضا.(1388) 'درآمدى بر تأثیر مناسک حج بر بعد عاطفى انسان'، ماهنامه معرفت، 18(12), pp. 39-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    احمدی محمدآبادی، محمدرضا. درآمدى بر تأثیر مناسک حج بر بعد عاطفى انسان. معرفت، 18, 1388؛ 18(12): 39-