معرفت، سال نوزدهم، شماره دوم، پیاپی 149، اردیبهشت 1389، صفحات 5-

    نبرد پیوسته دشوار انسان با نفس سرکش (2)

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    آیت الله محمدتقی مصباح یزدی / *استاد - ریاست محترم مؤسسه / mesbah@mesbahyazdi.ir
    چکیده: 
    این مقال، به بحث از تمایلات و لذایذ گذراى مادى و لذت‏هاى ماندگار و جاودان اخروى و نیز پیامد پیروى از هریک از آنها مى‏پردازد. انسان در زندگى دنیایى، همواره در سر دو راهى‏هاى پیروى از لذایذ گذرا و مادى دنیایى از یک سو، و لذت‏هاى ماندگار و جاودان اخروى از سوى دیگر قرار مى‏گیرد. به حکم عقل، فطرت و یا غریزه برخى افراد در بسیارى اوقات، لذت‏هاى گذراى دنیوى را بر لذت‏هاى ابدى و ماندگار اخروى ترجیح مى‏دهند و بدین سان، در فسق و فجور غوطه‏ور و آخرت خویش را به دنیاى فانى مى‏فروشند. این گروه، بهره‏اى از تقواى الهى ندارند. برخى دیگر، به حکم عقل،لذت‏هاى ماندگار اخروى و سعادت قرین شدن با خدا و اولیاى الهى را بر لذایذ فانى و زودگذر مادى و دنیایى ترجیح مى‏دهند. این گروه برخوردار از تقواى الهى و پیرو عقل و خرد هستند و بدین سان، نفس اماره خویش را مهار کرده، خود را قرین سعادت نموده‏اند. 
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    نبرد پیوسته دشوار انسان با نفس سرکش (2)

    استاد محمّدتقى مصباح1

     

    چکیده

    این مقال، به بحث از تمایلات و لذایذ گذراى مادى و لذت‏هاى ماندگار و جاودان اخروى و نیز پیامد پیروى از هریک از آنها مى‏پردازد. انسان در زندگى دنیایى، همواره در سر دو راهى‏هاى پیروى از لذایذ گذرا و مادى دنیایى از یک سو، و لذت‏هاى ماندگار و جاودان اخروى از سوى دیگر قرار مى‏گیرد. به حکم عقل، فطرت و یا غریزه برخى افراد در بسیارى اوقات، لذت‏هاى گذراى دنیوى را بر لذت‏هاى ابدى و ماندگار اخروى ترجیح مى‏دهند و بدین سان، در فسق و فجور غوطه‏ور و آخرت خویش را به دنیاى فانى مى‏فروشند. این گروه، بهره‏اى از تقواى الهى ندارند. برخى دیگر، به حکم عقل،لذت‏هاى ماندگار اخروى و سعادت قرین شدن با خدا و اولیاى الهى را بر لذایذ فانى و زودگذر مادى و دنیایى ترجیح مى‏دهند. این گروه برخوردار از تقواى الهى و پیرو عقل و خرد هستند و بدین سان، نفس اماره خویش را مهار کرده، خود را قرین سعادت نموده‏اند. 

    کلیدواژه‏ها: نفس، نفس اماره، عقل، غرایز نفسانى، کمال. 

    جایگاه حقوقى و اخلاقى نفس و مصاف آن با عقل

    نفس، به خودى خود، بار ارزشى مثبت و منفى ندارد، حکم خوب و یا بد بر آن مترتب نمى‏گردد. در قرآن نیز بار ارزشى مثبت و یا منفى به نفس نسبت داده نشده، خداوند مى‏فرماید: «وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا»(شمس: 7و8)؛ و [قسم] به نفس و آنکه آن را راست و درست ساخت. پس بدکارى و پرهیزگارى‏اش را به وى الهام کرد.

         شاید منظور آیه این باشد که مجموعه خواسته‏هاى ما، که داراى نتایج مطلوب هستند، ما را به تکامل مى‏رساند. در مقابل، خواسته‏هایى که اگر از حد خود تجاوز کنند و ضوابط و قواعد تأمین آنها رعایت نگردد، مانع دست‏یابى انسان به کمال مى‏گردند. آن بخش از خواسته‏هایى که مرز و حدشان رعایت نمى‏شود، به بى‏بندوبارى و فجور مى‏انجامند و آن بخش از خواسته‏هایى که حد و مرز دارند و به بى‏بندوبارى نمى‏انجامند و در ارتباط با آنها انسان کنترل دارد، تقواى نفس به حساب مى‏آید. همچنین تمایلات و خواسته‏هایى که به فجور مى‏انجامند حسى و حیوانى هستند و از تمایلاتى که به سمت تقوا جهت‏گیرى شده‏اند، زودتر شکوفا مى‏شوند و تمایلات و خواسته‏هاى مایل به تقوا به تدریج رشد مى‏کنند و شکوفا مى‏گردند.

         گاهى بین تمایلات دنیوى تزاحم رخ مى‏دهد. مثلاً، کسى که نیازمند تشکیل خانواده، تهیه سرپناه و مسکن و منبع درآمد و شغل است، باید به کار و تلاش و تهیه سرمایه کافى براى تأمین آن خواسته‏ها بپردازد. در نتیجه، مجبور است که از برخى از امیال خود نظیر راحت‏طلبى و تنبلى صرف‏نظر کند. آن قوه‏اى که او را وامى‏دارد که براى تشکیل خانواده و تهیه مسکن و امکانات زندگى از بخشى از خواسته‏هایش صرف‏نظر کند، عقل است. کار عقل مقایسه بین امیال مهم‏تر، باارزش‏تر و پایاتر با امیال پست‏تر و کم‏ارزش‏تر و حکم به ترجیح امیال دسته اول بر امیال دسته دوم است. به عنوان نمونه، دانشجو و دانش‏آموزى که مشغول تحصیل است، نیاز به راحتى و خوش‏گذرانى نیز دارد. اما او براى کسب موفقیت مجبور است که بخصوص در ایام امتحان بیشتر وقت خود را به درس خواندن سپرى کند و از خواب، خوراک، راحتى‏ها و شب‏نشینى‏ها بکاهد و از تماشاى فیلم و سریال صرف‏نظر کند؛ زیرا او با نور عقل که خداوند در وجودش قرار داده، درمى‏یابد که در نتیجه درس خواندن و موفقیت در تحصیل به شغل مناسبى دست مى‏یابد و به تهیه خانه و امکانات زندگى و تشکیل زندگى خانوادگى مى‏پردازد. بى‏تردید لذت درس خواندن بیشتر و بادوام‏تر از لذت‏هاى کم‏ارزش‏تر مادى، چون لذت خوش‏گذرانى و شب‏نشینى است.

     

    معنا و برترى لذت‏هاى پایدار

    بنابراین، خداوند انسان را از نور باطن و نور عقل برخوردار ساخته که به مقایسه بین خواسته‏هاى خود بپردازد. در این مقایسه، عقل دو ملاک فطرى براى ترجیح پاره‏اى از خواسته‏ها بر دیگر خواسته‏ها دارد. ملاک اول، مربوط به دوام و پایدارى لذت است که بر اساس آن عقل خواسته و میلى را که لذتش بادوام‏تر است، بر خواسته‏اى که کم‏دوام‏تر است ترجیح مى‏دهد. مثلاً، لذتى را که یک ساعت، یا یک روز و یا یک هفته به طول مى‏انجامد، بر لذتى که یک دقیقه دوام دارد ترجیح مى‏دهد. ملاک دوم، مربوط به شدت لذت خواسته و میل است و بر این اساس اگر دو لذت از نظر زمان یکسان بودند، اما یکى شدیدتر بود، عقل حکم مى‏کند که لذت شدیدتر بر لذت ضعیف‏تر ترجیح داده شود. با توجه به آنکه عقل با دو ملاک فطرى مزبور دست به گزینش و ترجیح برخى از لذت‏ها بر سایر لذت‏ها مى‏زند، خداوند در قرآن مى‏فرماید: «وَالْآخِرَةُ خَیْرٌ وَأَبْقَى» (اعلى: 17)؛ و حال آنکه آخرت بهتر و پاینده‏تر است.

         لذت‏هاى اخروى هم از لذت‏هاى دنیوى بهتر است و چونان لذت‏هاى دنیوى با آفت، خستگى و رنج همراه نیست، و هم ماندگارتر از نعمت‏هاى دنیوى است. لذت‏هاى دنیوى نهایتا به اندازه عمر انسان دوام مى‏یابند، اما لذت‏هاى اخروى بى‏نهایت هستند. از این‏رو، اگر تزاحمى بین نعمت و لذت دنیوى و اخروى وجود نداشت و امکان جمع بین آن دو میسر گشت، عقل حکم مى‏کند که انسان هر دو را فراهم آورد. در قرآن نیز به ما تعلیم داده شده که هم لذت و نعمت دنیوى و هم لذت و نعمت اخروى را از خداوند درخواست کنیم: «وِمِنْهُم مِن یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» (بقره: 201)؛ و از آنان کسانى‏اند که گویند: پروردگارا، ما را در این جهان نیکویى [نعمت] ده و در آخرت نیز نیکویى بخش و ما را از عذاب آتش دوزخ نگاه دارد. اما به هنگام تزاحم لذت دنیوى با لذت اخروى، عقل حکم مى‏کند که انسان لذت بى‏نهایت اخروى را بر لذت فانى و زودگذر دنیوى ترجیح دهد و به هواى رسیدن به لذت دنیوى، لذت ابدى اخروى را از دست ندهد. البته، انسان از طریق عقل (و بیشتر از طریق نقل، یعنى قرآن و سنت) به تزاحم برخى از لذت‏هاى دنیوى با لذت‏هاى اخروى پى مى‏برد.

         تزاحم و اصطکاک بین لذت‏ها رخ مى‏دهد. مثلاً لذت خوردن، با لذت درس خواندن تزاحم دارد یا نزد کسانى که عواطف انسانى و فطرى سالم دارند، خدمت به ضعفا و بیچارگان و خیرخواهى براى دیگران لذت دارد و این لذت‏ها با برخى لذت‏ها تزاحم دارند. علماى اخلاق از این تضاد بین انگیزه‏ها و لذت‏ها، از باب مسامحه، تعبیر تضاد عقل با نفس به کار مى‏برند. این از آن‏روست که حامل لذت‏هاى پست نفس است و آن لذت‏ها به نفس نسبت داده مى‏شوند. در مقابل حامل لذت‏هاى برتر به عقل نسبت داده مى‏شود و از این‏رو، عقل در مقام مقایسه بین لذت‏هاى دنیوى و لذت‏هاى معنوى و اخروى، لذت‏هاى اخروى و معنوى را ترجیح مى‏دهد و گزینش لذت‏هاى برتر را بهتر و شایسته‏تر مى‏داند و انسان را وادار مى‏کند که از لذت‏هاى پست چشم بپوشد. در واقع، تضاد و جنگى بین نفس و عقل نیست و جنگ و تزاحم بین غرایز و لذت‏هاست. عقل تنها راه را نشان مى‏دهد و انسان را به سمت کارهاى برتر و لذت‏هاى پایدارتر تحریک مى‏کند. جنگ بین خواسته‏هاى غریزى و فطرى که قابل جمع نیستند رخ مى‏دهد و در زندگى گاهى شرایط انسان به گونه‏اى است که نمى‏تواند بین دو خواسته و دو لذت جمع کند و مجبور است که یکى را انتخاب کند و از دیگرى صرف‏نظر کند. مثلاً، دانشجو شب امتحان یا باید لذت خوابیدن و استراحت را انتخاب کند و یا براى کسب موفقیت و رسیدن به لذت‏هاى برتر درس خواندن را برگزیند. دائما انسان در زندگى در معرض گزینش و انتخاب است. نفس اماره انسان را به گزینش لذت‏هاى پوچ و پست فرامى‏خواند و عقل انسان را به گزینش لذت‏هاى برتر وامى‏دارد.

     

    تفسیر صحیح جنگ عقل با نفس

    چنان‏که گفتیم، نفس امّاره انسان را به طغیان و سرکشى و اعمال غرایز حیوانى وامى‏دارد و پیوسته با خواسته‏هاى پى‏درپى و سیرى‏ناپذیرش زمینه گناه و گرفتار شدن به غضب خداوند و هلاکت را فراهم مى‏آورد. علماى اخلاق گفته‏اند در برابر نفس امّاره، که پیوسته انسان را به سوى مراتب پست حیوانى مى‏کشاند و او را از تعالى و کمال بازمى‏دارد، نفس ملکوتى و به تعبیر دیگر، نفس انسانى قرار دارد که انسان را از پرداختن به خواسته‏هاى پست باز مى‏دارد و او را به کمال و تعالى فرا مى‏خواند. چنان‏که در مباحث فلسفى و عقلى اثبات شده، نفس انسان واحد است و داراى قوا و حیثیت‏هاى گوناگون است. حیثیتى از نفس در تکاپوى رسیدن به خواسته‏هاى مادى و حیوانى است و حیثیتى از نفس در پى خواسته‏هاى معنوى، چون علم‏دوستى و یا بالاتر از همه تقرب به خداست. آن حیثیت و قواى نفس، که به سمت غرایز پست حیوانى جهت‏گیرى شده، «نفس امّاره» نامیده مى‏شود و آن حیثیتى از نفس که در پى خواسته‏هاى متعالى است، «خود ملکوتى» و «نفس انسانى» نامیده شده است. پس، نفس انسان متعدد نیست و این نفس واحد داراى قواى متعدد است که در عمل با یکدیگر تزاحم دارند. به لحاظ اینکه نفس داراى قوایى است که به سمت غرایز حیوانى و پست تمایل دارند و و این قوا آن غرایز را بر غرایز برتر ترجیح مى‏دهند، نفس اماره نامیده مى‏شود و در مقابل، از آن لحاظ که نفس داراى قوایى است که او را به سمت خواسته‏هاى برتر فرامى‏خواند و به مقاومت در برابر خواسته‏هاى پوچ حیوانى وامى‏دارد، «نفس ملکوتى» و «انسانى» نامیده مى‏شود و از همین جا، اصطلاح عقل و نفس و جنگ عقل با نفس پدید مى‏آید و منظور از جنگ عقل با نفس، جنگ  بُعد حیوانى نفس با بُعد ملکوتى نفس است.

     

    راهکار کنترل غرایز نفسانى

    انسان داراى درجات و شئون گوناگون طولى و عرضى است که داراى خواسته‏هاى متفاوتى هستند و بین این خواسته‏ها تزاحم رخ مى‏دهد. یکى از شئون و حیثیت‏هاى نفس انسان، حیثیت و شأن تصمیم‏گیرى است. وقتى بین دو خواسته تزاحم رخ مى‏دهد و انسان ناگزیر به انتخاب یکى از آن دو خواسته است، قوّه تصمیم‏گیرى کار گزینش و انتخاب یکى از خواسته‏ها را انجام مى‏دهد. منتها در شرایط عادى، که برخى از خواسته‏ها از برترى و جذابیت خاصى برخوردار نیستند و در انسان نیز هیجان وجود ندارد، تصمیم‏گیرى بسیار راحت است. انسان به راحتى دست به گزینش و انتخاب مى‏زند. اما وقتى خواسته‏ها طغیان مى‏کنند و در انسان هیجان به وجود مى‏آورند، تصمیم‏گیرى دشوار مى‏گردد. بنابراین، تا خواسته‏هاى حیوانى طغیان نکرده‏اند و در انسان هیجان به وجود نیاورده‏اند، انسان باید فرصت را غنیمت بشمرد و با تفکر در عواقب طغیان خواسته‏هاى پست حیوانى زمینه‏اى را فراهم آورد که خواسته‏هاى پست حیوانى طغیان نکنند، تا در مقام تصمیم‏گیرى خواسته‏هاى الهى را بر خواسته‏هاى نفسانى مقدم بدارد. وقتى قوّه غضب در انسان به هیجان درمى‏آید، عقل از کار مى‏افتد و فرصت اندیشیدن و فکر کردن از انسان گرفته مى‏شود و در آن لحظه ناخواسته انسان به رفتار جنون‏آمیز مثل ناسزاگویى و فحاشى مى‏پردازد. اما وقتى قوّه غضب انسان خاموش است و هیجان ندارد، انسان باید خودش را آماده کند که اگر کسى به او دشنام داد، خود را کنترل کند تا حرف زشتى نزند و رفتار نامناسبى از خود بروز ندهد. همچنین در ارتباط با شهوات و غرایز حیوانى، تا آن غرایز آرام و خاموش هستند، انسان باید زمینه جلوگیرى از هیجان و طغیان آن غرایز را در خود فراهم آورد و مقدمات و تمهیدات اتخاذ تصمیم صحیح در مورد بروز غرایز حیوانى را فراهم آورد.

         با توجه به این حقیقت و نقش تفکر در اصلاح رفتار انسان، قرآن کرارا بر اهمیت تفکر و تعقل تأکید مى‏ورزد و در جایى آیات و نشانه‏هاى الهى را بستر تفکر انسان معرفى مى‏کند و مى‏فرماید: «وَهُوَ الَّذِى مَدَّ الأَرْضَ وَجَعَلَ فِیهَا رَوَاسِیَ وَأَنْهَارا وَمِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِیهَا زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهَارَ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ» (رعد: 3)؛ و اوست آنکه زمین را بگسترد و در آن کوه‏ها و رودها قرار داد و در آن از همه میوه‏ها دو جفت آفرید. شب را بر روز مى‏پوشاند [و روز را بر شب، یعنى یکى را مى‏آورد و دیگرى را مى‏برد.]همانا در این [امور]براى گروهى که بیندیشند نشانه‏هاست.

         در جایى دیگر قرآن به برترى آخرت بر لذت‏هاى پوچ دنیا در نزد عقل و گروه تقواپیشه‏گان اشاره دارد. نپرداختن به لذت‏هاى پوچ دنیوى و ترجیح آنها بر لذت‏هاى جاودانه اخروى را ناشى از عدم تعقل معرفى مى‏کند و مى‏فرماید: «وَلَلدَّارُ الآخِرَةُ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ یَتَّقُونَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ» (انعام: 32)؛ و سراى آخرت براى کسانى که پرهیزکارى کنند بهتر است. آیا به خرد درنمى‏یابید؟

         اگر انسان به مقایسه لذت‏هاى دنیا با لذت‏هاى آخرت و به تفکر در آنها بپردازد، لذت‏هاى پایدار و جاودانه آخرت را بر لذت‏هاى دنیوى ترجیح مى‏دهد. چنان‏که عقل انسان لذت‏هاى شدیدتر و پایدارتر دنیوى را بر لذت‏هاى ضعیف‏تر و کم‏دوام‏تر دنیوى ترجیح مى‏دهد. پس، ترجیح لذت‏هاى پوچ دنیوى بر لذت‏هاى اخروى ناشى از آن است که عقل انسان معطل مانده و انسان اسیر هواهاى نفسانى گشته و از نیروى عقل خود بهره نبرده است. چنان‏که خداوند مى‏فرماید: «بَلِ ادَّارَکَ عِلْمُهُمْ فِی الْآخِرَةِ بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ مِنْهَا بَلْ هُم مِنْهَا عَمِونَ»(نمل: 66)؛ [نه،] بلکه علم آنان درباره آخرت نارساست؛ [نه،]بلکه ایشان درباره آن تردید دارند؛ [نه،]بلکه آنان در مورد آن کوردل‏اند.

         بنابراین، پیش از آنکه هیجانات بر انسان غالب گردد، راحت‏ترین و عاقلانه‏ترین راه براى جلوگیرى از انحراف و انحطاط و افتادن به ورطه هلاکت، این است که انسان با تفکر و تعقل زمینه را براى تصمیم‏گیرى صحیح فراهم آورد. البته، کسانى که به معرفت ناب توحیدى دست یافته‏اند و خداوند را عامل همه کارهاى خیر مى‏دانند، قبل از تعقل و تفکر و ایجاد زمینه کافى براى تصمیم‏گیرى‏هاى صحیح و جلوگیرى از تأثیرات نفس امّاره و هیجانات نفس و مبارزه با خواسته‏هاى پست، به خداوند متعال که داراى قدرت بى‏نهایت است، پناه مى‏برند و با این باور که قدرت تفکر و تعقل و توفیق پیمودن مسیر صحیح را خداوند به انسان داده، از خداوند مى‏خواهند که آنان را از شرّ نفس امّاره و کشش‏هاى کاذب نفسانى نجات دهد و توفیق استفاده صحیح از نیروى عقل جهت گزینش مسیر صحیح زندگى را به آنان عنایت کند. اتکال به خداوند و پناه بردن به ساحت قدس او و اتصال به قدرت لایزال او که هیچ قدرتى در برابرش تاب مقاومت ندارد، بهترین راه براى نجات از خطرها و آسیب‏هاى نفس امّاره و عواقب سوء هیجانات حیوانى و شیطانى است. بر این اساس، بسته به درجه معرفت انسان و استفاده از این معرفت و میزان ارتباط با خداوند، دعا، و مناجات با خداوند چنان نیرویى به انسان مى‏دهد که بتواند در برابر نیروهاى شیطانى مقاومت کند. بنابراین، بایسته است که انسان خود را حقیر و سرتاپا نیاز به خداوند بداند و باور کند که همه قدرت‏ها از آنِ خداست و خداست که به انسان مجال اندیشیدن و تصمیم‏گیرى مى‏دهد. طبیعى است که با چنین باورى و با خضوع و توکل خالصانه در برابر معبود، خداوند نور هدایت را به قلب انسان مى‏تاباند و او را در رسیدن به سعادت و کمال یارى مى‏کند.


    • پى نوشت ها

     

     1 این مجموعه بازنویسى درس اخلاق استاد در دفتر مقام معظّم رهبرى قم در سال 1388 مى‏باشد

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی.(1389) نبرد پیوسته دشوار انسان با نفس سرکش (2). ماهنامه معرفت، 19(2)، 5-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    آیت الله محمدتقی مصباح یزدی."نبرد پیوسته دشوار انسان با نفس سرکش (2)". ماهنامه معرفت، 19، 2، 1389، 5-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی.(1389) 'نبرد پیوسته دشوار انسان با نفس سرکش (2)'، ماهنامه معرفت، 19(2), pp. 5-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی. نبرد پیوسته دشوار انسان با نفس سرکش (2). معرفت، 19, 1389؛ 19(2): 5-